گلستان ، آیینه ی زندگی پر ماجرای سعدی
در خانواده ی عالمان دین به دنیا می آید. از خردسالی بانک اذان و صوت قرآن می شنود پیش از آن که بر او واجب شود. نماز می خواند، روزه می گیرد و شب ها قرآن در بر، به خواب می رود جانش با خدا پرستی اسلامی سرشته می شود.
هنوز دوازده سال از عمرش نگذشته است که پدرش می میرد پدری که او را همراه خود به مجالس وعظ و شاید بحث می برده. به پرسش های کودکانه اش جواب می گفته دست نوازش بر سرش می کشیده و از دیدن آثار هوش و قریحه در سیمای او شادمان می شده است.
نوجوان مقدمات علم زمان خود را در همان شیراز فرا می گیرد چند سالی نمی گذرد که به صرف و نحو عربی تسلط می یابد اصول و فروع دین را باز می شناسد از ادب و آداب زمان بهره می برد و گاه گاه به اشاره ی دل و غزلی هم می گوسد در این هنگان آوازه ی دانشگاه یک صد و پنجاه ساله ی نظامیه ی بغداد در سرتاسر جهان اسلامی پیچیده است. در بنای پر شکوه آن در کنار دجله شش هزار طالت علم درس می خوانند برجسته ترین دانشمندان اسلامی در آن درس می دهند کتابخانه ی بسیار مجهزی دارد که کتاب داران آن برای مطالعه و تحقیق راهنمایان مطمئنی هستند آرزوی هر جوان مسلمان دانش پژوه این است که به آیت مدرسه راه یابد زیرا مدرسه ی نظامیه در میان نزدیک به سی مدرسه ی شهر می درخشد.
وارد نظامیه می شود به او حجره ای می دهند برایش مقرری معین می کنند خدمت خادمان او را از پرداختن به پخت و پز و رفت و روب و دیگر کارهای روزانه معاف می دارد اینک به سرچشمه ی فرهنگ اسلامی رسیده است و می تواند از آن سیراب شود. شوقش به هنگام حضور در نخستین جلسه ی درس از حد و اندازه بیرون است .
شب و روز کارش تلقین و تکرار است و حافظه ای دارد که از بس شعر به آن سپرده شده ورزیده گشته است. جوان متعهد شیرازی با آن پشتکار و آن هوش و حافظه به اندک مدتی در میان همدرسان ممتاز می شود و حسودان بر او رشک می برند.