کتاب راحه الصدور و آیه السرور اثر ابوبکر محمدبن علی بن سلیمان بن محمدبن احمدبن الحسین بن همه الراواندی از مورخان قرن ششم هجری و از منابع مهم دوره سلجوقیان محسوب می شود. اطلاعاتی که در مورد مولف راحه الصدور در دست است تماماً مطالبی است که از کتاب خودش استخراج شده است راوندی از اهالی قصبه راوند از توابع کاشان در یک خانواده عالم در حدود سالهای 555-550 ه ق بدنیا آمد و در خردسالی پدر خود را از دست داد او بسیار علاقمند به کسب علم و دانش بود اما این کار عملی نبود زیرا قحطی شدیدی در اصفهان و تمام نواحی اطراف آن از سال 570 ه ق /5-1174 م بروز کرده بود و خانواده اش دچار فقر و فلاکت شده بود اما دایی اوتاج الدین احمدبن محمدبن علی الراوندی سرپرستی اش را به عهده گرفت و مانند یک آموزگار به تربیت و نگهداری او پرداخت
تاج الدین مرد فاضل و عالمی بود و در مدرسه ای که توسط جمال الدین ای ابه، اتابک سلطان طغرل در همدان تاسیس شده بود، به تدریس اشتغال داشت. او در علومی مانند فقه، تفسیرقرآن، حدیث و ادبیات و فارسی و عربی استاد بود. وی همچنین چندین جلد کتاب در این موضوعات تالیف نمود و یک خوشنویس ماهر و چیره دست بود. راوندی برای مدت ده سال تقریباً از سال 570 ه .ق /1174 م تا 580 ه . ق /1184 م تحت سرپرستی دایی اش قرار داشت طی این مدت به همراه او از شهرهای بزرگ منطقه عراق دیدن کرد و فن خوشنویسی و صحافی و تذهیب را به خوبی فرا گرفت . او تحریر هفتاد نوع خط متفاوت را یادگرفت. او همچنین علومی نظیر فقه وحدیث را نزد چند تن از استادان مشهوز زمان خویش نظیر فخرالدین البلخیه بهاءالدین الیزدی و صفی الدین اصفهانی آموخت و از آنها اجازه تدریس و خطا به گرفت او بطور خلاصه توصیفات زندگی خویش را در اشعار کوتاهی برای سلطان کیفسر و سلجوقی بیان کرده است :
خسروا بنده سالهای دراز
زهد ورزید نه زروی و ریا
در مدارس بسی که جان دادم
شبها روز کرده چون ایلدا
علم فقه و خلاف خوانده بسی
نزد هم سن خود شده دانا
تازی و پارسی بدانسته
شعرهای چون لولوی لالا
خطا و تذهیب و جلدو مصحف را
کرده چونانکه نیتش همتا
هرج چون من کسی بداند کرد
از صنایع من آن کنم انشا
سلطان طغرل سوم آخرین پادشاه سلجوقی 590-571 ه ق /1194-1174م حامی و مشوق بزرگ عالمان بود و خود نیز مشتاق کسب دانش و علوم بود در سال 577 ه ق /1181 م او مصمم شد که آموزش خوشنویسی را بیازمود و به این منظور زین الدین محمودبن محمدبن علی الراوندی دایی دیگر مولف را استخدام کرد و راوندی بهمراه دایی اش به همدان رفت. وقتی که سلطان در این هنر زبردست و ماهر شد تعهد کرد یک رونوشت از قرآن تهیه کند و از این رو عده ای از مذهب کاران را کرد خود جمع کرد و ای زرکاری ها برای تزئین نسخه خطی او در هر قسمت « بر هر جزوی سی پاره» به ارزش 100 دینار مغربی بود و در این مرحله راوندی توسط دایی اش بعنوان یک هنرمند به سلطان معرفی گردید. بتدریج براساس التفات و لطف شاهانه به مراتب بالاتر رسید تا اینکه در سال 58 ه ق / 1189 م . به همران دایی اش زین الدین به مازندران سفرکرد و در این سفر به منظور رسالت از طرف سلطان سلجوقی به سوی ملک مازندران می رفت. اما آب و هوای آن محل برای راوندی مناسب نبود و وی در نتیجه مریض شد و پس از یک اقامت کوتاه شش ماهه به زادگاه خود [راوند] بازگشت. در اینجا نیز کسالت و ناراحتی او برای یک سال و نیم دیگر ادامه پیدا کرد و همزمان با بازگشت او در سال 856/1190 م سلطان طغرل وتوسط اتابک قزل ارسلان یاغی توقیف شده و در قلعه دیزمار (دزمار) در نزدیک تبریز محبوس شد این اسارت نزدیک به دو سال بطول انجامید و اگر چه او دوباره در سال 588ه ق/1192 م و بعد از اینکه اتابک بقتل رسید تاج و تخت خود را بدست آورد ولی او آمادگی اختصاص وقت و توجه خود به هیچ یک از امور صلح جویانه را نداشت و یکسال و نیم (590-588) را در تلاشهای بیهوده برای اعاده حکومتش صرف کرد و سرانجام در نبردی علیه ارتش خوارزمشاه در 24 ربیع الاول سال 590ه ق / 19 مارس 1194 م کشته شد که راوندی شرح این ماجرا را در راحه الصدور نوشته است.
راوندی پس از بازگشت از مازندران در سال 586 ه ق /1190 م پس از مرگ طغرل در جستجوی وسیله معاش بر می آید و احتمالاً از این رو، به خاندان ثروتمند علوی همدان که ریاست شهر را داشتند ملحق شد وی معلم سه پسر این خانواده یعنی فرزندان علاء الدوله عربشاه شد و نزدیک به شش سال در این خانواده بسر برد و دو سال بعد از آن را با یک شاگر جوان همشهری خودش بنام شهاب الدین احمدبن ابی منصوربن محمدبن منصورالبزازکاشانی که با وی صمیمی بود، سپری کرد در اینجا احتمالاً اولین باراندیشه نوشتن این کتاب به ذهنش راه یافت و به دوست جوانش هم قول داد که نامی از وی در کتاب خویش بیاورد. وی دوکتاب دیگر قبل از راحه الصدور تالیف کرده است کتابی در محکوم کردن رافضیان بنام شرح فضائل و قبایح افضیان و دیگری در امور خط، بنام فصل فی معرفه اصول الخط است.
مقاله ای از آقای رضا فارسانی در مجله دانشمند این مقاله بسیار مختصر است، ابتدا تاریخچه ای بسیار کوتاه از زندگی راوندی را می آورد و سبب شهرت او را این می داند که از تاریخ نگاران قرن ششم است وی معتقد است چون راوندی به دلیل ارتباط با سلجوقیان عراق و بزرگان همدان خود شاهد وقایع بوده، کتابش بسیار مفید است در مورد آثار و تالیفات راوندی به راحه الصدور اشاره می شود و اینکه راوندی در شعر و شاعری نیز فعالیت داشته اند وی نوشته ای شامل: غزل، قصیده، قطعه و دوبیتی باقیمانده است.
نحوه تالیف کتاب و معرفی خود کتاب
راوندی تالیف کتاب را در سال 599 ه ق /1202 م. یعنی نه سال پس از انقراض دولت سلاجقه عراق شروع کرد و دو یا سه سال مشغول این کار بود، پس از تکمیل آن در سال 603 ه ق /1206 م. آرزومند و مشتاق بود تا آن را به یکی از سلاطین سلجوقی آسیای صغیر که تاریخ پدران پیشین آنان را ثبت کرده بود به امید کسب پاداش و اجری بزرگ و تجدید کردن روابط سابق خود با در بار سلجوقی، اهداء کند. بنابراین به آناتولی رفت و توجه او را به سلطان رکن الدین سلیمانشاه معطوف شد که تاج و تخت را از برادر بزرگترش غیاث کیخسروبن قلج ارسلان در سال 597 ه ق / 2- 1201 م. غصب کرده بود او به مدت چهار سال حکومت کرد تا به سال 601 ه ق /5-1204 م. فوت کرد. مولف کتاب می گوید زمانی که می خواست کتابش را به رکن الدین اهداء کند این امر را دانسته و شنیده بود از این رو تصمیم خود را تغییر داده و کتاب را به برادر بزرگتر تقدیم کرد اما بعقیده مرحوم محمداقبال او نسخه اول را به رکن الدین اهداء نموده اما پس از مرگ او و استقرار کیخسرو بر تخت شاهی مولف کتاب را بنام او تغییر داده و به وی اهداء کرد. بنابراین به نظر می رسد او در کتاب تجدید نظر کرد و تغییرات لازمه را انجام داد تا آن را شایسته و مناسب برای تقدیم به سلطان جدید نماید اما اصلاحات آن بطور دقیق صورت نگرفته است چون اثرهای زیادی ازاهداء قبلی به رکن الدین در کتاب هست، از قرار معلوم وی شخصاً به تونیه رفت و کتاب را به سلطان تقدیم داشت و ظاهراً با تشویق یک شخص بازرگان بنام جمالدین ابی بکر بن ابی العلاء الرومی اینکار را کرده است. جمال الدین دیدار از همدان از بخشش و سخاوت و صفات سلطان کیخسرو به راوندی خبر داده بود.
راحه الصدور تاریخ سلجوقیان است از آغاز کار این خاندان تاسقوط آنها (590) و راوندی در یک فصل الحاقی در آن وقایع 5 سال بعد را تا 595 بر آن افزوده است وی خودش از نزدیک شاهد حوادث دوران ارسلان و طغرل سوم بوده و کتاب او مهمترین منبع برای دوران این دو پادشاه میباشد.
نظر مورخان در مورد راحه الصدور متفاوت است یک عده معقتدند این کتاب مخصوصاً بخشی مربوط به دو پادشاه مذکور بسیار مفید است و برخی این کتاب را دزدی علمی دانسته و آن را فقط کپی از سلجوقنامه با افزودن مقادیری اشعار می دانند.
نسخ خطی و چاپهای کتاب:
1- اولین نسخه خطی آن در اول رمضان سال 635 ه ق به کتابت حاج یحیی بن عبدالله حافظ قونوی نوشته شده است و در کتابخانه ملی پاریس نگهداری می شود.
2- در دوران سلطان مراد دوم از امپراطوران عثمانی 855- 825 ه ق توسط شخص ناشناسی به زبان ترکی ترجمه شده که در لیدن و موزه آسیای لنینگراد و توپقاپی سرای استانبول نگهداری می شود.
3- مرحوم محمداقبال به اشاره ادوارد براون در انتشارات بنیاد گیب در لندن آن را به طبع رسانده است.
4- انتشارات در سال 1333 ه ش با حواشی و فهارس مجتبی مینوی به چاپ رسیده است.
5- انتشارات امیرکبیر در سال 1365 به چاپ رسانده است.
6- یکبار در اصفهان چاپ شده است.
7- با مقدمه آقای فروزانفر به چاپ رسیده است.