ایران بر پایه تعاریف سنتی از قدرت منطقه ای که هنوز اعتبار دارد، بزرگ ترین قدرت سیاسی – اقتصادی در بخشی از جهان است که مرزهای آن از خاور مدیترانه ، شمال آفریقا، غرب آسیا، آسیای مرکزی، جنوب خلیج فارس و شمالیترین بخش های آسیای مرکزی و قفقاز می گذرد. این وضع جغرافیایی، ناگزیر به ایران ، قدرتی ژئواستراتژیک بخشیده است که کشوری بالنده و مؤثر باشد. (معین الدین؛ 1385: صص 144-143. ایران با داشتن بیش ترین همسایه در این منطقه و زمینه مناسب جهت مبادلات اقتصادی، موقعیت ارتباطی برای کشورهای محاط در خشکی و امکان دریافت حق ترانزیت کالا و خدمات و ارتباط دادن آن ها با جهان، اتصال و پیوند دادن حوزه های ژئوپلتیکی مجاور (موقعیت چهارراهی)، کوتاه ترین ، با صرفه ترین و امن ترین راه انتقال انرژی ، امکان دریافت نفت در حوزه خزر با قیمت پایین تر، فروش نفت از خلیج فارس بدون صرف هزینه انتقال، موقعیت بری و بحری توأم، در اختیار داشتن بیش ترین سواحل و ساحل شمالی تنگه هرمز، داشتن سواحل کافی در دریای خزر و امکان ارتباط آبی با چهار کشور ساحلی و... دارای امتیازات فراوان جهت احد از قدرت برتر منطقه ای است. (فیروزی؛ 1383: ص 78). در میان کشورهای منطقه خاورمیانه ایران به دلیل برخورداری از پایه های ذاتی قدرت و ویژگی های درونی ساخت قدرت و سیاست از اهمیت ویژه ای برای نظام بین الملل برخوردار است. در واقع هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه گذشته موضوع صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی نبوده است به همن دلیل سرنوشت تحولات در ایران نه تنها در سطح نظام منطقه ای بلکه در سطح نظام بین المللی دارای اهمیت است. (برزگر. 1385. ص 153) این مقاله در پی تحلیل ژئوپلتیکی از نقش اقتصادی و سیاسی ایران و خاورمیانه می باشد.ایران در طول تاریخ گذشته خود، چه به هنگام اقتدار و چه در روزگار ضعف ، در مسائل منطقه ای و جهانی به ایفای نقش سیاسی پرداخته است. نقش آفرینی سیاسی ایران محدود به شکل گیری دولت و حکومت برای اداره امور سرزمین و سکنه آن نبوده است؛ با آنکه این امر خود از ضروریات اولیه برای پیدایش دولت به حساب می آید.
نقش آفرینی سیاسی ایران، در زمانی که قدرتی بزرگ به شمار می رفته است، در اشکال مختلف تجلی یافته است؛ تصرف سرزمینهای همسایه و به انقیاد کشیدن ملتها به روشهای مسالمت آمیز یا خشونت آمیز یکی از اشکال این نقش آفرینی است که از دوره هخامنشیان تا دوره قاجار کمابیش و به صورت متناوب به وقوع پیوسته است. بروز برخوردهای نظامی و سیاسی و شکل گیری دوره های نزاع مستمر یا توام با فراز و نشیب میان حکومت ایران ودولتهای مجاور آن، گونه ای دیگر از نقش آفرینی سیاسی ایران در دوره های قدرت بوده است. یونان ، روم، عثمانی، روسیه ، هند ، ترکها و قبایل زردپوست از جمله قدرتهایی بودهاند که حکومت ایران با آنها درگیری سیاسی و نظامی داشته است. گاهی نیز با شکل گیری فرایند همگرایی میان ایران و برخی دولتها به هدف مقابله با دشمن و قدرت رقیب یا مداخله در امور منطقه ای مواجه می شویم؛ نظیر همگرایی صفویان با انگلیسیها در برابر پرتغالیها و تقویت دولت تیموریان ( بابریان) در دوره سلطنت همایون در شبه قاره هند.
در دوره های ضعف حکومت در ایران ، رویدادهای سیاسی ویژه ای بروز نموده است؛ مهمترین رویداد سیاسی این دوره ها ، تبدیل شدن ایران به هدف و موضوع رقابت برای قدرتهای همسایه بوده است. بدین معنی که نیروهای سیاسی و دولتهای قدرتمند مجاور ایران که بعضاً خاطره های نظامی ناخوشی از ایران داشتند، به تهاجم نظامی و تصرف ایران دست می زدند. گاهی خلال تجاوز نظامی دشمن، نظام سیاسی در فلات ایران فرو می ریخت و دوره اغتشاش، هرج و مرج، نا امنی و تجزیه طلبی فرا می رسید. انگیزه مهاجمانی چون مغولان ، ترکها، یونانیها، رومیها، اروپاییان ، روسها و ... از تجاوز به ایران و تصرف آن، علاوه بر جبران شکستهای قبلی و ارضای عقده های سرکوب شده ، در دو ویژگی اصلی سرزمین ایران نهفته است:
الف) موقعیت جغرافیایی و فضای سرزمینی که معمولاً به عنوان یک هدف سیاسی و نظامی اندیشه کشورگشایان را به خود معطوف می داشته است. این نقش آفرینی سیاسی فضای سرزمینی و موقعیت ایران به صورت یک پدیده ثابت بروز کرده است و حتی در دوران معاصر ( دوره استعمار اروپایی و نیمه اول قرن بیستم، همچنین دوره جنگ سرد و پس از آن ) موضوع رقابت قدرتهای جهانی بوده است و به نظر می رسد. این نقش آفرینی تا تداوم ضعف نهاد حکومت و فقدان اقتدار ملی ( بر برد منطقه ای و یا جهانی ) همچنان ادامه پیدا کند.
ب ) ذخایر و ثروتهای زمینی و زیر زمینی . این عامل در ادوار تاریخی گذشته و پیش از انقلاب صنعتی و ظهور استعمار جدید، در قالب فضاهای واجد آب و مرتع برای تامین علوفه دامها و مواد غذایی مورد نیاز انسانها ظهور داشت؛ به طوری که به صورت یک هدف استراتژیک برای مهاجمان آسیای مرکزی در آمده بود. از سوی دیگر در پرتو آرامش سیاسی و امنیت داخل فلات ، شهرهای بزرگ و فعال و برخوردار از ثروت و آذوقه پدید می آمدند که این خود برای مهاجمان وسوسه انگیز بود و آنها را به تدارک تهاجم در فرصت مناسب و در پی بروز ضعف در ارکان حکومت ایران ترغیب می کرد. این چنین بود که با اولین موج تهاجم ، شهرهای آباد و بزرگ چون توس، نیشابور، سبزوار، ری ، تبریز ، کرمانشاه و ... غارت و تخریب می شدند.
پس از انقلاب صنعتی و نیاز تکنولوژی و اقتصاد جدید در انرژی ،منابع و مواد اولیه ، ایران بشدت مورد توجه قدرتهای استعمارگر اروپایی، روسیه و امریکا قرار گرفت بدین ترتیب دستیابی به منابع نفت و گاز و ذخایر زیرزمینی فلزی و غیرفلزی و کنترل این منابع به صورت موضوع رقابت قدرتها و بهانه ای برای دخالت بیگانگان در امور ایران در آمد. این دخالتها و رقابت بر سر به دست آوردن امتیاز بهره برداری از مزیتهای اقتصادی و منابع ایران با بروز ضعف در ارکان حکومت که نقطه آغاز آن را باید در دوره صفویه جست پدید آمد.
نفت به منظور تجارت، اولین بار در سال 1908 م در مسجد سلیمان ایران کشف و استخراج شد. اولین محموله نفتی در سال 1912 م از طریق تنگه هرمز به خارج ارسال گردید. از آن زمان تاکنون این ماده خام منشأ بسیاری از رویدادهای سیاسی و بین المللی گردیده است. نقش نفت در جنگ جهانی اول و دوم و پیشرفتهای صنعتی بدست آمده در دهه های اخیر حکایت از اهمیت این ماده حیاتی دارد. «لردکرزن» بیان داشته است که: متحدین، شناور بر موجی از نفت به پیروزی رسیدند. و «کلمانسو» نیز در مورد اهمیت نفت می گوید: ارزش یک قطره نفت با ارزش یک قطره خون سربازان ما برابر می کند. ریچارد نیکسون رئیس جمهور پیشین آمریکا در این خصوص می نویسد: «نفت خون صنعت مدرن است و منطقه خلیج فارس همانند قطبی است که این خون را به جریان می اندازد و راه های دریایی پیرامون آن شریان هایی هستند که این خون حیاتی از آن ها میگذرد.» (اطاعت، 1374، ص 708)
مجموع این دو ویژگی ( ثروتها و مزیتهای اقتصادی و موقعیت جغرافیایی ایران )، ایران را در مرکز توجه و اهتمام قدرتهای جهانی قرار داده است؛ به طوری که هرگونه نفوذ و کسب امتیاز از ایران با حساسیت و واکنش شدید رقبای سیاسی روبرو می شود. در حال حاضر نیز با سپری شدن دوره جنگ سرد، در ماهیت رقابت قدرتهای جهانی بر سر ایران تغییری رخ نداده، تنها شکل رقابت دگرگونی شده است و ایران همچنان یکی از کانونهای مهم و پرجاذبه دیپلماسی جهان به شمار می آید. این پدیده در سرنوشت آینده ایران نقشی تعیین کننده دارد و باید منتظر نتایج آن در آینده باشیم. ساده لوحی است اگر این پدیده جدید ناشی از ویژگیهای جغرافیایی را به فال نیک بگیریم؛ زیرا ایران در نظام بین الملی و منطقه ای موقعیت قدرتمندی ندارد و در برابر دسایس بازیگران سیاسی و مداخله گران منطقه ای و جهان آسیب پذیر است. شرط اولیه برای کسب منافع و بهره وری از این جاذبه دیپلماتیک، برخورداری از اقتدار سیاسی در مقیاس منطقه ای و جهانی و دارا بودن قوه دیپلماسی فعال و کارآمد است. (حافظ نیا، 1381، صص 50-47)
دیدگاه های مهم ژئوپولیتیک
در اینجا نظریه های سه تن از مشاهیر حوزه ژئوپولیتیک ، آلفرد ماهان و مکیندر و اسپایکمن، را به دلیل اینکه در هر سه نظریه ، ایران به عنوان یکی از مناطق حساس در این نظریه ها ذکر شده و با موقعیت ژئوپولیتیکی ایران ارتباط دارد را بیان می نماید.
الف : الفرد تایر ماهان و نظریه قدرت دریایی :
آلفرد تایر ماهان فارغ التحصیل آکادمی دریایی امریکا، چهل سال از عمر خود را در نیروی دریایی این کشور گذرانیده و از سال 1886 تا 1906 که درجه دریاسالاری (آدمیرال) بازنشسته شد، مسئولیت دانشگاه جنگ نیروی دریایی ایالات متحده را به عهده داشت. وی پیش از هر فرد دیگر به تئوری قدرت دریایی و استراتژی آن اهمیت داد و در خط مشی نیروی دریایی آمریکا تغییرات مهمی ایجاد کرد و بر تفکرات دریایی فرانسه، ایتالیا، روسیه، ژاپن و دیگر کشورهای نسبتاً پر قدرت تاثیر نهاد.
وی بطور کلی بر این عقیده است که شرط اصلی بر اتحاد یک قدرت جهانیع کنترل بر دریاهاست. به عبارت دیگر، نظارت بر دریاها ، اولین اقدام در راه کسب قدرت برتر جهانی است . به نظر وی در نزاع بین قدرتها، نیروهایی که در موقعیت دریایی قرار دارند از امکانات بیشتری برای در دست گرفتن ابتکار عمل برخوردار هستند و بهترین کشور را در این مورد فرانسه می دانست.
عوامل موثر بر قدرت دریایی :
براساس تجزیه و تحلیل قدرت دریایی بریتانیا و تاریخ دریایی جهان، ماهان توانست شش عامل را که قدرت دریایی تا حدود زیادی به آنها بستگی دارد. تشخیص دهد. این عوامل عبارتند از :
1- موقعیت جغرافیایی
2- ویژگیهای طبیعی
3- طول ساحل و وسعت قلمرو
4- جمعیت
5- خصوصیات ملی
6- خط مشی حکومت و رهبران سیاسی
ماهان در سالهای پایانی قرن نوزدهم ، به جغرافیای سیاسی آسیا توجه خاصی داشت. وی استراتژی روسیه را در آسیای جنوبی ، ورود به سواحل اقیانوس هند از طریق افغانستان و ایران می دانست و در خاور دور ، این استراتژی را تلاش روسها در یورش به سوی جنوب از طریق منچوری و چین برای رسیدن به اقیانوس آرام توصیف کرد.
به نظر ماهان مرکز روسیه قابل تصرف نیست؛ با توجه به این مسئله، ماهان مفهوم هارتلند مکیندر را پیشگویی کرده بود و اعتقاد داشت که باید مسیرهای گسترش طلبی روسیه سد گردد. این استراتژی شباهت بسیار زیادی به استراتژی کانتین منت ( Containment ) دارد که از اواخر دهه 1940 توسط ایالات متحده آمریکا به کار گرفته شد.
مطلب نهایی در این باره این است که استراتژی ماهان مانند دیگر تفکرات استراتژیک، با توجه به دیدگاه مرسوم زمان او نوشته شده است. هم اکنون صنایع حمل و نقل توسعه زیادی پیدا کرده ، نیروی هوایی اهمیت یافته،تکنولوژی تحولی عظیم صورت گرفته است و بسیاری از مطالب آن کهنه و متروک به نظر می رسد.
ب: هلفورد مکیندر و نظریه هارتلند:
با هوش ترین و با نفوذترین متفکر ژئوپولیتیک انگلستان ، مکیندر بود. وی در سال 1890 اظهار داشت:
« موازنه قدرت جغرافیایی بر ضد بریتانیا متمایل گشته و این کشور به طور جبری خود را برپا نگه داشته است. روند کنونی نشان می دهد، قدرت دریایی جهان که هم اکنون رهبری آن بریتانیا به عهده دارد، در آینده به خطر خواهد افتاد»
مکیندر قاره های اروپا، آسیا و آفریقا را به عنوان جزیره جهانی شناخت و آن را به همین نام معرفی کرد.
کلید جزیره جهانی ، ناحیه محور یا هارتلند است. وی هارتلند را ناحیه وسیعی می دانست که از اقیانوس منجمد شمالی تا نزدیکی کناره های آبی این منطقه ادامه داشت.
این ناحیه از غرب به رودخانه ولگا، از شرق به سیبری غربی ، از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از جنوب به ارتفاعات هیمالیا، ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود می شد. ناحیه محوری ، از سوی هیچیک از قدرتهای دریایی مورد تهدید قرار نداشت. مکیندر بعدها هارتلند را تا حدی به سمت غرب تغییر داد . به گونه ای که تمام سرزمین روسیه را به جزقلمرو خاور دور آن در بر می گرفت. به عقیده مکیندر، اطراف هارتلند را دو ناحیه فرا گرفته اند:
1- هلال داخلی یا حاشیه ای که شامل : سرزمینهایی است که پشت به خشک اروآسیا و در کنار آب قرار دارد و قابل دسترسی قدرت دریایی است. (موقعیت ساحلی) . جالب اینجاست که بخش عمده این حاشیه، قلمرو شبه جزیره است و نقش ژئواستراتژیک دارد.
2- هلال خارجی یا جزیره ای که شامل : جزایر بریتانیا ، ژاپن و استرالیاست. مکیندر نظر خود را در این زمینه چنین ابراز داشت: اگر اتحاد شوروی (سابق) آلمان را شکست دهد می تواند به عنوان قوی ترین نیروی زمینی در جهان قدرت نمایی کند. بنابراین توصیه می کند: آمریکا ، بریتانیا و فرانسه با هم متحد شوند و هر یک نقش به عهده داشته باشند. وی نقش آمریکا را برای تعمیق پدافند، بریتانیا را به عنوان مانع مالی عملیاتی ، فرانسه را به دلیل شکل و موقعیت بسیار مطلوب جغرافیائیش به عنوان یک موضوع خوب پدافندی ، اعلام کرد.