جهت تعریف بیابان بایستی مناطق خشک را شناخت و از آنجایی که ویژگیهای مناطق خشک زیاد است تعریف آن در یک جمله مشکل است .
بنابراین بیابان را به صورتهای مختلف تعریف کرده اند .
طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی « بیابان به سرزمینی گفته می شود که توان حیات و زیست موجودات در آن بدلیل کمی بارندگی بسیار محدود باشد .
» و دو ویژگی عمده اغلب بیابانها کمبود بارش و تبخیر زیاد باشد .
اصطلاح بیابان زایی اولین بار توسط یک جنگل بان فرانسوی (آبرویل)در سال 1949 به کار گرفته شد.
منظور او از کاربرد این اصطلاح بیان وضعیت بخشی از جنگل های بارانی آفریقا بود که با هدف تبدیل اراضی به مزارع کشاورزی و جنگل تراشی ، سوزانده شده و پس از رهاسازی به مرور درختچه زار و بوته زار تبدیل می شوند.
تاآماده برای تبدیل شدن به اراضی زراعی وباغی گردند.
او معتقد بود که چنین پدیده ای در مناطق حاره ای نیم مرطوب آفریقا باعث بوجود آمدن نوعی از بیابان در عرصه هایی که در گذشته پوشیده از جنگل بوده اند، می شود.پس از آن اصطلاح بیابان زایی توسط کارشناسان و پژوهشگران دیگری برای تبیین وضعیت تخریب اراضی در سایر مناطق بویژه در مناطق خشک توسعه و تعمیم یافت.
در کنوانسیون جهانی مبارزه با بیابان زایی در سال 1994 بیابان زایی چنین توصیف گردید: بیابان زایی یعنی تخریب اراضی نواحی خشک که ناشی از فاکتورهای متفاوتی شامل تغییرات آب و هوایی و فعالیت های بشری می باشد و یا به تعریفی دیگر تخریب اراضی به معنی کاهش یا فقدان کامل تولید بیولوژیک اقتصادی اراضی آبی و غیر آبی، مراتع و جنگل ها و دیگر اراضی،با توجه به کاربردشان، یا دیگر فعالیت های منتهی به فرسایش آبی و بادی خاکها در مدت زمان طولانی که باعث نابودی یا کاهش پوشش گیاهی گشته است.
برخی ازشاخص های بیابان زایی شامل کاهش اراضی پوشیده از پوشش گیاهی، افزایش سطح بازتاب اراضی، میزان کاهش گیاهان چندساله مخصوصاً درختان و بوته ها، تخریب و فرسایش خاک، توسعه تپه های ماسه ای، شور شدن و باتلاقی شدن خاک هاست .
سال(1996) از آن رو که هم به پیشنهاد دبیرکل سازمان ملل متحد، نام «بیابان و بیابان زایی» را بر پیشانی اش داشت و هم نخستین سال اجرای برنامه اقدام ملی مقابله با بیابان زایی و کاهش اثرات خشکسالی درایران محسوب می شد، از دو منظر ملی و بین المللی واجد اهمیتی کم نظیر بود.
هر چند بیابان زایی را سومین چالش پیش روی بشر در هزاره سوم لقب داده اند، اما به جرأت می توان ادعا کرد که بیش از هر عامل مستقل مخرب و کاهنده دیگری، مقبول ترین آرمان زمانه معاصر، یعنی «توسعه پایدار» را با چالشی جدی مواجه ساخته و شعارهای دولتی دستیابی به آن را به سخره گرفته است.
در این میان، تهدید بیابان زایی در ایران زمین، کشوری که ابعاد آسیب پذیری و ناپایداری عرصه های طبیعی اش از همیشه بحرانی تر به نظر می رسد،نه تنها در سطح منطقه که در تمامی کره زمین و در مقایسه با اغلب کشورهای جهان پیش برنده تر وخطرسازتر می نماید.
سیطره 7/89 درصدی سرزمین های خشک، کمبود فاحش ریزش های آسمانی به نسبت میانگین های جهانی، پراکنش ناهنجار مراکز جمعیتی و عدم تناسب آن با اندوخته های آبی کشور، ضریب تغییرات فاحش اقلیمی آن از میانگین های درازمدت سالانه، وجود شناسه های غیرقابل انکار فقر در تمامی ابعاد پنج گانه پایداری (بوم شناختی، سکونت گاهی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی)، به همراه میل شدید کشور به توسعه و جبران عقب ماندگی های اغلب تحمیل شده ماضی به هر قیمتی، بخشی از مهم ترین دلایل شتاب ویران گر بیابان زایی در گستره زادبوم مشترک و عزیز ماست.
با این وجود بر این باوریم که نفرت ما از بیابان زایی، نباید منجر به تزلزل اراده و کاهش علاقه ما در حفظ و پایداری بیابان ها و کویرهای منحصر به فرد کشور شود.
چرا که همین سرزمین های خشک و همین بیابان ها و کویرهای سوزان و پهناور که در برهنگی شاید نظیر نداشته باشند، از ثروت هایی دیگر و کمتر شناخته شده بهره مند هستند که در مقایسه با چیزی که به واسطه دارا بودنشان از دست داده ایم، بسیار عظیم و گرانسنگ هستند، ثروت ها و مزیت هایی که برای دیدن و بهره گیری از آنها فقط کافی است از آنجایی که همیشه ایستاده ایم، تکان خورده و منظر دیدمان را تغییر دهیم.
دستاوردی که طنین نزدیک شدن گام هایشان را با نام گذاری سال 2007 با عنوان «بیابانزایی وتغییراقلیم : دو چالش جهانی» به خوبی می شود شنید.
بیابانزایی، به مفهوم تخریب سرزمین، تخریب زوال اکوسیستم های طبیعی یاکاهش توان تولیدبیولوژیک اراضی درمناطق خشک، نیمه خشک وخشک نیمه مرطوب است.
بیابان زایی پدیده ای پیچیده، خزنده، موذی و چند بعدی است که علاوه برعوامل طبیعی ، عوامل انسانی نیز،ازاصلی ترین عوامل بیابانزایی محسوب می گردد.
ازمهمترین عوامل طبیعی بیابانزا می توان به ویژه عوامل اقلیمی همچون میزان وپراکنش نامناسب زمانی ومکانی نزولات آسمانی،تبخیر وتعرق سالانه زیاد-30تا40برابر متوسط بارندگی سالانه در مناطق بیابانی-، طول دوره نسبتاً کوتاه برگشت خشکسالی واستمرارآن، طوفان های بادموسمی ونیزخاک حساس به فرسایش، فقرپوشش گیاهی، لغزش ورانش زمین اشاره نمود.
همچنین ازمهمترین عوامل انسانی بیابانزا بعنوان عوامل قابل کنترل ومدیریت می توان به عدم تعادل موجودوظرفیت مراتع، بوته کنی وتخریب جنگلها ومراتع، تبدیل وتغییرغیراصولی کاربری اراضی، تخریب سرزمین ناشی ازبرداشت معادن سطحی، آیش بلندمدت اراضی حساس به فرسایش، برداشت بی رویه ودرنتیجه افت سطح سفره های آب زیرزمینی، شخم درجهت شیب دیمزارها، شیوه های نامناسب آبیاری و...اشاره نمود.
فرآیند بیابانزائی
بیابانزائی یک حادثه یا اتفاق نیست که ناگهان روی دهد، بلکه یک روند است.
در حقیقت بیابانزائی پدیدهای است که نمایانگر یک سیر تحول از خوبی به سمت بدی و از آبادانی به سمت ویرانی است.بیابانزائی را میتوان شبیه یک بیماری دانست که توان تولید زمین بارور را کاهش میدهد و زمینه را برای نابودی قابلیتها و کاهش ظرفیتهای تولیدی فراهم میسازد و اگر بهطور منطقی با آن مقابله نشود، آنچنان شدتی میگیرد که باعث انهدام قابلیت زمین و نابودی کامل توان تولیدی آن میشود و در نهایت به مرگ زمین میانجامد که چیز تازهای نیست و هماکنون در نقاط مختلف جهان در شرف وقوع و ظهور است.برای برخورد با معضل جهانی افزایش بیابانها، عهدنامهای با عنوان ”کنوانسیون جهانی مبارزه با بیابانزدائی“ تدوین شده است که اهداف این کنوانسیون در راستای جلوگیری یا کاهش تخریب زمین و احیاء زمینهائی که تاحدودی تخریب یا بیابانی شدهاند، میباشد.از سوی دیگر، بیابانزائی نتیجه تأثیر پیچیده مجموعهای از عوامل فیزیکی، شیمیائی، بیولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در سطوح مختلف اعم از محلی، منطقهای و بینالمللی است.در واقع نابودی منابع آب، خاک و پوشش گیاهی در نهایت منجر به فروپاشی نظامهای سیاسی و اقتصادی این جوامع میشود.
از اینرو عدهای از متفکران بر این باورند که علت اصلی سقوط و فروپاشی بسیاری از تمدنهای قدیمی بینالنهرین، مصر، هند و بخشهائی از آسیای جنوبشرقی را میباید در بیابانزائی و نابودی منابع طبیعی و پسرفت توان تولیدی آب، خاک و پوشش گیاهی این منطقه جستوجو کرد.بیابانزائی پدیدهای نیست که گریبانگیر گروه خاصی از یک جامعه باشد، بلکه نظامهای شهری و روستائی، زن و مرد، کوچک و بزرگ را نیز در برمیگیرد.
به تعبیری بیابانزائی سوراخی است در بدنه یک کشتی که همه سرنشینان این کشتی باید بیمناک باشند.
بیابانزائی یکی از معضلات عمده زیستمحیطی در مناطق خشک کرهزمین است که به دلایل استفاده مفرط از زمین، چرای مفرط دامها، تغییرات اقلیمی، خشکسالی، آبیاری نادرست و جنگلزدائی رخ میدهد.از دیگر شاخصهای تشخیص انهدام خاک و بیابانزائی، کاهش تولید بیولوژیک اعم از کمی یا کیفی است.
در مناطق خشک بهطور طبیعی میزان بارش در طی زمان، دارای نوساناتی است در نتیجه وقوع پدیده خشکسالی بهعلت بارش کمتر از حد میانگین، امری محرز است.لذا با توجه به موارد فوق، برای دستیابی به اهداف عملی در زمینه بررسی علل بیابانزائی میبایست به فرایندهای زیر توجه کرد:
۱) زوال پوشش گیاهی ۲) فرسایش آبی و بادی ۳) کاهش موادآلی خاک و شور شدن خاک ۴) تجمع موادسمی برای گیاهان و حیوان در خاک.
بیابانزایی طبیعی: فقدان پوشش گیاهی ولایه محتوی موادآلی(که جاذب رطوبت باشد) سبب می شودکه درخاکهای مناطق خشک ماندگاری وجریان آب درسطح بیش ازنفوذ آن درخاک باشد همین امرسبب می شودکه درمناطق خشک با وجودمقدارکم بارندگی اثرجریانهای آب به صورت گسترده و وسیعی در سطح زمین ظاهرشود.سیلابهای مناطق خشک ایران که هرساله باعث نابودی و ویرانی قسمتی از این سرزمین می شود نمونه گویای این موضوع می باشد مخصوصاً با ازبین رفتن پوشش گیاهی این مناطق خسارت چندین برابرمی شود.به طورمثال خسارتی که براثر سیل سال1371 به بیش از یازده استان ایران واردشده پس از زلزله بهار سال1369 استانهای شمالی وشمال غربی ایران(گیلان وزنجان)سنگین ترین صدمه بوده است.درجریان این سیل بیش ازپانصد نفرجان خود را ازدست داده ونزدیک به یک میلیارد دلار خسارت به مردم این مناطق وارده شده است.
مهمترین عوامل طبیعی یاعوامل محیطی بیابانی شدن اراضی در ایران را می توان بقرار ذیل بیان نمود: 1ـ عواملی اقلیمی: از جمله عوامل اقلیمی بیابانزا در ایران عبارتند از: · متوسط بارندگی سالانه پایین: متوسط بارندگی سالانه ایران حدود 30 درصد متوسط جهانی است.
· پراکنش نامناسب زمانی و مکانی نزولات آسمانی: تمرکز زمان اغلب نزولات سالانه در فصول پاییز و زمستان و از نظر مکانی در استان های شمالی کشور.
· متوسط تبخیر سالانه زیاد: متوسط تبخیر سالانه در ایران بالغ بر سه برابر متوسط جهانی بوده به طوری که حتی در برخی از نقاط بیابانی کشور به بالغ بر 4500 میلی متر درسال می رسد.
· دوره برگشت کوتاه خشکسالی، که در برخی مناطق بعضاًبه 3 تا 5 سال یک بار می رسد.
· وسعت گسترده اراضی با اقلیم خشک و فراخشک: در مجموع حدود 66/64 درصد مساحت کشور دارای اقلیم خشک و فراخشک بوده که این رقم در بعد جهانی به 6/19 درصد خشکی های جهان محدود می گردد به طوری که جمهوری اسلامی ایران روی سگک کمربند خشک جهان قرار گرفته و دارای گرمترین، خشک ترین و شورترین کویرهای تابستانی جهان است.
2ـ سازندهای شور و تبخیری و گنبدهای نمکی 3ـ وقوع بلایای طبیعی همچون لغزش،رانش زمین و سیل 3- بیابانزایی انسانی: اعتقاد براین است که درهنگام تخریب منابع طبیعی باید ردپایی ازناآگاهی ها ودخالتهای بی مورد انسان را جستجوکرد.بادخالت انسان اثرشرایط سخت آب وهوایی نیز درکنارفعالیتهای سوء وغلط اوشدت می یابد.درمیان اقدامات ناهنجارانسان می توان بهره برداری بی رویه کشاورزی به وسیله شخم دراراضی شیب دار ودرجهت شیب، تک کشتی به ویژه غلات واغلب با شیوه ای که خاک درطی یک دوره از سال عریان است(آیش)، چرای بی رویه دام، به زیرکشت بردن مراتع وقطع درختان ودرختچه ها وبوته ها( که به طور طبیعی تکثیر می شوند) برای تهیه سوخت های خانگی رامشخص نمود.
وضعیت اخیربسیارحاد است.دراثرچرای بی رویه وقطع رستنی ها، زمینهای لگدمال شده توسط جانوران، لخت وعریان شده، وبافرسایش آبی وبادی مواجه می گردند ودریک کلام آثار سوء بیابان زایی پدیدارمی شود.این نوع بیابان زایی سریعتراز بیابان زایی است که باتغییرات آب وهوایی رخ می دهد.
یکی دیگر از شیوه های بهره برداری غلط از زمین، تبدیل مراتع به زمین های زراعی به ویژه کشت دیم است.حدکشت دیم با بارش سالانه بیش از 250 میلی متر تعیین می شود وحتی با توجه به خشکسالی ها میانگین بارش سالانه باید350 میلی متر وبیشتر ازآن باشد از این رومناطقی که ازاین حدکمتر بارندگی دارند، به زیرکشت بردن آنها ازنقطه نظرعلمی نادرست است.
رشد فزاینده جمعیت کشور (که طی سنوات 1335 تا 1375 دوبرابر شده) سبب افزایش نیاز، افزایش فشار به منابع پایه و به تبع آن تشدید ناپایداری و تخریب سرزمین (بیابانزایی) شده است.
بدین ترتیب مهمترین عوامل انسانی بیابانزا در ایران عبارتند از: · بهره برداری بیش از حد از منابع آب های زیرزمینی (تعداد چاه های عمیق و نیمه عمیق طی سی سال اخیر 10 برابر شده) بیلان منفی آب دشت ها (200 دشت از 600 دشت کشور 1/6 میلیارد مترمکعب) و در نتیجه افت (کمی و کیفی) سطح سفره آب های زیرزمینی.
· آلودگی شیمیایی و ...
ناشی از پساب های کشاورزی، صنعتی و ...
· بوته کنی،تخریب جنگل ها و مراتع (به طور متوسط 15 میلیون مترمکعب در سال توسط جوامع روستایی و عشایری به ویژه جهت تأمین سوخت فسیلی) · تبدیل غیراصولی جنگل ها و مراتع · چرای مازاد بالغ بر 50 میلیون واحد دامی در مراتع و جنگلهای کشور که منجر به کاهش درصد تاج پوشش گیاهی و در نتیجه تشدید فرسایش آبی و بادی و کاهش تنوع زیستی (1728 گونه از 8600 گونه کشور در معرض انقراض) گردیده است.
· آیش درازمدت و یا رهاسازی اراضی زراعی حساس به فرسایش آبی و بادی و نیز شخم در جهت شیب.
· شیوه های نامناسب آبیاری (بالغ بر 75 درصد اراضی آبی به شیوه غرقابی) · تخریب ناشی از برداشت معادن سطحی بادها و ماسه های روان و خسارات ناشی از آن : 1- درمناطق بیابانی که تحت تاثیرفرسایش بادی است امراضی از قبیل عفونت های چشمی، تنفسی وریوی بین مردم وجود داردکه درسایر نقاط کمتر مشاهده می شود.عامل آن جزطوفانهای گردوغبار وحرکت ماسه های روان چیزدیگری نیست.
2- مدفون شدن دهات وروستاها درزیرتوده های ماسه که منجر به کوچ اهالی شده ودرنتیجه، آثارحیات درمنطقه ازبین می رود که درپی آن برای شهرها نیزمشکلات تراکم جمعیت به وجودآورده ونیاز به خدمات شهری نیزافزایش می یابد.به عنوان مثال درمنطقه سیستان حدود هفتاد پارچه آبادی خالی از سکنه شده است که پس از اجرای عملیات تثبیت شن بعضی ازآبادی ها به صورت اول درآمده ودرسایرمناطق نظیرخراسان، اصفهان وکاشان نیزمهاجرین به موطن اصلی خودبرگشته اند.
3- تهاجم ماسه های روان موجب بروز صدمات وایجاد اختلال در تاسیسات وسیستمهای نظامی مانند ایستگاه رادار وتاسیسات صنعتی مانند کارخانجات وصنایع نفت(مارون، اهواز وگازسرخس) وفرودگاه های نظامی وکشوری می گردد.
4- مسدودنمودن جاده های ارتباطی ودیر رسیدن محصولات کشاورزی به بازارفروش وبالاآمدن بستر رودخانه ها براثر ورود شن وماسه که سبب هرزرفتن میلیون ها مترمکعب آب درسال می شوداز دیگر عوارض سوء این پدیده می باشد.
5- پرشدن دریاچه های پشت سدها وکانالهای آبرسانی وقنوات که متعاقب آن هزینه های زیادی برای لایروبی وپاک کردن آن موردنیازمی باشد.
6- شدیدترین خسارت ناشی از فرسایش بادی تغییرات در بافت وحالت های فیزیکی خاک به وسیله باد وبرداشت خاک زراعتی می باشد زیرا باد ذرات مواد آلی خاک را برداشته وذرات درشت با موادغذایی کمتر راباقی می گذارد.این نوع عمل باد نه فقط موادمهم را که ازنقطه نظر قابلیت تولید ونگهداری آب برای زراعت مفیداست از خاک جداکرده وحمل مینماید بلکه با بوجودآوردن زمین شنی تر وقابل فرسایش بیشتر از قبل موجب ادامه فرسایش نیزمی گردد ولذا در چنین خاکی رویش نباتی محدودشده وقابلیت فرسایش افزایش می یابد.
درایران حدود 43میلیون هکتارتحت تاثیرآثارپدیده بیابانزایی قرارداشته که از این سطح حدود20میلیون هکتارتحت تهدید(مناطق حساس) و4/6میلیون هکتاردرشرایط بحرانی فرسایش بادی قراردارد.
ده تابیست درصدخسارات سالانه ناشی ازحوادث طبیعی(زلزله،سیل،خشکسالی و...)درایران ناشی ازاثرات وتبعات فرسایش بادی می باشدکه درمجموع ازکل خسارات ناشی ازفرسایش بادی رایران،7/45درصد به واحدهای مسکونی، تاسیسات زیربنایی،صنعتی وراهها،3/44درصدبه اراضی کشاورزی وحدود10درصد به منابع زیستی به ویژه مراتع واردمی گردد.
اقدامهایی که در راستای مبارزه با بیابان زایی اقدامهائی که در راستای مبارزه با بیابانزائی صورت میگیرد، باید مبتنی بر اصول جامع توسعه، شامل: طرحهای جامعنگری (تلفیقی)، توسعه پایدار، برنامههای بازدارنده، فعالیتهای اصلاحی و فعالیتهای احیائی باشد.طرحهای جامعنگری: نظامهای برنامهریزی در کشور ما عموماً از دو دیدگاه بخش یا منطقهای سامان گرفتهاند.
در برنامهریزی بخش، موارد در قالب بخشهای مختلف اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و یا زیربخشهای مربوط به آن قرار میگیرند.
برنامه چه بهصورت بخش و چه بهصورت منطقهای وقتی میتواند به نتیجه مطلوب برسد که تمام اجزاء و عوامل سازنده آن بهصورت هماهنگ، یکپارچه و جامع مورد توجه قرار گرفته باشند.
جامعنگری در برنامههای توسعه مناطق خشک سبب خواهد شد تا چارچوب فعالیتها و سیستمهای بهرهبرداری از منابع با توجه به ویژگیهای طبیعی و با توجه به ظرفیتها وتنگناهای آن طراحی و تنظیم شود.توسعه پایدار: توسعه پایدار، فرآیندی است متکی بر معرفی و بهکارگیری پیشرفتهای تکنولوژی و تشکیلاتی که از طریق آن بتوان نیازهای حال و آینده جوامع را بهطور مستمر و قابل قبول، تأمین کرد مشروط بر اینکه متضمن حفاظت از اراضی، منابع آب، منابع ژنتیکی گیاهی و جانوری باشد و نه تنها به محیط زیست آسیب نزند بلکه از نظر فنی، مناسب از نظر اقتصادی با ارزش و مقرونبهصرفه و از نظر اجتماعی مقبول و موجه باشد.
لذا رسیدن به توسعه پایدار و تحقق آن، مستلزم اتخاذ راهبرد و اقدامهائی نظیر: محور بودن انسان بهعنوان مقوله توسعه پایدار؛ توجه به نیاز نسلهای فعلی و آتی؛ حفاظت از محیط زیست؛ مبارزه با فقر؛ مشارکت جهانی در حفاظت، حمایت، اصلاح، سلامت و یکپارچگی زیستبومها؛ تقلیل و تعدیل الگوهای مصرف ناپایدار و انتقال تکنولوژی به منظور تقویت توان سازندگی درونی کشورها است.فعالیتهای بازدارنده: از آنجائیکه انسان خود در بیشتر موارد عامل عمده و اساسی در انهدام منابع خاک و تشدید روند تخریبی آن است، جلوگیری از فعالیتهای مخرب میتواند به بارزترین شکل، مانع توسعه بیابانها شود.
دراین زمینه، عمدهترین فعالیتهای بازدارنده میبایست آگاهیدهنده و ترویجی، تشویقی و تنبیهی باشد.روشهای اصلاحی: روشهای اصلاحی شامل فعالیتها و روشهائی است که در جهت اصلاح روشهای فعلی، اعم از سیاستگذاری، برنامهریزی و بهرهبرداری مانند: اصلاح روشهای شخم، روشهای آبیاری، روشهای تناوب زراعی و اصلاح روشهای کوددهی اعمال میشود.روشهای احیائی: این روشها معمولاً در مناطقی مورد استفاده قرار میگیرد که بهطور جدی دچار تخریب شدهاند و آسیبهای وارد شده بهحدی است که رهاسازی آنها به حالت طبیعی و به تنهائی برای احیاء شرایط اکولوژیکی آنها کفایت نمیکند.
در این صورت مرحله بازسازی و احیاء اراضی، مستلزم اجراء پارهای از پروژههای فنی است.
علل بیابانی شدن عرصه های طبیعی : بیابانزایی را آمیزهای از عواملی که در طول زمان دگرگون میشوند و در هر سرزمینی رنگی دیگر به خود میگیرند، سبب میگردد.
این عوامل در بر گیرنده فاکتورهای غیر مستقیمی مانند فشار جمعیت، عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تجارت جهانی و نیز فاکتورهای مستقیمی مانند الگوهای کاربری اراضی و فرایندهای بر آمده از تغییرات آب و هوایی میباشند.
آن زمان بیابانزایی رخ میدهد که عوامل غیر مستقیم، کاربران بومی زمینها را وادار میسازد تا از سر اجبار، با فعالیتهای نادرست خود منابع طبیعی فقیر را در تنگنا قرار دهند و فشاری بیش از توانایی و استعداد این زمینها بر گردههایشان وارد آورند.
فرایند بیابانزایی، زاده رویههای مدیریتی نادرست اما مرسومی است که توان برآورده کردن نیازهایی که عوامل غیر مستقیم مانند افزایش جمعیت و جهانی شدن پیش میآورند را ندارند و بر زمین و منابع طبیعی به گونه ای نادرست و نا موزون فشار وارد میکنند.
اینگونه است که باروری زمین کاهش مییابد و به دنبال آن تخریب اراضی رخ مینمایاند و فقر به بار میآید.
بطور کلی، چگونگی برهمکنش بین عوامل اقلیمی و نیازهای انسان، پیامدهای مختلفی را از خود بروز خواهد داد.
برای رویارویی با چنین مشکلاتی، اگرچه دشوار، اما بسیار پراهمیت است اگر بتوانیم مشکلات بر آمده از پی شرایط طبیعی زیستبومهای مناطق خشک را با آنچه که الگوهای نادرست مدیریتی و عوامل اقتصادی و سیاسی سبب میگردند، از یکدیگر تمیز دهیم.
- سیاستهایی که کشت و زرع و مزرعهداری در مراتعی که کشاورزی سودآور در آنها امکان پذیر نیست و یا به دشواری صورت میگیرد را تبلیغ میکنند، عاملی عمده در بیابان زایی هستند.
- الگوهای اجاره زمین که کاربران را به بهره برداری بیش از اندازه و یا به بیانی واقع بینانه تر به استثمار منابع زمین برمیانگیزند، عامل بسیار مهمی در بیابان زایی میباشند.
آنگاه که کشاورزان و چوپانان کنترل و مهار دراز مدت زمینی که از آن بهره برداری میکنند را از دست میدهند، انگیزه پاسداری و پیروی از الگوهای درست زیست محیطی به باد نسیان سپرده میشود.
مشکلاتی مانند کمبود آب، فرو نشستن سفره آب زیر زمینی، فرسایش خاک و شوری، همگی نشان دهنده شکست اندوهبار چنین سیاستهایی میباشند.
- جهانی شدن و بازتاب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن، نیروهای زاینده فرایند بیابان زایی را با از میان برداشتن موانع محلی، ضعیف نمودن ارتباطات محلی و افزایش وابستگی میان مردمان و بین ملت ها، افزایش یا کاهش میدهد.
جهانی شدن دو چهره دارد، هم میتواند بیابانزایی را فزونی بخشد و هم عاملی بازدارنده در برابر آن باشد.
این فرایند پیوندهای بین عوامل محلی، ملی، فرامنطقهای، منطقهای و جهانی مرتبط با بیابان زایی را استوار تر میسازد.
بررسیها نشان داده اند که آزادی تجارت، اصلاحات کلان اقتصادی و تمرکز بر افزایش محصولات زراعی صادراتی میتوانند بیابان زایی را سبب شوند.
بررسی های دیگری نیز گویای این نکته هستند که رشد بازار میتواند توسعه موفق کشاورزی را در پی داشته باشد.
برای نمونه، سهم زیادی از بازارهای گل در اتحادیه اروپا را واردات از کشورهای مناطق خشک (مانند کنیا ) به خود اختصاص داده است.
- تغییر کاربری اراضی واکنشی است در برابر تغییر انتظارات از توانایی های زیستبوم و وارد آوردن فشار بر آن برای برآورده کردن این نیازها.
اگرچه پیاده کردن سامانههای آبیاری، محصولات کشاورزی و تولید خوراک را فزونی میبخشد، لیکن در بسیاری از موارد این رویه در نبود سرمایه گذاریهای کلان دولتی زود گذر و ناپایدار بوده است.
همچنین، آبیاری در سطح وسیع مشکلات زیست محیطی زیادی مانند شوری، آلودگی آب و برهم خوردن تعادل سفره آب زیر زمینی را سبب شده است که پی آمد آن چیزی جز تخریب اراضی مناطق خشک نمی باشد.اغلب، در برخی از روش های آبیاری مسیر رودخانهها به سوی دشت های سیلابی گسسته میشود و آب کافی برای جبران افت آب سفره زیر زمینی تامین نمی گردد.
همچنین این دگرگونیها در پی فعالیت های نادرست آدمیان، بر الگوی مهاجرت ماهیها و ترکیب و تنوع گونههای جانوری زیستگاههای رودخانهای و زیستبوم های ساحلی تاثیر گذاشته، کاهش آبهای سالم و منابع ماهیگیری را سبب شده است.
بطور کلی، تنوع زیستی و توانایی منابع آبی موجود در درون مناطق خشک رو به کاهش نهاده است که بدین سان بیابان زایی را فزونی میبخشد.
به لحاظ استفاده های بی رویه از منابع طبیعی روند بیابان زایی طی سالیان گذشته روبه رشد داشته بطوریکه هر ساله از مساحت مراتع و جنگل های کشور کاسته شده و به سطح اراضی بیابانی افزوده می شود .
تبدیل اراضی مرتعی به دیمکاری ، حساس بودن خاک به فرسایش آبی و بادی ، شرایط آب و هوایی و اقلیم خشک و بیابانی مزید بر علت شده و پدیده بیابان زایی را شدت بخشیده است .
بیابان زدایی فعالیت هایی را شامل می شود که بخشی از توسعه جامع سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب را در راستای توسعه پایدار در بر گرفته و هدف آن عبارتست از: 1.
جلوگیری یا کاهش تخریب سرزمین 2.
احیاء زمین های جزیی تخریب شده 3.
احیاء زمین های جزیی بیابانی شده براساس تعریف بالا، تخریب سرزمین شاخص اصلی جهت معرفی بیابان زایی و به طریق اولی،ممانعت از تخریب، بهسازی و بازسازی مناطق تخریب شده از مصادیق بیابان زدایی یا معرف روش های مبارزه با بیابان زایی تلقی می گردند.
اما اصطلاح «تخریب سرزمین» (Land Degradation) به معنی کاهش یا از دست رفتن توان تولید بیولوژیک یا اقتصادی یا ترکیبی از آن دو در اراضی دیم- آبی- مرتع- چراگاه- جنگل- بوته زار در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب ناشی از بهره برداری از سرزمین یااز یک فرایند یا ترکیبی از فرایندها از جمله فرایندهای ناشی از فعالیت های انسانی و شیوه های سکونتی می باشد مانند: 1.
فرسایش خاک ناشی از باد و یا آب 2.
زوال خصوصیات فیزیکی- شیمیایی و زیست شناسی و یا اقتصادی خاک.
3.
نابودی دراز مدت پوشش گیاهی طبیعی.
موضوع بیابان زایی آن گونه که در تعریف آن مطرح است مربوط به گستره مناطق خشک، نیمه خشک تا خشک نیمه مرطوب است.
این مناطق محدوده ای حدود 90 درصد از سطح کشور را شامل می شوند و تنها بخشی از مناطق استان های گیلان و مازندران از این قلمرو مستثنی می گردند.
در حالی که در حال حاضر بیشترین فعالیت های اجرایی که با نام مشخص بیابان زدایی که از سوی یک نهاد مسئول، یعنی دفتر امور بیابان انجام می شود در حیطه،مناطق خشک تا فراخشک است و عملاًقسمت هایی را در بر می گیرد که به لحاظ شرایط اقلیمی و موقعیت اکولوژیک در مقایسه با مسئله اصلی بیابان زایی در سطح کشور که اغلب در مناطق زاگرس و دامنه های جنوبی البرز مشهود است از حداکثر اولویت برخوردار نیستند.
به طور کلی توسعه پایدار توسعه ای است که از نظر فنی قابل توجیه از نظر مالی میسر، از نظر اقتصادی موجه و از نظر اجتماعی قابل قبول باشد.بدین منظور اصولاً منطق حفاظت از منابع محیطی حکم می کند که اولویت انجام فعالیت های مبارزه با بیابان زایی جلوگیری از تخریب و انجام فعالیت های بازدارنده باشد.
اگر چه مصداق بیابان زایی در کنوانسیون بیابان زایی شامل مناطق فراخشک نمی شود و تنها عرصه هایی را در بر می گیرد که نسبت بارندگی به تبخیر بین 50 تا 65 درصد باشد.
اما عملاً تعاریف و مضامین مذکور در مورد مناطق فراخشک کشور ما نیز می تواند مصداق کامل داشته باشد به ویژه که بخش عمده ای از مناطق بیابانی ایران که به اشکال مختلف با تخریب سرزمین روبه رو است در قلمرو این شرایط اقلیمی قرار دارد.
از سوی دیگر بیابانزایی ، تخریب دراز مدت پوشش گیاهی است که ممکن است این تخریب به صورت کمی (کاسته شدن از حجم بیوماس و توده سبز) و یا کیفی (تقلیل و کاهش تنوع زیستی) و یا هر دو با هم رخ دهد.
عوامل بیابان زایی دارای پیچیدگی و تعدد فراوانی است که موجب کاهش توان تولید بیولوژیک خاک می گردد.
هجوم ماسه های روان، افت کیفی و کمی آب های زیرزمینی، کاهش حاصلخیزی خاک و افزایش حساسیت اراضی به فرسایش، نشست زمین، شور شدن اراضی، افزایش سیل خیزی و سرانجام برهنگی زمین و قحطی، محو آبادی و عقب نشینی ناگزیر حیات پیامدهای محسوس و چشمگیر پدیده بیابانزایی می باشد.
بیابانزایی قبل از آنکه به چشم معضلی صرفاً طبیعی نگریسته شود، معضلی اجتماعی و انسانی است .
نقش آموزش وترویج درجلوگیری از بیابان زائی آموزش وترویج نقش اساسی رادرجلوگیری از بیابانزائی ایفا می کند.
نظربه اینکه بیشترین تخریب منابع طبیعی ازجانب انسانها صورت می گیرد ، آموزش وترویج نقش اساسی را درجلوگیری از بیابان زائی واحیای زمینهای درمعرض خطر بیابانزائی ، ایفا می کند.
کشاورز نا آگاهی که برای امرار معاش خود وخانواده اش اقدام به تبدیل مراتع به زمینهای مزروعی می کند یا از آبهای شور جهت آبیاری مزارع وزمینهای حاصلخیز خود استفاده می کند خبراز آتیه شومی که درانتظار اوست ندارد.
دامداری که به ضرورت تامین غذای خود، مرتبا۰۳۹; به تعداد دامهای خود می افزاید ، یا درسالهائی که افزایش بارندگی مراتع را سرسبزتر می کند ، ازفروش دامهای مازادش خودداری می ورزد، مسلما۰۳۹; تصوراینکه ممکن است سال بعد با خشکسالی مواجه شود، به ذهنش خطورنمی کندیا حتی دامدارانی که درزمینهای خشکتر چرا می کنند وبه سبب اینکه گیاهان بدخوراک صحراها نیاز غذائی گوسفندان اورا برآورده نمی کند ونگهداری وچرای بز را که درمراتع عملی تر است نادیده می انگارد ، به فکر ریشه کن شدن گیاهان مرتعی نیست .
اینجاست که وظیفه خطیر مروجین منابع طبیعی جهت آموزش روشهای صحیح کشاورزی و مرتع داری وآگاه ساختن روستائیان ازعواقب شوم کاربردی نامطلوب آشکار می شود.
مروجین قادرند با ارائه اندک دلیل و برهانی برای دامداران وکشاورزان محلی ، آنهارا نسبت به وضع موجود آگاه کنند و روند شغلی آنهارا به گونه ای تغییر دهند که نه تنها به منابعی که متعلق به خود آنهاست صدمه ای وارد نیاورند بلکه درتقویت وحفظ آن کوشا باشند.
قدر مسلم اینکه هراندازه بخشهای دولتی هم درترمیم منابع سرمایه گذاری کنند ولی حمایتهای مردمی را به دنبال نداشته باشند نتیجه ای عاید نخواهد شدوبرعکس چنانچه سیاستهای دولت برروشهای پیشگیرانه استوارگردد واین سیاستها، آموزش همگانی برای حفظ منابع ومدیریت صحیح آنهارا درجوامع روستائی را دربرگیرد ، بازدهی بیشتری خواهد داشت.این گفته هارا می توان به مسائل بهداشتی یک جامعه تشبیه کرد که درآن هرچه هزینه بیشتری صرف آموزش بهداشت شود وآحاد جامعه نکات بهداشتی رابیشتر رعایت کنند ، هرینه درمان بیماری کاهش بیشتری می یابد.
منابع مورد استفاده : 1- کردوانی ، پرویز- مناطق خشک ، ویژگیهای اقلیمی ، علل خشکی و مسائل آب ، جلد اول – 1369 ، دانشگاه تهران 2-روزنامه اطلاعات، 6 اسفند1371.
3-سازمان ترویج کشاورزی، 1366، آشنایی با منابع طبیعی تجدید شونده.
4-عطاپور، عباس، حسینی، مجید ومحمدخسروشاهی،1383، شناسائی و تفکیک مناطق بیابانی ازدیدگاه ژئومورفولوژی.فصلنامه علمی-پژوهشی مرتع وبیابان شماره(3)11، انتشارات موسسه تحقیقات جنگلها ومراتع 5-قبادیان، 1364، توصیه هایی در ارتباط با بازسازی منابع طبیعی فلات ایران.
6-کویرهای ایران، 1364.(دفتر طرح ومشاور نخست وزیر) 7-مبارزه با کویر ومراحل کویری شدن، 1364، اداره کل حفاظت محیط زیست اصفهان.
8-مجله محیط شناسی، 1378، پیشنهادهای کنفرانس گسترش بیابان نایروبی(کنیا)نشریه شماره 8(مرکز مطالعات هماهنگی ومحیط زیست دانشگاه تهران) 9-معتمد، احمد، 1353.مسائل زمین شناسی چاله لوت نشریه شماره 11، موسسه جغرافیا دانشگاه تهران.
10-منابع طبیعی ایران: دیروز، امروز، فردا، 1383.سازمان جنگلها، مراتع وآبخیزداری کشور.