بررسی و معرفی چند اثر مهم
رساله های کامل آثار منظوم
در این رساله ها سیاق گفتار و نحوه پیش کشیدن مطلب تقریبا همان است که سرایندگان مسلمان در آثار ادبیات فارسی اسلامی پیش می گیرند. یعنی رساله معمولا با ستایش خدا، نعت پیغمبر، موجباتی که تنظیم رساله را باعث شده شروع می شود. بعد به خود داستان می پردازند و در آخر سراینده درباره خود سخن می گوید و احیانا تاریخ یا ماده تاریخ را ذکر می کند.
نمی توان ادعا کرد که تمام اشعال این آثار در سطح عالی قرار دارد، ولی در ضمن نمیتوان انکار کرد که میان آنها قسمتهایی را می توان یافت که در آن صحنه ها با نوعی ریزه کاری استادانه نقاشی شده و مطالب بزرگ در کوچکترین جملات بیان گردیده است. امید است که نمونه هایی که برای قسمتی از این رسالات ذکر می شود تا حدی حق مطلب را ادا کند. سعی شده که تا حد امکان این آثار از نظر تاریخی و زمان سرایندگان آن دسته بندی شود.
1 زردشت نامه
اولین اثری که به میان می آید بالطبع زردشت نامه است که یکی از قدیمترین آثار کامل و مستقل می باشد که در روایات نیز ذکری از آن نشده است. سالیان دراز این کتاب به عنوان اثری از زردشت بهرام پژدو معرفی شده بود و وست و رزنبرگ نیز این موضوع را تایید کرده اند.1 ولی با مقاله ای که رمپیس منتشر کرد و نتیجه مطالعه و توجه بیشتر او در مورد مطالب ابتدا و انتهای این کتاب بود نشان داد که این اثر به سالهای قبل از 347 یزدگردی و سالهای مابین 978-970 میلادی برمی گردد2 و سراینده آن شخصی به نام کی کاووس پسر کیخسرو، پسر دارا بوده و عنوان اصلی آن «مولود زردشت» نام داشته3 و زردشت بهرام فقط آن را رونویسی کرده است.
این کتاب تاریخ افسانه ای زندگی زردشت است از قبل از تولدش تا موقعی که اسرار نبوت بر او نمایان شد و شامل حوادثی است که بعدا پیش آمد و شرح مبارزات و عرضه دین به دربار گشتاسب. در آن از معجزات زردشت نیز سخن به میان آمد.
ضمن اینکه می توان چون هر منظومه دیگری اشعار کم اهمیت تری در آن یافت و به غلطهایی از نظر قافیه برخورد. ولی باید دانست که قسمتهایی از آن با استادی تمام به نظم کشیده شده است.
این کتاب را اول بار رزنبرگ در سال 1904 با ترجمه فرانسه و شرح احوال زردشت بهرام پژدو به عنوان سراینده آن منتشر کرد4 و نسخه چاپی دبیر سیاقی نیز بر این اساس است 5. نمونه ای از آن نقل می شود :
آمدن بهمن امشاسپند به نزد زردشت 6
بیامد به زرتشت پاکیزه رای
درخشنده از دور مانند هور
به زرتشت گفتا که بر گوی نام
بدو گفت زرتشت کای نیک رای
مرادم همه سوی فرمان اوست
همان روز بهمن به امر خدای
بپوشیده یک دست جامه ز نور
چو جویی ز دنیا، چه داری تو کام
نجویم همی جز رضای خدای
ازیرا که هر دو جهان زان اوست
2 آثار زردشت بهرام پژدو
زردشت پسر بهرام پسر پژدو هیربدی بود که در قرن 7 هجری در دوره مغول می زیست، پدرش بهرام پژدو خود مردی دانشمند و تعلیم یافته و ستاره شناس بود که در عین هال از صنعت شعر نیز اطلاع داشت7 داستانی به نام داستان بهاریات را که در سال 626 هجری نوشته شده است به او نسبت داده اند8 .
زرتشت بهرام زردشتی با ایمان بود و بعد از تحقیقات دقیقی که در فقه و علوم ادبی و ستاره شناسی کرد تمام هم و وقت خود را مصروف جان بخشیدن و زنده کردن سنتها و داستهای مذهبی قدیم نمود. شعرهایش شامل مباحث مذهبی است و شاید به همین دلیل نام او در غالب تذکره ها نیامده است.
مهمترین آثارش عبارتند از :
الف : ارداویراف نامه.
منظومه ای به شعر در بحر هزج است که موضوع آن را همان معراج ارداویراف نقل شده در داستانهای پهلوی تشکیل می دهد. داستان به طرز جالب و با استادی روایت شده است و شرح مسافرت به بهشت و دوزخ هر دو بیان گردیده.
این کتاب اول بار توسط «اَسا» در 1902 همراه با متن پهلوی منتشر شد9 . و اخیرا نیز در ایران توسط دکتر عفیفی منتشر شده است10.
این داستان به علت اهمیت آن در مذهب و سنت زردشتی، بعد از زرتشت بهرام نیز مورد طبع آزمایی شعرای دیگر این اقلیت قرار گرفته است. چنانکه بعدا اشاره خواهد شد بجز اردایراف نامه زردشت بهرام ما دو ارداویراف نامه دیگر به نظم و یک ارداویراف نامه دیگر به نثر داریم.
نمونه هایی از آن نقل می شود : 11
چنین گفت آنگهی اردای ویراف
شدم در خواب و از من هوش شه دور
سلامم کرد و می پرسید بسیار
که چون خوردم سه جام باده صاف
سروش آمد به سان عالمی نور
تو گفتی مهربانم بود و غمخوار
. . .
در عذاب دروغگویان و غمازان 12
یکی مردی دهن دیدم گشاده
فروآویخته زو مار و کژدم
زبانش از دهان بیرون فتاده
یکی دندان بر او می زد یکی دم
. . .
گناه این چه بوده، بازگو راز
سروشم گفت کاین بودست غماز
ب کتاب چنگرنگهاچه
موضوع این داستان در سنت زردشتی بخصوص در اواخر دوره ساسانی اهمیت فراوانی دارد. داستان در اصل مربوط به مناظره و مباحثه ایست که میان چنگر نکهاچه و زردشت پیش آمده است. این شخص برهمنی بسیار دانشمند بوده که در زمان ظهور زردشت در هند زندگی می کرده و مریدان فراوانی داشته است. چون خبر ظهور زردشت و مذهب جدیدش که دنیا را گرفته به او می رسد، بسیار ناراحت می شود و نمی تواند موجودیت این دین را بپذیرد و به همین دلیل و به خاطر رد آن نامه ای به دربار گشتاسب می نویسد و تقاضا می کند که با زردشت مناظره ای علنی، در برابر همه درباریان انجام دهد. اشو زردشت بلافاصله می پذیرد. برهمن دانشمند دو سال وقت برای تهیه سوالات صرف میکند و سپس به دربار گشتاسب می آید، مجلس بحث آماده می گردد، اما قبل از شروع سوال و جواب زردشت تقاضا می کند بخشی از اوستا خوانده شود. وقتی این تقاضا را انجام میدهند می بینند که مطالب مربوط به این سوال و جوابها قبلا در آن بخش اوستا مطرح و به طور کامل تفسیر شده است. چنگر نکهاچه شدیدا تحت تاثیر این موضوع قرار می گیرد و بلافاصله به مذهب مزدیسنا می گرود.