بررسی و معرفی چند اثر مهم
رساله های کامل آثار منظوم
در این رساله ها سیاق گفتار و نحوه پیش کشیدن مطلب تقریبا همان است که سرایندگان مسلمان در آثار ادبیات فارسی اسلامی پیش می گیرند.
یعنی رساله معمولا با ستایش خدا، نعت پیغمبر، موجباتی که تنظیم رساله را باعث شده شروع می شود.
بعد به خود داستان می پردازند و در آخر سراینده درباره خود سخن می گوید و احیانا تاریخ یا ماده تاریخ را ذکر می کند.
نمی توان ادعا کرد که تمام اشعال این آثار در سطح عالی قرار دارد، ولی در ضمن نمیتوان انکار کرد که میان آنها قسمتهایی را می توان یافت که در آن صحنه ها با نوعی ریزه کاری استادانه نقاشی شده و مطالب بزرگ در کوچکترین جملات بیان گردیده است.
امید است که نمونه هایی که برای قسمتی از این رسالات ذکر می شود تا حدی حق مطلب را ادا کند.
سعی شده که تا حد امکان این آثار از نظر تاریخی و زمان سرایندگان آن دسته بندی شود.
1 زردشت نامه
اولین اثری که به میان می آید بالطبع زردشت نامه است که یکی از قدیمترین آثار کامل و مستقل می باشد که در روایات نیز ذکری از آن نشده است.
سالیان دراز این کتاب به عنوان اثری از زردشت بهرام پژدو معرفی شده بود و وست و رزنبرگ نیز این موضوع را تایید کرده اند.1 ولی با مقاله ای که رمپیس منتشر کرد و نتیجه مطالعه و توجه بیشتر او در مورد مطالب ابتدا و انتهای این کتاب بود نشان داد که این اثر به سالهای قبل از 347 یزدگردی و سالهای مابین 978-970 میلادی برمی گردد2 و سراینده آن شخصی به نام کی کاووس پسر کیخسرو، پسر دارا بوده و عنوان اصلی آن «مولود زردشت» نام داشته3 و زردشت بهرام فقط آن را رونویسی کرده است.
این کتاب تاریخ افسانه ای زندگی زردشت است از قبل از تولدش تا موقعی که اسرار نبوت بر او نمایان شد و شامل حوادثی است که بعدا پیش آمد و شرح مبارزات و عرضه دین به دربار گشتاسب.
در آن از معجزات زردشت نیز سخن به میان آمد.
ضمن اینکه می توان چون هر منظومه دیگری اشعار کم اهمیت تری در آن یافت و به غلطهایی از نظر قافیه برخورد.
ولی باید دانست که قسمتهایی از آن با استادی تمام به نظم کشیده شده است.
این کتاب را اول بار رزنبرگ در سال 1904 با ترجمه فرانسه و شرح احوال زردشت بهرام پژدو به عنوان سراینده آن منتشر کرد4 و نسخه چاپی دبیر سیاقی نیز بر این اساس است 5.
نمونه ای از آن نقل می شود :
آمدن بهمن امشاسپند به نزد زردشت 6
بیامد به زرتشت پاکیزه رای
درخشنده از دور مانند هور
به زرتشت گفتا که بر گوی نام
بدو گفت زرتشت کای نیک رای
مرادم همه سوی فرمان اوست
همان روز بهمن به امر خدای
بپوشیده یک دست جامه ز نور
چو جویی ز دنیا، چه داری تو کام
نجویم همی جز رضای خدای
ازیرا که هر دو جهان زان اوست
2 آثار زردشت بهرام پژدو
زردشت پسر بهرام پسر پژدو هیربدی بود که در قرن 7 هجری در دوره مغول می زیست، پدرش بهرام پژدو خود مردی دانشمند و تعلیم یافته و ستاره شناس بود که در عین هال از صنعت شعر نیز اطلاع داشت7 داستانی به نام داستان بهاریات را که در سال 626 هجری نوشته شده است به او نسبت داده اند8 .
زرتشت بهرام زردشتی با ایمان بود و بعد از تحقیقات دقیقی که در فقه و علوم ادبی و ستاره شناسی کرد تمام هم و وقت خود را مصروف جان بخشیدن و زنده کردن سنتها و داستهای مذهبی قدیم نمود.
شعرهایش شامل مباحث مذهبی است و شاید به همین دلیل نام او در غالب تذکره ها نیامده است.
مهمترین آثارش عبارتند از :
الف : ارداویراف نامه.
منظومه ای به شعر در بحر هزج است که موضوع آن را همان معراج ارداویراف نقل شده در داستانهای پهلوی تشکیل می دهد.
داستان به طرز جالب و با استادی روایت شده است و شرح مسافرت به بهشت و دوزخ هر دو بیان گردیده.
این کتاب اول بار توسط «اَسا» در 1902 همراه با متن پهلوی منتشر شد9 .
و اخیرا نیز در ایران توسط دکتر عفیفی منتشر شده است10.
این داستان به علت اهمیت آن در مذهب و سنت زردشتی، بعد از زرتشت بهرام نیز مورد طبع آزمایی شعرای دیگر این اقلیت قرار گرفته است.
چنانکه بعدا اشاره خواهد شد بجز اردایراف نامه زردشت بهرام ما دو ارداویراف نامه دیگر به نظم و یک ارداویراف نامه دیگر به نثر داریم.
نمونه هایی از آن نقل می شود : 11
چنین گفت آنگهی اردای ویراف
شدم در خواب و از من هوش شه دور
سلامم کرد و می پرسید بسیار
که چون خوردم سه جام باده صاف
سروش آمد به سان عالمی نور
تو گفتی مهربانم بود و غمخوار
.
.
.
در عذاب دروغگویان و غمازان 12
یکی مردی دهن دیدم گشاده
فروآویخته زو مار و کژدم
زبانش از دهان بیرون فتاده
یکی دندان بر او می زد یکی دم
.
.
گناه این چه بوده، بازگو راز
سروشم گفت کاین بودست غماز
ب کتاب چنگرنگهاچه
موضوع این داستان در سنت زردشتی بخصوص در اواخر دوره ساسانی اهمیت فراوانی دارد.
داستان در اصل مربوط به مناظره و مباحثه ایست که میان چنگر نکهاچه و زردشت پیش آمده است.
این شخص برهمنی بسیار دانشمند بوده که در زمان ظهور زردشت در هند زندگی می کرده و مریدان فراوانی داشته است.
چون خبر ظهور زردشت و مذهب جدیدش که دنیا را گرفته به او می رسد، بسیار ناراحت می شود و نمی تواند موجودیت این دین را بپذیرد و به همین دلیل و به خاطر رد آن نامه ای به دربار گشتاسب می نویسد و تقاضا می کند که با زردشت مناظره ای علنی، در برابر همه درباریان انجام دهد.
اشو زردشت بلافاصله می پذیرد.
برهمن دانشمند دو سال وقت برای تهیه سوالات صرف میکند و سپس به دربار گشتاسب می آید، مجلس بحث آماده می گردد، اما قبل از شروع سوال و جواب زردشت تقاضا می کند بخشی از اوستا خوانده شود.
وقتی این تقاضا را انجام میدهند می بینند که مطالب مربوط به این سوال و جوابها قبلا در آن بخش اوستا مطرح و به طور کامل تفسیر شده است.
چنگر نکهاچه شدیدا تحت تاثیر این موضوع قرار می گیرد و بلافاصله به مذهب مزدیسنا می گرود.
موضوع این داستان در سنت زردشتی بخصوص در اواخر دوره ساسانی اهمیت فراوانی دارد.
چنگر نکهاچه شدیدا تحت تاثیر این موضوع قرار می گیرد و بلافاصله به مذهب مزدیسنا می گرود.
موله به طور مفصل راجع به این کتاب و اهمیتی که مطلب آن در ارتدکسی مذهب زردشت دارد بحث کرده است13 .
این داستان در حقیقت جواب به انتقاداتی است که از اواخر دوره ساسانی به محلی بودن مذهب زردشت می کردند و قطعا به خاطر اهمیت ان است که زردشت بهرام که فقط روایتها و سنتهای مهم را به نظم کشیده است در این موضوع هم طبع آزمایی کرده.
دو نسخه از آن در کتابخانه ملی پاریس هست14 .
این داستان با همان جزئیات در کتاب مینو خرد داراب سنجان پسر هرمزدیار، در مبحثی که مربوط به زردشت و معجزاتش است آورده شده.
پ ـ خمسه زردشت؛ منظومه ای در 929 بیت است و نسخه ناقصی از آن در کتابخانه دانشگاه بمبئی وجود دارد15 .
ت ـ داستان شاهزاده ایرانی و خلیفه عمر؛ داستان مفصلی از گرفتاری شاهزاده ایرانی پسر یزدگر است به دست عمر و لطفی که این خلیفه درباره او می کند.
قسمت اعظم داستان شامل اطلاعاتی است که این شاهزاده ایرانی از تاریخ و مذهب ایران می دهد و وقایع را از ابتدای دنیا تا آخر جهان بر می شمارد.
از بعد از قرن 14 میلادی (7 هجری) این تاریخ کاملا تصوری است طبعا باید هم اینطور باشد چون زرتشت بهرام خود در نیمه دوم قرن سیزدهم میلادی می زیسته است.
این داستان در «روایات دارا هرمزدیار» آورده شده است16 و نسخه هایی از آن در کتابخانه ملی پاریس و کتابخانه دانشگاه بمبئی وجود دارد17.
نمونه ای از آن : 18 نماند بر بد و بر نیک گردون بدین سانست این دوران ریمن بود کار جهان همواره گردان نبد کس را ز چرخ دون امانی رساند تا فلک از دولت و تخت در اندازد همو از تخت ناگاه چنین بود و چنین باشد همیشه از اول بود شاهی مر کیان را پس از تازی ستاند ترک عالم بباید مرد گر شاهست گردون چو مرغی هر زمان دیگر نشیمن از او ایمن نبودستند گردان بهر دوری برآید خانه دانی دهد ملک و نگین و حشمت و بخت ز فوق آسمان اندر بن چاه که او را بیوفائی هست پیشه وزان پس گشت شاهی تازیان را مر ایشان را بود گیتی مسلم 3ـ صددر نظم این کتاب مطالب «صددر نثر» به شعر می باشد در وزن متقارب که توسط ایرانشاه بن ملکشاه در سال 846 یزدگردی مطابق با 900 هجری و 1496 میلادی در کرمان سروده شده است19 .
ترتیب فصول آن با «صددر نثر» فرق می کند ولی مطالب همان است با جزیی تفاوت.
زبان و لغات این کتاب در مقایسه با «صددر نثر» و حتی «صددر بندهشن» جدیدتر به نظر می آید.
قسمتهایی از این کتاب در «روایات داراب هرمزدیار» یافت می شود20 .
نسخه هایی از آن در کتابخانه ملی پاریس هست21 .
هاید آن را در 1700 میلادی به زبان لاتین ترجمه کرده است22 .
نمونه ای از آن :23 به هشتاد و سه در ایا پاک باز زمین را خوش آید ایا نیک نام خوش آید همی در جهان بادرا بود اسب را بهتر آن کار بار شود گوسفند آن زمان شادمان سخا پیشه کن، رادشو، کارساز که بر وی کند راد مردی خرام که تازه کند سینه رادرا که گردد بدو رادمردی سوار که رادی خورد شیر او در جهان .
4ـ ارداویراف نامه کاووس این نیز داستان اردوایراف است که بنا به اشعار ابتدای آن در سال 902 یزدگری (احتمالا 1520 میلادی) توسط کاووس پسر فریبرز در نوساری و در دوره فرمانروائی بهمن سروده شده است.
او در اثر خود نامی از زرتشت بهرام نمی برد.
نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پاریس هست24 .
5ـ قصه سنجان داستان منظومی از مهارجت زردشتیان خراسان به هند است و در آن حوادثی که در جریان این سفر پر مخاطره پیش آمده گفتگو می کند و جریانات مختلف چون قحطی، گرسنگی، طوفان در دریا، نذر برای نشاندن آتش بهرام و بعد جنگ با محمود و هماوردی اردشیر سردار زردشتیان با آلپ خان رئیس گروه محمود و غیره به نظم کشیده شده است.
مولف آن بهمن پسر کی قباد است که آن را در سال 969 یزدگردی (برابر با 1008 هجری و 1601 میلادی) به پایان رسانده است.
در «روایات داراب هرمزدیار» آمده25 و اخیرا با ترجمه انگلیسی و گجراتی در هند منتشر شده است26 .
نمونه ای از آن : 27 چو کشتی ره بدریا در کشیده همه دستور دین حیران بماندند به درگاه خدا رخ زار سودند که ای دانا تو یاری ده بدین کار در آنجا آفت طوفان رسیده در آن ورطه چو سرگردان بماندند بپا استاده زاری ها نمودند از این سختی رهان ما را بیک بار 6ـ داستان مهاجرت زردشتیان این منظومه داستان دیگری از مهاجرت زردشتیان هند می باشد که توسط داراب پسر پالن پسر فریدون در هند سروده شده، حوادث با کمی تفاوت همان است که در قصه سنجان از آن گفتگو می شود.
نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پاریس وجود دارد28 .
7ـ صددر بحر طویل در این رساله نیز کتاب «صددر نثر» به شعر برگردانده شده است ولی در بحر هزج.
سرایندگان آن ملا رستم اسفندیاری و ملا بهزاد رستم می باشند که در سال 973 یزدگردی (1605 میلادی) آن را به نظم کشیده اند29 .
ترجمه گجراتی این کتاب توسط دستور جاماسب اسا یک بار در سال 1844 و بعد در سال 1881 میلادی در هند منتشر شد30 .
قطعاتی از آن در کتاب «روایات داراب هرمزدیار» یافت می شود31 .
نمونه ای از آن : 32 کستی و وستاو و گاهنبار از جمشید ماند رسم و راه این، چنین بنهاد جم اندر جهان می فرستادی به نزد مطبخی او را ز راه تا بخوردتدی طغام و سیر گشتندی ز داد با بزرگان و وزیران جملگی داریم بخواند هر که می آمد به گاهنبار از مردمان جملگی را گر بدی درویش و گر هم پادشاه آفرین خواندی و رفتی جملگی با دین و داد .
و در دنباله داستان به افسانه معروف که اهریمن دیوی را به صورت آدمی به گاهنبار میفرستد اشاره می کند.
این داستان به این صورت در کتاب «صددرنثر» نیست و از ملحقاتی است که در موقع برگرداندن به شعر افزوده شده است.
8ـ آثار مرزبان بن راوری مرزبان راوری در کرمان دستور بود و به خانواده ای تعلق داشت که منصب دستوری در آن ارثی بود.
الف ـ داستان عدالت انوشیروان.
این رساله در مورد شروع سلطنت انوشیروان و روابط او با مشاور دانشمند و معروف دربارش به نام «یونان» است و از نامه هایی که میان ایشان مبادله شده و از بحثهای نوشیروان با موبدان سخن می گوید.
در دنبال این منظومه داستان دیگری در مورد زردشتیان و علی امیر المومنین است و از عهدنامه ای که میان ایشان بسته می شود صحبت به میان می آید.
ما داستانی تقریبا شبیه به این در بین آثار منثور داریم.
نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پاریس موجود است33 .
نمونه ای از آن : بهنجار نوشیروانی سخن کنم وصف نوشیروان کهن ب ـ مینو خرد دومین اثر مرزبان بن راوری ترجمه به شعر متقارب از مینو خرد پهلوی است که در آن تقریبا همان سوالات و جوابهای مینو خرد پهلوی مطرح می شود.
یعنی دانا از مینوی خرد سوال می کند و جواب می شنود.
تاریخ نگرش این رساله بنا به نوشته خود مینو خرد در حدود 980 یزدگری (1612 میلادی) است.
نسخه کتابخانه ملی پاریس ناقص است و در آن فقط 29 سوال مطرح شده است34 .
اما نسخه ای که ساشو تجزیه و تحلیل کرده است شامل 54 سوال و جواب است35 .
دستنویسی از آن در کتابخانه دانشگاه بمبئی وجود دارد36 .
«مینو خرد» دیگری به نظم از داراب سنجانه و همچنین «مینو خردی» به نثر هست که به آنها اشاره خواهد شد.
9ـ احکام از جاماسب قبل از اینکه بعد از آثار مرزبان راوری از آثار پسر او انوشیروان صحبت کنیم به این اثر اشاره می کنیم که رساله ای شامل 29 فصل است و در مورد سوالاتی است که گشتاسب از جاماسب کرده و جوابهایی که جاماسب به او داده.
سراینده آن برزو پسر کی قباد است که بنا به اشعار خود رساله آن را در سال 985 یزدگری (1618 میلادی) به نظم کشیده است.
نسخه هایی از آن در کتابخانه ملی پاریس وجود دارد37 ما تحت چنین عنوان و با مطالبی تقریبا مشابه دو رساله به نثر داریم.
10ـ آثار انوشیروان پسر مرزبان انوشیروان یا نوشیروان پسر مرزبان راوری است که از او قبلا صحبت به میان آمد و همانطور که گفته شد عنوان دستوری در این خاندان ارثی بود و نوشیروان ضمن بر شمردن صفات خود اظهار فخر می کند که به خانواده ای تعلق دارد که مقام دستوری از 70 نسل به این طرف در آن ارثی بوده است.
آثار تاریخ دار نوشیروان تقریبا بین 988-998 یزدگری (1620-1930 میلادی) نوشته شده است و تعدادشان نسبتا زیاد و راجع به موضوعات مختلف مذهبی و داستانهای کوتاه و جالب است.
از میان آنها می توان هیجده اثر زیر را نام ببریم : I - داستان سلطان محمود غزنوی راجع به حوادثی است که زردشتیان با سلطان محمود داشته اند : سلطان آنان را به دربار می طلبد و از آنها می خواهد که به دین اسلام درآیند و ایشان رد می کنند و داستان شامل بحثهای ایشان و شرح معجزاتشان است که سرانجام لطف سلطان را باعث می شود و ایشان آزاد می گردند.
در «روایات داراب هرمزدیار»38 آمده و همچنین رزنبرگ آن را منتشر کرده است39 .
نمونه ای از آن : 40 چنین گفت با موبد آن شهریار به دین شما من نیایم کنون که باشید بر دین خود استوار به یک موی گردد خود او همچنون .
II - داستان جمشید و جهانشاه؛ مرد شروری پیش جهانشاه پادشاه هرات از زردشتیان بدگویی می کند و به آنان تهمتهایی می زند که بدبختیهایی برای ایشان به وجود می آورد، تا اینکه سرانجام بهدینی به نام جمشید با زحمات زیاد خود را بیش جهانشاه می رساند و حقایق را برملا می کند و مقصر تنبیه می گردد : این داستان شامل 105 بیت است و رزنبرگ آن را در کتاب خود منتشر کرده41 و در «روایات داراب هرمزدیار» نیز آمده است42.
III - حوادث جمشید و جمه؛ داستان کوتاهی راجع به جمشید و خواهرش جمه است و شامل حوادثی که بعد از فرار بر آنها گذشته و جفت دیوی که با ایشان محشور شده اند.
گرفتاری و سرانجام رستگاری جمشید با میانجیگری زردشت در «روایات داراب هرمزدیار» آمده است43 .
IV - داستان افرسیاب پسر پشنگ؛ شرح مختصری راجع به فتح رستم و پهلوانانش است در جنگ با افراسیاب و لشکریان توران، که ضمن آن رستم کمربند سحر آمیزی را که اهریمن به جاماسب هدیه کرده بود از او می گیرد.
در «روایات داراب هرمزدیار» نقل شده44 .
V - داستان مزدک و انوشیروان؛ زندگی مزدک را در دربار قباد و سپس در دربار انوشیروان مفصلا شرح می دهد که چگونه قباد مذهب او را پذیرفت و سپس از دامی که انوشیروان برای مزدک گسترد و او را با 1200 نفر از پیروانش گرفتار کرد سخن می گوید.
در حدود 617 بیت دارد و در «روایات داراب هرمزدیار» نیز آمده45 .
نمونه ای از آن : 46 چرا مال عالم همه مردمان که جمعی ز مردم بود پر زمال همه مال یزدان بود در جهان شهنشه چو گفتار او را شنود به شرکت ندارند پیرو جوان که جمعی بود روز و شب در ملال کند قسمت او را همه مردمان پذیرفت و از گفته شادی نمود VI - ارداویراف نامه؛ این کتاب آنچنان که خود انوشیروان می گوید ضمیمه ای بر ارداویراف نامه زرتشت بهرام است که بر عکس سایر آثار انوشیروان که معمولا در بحر متقارب هستند، در بحر هزج سروده شده، یعنی در همان بحر «ارداویراف نامه» زرتشت بهرام.
در آغاز با احترام از او نام می برد و می نویسد که با خواندن متن اصلی متوجه شده است که زرتشت بهرام قسمتهایی را نقل نکرده است و به همین دلیل تصمیم به سرودن این اثر گرفته.
در «روایات داراب هرمزدیار» آمده است47 : نمونه ای از آن : 48 تو ای ویراف خلقان را خبر دار بود بردین به، بیشک همه دم که اندیشه کنند از دوزخ تار که تا فردا نبیند خود جهنم VII - وصف امشاسفندان؛ در مورد صفات 33 فرشته است که در 1051 بیت سروده شده و در «روایات داراب هرمزدیار» نقل گردیده49 .
نمونه ای از آن : 50 برم نام پاک اول از کردگار بگویم ز داد خداوند پاک کنم قصه را در جهان یادگار که از نور او هست خور تابناک VIII - مارنامه؛ شرح اینست که چگونه ظهور مار باعث پیشگوئیهایی در مورد روزهای ماه می گردد.
نمونه ای از آن :51 اگر روز بهمن ببینی تو مار غمی سخت بینی در آن روزگار IX - برج نامه؛ در مورد ظهور ماه نو و پیشگوئیهایی است که می توان با آن درباره هر برج به عمل آورد: 52 به برج حمل چون ببینی تو ماه بکن اندر آن دم به آتش نگاه X - داستان در باب قحطی؛ که ضمن آن شرح چند قحطی و خشکسالی را می دهد و آن را یکی از چهار درد بزرگ جهان می داند53 .
XI - معجزات زردشت؛ که در آن از غرس سرو در بلخ و سایر معجزات زردشت سخن می گوید 54.
XII - اثر دیگری در مورد زردشت و حوادث زندگی او و آتش ورهرام55.
XIII - بیست و یک نسک اوستا؛ که نوشیروان آن را به نظم کشیده است56 .
XIV - مناظره میان زردشت و اهورا مزدا.
شامل همپرسگیهای زردشت و اهورا مزداست و نمونه هایی از آن به طور پراکنده در «روایات داراب هرمزدیار» یافت می شود57 .
XV - داستان تهمورث و اهریمن.
در مورد حوادثی است که برای تهمورث برادر جمشید رخ می دهد.
او اهریمن را به دام می اندازد و به خدمت خود می گمارد ولی اهریمن زن تهمورث را فریب می دهد و از اسراش آگاه می شود و در نتیجه موفق به کشتن تهمورث می گردد.
نسخه هایی از آن در کتابخانه ملی پاریس موجود است58 .
XVI - داستان خلقت جهان و حوادثی که به دنبال داشته است.
آتش، انسان و گاو در اول خلقت از آمدن به گیتی به علت بدبختیهایی که با آن مواجه خواهند شد امتناع می کنند و داستان شرح گفتگوهای ایشان با اورمزداست که سرانجام مجاب می شوند و به گیتی باز می آیند.
این داستان با موضوع فصل 18 کتاب «صددر بندهشن» مطابقت دارد.
نسخه هایی از آن در کتابخانه ملی پاریس موجود است59 .
XVII - داستان گرشاسب و زردشت که شرح محاکمه روان گرشاسب است در برابر اورمزد و اردیبهشت امشاسفند و سایر امشاسفندان که ضمن آن گرشاسب برای تبرئه خود اعمال قهرمانیش را بر می شمارد و از بدبختیهایی که به علت عدم حرکت آتش باید تحمل کند، می نالد و سرانجام میانجیگری زردشت او را نجات می دهد.
این داستان نیز با فصل بیست کتاب منثور «صددر بندهشن» مطابقت دارد.
نسخه هایی از آن در کتابخانه ملی پاریس موجود است60 .
XVIII - شش داستان کوتاه که ضمن هر کدام از آنها سرگذشت کوتاهی نقل شده و نتیجه اخلاقی گرفته شده است، داستانها عبارتند از : الف ـ داستان مردی که فیلی او را تعقیب می کند61 .
ب ـ داستان مرد و سه دوستش62 .
پ - داستان شک و یقین که شرح سرگذشت پادشاهی است که گرفتار دشمنانش شده است و وزیر او63 .
ت ـ داستان شاه و بنده64 .
ث ـ داستان شاهزاده ای که از دنیا به خاطر آخرت دست می کشد65 .
ج ـ داستان درویش و پاره نان66 .
11ـ مینو خرد آخرین اثری که برای رسالات منظوم می شماریم این اثر است که داراب سنجانه پسر هرمزدیار در سال 1046 یزدگردی (1627 میلادی) به نظم کشیده است و تقریبا شامل 68 سوال می باشد و در فصلی که به نعت پیغمبر اختصاص دارد و از زردشت و معجزاتش گفتگو می کند داستان چنگر نکهاچه به تفصیل شرح داده شده است.
نسخه هایی از آن در کتابخانه ملی پاریس موجود است67 .
پس آنگه نخستین به نام خدای نکردم مرا این نظم را ابتدا .
فهرست منبع 1- W.West.
"The Modern Persian Zaroastrian.." See Page 112.
F.
Rosenberg :Le Leure de Zoroastre" P.
xxxi.
C.Rempis " Qui est l'auteur de zartusht Nameh -2 " در مجموعه مقالات تحقیقی خاور شناسی اهداء به پروفسور هانری ماسه، تهران 1342/1967 صفحات 341-342 3- مجموعه مقالات تحقیقی خاور شناسی اهدائ پروفسور هانری ماسه، تهران 1967 / 1342 ص 337 4- F.
Rosenberg.
"le Liure de Zoroastre" st.
Petersbourg 1904.
5- زراتشت نامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران 1338 6- ص 33، چاپ دبیر سیاقی.
7- دکتر محمد معین،مزدیسنا، تهران 1326 شمسی، صفحات 468-485 8- F.Rosenberg.
"Le Liure de Zoroastre" p.ix.
؛ و ص 20 زراتشت نامه، چاپ دبیر سیاقی.
9- Dastour K.J.J.
Asa "Arda Viraf Nameh, the Original Pahlavi Text." Bom bay, 1902.
10- دکتر رحیم عفیفی، ارداویراف نامه منظوم زرتشت بهرام پژدو، مشهد 1343 11- دکتر رحیم عفیفی، ارداویراف نامه منظوم زردشت بهرام پژدو، ص 33 12- ص 81 ، همان کتاب.
13- M.Mole "Deux aspects de la formationde l'orthodoxie Zoroastrienne در مجله Annuaire de l'institut philologie et d'histoire orientales et slaves.
Tom xii Bruxelles : 1952 صفحه 311 به بعد.
14- تحت شماره های 44 Supplément Persan.
ورقهای 1-20 و 48 Supplément Persan ورقهای 72-86 15- West : "The Modern .
" See Page 126.
16- روایات داراب هرمزدیار، جلد دوم، صفحات 244-259 17- در کتابخانه ملی پاریس تحت شماره Supplément Persan 1022 ورقهای 11-20 و نسخه کتابخانه دانشگاه بمبئی تحت شماره 29 ورقهای 84-87 18- روایات داراب هرمزدیار، جلد دوم، ص 257 19- Introduction p.v «صددر نثر و صددر بندهشن».
Dhabhar 20- روایات داراب هرمزدیار، جلد اول صفحات 346-348 و 348-350 و 351 و غیره.
21- تحت شماره های 35 و 36 Supplément Persan و همچنین 48.
Supp.Per ورقهای 121-124 22- Hyde, Historia religionis uerterum persanum pp 433-488.
Oxon 1700.
23- روایات داراب هرمزدیار، ص 24- تحت شماره 46 Supplément Persan ورقهای 365-381 25- جلد دوم صفحات 26- قصه سنجان، حیدرآباد هندوستان 1965 27- روایات داراب هرمزدیار، جلد دوم، ص 346 28- تحت شماره 1022 Supplément Persan ورقهای 72-94 29- «صددر نثر و صددر بندهشن» Dhabhar, Introduction.
P.vi.
30- Dastur Jamasp Asa "Sad dar bahr Tavil" Bombay 1881.
31- جلد اول صفحات 429-434 و 491-493 و غیره.
32- روایات داراب هرمزدیار، جلد اول، ص 433 33- تحت شماره 1911 Supplément Persan ورقهای 143-172 34- تحت شماره 1911 Supplément Persan ورقهای 179-185 35- Sachau "Contribution of the Knowledge of Parsee Literature".
"Journal of the Royal Asiatic Society".
London new series 1870.pp.
229-283.
36- West, op.
Cit.
See Page 122.
37- تحت شماره های 48 و 46 و 44 Supplément Persan.
38- جلد دوم، صفحات 194-199 39- F.Rosenberg.
"Notices de litterature Parsie" st Petersbourg, 1909 pp.
31-36.
40- روایات داراب هرمزدیار، جلد دوم، ص 198 41- Rosenberg, op.
Cit., pp.
42- جلد دوم، صفحات 200-202 43- جلد دوم، صفحات 208-210 44- جلد دوم، صفحات 210-213 45- جلد دوم، صفحات 214-230 46- همان کتاب، ص 216 47- جلد دوم، صفحات 331-342 48- همان کتاب، ص 341 49- جلد دوم، صفحات 164-192 50- همان کتاب، ص 164 51- جلد دوم، ص 193 52- جلد دوم، ص 193 53- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 203-204 54- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 213-214 55- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 290-304 56- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 436-439 57- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، ص 229 و غیره.
58- تحت شماره های 38 Supplément Persan ورقهای 109-120 و 46 Supplément Persan 59- تحت شماره های 38 Supplément Persan ورقهای 99-101 و 46 Supplément Persan 60- تحت شماره های 38 Supplément Persan ورقهای 102-109 و 46 Supp.
Per.
ورقهای 61- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 305-309 62- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 309-311 63- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 311-313 64- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 313-318 65- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 318-328 الف.
66- «روایات داراب هرمزدیار» جلد دوم، صفحات 328 الف.
67- تحت شماره 36 Supplément Persan و نسخه ناقص تر تحت شماره 46 Supplément Persan «ارداویراف نامه» «ارداویراف نامه» که زردشت بهرام پژدو در بحر هزج به نظم کشیده است با کم و بیش تفاوتی همان معراج «ارداویراف» یا «اردوازیزار»1 است که متن پهلوی آن را در دست داریم و ضمن آن شرح داده می شود که چگونه در پی تشتت آرایی که درباره دین زردشتی، در دوره ساسانی پیش می آید.
این روحانی برجسته از میان دیگر پرهیزکاران برای یک ماموریت بزرگ برگزیده می شود تا از طبقات دوزخ با عذابهای گوناگون مشاهده نماید و پس از بازگشت شرح این سفر را بازگو کند و غبار شک از آئینه این دین بزداید.
این داستان در سنت زردشتی دوره ساسانی از اهمیت خاصی برخوردار است و طبیعی است که زرتشت بهرام پژدو به عنوان یک شاعر بزرگ زردشتی که فقط در مسائل مهم طبع آزمایی می کند، به نظم کشیدن این اثر قابل توجه، پر ماجرا و شیرین را سرلوحه کوشش های خود قرار دهد.
ولی آنطور که از سروده های خود زردشت بهرام برمی آید، او این داستان را مستقیماً از متن پهلوی به نظم نکشیده است و متن مورد استفاده او «ارداویراف نامه» منثوری بوده است که به همراهی «زردشت نامه» به دست او رسیده است و او همت به نظم آن گمارده است : 2 پس آنگه آن دگر دفتر گزیده مر او را نام بود اردای ویراف بدو بگماشتم چون چشم و دیده درو نیک و بدیها کرده اوصاف .....
همه لذات دین در وی هویدا عقوبتهای دوزخ نیز پیدا .....
اگر چه بود جمله راحت و مغز ولی بی نظم بود آن قصه نغز .....
سخن چون نظم شد هم خوشتر آید بگوش آواز او خوشتر برآید به ندای هاتف تصمیم به نظم این داستان می گیرد و بی کم و کاست آنرا به شعر در میآورد و خود در پایان کتاب تصریح میکند که برای این منظومه نسخه خوبی را برگزیده است و چنان این داستان را به نظم کشیده است که هیچ بیش و کمی در آن بنماند.
:3 مرا نساخ این نسخه چنین گفت بگفتم من چنان این داستان را چو حرف نظم بشماری تو با نثر که این را نیست اندر راه دین جفت که بیشی و کمیی نیست آن را نیایی اندر و لختی کم و کسر با وجود در دست نداشتن «ارداویراف نامه» منثوری که مورد استفاده زردشت بهرام بوده است، مشکل بتوان قضاوت کرد که تفاوتهای دو متن پهلوی و فارسی از خود شاعر است یا از متن مورد استفاده.
ولی در هر حال آنچه مد نظر ما است تفاوتهای دو متن است و بهمین منظور ترتیب مطالب را در پهلوی و فارسی مقایسه می کنیم و مطالبی که در فارسی فزون بر پهلوی آمده است ذکر می کنیم و سپس به شرح نکاتی چند درباره تکیه بیشتر با توجه کمتر به بعضی مسائل در منظومه فارسی، با توجه به متن پهلوی، می پردازیم.
برای اطلاع از ترتیب مطالب، ذکر خلاصه ای از داستان، با توجه به اصل پهلوی که منبع اصلی است ضروری به نظر می رسد.
متن پهلوی4 101 فصل را شامل است که از آغاز تا فصل سوم مختصری از تاریخچه سرنوشت دین زردشتی به میان می آید و سپس تفصیل تمهیدات گزینش این روحانی فرزانه و پرهیزکار و آغاز معراج است و بعد بازگشت به زمین و دعوت دبیری برای ضبط و نگارش گفته های اردوایراف پیرامون حوادف و ماجراهایی که بر او گذشته است.
فصل 4-16 شرح قدم به قدم این سفر آسمانی در معیت «سروش» و «آذر ایزد» است که اردوایراف پس از گذشتن از «پل چینود»5 و دیدار زیبارویی که نماد (سمبل) کارهای پر از ثواب روان شخص پارسا و رستکار است و بازدید کوتاهی از همیستگان6 ، راهی مدارج بهشت می شود.
از ستاره پایه، ماه پایه و خورشید پایه می گذرد و به گرزمان7 و سرزمین روشنی های بی پایان می رسد، امشاسپندان راملاقات می کند و به دیدار پر از نور اورمزد می رسد.
در درجات مختلف، ثوابکان را به تناسب اعمال پسندیده شان غرق در آسایش ها و نعمات گوناگون می بیند.
شرح این آسایش ها و نعمت ها بسیار کلی است و غالبا با توصیفات کلی چون«نور» و «شکوه» و برای زنان گاهی با پوشش زیبا و آراسته ذکر میشود.
ثوابها در متن پهلوی عموماً از این قبیل هستند : یشت کردن، گاهان سرودن، پارسایی و شهریاری و سالاری و بزرگی خوب کردن، به دین پاک استوار بودن، پرهیز آب و آتش و زمین و گیاه و گوسفند را داشتن، حیوانات موذی کشتن، کشاورز و شبان و پارسا و آموزگار و جادنگوی8 خوب بودن، با نزدیکان زناشویی کردن، و زنان اطاعت و احترام شوهر داشتن .....