دانلود مقاله عشق

Word 47 KB 19800 9
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • از نظر ادبیات عشق ، بهانه ای برای زیستن
    درادبیات ما به مدد عشق زندگی رفته را از سر گرفتن مقوله ای آشنا و مانوس است .

    در عشق نیر ویی نهفته است که با کمک آن می توان به مفهوم زندگی دست یافت .وحشی بافقی در حکایت عشق یوسف و زلیخا بر این باور است که زلیخا به مدد عشق یوسف به جوانی و زندگی دوباره ای دست یافته بود.
    وقتی که همه چیز به سوی مرگ و نیستی و فنا و نابودی پیش می روند .

    وقتی که همه دلایل حاکی از نزدیک شدن مرگ می توانند باشند .چه چیزی غیر از عشق می تواند بهانه ای برای زیستن باشد؟
    گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر
    تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
    عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده و آن را از کلمه عشقه گرفته اند و آن گیاهی است که در فارسی به نام «لبلاب»نامیده می شود؛ و دارای برگهای نسبتن درشت و ساقه های نازک بلند است که به درخت می پیچد و بالامی رود و به هیچ حیله بازنمی شود و درخت را می خشکاند.


    می گویند چون این حالت برای انسان دست دهد او را رنجور و ضعیف می کند و رونق حیات او را می برد.

    عشق صوری جسم صاحبش را خشک و زردرو کند.

    اما عشق معنوی بیخ درخت هستی عاشق را خشک سازد و او را ازخود بمیراند.
    عشق نیز چون هر انسان را به ورطه جنون نزدیک می کند .

    عاشق بودن که سمبل یگانه آن همانا مجنون نام دارد در لغت مترادف دیوانه بودن است .

    چرا که عاشق نیز انسانی روانی است که در دنیای دیگری ورای واقعیت ها و مادیات سیر می کند .

    او از عشق برای خود پلی می سازد برای عبور از دنای واقعی به دنیای آرزوها و رویا هاو تخیلات .

    هنر نیز به مثابه یک عشق است .

    چرا که هنرمند نیز همیشه در تلاش است که از رویا ها و خیالپردازی های ذهن به سوی واقعیت های پلی بسازد و در آن امد و شد و حرکت و نوسان را ممکن سازد.

    عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است [۱]،همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.
    عشق و احساس شدید دوست داشتن میتواند بسیار متنوع باشد و میتواند علایق بسیاری را شامل شود.
    در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌بشد.

    اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است.
    در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌بشد.

    اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است.

    عشق چیست؟

    موضوع بحث، عشق است، که دریایی است بی‌کران، موضوعی که هر چه درباره آن گفته آید، کم و ناچیز خواهد بود.

    چنان‌که مولوی علیه‌الرحمه می‌گوید: هر چه گویم عشق را شرح و بیان/ چون به عشق آیم خجل باشم از آن به هر حال در این بحث، طبعاً نخستین سوال باید این باشد که: عشق چیست؟

    اکثراً عشق را محبت و دلبستگی مفرط و شدید معنی کرده‌اند.

    گویا عشق از «عشقه» آمده است که گیاهی است، چون بر درختی پیچد، آن را بخشکاند و خود سرسبز بماند.(1) از دیدگاه ماتریالیستها، روانشناسان و پزشکان، عشق نوعی بیماری روانی است که از تمرکز و مداومت بر یک تمایل و علاقه طبیعی، در اثر گرایشهای غریزی، پدید می‌آید، چنان‌که افراط و خروج از حد اعتدال در مورد هر یک از تمایلات غریزی، نوعی بیماری است.

    عشق حقیقی و مجازی چون عشق بر اساس کمال است، پس معشوق حقیقی همان کمال مطلق خواهد بود.

    اما در سریان عشق، در قوس نزول و صعود، طبعاً عشق هم دارای مراتب و درجات شده و عاشقها و معشوقها هم متفاوت خواهند بود و عشق برای هر موجودی نسبت به کمال آن موجود جلوه‌گر می‌شود.

    اما از آنجا که هر کمالی نسبت به کمال بالاتر از خویش ناقص است، عشق در هر مرتبه‌ای به مرتبه بالاتر از آن تعلق خواهد گرفت و چون بالاترین مرتبه کمال، کمال حضرت حق است پس معشوق حقیقی، ذات حضرت حق بوده و عشق حقیقی عشق به ذات او خواهد بود و بقیه عشقها و معشوقها به صورت مجازی و واسطه مطرح خواهند شد.

