بی شک بخش عمده ای از فرهنگ و تمدن امروز ما ، به روزگاران و هزاره های دور باز می گردد . قرونی که بومیان فلات ایران و سپس مهاجرین به ویژه آریای ها ، با تلاش و کوششی در خور ستایش ، فرهنگ و تمدنی را آفریدند که در خدمت بشریت بوده و تمدنهای بسیاری را تا به امروز وام دار خود کرده است . روش زندگانی آنان در طی قرون موجب شکل گیری یک الگوی جهانی شد که امروزه آن را در قالب سازمان های وابسته به حقوق بشر مشاهده می کنیم .
در حقیقت فرهنگ و تمدن ایرانی و به ویژه ایران هخامنشی ، سهم به سزایی در این رابطه دارد . به درستی این مهم بدست نیامده ، مگر در سایه خردمندی و آزادی ، که مردم ایران شهر به آن باور داشته و برای پاسداری از آن و گسترشش ، حتی از ارزانی داشتن جان خود نیز دریغ نورزیدند .
در واقع می توان چنین برداشت کرد که فرهنگ و تمدن ایران باستان ، به گواهی مورخان داخلی و خارجی ، بر پایه اخلاق بنا شده بود . اخلاقی که از میراث سنتی
آریایی ها و باورها و آموزه های زرتشت مایه می گرفت .
در کتب مقدس یهودیان ، از پادشاهان هخامنشی به عنوان فرمانروایان اهورایی که خداوند آنها را برای فرمانروایی بر زمین آفریده است ، یاد شده آنان معتقد بودند که کوروش بزرگ همان مسیح وعده داده شده ، در تورات است . و در قرآن نیز فرمانروایی آرمانی خدایی در شکل ذوالقرنین نمود پیدا می کند .
قالوا یا ذالقرنین یا جوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل و لک خرجا
علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا .
« ( آن گروه به او ) گفتند : ای ذوالقرنین ! یأجوج و مأجوج در این سرزمین
فساد می کنند ، آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که
میان ما و آنها سدی ایجاد کنی ؟ » « کهف /94 »
فهرست عناوین
مقدمه
1- سرفصل 1 – ذوالقرنین
2- تشکیلات
قوانین
3- آداب و رسوم
4- مراسم رسمی و جشن ها
5- هنر
- قالیبافی
- ریخته گری
- کنده کاری بر روی فلزات
- هنر نمایشی
6- ساختار اجتماعی
- اقتصاد
- خط و زبان
- دانش ها و علوم
- پوشاک
7- وسعت ایران هخامنشی
8- سخن آخر ( فرهنگ ملی )
9- منابع
ذوالقرنین که بود : ( کهف / 94 )
( من اعلام القرآن ) ، در این که ذوالقرنین ( صاحب دو قرن ) که در قرآن مجید آمده از نظر تاریخی چه کسی بوده است و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق
می شود ؟ در میان مفسران گفتگو بسیار زیاد است . نظریات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است :
اول : بعضی معتقدند او کسی جز « اسکندر مقدونی » نیست ، لذا بعضی او را به نام اسکندر ذوالقرنین می خوانند و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهای روم و مغرب و مصر تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نهاد ، سپس شام و بیت المقدس را در زیر سیطره خود گرفت و از آن جا به ارمنستان رفت ، عراق و ایران را فتح کرد ، سپس قصد « هند » و « چین » کرد و از آن جا به خراسان بازگشت و شهرهای فراوانی را
بنا نهاد و به عراق آمد و بعد از آن در شهر « زور » بیمار شد و از دنیا رفت و به گفته بعضی بیش از 36 سال عمر نکرد ، جسد او را به اسکندریه بردند و در آن جا دفن کردند ( بعضی گفته اند ، نخستین کسی که این نظریه را ابراز کرده شیخ ابوعلی سینا در کتاب الشفاء بوده است ) .
دوم : جمعی از مورخان معتقدند ذوالقرنین یکی از پادشاهان « یمن » بوده
( پادشاهان یمن به نام « تبع » خوانده می شدند که جمع آن « تبابعه » است و کلمه « ذو » عربی است و ذوالقرنین از لقب های عرب برای پادشاهان یمن بوده است . )
از جمله اصمعی در تاریخ عرب قبل از اسلام و ابن هشام در تاریخ معروف خود به نام سیره و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه را می توان نام برد که از این نظریه دفاع کرده اند .
حتی در اشعار « حمیری ها » ( که از اقوام یمن بودند ) و بعضی از شعرای جاهلیت اشعاری دیده می شود که در آنها افتخار به وجود ذوالقرنین کرده اند .
طبق این فرضیه ، سدی را که ذوالقرنین ساخته همان سد معروف « مأرب » است .
سومین نظریه که ضمناً جدیدترین آنها محسوب می شود همان است که دانشمند معروف اسلامی ابوالکلام آزاد که روزی وزیر فرهنگ هند بود در کتاب محققانه ای که در این زمینه نگاشته است آمده است .
طبق این نظریه ذوالقرنین همان « کوروش کبیر » پادشاه هخامنشی است .
نظریه اول و دوم تقریباً هیچ مدرک قابل ملاحظه تاریخی ندارد و از آن گذشته ، نه اسکندر مقدونی دارای صفاتی است که قرآن برای ذوالقرنین شمرده و نه هیچ یک از پادشاهان یمن ، به علاوه اسکندر مقدونی ، سد معروفی نساخته ، اما سد مأرب در یمن ، سدی است که با هیچ یک از صفاتی که قرآن برای سد ذوالقرنین ذکر کرده است تطبیق
نمی کند ، زیرا سد ذوالقرنین طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی بوده ، در حالی که سد مأرب از مصالح معمولی و به منظور جمع آوری آب و جلوگیری از طغیان سیلابها ساخته شده بود که شرح آن را قرآن در سوره سبا بیان کرده است .
به همین دلیل بحث را بیشتر روی نظریه سوم متمرکز می کنیم و در این جا لازم می دانیم به چند نکته دقیقاً توجه کنیم :
الف ) نخستین مطلبی که در این جا جلب توجه می کند این است که ذوالقرنین
( صاحب دو قرن ) چرا به این نام نامیده شده است ؟
بعضی معتقدند این نامگذاری به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به « قرنی الشمس » ( دو شاخ آفتاب ) می کند .
بعضی دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن زندگی یا حکومت کرد و در این که مقدار قرن چه اندازه است نظریات متفاوتی است .
بعضی می گویند در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطره آن به ذوالقرنین معروف شد .
و بالاخره بعضی بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بود ، و عقاید دیگری که نقل همه آنها به طول می انجامد و چنان که خواهیم دید مبتکر نظریه سوم یعنی « ابوالکلام آزاد » از این لقب ، استفاده فراوانی برای اثبات نظریه خود کرده است .
ب ) از قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که ذوالقرنین دارای صفات
ممتازی بود :
- خداوند اسباب پیروزی ها را در اختیار او قرار داد .
- او سه لشکرکشی مهم داشت : نخست به غرب ، سپس به شرق و سرانجام به منطقه ای که در آن جا یک تنگه کوهستانی وجود داشته و در هریک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد که شرح صفات آنها در تفسیر آیات قرآن آمده است .
- او مرد مؤمن و موحد و مهربانی بود و از طریق عدل و داد منحرف نمی شد و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار ، او یار نیکوکاران و دشمن ستمگران بود و به مال و ثروت دنیا علاقه ای نداشت .
- او هم به خدا ایمان داشت و هم به رستاخیز