مقدمه :
نظام آموزش و پرورشی هر کشور یکی از مهمترین و اساسی ترین عامل پیشرفت آن و ثبات و استحکام سایر برنامه های آن است . و مهمترین بحث نظام آموزش و پرورش ، تعلیم وتربیت است و غفلت از آن صدماتی جبران ناپزیری بر پیکره ی اجتماع وارد نموده و نسل آینده را در تاریکی عقب ماندگی فرو می برد لذا بر تمامی مسئولین هر نظام مهمترین دغدغه همین تعلیم و تربیت نسل آینده است ، نسل آینده است که آینده را می سازد و کشور را به طرف قله رفیع کمال اجتماعی سوق می دهد . با توجه به اهمیت نظام آموزش و پرورش جامعه شناسان برای آن اهمیت ویژه ای قایلند . چون جامعه شناسان بیش از سایرین اهمیت این مقوله را درک می کنند .
تعلیم وتربیت أدمی کاری پر ارج و در عین حال وقت گیر است و نتایج قطعی و نهایی آن معمولا دیر آشکار می شود . ارجمندی آن از آنجهت است آدمیت و آدمی زادی به چگونگی تربیتش بستگی دارد . اگر انسان در شرایط مناسبی پرورش یابند به خیل نیکان می پیوندد ، و اگر تربیت وی مورد غفلت واقع شود ، چه بسا که از حد حیوان نیز فروتر رود وقتگیری آن زایده این واقعیت است که آدمیزاده یا مورد تربیت ، موجودی بالقوه است و در آغاز زندگی جز به صورت ، آدمی نیست . و نه تنها زمان نسبتا دراز طول می کشد تا در پرتو تدابیر تربیتی مناسب آدمی خو شود ، بلکه آمادگی وی برای قبول لوازم آدمیت نیز امری تدریجی است و تحقق آدمیتش در هر مرحله ، در گرو تحقق نسبی ان در مراحل قبل می باشد .
ارزش تعلیم وتربیت آدمی و زیانهایی که بر اثر فقدان یا نقصان آن دامنگیر فرد و جامعه می شود از یک طرف و انحراف آن مسیر صحیح در مدت نسبتا طولانی رشد کودک از طرف دیگر ، ایجاب میکند که فعالیتهای مربوطه و برنامه ریزی های درسی و آموزشی آن مورد توجه خاص و مداوم قرار گیرد و تدابیر مربوط به اداره آن با دور اندیشی و آینده نگری هر چه تمامتر اتخاذ شود تا باشد که فرد وجامعه را به سوی هدف غایی تربیت سوق دهد .
پس کانت حق دارد که بگوید : « در بین ابداعات بشر دو تا از بقیه مشکلتر است : هنر مملکت داری و حکومت ، و هنر تعلیم و تربیت .»
برنامه ها وفعالیتهای نظام آموزشی و پرورشی همواره باید متوجه تحقق مقاصد مورد توجه باشد و در اجرا از وجود هماهنگی بین همه بخشهای آن اطمینان کامل حاصل شود شیوه های آموزش و تربیت و روشهای تدریس و محتوای آن باید با توجه به نتایج مورد انتظار انتخاب گردد و در صورت عدم تحقق اهداف ، در موارد فوق الذکر تجدید نظر گردد .
هدفهای آموزش و پرورش در دوره متوسطه :
هدفهای آموزش و پرورش در مقاطع مختلف تحصیلی از طریق مواد درسی یی که در برنامه ها پیش بینی شده است ، تحقق حاصل می کند . بنابر این ، هر ماده درسی هدفی نسبتا کلی و هر قسمت از برنامه تفضیلی آن هدفی جزیی تر دارد . نیل به هدف هر ماده درسی در پایان دوره تحصیلی و یا در پایان سال تحصیلی و نیل به هدف هر درس در ساعتی که برای آن در برنامه منظور می شود ، امکان پذیر است .هدفهای خاص آموزش متوسطه را ...که مکمل هدفهای کلی و عمومی آموزش و پرورش به شمار می رود و به موازات کوشش مداوم مدرسه و اجتماع برای نیل به هدفهای مزبور مورد توجه خواهند بود . در سه گروه اساسی به شرح زیر می توان خلاصه نمود :
الف . ایجاد و تقویت یک یا چند مهارت قابل عرضه در بازار کار که با استعدادهای فردی تناسب داشته باشد و در عین حال برای نیازمندی جوانانی که در پایان دوره متوسطه به فعالیت می پردازند ، مفید واقع شود .
ب . ایجاد آمادگی کافی و مطلوب برای تحصیلات دانشگاهی و نیل به درجه تخصص در رشته های نظری و عملی یا علمی و فنی .
ج . کمک و یاری جوانان در جهت کشف و شناخت استعدادها و توانمندیها ی فردی به ترتیبی که هدایت آنها را به مناسبتری راه ادامه تحصیل با اشتغال به کار و حرفه مناسب و قبول مسئولیت تولیدی و اقتصادی مفید و موثر ، متضمن باشد و امر راهنمایی تحصیلی و شغلی را در مقیاس وسیعتر و اساسی تر آن در مرحله نهایی که پایان تحصیلات متوسطه است ، امکان پذیر سازد .
بنابر این هدف کلی آموزش و پرورش تربیت مردم مومن ، متقی و مسئول در رابطه با خالق ، مفید و متعهد در رابطه با جامعه و همنوعانش و متفکر و خلاق و مولد در رابطه با عالم طبیعت است .
در این راستا برنامه های آموزش و پرورش چنان باید دقیق و سنجیده و کارشناسانه تنظیم و تدوین گردد که از هر گونه نارساییها و کاستیها در تمام ابعاد آموزشی و پرورشی مبراشده تابتواند تامین کننده اهداف غایی آموزش و پرورش باشد .
اهم نارساییها در نظام آموزش متوسطه گذشته :
1-اسیر ماندن و رها شدن فرآیند هدایت تحصیلی در دروه متوسطه و کم توجهی به پرورش علاقه و استعدادهای دانش آموزان و نداشتن انعطاف لازم برای پاسخگوی به علاقه و پرورش استعدادهای متوسطه .
2- تاکید و تمرکز بر آماده کردن کلیه دانش آموزان برای ورود به دانشگاه و نتیجه افزایش درسی تعداد داوطلبان وامانده از تحصیل دانشگاهی .
3- تاکید بر دروس نظری و عدم ارزش گذاری آموزشهای خارج از مدرسه و نارسا بودن شیوه مهارت آموزش .
4- نداشتن انعطاف لازم برای پذیرش نو آوریها و یا پاسخگویی به نیازهای خاص مناطق کشور .
5- اتلاف منابع به لحاظ شیوه برخورد با تکرار پایه در نتیجه تجدید و ترک تحصیل زودرس و فقدان تسهیلات مناسب برای بازگشت مجدد به تحصیل .
6- تشدید جو حاکم بر جامعه مبنی بر کم ارزش بودن آموزشهای فنی و حرفه ای در مقایسه با آموزشهای نظری به دلایل متعدد .
7- سازماندهی غیر منعطف در اجرای آموزشها که استفاده بهینه از کلیه منابع بالقوه و مفید برای آموزش فنی و حرفه ای را دشوار می سازد .
8- فقدان ارتباط لازم میان آموزشهای فنی و حرفه ای با دوره های کوتاه مدت مهارت آموزی و یا آموزشهای تخصصی و دوره های کاردانی و کار شناسی .
(کلیات نظام جدید 1357 0 ص 19 )
بنابر این نارساییهای موجود در نظام آموزشی کشور بیش از پیش آنان را به ایجاد تحولات و تغییرات بنیادی مذکور وادار می نمود و از طرفی اهمیت آموزشهای دوره متوسطه نیز ضرورت مذکور را دو چندان می نمود که از جمله ضرورت های ایجاد تغییر در نظام آموزشی متوسطه را به شرح زیر می توان شمرد :
1-این دوره تحصیلی شبیه زنجیر آموزشی است که آموزش عمومی را به آموزش عالی پیوند می زند و هر نوع نارسایی و کمبود در آن مستقیما در عملکرد و کیفیت هر دو حلقه آموزش عمومی و عالی تاثیر بسزایی خواهد داشت .
2- دوره مذکور از ابعاد مختلف یک دوره انتقالی است بدین معنا که دانش آموزانی که دوره
عمومی را طی کرده باشند به دوره عالی انتقال پیدا می کنند و چنانچه تمایل به ادامه
تحصیل نداشته باشند وارد جامعه و بازار کار می شوند .
3- انتقال از دوره کودکی و نوجوانی به دوره جوانی و استقلال محسوب می گردد که هر یک از دوره های مذکور نیازها و ویژگیهای خاص خود را دارند و لذا از اهمیت و حساسیت خاص برخوردارند .
4- دوره مذکور نه تنها در کشورما بلکه در اکثر کشورهای دنیا به عنوان مهمترین منبع تامین کننده نیروی انسانی ماهر برای سایر بخشهای اقتصادی جامعه تلقی می شود نظر به اهمیت دوره مذکور باتوجه به ابعاد مختلف آن و نارساییهای یاد شده و موارد ذکر شده در صفحات قبل در بردارنده مزایایی بود که عقیده دست اندر کاران در سایر طرحها و نظام های پیشین آموزش متوسطه وجود نداشته است (کلیات نظام جدید ص 18 )