    باب پپنجم گلسان سعدی حکایاتی در باب عشق و جوانی گویند خواجه‌ای را بنده‌ای نادرالحسن بود و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت با یکی از دوستان.

    گفت دریغ این بنده با حسن و شمایلی که دارد اگر زبان درازی و بی ادبی نکردی.

    گفت ای برادر چو اقرار دوستی کردی، توقع خدمت مدار که چون عاشق و معشوقی در میان آمد مالک و مملوک برخاست.

    چگونه عشقهاى کاذب را از دلمان بیرون کنیم و عشق حقیقى را جایگزین نماییم؟

    کلمه عشق از «عشقه‏» گرفته شده است .

    عشقه گیاهى است که در فارسى، پیچک نامیده مى‏شود .

    عشقه کنار ریشه درخت رشد مى‏کند و به دور تنه درخت مى‏پیچد; به طورى که تنه درخت را کاملا مى‏پوشاند .

    عشقه، روز به روز رشد مى‏کند و در مقابل، درخت کم کم برگ‏هایش زرد و شاخه‏هایش پژمرده مى‏شود و در نهایت، خشک مى‏گردد .

    عشق حقیقى نیز با جسم انسان چنان مى‏کند که عشقه با درخت .

    وقتى انسانى به عشق مبتلا شد، پیچک عشق در وجود او رشد مى‏کند .

    هر چه عشق افزایش مى‏یابد، از تناورى درخت جسم کاسته مى‏شود و در عوض، بر شکوفایى و طراوت روح انسانى افزوده مى‏شود .

    عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تــا کـرد مــرا تهـى و پـر ســاخــت ز دوســـت اجــزاى وجـــود مــن همــه دوســت گـــرفــت نـامیسـت ز مــن بـر من و باقى همه اوست عشق حیوانى شهوت است ، نه عشق (به تعبیر نظامى) عشــق آئینـــه بلنــد نــور اســــت شهوت ز حساب عشق دور است گاهى انسان نسبت‏به انسانى دیگر یا مالى یا چیز دیگرى محبت‏بسیار پیدا مى‏کند و چهره‏اش زرد مى‏گردد و به اصطلاح، عاشق او مى‏شود .

    چنین حالتى شهود (عشق مجازى) است ، نه عشق حقیقى .

    نظامى مى‏گوید: لیلى مریض شد و در دوران بیمارى که طراوت خود را از دست داد، مادرش براى شنیدن وصیت‏هاى پایانى او، بر بالینش حاضر شد .

    لیلى به مادرش گفت: پیام مرا به مجنون برسان و بگو اگر خواستى عاشق شوى، عاشق مثل من مباش که با یک تب تمام طراوت خود را از دست مى‏دهد .

    عاشق کسى و چیزى باش که نه مریض شود و نه از بین برود، که او خداست .

    اگر کسى خدا را شناخت و عاشق او شد، به د یگرى عشق نمى‏ورزد .

    در ادبیات عرفانى، معشوق حقیقى را « دل‏آرام‏» گویند ، یعنى موجودى که وقتى دل به او رسید، بیارمد و آرام بگیرد .

    اگر انسان به کسى علاقه پیدا کرد و بعد از وصول به او، آرامش نیافت معلوم مى‏شود عشقش به او حقیقى نبوده است و این همان معناى قرآنى آیه شریفه « الا بذکر الله تطمئن القلوب‏» است، که در ادبیات عرفانى وارد گردیده است .

    اگر ما شخصى یا چیزى را پیدا کردیم که بعد از وصول به او، نیارمیدیم و نداى « هل من مزید » سر دادیم، معلوم مى‏شود آنچه دنبالش بوده‏ایم، راهزن است، نه معشوق حقیقى .

    معشوق حقیقى ، ذات اقدس اله است، که انسان با لقاى او به آرامش کامل مى‏رسد .

    خواجه با بنده پرى رخسارچون درآمد به بازى و خندهنه عجب کو چو خواجه حکم کندوین کشد بار ناز چون بنده

کلمات کلیدی: عشق

شرحي متفاوت بر غزلِ « طربنام? عشق» حافظ کلام نخست: تحقيقاتي که در بار? حافظ بعمل آمده است از حدود شرح ديوان ، ايهامات ، تشبيهات ، تمثيل ، و استعارات و مختصري درباره مکتب و مَشرب و جهان بيني خاص او فراتر نميرود . در مقايسه با مکتب و فلسفه و غزل

يکي از برکات انقلاب ما ضمن اسلامي بودن آن که شاخصه اصلي آن بوده و هست ظهور و پديدار شدن نيروئي به نام بسيج بود که در ميان انقلاب هاي موجود در جهان يک عنصر متمايز محسوب ميشود . تمامي انقلابها و نظام هائي که براي حفظ و ادامه حيات خود تلاش ميکن

مقدمه براي انسان رسيدن به کمال بدون نوعي از عشق ورزيدن امکان پذير نيست. بدين گونه هر کس در آرزوي عشق ورزيدن و مورد عشق واقع شدن است. هر چند عده زيادي هستند که بطور کامل ناکام مي گردند. امروزه عده اي هستند که مي ترسند به نفوذ عشق ديگري سر فرود آ

روانشناسي عشق ورزيدن براي انسان رسيدن به کمال بدون نوعي از عشق ورزيدن امکان پذير نيست. بدين گونه هر کس در آرزوي عشق ورزيدن و مورد عشق واقع شدن است. هر چند عده زيادي هستند که بطور کامل ناکام مي گردند. امروزه عده اي هستند که مي ترسند به نفوذ ع

اصول‌ نگهداري‌ از مرغ‌ عشق‌ v معرفي مرغ‌ عشق‌ (Budgerigar) يکي‌ از اعضا کوچک‌ خانواده‌ طوطي‌ها محسوب‌ مي‌شود. مهد اين‌ پرنده‌ زيبا استراليا مي‌باشد.در طول‌ قرن‌ 19 و 20 هزاران‌ جفت‌ از اين‌ پرنده‌ به‌ ساير قاره‌ها آورده‌ شد

پيشگفتار شاهنامه تبار نامه ملت کهن و عزيزمان ايران است و داراي داستانهاي است که جنبه نمادين و آرماني دارند و متعلق به دوران پهلواني و اساطيري ايران هستند و به همين دليل شخصيت فردوسي امروزه جهاني شده است و از نام بلند آوازه ي ايران جدا نيست. اهمي

عشق در ادبيات واژه‌ي عشق ، که در فارسي اِشق تلفظ مي‌شود، در ادبيات فارسي و عرفان ايراني جايگاهي برجسته دارد. شايد بتوان گفت که شاعران گوناگون فارسي‌زبان کمتر واژه‌اي را به اندازه‌ي عشق به کار برده باشند. با اين حال چنين مي‌نمايد که تا کنون چندان

کلمه عشق در ادب فارسي : ظاهرا کلمه عشق در ادب فاري نخستني بار در شعر شهيد بلخي به کار رفته است .عشق او عنکبوت را ماند بتندست تغنه گرد دلم البته در ابراز اين نظر که کلمه عشق نخستين بار در شعر او به کار رفته ، حلاک سال مرگ اوست که مدتي پيش از

مولانا و عشق «نگاهي به مسأله عشق در مثنوي معنوي » مقدمه سخن گفتن از عشق در مثنوي معنوي جلال‌الدين محمد بلخي آن ستاره درخشان آسمان عرفان و آن يگانه دوران کاري به غايت دشوار است زيرا عشق از ديدگاه حضرت مولانا بحري است بس ژرف و عميق که کس به ژرف

سخن گفتن از شهيدي با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه ‏اي که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، ‌از شير بيشه نبرد و عارف شب‏هاي قيرگون، از پدر يتيمان و دشمن سرسخت کافران ، بسيار سخت بلکه محال است سخن گفتن از شهيد دکتر مصطفي چمران، اين مرد عمل و نه مرد سخن، اين نمو

مولوي و استعاره هاي عشق اي عشق تو موزونتري يا باغ و سيبستان تو؟ اين شعر با ريتم هاي موزون و رقصنده اي ادامه مي يابد تا از اعمال اعجازآميز عشق که تلخي را شيرين مي کند و هر ذره اي را بحرکت در مي آورد و به درختان رقص مي آموزد و بدون آن زندگي هيچ لذ

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول