منوچهر آتشی، در سال ١٣١٠ در دشتستان استان بوشهر، به دنیا آمد.
وی تحصیلات ابتدایی
و دورهی اول متوسطه را در بوشهر و حومه گذراند و سپس برای گذراندن دورهی
دانشسرای مقدماتی به شیراز رفت.
در سال ١٣٣٣ شمسی آموزگار شد و بعد از مهاجرت
به تهران در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی به تحصیل پرداخت.
آتشی با سرودهی «خنجرها، بوسهها، پیمانها» از کتاب «آهنگ دیگر» در سال ١٣٣٩ به
شهرت رسید.
او با زبانی حماسی و پرخاشجو ظهور کرد که با غرابت دشتستانیاش
چشمانداز نوینی در شعر نو «نیمایی» گشود:
اسب سفید وحشی
بر آخور ایستاده گرانسر
اندیشناک سینهی مفلوک دشتهاست
اندوهناک قلعهی خورشید سوخته است
با سر غرورش اما
دل، با دریغ ریش
عطر قصیل تازه نمیگیردش به خویش ...
دربارهی آثار او دو کتاب نوشته شده است؛ اولی با عنوان «منوچهر آتشی» به قلم محمد
مختاری و دیگری «پلنگ درهی دیزاشکن» از فرخ تمیمی.
منوچهر آتشی دو سال پیش
برگزیدهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و امسال نیز برگزیدهی همایش چهرههای
ماندگار بود.
او روز یکشنبه ٢٩ آبان ١٣٨٤ بر اثر ایست قلبی در سن ٧٤ سالگی جان سپرد.
روحش شاد و یادش جاودان باد!
سبک شعری:
وی که همواره در دهههای چهل و پنجاه و شصت به سبک نیمایی شعر میسروده در دو دهه
اخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاههای جدیدی در شعر پرداختهاست.
فعالیتها:
وی همچنین از نادر شاعرانی است که پیوستگی را با نسلهای جدیدتر همواره و به طور موکد
حفظ کردهاست و در به اختیار گذاشتن بار دانستههای خود به دانشجویان و شاعران حتی
بسیار نوپا در سرایش شعر اغماض نکردهاست.
تالیفات متعدد آتشی به دلیل تجدید چاپ در
زمینه تحلیل و نقد و تفسیر و مجموعههای شعر همواره در دسترس افراد علاقمند است.
منوچهر آتشی از آخرین شاگردان مستقیم نیما یوشیج بود.
وی که همواره در دهه های چهل و پنجاه و شصت به سبک نیمایی شعر میسروده در دو دهه اخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاههای جدیدی در شعر پرداخته است.
وی همچنین از نادر شاعرانی است که پیوستگی را با نسلهای جدیدتر همواره و به طور موکد حفظ کرده است و در به اختیار گذاشتن بار دانسته های خود به دانشجویان و شاعران حتی بسیار نوپا در سرایش شعر اغماض نکرده است.
تالیفات متعدد آتشی به دلیل تجدید چاپ در زمینه تحلیل و نقد و تفسیر و مجموعههای شعر همواره در دسترس افراد علاقمند است.
این شاعر و مترجم دوم مهرماه سال ۱۳۱۰در بخش دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر متولد شد.ودر 29 آبان 1384 درسن 74 سالگی در بیمارستانی درتهران درگذشت
آتشی درسال ۱۳۳۹بهتهران آمد و در دانشسرای عالی، به تحصیل پرداخت، در مقطع کارشناسی رشتهزبان و ادبیاتانگلیسی فارغالتحصیل شد.
مرحوم آتشی از آخرین شاگردان مستقیم نیما یوشیج بنیانگذار شعر نو پارسی بوده است.
وی که همواره در دهههای ۵۰ ،۴۰و ۶۰به سبک نیمایی شعر میسرود در دو دهه اخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاههای جدیدی در شعر پرداخت.
آهنگ دیگر سال ،۱۳۳۹آواز خاک سال ،۱۳۴۷دیدار در فلق سال ۱۳۴۸ ،برانتهای آغاز ،گزینه اشعار سال ۱۳۶۵و وصف گل سوری سال ۱۳۷۰ از جمله آثار این شاعر نامدار ایران است.
منوچهر آتشی درگذشت
این شاعر معاصر پس از جراحی کلیه در بیمارستان سینا بستری و بهخاطر ناراحتی قلبی به بخش ccu منتقل شده و تحت مراقبتهای پزشکی بود.
حال وی از صبح رو به وخامت نهاده بود و طبق اعلام پزشک معالج ساعت 14درگذشت.
منوچهر آتشی شاعر و مترجم - دوم مهرماه سال 1310 در دهرود دشتستان متولد شد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بوشهر به پایان رسانید و به خدمت دولت درآمد.
مدتی آموزگار فرهنگ بود و سپس در سال 1339 به تهران آمد و در دانشسرای عالی، به تحصیل پرداخت.
او در مقطع کارشناسی رشته زبان وادبیات انگلیسی، فارغالتحصیل شد و در دبیرستانهای قزوین، به امر دبیری پرداخت.
آتشی از سال 1333 انتشار شعرهایش را شروع کرد و در فاصله چند سال توانست در شمار شاعران مطرح معاصر درآید.
نخستین مجموعه شعر او با عنوان “آهنگ دیگر” در سال 1339 در تهران چاپ شد و پس از این مجموعه، 2 مجموعه دیگر با نامهای “آواز خاک” (تهران، 1347) و ”دیدار در فلق” (تهران 1348) از او انتشار یافت.
جز این مجموعههای شعر، داستان “فونتامارا” اثر ایگناتسیو سیلونه را هم به زبان فارسی ترجمه کرد که در سال 1348 بهوسیله سازمان کتابهای جیبی انتشار یافت.
علاوه بر مجموعههای ”وصف گل سوری” (1367)، ”گندم و گیلاس” (1368)، ”زیباتر از شکل قدیم جهان” (1376)، ”چه تلخ است این سیب” (1378) و ”حادثه در بامداد” (1380)، ترجمه آثاری چون دلاله (تورنتون وایلدر) و لنین (مایاکوفسکی) نیز در کارنامه ادبی آتشی بهچشم میخورد.
ضمن آنکه درباره آثار او 2 کتاب نوشته شده است؛ اولی با عنوان “منوچهر آتشی” به قلم محمد مختاری و دیگری “پلنگ دره دیزاشکن” از فرخ تمیمی.
منوچهر آتشی 2 سال پیش برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و امسال نیز برگزیده همایش چهرههای ماندگار بود.
وی قرار بود تا چندی دیگر یک مجله ادبی منتشر کند.
نخستین مجموعهی شعر او با عنوان “آهنگ دیگر” در سال ١٣٣٩ در تهران چاپ شد
و پس از این مجموعه، دو مجموعه دیگر با نامهای “آواز خاک” (تهران، ١٣٤٧) و
”دیدار در فلق” (تهران ١٣٤٨) از او انتشار یافت.
جز این مجموعههای شعر، داستان
“فونتامارا” اثر ایگناتسیو سیلونه را هم به زبان فارسی ترجمه کرد که در سال ١٣٤٨
بهوسیله سازمان کتابهای جیبی انتشار یافت.
علاوه بر مجموعههای ”وصف گل سوری” (١٣٦٧)، ”گندم و گیلاس” (١٣٦٨)، ”زیباتر از شکل قدیم جهان” (١٣٧٦)، ”چه تلخ است این سیب” (١٣٧٨) و ”حادثه در بامداد” (١٣٨٠)، ترجمهی آثاری چون دلاله (تورنتون وایلدر) و لنین (مایاکوفسکی) نیز در کارنامهی ادبی آتشی بهچشم میخورد.
ضمن آنکه دربارهی آثار او دو کتاب نوشته شده است؛ اولی با عنوان “منوچهر آتشی” به قلم محمد مختاری و دیگری “پلنگ درهی دیزاشکن” از فرخ تمیمی.
منوچهر آتشی دو سال پیش برگزیدهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و امسال نیز برگزیدهی همایش چهرههای ماندگار بود.
وی قرار بود تا چندی دیگر یک مجلهی ادبی منتشر کند.
کارنامهای پربار: آتشی در گستره شعر معاصر ایران جز برترین ها و پیشکسوتان به شمار می آمد.
او تا سال های آخر عمر نیز چه در سرودن شعر و چه در نقد ادبی و نیز در ترجمه فعال و کوشا باقی ماند.
علاوه بر آثاری که در خبر ایسنا به آنها اشاره شده ، کار تحقیقی دربارهی ناصرخسرو با عنوان احتمالی «ناصرخسرو در متن دوران خود» در حجمی 250 صفحهیی نیز جز آخرین کارهای آتشی است که به قرار است به زودی انتشار یابد.
نشر آهنگ دیگر که این کتاب را منتشر می کند، اثر دیگری با ترجمه او را نیز در نوبت کسب مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد.
”آفتاب، مهتاب“ ترجمه داستانی برای کودکان با تصویرگری اردشیر رستمی است که آتشی در باره اش گفته بود اصل داستانهای پریان متعلق به کره است و او این کار را از زبان انگلیسی ترجمه کرده است.
اخیرا نیز مجموعهای پنججلدی از آتشی در بررسی شعرهای نیما یوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوانثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری توسط نشر آمیتیس منتشر شد که عنوانهای آنها عبارت است از: نیما را باز هم بخوانیم، شاملو در تحلیلی انتقادی، اخوان؛ شاعری که شعرش بود، فروغ در میان اشباح، سهراب؛ شاعر نقشها به ویژه کار آتشی در مورد شاملو که با اظهارنظرهایی صریح و منتقدانه در باره این شاعر و مترجم نامدار بود بحث و جدل های بسیاری در محافل ادبی و رسانه ا ی کشور برانگیخت .
دو سال پیش آتشی در مصاحبه ای گوشه هایی از درک و دریافتش در مورد شعر و جنبه های مختلف آن را بازگفت که همان زمان در ایران امروز هم انتشار یافت .
منوچهر آتشی از مطرح ترین شاعران معاصر بود .
او شاعری طبیعت گراست و در اشعارش طبیعت زادگاهش بوشهر ( جنوب ) بازتابی آشکار دارد .
او آگاه و چیره دست در ترکیبات نوین و با وسعت کلامی در خور ستایش بود .
در ابتدای کار تحت تاثیر شیوه توللی بود اما در عرض چند سال به چنان فضایی رسید که درخشان ترین رگه های شعری در آن می تابید .
زبان شعر او بینابین کلاسیک و خطابی است و شاعری بود با قدرت تخیل بسیار قوی و با تشبیهات فراوان در شعر .
او اندیشه خود را بطور خاص و ناب در شعرش متجلی ساخته و زبان شعرش با فراز و فرود زمان و تحولات تازه ، روز به روز نوتر و گویاتر شده و به این علت منوچهر آتشی در عرصه شعر معاصر همواره حضوری مؤثر و دائمی و باثبات داشته است .
شعر او شعر عشق و طبیعت است و نشان از شاعری آگاه و توانا و درد شناس دارد .
دکتر رضا برهنی می گوید : درگذشت منوچهر آتشی ، نیمای جنوب ایران ، ضایعه ای است جبران ناپذیر برای شعر فارسی .
تصویر سازی بی همتا ، نزدیک به روح شاعرانه اشیای بومی ، شاعری عاشق ، خطر کننده در بکار گیری واژه های جدید ، شکننده وزن های جامد در جهت سطرهایی انعطاف پذیر و عاشق وارد کردن واژه های بومی به زبان شعر .
فروغ فرخزاد خود اشاره می کند : « به آتشی حسودیم می شود ، کتاب اول او به مراتب بهتر از کتاب اول من بود .
» کتاب اول او به مراتب بهتر از کتاب بسیاری از شاعران بود .
سیمین بهبهانی : منوچهر آتشی از شاعران طراز اول ایران است بخصوص در کار نوآوری و نگاه شاعرانه .
او شاگرد خلف نیما و محبوب بسیاری از مردم بود .
امیدوارم مردم او را از یاد نبرند و در جایی که شایسته اوست به خاک بسپارند .
شفیعی کدکنی : آتشی با نخستین کتابش در صدر شاعران نسل خویش قرار گرفت و طبیعت جنوب ایران را در شعر خویش به زیباترین صورت ها جلوه داد .
« آتشی همان قدر که ظاهری ستبر و پلنگ وار داشت ، دلی کودکانه هم در سینه اش می تپید .
» پایان مردی اینچنین : آتشی با مرگ پسرش « مانلی » به دنیایی از غم و اندوه سقوط کرد .
او در این دو دهه آثاری مانند « گندم و گیلاس » و « وصف گل شور » و غیره را به دوستداران شعر هدیه کرده بود آخرین مقاله چاپ شده او در ادب نامه شرق ویژه حافظ بود .
او در آخرین لحظات زندگی هم نوشت و سرود خلاصه ای از خنجرها ، بوسه ها و پیمانها از منوچهر آتشی : اسب سفید وحشی !
بر آخور ایستاده غضبناک بر آخور ایستاده گران سر سم می زند به خاک اندیشناک سینه مفلوک اشتهاست گنجشک های گرسنه از پیش پای او اندوهناک قلعه خورشید سوخته است پرواز می کنند با سر غرورش ، اما دل با دریغ ، ریش یاد عنان گسیختگیهاش عطر قصیل تازه نمی گیردش به خویش در قلعه های سوخته ره باز می کنند ...
اسب سفید وحشی !
اسب سفید وحشی – سیلاب دره ها در بیشه زار چشم جویای چیستی ؟
بسیار از فراز که غلتیده با نشیب آنجا غبار نیست ، گلی رسته در سراب رم داده پر شکوه گوزنان آنجا پلنگ نیست ، زنی خفته در سرشک بسیار با نشیب ، که بگسسته از فراز آنجا حصار نیست ، غمی بسته راه خواب ...
تارانده پر غرور پلنگان .
اسب سفید وحشی ، با نعل نقره دار خوش باش با قصیل تر خویش بس قصه ها نوشته به طومار جاده ها با یاد مادیانی بور و گسسته یال بس دختران ربوده ز درگاه غرفه ها شیهه بکش ، مپیچ ز تشویش خورشید ، بارها به گذرگاه گرم خویش اسب سفید وحشی !
از اوج قله بر کفل او غروب کرد بگذار در طویله پندار سرد خویش مهتاب ، بارها به سراشیب جلگه ها سر با بخور گند هوسها بیاکنم بر گردن ستبرش پیچید شال زرد نیرو نمانده تا که فرو ریزمت ز کوه کهسار ، بارها به سحر گاه پر نسیم سینه نمانده تا که خروشی بپا کنم بیدار شد ز هلهله سم او ز خواب اسب سفید وحشی !
اسب سفید وحشی اینک گسسته یال خوش باش با قصیل تر خویش ...
کسوفی در صبح گل سفید بزرگی در آب شب لرزید گوزن زرد شهابی از آبخور رم کرد کبوتران سفید از قنات برگشتند بهار کاشی گنبد دوباره شبنم کرد .
درخت زندگی از دود شب برون آمد که بارور شود از خوشه های روشن چشم که ساقه ها بگشاید بر آشیانه مهر که ریشه بدواند به سنگپاره خشم درخت مدرسه پر بار و برگ کودک شد درخت کوچه – که ناگاه برگ و باد آشفت – پلنگ خوفی در کوچه ها رها گردید گل سیاه بزرگی در آفتاب شکفت .
دفترهای شعر این شاعر : آهنگ دیگر نیل 1339 آواز خک نیل 1347 دیدار در فلق امیرکبیر 1348 بر انتهای آغاز دنیای کتاب گزینه اشعار مروارید 1365 وصف گل سوری مروارید 1370 آهنگ دیگر : آهنگ دیگر خنجرها ، بوسه ها ...
مرغ آتش دشت انتظار سیر حسرت شکست کعبه ها انسان و جاده ها شهر تصویر قصه ی مرغ سبز خکستر لب به شگفت سوگند چشم قلعه جراغ مناجات کرانه و من گذرگاه زنده پرداز دره های خالی در غبار خواب بر ساحل دیگر ای چراغ قصه ...
احساس احساس رحیل جام من عهد درد شهر نعل بیگانه بیدار چشم من نفرین کوچه های شعر عشق و زردشت پند آواز خک : پرسش تشویش باغهای دیگر می توانیم به ساحل برسیم مثل شبی دراز زیر ستاره ها از پای سنگ صبور آواز خک حادثه طرح پاییز سگ آبادی دیگر تک غزل کوهی کسوفی در صبح گلگون سوار مرا صدا کن عطر هراسنک آوای وحش بی بهار سبز چشم تو آب زمانه ست مثل گلی سفید ترانه هایی در مایه دشتی رویا ای خفته!
ای بیدار تو چرا پنجره را...
ترانه دیدار با این شکسته حریق غروب هشدار بازگشت مرد چیستان سوگند غم دل می توان ظهور آنانکه مرگ را سپری تطهیر رهی نمانده است نقشهایی بر سفال من از جنوب در انتهای شب بگو بخواند از هیچ ...
تا ...
غربت یاد انگیزه دیداردر فلق : غزل کوهی بزم وسوسه در انتهای دهلیز پاداش نیمروز تصویر یک روز سرود بررواق شب گل و تفنگ و سر اسب من کولی بر جاده های اطلس سیمرغ با آنکه پشت پنجره خواندم غزل شهری دیداردرفلق فریاد آفتاب را شب سواری در فلق در رگ اسب و دل من یاد و باد شکار نی شکار تشویش ها شروه شروه کاغذ گر من مسیح بودم پاداش ها شاید در آشیانه ی منقار اگر نبودی تو با دوستم آن نی زن قدیمی شوریده واری شوریده واری دیگر شوریده واری دیگر این سخنی فتوایی چند و چونی با فایز جاده یعنی اتفاق آخر : از زیر سنگ چکامه ی تصویرهای بندری خواب کوه شش غروب فردا تمنای ابری غزلهای مکالمه ؟؟؟
الله گفت برهما گفت ما هم دل بیدار و جهان مرده غزل غزل های سورنا مگر نمی دانستید ؟
میخانه کشف من است مهره و خنجر آخرین مکالمه با بی سیب بی سلام درس مشق قوقولی قو سنفونی دهم امرویان پیروز شکل ؟
باقی افسانه دروغ است و عشق چکامه ی 77 جنین سیلی خورده پیام خصوصی حالا که ملال می خواهم دوباره زن چهارم بالای سر تو تاریخ تبعید زنی فرازمان و زمین سوگوار خفته شال برای گردن من از سرد به سنگ خمار شب نشینی کوتاه سوشون رؤیا در رؤیا نامی تازه یا انگشتی بر لبان زمرد Stop !
it is red We invite you نان ها و تنورها فصل عذرا 2 زاده ی طویله مقدس در من و افلاتون در باغ اتفاق آخر نقاشان و سنگ ها دیدار اول دیدار دوم دیدار سوم دیدار چهارم دیدار پنجم چاه کن به خاطر شدن شاملو منهای بیست و چند بهار دو نیمه ی غایب وصف صدای گمشده با ماه نیچه خط ها و نقطه ها قرن سیلاب چیزها شاخ قوچ و ناخن من ترانه ی خیس خورده دیدارهای ساحلی شکل حضور و اتفاق آواز پسامدرن حالا هم درنگ در سفر شاهدها یار پنهان ترانه ها هنوز سالار زخم ها گندم و گیلاس : دوره گرد های معمولی ...
شعر دوباره ها با نوح ناامید ترجیح بندی برای...
فراقی فراقی وهم سنگ شعر وصف شعری بی ژرفا شروه از جگری یگانه با نهاد جهان از برج یخ بامداد معجزه تامل تهمتن بر منازل مه دریا ها چشم مرا به دوش می برند زنی با چهار نام گلهای تابستانی عقاب ها و خطابه حلاج دلی اندوهنک بر احتمال و بر وحشت حرام است عشق گورستانی در جان چگونه دوست بدارم صبح اردوگاه غزلی برای چشم ها معارفه با آخرین قدم ها باری آری و هزار بار نه بیگانه فراقی فراقی واقعه ؟
اندیشه است نه تردید همین جا غزل تقدیر سایه سایه ...
سایه چکامه بازگشتسوگمندانه آواز کودک گستاخ چکامه مشعل ها حدی خطابه انکار آواز گازران یادگاری در گذر حرامیان شوری کوچک به شعر نشستن در آهن ها آمده ایم عاشق شویم تصویر یشنهاد مرکب خوانی شور زائر غزل اطلسی ارغوانی کشتی شکستگانیم خیال نیست جوی نازک کنون که تابستان در گذر است وسوسه درس مهمانسرای حرامی ها آسانسور بانوی گیلاس و گندم حادثه در بامداد : در گرگ و میش ذهن برگی از تقویم در صدای فاخته زنی سراسیمه ی رویاها نون والقلم ثعلب ها و سیاووش جنگ و پرنده یک شهر و دو چشم با سایه ای یگانه زنجیر عدل و سگ ها از برج یخ شقایق و پل دو سوی پرده لب گریه ی جانور تبعیدی باغ مشروط به مسافر دور رفته کابوس در پارک از آن چه هست حادثه در بامداد چادرهای آه دریا دیگر هدیه به نور شجاع دو طرح آواز آخری هابیل شاهدان غایب وست وود خواب مجوس آواز درختی عاج و لعل شاعر ایکار فرصت نرم وسبز و سرخ پشت در ماه کنار خوابم شعر بی نام پرسش پاسخ سرود راهزن پیر خوابی در خواب فصل بانوی بی هنگام تنها همین خسوف گره گور سامسا گنجور تعبیر خواب دلقک شهر نامه تشییع دیوانه تمشیت بمان و ببین صدا و سکوت سه پرسش پاسخ ترانه کنار واقعه سایه پروانه به سمت ژرفاها چه بود نام تو مال کوچک پنداشتی چه ؟
شکلک بزم مناظره ی دو سنگ به فاصله ی یک سکوت یک مرغ مرغی نیست به سرعت سنگ لا لا پرنده بر حنجره بازگشت نه به نه از حکایتی است عشق یعنی غزل مکالمه 3 شعر بی تاریخ دلتنگی در امتدا نی لبک و خدا : خلیج فارس جاده بازرگان درآمد ورود میانبر میانبر2 خطابه بازگشت خواب ناخدا پرسش مکرر بازگشت2 گریز هذیان حیرت زمزمه امروز جاده درا میان پرده بازگشت و مرثیه وهم سنگ سنگم سنگِ سنگ بی کم و کاست و چنان در آغوش فشردهام خود را که رهایی را گریزی جز شکافتن نیست سنگِ سنگ با این همه، ای رود سبز تابستانی!
از فرازم بگذر ساقههای سست آبزی و خزههای بلند را بگریزان از من و درنگ قزل آلا را بر گردههایم جاودانی کن بر سنگم زندگی خیس و سرایان میگذرد و زندگیم گوهری است غریب یکیشده با ذرات جهان چنانکه یکی شدهام با جهان در او خشک و خاموشم مپندار پرآواز و خیس و خاموشم خاموش نه مدهوشم ای رود سبزم از کنارههایم بگذر منقار سخت بارانیت را بر جدارههای جان کیهانیم پیاپی فرود آر همین فردا خواهی دید که خواهم ترکید و زیباترین شقایق جهان را ارزانی چشمانت خواهم کرد ترانههایی در مایهی دشتی به پرندههای جنگل گیلان پیغام دادم که در نماز سحرگاهی و در ملال تنبلی آبسالی١ جاوید گنجشکهای تشنهی دشتستان را در یاد داشته باشند ...
در گرگ و میش مبهم پاییز از آبهای پرگره صبحدم بپرس که صخرههای درهی دیزاشکن یادآوران لال چه خشم و خروشها!
نان ارزان را هرگز برای خویش نمیخواستند دهقان دشتهای تشنه!
دهقان تشنگیها!
دهقان خشکسالیهای جاویدان!
و آبسالیهای ده سالی یکبار در نیم روز دیروز بیل بلند تو خورشید را به قافیهی پیروزی در شعر من نشاند و دست پینهبستهی تو امروز با بافههای فربه گندم منظومهی بلند برکت خواند ترانهها (١) اگر دلت بخواهد با هر ترانه به گریهات میاندازم تو شمعدانیهای لیوانت را سیراب کن اما من دلم برای کاکتوسهای خودم میسوزد (٢) تو در ایوان و تالار کوچکت بگرد و طره به هر سو بیفشان من در صندلی چرمینهپوشم نشستهام تو به گلها و تفلونها فکرکن من به موها و بوسههای پنهانی اما این عصایی را که روزگار به دستم داده روزی روبهروی سرایت میکارم تا فقط شعر و گاهی رطب جنوبی بدهد و چکاوکی که بالای نخل سبز بخواند (٣) این همه به شعرها فکر نکن روزی، مثل موهای من سپید خواهند شد کمی به دست من فکر کن / که به جای قلم حالا عصایی با خود میگرداند مثل سربازی برگشته از جنگ که فقط زخم بزرگ سر خود را هدیه، به خانه میآورد (٤) اُفیلیای بهصحنهبرگشته!
بیهوده مگو که مرده بودهای یا به قول رومئو: چون مریمی سپید بر آبها شناور بودهای از لبهای سرخ زندهات چیزی نمیگویم اما گوشهای تو میگویند که از شور نیلبک شبانان بیشهها غش کردهای پس این همه از بدگمانی هملت به حیرت تظاهر نکن (٥) مگو که نمیدانی چه میخواهم هر چند میدانی چه میگویم وقتی به ترانهها گوش میکنی در متن حواسپرتی مهمانان گلهای زرد پرده هم سرخ میشوند و سر به زیر میاندازند!
مراجع - گندم و گیلاس، سرودهی منوچهر آتشی - آواز خاک، سرودهی منوچهر آتشی - اتفاق آخر، سرودهی منوچهر آتشی - زندگینامهی خود نوشتهی منوچهر آتشی، مجلهی قابیل - مشتعل در سنگ و منحنی در مرگ، نوشتهی جلال سرفراز