دانلود مقاله قید در نگارش

Word 91 KB 19828 10
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بنام آنکه جان را فکرت آموخت
    مبهمات و ادوات استفها می : در بعضی ضمائر استفهامی علامت جمع وجود دارد مانند : کدامها ؟

    (چه؟

    کو؟) برای غیر معدود است .

    (چند) برای اشیاء معدود که دارای افراد باشند بکار می رود .

    کلمات (چه؟

    چند؟) صورت جمع هم دارند به صورت : (چه ها؟

    چندان چند ها ) .
    قیدها: قید مقدار مؤلف ساختمان واژه زبان فارسی امروز مینویسد :« از نظرملاک قاموسی، واژه بسیطی که تنها قید مقدار باشد در زبان فارسی نداریم ، لذا باید با ملاکهای قاموسی ، انواع قید مقدار را بررسی کنیم .

    واژه «هیچ» می تواند قید مقدار منفی باشد که در این صورت در زیر ساخت آن « مقدار هیچ بود» وجود دارد .

    از این جهت است که آن را قید مقدار نامیده اند … » از نظر ملاک معنائی مؤلف مزبور می نویسد : «قید مقدار ، اندازه انجام فعل را می رساند ودر جواب (چه اندازه؟

    چقدر؟

    چه مقدار ) و ترکیبات دیگری که این معنا را برساند میآید.

    ولی چون این ملاک کافی نیست،می باید از ملاک نحوی هم استفاده نمود » .


    از نظر ملاک نحوی : «قید مقدار می تواند صفت یا فعل یا قید دیگری را مقید سازد .

    چون تنها بشکل واژه نمی توان مقوله آنرا تعیین کرد بلکه باید محلی راهم که در ساختمان جمله اشغال می کند در نظر گرفت .

    بالطبع ملاک نحوی تعیین هویت قید مقدار مؤثرتر از ملاک معنائی آن است …» .
    دسته دیگری از قید های مقدار از «اسم مقدار + یاء نکره» درست شده است .

    مانند : «ذره ای احسان ندارد انگشتانه ای آب نداد خردلی ارزش قائل نشد» یا اینکه از «صفت مشترک با قید + یاء نکره » درست شده باشد .

    مانند : «کمی مراقب باش اندکی درس بخوان » یا اینکه از« قیدهای مقدار اشاره ای » یعنی با کلماتی از قبیل « این آن چنین چنان همین همان + اسم اندازه (اندازه حد مقدار قدر)» درست شده باشد مانند : «این اندازه تنبلی می کند که … آن حد آزار می رساند که …» یا اینکه از« صفت مبهم چند + ضمیر اشاره ای درست شده باشد » مانند : « چندان بخور که بدن احتیاج دارد » یعنی آنچنان مقدار بخور که …
    قید تدریج : دسته ای از قید مقدار را قید تدریج نام نهاده اند .

    قید تدریج از دو قید مقدار مکرر درست شده است .

    مانند: «اندک اندک بخورکم کم بنوش گام گام جلو برو تکه تکه تمیز کن » .

    یا اینکه از « حرف اضافه (به) + تدریج » درست شده است .

    مانند: « بتدریج این کاررا تمام کن» .
    پسوند : در زبان فارسی پسوند اشتقاقی (ُ م) در آخر کلمه های شمار می چسبد و شمارهای ترتیبی را تشکیل می دهد .

    مانند : یکم دوم سوم .

    این پسوند دو الو مورف دارد یکی (اُم) ودیگری (وُم) .

    اولی با کلمه هایی می آید که به (کنسن) ختم شده باشند.مانند : چهارم پنجم ششم .

    اما دومی با کلمه هایی می آید که با (ویل) ختم شده باشند .

    مانند :
    دوم سوم .
    شناسایی کلی دستگاه عدد در زبان فارسی : و اینک برای شناسائی دستگاه عدد از نظر زبانشناسی ، مقاله جامع آقای دکتر هرمز میلانیان را درباره « دستگاه عدد در زبان فارسی» با اندک اختصاری عیناً نقل می کنیم:
    «انسان مفهوم (عدد) را به دو گونه بیان میکند : الف به گونه نوشتاری که در این صورت با (رقم نویسی) سرو کار داریم .

    ب به گونه گفتاری در زبان که در آن صورت با (عدد گویی) سروکار داریم .

    دستگاههای «رقم نویسی» محدود، و امروزه جهانی هستند .

    مهمترین آنها دستگاه «رقم نویسی عربی» که در حقیقت از هندیان گرفته شده و دستگاه دیگر که توانائی و کاربرد بسیار محدود تری دارد ، دستگاه «رقم نویسی رومی» است .

    مثلا عدد بیست و چهار :
    در دستگاه رقم نویسی عربی (هندی) 24یا24 .
    در دستگاه رقم نویسی رومی XXIV .
    … اما به تعداد زبانهای جهان ، دستگاه عدد گوئی متفاوتی وجود دارد .

    به عبارت دیگر هر زبانی دستگاه عدد گوئی ویژه خود را داراست و گویندگان زبانهای متفاوت که امروزه از دستگاه رقم نویسی یکسانی استفاده می کنند هنگام بیان ، آن را به طور خودکار ، به دستگاه عدد گویی زبان خود انتقال می دهند .

    برای مقایسه عدد گویی فارسی با نظام رقم نویسی عربی بطور مثال اگر برای نمونه به (رقم مرکب 3 2 1) برخورد کنیم در فارسی آن را به صورت «صدو بیست و سه» خواهیم خواند ولی اگر می خواستیم عیناً این نظام را در « عدد گویی» فارسی تقلید کنیم به جای «صد و بیست و سه» باید می گفتیم ( سه دو یک یا یک دو سه) ولی در حقیقت این نیز کافی نیست .

    زیرا در دستگاه رقم نویسی عربی ، یکی از مهمترین اصول ، ارزش مکانی یا مرتبه هر رقم بسیط درون رقم مرکب است .

    یعنی بیان دقیق 123به شیوه نظام رقم نویسی مورد بحث در زبان فارسی باید به صورت زیر درآید : « سه در مرتبه یکان ، و دو در مرتبه دهگان ، یک در مرتبه صدگان… » .
    دستگاه رقم نویسی عربی ( هندی) نیز مانند هر دستگاهی ( واز آن میان زبانهای بشری) دارای یک محور جانشینی است و یک محور همنشینی .

    محور جانشینی آن فهرست ارقام بسیطی است که در هر« مرتبه» باید یکی از آنها را به جای دیگران انتخاب کرد .

    این محور یا فهرست عبارت است از : 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 .

    هریک از ارقام بسیط بالا برحسب مکان یا مرتبه خود در رقم مرکب ارزش متفاوتی می یابد .

    برای نمونه اگر رقم (1) را در نظر بگیریم در صورتی که اولین رقم از سمت راست باشد معادل « یک» و اگر دومین رقم باشد معادل « ده» واگر سومین رقم باشد معادل « صد» … الی آخر خواهد بود .

    جای خالی رقمها را با « صفر» پر می کنند .

    ترکیب ارقام بسیط با یکدیگر محور همنشینی رقم نویسی عربی را بوجود می آورد ومفهوم کلی ریاضی یک رقم مرکب حاصل جمع مفهوم ارقام آن درهر «مرتبه» است :
    123 – 3 + 20 + 100
    بدینسان این دستگاه ، دستگاهی است ده عضوی که با وارد کردن ارزش مکانی (مرتبه) در ترکیب ارقام با یکدیگر (روی محور همنشینی) و استفاده از عمل جمع به بیان مفاهیم نامحدود عددی نایل می شود .

    زبانهای بشری به سبب ماهیت آوائی خود نمی توانند از ارزش مکانی اعداد بسیط در صورتهای مرکب استفاده کنند .

    درحالی که صورت مکتوب ارقام ، جای کمی را می گیرد وبا یک نگاه دستگیر می شود .
    عدم استفاده از ارزش مکانی در زبان به عدم وجود « صفر» در دستگاههای عدد گوئی منجر می شود .

    البته « صفر» به عنوان « اسم عدد» در هر زبانی وجود دارد ودر بیان عملیات ریاضی از آن استفاده می شود ولی به عنوان عضو دستگاه عددهای زبانی با جایی در محور جانشینی یا همنشینان عدد اصلی یا ترتیبی وجود ندارد ودر ساختمان اعداد مرکب زبان به کار نمی رود .

    برای نمونه در فارسی می شود گفت : « دو کتاب خریدم » یا « کتاب دوم را خواندم » ولی نمی شود گفت : « صفر کتاب خریدم» یا « کتاب صفرم را خواندم » .

    در محور جانشینی اعداد فارسی ودر نتیجه در ترکیبات آنها روی محور همنشینی نیز واژه « صفر» بکار نمی رود.
    عدم استفاده از ارزش مکانی در زبان به عدم وجود « صفر» در دستگاههای عدد گوئی منجر می شود .

    البته « صفر» به عنوان « اسم عدد» در هر زبانی وجود دارد ودر بیان عملیات ریاضی از آن استفاده می شود ولی به عنوان عضو دستگاه عددهای زبانی ـ با جایی در محور جانشینی یا همنشینان ـ عدد اصلی یا ترتیبی وجود ندارد ودر ساختمان اعداد مرکب زبان به کار نمی رود .

    برای نمونه در فارسی می شود گفت : « دو کتاب خریدم » یا « کتاب دوم را خواندم » ولی نمی شود گفت : « صفر کتاب خریدم» یا « کتاب صفرم را خواندم » .

    در محور جانشینی اعداد فارسی ودر نتیجه در ترکیبات آنها روی محور همنشینی نیز واژه « صفر» بکار نمی رود.

    تفاوت دیگر دستگاه رقم نویسی با دستگاه عددگوئی این است که در دستگاه نخست بیش از یکبار تجزیه نمی شود و تک تک ارقام مرکب تجزیه ناپذیر است.

    مثلاً عدد 3 2 1 را فقط می توان به (3 و 2 و1) تجزیه کرد در صورتی که درز بانهای بشری دارای تجزیه دوگانه هستند یعنی بار اول واحد های معنی دار آنها را می توان بدست آورد ولی صورت آوائی این واحد ها بار دیگر به واحد های آوائی (واجهای) کوچکتر تقسیم می شود .

    و اینکه چگونه می توان عدم استفاده از ارزش مکانی و نیز تجزیه پذیری صورت اعداد را در زبان جبران کرد ؟

    با استفاده از محور جانشینی پر عضو تری .

    نتیجه آنکه باداشتن اعداد بسیط بیشتر، زبانهادرحقیقت ارزش مکانی ارقام رادریک صورت بسیط متفاوت ادغام می کنند … از این روست که فارسی در برابر فهرست ده عضوی ارقام عربی (هندی) دارای محور جانشینی (فهرست) سی و هشت عضوی است .

    از سوی دیگر برخلاف رقم نویسی مورد بحث که در ارقام مرکب فقط از عمل جمع استفاده می کند ، در اعداد مرکب زبانها، می توان ازهر چهارعمل اصلی بهره برد، گواینکه بیشتر زبانها ازدو عمل جمع وضرب استفاده می کنند ولی هیچ مانع نظری وجود ندارد که زبانی از عمل تفریق یا تقسیم نیز در بیان اعداد بهره نبرد .

    بدینسان زبان با توسل به محور جانشینی بسیار پر بارتری و نیز بهره جویی از عملیات بیشتری در ترکیب اعداد و نیز آمیزش این عملیات باهم چنانکه مفهوم هر عدد مرکب حاصل این عملیات شود قادر است مانند رقم نویسی ولی به شیوه و نظامی دیگر که از زبانی به زبان دیگر نیز فرق تواند کرد، از تعدادی اعداد بسیط محدود به بیان نامحدود و مفاهیم ریاضی عددی نایل شود .

    محور جانشینی اعداد ساده زبان فارسی دارای سی و هشت عضو است ولی این فهرست ، خود به چهار گروه چند عضوی و دو عضو منفرد تقسیم می شود که مشخصه هر گروه امکانات ترکیبی ویژه اعضای آن است که با امکانات اعضای گروههای دیگر یا دو عضو منفرد تفاوت دارد .

    اینک در زیر فهرست « محور جانشینی» اعداد بسیط زبان فارسی و نیز گروهها و اعضای منفرد آن می آید : تمام اعداد دیگر زبان فارسی از راه ترکیب اعداد ساده بالا با استفاده از دو روش ترکیبی ساخته می شوند .

    این دو روش (دو عمل حساب) عبارتند از : 1ـ روش جمع : در این روش عدد کوچکتر پس از عدد بزرگتر می آید وواژه بند (ـ و) که به عدد بزرگتر می پیوندد میان آنهارابطه برقرار می کند .

    مثلا عدد 23در فارسی به صورت (بیست ـ اُ ـ سه) بیان می شود که حاصل جمع مفهوم بیست و سه است .

    2ـ روش ضرب : در این روش عدد کوچکتر پیش از عدد بزرگتر می آید و در آن ضرب می شود : عدد 4000در فارسی به صورت چهار هزار بیان می شود که در آن مفهوم عدد مرکب معادل حاصلضرب چهار در هزار است .

    از ادغام دو روش بالا ، امکانات اعداد ترکیبی فارسی بیشتر می شود : ادغام چهار هزار (روش ضرب) و بیست و سه (روش جمع) عدد مرکب چهار هزار و بیست و سه را که عدد تازه ای بدست می دهد .

    اینکه ما درفهرست اعداد بسیط فارسی، به چهارگروه و دو عدد منفرد (هزار و میلیون) قائل شدیم به سبب امکانات ترکیبی (جمعی و ضربی) متفاوت آنهاست که در زیر بررسی می شود : 1ـ امکانات ترکیبی اعداد گروه الف (یک ـ دو ـ سه … نه) : ترکیب جمعی : الف + ب ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام (دو و دوازده) نداریم».

    الف + ج ـ وجود ندارد .

    الف + دـ وجود ندارد .

    الف + هزار ـ وجود ندارد .

    الف + میلیون ـ وجود ندارد .

    ترکیب ضربی : الف * ب ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام (دو و دوازده) نداریم» .

    الف * ج ـ وجود ندارد .

    الف * دـ وجود ندارد .

    ولی : الف * هزار ـ وجود دارد .

    مانند چهار هزار .

    الف * میلیون ـ وجود دارد .

    مانند : چهار میلیون .

    2ـ امکانات ترکیبی اعداد گروه ب ( ده ـ یازده… تا نوزده) : ترکیب جمعی : ب+ الف ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام ( دوازده و دو) نداریم» .

    ب + ج ـ وجود ندارد .

    ب+ دـ وجود ندارد .

    ب +هزار ـ وجود ندارد ب + میلیون ـ وجود ندارد .

    ترکیب ضربی : ب * الف ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام (دوازده دو) نداریم» .

    ب* ج ـ وجود ندارد .

    ب * د وجود ندارد ولی : ب * هزار ـ وجود دارد .

    « مانند یازده هزار» .

    ب * میلیون ـ وجود دارد .

    « مانند دوازده میلیون» .

    3ـ امکانات تر کیبی اعداد گروه ج ( بیست ـ سی ـ چهل … نود): تر کیب جمعی : ج + الف ـ وجود دارد .

    مانند : بیست و سه .

    ولی ج + ب ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام (بیست و ده ) نداریم» .

    ج + د ـ وجود ندارد .

    ج + هزار ـ وجود ندارد .

    ج + میلیون ـ وجود ندارد .

    ترکیب ضربی : ج * الف ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی چون (سی دو ) نداریم» .

    ج * ب ـ وجود ندارد .

    ج * د ـ وجود ندارد .

    ج * هزار ـ وجود ندارد .

    مانند سی هزار .

    ج * میلیون ـ وجود دارد .

    مانند : سی میلیون .

    4ـ امکانات ترکیبی اعداد گروه (صد ـ دویست …نهصد) : ترکیب جمعی : د + الف ـ وجود دارد .

    مانند : دویست و پنج .

    د + ب ـ وجود دارد .

    مانند : دویست و پانزده .

    د + ج ـ وجود دارد .

    مانند : دویست و چهل .

    وچون ج + الف نیز وجود دارد بنابراین د + ج + الف هم وجود دارد .

    مانند : دویست و چهل و پنج .

    ولی د + هزار ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام (دویست و هزار) با تلفظ مجموع وجود ندارد» .

    د + میلیون ـ وجود ندارد .

    تر کیب ضربی : د * الف ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام (دویست دو) نداریم» .

    د * ب ـ وجود ندارد .

    د * ج ـ وجود ندارد .

    د * هزار ـ وجود دارد .

    مانند سیصد هزار .

    د * میلیون ـ وجود دارد .

    مانند : سیصد میلیون .

    5 ـ امکانات ترکیبی عدد منفرد هزار : ترکیب جمعی : هزار + الف ـ وجود دارد .

    مانند : هزارو دو .

    هزار+ ب ـ وجود دارد .

    مانند: هزارو یازده .

    هزار+ ج ـ وجود دارد .

    مانند : هزاروبیست .

    ودر نتیجه هزار + ج + الف نیز وجود دارد .

    مانند : هزارو بیست و سه .

    هزار+ د ـ وجود دارد.

    ودر نتیجه هزار+ د + الف ـ هزار + د + ب ـ هزار + د + ج ـ هزار + د + ج + الف نیز وجود دارد .

    مانند : به ترتیب : هزار و دویست ـ هزار و دویست و پنج ـ هزار و دویست و دوازده ـ هزارو دویست و پنجاه ـ هزار و دویست و پنجاه و پنج .

    هزار + میلیون ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام (هزار میلیون) نداریم» .

    ترکیب ضربی : هزار * الف ـ وجود ندارد .

    « مثلاً عددی به نام (هزار سه) نداریم» .

    هزار * ب ـ وجود ندارد.

    هزار * ج ـ وجود ندارد.

    هزار * د ـ وجود ندارد.

    ولی : هزار( او تمام ترکیبات جمعی و ضربی آن ) × میلیون وجود دارد .

    مانند : صد وبیست و چهار هزار و سیصد و سه میلیون .

    باید توجه داشت که هزار × میلیون را می توان به صورت عدد بسیطی که گونه ای آزاد برای هزار × میلیون محسوب می شود یعنی به صورت عدد (میلیارد) نیز بیانکرد که خود مضروب فیه قرار تواند گرفت : پنج هزار میلیون – پنج میلیارد .

    6- امکانات ترکیبی عدد منفرد میلیون : امکانات ترکیبی میلیون عیناً مانند هزار است بسا این تفاوت که میلیون به خود هزار و ترکیبات آن نیز اضافه تواند شد ( روش جمع ).

    از سوی دیگر میلیون هر گز بدون مضروب بیان نمی شود .

    چون در برابر هزارو صد ،ما میلیون وصد نداریم و باید بگوییم : یک میلیون و صد .

    همانطور که می توان دید هزار و میلیون و نیز میلیارد به گونه ای که بیان شد تنها مضروب فیه های اعداد مرکب فارسی هستند و تمام گروههای الف و ب و ج و د ، و نیز امکانات ترکیبی آنها در این دو ، ضرب می شوند .

    از ادغام امکانات ترکیبی ضربی و جمعی هزار و میلیون ، امکان گسترش اعداد ترکیبی در فارسی بسیار بیشتر می شود .

    برای نمونه : د + ج + الف × هزار + د + ج +الف × میلیون + د + ج + الف × هزار + د + ج + الف .

    مانند : صد و بیست و چهار هزار و صد و بیست و چهار میلیون و صد و بیست و چهار هزار و صد و بیست و چهار یعنی : ( 124، 124، 124، 124) .

    مثال آخر به خوبی نشان می دهد که دستگاه رقم نویسی چرا و چگونه با دستگاه عدد گویی زبان تفاوت دارد .

    ماهیت نو شتاری دستگاه رقم نویسی و نیز یک تجزیه ای بودن آن ، آن را به سوی صرفه جویی مکانی سوق می دهد و این دستگاه با استفاده از ارزش مکانی ( مرتبه ) هر یک از ده رقم خود که صورتی یکپارچه و تجزیه ناپذیر دارند بدین هدف می رسد .

    در حالی که ماهیت گفتاری دستگاه عدد گویی ( در اینجا زبان فارسی ) آ را به سوی صرفه جویی زمانی می کشاند.

    (باکاربرد اعداد بسیط بیشتر و استفاده از دو عمل جمع و ضرب و نیز ادغام آنها در ساختن اعداد مرکب ) اگر می خواستیم رقم بالا را عیناً به زبان فارسی منتقل کنیم باید میگفتیم : چهار در مرتبه یکان ، و دو در مرتبه دهگان ، یک در مرتبه صدگان ،چهار درمرتبه هزارگان ، دو در مرتبه ده هزارگان ، یک در مرتبه صد هزارگان ، چهار در مرتبه یک میلیون گان دو در مرتبه ده میلیون گان … الی آخر .

    حتی در این نوع بیان عددی نیز باز از کاربرد ارقام مرکبی چون ده هزار و غیره ناگزیریم .

    در مثال بالا دوازده رقم بسیط موجود بود ، هشت بار واو عطف تکرار شده ولی عدد مرکبی مرکب از پانزده عدد بسیط را ارائه داده است .

    وبدین ترتیب ملاحظه میکنیم که صورت عدد در (زبان) بلند تر از صورت آن در دستگاه (رقم نویسی) است … نویسنده پس از اخذ دو نتیجه کلی زبانشناسی به ذکر این نکته می پردازد : « ممکن است برای بعضی این پرسش مطرح شود که چرا گروه ب ( ده ـ یازده ـ دوازده …) و گروه د ( صد ـ دویست ـ سیصد ـ … نهصد )را متشکل از اعداد بسیطی گرفته ایم و در آنها اعداد مرکبی ندیده ایم .

    زیرا مثلاً در گروه ب تمام اعداد ما به (ده) ختم می شوند و بعلاوه در عددی چون چهارده می توان عدد بسیط چهار را به عنوان جزء نخست ان باز شناخت .

    در گروه د نیز، در صورت اعدادی مانند چهار صد ، ششصد ، هفتصد ، هشتصد ، نهصد ، می توان اعداد بسیط چهار و شش و هفت و هشت و نه را از یکسو وعدد بسیط صد را به عنوان جزء دوم از سوی دیگر بازشناخت .» در مورد گروه ب باید گفت که فقط در چهارده جزء چهار باز شناختنی است و در اعضای دیگر این گروه مانند یازده و دوازده و سیزده و … نوزده دیگر بازشناختن یک و دو وسه و … نه ، ممکن نیست .

    بعلاوه اگر چهارده را هم به (چهار و ده) تجزیه کنیم از آنجا که عدد کوچکتر پیش از عدد کوچکتر آمد ، با روش ضرب سرو کار خواهیم داشت که با این مورد وفق می دهد .

    ولی نباید فراموش کرد که بهر حال بعضی از اعضای دیگر این گروه یا اصولا تجزیه پذیر نیستند مانند دویست یا چون سیصد اگر تجزیه شوند حاصلضرب سی درصد می شود یعنی سه هزار و نه سیصد .

    یا مانند پانصد دیگر صورت پنج در جزء نخست ان آشکار نیست .

    از این رو بهتر است تمامی اعضای این گروه را نیز در وضعیت همزمانی کنونی زبان فارسی معادل اعداد بسیط بگیریم شک نیست که برخورد گویندگان زبان فارسی نیز با این اعداد چنین است زیرا با آنها مانند یک واژه رفتار کرده یک تکیه رو هجای آخرشان می گذارند و میان اجزاء شان مکث نمی کنند ودراملاء نیز سرهم می نویسند بصورت ششصد.

    بخش چهارم اقسام شمار 4ـ1: در نامگذاری وشناسائی اقسام شمار نیزبین دستورنویسان اتفاق نظری حاصل نبوده است .برای مثال :میرزا حبیب ـ اصفهانی ، عدد را اسم عدد نهاده و اسماء اعداد را به پنج قسمت : اصلی یا اصلیه (یک و دو و سه…) کسری یا کسریه (نیمه و سه یک و پنج یک و چهار یک) ترتیبی یا وصفیه (دوم وسوم و چهارم) توزیعی یا توزیعیه (دودو ، سه سه ، چهار چهار ) مجموعی یا همگانی (یگانه و دوگانه ـ نماز پنجگانه ، بروج دوازده گانه) تقسیم ساخته است .

    کاشف نیز آن را بر پنج نوع شناخته است : اصلی ، ترتیبی ، کسری ، توزیعی ، مجموعی .

    اماعبدالعظیم قریب عدد را بر چهار نوع منقسم ساخته است : اصلی ، ترتیبی ،کسری و توزیعی واین تقسیم را بیشتر متأخران پذیرفته واز آن پیروی کرده و آن را معتبر شمرده اند .

    ولی بعضی عدد را بر حتی بر هشت قسم هم منقسم ساخته اند .

    علی اصغر فقیهی می نویسد : «عدد بر هشت قسم است : اصلی ، مرکب ، عقود ، معطوف ، ترتیبی یا وصفی ، کسری ، توزیعی ، مبهم » و بعضی عنوانهای اعداد اصلی مفرد ، اعداد اصلی مرکب ، اعداد مجموعی ، اعداد همگانی ، اعداد مطلق ، اعداد مشتق وامثال آن را نیز بکار برده اند که همه نمی نویسیم واز طول کلام می کاهیم .

    4ـ2: به نظر می رسد در تقسیم عدد ، دستورنویسان به یک تقسیم کلی روی آورده اند .

    درحالی که باید عدد را از دیدها ونظرهای خاص گوناگون ، بسته به مقصودها وجهات معین ، منقسم ساخت ، نه بطور مطلق ، مثلاً از نظر تعدد معدود ، بر مفرد و جمع مثل : پنج و پنجها و زوج و فرد ، مثل : چهار و پنج واز نظر کامل و شکسته بودن به صحیح وکسری ، مثل پنج ویک پنجم یا پنج یک ، واز نظر ساختمان ، به اصلی ، مرکب یامشتق و معطوف ، مثل پنج وپانزده و پنجاه و پنجاه و پنج واز نظر نوع شمارش به مطلق و ترتیبی وتوزیعی وپاره ای مثل پنج ، پنجم ، پنج ، پنج ، پنج یک ، واز نظر روشنی و صراحت ابهام ، به صریح و تردیدی و مبهم ، مثل: پنج ، پنج شش تا ، چند تا واز نظر قابلیت تقسیم یا کاربرد های گوناگون ریاضی ومحاسباتی به اصم وغیر اصم (گنگ و گویا) ومثبت و منفی مثل (رادیکال) 0 و0 + و0 – وغیره منقسم ساخت .وبدین ترتیب مثلاً میگوییم شمار پنج عبارت است از : مفرد ، فرد ، صحیح، اصلی، مطلق ، صریح،اصم،مثبت.

    4ـ3 (صفر): صفر در لغت به معنی خالی از هر چیزی وتهی وخالی است .

    بعضی آن راعدد صفر اصطلاح کرده اند ، این کلمه یک اسم عربی است و ترجمه سانسکریت آن صونیا درریاضی هندـ و عربی،معادل زرو، در فرانسه است ودر عین حال ریشه کلمات سیفرا وتزیفر و مشتقات آنهاست .

    صفر در ارقام بجای مقدار وشمارش تشکیل نیافته است ودر طبقات و مراتب شمارشی ، طبقات و آحاد تشکیل نیافته را کلا و جزء نشان می دهد ؛ علامت آن در پارسی و عربی (0) ودر زبانهای اروپایی (0 ) است .

    پیشینیان نشانه صفر یعنی نماینده (هیچ) را نداشتند ، این علامت را هندیان اختراع کردند به نام صونیا یعنی تهی و ایرانیان که کتب ریاضی هندی را به عربی ترجمه و نقل کرده اند آن را به صفر عربی که خود به معنی تهی است ترجمه کردند وچون ترجمه آنان به لاتینی برگشت ، صفر عربی را در لاتینی شکسته واز آن زرو ساختند ، صفر حافظ ونگهبان مرتبه عدد است و خود آن عدد نیست و آن مرتبه ای که صفر دارد از شمار تهی و خالی است .

    علامت صفر که در علم حساب برای ده چندان کردن عددی است به سوی راست آن عدد قرار می دهند .

    خاقانی : که الف چون بشد از منزل یک صفر بر جای الف کرد ثبات نیز : زهر چه زیب جهانست وهر که زاهل جهان مرا چو صفر تهی دار و چون الف تنها 4ـ4: شمارهای اصلی و غیر اصلی : شمارها از نظر ساختمان واژه با توجه به اینکه عدد در اصل و طبیعت برای شمار بوده یا اینکه حالت ساختگی داشته باشد بر دو دسته اصلی و غیر اصلی تقسیم می شود .

    4ـ4ـ1ـ شمار اصلی (طبیعی): نمونه ای از تعریفهایی که برای شمار اصلی نموده اند چنین است : شمار اصلی نفس اسماء شماره هاست .

    اعداد اصلی دوازده کلمه هستند .

    1000ـ100ـ10 ـ 9 ـ 8 ـ 7 ـ 6 ـ 5 ـ 4 ـ 3 ـ 2 ـ 1 اعداد اصلی بیست کلمه هستند : 1000 ـ 100 ـ 90 ـ 80 ـ 70 ـ 60 ـ 50 ـ 40 ـ 30 ـ 20 ـ 10 ـ 9 ـ 8 ـ 7 ـ 6 ـ 5 ـ 4 ـ 3 ـ 2 ـ 1 عددهای اصلی از این قرارند : (مثل بالا) متأخران غالباً همین شیوه را پیروی کرده اند .

    مثلا نوشته اند ، عدد اصلی ، الفاظی است که در اصل بنیادی برای شمردن آمده است و بیشتر اقسام دیگر عدد از آن گرفته شده است و آن در پارسی دوازده کلمه است و اگر بیست تا نود را جزو اعداد اصلی به حساب آوریم شماره اعداد اصلی بیست خواهد بود .

    شمار اصلی ، صفتهای شمارشی هستند .

    کلیه اعداد اصلی مشترک بین اسم و صفت می باشند و گاهی هم مانند اسم استعمال می شوند .

    از تعریفهای بالا نتیجه می گیریم که هماهنگی بین دستورنویسان در تعریف شمار اصلی موجود نیست ، غالباً بدون تعریف به ذکر تعداد شمار ها پرداخته ودر عدد آنها نیز همعقیده نبوده اند ، بعضی شمار اصلی را دوازده و بعضی بیست دانسته اند .

    4ـ4ـ2: به نظر می رسد : شمار اصلی شمارهایی است که در اصل از نظر ساختمان کلمه و طبیعت واژه برای شمارش بوجود آمده ودر طبقات متغیر دستوری بویژه صفت مورد استعمال دارد وبه مرور به طریق ترکیب ، اعداد اصلی ترکیبی را نیز به وجود آورده است ، ونیز می تواند پایه و مایه ساختمان انواع دیگری از اعداد قرار گیرد .

    4ـ4ـ3 نامهای اعداد اصلی : این اعداد به نامهای شمار اصلی ، مطلق ، صفت شمارشی مطلق ، شمار بسیط ، شمار ساده ، شمار طبیعی ، شمار سماعی ، شمار توصیفی ، شمار پایه ای ذکر شده که ما همان کلمه شمار اصلی که به اذهان هم نزدیک است برگزیدیم .

    4ـ4ـ4 انواع شمار اصلی : شمار اصلی بدین ترتیب خواه ناخواه بردو نوع تقسیم می شود: اصلی مفرد و شمار اصلی مرکب .

    شمار اصلی بسیط : شمار اصلی بسیط ، کلمات بسیطی است که در اصل برای شمارش بوجود آمده وآن ده واژه نخست شمارش است که دو عدد صد و هزار نیز برآن مزید میگردد و جمعا دوازده کلمه می شود ، بدین ترتیب : 1000 ـ 100 ـ 10 ـ 9 ـ 8 ـ 7 ـ 6 ـ 5 ـ 4 ـ 3 ـ 2 ـ 1 شمار اصلی مرکب : شمار اصلی مرکب (شمار مرکب) شماری است که خود از ترکیب و امتزاج دو عدد اصلی مفرد بوجود آمده است ، چنانکه در هجده و هشتاد ریشه هشت ودر هفده و هفتاد اصل هفت موجود است .

    شمار اصلی مرکب را بعضی شماره اصلی و بعضی مرکب و بعضی معطوف شمرده اند که اکنون یک کلمه واحد و مستقل را تشکیل داده وبه حال مرکب مزجی درآمده است ، مثلاً هجده را هشت (و) ده دانسته اند که واو عطف به تدریج مابین دوکلمه افتاده و هشتده یا هجده شده است .

    بدیهی است در شمارهای عقود مثل سی ، چهل و پنجاه تا نود ، تشخیص و تمیز عدد از جزء دوم به سهولت میسر نیست .

    بهرحال، شمارهای اصلی مرکب ، هفده کلمه و عبارت است از : 90 ـ 80 ـ 70 ـ 60 ـ 50 ـ 40 ـ 30 ـ 20 ـ 19 ـ 18 ـ 17 ـ 16 ـ 15 ـ 14 ـ 13 ـ12 ـ 11 و توجه داریم که بدین طریق شماره های عقود نیز از شمارهای اصلی مرکب تفکیک نشده وبه یک ردیف محسوب گردیده است و جمعاً شمارهای اصلی مفرد و مرکب بیست ونه کلمه می شود بدین ترتیب : ـ 30 ـ 20 ـ 19 ـ 18 ـ 17 ـ 16 ـ 15 ـ 14 ـ 13 ـ 12 ـ 11 ـ 10 ـ 9 ـ 8 ـ 7 ـ 6 ـ 5 ـ 4 ـ 3 ـ 2 ـ 1 1000 ـ 100 ـ 90 ـ 80 ـ 70 ـ 60 ـ 50 ـ 40 4ـ4ـ5 شمارهای غیر اصلی : شمارهای غیر اصلی در برابر شمارهای اصلی و مراد کلماتی است که به طریق عطف با .

    گروه الفگروه بگروه جگروه داعداد منفردیکدهبیستصدهزاردویازدهسیدویستمیلیونسهدوازدهچهلسیصدـچهارسیزدهپنجاهچهارصدـپنجچهاردهشصتپانصدـششپانزدههفتادششصدـهفتشانزدههشتادهفتصدـهشتهفدهنودهشتصدـنههجدهـنهصدــنوزدهـــ

کلمات کلیدی: قید - قید در نگارش - نگارش

براي حفظ و صيانت از کتاب مقدس آسماني مسلمين يعني قرآن کريم يا از حافظه مردم و يا از کتابت و نگارش استفاده ميشد. نزول تدريجي قرآن کريم، در مدت تقريباً بيست و سه سال کامل شد. براساس روايات، دلايل و شواهد بسياري به صورت قطع و يقين، جمع آوري قرآن را در

پيدايش علوم و فنون جديد، جوامع بشري را با شکلهاي مختلفي از اطلاعات روبرو نموده است. سطح توسعه يک جامعه را مي توان با مقدار اطلاعات و دانش توليد شده در آن ارزيابي کرد. توليد فزاينده اطلاعات به شکلهاي مختلف صورت مي گيرد و با درجات متفاوتي از پيچيدگي ه

فصل اول مقدمه تئاتر مدرن ، معنی گسترده ای است که وقوع آن دست کم زمانی نزدیک به یک قرن را در خود نهفته دارد . مدرن بودن در تئاتر صور مختلفی را در بر می گیرد و هر روشنفکری که در امر تئاتر تجربه ای را به انجام رسانده ، وجهه نظر خاصی را ارائه کرده است که در نوع خود تاثیر گذار بوده است ...گاهی در نزد آنان همه چیز در قدرت بازیگران شکل می گرفت ، زمانی سخن و دیالوگ تئاتری سلطه داشت ، ...

آینده مقوله درد[1] این مقاله بر اساس ارایه مطالب ملاقات انجمن در نیوانگلند در فوریه 2000 میلادی نگارش شده است. سال‌های قبل از 1960، تا قبل از 1960 میلادی هیچ متخصص دردی وجود نداشت. در زمینه درد فقط یک کتاب مرجع منتشر شده بود که چاپ اول کنترل درد توسط Bonica است که در سال 1953 به انتشار رسیده است. این کتاب تقریباً حاصل فعالیت‌های یک نفر بود. در آن زمان هیچ ژورنالی در زمینه درد یا ...

چکیده: مسئولیت مدنی، دارای دو شاخه مسئولیت قراردادی و غیر قراردادی است. اگر قراردادی بین دو یا چند شخص وجود داشته و یکی از آنها مرتکب نقض قرارداد (عدم انجام؛ تاخیر در انجام تعهد) شود و به طرف مقابل ضرر وارد شود ناقض قرارداد مسئولیت قراردادی داشته و باید از عهده خسارت وارده برآید. در جایی که شخص به دیگری ضرر وارد می کند بدون اینکه بین آنها قراردادی وجود داشته باشد یا اگر قراردادی ...

فصل اول - کلیات بخش اول – مقدمه مبحث ایرادات از مهمترین مباحث آیین دادرسی مدنی است که فصل مستقل و مواد متعددی از قانون آیین دادرسی مدنی سابق و فعلی در خصوص آن تدوین گردیده است. این مبحث در محاکم و دادگاههای دادگستری و سایر مراجع قضایی و اداری نیز دارای جایگاه ویژه ای است و همواره مورد توجه قضات، وکلای دادگستری و اصحاب دعوا بوده است. همچنین علمای حقوق نیز در تقریرات و تألیفات خود ...

پروفسور جان کنت گالبریت . (John K. Galbraith ) استاد ممتاز دانشگاه ها وارد و برنده جایز نوبل در اقتصاد که درک عمیقی از تحولات اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری بویژه جوامع در حال توسعه دارد می گوید :‌« هیچ چیز و مطلقاً هیچ چیز در حد فقر و بی پولی آزادی انسان را نفی نمی کند . » فقر کشنده حق انتخاب ( آزادی )‌از یک طرف و بی اراده کردن و کشاندن انسان به سوی پیروی از نیروهای ...

مقدمه با حمد و سپاس از خداوند متعالی که توانایی فکر کردن و نوشتن را به ما عطا کرد و او که رحمانیت و رحیمیتش به وسعت کل شی بندگانش را احاطه کرده و توانایی اندیشیدن و توفیق نگارش این مجموعه را به ما عطا فرموده است. یکی از مفاهیمی که در حقوق بسیار مهم است و شناخت آن باعث جلوگیری از جرایم بصورت ناخودآگاه می شود حقوق کیفری در مفهوم دفاع مشروع است. و یکی از عوامل موجهه‌ی جرم است این ...

در چند دهه اخیر پژوهش هاى بسیارى در زمینه خلاقیت انجام شده است. پژوهش هاى انجام شده در زمینه آموزش خلاقیت، عموماً به این نتیجه رسیده است که خلاقیت را هم مى توان آموزش و هم پرورش داد.3 تورنس مى نویسد: طى پانزده سال تجربه در مطالعه و آموزش تفکر خلاق، شواهدى دیده ام که نشان مى دهد خلاقیت را مى توان آموزش داد. فلدهوسن و همکارانش مى گویند: پاسخ به این سؤال که «آیا مى توان خلاقیت را ...

مقدمه: واژه اعتصاب از کلماتی محسوب می شود که در ذهن هرشخص نوعی تقابل را به ذهن می آورد وهنگامی که این تقابل در عرصه روابط کارگر و کارفرما ایجاد شده باشد آن را اعتصاب کارگری بیان می کنند سوای نوع تعامل و تحلیل های حقوقی در زمینه اعتصاب نکته ای که نمی توان منکر آن شد واقعیت عینی اعتصاب می باشد. روزی نیست که کارگران واحدهای تولیدی و خدماتی در گوشه و کنار دنیا وحتی کشور خودمان برای ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول