دانلود تحقیق نیما یوشیج

Word 106 KB 20021 28
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نیما یوشیج
    علی اسفندیاری (نیما یوشیج) در سال 1276هجری شمسی برابر با 15 جمادی‌الثانی 1315 قمری و 11 نوامبر 1897 میلادی در یوش مازندران به دنیا آمد – در طبیعت زیبایی که همواره اثری از آن در اشعارش به چشم می‌خورد – نیما تا سن دوازده سالگی در آغوش همین طبیعت زیبا بود.

    تحصیلات اولیه‌اش تحت همان شیوه قدیمی و در مکتب خانه بود.

    خواندن و نوشتن را نزد آخونده ده یاد گرفت و به گفته خودش «او مرا در کوچه باغها دنبال می‌کرد و به باد شکنجه می‌گرفت» او در این سن و سال به شهر می‌آید.

    دوره دبستان را در مدرسه جاج حسن رشدیه به نام «حیات جاوید» آغاز کرد،پس به مدرسه سن‌لویی رفت.

    زبان فرانسه را از این طریق آموخت و این باعث شد که آشنایی او با ادبیات اروپا بیشتر شود.

    این آشنایی تأثیری ژرف در شعر نیما و بطور کلی در شعر معاصر گذاشت.

    او در مدرسه چندان موفق نبود، چون مانند بسیاری از نوابغ به تحصیلات آکادمیک اهمیتی نمی‌داد.

    از طرفی روح کودکانه پرنشاط روستایی او بر این بی‌رغبتی دامن می‌زد.

    خودش می‌گوید.


    «هنر من خوب پریدن و با رفیقم (حسن پژمان) فرار از محوطه مدرسه بود، من در مدرسه خوب کار نمی‌کردم ...»
    در این موقع وجود معلمی به نام «نظام وفا» که خود شاعر بود تأثیر زیادی بر نیما می‌گذارد و او را تشویق به خواندن و سرودن شعر می‌کند.


    نیما مانند اکثر شعرا عشقی نافرجام را در زندگی خود تجربه کرد.

    این شکست او را بیشتر به طرف شعر سوق داد و باعث شد تا نیما خود را در پناه شعر آرام و آسوده احساس کند.

    «افسانه» که نقطه آغاز شعر اوست مشحون از احساسات نیما است.


    نیما در سال 1305 با «عالیه جهانگیر» از بستگان «میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل» بود ازدواج کرد.در سال 1309 به آستارا عزیمت کرد و در آنجا مشغول تدریس شد.

    در سال 1311 به تهران مراجعت کرد و در سال 1318 به عضویت هیأت تحریریه «مجله موسیقی» انتخاب شد و در دی ماه سال 1338 در تهران بدرود حیات گفت.

    در سال 1372 پیکر نیما از تهران به یوش انتقال داده شده و در خانه خودش دفن گردید.


    نیما در آغاز کار هنری خویش بیشتر اوقات به حجره چایفروش شاعر، حیدرعلی کمالی می‌رفت و در آنجا به سخنان ملک الشعرای بهار، علی اصغر حکمت، احمد اشتری و دیگر گویندگان و دانشمندان عهد خود گوش فرا می‌داد و زمینه شعر و هنر خود را مهیا می‌ساخت.


    اولین شعرهای نیما،پراکنده، گمنام و کاملاً شخصی بود.

    این اشعار بعدها به تشویق «نظام وفا» جدی‌تر تلقی می‌شد و نیما آثار خود را به نظر وی می‌رساند، اشعاری که بیشتر به سبک خراسانی بود.


    فرصت بعدی و مهمتر ظهور شعر نیما روزنامه «قرن بیستم» میرزاده عشقی است.

    عشقی که خود در زمینه شعر نابغه‌ای بود –به چاپ شعرهای نیما و تقلید از شیوه او می‌پردازد.

    «بیرق و لکه‌ها» مهمترین آثار اوست که در قرن بیستم به چاپ رسیده است.
    روزنامه «نوبهار» جولانگاه بعدی نیما است با شعر «ای شب» از این به بعد آثار او در زمره آثار شعرای مصر جای خود را می‌یابد و نیما بیشتر از پیش مطرح می‌شود.

    بین سالهای 1318 تا 1320 در «مجله موسیقی» به چاپ آثار خود مبادرت می‌ورزد «ارزش احساسات» بهترین نمونه این آثار است.


    نیما با حرکتی که در طول زندگی خود داشت نشان داد که از شعر و هنر ادراکی عمیق و تازه دارد و شایستگی این را داراست که در عرصه سرشا ر و پربار ادب فارسی بنیانگذار شیوه‌ای نوین باشد.

    نیما در قسمتی از رساله «حرفهای همسایه» چنین اظهار نظر کرده است:
    «ادبیات ما باید از هر حیث عوض شود.

    موضوع تازه کیفی نیست و نه این کافی است که با پس و پیش آوردن قافیه و افزایش و کاهش مصراعها یا وسایل دیگر، دست به فرم تازه زده باشیم.

    عمده این است که طرز کار عوض شود و مدل وصفی و روانی که در دنیای با شعور آدمهاست، به شعر بدهیم ...

    »
    نیما راجع به هدف اصلی خود در شیوه‌ای که به کار گرفته اینگونه نظر می‌دهد :
    نیما راجع به هدف اصلی خود در شیوه‌ای که به کار گرفته اینگونه نظر می‌دهد : «هدف اصلی من انجام خدمتی است که دیگران به خاطر تزلزل افکار و احساساتشان و انحراف از خط مشی معتبری که طبیعت برآنها تحمیل کرده قادر به انجامش نیستند.» آثار نیما در روزنامه‌ها و مجله‌های : بهار، قرن بیستم، موسیقی، پیام نور، مردم، علم و زندگی، سخن، صدف، اندیشه و هنر به چاپ رسیده و کتابهایی او که در زمان حیات و پس از مرگش منتشر گردیده عبارتند از : قصه رنگ پریده اسفند ماه 1229 – افسانه 1301 – خانواده سرباز دیماه 1304 – دو نامه دیماه 1329 – مانلی 1325 – ارزش احساسات 1334 – برگزیده اشعار 1324 – ناقوس 1346 – ماخ اولا 1346 – شهر شب، شهر صبح 1346- شعر من 1345 – یادداشت ما 1349 – نامه‌های نیما به همسرش 1350- فریادی دیگر و عنکبوت رنگ 1350 – دنیا خانه من است 1350 – کندوهای شکسته 1350 بخشی از آثار نیما به زبانهای فرانسه و انگلیسی و روسی و عربی ترجمه شده است.

    «امشب فکر می‌کردم با این گذران کثیف که من داشته‌ام، بزرگی که فقیر و ذیل می‌شود و حقیقتاً جای محسر است، فکر می‌کردم برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیتنامه من باشد، به این نحو که بعد از من هیچ کس حق دست زدن به آثار مراد ندارد بجز دکتر معین، اگر چه او مخالف ذوق من باشد.دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند، ضمناً دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی و آل احمد با او باشند، به شرطی که هر دو با هم باشند.

    ولی هیچ یک از کسانیکه که به پیروی از من شعر صادر فرموده‌اند، در کار نباشد.

    دکتر محمد معین مثل صحیح علم و دانش است.

    کاغذ پاره‌های مرا باز کنید.

    دکتر محمد معین که هنوز او را ندیده‌ام، می‌توانم قیم برای خود داشته باشم.

    دکتر محمد معین قیم است، ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد.

    اما ما در زمانی هستیم که ممکن است، که این اشخاص نامبرده از همه بدشان بیاید و چقدر بیچاره است انسان» (وصیتنامه نیما یوشیج) بحث و بررسی پیرامون شعر نو «نیمائی» و شعر کهن و سنتی و دامنه‌ای گسترده دارد و اختلاف میان طرفداران شعر نو و پیروان شیوه کهن و سنتی شعر، شاید فی‌الواقع از زمان نیما شده و نظرات متعدد در هر دو مورد برله و علیه هر کدام، عنوان گردیده است، لذاست که در این دفتر، قصد عنوان و بررسی این نظرات و عقاید را نداشته‌ایم، به همین جهت نیز قضاوت را بعده خواننده می‌گذاریم تا با تحقیق و بررسی در منابع و ماخذ موجود، به نتیجه مطلوب نائل آید.

    آنچه درباره نیما و شعر او در این گفتار آمده است، برگزیده از منابع متعددی می‌باشد که اسامی آنان در کتابنامه آورده شده و علاقمندان می‌توانند به آن مراجع و منابع مراجعه نمایند.

    تحلیلی از نیما و شعر او شعر فارسی با گذر از قرون اولیه خویش و طی فراز و نشیبهای بسیار، سرانجام به عصر مشروطیت و انقلاب سیاسی اجتماعی مشروطه رسید.

    تا قبل از این، شعر، بافتی اغلب رومانتیک و فردی داشت و قدم فراتر از حیطه محدود نیازهای فردی شعر بیرون نمی‌نهاد.

    سالها بود که ساختار عاطفی مشخص، شعر را در قبضه خویش داشت.

    این ساختار عاطفی البته گاه و بی‌گاه به عرفان، فلسفه، کلام، منطق، هزل، هجو، رثاء و ...

    می‌گرائید و چه بسا آثاری زیبا و قابل تعمق در چنین راستاهایی خلق می‌شد.

    اما عبور ایران و جامعه ایران از یک دوره تحول و منقلب تاریخی، باعث شد تا وجه تمایزی در شعر این دوره پیدا شود که در ادوار پیشین نبود.

    حال و هوای دگرگونی و انقلاب مشروطه جای خود را در کلام شعرا بازیافته بود و با انقلاب، مضامین اجتماعی به شعر راه پیدا کرد.

    (اشرف‌الدین حسینی،ملک الشعرای بهار، ادیب‌الممالک فراهانی و ...) این اوج را با کلام خویش به شعر بخشیدند.

    در عرصه صور خیال در شعر فارسی، ما با دو دوره مشخص مواجه هستیم.

    در دوره‌های نخستین شعر فارسی،شعر و شاعر به طبیعت نزدیک می‌شوند.

    رودکی، فرخی سیستانی و بویژه منوچهری نمونه‌های این مدعایند.

    این ارتباط البته صرف ارتباط با عناصر طبیعت نیست، بلکه منظور، روانی سخن و انعکاس روانی و بی‌پیرایگی طبیعت در شعر این دوره نیز هست.

    هر چه بیشتر می‌آئیم این عنصر در شعر کم‌رنگتر می‌شود تا جائیکه در سبک هندی با نهایت مغلق‌گویی، رمزگرایی و ایهام مواجه می‌شویم.

    تصنع، بافت پیچیده کلام، دوری از سلامت روانی از ویژگیهای شعر این دوره است.

    در این میان و پس از انقلاب مشروطه، از آنجا که تحولی در جامعه بوقوع پیوسته بود و مفاهیم جدیدی از جمله آزادی، دمکراسی، قانون، استبداد و مجلس و ...

    به فرهنگ مردم راه یافته بود لازم بود که شعر نیز از این دگرگونی بی‌بهره نماند.

    صور قدیمی دیگر نمی‌توانست ایفاگر بیان نو و راهگشای اندیشه‌های نوی باشد.

    کلمات جدید که نمایانگر فرهنگ نوین بودند دیگر در قالب غزل و قصیده به سختی خویش را جای می‌دادند.

    بعد از آنکه شرایط اجتماعی و فرهنگ و نیاز دست یابی به کلامی نوین که آبستن ساختار شعری در خدمت جامعه باشد را ایجاب کرد، نیما با درک و دریافت عمیق چنین ضرورتی اقدام به ایجاد تحول و دگرگونی در شعر فارسی نمود.

    او به جای تکرار ارکان مکرر به کوتاه و بلند کردن رکن‌ها دست زد و با تغییر و تحولی که در بافت و زن عروضی ایجاد کرد شعر و شیوه‌ بیان آن را سخت تحت تأثیر قرار داد.

    اعتقاد او این بود که وضعیت تازه طرز تازه می‌طلبد.

    ادراک طرز جدید شعر، ادراک طرز جدید زندگی است.

    ادراک طرز جدید زندگی بینشی نو می‌خواهد.

    اگر نیما نتوانست آن دگرگونی بنیادی را در شعر فارسی ایجاد کند بدان سبب بود، با نگرشی پویا به شعر کهن پرداخت و دریافت که شعر قدیمی ما ماهیتی «سوبژکتیو» دارد، یعنی سروکارش با باطن است.

    از این رو در نظر او آنچه باقی می‌ماند و پربارتر بود، آن چیزی است که درونیهای هر شخص گوینده و هنرمند از آن سرچشمه می‌گیرد.

    او می‌دانست که بدون به وجود آمدن یک تحول در چگونگی، بکارگیری ابزارهای بیانی شعر بی‌ثمر است.

    اساس بدعت و نوآوری نیما یوشیج در شعر، نگرش و شگرد طبیعی اوست.

    بر بنیاد این نگرش است که نیما از شگرد قراردادی شعر دیروز فاصله می‌گیرد.

    برای بیان جهان و پیوندهای واقعی خود با آن به صناعت طبیعی و ویژه خود روی می‌آورد و زبان و وزن و بیان شعر امروز را بنیان می‌نهد.

    این ابزارها را چنان به کار می‌گیرد که هماهنگ با ضرورتهای درونی شعرباشد و انتظام طبیعی شعر امروز را پدید آورد.

    زبان شعر را به صورت طبیعی کلام نزدیک می‌سازد.

    ویژگی دوم شعر او و شاید مهمترین آنها، بیان عینی شعر امروز است.

    اگر شاعر معادل عینی اندیشه، احساس و عاطفه خویش را در بیرون جستجو کند، بالطبع تصویر و بیان عینی را به عنوان اساس بیان شعر می‌پذیرد، رفتار و شگردی را در پیش میگیرد که زبان و وزن و قافیه و نیز سایر ابزارهای بیانی شعر به عینیت یافتن آن یاری رساند.

    برای نیما یوشیج وزن تابع زبان شعر است، از صورت طبیعی کلام و آهنگ گفتار سرچشمه می‌‌گیرد و در خدمت بیان عینی شعر و صورت طبیعی آن در می‌آید.

    این ویژگی، ویژگی دیگر شعر اوست.

    او معتقد است که وزن طبیعی کلام با یک مصراع یا بیت نمی‌تواند به وجود بیاید، و وزن را نوعی هارمونی میان مصاریع و ابیات بوجود می‌آورند که این هارمونی ایجاد نوعی وزن طبیعی و غیر مصنوع می‌کند، برای ایجاد این موسیقی طبیعی و هماهنگ است که نیما از قافیه نیز می‌رود و اساس آن بر ذوقی سالم قرار می‌گیرد که طنین و هارمونی مطلب را می‌شناسد.

    در شعر نیمایی هر دو خصلت قرار دادی قافیه در شعر قدیم دگرگون می‌شود.

    (شکل حروف، وزن و اتفاق در حروف روی).

    او قافیه را نیز تابع ضرورتهای بیانی و فضایی شعر می‌داند.بدینگونه شعر نیمایی حاصل چنین صناعت و رفتاری طبیعی است که شاعر با تمامی ابزارهای بیانی شعر در پیش می‌گیرد.

    این صورت ویژه از هماهنگی تمامی اجزاء شعر فراهم می‌شود و ویژگی دیگر شعر او نیز هست.

    نزدیک کردن طبیعت بیان شعر به طبیعت بیان نثر یا ساخت زبان شعر به زبان روزمره، بیش و کم مشغله همه پیشروان شعر و نثر معاصر بوده اما آنچه که در «نیما» می‌تواند تازگی داشته باشد استفاده از داستان در منظومه یا حتی در شعرهای کوتاه اوست.

    استفاده از روایت برای شکل دادن و عرضه مضامین در ادب کهن ما رواج بسیار دارد.

    اما آنچه که مورد نظر «نیما» در استفاده از روایت در شعر است باید به همان مفهومی باشد که ما امروز از داستان کوتاه و رمان در می‌یابیم.

    «نیما» در آثار خود به روایت با مفهوم جدید آن نظر داشته است.

    «نیما » در شیوه جدید خود در شعر فارسی سه بعد را قابل دگرگونی و تغییر می‌داند.

    در محتوی، شکل ذهنی و طرح،: در زمینه محتوی او شعر گفتن را نوعی زندگی کردن می‌داند، و معتقد است که شاعر باید چکیده زمان خود و مربوط با زمان خود باشد و قادر باشد یافته‌های خود را به دیگران نشان دهد و خصایص و اندیشه‌هایش را همانگونه که هستند منتقل کند.

    به طوری که شعرش نمونه‌ای از خود او، وابسته به زمان و مکانی باشد که شاعردر آن زندگی می‌کند.

    «نیما» شعر را یک قدرت می‌داند.

    یک قدرت حسی و ادراکی که توسط آن معانی و صور گوناگون، در بروز خود قوت پیدا می‌کند.

    در نظر «نیما» شعر قدیم در ابتداء انگیزش غنائی داشته و جهت آن، تهیج احساسات بوده است.

    اما بعدها با مسائل اجتماعی، اخلاقی، فلسفی و علمی ارتباط برقرار می‌کند.

    از همین رو غالباً مردم تصور می‌کرده‌اند که شعر باید با خودش ساخته و پرداخته شود.

    شعر ابزاری است که باید استخدام شود برای آنچه که می‌خواهیم و می‌طلبیم یعین هویت شعر را شاعر اختیار می‌کند.

    و در این رهگذرهیچ گونه جبری بر او حاکم و کارگر نیست.

    چرا که شعر با مسایل عاطفی – اجتماعی و در یک کلام زندگی ارتباط دارد، پس در خدمت مطالبات درونی و جلوه‌های اجتماعی شخصیت گوینده قرار می‌گیرد.

    پس شاعر باید، جستجوی جلوه‌های عینی و مشهود باشد.

    در شعر باید، دیدن، جای شنیدن را بگیرد.

    و همین امر است، که شعر نیما را از حالت ذهنی –باطنی یا به قولی، «سوبژکتیو» خارج می‌کند، و تجرب را وارد شعر می‌سازد بدین گونه، شعر فارسی را خاصه از جهت تصویر سازی در مسیر تازه‌ای قرار می‌دهد.

    شکل ذهنی به گونه‌ای نوین در شعر نیما تکامل می‌یابد.

    او صور قابلی و کلیشه‌ای و تکراری را رها می‌کند، و به جای آن به صور عینی و طبیعت دست می‌یابد.

    که همه چیز طبیعت برای او معنی دارد.

    که همه چیز را در طبیعت زنده، متحرک و دینامیک می‌بیند، این حرکت و جنبش را نیما در شعر در بال و پر پرنده‌های سبکبال ساحلی و مرغان جنگلی و داروک‌ها و حتی، در رویش نیلوفرهای آبی و جنبش شاخه‌های سردرگم نیز نشان می‌دهد.

    هر جنبشی در طبیعت و هر حرکتی در زندگی انسان برای نیما نوعی زندگی است، و می‌تواند به شعر تبدیل شود.

    نیما گذشته از دگرگون ساختن بینش شاعرانه در شکل و قالب نیز تحولاتی ارائه می‌دهد.

    بدین ترتیب، که بر اساس اوزان افاعیلی وزن جدیدی می‌آورد، و در تمام این دگرگونی وزنی هدفش آن است، که شعر وزنی طبیعی بدهد.

    او معتقد است : «وزن یکنواخت در طول شعر نمی‌تواند طبیعی باشد.

    چرا که شاعر را به تلاشی بی‌وقفه می‌کشاند، تا از انبوه واژگان تصنعی در جهت حفظ وزن مصنوعی استفاده کند.» و دیگر چنین شعری نمی‌تواند از هیجانات و مایه‌های عمیق درونی شاعر بهره ببرد.

    وزن به اعتقاد او یکی از ابزارهای شاعر و نیز وسیله‌ای است برای هماهنگ ساختن همه مصالحی که در شعر به کار گرفته شده است.

    او وزن را در شعر تأکید می‌کند و می‌پذیرد.

    و حتی آنرا امری کاملاً «طبیعی و لازم می‌شمرد» زیرا چیزی که نظم ندارد وجود ندارد.

    هر شکل محصولات بلاانفکاک وزنی است که در کار بوده است.

    بنابراین برای هر شکلی که وجود دارد وزن حتمی است.

    مقصود او در مبحث وزن در شعر فارسی، جدا کردن شعر فارسی از موسیقی آن است که با مقصود وضعی شعر سازش ندارد.

    او می‌خواهد شعر را از حیث طبیعت بیان آن به طبیعت نثر نزدیک کرده و به آن اثر دلپذیر نثر را بدهد.

    هدف او این است که شعر را از مصراع سازیهای ابتدائی که در طبیعت، اینگونه یکدست و یکنواخت و ساده لوح پسندانه وجود نداردو لباس متحدالشکل نپوشیده است آزاد کند.

    او موزیک و موسیقی ذهنی اوزان شعری قدیم را در نظر می‌گیرد و در می‌یابد که این موسیقی و وزن به کار اوصاف عینی و رئالیسم ادبی امروز نمی‌آید.

    او با این فکر که نیاز عاطفی شاعر باید وزن را در اشکال مختلف خود ایجاد کند نه آنکه وزن عواطف را بیافریند به شکستن مصراعها و به هم زدن تساوی طولی آنها اقدام می‌کند.

    او می‌گوید : «شعر می‌باید در یک بحر خاص سروده شود اما می‌تواند در همان بحر با مصاریع کوتاه و بلند بیان شود.» نیما قافیه را زنگ مطلب می‌داند و شعر را بی قافیه به منزله انسانی بی‌استخوان می‌داند: نیما قافیه را زیبایی و طرح بندی‌یی می‌داند که به مطلب داده می‌شود و موزیک طبیعی کلام را درست می‌کند.

    او می‌گوید: «قافبه‌بندی بر خلاف قافیه نزد قدما، ذوق و حال و استنباط خاصی می‌خواهد» اولیند شعر که از نیما به چاپ می‌رسد بنا به قول خودش «قصه رنگ پریده» است.

    این منظومه که در حدود پانصد بیت دارد در سال 1299ش.

    سروده می‌شود و یک سال بعد آن را انتشار می‌دهد.

    او در این منظومه نشان می‌دهد که در قدرت تقلید بسیار اندک و نیروی خلاقیت و آفرینش بسیار زیادی دارد.

    این منظومه در عین آنکه از آثار دوران ناپختگی اوست و در آن ناهنجاریها و مسامحات لفظی و ابیات سست و مفاهیم تکراری و خاصه، روح فردگرایی به وفور دیده می‌شود، اما انعکاسی انتشار آن، خشم و خروش برخی ادبا و شعرا است که به انتشار قسمتی از منظومه، در کتاب منتخبات آثار محمدضیاء هشترودی برانگیخته می‌شود.

    در این منظومه شاعر دنیا را شکلی شاعرانه می‌بیند، همه چیز را از دریچه چشم خود نگاه می‌کند.

    و همین نکته رایحه تازگی در آن می‌پراکند، و آن را از آنچه شعرای سنتی و متقدم گفته‌اند، جدا می‌سازد.

    آنچه در این منظومه مهم است، علاوه بر روح شاعرانه، آن پیوندی است که شاعر با طبیعت دارد او بدون تکلف، و بی‌آنکه بخواهد به تکرار کلمات و اصطلاحات و تعابیر استادان سخن دست یازد به بازگویی احساسات واقعی خویش دست می‌زند.

    او سپس (ای شب) را می‌سراید و در محافل ادبی شگفتی می‌آفریند، و ادبا را به خشم و خروش وا می‌دارد.

    قطعه (ای شب) که یکسال دست به دست گشته، خوانده و رانده شده بود، در پائیزسال 1300 / 1301 / شمسی شاعر را به راههای دیگر مشغول می‌کند، و او به کناره‌گیری و دوری از مردم وادار می‌شود.

    این انزوا و دوری از ظاهری از جامعه شهرنشینان به تقویت و تربیت قوای ذهنی و درونی شاعر کمک می‌کند.

    حاصل این دوره قطعه افسانه است که در واقع برای شعر معاصر نقطه عطف و آغاز است (افسانه) در ابعاد مختلف چه در قالب و وزن نوعی شعر تکامل یافته است.

    شعری است غنائی و عاشقانه که تا حدی از مایه‌های کلاسیک برخوردار است، اما تازگی خاصی ندارد، و گوئی در آن نوعی تحرک و هیجان دیده می‌شود، که با محتوای عاشقانه و نمایشی آن جور در می‌آید، در این منظومه شاعر از خود می‌گوید و حالات شاعرانه و پر احساس خود را توصیف می‌کند، این حالات عمیق و شاعرانه، خواننده را از همان ابتدا با خویش، به جوی پرخلوص و صفا، و اندوهی هنرمندانه می‌برند: خواننده ابتدا خود را در فضای بازی از طبیعت واقعی و ملموس حس می‌کند، و شاعر را می‌بیند که در میان این همه آشفتگی،داستان فریب خوردن خود را، به وسیله عشق، بازگو می‌کند.

    «افسانه» در حقیقت، روح رمانتیک و انزواگزینی را که برای «نیما» تا حدی غیر واقعی و موقتی است، نمودار می‌سازد، و افسانه، حقیقتی تلخ و ملموس را، برای او بازگو می‌کند : «افسانه» از تخلیل و تمثیل سرشار است، نه پریشان گوئی است و نه تخیلات در هم و آشفته، بلکه سرگذشت واقعی شاعری است که در گیرودا ناملایمات و ناهماهنگی‌های مکرر زندگی، خسته و دلتنگ شده، و خود را در پناه تفکرات و تخیلات شاعرانه، پنهان می‌سازد.

    در سراسر این منظومه روح شاعرانه حس می‌شود، و خواننده احساس می‌کند که شاعر، حتی یک لحظه از فضای خاص شعری خارج نشده، و همواره با احساس شاعرانه خود، هم آغوش بوده است.

    بافت کلام در این منظومه، از مثنوی «قصه رنگ پریده» تازه‌تر و کاملتر است.

    در سراسر آن، از تعابیر و اصطلاحات، و حتی کلماتی که شاعران این عصر، به پیروی از شعرای گذشته، در بافت کلام خود می‌آورند، خبری نیست.

    زبان او، زبان تازه‌ای است، زبان دل افسردگان است، زبانی است که مردم نه ادبیان و شاعران، با آن آشنایی دارند.

    این منظومه با توجه، به آشنائی«نیما یوشیج» به زبان و ادبیات فرانسه، به ظاهر از «آلفرد دوموسه» و «لدمارتینی» متأثر است و ردپای، نوعی «رمانتیسم اروپایی» در آن به چشم می‌خورد.

    در عین اینکه از «سمبلیسم» و نهادها و «صور سمبلیک» نیز، بهره‌مند است پس از افسانه بین (1301 تا 1316) نیما دست به آزمایشهای مختلف می‌زند چهارپاره‌هایی چون «شیر، شمع کرجی، قو،خانواده یک سرباز» و نیز قالبهای سنتی چون : قطعه‌های تمثیلی و طنزآمیز «چشمه کوچک» «بزملاحسن»، «کرم ابریشم و کبک»، «پرنده منزوی»، «خروس ماده و بوقلمون»، «اسب دوانی»، «میرداماد»...

    از آثار این دوره محسوب می‌شوند.

    از بهترین آثار نیما در این دوره «خانواده یک سرباز» را می‌توان نام برد.

    در این اثر او نشان می‌دهد که از تفکر و بیان رمانتیسمی تا چه حد فاصله گرفته، و به نوعی رئالیسم هنری نزدیک می‌شود و به تفکر و اندیشه اجتماعی هجرت می‌کند.

    این نشانگر آن نیز هست که «نیما» در این فاصله زمانی در جستجوی بیان و مهمتر از آن تفکری خاص بوده است.

    زبان و کلام او همواره نمایانگر دور شدن او از سنت و روال معمول است.

    در سال 1316 او موفق می‌شود که تا نوعی دیگر گونه از شعر را در ادب فارسی بیازماید.

    «شعری با بافت کلامی و صوری و مضمونی انقلابی و شاعرانه».

    و ممکن است چنین بافتی در شعر او متأثر از درک و دریافت و شناخت او همانگونه که ذکر شد از ادب فرانسه و تأثیر انقلاب فرانسه در شعر آن کشور و کسانی چون «ورلن»، «رمبو» و «مالارمه» باشد.

    این گونه شعر، در واقع حصار تکرار و تکررات بی‌حاصل را در شعر فارسی می‌شکند و روح تازه‌ای در این کالبد متحجر و فرسوده می‌دمد.

    «نیما یوشیج» با دگرگون ساختن سنن صوری در بافت شعر، چون «وزن و قافیه»، بلاغت و بیان و از طرف دیگر در « محتوا و مضمون جدید دادن به شعر» نوعی شعر تازه خلق می‌کند، که ضرورت زمان آن را تأیید می‌کند و ادامه می‌دهد.

    «ققنوس» را می‌توان نخستین شعری نامید که «نیما» آن را در سال 1316 در شکل و بیانی کاملاً نو و بدیع ارائه می‌کند و با ارائه آن، «شعرنو» فارسی متولد می‌شود: «ققنوس» در واقع کنایه و اشاراتی است به زندگی خود شاعر و شعر او.

    او نمی‌خواهد زندگی‌اش چون دیگران صرفاً در خور و خواب سپری شود.

    حس می‌کند که زندگی او چنان مرغان دیگر اربه سرآید، در خواب و خورد، رنجی بود کز و نتوانند نام برد.

    از این رو خود را در آتش می‌افکند تا تبدیل به خاکستر شود و جوجه‌هایش از دل خاکستر به درآیند و دنبال کار او را بگیرند.

    نیما با این شیوه، در شعر نشان می‌دهد که شکل عروضی خاصی را در شعر فارسی وارد کرده و از لحاظ محتوی به نوعی بیان رمزگرایانه دست یافته است.

    «خانه سریویلی 1319»، «مرغ آمین 1320»، «مانلی 1325» و ...

    از آثار این دوره‌اند.

    در این زمان است که اقدام به انتشار نظریات خود به عنوان پایه‌گذار تحول در شعر معاصر فارسی می‌کند و ابتدا در مجله «موسیقی» و سپس از طریق سایر مجلات و جنگ‌های ادبی و هنری و نظریات خود را به گوش مردم می‌رساند.

    خود این نظریات منعکس کننده درک و دریافت و شناخت او از گستره شعر است و نشان می‌دهد که دریافت‌های شخص و تجربی او چگونه با اندیشه و تفکری پویا، گره خورده است.

    «نیما» کار خویش را تا سال 1338 ش.

    که دیده از جهان فروبست به نوعی مداوم و پویا ادامه داد.

    او با حرکتی که در طول زندگی خود داشت نشان داد که از شعر و هنر، ادراکی عمیق و تازه دارد و شایستگی این را دارد که در عرصه سرشار و پربار ادب فارسی بنیانگذار شیوه‌ای نوین باشد.

    * * * * *در تهیه این قسمت از منابع و مأخذ زیر استفاده شده است: و مجلات : دنیای سخن (شماره 20- شهریور 1367)، (شماره 19 – تیر 1367)، (شماره 15 دی ماه1366)، مفید (سال 3 شماره 7 آبان 1366) (سال 3 شماره 9 دیماه 1366)، آدینه (شماره 24 خرداد 1367)، (شماره 26- مرداد 1367) (اشارات) * حرفهای «دکتر معین» درباره (نیما یوشیج) و مثنوی او : چون حق تقدم با اوست، به حق می‌توان او را «پدر شعر نو» محسوب داشت.

    شعر نو، یک پدیده بسیار با ارزش است.

    «امیدوارم (قلعه سقیرم) که شاهکار اوست بزودی منتشر شود.

    مرحوم نیما، بنده را وصی خود قرار داده بود، ولی دریغ که من، این مرد را، هرگز، در تمام مدت زندگی حتی برای یکبار هم ندیده‌ام، و خود او در وصیت ‌ نامه‌‌اش نیز معرف این امر است، قلعه سقیرم «منظومه مثنوی» است.

    مرحوم نیما «بیست و سه سال» روی آن زحمت کشیده است، و از لحاظ سبک ظاهر و فرم، شبیه به یک سبک نظامی است و از لحاظ مفهوم و مطلب، عرفان جدیدی است و در حقیقت معرف افکار«نیمه اخیر عمر نیما» است.

    نسخه اول را بامداد نوشته و از بین رفته است، آخرین نسخه را که دوستان ایشان از جمله «آقای آل احمد» هم دیده‌اند، فعلاً تصحیح کامل آن میسر نیست، چون بامداد نوشته، بعضی از مصراعهای آن ناخوانا و برخی افتاده‌اند.» مصاحبه در مجله امیدواران «فروردین 1344 شماره‌های 558 - 559» * * * * با همه اهمیتی که راه گشایی نیما، در شعر فارسی امروز دارد و موجی عظیم که برانگیخته و با همه احساسات نیرومند، و عواطف گسترده او و بخصوص تخیلات شاعرانه‌اش، که در مجموعه آثار او جهانی تازه و به کلی متفاوت از شعر پیشینیان و معاصران پدیده آورده، انصاف آن است که، زبان شعر او خالی از تعقید نیست ، و روان و روشن نمی‌نماید.

    بعلاوه طرز بیان برخی از نوگرایان نسل بعد مانند، «فریدون توللی –م.

    امید – نادرپور – فریدون مشیری – م.

    سرشک – سیاوش کسرائی» از نیما گویاتر و فصیح‌تر است و مقایسه بین زیان شعر آنان و شعر نیما، پیچیدگی و احیاناً دورشدن از مبانی فصاحت را در زبان نیما بخوبی نشان می‌دهد.

    شهرت و نفوذی که مکتب نیما در شعر فارسی معاصر کسب کرده وگروه کثیری بخصوص «جوانان» را بخوبی جذب نموده است‌،موجب می‌شود که بحث از شعراو را، جدا از شعر نو ونوپردازان نمی‌توان تصور کرد خاصه آنکه، «آثار قلمی بسیاری از جوانان»بحساب مکتب او گذاشته می‌شود.

    در مطالعه شعر نیما،آنچه نخست جلب نظر می‌کند، دید تازه اوست، نسبت به طبیعت و جهان.

    خواننده نکته یاب احساس می‌کند با شاعری سروکار دارد که دارای نحوه تلقی و احساس و اندیشه‌ای مستقل است نه مقلد و پیرو دیگران، و این برای او مزیتی بزرگ است.

    به همین جهت موضوعات و مضمونهائی در شعر او راه یافته که در آثار دیگران، یا طرح نشده یا بدان گونه و از آن زاویه مورد توجه نبوده است.

    نکته دیگر نیز که شاید اشاره به آن در اینجا بی‌فایده نباشد، رواج نظریات نیما دگرگونی که در قالب شعر فارسی پدید آورده است، به معنی ضرورت قطعی ترک قالبهای پیشین نیست.

    بخصوص که تجربه‌ها و نوآوریهای کسانی مانند «پروین اعتصامی – م.

    امید - دکتر مهدی حمیدی – سیمین بهبهانی – فروغ فرحزاد – هـ ا.

    سایه» و برخی دیگر از معاصران در قصیده و غزل ومثنوی و قطعه نشان می‌دهد، بعضی از قالبهای کهن ظرف بیان مفاهیم تازه می‌توانند بود و بسته به این است که شاعر توانا تا چه حد بتواند قابلیت آنها را در این زمینه بکار گیرد، بنابراین اگر مثلاً در «ادبیات - فرانسه» از «اوایل قرن بیست» صورتهای، «epitre , ballad,ode» بتدریج‌ ترک شده و یا «در زبان انگلیسی ballad,ode » کمتر مورد استفاده می‌باشد، نباید حکم کرد که در فارس نیز، روزگار قالبهای سنتی بکلی سرآمده است.

    سخن آخر آن که «شعر»جوششی است از روح و عواطف و ذوق و اندیشه یک ملت و دست یافتن به شیوه بیان مطلوب آن نیز، مستلزم تجربه‌های بسیار و احراز شایستگی در رعایت دقایق و ظرایقی است که این هنر بزرگ می‌طلبد.

    جوانان ما، به قرض داشتن قریحه و استعداد، تا ذوقشان تهذیب نبایدو جان و دل به ترتیب ادبی نسپارند بجائی خواهند رسید و انتساب به نام محترم «نیما»، کاهلی و ناشایستگی را جبران نمی‌تواند کرد.

    نیما در «تاریخ شعر فارسی معاصر»پیشرو راهی تازه بود و بی‌گمان نامش به جا خواهد ماند اگرپسینیان نیز، مانند او خویشتن را صمیمانه، یکسره وقف شعر وهنر کنند – و این کاری است، که از همه کس ساخته نیست- امید می‌رود که تجربه‌های وی پرورنده، سخنورانی هنرمند باشد.

    (دکترغلامحسین یوسفی – چشمه روشن) * نیما نشان دادن طبیعت و اجتماع را به تمام شاعران بعد از خود یاد داده است.

    نیما شکل و قالب فارسی را تکمیل کرده، زبان شعر را به زبان معاصر خودش نزدیک‌تر کرده است به همین دلیل برای شاعر امروز تنگنای قافیه ووزن وجود ندارد ولی باید وزن عروضی را دانست و بعد فهمید که نیما چگونه در راه تکمیل وزن و طبیعی سوختن آن زحمت کشیده است.

    و از تمام این اصرارهائی که نیما می‌کند و نسخه‌ها و راهنمائیهایی که می‌دهد به یک نتیجه می‌رسیم وآن اینکه او می‌خواهد شکل ذهنی شعر، شکل ظاهری آن را ایجاد کند.

    طرز حرکت تصاویر واحساس واشیاءمسیر حرکت شکل ظاهری را تعیین نماید و به دنبال خود ببرد.

    [دکتر رضا براهنی] * شعر نیما یک راهپیمائی سی‌ساله است تا گوش دومین نسل بیدار بعد از نیما برسد.

    دریافتن این نکته رمز بطلان هرگونه شتابزدگی و نامجویی در شاعری است.

    [دکتر حسن هنرمندی] * طبیعتاً توجه به نیما یک بلوغی می‌خواهد، آشنایی با کلمه می‌خواهد، فهم عمیقو تجربه‌ کرده‌ای می‌خواهد، یک نوع دریافت دقیق شعری می‌خواهد.

    [م.آزاد] * من بنای شاعراتنه‌ای را می‌سازم، خشتهای کهنه‌ای که می‌شکنند، صدای معاصرین من،صدایی است که از آن خشتها بیرون می‌آید.

    به صدای آنها اهمیت نمی‌دهم.این خشتهای بی‌مصرف مانده، به کنار راه پرتاب می‌شوند.

    عمله بعضی‌ از آنها را در هم می‌کوبد و خشتهای نوبه قالب می‌زند.» [نامه‌های نیما یوشیج، ص 50] * در آستارا معلمی می‌کنم.

    صنعت من شاعری است.

    با کمترین درآمدها می‌سازم.

    شعر وزن و قافیه هم از ابزار کار یک نفر شاعر هستند.کسی که دست تازه می‌زند، باید مقامی شبیه به مقام شهادت را بپذیرد.

    این خیال در دماغهای مغرور نمی‌گذرد که بی‌نظمی هم باید از روی نظمی انجام بگیرد.

کلمات کلیدی: نیما یوشیج

نيما يوشيج علي اسفندياري يا علي نوري مشهور به نيما يوشيج (زاده ?? آبان ???? خورشيدي در دهکده يوش استان مازندران - درگذشت ?? دي ???? خورشيدي در شميران شهر تهران ) شاعر معاصر ايراني است. وي بنيانگذار شعر نو فارسي است. نيما پوشيج با مجموعه تاثيرگ

زندگينامه ي نيما يوشيج يوش؛ روستاي کوچکي در دامنه‌هاي سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستي سلطنت را چسبيده‌اند. اگر چه تکانه‌هاي شديدي در جريان است و عنقريب است که از دور خارج شوند. انقلاب مشروطيت در راه است. پاييز، آن قدر رنگ در طبيعت ري

نيما يوشيج (1315ق دهکده يوش در استان مازندران - 16 دي 1338خ. شميران) نيما يوشيج نام هنري يا تخلص علي اسفندياري پدر شعر نواست. به خاطر سرودن شعر در وزن‌هاي شکسته (غير عروضي) از پيشگامان شعر نو فارسي به شمار مي‌رود. زندگينامه نيما در سال 1276 ه

علي اسفندياري مشهور به نيما يوشيج در 15 جمادي الاول سال 1315 هجري قمري برابربا 11 نوامبر سال 1897 ميلادي در دهکده يوش به دنيا آمده است اين تاريخ برابر است با 21 آبان ماه سال 1276 شمسي . يوش زادگاه نيما دهکده اي است ييلاقي از دهستان اوز رود بخش نور ش

مقدمه گويند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آيد هيزم بسيار جمع سازد و بر بالاي آن نشيند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشي از بال او بجهد و در هيزم افتد و خود با هيزم بسوزد و از خاکسترش بيضه اي پديد آي

زندگي نامه نيما يوشيج که نام اصلي اش علي اسفندياري بود در سال 1276 شمسي در روستاي يوش مازندران چشم به جهان گشود .پدرش ابراهيم خان نوري از راه کشاورزي وگله داري روزگار مي گذرانيد .ايام کودکي اش را در روستاي خود به تحصيل پرداخت و از آنجا به تهران

شاعري که از خودش آغاز مي شود نيما يوشيج از تولد علي اسفندياري نيما يوشيج روز 21 آبان 1274 شمسي در دهکده دور افتاده (( يوش)) مازندران به دنيا آمد . که در خردسالي علي نوري خوانده مي شد ، فرزند ابراهيم نوري . نيما نسبت خود را چنين بيان کرده : (( علي

علي اسفندياري، مردي که بعدها به «نيما يوشيج» معروف شد، در بيست‌ويکم آبان‌ماه سال 1276 مصادف با 11 نوامبر 1897 در يکي از مناطق کوه البرز در منطقه‌اي به‌نام يوش، از توابع نور مازندران، ديده به جهان گشود. او 62 سال زندگي کرد و اگرچه سراسر عمرش در سايه‌

بيوگرافي نيما يوشيج زاده در سال1315ق در دهکده يوش در استان مازندران به دنيا آمدو در 16 دي 1338 خورشيدي در شميران) شهر تهران درگذشت . او از شاعران معاصر ايراني است. او را پدر شعر نو ايران مي‌خوانند . نيما در سال 1276 هجري خورشيدي به دنيا آمد. خو

وصيتنامه نيما يوشيج امشب فکر مي کردم با اين گذران کثيف که من داشته ام—بزرگي که فقير و ذليل مي شود، حقيقتا جاي تحسر است. فکر مي کردم، براي دکتر حسين مفتاح چيزي بنويسم که وصيت نامه ي من باشد. باين نحو که بعد از من هيچکس حق دست زدن به آثار مر

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول