جهان بینی شاهنامه ، دفاع خوبی در برابر بدی است . این دفاع به نحو بی امان ، تا سر حد جان ، و با دادن قربانی های بیشمار ادامه می یابد. گفتیم که تورانی ها در صف بدی شمشیر می زنند ، و ایرانی ها در صف نیکی. این بدان معنا نیست که همه تورانی ها نابکار هستند و همه ایرانی ها نیک سیرت . باآنکه روایت ها به دست ایرانی ها تنظیم شده ، در شاهنامه آنقدر وسعت نظر هست که کتاب را از قید تعصب دور نگاه دارد. در جبههتوران ، مردان نیک منشی چون پیران ویسه و برادرش پیلسم و اغریرث برادر افراسیاب ، هستند و مردان بی گناهی چون سرخه ، پسر افراسیاب . در میان آنان ، به مردانی که تجسم کامل بدی باشند بیش از دو تن برنمی خوریم و آن گریسوز و گروی زره اند . بقیه سیاهی لشکر هستند ، به حکم وظیفه می جنگند ؛ چون پادشاهشان با پادشاه ایران در جنگ است ، او را پشتیبانی میکنند . نمونه بارز این وظیفه شناسی هومان ویسه برادر پیران است که کینه ور بزرگی است ، اما انسان بدی نیست .
تورانیان به هیچ وجه بد نیستند ، حتی در آنان تمیز و احساس ایرانی وجود دارد . هنگامی که ایرج به نزد برادرش تور می رود ، لشکریان او برتری و برازندگی او را تشخیص می دهند و بسوی او گرایش پیدا می کنند .همین احساس ، بعدتر در مردم ایران نسبت به توران پیدا می شود . آنان از مرگ او متاثر خشمناک می شوند . اصولاً یکی از انگکیزه های سلم و تور در کشتن ایرج ، و افراسیاب در کشتن سیاوش ، اینست که می بینند آن دو مورد محبت و احترام مردم قرار گرفته اند . در مقابل ، ایرانیان نیز از عیب مبرا شناخته نشده اند . کاووس شاه دارای جنبه های قابل سرزنش است . همین گونه است پهلوان نام آوری چون طوس . همین امر یعنی تنوع شخصیت ها و نمود ضعفها و حسن های قهرمانان ، صرفنظراز ایرانی یا تورانی بودنشان ، شاهنامه را یک کتاب دنیایی و انسانی کرده است.