سالشمار غلامحسین ساعدی
تولد ، 24 دی ماه ، نام پدر : علی اصغر نام مادر طیبه 1314
تولد برادر ، 26 آذر ماه 1316
تولد خواهر و ورود به دبستان بدر 1322
ورود به دبیرستان منصور 1329
آغاز فعالیت سیاسی 1330
مسئولیت انتشار روزنامههای فریاد ، صعود ، جوانان آذربایجان و انتشار مقالات در این روزنامهها 1331
بعد از کودتا مخفی و در شهریور دستگیر شد و چند ماه در زندان بسر برد 1332
ورود به دانشکده پزشکی تبریز 1334
همکاری با مجله سخن 1335
رهبری جنبش دانشجویی و اعتصابات دانشگاه تبریز ، آشنایی و دوستی با صمدبهرنگی ، بهروز دهقانی ، مفتون امینی ، کاظم سعادتی ، مناف ملکی 1337
فارغ التحصیل دانشکده پزشکی و گذراندن پایان نامهای به نام « علل اجتماعی پیسکو نوروزها » در آذربایجان که بعد از ماهها بحث و جدل با اکراه پذیرفته شد. 1340
مسافرت به تهران و اعزام به خدمت سربازی ، طبیب پادگان سلطنت آباد به صورت سرباز صفر ، افتتاح مطب شبانهروزی به اتفاق برادرش دکتر علی اکبر ساعدی در دلگشا و همکاری با کتاب هفته و مجله آرش ، آشنایی و دوستی با احمد شاملو ، جلال آل احمد ، پرویز ناتل خانلری ، رضا براهنی ، محمود آزاد تهرانی ، سیروس طاهباز ، محمد نقی براهنی ، رضا سید حسین ، بهمن فرسی ، به آذین ، اسماعیل شاهرودی ، جمال میر صادقی. 1341
ورود به بیمارستان روانی «روزبه» جهت اخذ تخصص بیماریهای اعصاب و روان 1341
آشنایی و همکاری با دکتر مسعود میر بها و دکتر حسن مرندی ، همکاری با مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی مذاکره با دولت وقت به اتفاق جلال آل احمد ، رضا براهنی ، سیروس طاهباز برای رفع سانسور از اهل قلم و مطبوعات ، تشکیل هسته اصلی کانون نویسندگان ، همکاری با مجلههای جهان نو، فردوس ، خوشه، نگین ، و جنگهای ادبی 1346
انتشار مجله الفبا با همکاری نویسندگان معتبر آن زمان توسط نشر امیر کبیر که مجموعاً 6 شماره به چاپ رسید. 1353
دستگیری توسط ساواک در سمنان و انتقال به زندان قزل قلعه و بعد اوین که مدت یکسال را در سلول انفرادی گذراند و شکنجه شد . پیش از این بارها توسط ساواک وشهربانی دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود که یک بار منجر به بستری شدنش در بیمارستان جاوید شد و نگارش «تاتار خندان»در زندان در دهه پنجاه ضمن فعالیت سیاسی با عدهی زیادی از مبارزان راه آزادی ارتباط دارد که تا پایان عمرش ادامه پیدا میکند و آزادی از زندان 1354 ترجمه برخی از آثارش به زبانهای روسی ، انگلیسی ، آلمانی ، سخنرانی در شبهای شعرانجمن گوته به عنوان «شبه هنرمند» که در سال 1357 توسط انتشارات امیر کبیر در
کتاب «ده شب » به چاپ رسید . 1356
سفر به امریکا بنا به دعوت انجمن قلم آمریکا و ناشرین آمریکایی ، ایراد سخنرانیهای متعدد و عقد چند قرار داد برای ترجمه کتابهایش با ناشر معروف «راندم هاوس»1 1357
سفر به لندن در پائیز همان سال و همکاری با احمد شاملو در انتشار روزنامه فرهنگی سیاسی «ایرانشهر» بازگشت در اواخر همان سال 1357
انتشار مقالات سیاسی و اجتماعی در روزنامههای کیهان ، اطلاعات ، آیندگان ، تهران مصورو روزنامههای دیگر . 1358
سفر به پاریس و ازدواج با خانم بدری لنگرانی 1360
در طول این سالها اقدام به انتشار مجله الفبا (چاپ پاریس) کرده و چندنمایشنامه به نامهای «اتللو در سرزمین عجایب»، «پردهداران آیینه افروز » و چند فیلمنامه به نامهای «دکتر اکبر» و «رنسانس» و با همکاری داریوش مهرجویی فیلمنامه «مولوس کورپوس» براساس داستان «خانه باید تمیز باشد» را نوشته است و بسیاری مقالات و داستان و نمایشنامهها که ناقص مانده است . 1364-1361
فوت در روز دوم آذر ماه و دفن درگورستان پرلاشز2 پاریس در کنار صادق هدایت.1364
زبان نوشتاری ساعدی
از نظر شیوه نگارش آثار ساعدی چیزی بین زبان معیار یا رسمی و عامیانه مردم کوچه و بازار است واژههای عامیانهای چون کپر ، گپ زدن ، شاشیدن، چمباتمه، گاهی واژههای بیگانه از زبان آدمهای روشنفکر داستانی او جاری میشود آهنگ گفتگو بیشتر تهرانی است حتی روستائیان آذربایجان نیز تهرانی حرف میزنند نمایشنامه «چوبدستهای ورزیل» و «عزاداران بیل» . تکرار از دیگر نقصهای کار ساعدی است موضوعهای تکراری در نوشتههای ایشان زیاد است مثلاً وصف بیمارستان در عزاداران بیل، واهمههای بینام نشان، گور گهواره تا حدودی شبیه به هم است.
ساعدی گاه برای توصیف یک موضوع حاشیه میرود، زیاد مینویسد. مطلب را کش میدهد بطوریکه خواننده خسته میشود مثلاً، صحنه مردن گاو مشدی حسن در عزاداران بیل و صحنه قرار گرفتن صالح احمد و چند نفر دیگر در ترس و لرز چون در برخی موارد بنای کاربر زیاده نویسی است، جملههای سست و گاه نادرست نیز نوشته ساعدی را در سطح عادی جای میدهد چند نمونه از این جملهها :
اسلام: نه این آهن نیستش این یه چیز ساده نیستش1
حذف فعل بیمورد : عباس و موسرخه آمدند خانه مشدی حسن پایاخ هم پشت سرشان
بگو که وسواسش نگیره3
(حالا نمیخواهی چیزی برای ما بدی)1
این تکرارها و اطنابها و سستیهای لفظی برخی نوشتههای ساعدی را به صورت گزارش در میآورد. بیشتر داستانهای «شب نشینی با شکوه» 1349 از این دست است. بطور مثال در داستان «مراسم معارفه» در همین مجموعه ساعدی عوض و بدل شدن رئیسان ادارهای را در شهری کوچک و سخنرانی کلیشهای آنها و یکی از کارمندان را در اوصافی که به گزارش بیشتر همانند است شرح میدهد.
آنچه که در آثار هدایت و آل احمد بعنوان یک سبک خاص و مشخص میبینیم در آثار ساعدی نیست او میکوشد تا به سبک ویژهای دست پیدا کند اما نتوانسته است خود را از کلیشهها و جملههای معمولی و درازنویسی رها سازد.