دانلود تحقیق ناصر خسرو

Word 50 KB 20000 9
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • به نام آنکه جان را فکرت آموخت
    ناصر خسروقبادیانی
    حیات
    ابو معین ناصربن خسروقبادیانی بلخی مروزی از شاعران و نویسندگان بزرگ و سخن گستر سده پنجم هجری است .

    درباره او هر چند پژوهش های نسبتاً تازه هم شده ، ولی هنوز تحقیقات علامه سید حسن تقی زاده تازگی خود را از دست نداده است .

    کنیه او ابومعین و لقب و تخلص او ((حجت)) است .

    در ماه ذوالقعده 394 هجری قمری مطابق با تیرماه 382 هجری شمسی در قادیان از نواحی باخ چشم به جهان گشوده و پس از سال 460 و به روایت درست تر در سال 481 هجری قمری در یمگان از اعمال بدخشان وفات یافته است .


    از آغاز زندگانی او اینقدر می دانیم که از ابتدای جوانی در تحصیل علوم و فنون و آلسنه و ادیبات رنج فراوان برده است .

    از آن جمله قرآن مجید را بسیار خوانده و حفظ کرده است :
    خواندن قرآن و زهد و علم و عمل مونس جان اند هر چهار مرا
    یا اینکه می گوید :
    مقرم به مرگ و به حشر و حساب کتابت زبر زبر دارم اندر ضمیر
    گذشته از این ، تقریباً در همه دانش های عقلی و نقلی متداول عصر ، و مخصوصاً در علوم یونانی همچون ریاضی – از قبیل مجلسی بطلمیوس و هندسه اقلیدس – و طب بقراط و جالینوس ، و نجوم ، و فلسفه ( حکمت فلسفی ) ، و کلام ( حکمت دینی)تبحر یافته است .

    از مطالعه آثارش بر می آید که از ملل و نحل و ادیان و مذاهب نیز اطلاعات نسبتاً وسیعی کسب کرده بوده است .


    اشعار عربی و حتی دیوان عربی هم داشته است .

    اما از دیوان تازی او چیزی به دست ما نرسیده است و نیز شبه نیست که پیش از سفر مصر شعر می سروده است ، اما غالب و بلکه همه اشعار او که در دست است ظاهراً پس از این سفر انشاء شده است .

    خود وی در آغاز سفرنامه و هم در دیوان خود به شعر گفتن پیش از سفر اشاره می کند ، و در بازگشت از سفر و وصول به بلخ هم چند بیت گفته که در سفرنامه درج است و در دیوان او نیست .
    این حکیم حقیقت جوی که ذهن وقاد و خاطر تیز او به اصول عقلی و نقلی زمان خود که اذهان متوسط را تسکین می داد قناعت نمی کرده ، به واسطه خوابی که در ماه جمادی الاخره 437 در جوزجانان دید از شراب خوردن توبه کرد ، و به قصد وصول به حقیقت به سفر قبله عازم شد ، و در این راه با بردار کوچکتر خود ابوسعید و یک غلام هندی روانه حجاز شد .

    این مسافرت که 7 سال طول کشیده و با بازگشت به بلخ در جمادی الاخره سال 444 هجری قمری و دیدار برادر دیگر خود خواجه ابوالفتح عبدالجلیل خاتمه یافته ، مبدا یک دوره جدید از زندگانی اوست .

    در این سفر ، چهار بار حج کرده ، و شمال شرقی و غربی و جنوب غربی و مرکز ایران و بلاد ارمنستان و آسیای صغیر و حلب و طرابلس و شام و سوریه و فلسطین و جزیرالعرب ، مصر – که قریب سه سال آنجا بود ، و قیروان (درتونس) و نوبه و سودان را سیاحت کرده و پس از آنکه اغلب ایام خود را در پایتخت خلفای فاطمی یعنی مصر سپری کرده و در آنجا داخل مذهب اسماعیلیه و طریقه فاطمیان شده ، به قصد ترویج آن مذهب و نشر دعوت فاطمی در خراسان به وطن خویش بازگشته است .

    ناصر در این سه سال ، درجات سیر باطنیان را طی کرده و از مراتب ((مستجیب)) و ((مأذون)) و ((داعی)) بالاتر رفته به مقام ((حجتی)) رسیده ، و یکی از ((حجت)) های دوازدگانه فاطمیان در دوازده جزیر نشر دعوت شده .

    و از طرف امام فاطمی آن زمان یعنی ابوتمیم معد بن علی المستنصر با ا...

    ، تعیین شده ، و به ماموریت ، یعنی دعوت مردم به طریقه اسماعیلیان و بیعت فاطمیان در ممالک خراسان و سرپرستی شیعیان آن سامان و به قول خودش ((شبانی رمه متابعان دین حق )) به ایران بازگشت .

    و به این فقرات در اشعار خود اشارات بیشمار دارد ، و برخی از آنها را در همین متن مطالعه خواهید کرد .


    در وقت بازگشت از مصر و حجاز به وطن خود بلخ ، پنجاه سال قمری از عمر او گذشته بود .

    فرار او از بلخ به هر حال پیش از سال 453 هجری قمری که تاریخ تالیف زادالمسافرین است واقع شده است ، چه در آن کتاب از بیرون رانده شدن خود از بلخ سخن می گوید .

    و چون هم غالب قصاید و اشعار او که در دست است ، و هم اغلب مصنفات او ، بعد از هجرت از بلخ نوشته شده ، از کار او در بلخ پس از بازگشت از سفر مصر ، اطلاعی نداریم .

    اما شکی نیست که در آنجا شوق و همت خود را صرف ترویج مذهب اسماعیلیان کرده است .

    ناصر به سبب شهرت یافتن در شاعری و حکمت و قدرت بسیاری که در فن مناظره کتبی و شفاهی داشته ، و نیز به سبب خصومت عالمان و غوغای جاهلان دشمنان زیادی پیدا کرد و خصوصاً دعوت صریح او به سمت خلیفه فاطمی – که همیشه در اشعار و آثار او خود ، او را ((میانجی)) ، ((امام)) و ((خداوند زمان)) و ((امیرالمومنین)) و خود را ((بنده)) و ((مامور)) و ((امین)) و ((مختار)) و ((سفیر)) او می خواند ، و مکرر در دیوان خود نام او را می برد – موجب تحریک غضب علمای خراسان و مخصوصاً بلخ ، و شورش عامه ، و خشم سلطان یا امیر سلجوقی ، و شاید تکفیر خلیفه بغداد شده ، و تهمت ((بد دینی)) و ((قرمطی)) و ((ملحد)) و ((رافضی)) بودن را برای او به ارمغان آورده و او مجبور به فرار گشته است ، و چندی در نهان می زیسته است و از همین جاست که در وجه دین می گوید (( حجت ها از انظار پوشیده باشند)) .

    وی پس از مدتی بر اثر فشار بیشتر مجبور به ترک بلخ شده ، و لهذا به مازندران پناه برده ، و شاید به مناسبت اینکه امرای گرگان و اسپهدان طبرستان شیعی مذهب بوده اند به حمایت بزرگان آن سامان روی آورده است .

    معلوم نیست که ناصر چه مدتی در طبرستان بوده ، و قبل از آن و بعد از آن ، تا رسیدن به بدخشان کجاها بوده است .

    ولی به هر حال ، ممکن است میل به نزدیکی به خراسان او را به قصبه یا قلعه یمگان در اقصای خاک بدخشان کشیده ، و از قرار معلوم ، تا آخر عمر در این قصبه اقامت داشته و به اداره کار دعوت فاطمی در خراسان مستقر بوده است .

    اخراج ناصر از زادگاه خود و سخت گیری و تهدید و نفرین و طعن و هرگونه آزاری که به او وارد می آمده ، او را سخت متاثر ساخته ، و از این ستم ها و مظلومیت و بیچارگی و آوارگی و محبوسی خود در تنگنای دره یمگان اغلب می نالد ، و از جفای روزگار و بد حالی و سختی زندگانی و تنهایی و بی خانمانی خود در آن زندان و مخصوصاً از غربت شکایت دلسوز جانگذاز سر می دهد ، ولی در این حال به جبر و بی اختیاری نمی گراید و همه جا می گوید : این مصائب و سختی ها اختیاری است و در راه دین و عقیده خود آن همه را بر می تابد و اگر پای بندی به عقیده و اندیشه خود نمی داشت از تحصیل عز و جاه عاجز نبود ، و اگر اکنون نیز از راه و عقیده و شیوه خود برگردد و آن را فرو گذارد همه گونه جاه و جلال صوری نزد امیران و خلفا و سلاطین تواند یافت .

    از خصوصیات ناصر ، گذشته از مقام حجتی ، جویندگی اوست : از این شهر به آن شهر ، پرسان پرسان می رفت ، و از دریا به خشکی راه می پیمود تا حکمت بیاموزد : پرسنده همی رفتم از این شهر بدان شهر جوینده همی گشتم از این بحر بدان بر و سوال خود را از پارسی و تازی و هندی و ترک و سندی و رومی و عبری همه می پرسید ، و برای این منظور ، بسی روزها که از سنگ ، بستر و بالین ساخته و از ابر خیمه و چتدر گرفته است : برخاستم از جای و سفر پیش گرفتم نز خانه م یاد آمد و نز گلشن و منظر از پارسی و تازی وز هندی وز ترک وز سندی و رومی و ز عبری همه یکسر وز فلسفی و مانوی و صابی و دهری درخواستم این حاجت و پرسیدم بی مر از سنگ بسی ساخته ام بستر و بالین و از ابر بسی ساخته ام خیمه و چادر .....

    اطلاعات ، سبک ، آثار ناصر خسرو ، حکیم است ، اما حکیم به دو معنی بکار می رود : حکیم دینی و حکیم فلسفی .

    حکیم دینی کسی است که علل اشیاء را بررسی می کند و در این راه به افراط و تفریط نمی گراید و ازچارچوب شریعت بیرون نمی رود .

    و به همین دلیل است که سید شریف جرجانی وقتی ((حکما)) را تعریف می کند می گوید : (( حکما کسانی هستند که گفتار و کردارشان بر طبق سنت یعنی شریعت است )) .

    چنین کسانی ((حکیم دینی)) هستند یعنی متکلم ، و مقابل ایشان ((حکیمان فلسفی )) اند که چون عقل خود را بیش از حد معقول بکار می برند دچار حیرت و تناقص می شوند .

    شیخ محمد شبستری در این باره می گوید : حکیم فلسفی چون هست حیران نمی بیند ز اشیا غیر امکان ز مکان می کند اثبات واجب از این حیران شد اندر ذات واجب ناصر خسرو نیز این معنی را نیز به شیوه خود بیان می کند و ((حکیمان فلسفی)) را به نام (( دهری شیدا)) نکوهش می کند : عالم قدیم نیست سوی دانا مشنو محال دهری شیدا را چندین هزار بوی و مزه و صورت بر دهریان بس است گواما را بررس که کردگار چرا کرده ست این گنبد مدور خضرا را وین جان کجا شود چو مجرد شد وین جا گذاشت این تن رسوا را و از این بیت ناصر ، جدایی ((حکنت دینی )) از حکمت فلسفی)) به خوبی برمی آید کتاب ایزد است ای مرد دانا معدن حکمت که تا عالم بپای است اندر این معدن همی پاید چو سوی حکمت دینی بیابی ره ، شوی آگه که افلاطون همی بر خلق عالم باد پیماید در همه آثار ناصر این فکر دنبال می شود یعنی تفکر در حوزه دین و برای حمایت از دین .

    و او هر چه حکیم و متفکر است ولی هرگونه تفکر فلسفی را که از این حوزه خارج گردد ، و سر به کفر و الحاد بزند – همچون اندیشه های پسر زکریا و ابوالعباس ایران شهری به باد انتقاد شدید می گیرد و آنها را ((دهری)) و ((طبایعی)) و ((منکر صانع)) و ((مهوس بی باک)) می خواند : زندگی و شادی اندر علم دین است ای پسر خویشتن را ، گرنه مستی ، مست و مجنون چون کنی ؟

    شعر حجت را بخوان و سوی دانش راه جوی گر همی خواهی که جان و دل به دین مرهون کنی چون گشایش های دینی تو ز لفظش بشنوی سخره زان پس بر گشایش های افلاطون کنی اطلاعات وسیع ناصرخسرو مایه آفرینش آثار گوناگونی به نثر فارسی شد که نامبردارترین آنها جامع الحکمتین ، زادالمسافر یا زادالمسافرین ، وجه دین و سفرنامه است .

    در نظم نیز دیوان قصاید ، و دو مثنوی فلسفی – کلامی سعادت نامه و روشنایی نامه را ساخته است که انتساب این دو کتاب اخیر به وی اندکی مورد تردید است .

    این حکیم فاضل سیاح مناظر و مباحث ، بی تردید یکی از شاعران بسیار توانا و زبان آور و مضمون آفرین زبان فارسی است .

    طبع وی نیرومند ، و سخنش استوار است ، و اسلوبی نادر و خاص خود دارد .

    زبان بیان او به زبان شاعران آخر دوره سامانی نزدیک می شود .

    ویژگی عمده شعر او اشتمال آن بر مواعظ و حکم بسیار است ، و نیز جنبه دعوت مذهبی او به اشعارش رنگ دینی آشکاری داده است ، و در همان حال بیان او منطقی و همراه با قیاسات خطابی و عقلی هر دو است، و درست به همین دلیل ، از هیجانات و عواطف شاعرانه و خیالات باریک و دقیق شاعران دیگر خالی است .

    اما در بیان اوصاف طبیعت و فصول سال و شب و روز و درخشش ستارگان و نظایر آنها قدرت شاعرانه بسیاری نشان داده است .

    در یک کلمه ، ناصر غزل سرای نیست بلکه حکمت جوی است ، اولی را مایه فرومایگی و چاکری می داند و دومی را سرمایه افتخار و بزرگواری .

    برای فهمیدن شخصیت ناصر خسرو ، خواننده باید پیش از آغاز مطالعه دیوان او ، کسی را در نظر آورد که چون به اصولی پای بند است ، و زمانه و اهل زمانه ، آن اصول را بر نمی تابند ، و او را در کمال حقانیت و صلاحیت ناحق و عاری از صلاح می شمارند ، دلش به درد آمده است .

    و به دلیل اینکه از دنیا و مافیا جز زبان تیز و منطق و بیان روشن چیزی ندارد ، در برابر ناملایمات ، نامردمی ها و حق کشی ها ، تیغ زبان بر کشیده و با آن تیغ به همه مخالفان اصول خود می تازد ، و شاه و فقیه ، اموی و عباسی ، آشنا و بیگانه ، ترک و تازی ، عراقی و خراسانی ، زاهد و صوفی ، عارف و عامی را در مورد تعرض قرار می دهد .

    ظاهراً تنها اهل یمگان ، که رشته اطاعت المستنصر باا...

    فاطمی را به گردن داشته اند ، و به دستور او ، ناصر را زنهار داده بودند ، مورد لطف او قرار گرفته اند ، و لذا ناصر آن مردم را ((اهل زنهار)) و ((لشکر فرشته)) خوانده است : یمگیان لشکر فریشته اند گر چه دیوان پلید و غدارند دیو با لشکر فریشتگان ایستادن به حرب کی یارند ؟

    زینهارم نهاد امام زمان نزد ایشان که اهل زنهارند اهل غار پیمبرند همه هر که با ((حجت)) اندر این غارند تاثر از قرآن و حدیث ناصر خسرو در کتب و اشعار خویش ، معانی قرآن مجید و مضامین احادیث نبوی و ائمه معصومین را به طرق گوناگون ایراد کرده است .

    وتسلط خود را در فهم معانی کتاب مجید از یک سوی ، و نیز استنباط معانی از سخنان بزرگان دین از سوی دیگر آشکار می سازد .

    تسلط این شاعر و حکیم دینی به مفردات قرآن تا بدانجاست که گاهی آنها را در میان جمله های خود می آورد ، مانند ((مسنون)) ، ((عرجون)) ، ((غسلین)) ، ((شعوب و قبایل)) ، ((سراء)) ، و ((ضراء)) و مانند آنها .

    گاهی نیز لغات مرکب مانند ((دارالسلام)) ، (0اصحاب الرقیم)) ، ((عروالوثقی)) ، و ((لؤلؤ مکنون)) و نظایر آنها را بکار برده است .

    در برخی موارد حتی خود ترکیباتی از قرآن مجید ساخته است ، مانند : ((مکان العلی)) ، و ((شمس الضحی)) و در همین گزیده مقدار زیادی از همین تاثرات و استفاده ها را خواهید یافت .

کلمات کلیدی: ناصر خسرو

حکيم ناصر بن خسرو بن حارث القبادياني بلخي مروزي ، ملقب به حجت، قباديان از نواحي بلخ 394 481ق يمگان بدخشان ، شاعر و نويسنده، متکلم و فيلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعيلي ايراني. گويا از خانواده محتشمي که به کارهاي دولتي و شغل ديواني مي پرداختند، برآمد و د

حکيم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فيلسوفان برتر ايران است که بر اغلب علوم عقلي و نقلي زمان خود از قبيل فلسفه‌ي يوناني و حساب و طب و موسيقي و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خويش به کرات از احاطه داشتن خود بر اين علوم تأکيد کرده است. ناصرخسرو

ناصر خسرو قبادياني ناصر خسرو قبادياني، حکيم ناصر بن خسرو بن حارث القبادياني بلخي مروزي، ملقب به حجت، قباديان از نواحي بلخ 394 يمگان بدخشان 481ق، شاعر و نويسنده، متکلم و فيلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعيلي ايراني. گويا از خانواده محتشمي که به کارهاي دول

حکيم ناصر بن خسرو بن حارث القبادياني بلخي مروزي ، ملقب به حجت، قباديان از نواحي بلخ 394 481ق يمگان بدخشان ، شاعر و نويسنده، متکلم و فيلسوف، جهانگرد و مبلغ اسماعيلي ايراني. گويا از خانواده محتشمي که به کارهاي دولتي و شغل ديواني مي پرداختند، برآمد و د

زندگي نامه ناصر خسرو شاعر قرن پنجم هجري به سال 394 ه.ق در قباديان از نواحي بلخ زاده شد وي دوران جواني را به خوش و کامراني گذراند و در دربار محمود و مسعود غزنوي و مدتي بعد در دربار چغزي بيگ سلجوقي ديواني کرد در حدود چهل سالگي تحولي در انديشه ي او ر

انسان موجودي قابل تکامل و مستعد براي تحول است ، اما براستي بسيار اندک هستند کساني که توانسته باشند متحول شوند و همچون بودا ، ابراهيم ادهم و معدودي ديگر، از زندگاني خاصي دست کشند و به حقيقتي متعالي پي برده ، بقيه عمر را بر سر آن گذارند . اين هجرت درو

به جاي مقدمه پيشکش به اهل قبله، که با همه مذاهب گونهگونهشان به خاندان رسول خدا مهر ميورزند. بيترديد وقتي ناصرخسرو لب به انتقاد ميگشايد مخاطبانش برادران اهل سنت نيستند; زيرا آنها صحابه را ميستايند و اهل بيت را، دستکم به عنوان صحابه، دوست دارند. مراد

رفیق راه ما حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی گوینده ونویسنده ومتفکر برجسته ایرانی است وی در ماه ذیقعده سال 394 ه. ق در قریه قبادیان بلخ تولد یافت چون روزگاری دراز در مرو به سر برده خودرا مروزی خوانده است از آغاز جوانی به فراگرفتن دانش های گوناگون همت گماشت وگذشته از ادب پارسی وتازی با بیشتر معارف وفنون زمان خویش چون حساب هندسه نجوم طب وداروسازی اقسام موسیقی، الهیات وتفسیر آشنا شد از ...

ناصر خسرو حکيم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فيلسوفان برتر ايران است که بر اغلب علوم عقلي و نقلي زمان خود از قبيل فلسفه‌ي يوناني و حساب و طب و موسيقي و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خويش به کرات از احاطه داشتن خود بر اين علوم تأکيد کرده است.

حکيم ابومعين ناصرخسرو قبادياني بلخي يکي از سخن‌سرايان و نويسندگان توانا و انديشه‌وران برجسته ايران است. که به سبب آثار گرانقدر و متعددي که از وي به يادگار مانده در ميان گويندگان و متفکران ايراني داراي منزلتي بس والاست. وي به سال 394 هجري قمري يعني ا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول