دانلود تحقیق نقد

Word 99 KB 20005 28
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نقد چیست و منتقد کیست؟
    محور کار نقاد بر رعایت اخلاق و در واقع بر رعایت عدالت قرار دارد.

    چرا که از نظر فلسفی خلق ملکه راسخ نفسانی است که بدون تکلف منشاء صدور افعال نیکو باشد و اصول «خلق شجاعت، عفت و حکمت است و مجموع هر سه عدالت».
    نقد تاریخی از جمله دیگر شاخه های این هنر است.

    اینگونه نقد خصوصا مفسر پدیده هنری است و آثار و شخصیت صاحب هنر را مورد توجه قرار می دهد.

    نقاد به شناختن و شناساندن بیش از مقایسه و تفضیل یکی بر دیگری توجه می‏کند.
    در نقد جامعه شناسانه، رابطه هنر و اجتماع مورد توجه نقاد قرار دارد.

    و نقاد می کوشد که محیط زندگی هنرمند را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و واکنش هنرمند را نسبت به آن بشناساند.
    در نقد روانشناسانه ربط میان هنرمند و اثر هنری آنچنان مورد تحلیل قرار می گیرد که رابطه میان بیمار و رویا در چنین روشی منتقد با تفسیر علائم روانی در صدد کشف انگیزه های هنرمند بر می آید و روانکاوانه در پس اثر هنری دست به جستجوی (ضمیر) ناخودآگاه شخصیت هنرمند می زند.
    گاهی نقاد فرهنگی اساطیری را مبنای کار خویش قرار می دهد و به تشریح عناصر فرهنگی یک اثر هنری با رجوع به مبانی میتولوژیک آن می پردازد.
    دسته ای دیگر از نقادان آ‎ثار هنری میانی زیارزیبایی شناسی را ملاک کار خود قرار می دهند.

    و معمولا فرم گرایی می شوند.

    شاید این مکتب واکنشی باشد در برابر تاکید بر ارزشهای روانشناسانه، تاریخی و حتی اخلاقی.

    چرا که صرفا کیفیت و ارزش های زیبایی شناختی برای نقاد ملاک اعتبار قرار می گیرد.
    به هر حال در اینجا سر آن نداریم که به تشریح و تفسیر هر یک از مکاتب فوق و یا رویه های دیگر نقد و نقادی بپردازیم چرا که این خود موضوع بحث دیگری است.

    اما آنچه مد نظر ماست معرفی یک جریان نقد سالم و سازنده است که صرف نظر از تمامی گرایشات و مکاتبی مورد اشاره همواره در آثار قدما و در میان کتب و ماثورات ما موجود بوده و باید نقاد امروز ما راهش را در میان این همه راه با عطف توجه به ارزش های متعالی در دیدگاه های نقد قدما بیابد.
    نقاد باید بین صاحب اثر هنری و خود اثر با مخاطبین آن واسطه شود و لطایف و دقایق آن را معلوم کند.

    اگر معایب و نقایصی در آن آثار هست که عامه ملتفت آنها نیستند و به همین جهت راجع به آن آثار بیهوده در خوش بینی مبالغه می کنند آن معایب و نقاصی را نیز آشکار بنماید و از پرده بیرون اندازد تا قیمت حقیقی و بهای واقعی هر یک از آثار… معلوم و معین باشد.» واضح است که نقادی قادر به این کار و برقراری چنین ارتباطی است که هدفش صرفاً ارشاد و تربیت باشد.
    منتقد دلایل احساسی را که به وی در مقابل کشف زیبایی های آثار هنری دست می دهد به تجزیه و تحلیل می کشد و می کوشد تا دیگران را با مشارکت در این احساس به پذیرش داوری اش درباره آن اثر دارد.
    نقاد باید از نادانی بی خبری، حسد تعصب و تلون رأی بدور باشد و به صفات بصیرت حسن ذوق، عدل و انصاف، حس تشخیص و سواد آراسته باشد.

    او باید بداند که همانقدر که ایجاد یک اثر هنری بد خطاست به داوری کردن در باب آثار دیگران هم خطا است.

    منتقد خوب می تواند بدون آنکه هنرمندی پرآوازه و بزرگ باشد نقادی بصیر با حسن نیت و شهامت باشد تا هم مخاطبین آثار هنری را هدایت گر باشد هم هنرمندان را.
    نقاد باید از نادانی بی خبری، حسد تعصب و تلون رأی بدور باشد و به صفات بصیرت حسن ذوق، عدل و انصاف، حس تشخیص و سواد آراسته باشد.

    منتقد خوب می تواند بدون آنکه هنرمندی پرآوازه و بزرگ باشد نقادی بصیر با حسن نیت و شهامت باشد تا هم مخاطبین آثار هنری را هدایت گر باشد هم هنرمندان را.

    اگر منتقد بتواند با شیوه و سبکی غیر فنی با مردم رابطه برقرار کند در واقع با ربط دادن ذهنیت هنرمند و مردم از طریق انتقال حرف و کلام هنرمند روی جامعه هنری اثر می گذارد و در واقع محور یک جریان صحیح و سالم فرهنگی قرار می گیرد.

    در واقع نقادان خوب بهترین هنر شناسان هستند و حتی از صاحبان آثار هنری پیام و ارزش های آثار هنری را بهتر درک می کنند و با قالبی دیگر به بیان آن می پردازند.

    شمس قیس رازی در این مورد درست می گوید که «بزار جامعه فروشی خیلی بهتر از استاد جولاه می تواند بهای یک جامعه را بیان کند.

    البته گاه هست که استاد جولاه خود جامه فروشی نیز می‏کند.

    اما در این حال اگر قولش درخور توجه باشد از جهت جولاهی نیست از جهت بزاری است».

    در باب تاثیر کار نقادان خوب در جریانات فرهنگی و هنری جوامع به نقل عین مطلبی از کتاب نقد ادبی بسنده می کنیم.

    «… انتقاد چون تنقیضات هر زمان و حوائج ذوق و فکر هر نسل و هر قرن را باید در نظر بگیرد چشم به آینده می ورزد و شاعر و نویسنده را در طریق تحول و تکامل رهبری می‏کند.

    درست است که هنرمندان خود این حوائج و مقتضیات را درک می کنند اما منتقد زودتر و قطعی تر این حوائج را باز می شناسد و فقط انتقاد است که از طریق تشریح و تحلیل و طبقه بندی و قضاوت می تواند مشخص کند که هر کدام از متون و انواع ادبی در چه مرحله ای از تکامل هستند و تا کجا پیش رفته اند.

    فقط انتقاد است که می تواند تعیین کند که اثر ادبی باید چگونه باشد تا بتواند با اقتضای زمانه سازگار افتد و هم ارزش هنری داشته باشد.

    لیکن اگر نویسندگان و شاعران باز در برابر سیطره و حکومت انتقاد بخواهند مقاومت ورزند و به تسلیم و رضا تن در ندهند انتقاد از طریق تاثر و نفوذ در عامه یعنی عام اهل ادب و ذوق در آنان نفوذ کرده و به طور غیر مستقیم آنان را به اطاعت و انحیاد وا می دارند به عبارت دیگر اگر منتقد نتواند افکار و عقاید نویسندگان و گویندگان را که گه گاه متمسک و مواریث گذشته می باشند تغییر دهد با تاثیر و نفوذی که در ذوق و سلیقه خوانندگان آثار ادبی می‏کند که نویسندگان و گویندگان را مجبور به متابعت از آرا و احکام خویش که متکی بر مقتضیات و حوایج دوران است تواند کرد.

    بوالو و مولیر هر چند نویسندگان متکلف و متصنع معاصر خود را که اسلوب معروف به پریسو (Percieux) سخن می گفتند نتوانستند از آن اسلوب باز دارند اما چنان در بنیاد ذوق و سلیقه مردم عصر خویش نفوذ کردند که دیگر کسی خریدار اسلوب «پرسیو» نشد و آن شیوه خود به خود از رواج و قبول افتاد.

    لیسنگ نیز در ادبیات آلمان همین تاثیر را کرد و با آنکه آراء و عقاید او در آثار کسانی که در آن ایام بجد دنبال تقلید گویندگان فرانسوی بودند کارگر نیافتاد اما رفته رفته چنان محیط افکار عامه را برای اینگونه آثار تقلیدی سر در بیروح کرد که چندی بعد آنگونه آثار به کلی منسوخ گشت و از میان رفت در چنین مواردی اگرچه تاثیر انتقاد بطیء و مع الواسطه است اما مطمئن تر و قاطع تر و نافذتر است.» به هر حال آنچه به نام نقد و نقادی به عنوان یک جریان نافع مورد تشویق و مدح قرار می گیرد.

    نقدی است که سازنده باشد و از نقد مخرب حداکثر فاصله خویش را حفظ کند.

    نقد مخرب همان است که در طول تاریخ اهل فکر و ذوق را نسبت به نقادان بدبین ساخته تا جایی که منتقدان را به خرمگس هایی که روی پیکر اسب می نشینند تا او را از شخم زدن زمین باز دارند تشبیه کرده اند.

    یا حافظ در باب آنها فرموده: خموش حافظ و این نکته های چون زر سرخ نگاهدار که قلاب شهر صراف است نقد مخرب سلاح فرمالیسم را بر می دارد و همه چیز و همه کس را منکوب می‏کند یا میدان به نوخاستگاه نمی دهد و اشراف منشانه به خطرناکترین آفت فکر و هنر و ابتکار تبدیل می‌شود.

    نقاد باید با مطالعه و مشاهده همه آثار یک هنرمند نسبت به کلیت هر اثر اظهار نظر کند و تنها به یک اثر پا بخشی از یک اثر هنری اکتفا نکند.

    خطرناکترین و لغزنده ترین راه این است که با مشاهده و مطالعه بخشی از یک اثر نسبت به گل آن اظهار نظر داوری می‌شود.

    نمونه های نقد سالم را نزد برخی قدما می توان یافت .

    آنجائی که قدما دست به نقد فکر و اثر علمی و هنری می زده اند با رعایت تمامی اصول اخلاقی و با احاطه کامل بر حوزه علمی و فنی مبحثی که مورد نقد قرار می داده اند غالباً چنین می کرده اند؛ ابتد قول نویسنده را پیرامون موضوع می آورده اند: و اما بعض الاساتید معتقدون به ….» و سپس قول خویش را در باب موضوع می آورده اند: «و اما انا اقول…» و در پایان بدون آنکه دچار هتک حرکتی شوند از سر بی دانشی به فحاشی و تخطئه بپردازند قضاوت نهایی را به خداوند می سپرده اند: «والله اعلم بالصواب».

    امروز ما محتاج یک جریان قدمی و وسیع نقد سالم در صحنه ادب و فرهنگ و هنرمان هستیم.

    یقینا این جریان نی تواند هیچ یک از قالب های رایج در غرب را ملاک و راهنمای کار خویش قرار دهد.

    البته باید از تمامی شیوه ها و رویه های برخورد با آثار فکری و هنری که سابقا ذکر برخی از این شیوه ها رفت، بهره جست، اما راه نو، نقد می طلبد.

    نوبه مفهومی داشته باشد و از اشتغال به الفاظ و استغراق درظاهر امور و رطه های خلاق اختلاق احتراز نماید.

    این جریان برای سالم بودن و سالم ماندن باید موارد زیر را بشناسد و از آن اجتناب ورزد.

    از ابتلا به سوبژکتیویسم و امپرسیونیسم و پسیکولوژیسم و سوسیولوژیسم حاکم بر تفکر و جامعه فرهنگی غرب بپرهیزد و زبانی سالم و اعتبار به زبان منتقدان اختیار کند.

    اگر با اهل تخصص روبروست به نقد خویش خصلت مدرسی ببخشد و کالبد شکافانه جزئیات را با وام گیری از زبان حرفه ای بیان نماید.

    اما هر گاه با مردم طرف است خلاف این شیوه را بر گزیند.

    اندکی بپردازیم به نقش منتقد در رویارویی با نمایش و گروه نماش و بحث را با این پرسش گسترش دهیم.

    چه کسی نمایش را بهتر می فهمد؟

    گروه یا منتقد؟

    این سئوالی است که برای گروه های تئاتری مطرح است به ویژه وقتی که فکر کنند کار را آنها می شناسند و بس.

    همان داستان کبک و برف است.

    در اسمان هر تئاتر حداقل پانزده رویز پیش از اجزای نمایش یک نسخته نمایشنامه خود را با تغییراتی که درآن داده است برای منتقد می فرستد.

    بی مناسبت نیست بنویسیم که در این کشور چندین ناشر تئاتر وجود دارد که تازه ترین اثار نمایشسی را ترجمه کرده و به صورت پلی کپی و کتاب شده فقط برای تئاتر ها و مطبوعات می فرستند مقصود این است که هیچ کس غافل از کار تئاتر جهانی نماند.

    این طرز کار با توجه به شناخت ها و آگاهی های قبلی موجب می‌شود که منتقد بتواند پا به پای گروه تئاتر راه برود.

    از آلان طرق عاشقان تئاتر کارگردان و هنرپیشه و دیگران نیز از پا نمی نشینند.

    استائیلاوسکی ماه ها تمرین می کرد آزمایش می کرد هنر پیشه می ساخته.

    برشت هم همین طور.

    در نسل های ج=وان تر نیز ماکسانی نظیر گروه توفسکی و بروک را دیده ایم که با چه پشتکار و چه صمیمیت و چه عشقی کار می کمنند.

    منتقد تئاتر هم در این تلاش بزرگ سهم دارد.

    پیش از شرح و بررسی کار او بد نیست که به یاد آوریم که بسیاری نویسندگان بزرگ کار خودشان را با نقد نویسی آغاز کرده اند.

    از جمله یسنگ آلمانی نویسنده قرن هیجده و از معاصران اسکار وایلد، برنار دشاو، برشت و آخری اسلامیز مروژک که یکسان هم مهمان جشن هنر شیراز بوده عده ای از نقد نویسان نقد را رها کرده اند؛ برخی به آن وفادار مانده اند مروژک تعریف می کرد که پس از نوشتن سی واندی نقد یک روز با خودش خلوت کرده است که آیا می خواهد منتقد بشود و یا نویسنده؟

    و نویسندگی را برگزیده است اما کار منتقد به انتقاد از اثر نمایشی تمام نمی شود.

    در بیشتر بنگاه های انتشاراتی ادیتورهای تئاتر منتقدان یا تئاتر شناسان اند.

    در آسمان قسمت تئاتر شناسی تئاتر ها را نقد نویسان می گردانند.

    چه کسی باید دستمایه برای کار هنرپیشه و کارگردان و طراح صحنه تهیه کند.

    فشرده کار منتقد در تئاتر اینهاست؛ معرفی و تهیه نمایشنامه همکاری با گروه در تغییر و تصحیح نمایشنامه کشف و خلق معانی اثر نمایشی کردن مضامین و داستان ها معرفی نمایش اجرا شده و امثال آن باید محتوای دفاتر تئاتر های فرنگی را خواند.

    آن وقت آدم می بیند که یک تئاتر شناس و منتقد چه وظیفه مهمی در تئاتر به عهده دارد.

    آنوقت آدمی می بیند که یک تئاتر شناس ومنتقد چه وظیفه مهمی در تئاتر به عهده دارد.

    در برخی از تئاترها از جمله تئائر ت.ان.پ (TNB)فراسنه نمایش هایی را که بازی می کنند چاپ می کنند.

    در کشور ما کارگاه نمایش کار درست در اماتورژی را آغاز کرده است.

    کتاب هم چاپ می‏کند گرچه کار هنوز ایده آل نیست اما ابتکاری در خور کمال توجه است و باید در سازمان های تئاتری دیگر کشور نیز دنبال شود.

    این کار و نظایر آن از وظایف منتقد و تئاتر شناس است کسی که فرهنگ کشور خود و جهان را خوب می شناسد و به تئاتر و مسائل آن خوب و کامل آگاه است.

    منتقد دولت تئاتر است: به وجود آورنده تئاتر است.

    همان طور که کوشش داریم هنرپیشه و کاگردان و نویسنده تربیت کنیم باید کوشش کنیم منتقد تربیت کنیم.

    باید از یک طرف در دانشکده های تئاتر متفکر تربیت کنیم و از طرفدیگر منتقد را در جریان تحولات نمایش در جهان قرار بدهیم.

    آموزش به دانشکده تمام نمی شود.

    آموزش محدودیت زمان نمی شناسد.

    همه ساله در ماه های اردیبهشت و خرداد و تیر و شهریور و مهر در دنیا جشنواره های نمایشی بزگرا می شود.

    باید منتقدان تئاتر به این جشنواره ها بروند.

    بدبختانه عده ای هستند که هر وقت سخن از شاهکارهای نمایشی خارجی به زبان می اید می گویند.

    ای بابا، آنها کجا، ما کجا.

    گرفتاری این جماعت این است که خودشان نمی توانند خودشان را اصلاح کنند.

    نمی توانند بهتر شوند.

    از مقایسه وحشت دارند.

    و بدتر از این نمی خوانند سلیقه و ذوق وتشخیص تماشاگر ایرانی بهتر و بالاتر بورد.

    ما با این جماعت کاری نداریم.

    روی سخن با آنهاست.

    که به مردم و تئاتر عشق می ورزند.

    انتقاد تئاتر در ایران وقتی می تواند انتقاد تئاتری واقعی باشد که همه از گروه تئاتر تا منتقد عاشق و مومن باشند.

    به التماس نزد تماشاگر نباید رفت.

    تماشاگر با دل و جان خواهد آمد وقتی کار دسته جمعی همه دست اندرکاران تئاتر تکرار می کنم.

    کار عاشقانه باشد.

    نقد تئاتر نداریم، نقد تئاتر داریم؟

    این که دست اندرکاران تئاتر غالبا می گویند ما منتقد تئاتر نداریم تاثر آنها است اما واقعیت دارد.

    چون ما کسی را در ایران نداریم که کارش صرفا نقد تئاتر باشد.

    آنها که در کشور ما نقد می کنند.

    عده شان کمی بیسشتر از انگشتان دست است این عده همه به کارهای دیگر نیز مشغولند.

    تردیدی نیست که گه گاه آدمی استعدهاد های گوناگون دارد.

    ولی به هر حال باید آن روز برسد که آدم خودش را در مقابل سوال یا این یا آن قرار بدهد.

    تصمیم گرفتن د راینجا ما با استعدادهای فراوان روبرو هستیم.

    اما با تصمیم با نهایت تأسف نه!

    چرا منتقد تئاتر نداریم: بزرگترین خریدار نقد مطبوهات است و مطبوعات در شرایط فعلی ما کسی را میخواهد که در همه هنرها صاحب نظ رباشد درباره همه هنرها مطلب بنویسد با همه مصاحبه کند و غیره.

    چنین ابوالهولی هنری زاده و پرورده مطبوعات است.

    نقد نویس واقعی نقد از سر احتیاج نمی نویسد ونقد خودش را دوباره نمی جود و به روزنامه ها و مجله های دیگر نمی نهد.

    کار منتقد تئاتر همیشه نو و همیشه تازه است.

    بنابراین چگونه می تواند از ماهی چند نقد بیشتر بنویسد؟

    ممکن است منتقدی تنها یک نقد در ماه بنویسد.

    تعداد مهم نیست.

    مهم این است که منتقد تئاتر فقط نقد تئاتر بنویسد.

    به عبارت دیگ رزندگی خودش را روی نقد تئاتر بنا کند.

    هر جا که غیر از این باشد منتقد را بایک «کسب الاخبار هنری» خواند.

    لطفا نه لغت منتقد را مخدوش کنیم و نه هزینه انتقاد را.

    و سردبیر روزنامه یا مجله ای که از منتقد بخواهد درباره رقص و موسیقی و نقاشی و غیره بنویسد بی اعتقادی خودش را به هنرها نشان داده و به کعب الاخبار هنری همه دان و هنرکس بال و پر داده است.

    اعتبار متاثر و اعتبار نقد ما: در چند سال اخیر بی شک تئاترما پیشفت کرده است.

    کارگاه نمایش جشن هنر شیراز را (قبل از سال های انتقلاب) بخش تئاتر دانشکده هنرهای زیبا اداره برنامه های تئاتر تاسیس مراکز تئاتر و انجمن های نمایش در شهرستان ها، تئاتر در تلوزیون و مدارس و غیره همه نشانه پیشرفت این هنر در ایران است در کار اجرای نمایشنامه، نمایش هایی ئداشتیم که در جهان نمونه بودند همین طور نمایشنامه نویسی ما سخت و خوش پیش رفته است تنها مشکل و بزرگترین مشکل ما این است که تئاتر در سراسر کشور به یک اندازه ترقی نکرده است.

    به زمان احتیاج داری چرا که فعالتی نمایش شهرستان ها چشم گیرانه آغاز شده است.

    باید امیدوار و خوش بین بود.

    غافل نشست و کار کرد.

    نقش نقد نویس تئاتر در این راه بسیار مهم و دقیق است.

    تا امروز منتقد با زنجیرهای پیدا و ناپیدا به صندلی های دفتر مطبوعات یا سالن های نمایش تهران بسته شده بود و تکان نمی خورد.

    در حالی که باید راه بیفتد برای اینکه کشف کند.

    امروز جوانان شهرستانی علاقه زیادی به تئاتر نشان می دهند، با کمترین وسایل و انواع و اقسام مشکلات نظیر گرفتاری مالی سالن و سانسور که گه گاه باعث از بین رفتن هر گونه اندیشه انتقادی که اصل و پایه سازندگی زندگی بهتر است می شود.

    و مشکلات اصلی نظیر کمبود هنرپیشه آگاه نبود راهنما و نمایشنامه و غیره، کارهای جالبی عرضه می کنند.

    چه وقت باید به این نسل پرداخت به کشف استعداد ها وظیفه اساسی و اصلی منتقد است.

    در این زمینه چه می کنیم؟

    می دانیم که دانشکده های ادبیات و تئاتر در جهان سازنده منتقد و تئاتر شیساسی است.

    در بعضی از کشورها از جمله لهستان برای تحصیل تئاتر شناسی و انتقاد باید قبلا از دانشکده ادبیات درجه لیسانس داشت، امتحان ورودی داد و سپس سه سال تحصیل کرد و سال خر همراه با کار عملی در تئاتر یا در مطبوعات و تلویزیون (قسمت نقد هنرهای نمایشی) است .

    استادان رشته های تئاتر شناسی همه از خبرگان و دست اندرکاران نقد یا مشاوران ادبی تئاتر و تلوزیون و رادیو هستند.

    هنر جوی رشته نقد و ادب نمایش جامعه شناسی، سیاست، اقتصاد ادبیات زبان کشور خود و همچنین درس های خاص تئاتر چون تاریخ نمایش، ادبیات نمایش و غیره می خواند.

    کار نقد به بصیرت نیاز دارد.

    کسی که از این دانشکده ها فارغ التحصیلمی شود قادر است انیشه های نمایشی را درک و تجزیه و تحلیل کند.

    میتواند از مرز های ممکن و شناخته شده بگذرد و از قرارداد ها و قواعد جاری و معمول که نمایش نامه نویسان بزرگ وضع کرده اند با شناخت آن بگذرد و قواعد جدید کشف یا خلق کند.

    منتقد واقعی تئاتر که بدینگونه تربیت شده است دیگر نیازی به نشخوار کردن حرف هایی که مال خودش نیست یعنی از این کتاب و آن کتاب برداشته ندارد.

    ما به این چنین نقد نویسانی نیاز داریم نقد نویسان مستقل و آزاد.

    دانشکده های تئاتر ما چه می کنند؟

    هر چه می کنند یا کرده اند؟

    نتیجه به دست آمده بسیار ضعیف است باید شیوه تدریس عوض شود.

    باید اندیشیدن و به اندیشه واداشتن هنر جو پایه کار قرار بگیرد نه طوطی پروردن.

    باید باز کردن مغزها هدف کار باشد و نه پر کردن مغزها.

    اما متاسفانه در دانشگاه بلکه در برخورد و تماس با تئاتر به کمال می رسد.

    ارتباط منتقد با تئاتر در کشور ماناقص و مسخره است.

    مطبوعات با این کار که از منتقدان همه چیز می خواهند.

    به هنر بی حرمتی می کنند.

    و تئاتر ها به چهره مکمل خود یعنی اعتقاد ندارند.

    وقتی کارگردان ونویسنده ای با نقد نویس روبرو می شود، پیش از همه می خواهد ثابت کند که منتقد نایش را نفهمیده ونمی تواند بفهمد و اصلا به او نیازی نیست.

    در حالی که از سوی دیگر دوست دارد منتقد درباره کارش مطلبی بنویسد.

    چرا به انتقاد اهمیت نمی دهیم؟

    این مسئاله عمیق در زندگی و روحیه اجتماعی ما دارد.

    هر کدام از ما در کوچکترین و خصوصی ترین واحد اجتماعی، در خانه یک خود کامه هستیم.

    هر گونه تصمیم ودر هر باره (غذا، سفره، خرید ازدواج و غیره) یک طرفه بدون مشورت با دیگر اعضای خانواده گرفته می شود.

    چشم ها همیشه به یک طرف متوجه است.

    معلوم است که در اجتماع بزرگتر نمی توانیم حرف دیگر را حتی گوش بدهیم.

    چه برسد به اینکه بشنویم و عمل کند.

    در این شرایط نظر منتقد یعنی یک آدم خارج از گود برای تئاتری ها ناشنودنی است و بی اهمیت.

    کار خود کامگی چنان است که حتی کمتر گروه تئاتری دیگر کار او را ببیند.

    اینجا مردم عادت به بحث و مشاوره ندارند.

    مخالفت همیشگی و ریشه دارد با همبستگی ها و اجتماع ها جلو هر گونه همفکری و مشورت و بحث را گرفته است.

    آن وقت این تکروی و وحشت انتقاد شدن را در بسیاری از مواقع به حساب غش ها و غرض های منتقد می گذاریم.

    یک قضیه مضحک روزی که یک نفر از تئاتری ها جلوی منتقدی را می گیرد و می گوید که 95 درصد نقد نویسان های تئاتر ما مغرض اند.

    این منتقد می گوید حساب کردم دیدم با توجه به عده انگشت شمار منتقد تئاتر موجود بنا به گفته ایشان ما در ایران فقط یک نصفه منتقد بی غرض یا اصلا یک نصفه منتقد داریم سوال این است آیا بد گفتن از نمایشنامه یا اجرا دلیل غرض ودشمنی است؟

    شکی نیست که همه جای دنیا احتمالا فلان منتقد به دلیل دوستی ها برای فلان کارگران چرب تر می نویسد و شکلی هم نیست که فلان کارگردان ونویسنده فلان منتقد را کتک می زند.

    که چرا بد نوشته است.

    اینها همه استثنائی است.

    آیا حکم کلی علیه انتقاد میتوان کرد.

    سعدی درحدود هفتصد سال پیش از این گفته: مرد باید که گیر دانددر گوش ور نوشته است پند بر دیوار می بینیم که استاد سخن به بهترین وجه خود حرف را در درجه اول اهمیت قرار داده است نه گوینده حرف را.

    الفرد.

    ک منتقد معروف آلمانی ها سال ها بر کار «کاکس رینهارد» خرده می گرفت و قبولش نداشت؛ ولی بعد اذعان کرد که با نابغه ای طرف بوده و قدر او را نشناخته است.

    از طرف دیگر دولت فرانسه به «ژاک لومارشان» بزرگترین جایزه خود را داد و «ژان ژاکگوتیه» را به عضویت فرهنگستان درآورد.

    چرا که این مردان نمایشنامه نویسان بازیگران و کارگردانان بزرگی را به ملت فرانسه معرفی کردند.

    در ممالک اروپائی هنرپیشگان تشنه نقدند.

    د رمملکت ما نقد خواننده نمی شود و اگر هم خواننده بشود روبرویی نقد نویس و بازیگر خصمانه است.

    کار بد مثل کار خوب دیر یا زود هویدا می شود.

    کار گروهی که تقلیدی و بازار می باشد.

    بی ریشه است و کار نقادی که کره مال و چرب زبان است خیلی زود به فضاحت می کشد.

    باید قبول کرد که مردم آگاه تر از آن هستند که منتقد و متاثر تر خیال می کنند.

    به قضاوت های مردم گوش بدهیم کافی است.

    درباره یک نمایش می گویند خوب بود، خندیدیم، سرگرممان کرد!

    و درباره کار دیگر می گویند: «این هنر است» مهم بود.

    ادم را به فکر و امیدارد!

    اشنائی با ژان ژاک گوتیه، یان کات و جان راسل تایلور و لامبرویج ویلسون: 1-گوتیه÷ ژان ژاک گوتیه متقد و درام شناس سرشمتس فرانسوی در ایران ناشناخته است گوتیه در آغاز کار Drama Gritic روزنامه راستی «فیگارو» بود.

    اما به مرور زمان و به دلیل فقدان یک روحیه محافظ کار و حسابگر و محتاط دریافت فیگارو مکانت و تنفس گاهی برا گزارش و نگارش نقد تئاتر نیست.

    پس جلو مونده، رفت.

    آنگاه به روزنامه چپ گرای لوماتن و بعداّ به «اکسپرس» رفت و این سه روز نامه را پایگاه و خاستگاه آثار قلمی خویش بر نهاد.

    گوتیه بر این باور است که به قول ما کم گوی و گزیده گوی چون در.

    و یا «لاف از سخن چو در توان زد آن خشت بود که پرتوان زد» در هر حال به یاد سخن یک درست فرانسوی می افتم که میگفت ژانژاک گونیه چندین بار در مقام داور به نقد و نغز محک و دستک و مستک نقد متاثر نشست اما در صورت قبول به اصحاب و کارگزاران جشنواره یا هر رخدادی که وی در ان شرکت جسته بود می گفت: «انگار نه انگار که من داورم.

    اتومبیل در پی ام نمی فرستید.

    مرا به مهمانی هایتان دعوت نمی کنید.

    و خلاصه مرا نمک گیر و مدیون خود نمی کنید تا من خود در نهایت آزادی اندیشه و بی هیچ ملاحظه و توهی نظر خود را بدهم.

    (این خاطر را هنرمند گرامی و استاد بزرگوار جناب آفای داود رشیدی برای جناب استاد همایون عالی آبادی تعریف ذکرده اند.) 2-یان کات: با نکات مضر بزرگ آثار شکسپیر می باشد.

    تحلیل زیبا جاودانه و جادویی وی از همت به این زودی ها از شراجه و سربند حافظه زدوده خواهند شد.

    یان کات منعقد معاصر لهستانی بی گمان تنها منعقد «شکسپیرین» جهان درام است.

    نگاه چیست.

    ملایم او به همراه قلم قها روپخته و سلطه گفتار و صوتش بر آثار شکسپیر او را مراد هزاران منتقد در سراسر جهان گردیده است.

    یان کات به جز عرصه نقد در فن کارگردانی نیز داعیه ها دارد و مدعی شکسپیر شناس یما بارها با اجراهایی شکوهمند و تئوریک و تماتیک قابلیت ها و دانش برتر خود را به رخ اصحاب تئاتر و خلاصه شکسپیر شنسان قها رو قدرتمند کشانده است.

    کات مدتی در لومونه و مدتی نیز در روزنامه های سرزمین همیشه مطرح تئاتر اعتراض طغیان وجوشش هنر و انقلاب ستیز لهستان می نوشت.

    آخرین مقاله او درباره پژوهشکده یرژی گروتوفسکی در شهر کراکو است که وی با قلم جانانه اش آنجا را به درستی گزارش کرد.

    و حیثیتی دوباره برای پژوی گروتوفسکی و دوستش یوژف شانیا دست و پا کرد.

    کات در تحلیل گری منتقدی مارکسیست بود اما اصلاحات او را هم وادار به تجدید نظر نمود.

    3-جان راسل تایلور: منتقد در شناس سال های 1960 و 1970 یک منتقد انکلیسی تمام عیار با همان پاپیون و دستک و مستک بوده است.

    او را ناقد طراز اول آثاره بر نادر شاه دانسته اند.

    شباهت ظاهری و ریختاری تایلور با شاد با هما نرمش های هوشی و یا طنزهای کلامی (کلک) و نیز محفل آرایی و مطبوع خاطر و عام جلوه کردن و خلاصه کلا مجلسی (chambera) بودن تایلور از او یک حرفه ای کلاسیک که در روزنامه انگلیسی زبان دیلی می رود.

    می نوشت ارائه داد.

    یک بار نوشت: بانوی هنرپیشه ما تنها در پالتوی پوست گران قیمتش است که در صحنه می ژکد و می چمد پالتو را که از تن به در کند انگار صحنه خالی است.

    یا سگ بانوی هنرپیشه از بازوی صاحبش با ایراد چند «واق واق» انتقاد کرد».

    جل الخالق!

    از این پیر استعمارگر تاریخ که هنوز در روزگار کهولت.

    نکبت و چرک باز هم عادت مزموم دست درازی بر سرزمین های دیگر را از دست نداده، چه کار ها که بر نمی آید.

    جان راسل تایلور در مجله نمایش و نمایش گران (Play and Player) نیز مستول بخش نقد و بررسی تئاتر بوده است.

    4-لابرویچ ویلسون: تئوریسین برجسته انگلیسی که در هنگام برگزاری جشن هنر شیراز نیز مدتی میهمان ما بود و مدام می گفت: امیدوارم به روزی که حاکمان حکیم بر گردند و حکیمان، حاکم».

    ویلسون بروژوا د رایران در کیهان انترناشنال نقد می نوشت و گاه به گاه و جسته و گریخته از او هر قومه های خوب تأمل برانگیزی دیده ایم.

    از جمله نقد وی بر نمایش اورگاست، به کارگردانی پیتر بروک.

    انواع نقد تئاتر الف) نقد ژورنالیستی یا رسانه‌ای: نقد رسانه ای اولا سریع الانتقال و شتابزده است.

    دوم اینکه باید دید نقد رسانه ای در کدام رسانه و با کدام سابقه فرهنگی منتقل می شود.

    زمانی مانند ژان ژاک لویی سروان یبر یا رولو در لوموند می نویسد و از مجموعه یک نقد تئاتر فقط یک خط می نویسد و آن خط این است که سگ خانوم بازیگر از خودش زیباتر و هنرمندانه تر بازی می کرد و همین کافی است تا نمایش شکست بخورد یا چخف یورتمه رفتن و وزوز مگس هایی که گرد چهار پایان می گردند از قلم ناقدان کم آزارتر است.

    می بینید فرقها باشد میان دو حسن زین حسین تا آن حسن صد گز سن.

    سوم اینکه نفد روزنامه ای افشاگر تعیین کننده و آرمان خواه است زود کهنه می شود.

    اما همیشه کاری و برا است.

    آنکه آن سخت گیری های لازم و آن رسالت راستین از سوی صاحبان روزنامه در حسن سلیقه برای انتخاب ناقدان رعایت شده باشد.

    چهارم: نقد ژورنالیستی ادیبانه نیست آن زبان فاخر مینیاتوری منبتو مرصع کاری شده در بضاعت ناچیز ناقدان نمی گنجد.

    ناقدان دوان دوان باید خوراک روز مرکی مطبعه های خویش را برسانند و اگر توهین نباشد باید بگوییم ناقدان رسانه ای باید برای شکمبه مردم علوفه تهیه کنند.

    به همین دلیل نقد ژورنالیستی را به دلیل کاربرد های فراوانش نمی توان یکسره به دو تکه تکذیب کرد.

    در هر حال کدام رزونامه کدام رسانه با کدام نیروی پیام با کدام پشتوانه فرهنگی و با کدام جدیت و کوشش برای احیای هنرها و علوم پاسخ این پرسش ها در این عنوان رساله روشن خواهد شد.

    ب) نقد روانشناسی: منتقد اینگونه نقد پایه با مکاتب امروز را روانشناسی روانکاری و حتی روانپزشکی اشنا باشد و به اندک روانکاوی فرویدی دانشی نا تمام برای شناخت انسان است.

    این حکم و برهان مستند و مداول هزاران نقد تفسیری درباره دو حلقه بزرگ روانشناسی امروز یعنی مکتب فرانکفورت و مکتب دین است.

    بزرگ مسلمی مانند دکتر کارل گوستا و یونگ «یکباره با طرح مقولات مهمی چون اساطیر، سمبول ها و نمادهای بزرگ قرن بیستم یک باره در مقابل مکتب زیگموند فروید که امروزه دیگر نخ نما و نفی و اثبات شده است.

    سر بر می آورد.

    و به بزرگی مانند اریش مزوم هویت می بخشد نقد روانشاختی از منظر جان شفته به جهان پیرامون خود و هستی آدمیان نگرد در کجاست به قول شاعر زیستن آن هستی بی واژه.

    در هر حال نقد روانشاختی باید مفاهیمی چون «آنیما» ،«آنیموس»، «ناخودآگاه» ، ناخود آگاه، وجدان مغفوله ویژه انسان سمبول هایش آشنا باشد.

    و با ژرف کاری و کنکاش در روح و زوایای پنهان روان به نقد تئاتر ان هم از چشم اندازی این همه وسیع بنگرد.

    ج) نقد جامعه شناختی: علم سوسیالوژی یا جامعه شناسی پدیده نوین روزگار ماست که همتایی در هیچ یک از روزگاران نداشته است این علم به ما می آموزد که چگونه می توان به دور و بر محیط اطراف نگریست.

    بزرگانی مانند «ماکس وبر» از علمه اران و سلسله جنبان اینگونه نقدانه.

کلمات کلیدی: نقد

چکيده در تعريف واژه ي ادبيات، ماهيت، فوايد و نقش آن در زندگي بشر و نيز در حوزه ها و کارکردهاي عملي آن، از قديمترين زمان تاکنون مباحث گوناگوني صورت گرفته است؛ برخي آنرا به مفهوم اخلاقي و برخي در معاني ادبي و عده اي نيز به هر دو مفهوم اخلاقي و ادبي

در بهمن ماه 1385، به مناسبت سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد، مقالي مختصر ارائه کردم. اگرچند، هدف از نگارش آن صرفا ارائه يک شماي کلي از فروغ در مراسمي قهوه خانه اي بود. هم راستا بودن مجال با مقال استاد بزرگ خود، از سويي، و طرح فروغ بزرگ به اختصار از ديگر س

نقد داستان فردا يادداشتي بر داستان «فردا»ي صادق هدايت از محمد بهارلو در «نوشته‌هاي پراکنده صادق هدايت»، که حسن قايميان گرد آورده است، داستان کوتاهي هست به نام فردا که تاريخ نگارش 1325 را دارد. اين داستان اول بار در مجله «پيام نو» (خرداد و تير 13

ادبیّات و قرون وسطی در هر حال تا آنجا که ارتباط به ادبیّات و نقد ادبی دارد جامعۀ قرون وسطی که بر اساس نظام فئودالی استقرار داشت مخصوصاً در دوره بعد از تماس با دنیای اسلام آثار ادبی ارزنده یی در زبانهای محلّی به وجود آورد که از آنجمله در ادب فرانسوی شانسون دو رولان ( اوایل قرن12)، در ادب اسپانیایی منظومۀ ال سید ( حدود 1140 ) و در ادب آلمانی منظومۀ معروف به نیبلونگون لید ( حدود ...

نقد قدیم: ادبیات و نقادی در یونان باستان در شعر و ادب، یونان یگانه کشوری است که به قول بعضی محققان تحول و تطوری منظم داشته است و در هر یک از مراحل تکامل اجتماعی آثار و انواعی را که مقتضای آن مرحله از تحول بوده است به وجود آورده است. اما در یونان، برخلاف سایر ممالک اروپا تطور و تکامل انواع شعر تقریبا همواره با تحول اجتماعی حیات عمومی همقدم بوده است.(1) این تطور و تکامل بدیع به ...

نقد و بررسي روابط مالي زن و شوهر در حقوق ايران مقدمه: خانواده هسته مرکزي اجتماع است و نخستين اجتماعي است که شخص در آن گام مي نهد و آداب زندگي و اصول و رسوم اجتماعي و تعاون و از خود گذشتگي را در آن فرا مي گيرد و کانوني براي حمايت از انسان است.

صورت حساب گردش وجوه نقد: گردش وجوه نقد را برای پذیرفته شدن تهیه نکنید. سرمایه گذاران معمولاً به درآمد خالص شرکت به منزله سلامت مالی و دورنمای آینده شرکت نگاه می اندازند نمودار زیر درآمد یک شرکت را در طی 7 سال مالی نشان می دهد. شرکت بخش سودآوری مناسب و حتی دوره های رشد درآمدی را نشان می دهد. بین سالهای اول و چهارم، درآمد خالص این شرکت رشد 32 درصدی از 31 میلیون دلار به 41 میلیون ...

هنر ايران از آغاز هنري، ذهني و معنوي بوده و گرايش به سوي انتزاع داشته است سرازير شدن يونانيان به ايران و تحميل عناصر عيني، مادي و طبيعت گرايي عوامل سويي در هنر ايران به جا گذاشته است که هنر سلوکي و اشکاني(226-250م) حاصل کوششهاي اين يوناني ماب کردم ه

در بررسي موضوع عدالت، نگاهي گذرا به آراي کارل مارکس (Karl Marx) از متفکران جنبش سوسياليستي سده¬ي نوزدهم مي¬افکنيم. کارل مارکس در آغاز ملهم از فلسفه¬ي روشنگري اروپا و انديشه¬ي اعتقاد به پيشرفت در آن و بويژه ايده¬هاي راديکال دمکراتيک انقلاب فرانسه بود

مقدمه وجوه نقد یکی از اقلام مهم ترازنامه میباشد که در گروه داراییهای جاری طبقه بندی می گردد . باتوجه به سرعت دستیابی به وجوه نقد توسط مدیران هر موسسه استفاده کنندگان از صورتهای مالی مانند سهامداران و بانکها میزان تسلط مدیریت برسرمایه درگردش را یکی از مبناهای مهم فعالیت آینده موسسه یا شرکت ارزیابی می نمایند . تعریف وجه نقد وجه نقد از دیدگاه حسابداری عبارتست از پول در قالب سکه و ...

هر چند شيوه تدوين، تنظيم، تقسيم، تبويب و ترتيب مواد يک قانون از امور شکلي آن است، اما نقش آن در ارايه قانوني جامع و مانع، پرهيز... قانون مجازات اسلامي مصوب 370 به لحاظ ساختاري داراي اشکالاتي هم چون عدم سودمندي، عدم جامعيت، عدم تدوين اصول و قواع

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول