دانلود تحقیق وضع عمومی شعرا

Word 104 KB 20027 20
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع

  • شعرای این عهد در شمار طبقات مهم و مورد احترام بوده اند0مهمترین امری که در مطالعه احوال شعرا جلب توجه می کند وجود عده یی از رجال و معاریف هر زمان در زمره انانست0بسیاری از سلاطین و وزرا‌‌‌ی و صدور ورجال زمان به فارسی یا عربی شعر می گفته و دیوان و دفتر شعر داشته اند ویا در مجالست و موانست با شاعران روزگار می گذرانده اند0پیش از این عده یی از پادشاهان و شاهزادگان و امارت جویان را اورده ایم که اشعاری از انان نقل شده است0مانند امیر علی بوری تکین و قلج طمغاج خان و نصرت الدین قلج ار سلان از سلاطین آل افراسیاب و طغرل بن ار سلان از سلجوقیان عراق و استزو علاالدین تکش و سلطانشاه بن ایل ارسلان و سلطان محمد و علیشاه ازخوارزمشاهان و مظفرالدین محمد شبانکاره و علاالدین حسین غوری 0علاوه براینان عده یی دیگر از سلاطین اشعاری نسبت داده شده است مانند سلیمان بن سلطان محمد سلجوقی و طغان شاه بن محمد بن موید آی ابه و بیغو ملک و بسیاری دیگر که فرصت شمارش همه نیست0
    بعضی از این پادشاهان و امیران الحق اشعار ابدار و لطیف داشته اند مانند این ابیات از طغان شاه بن محمد:
    گل دوش به هنگام سحر خواسته بود خودراچوعروس نوبیاراسته بود
    مشتی زر ریزه ریزه در کف کرده زو نیز مگر که یار زر خواسته بود
    و ملک نصرت الدین کبود جامه پادشاه عشایر کبود جامه که نشست ایشان در اراضی میان استر اباد و خوارزم بود،و به سال 600به دست خوارزمشاه کشته شد،بنا بر قول عوفی شعر شناس بود و اشعار خوش می گفت0این رباعی از اشعار او نقل می شود:
    ترکی که بر رخ درد مر ادرمانست اورا دل من همیشه در فرمانست
    بخرده امش بزر،به صد جان ارزد جانی که بزرتوان خریدارزان است
    اشعار بیغو ملک را در ذکر شاعران این عهد خواهیم اورد ،و به علی بن روزبه از ملوک جبال نیز اشعار ابدار نسبت داده شده است0
    نام بسیاری از وزرا و صدور و روسا و علمای بزرگ هم در شمار شاعران این عهد امده است که بعضی از انان مانند امیر مسعود بن سعد بن سلمان و خواجه رشید الدین و طواط و خیام اکنون در میان ما بیشتر به شاعری اشتهار دارند،با انکه نخستین از امرای روزگار خود وممدوح شاعران ،و دومین از خواجگان وزرا ،و سومین از علماو فیلسوفان بزرگ زمان بوده است ،و نظایر اینان بسیارند و نام همه را در مجلد اول از لباب الالباب عوفی می توان یافت0
    غالب سلاطین و امرا زمان بمجالست با شاعران میلی وافر داشتند و انانرا در سفر و حضر همراه می بردند و یار دمجالس بار با ایشان سخن در می پیوستند و مزاح می کردندو بین آنان تضریب می نمودندوازایشان میخواستند و یا با انان مجلس عیش میگستردند و بلهووطرب و نرد و شطرنج می نشستند و نسبت بشاعران خود بردیگر امیران تعصب میکردندواگر درباره انان تمجید و تحسینی می شنیدندخشنودمی شدندو یا چنانکه درحال معزی اورده ایم گاه ایشان رابالفاظی از قبیل پدرخطاب میکردند و یا بنحوی که درباره اتسزو و طواط می بینیم از مجالست شب و روز انان سیر نمی شدند و حتی درمجالس طرب و عیش باحترام انان دست از سماع اغانی و مجالست غوانی باز می داشتند و نظایر این اخبار در شرح احوال شاعران این دوره بسیار دیده میشودوبا مطالعه در تراجم شاعران این دوره که در همین کتاب خواهیم اورد بسیاری از اینگونه مطلبها باز میخوریم.
    امرای زمان بداشتن شاعران بزرگ دردستگاه خود علاقه و میلی وافرداشته اند و این خصوصا ازامروزی بود که شاعران بامدایح غرای خود وسیله بزرگی برای شهرت پادشاهان بوده اند و علاوه براین وجود علماوشعرامترسلان دربارها از لوازم ریاست و سلطنت شناخته میشدو بهیمن سبب حتی رجال و صدور و روسا محلی هم بداشتن شاعران مداح در دستگاه خود توجه میکردند.گاهی اصرار دراین امر بکشاکش بین امرا می کشید چنانکه دراحوال ظهیرالدین فاریابی و مجیرالدین بیلقانی واشهری خواهیم دیدوکشاکشهای قزل ارسلان ومحمدجهان پهلوان وابوبکربن محمدجهان پهلوان برسر شاعران چنانکه خواهیم مشهوراست.
    احساس احتیاج بشعرا باعث ود که پادشاهان صلات گران بدانان بپردازند و اموالی راکه بجبروغارت ازین وان بدست میاوردند دربرابرقصائدوقطعات بدانان نثارکنندوپیداست که شاعران نیزباکسب این اموال طریق لهو و عشرت پیش می گرفتند وروزگار را بتبذیر و اسراف می گذراندندوهمین امرسبب عمده شهرت شعرا بهو و خلاعت بوده است.بااین حال باید توجه داشت که اشتغال شاعران بلهو و طرب دردوره مقدم رائج تر از دوره یی بود که مورد مطالعه ماست زیرا درین دوره بسیاری از شاعران را می یابیم که یا از اغاز کارویا بعد طی دوره هایی از عیش و عشرت راه تقوی و فضیلت پیش گرفتند و زندگی راسرمشقی از دینداری قراردادندمانند ناصرخسرو قبادیانی،سنائی غزنوی،خاقانی،نظامی و امثال انان ،و بهمین سبب دراثار شاعران این عهد بسیار بوعظ و نصیحت باز میخوریم و مانمونهای بسیار از قصائد وعظ و اندرز در ذکر شعرای همین دوره درین کتاب نقل خواهیم کرد.
    موضوع مهم قابل ذکر درین دوره انست که شاعران عاده مردمی فاضل و مستطرف درعلوم بودند.ازاغاز این عهد تاپایان این دوره عده کثیری از شاعران را می یابیم که به علوم مختلف سرگرم و گاه دارای تالیفات و تصانیفی در أن علوم بوده اند0در اغاز این دوره ناصر خسرو قبادیانی ،متکلم و فیلسوف و صاحب اطلاعات وسیع در عوم مختلف معقول و منقول بودواثار او مشهور است،ودر پایان این عهد ظهیر الدین فاریابی رساله یی در ابطال احکام منجمین
    در باره قران کواکب و خسف و طوفان بال 582نوشته و در شرح حال اوبدین امر اشاره خواهد شد0تتبع در احوال شاعران دیگر اشتغال انانرا بعلوم گوناگون ثابت می کند و تحصیلات شاعران نیز بنحوی بود که انان را جامع الاطراف ببار می اورد
    در باره قران کواکب و خسف و طوفان بال 582نوشته و در شرح حال اوبدین امر اشاره خواهد شد0تتبع در احوال شاعران دیگر اشتغال انانرا بعلوم گوناگون ثابت می کند و تحصیلات شاعران نیز بنحوی بود که انان را جامع الاطراف ببار می اورد شرایطی نیز که برای شاعری پیشنهاد می شد سنگین و به نوعی بود که انانرا مردمی فاضل و مطلع ببار می اورد0بهترین کسی که این شرایط را به تفضیل اورده ،نظامی عروضی است0وی می گوید:"شاعر باد که 000در انواع علوم متنوع باشد ودر اطراف رتم مستطرف ،زیرا که چنانکه شعر در هر علمی به کار همی شود هر علمی در شعر به کار همی شود000و باید که شعر اوبدان در جه رسیده باشد که در صحیفه روزگار مسطور باشد و بر السنه احرار مقروع 000اما شاعر بدین درجه نرسد الا که در عنفوان شباب ودر روزگار جوانی بیست هزار بیت از اشعار متقدمان یاد گیرد و ده هزار کلمه از اثار متاخران پیش چشم کند و پیوسته دواوین استادان همی خواند و یاد همی گیرد که در امد و بیرون شد ایشان از مذایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است تاطرق و انواع شعر در طبع او مرتسم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه خرد او منقش گردد تا سخنش روی در ترقی دارد و طبعش به جانب علو میل کند0هر که را طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت روی به علم شعر اورد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد ابوالحسن السرخسی البهرامی گردد چون غایت العروضین و کنزالقافیه ،و نقد معانی و نقد الفاظ و سرقات و تراجم و انواع این علوم بخواند بر استادی که ان داند تا نام استادی را سزاوار شود و اسم او در صحیفه روزگار پدید اید000"0 موضوع امتحان شعر ادر این دوره هم از مسائل قابل توجه است0معمولا کسی که به تازگی درعوی شعر می کرد و می خواست در میان استادان سخن راه جوید ،به انواع و انحا ی طرق مورد ازمایش قرار می گرفت 0غالبا برای ازمایش طبع او موضوعی را مطرح می کردند تا او بر ارتجال در ان باره چند بیتی را بسازد و به همین سبب بدیهه گویی از لوازم شاعری شمرده می شد و کسی که در این معنی راجل بود بکار نمی امد و می گفتند "در خدمت پادشاه هیچ بهتر از بدیهه گفتن نیست که به بدیهه گفتن طبع پادشاه خرم شود و مجلسها بر افروزد و شاعر به مقصود رسد0" نخستین از مایش امیر معزی در شعر بدیهه یی بود که می بایست در صفت ماه نورمضان که ملکشاه دیده بود ،بگوید وباز در باره تشرف سلطان که یکی از اسبهای خاص وی بوده است ،از وبدیهه یی خواستند وازرقی ببدیهه که در مجلس نرد طغانشاه بن الب ار سلان گفت،جان خود و همکاران خویش رااز شمشیر ان شاهزاده رهانیده و سیدالشعرا رشیدی سمرقندی بامر خضر خان در مجلس سلطان بدیهه یی در جواب اعتراض عمعق بر اشعار خویش سرود ،و امثال این موارد که بسیار ست و فرصت شمارش همه نیست0 موضوع دیگر انکه شاعران می بایست از عهده التزامهای دشواری که برای هر بیت یا هر مصراع از هر قصیده معلوم می شده است بر ایند،یا انکه ردیفهای سخت انتخاب کنند0از امثال اینها ست:امتحانی که از دهقان علی شطرنجی کردند0 عوفی گوید:"در ماوراالنهر انروز که خورشید بحوت اید ،همان روز لکلک بدان دیار اید ،و خلقی برسیدن او شادی کنند و اور امبشر قدوم بهار خوانند0دهقان علی را امتحان کردند که قصیده لکلک ردیف پرداخت در غایت لطف اما بیتی بر خاطر بود بنشته أمد: بشارت ارد از نوروز مارهر زمان لکلک کندغمگین دل زان بشارت لکلک" "و محمد بن عمر الفر قدی قصیده یی گفت بامتحان افاضل ،ردیف تیغ و قلم ،سخت لطیف می گوید: کس ازملوک جهان یادگارتیغ وقلم نبوده است مگرشهریار تیغ وقلم" و شاعری دیگر به نام عبدالرافع بن ابی الفتح هر وی قصیده یی بامتحان باردیف أستین ساخته است: جانا مپوش بر گل رخسار استین وز خون مرامخواه چوگلناراستین وشاعری بنام حکیم جنتی راوقتی "بقصیده یی امتحان کردند ردیف پیاله ،این قصیده بر بدیهه بگفت: چوارد سوی لب دلبر پیاله کند لعلش پراز شکر پیاله000" وضع این شرایط وپیش اوردن این ازمایشهای دشوار وسیله بزرگی بود برای انکه هر کس راه نفوذ و رسوخ در صف شعرای بزرگ نداشته باشدواین فخر برای کسانی که جودت ذهن و صفای ذوق راباتحصیلات متمادی وزحمات وافر در کسب دانش همراه کرده بودند ،میسر شود0اینست که شاعران قرن پنجم وششم غالبا مردانی فاضل و دانشمند و زبان اور و مستطرف در علوم و متبحر در انواع دانشها از کار در می امدند و دیوانهای انان شاهدی گویا بر این دعوی ما تواند بود0 گروهی از شاعران زمان همچنانکه گفته ایم سرگرم وعظ و تحقیق بوده اند ویا قسمتی از اوقات خودرا وقف این کارها می داشتند و الحق بعضی از انان مانند ناصر خسرو و سنائی در کار خود به تمام معنی موفق اند0برخی دیگر دست بخلاعت و بذائت لسان می زدند و مانند سوزنی که به قصائد غرای پر از هزل خود معروف است0بعضی تمسک بذیل دیانت را لازم می شمردند ،و دسته بی مانند خیام سخن از مسائل فلسفی و گروهی، بحث در ،حقایق عرفانی عده یی مدح و فرقه یی هجو را پیشه خود می ساختند و شاعرانی در همه این مباحث وارد می شدند و اقتصار استادان را به یک یا بعض این ابواب عیب می شمردند چنان که خاقانی در این ابیات گوید: زده شیوه کان شیوه شاعریست بیک شیوه شد داستان عنصری تحقیق گفت ونه حکمت نه پند که حرفی ندانست از ان عنصری در میان شاعران این دوره به بعضی از افراد بلند طبع باز می خوریم که سخن خودرا ارزان نمی فروخته و دست تکدی نزد این و ان دراز نمی کرده اند 0اگر چه عدد این گونه شاعران کم است لیکن در بین ان دیگران هم که روزگار را به مداحی و کسب معاش از بخششهای سلاطین و بزرگان می گذرانیده اند0بسیار کسان را می یابیم که برای کسب روزی حاضر به هتک حرمت و ابروی نبوده اند0عده یی دیگر بودند که همواره چشم طمع به مال کسان داشته و برای مال غیر کیسه می دوخته اند 0نمونه بارز این خوی شاعران را در انوری می توان یافت که حتی از خانه کسان شراب و کاغذ هم می خواست و هر گاه از ممدوحان کوتاهی در بخشش می دید انان را به تصریح و تعریض اگاه می ساخت و عطایای دیگران را به چشم انان می کشید0نمونه یی از این عمل اورا در ابیات ذیل و ایرادی که فتوحی بر اوگرفته است می بینیم0انوری بممدوح خود گفته است: در چنین دولت من یکتن وقانع بکفاف بیم انست که ابم ببردبی نانی تو که ازدور همی بینی پوشیده مرا حال بیرون ودرونم نه همانادانی طاق بوطالب نعمه است که دارم زبرون وزدرونپیرهن بوالحسن عمرانی فتوحی مروزی در پاسخ اوابیاتی دارد که در انها اورابسبب طمع ورزی وکدیه نکوهیده و گفته است: انوری ای سخن تو بسخا ارزانی گر بجانت بخرند اهل سخاارزانی گفتی اندرشرف وقد رفزون از ملکم باری اندرطمع وحرص کم ازانسانی غایت حکمت اگر کردت سلطان همت ایت کدیه چواراذل چرا میخوانی پیش خاصان مطلب کام زحکمت چندین چون خسان درطلب جامه وبندنانی نفس راباز کن ازشهوت نفسانی خویش تادست درهمه احوال بودروحانی ز اب حکمت ،چو همی باملکان بنشنی، اتش ازچراازدل وجان ننشانی از پس انکه بیک مهر دو الف ملکی داشت دربلخ ملکشاه به توارزانی، وز پس انکه هزاردگرت داد وزیر قرض ان پیرسرخسی زچه می بستانی ازپس انکه زانعام جلال انوررا به توهرساله رسدمهری پانصدگانی ای بدانایی معروف چرا می گویی درثنایی که فرستاده ای ازنادانی، طاق بوطالب نعمع است که دارم زبرون وزدرون پیرهن بوالحسن عمرانی چه بخیلی که بچندین زروسیم ونعمت طاق وپیراهنیی دوخت همی نتوانی پانزده سال فزون باشد تاکشته شدست بوالحسن انکه زاحسانش سخن میرانی پیرهن کهنه اوگرت بجاست پس مخوان پیرهنش او زره خفتانی باقی عمربس ان پیرهن و طاق تورا سزد ارندهی ابرام و دگرنستانی نعمت انراست زیادت که همی شکرکند تونه ای ازدر نعمت که همی کفرانی00 از مسائل قابل بحث دیگر در این دوره اختلافات شدید شاعران با یکدیگر است0 مثلا همین اختلاف میان انوری و فتوحی که دیده ایم در عهد مورد مطالعه ما امری تازه نیست و نظایر بسیار دارد0 چنانکه در شرح احوال فتوحی و انوری خواهیم دید اختلاف ان دو با یکدیگر به اختلاف مردم بلخ با انوری و ازار او دران شهر منجر شد، و اختلاف میان اقانی و مجیر الدین بیلقانی که انهم ضمن احوال هر دو مذکور خواهد شد ، برای خاقانی ایجاد زحمت بسیار از طرف مردم اصفهان نمود و به بدگویی های تند انان از استاد انجامید چنانکه خاقانی ناگزیر شد در قصیده ای ان شهر را بستاید و از خطایی که مجیر مرتکب شده بود تبری نماید 0 مجیر هم در این میانه بی نصیب نماند و ازبابت بد گویی های خود از اصفهان در زبان شاعران ان شهر افتاد چنانکه شرف الدین شفروه و جمال الدین محمدبن عبدالرزاق اورا هجوهای رکیک گفتند 0 مجیر الدین تنها اصفهان و شاعران ان شهر را به تیغ زبان نیازرد بلکه استاد خود را نیز به اشعار ابدار فصیحش به باد هجا گرفت0 لیکن او نخستین کسی نبود که در ساحت استاد پای جسارت پیش می نهاد و زبان به بی ادبی می گشود بلکه استاد او خاقانی هم همین کار را با ابو العلای گنجه ای استاد خویش کرد و اورا هجوهای سخت گفت و ان استاد نیز از هجو شاگرد باز نایستاد 0 همین خاقانی فاضل و زبان اور چندی با رشید الدین و طواط مکاتبه داشت و با انکه هیچ یک از ان دو به دیدار دیگری موفق نشده بود ، هردو یکدیگر را در اشعار خویش بستودند و به بزرگی یکدیگر اقرار دادند 0 لیکن معلوم نیست به چه سبب کاران دو عاقبت بنقار و مهاجات کشید و به تفضیلی که در احوال واثار ان دو مشاهده می شود یکدیگر را به سنان قلم طعن ها زدند و به زبان شعر دشنام ها دادند0 نظایراین امر دراین دوره ممتدانقدر هست که همه را نمی توان در اینجا نقل کرد و اصولا نقل ان شواهد که غالبا مشهورست، زائد به نظر می رسدزیرا فقط وسیله ای برای تطویل کلام خواهد بود و بس.ارتباط شاعران تنها به همین روابط سومنحصرنبوده است بلکه بسیاری از انان هم در حال مکاتبه و ارسال شعر و ذکر خیر از یکدیگر بوده اند مثلا فضل بن یحیی صاعدهروی معروف به"عارف زرگر"از ال صاعد هرات ،که ذکر انان پیش از این گذشته است،سنایی را در شعری که بدو خطاب کرده بدین گونه ستود: شعرتوروحانیون گربشنوندازروی صدق بانگ برخیزدازیشان کای سنایی مرحبا حجتی برخلق عالم زان دو فعل خوب خویش شاعری بی ذل طمع و پارسایی بی ریا...

    ومختاری غزنوی همین شاعر استاد را درقصدیده ای که در مدح سلطان مسعود غزنوی ساخته بود،بدین نحو ستایش کرد: سنایی را صلتها بخش تا او ایچنین مدحی بپردازد که همتانیست اندر شعر زاقرانش وامام علی بن هیثم هروی از او بدین گونه سخن گفت: سنایی ثنای خرد را سزاست جمالش جهان راکمال و بهاست ودردیوان سنایی هم ابیات بسیار در ستایش شاعران معاصردیده می شودو هجوهایی هم که بعضی از شاعران مخالف عهد خویش را کرده دردیوان او کم نیست.

    به هرحال روابط خوب وبد و مدحهاوستایشها و هجوهاوبدگویی ها دراین زمان میان شاعران چه در حضوروچه در غیاب و چه با مکاتبه و چه با مشاعره بسیار بود.

    موضوعات شعر دردوره مور مطالعه ما شعرا نه تنها به تنوع در سبک علاقه داشتند بلکه تنوع در مطالب و موضوعات شعرهم مورد توجه انان بوده است.شاید یکی از علل عمده این امران باشد که تا اواخر این دوره عده ای از گویندگان بزرگ فارسی زبان هر یک در مطلبی از مطالب شعر شهرت یافته و استاد مسلم شناخته شده بودند و مثلا فردوسی در حماسه و عنصری و فرخی در مدح و سنایی در وعظ و حکمت و عرفان مثل گردیده بودند و شاعری که می خواست بعد از این استادان کسب شهرت کند ناگزیر بود در هر یک از مطالب دنبال کار ان استادان را بگیرد و مانند انها اظهار مهارت در چند فن از فنون کند تا اورانیز به استادی بشناسند و حال انکه فصحای قدیم تنها به اختصاص دریک موضوع اظهارعلاقه می کردند و همین امر وسیله کمال انان در ان راه می شد.

    از موضوعات شعر این دوره مدح وهجو و داستان و قصص و مسائل عرفانی وحکمی و عشقی بوده است.

    مدح چنانکه می دانیم از اغاز ادب فارسی در شعر معمول بود و شاید قدیم ترین مطلبی که در شعر فارسی دری مورد توجه قرار گرفت همین موضوع باشد.

    علت امر ان انست که شعر فارسی دری به دربارها اختصاص داشت و شاعران از دستگاههای دولتی و از امرا و رجال راتبه و وظیفه می گرفتند تا انان را ثنا گویند و ذکر محامدشان را برروی روزگار مخلد سازند .

    در اویل امر یعنی در قرن 4و5مدح همراه با مبالغه های بسیار شدید نبود زیرا ممدوحان غالبا از خاندانهای بزرگ و مردمی عالم یا پادشاهان عادل و نیکو سیرت و یا مانند محمود جنگجو و شجاع و مبارز بودند.

    برای مدح این گونه مردم شاعر مضامین مختلف و متنوع طبیعی دارد اما اگر امر دایربرمدح غلامان نوخاسته و یا مهاجمان وحشی و متغلب بر بلاد مسلمین باشد،بسیاری از این مضامین طبیعی از میان می رود و جای خود را به مبالغات دور از حقیقت می دهد.

    در قسمت اعظم از این دوره شاعران با چنین مردمی سرو کارداشتند و پیداست که سخن در مدح اینگونه مردم بر چه کردار می تواند بود.

    از طرفی دیگر شاعران قرن4و5چیزی از مضامین طبیعی مطبوع را در مدح باقی نگذاشته بودند و شاعرانی که بعد از انان امدند برای یافتن مضامین و معانی جدید درمدح چاره ای جز توسل به ذهن خلاق خود برای مبالغه ها و اغراق های شدید،که با تصورات جدیدی همراه باشد،نداشته اند.با این حال معترف بود که شاعران این دوره خاصه کسانی از قبیل معزی و انوری و ظهیر و اثیر و عمادی در مدح به غایت کمال رسیده و این نوع از شعر را که برای ادبیات ما ارزش فراوان دارد،به مراحل تازه ای از اهمیت کشانیده اند .

    هجو و هزل از موضوعاتی است که در شعر عربی از سابق الایام وجود داشته و در شعر پارسی از ادبیات عربی تقلید شده است.انچه از اشعار فارسی قرن چهارم در دست است نشان میدهد که دران دوره هجو وهزل در شعر فارسی به حد کافی معمول بود و غالبا جنبه شوخی بین شاعران و دوستان و نزدیکان انان و یا جنبه تعرض از طرف شاعر به مخالفان او داشته است و خلاف انچه تصور میشود ازرکاکت فکر وبذائت به شدت دوره های بعد نمی رسید و رواج هجو وهزل هم به اندازه دوره های بعد نبود.دردوره مورد مطالعه ما همچنان که مدح جنبه مبالغه گرفت هجو هم در طریق اغراق وارد شد و یکی از موضوعات جدید که شاعران سعی داشتند حتی المقدور طبع خودرادر ان بیازمایند.

    قصیده های مفصل و قطعات متعددو مثنوی هایی از این دوره در دست است که در حذف و هجو پرداخته شده است و گاه انتقادات اجتماعی،بنحوی که در حدیقه الحقیقه ملاحظه می کنیم ،با هزل و سخنان رکیک همراه بوده است.

    برخی از شاعران به حدی در هجو هزل مبالغه کرده و به ان توجه داشته اند که در همه دوره های ادبی بعد به سمت شاعران هجوگوی بد زبان شناخته شده اند مانند سوزنی،حکیم جلال و کوشککی و روحی و لوالجی و انوری و نظایران.

    پیداست که از میان این شاعران سوزنی هم دارای قصاید واشعاری دوراز هجو و بدگویی است و هم هجوهای انوری نسبت به مدح و جد او بسیار است اما این دو شاعر استاد به حدی خوب از عهده کارخود درهجو و هزل برامدند که نام انان را باید در صدر اسامی هجو گویان ثبت کرد.مضامین زیبا و معانی لطیف که این شاعران و کسانی که در ردیف انان قرار دارند،درهجو به کاربرده اند به اندازه ای است که تقریبا کمتر بیتی از ابیات انان را در هجو می توان در مضمون و معنی خاص تازه خالی یافت.از شاعران استاد دیگر هم کسانی بوده اند که دهان به هجو می الودند و بعضی از انان هم که دربادی امر شاعرانی ژاژخا به نظر نمی رسند از داشتن قضایدی در هجو برکنارنیستند.

    کارهجو و بد زبانی در این دوره اندک اندک به جایی کشید که حتی گاه شاعران به هنگام مدح هم از استعمال یا التزام کلمات رکیک و زشت ابا نمی کردند مانند سوزنی،و همچنین حتی شاگردان و استادان نیز از هجو یکدیگر باز نمی ایستادند چنانکه در احوال ابو العلا گنجه ای و خاقانی و مجیر می بینیم و عجیب تر از اینها رفتار بعضی از سلاطین است که برای تفریح خاطر و گرمی مجلس خود شاعران را به هجودیگران برمیانگیخته اند چنانکه فتوحی از جانب ممدوح خود مامور هجو انوری و جواب گویی او شده بود با جبران اهانت ان استاد نسبت به ممدوح شده باشدوسیدالشعرا رشیدی بفرمان خضرخان وبه تضریب او امیرالشعرای عمعق بخارایی را در مجلس سلطان هجا گفت.

    خلاصه کلام انکه وضع اجتماعی نابهنجارایران در قرن 6وعلی الخصوص اواخر ان قرن وسیله موثر ی در ترویج هزل و هجومیان شاعران بوده است.

    اما وعظ و حکمت در برابر لهو و خلاعت و هجو و هزل شاعران این دوره کم نبود .می دانیم که وعظ و حکمت در اواخر قرن4خاصه در شعر کسائی مروزی به مراحلی از کمال رسیده بود اما کمال واقعی ان در قرن5و6و7است.دردوره ای که مورد بحث است سنائی بزرگترین شاعریست که دراوایل قرن6وعظ را در اشعار خود بنهایت کمال و علو مرتبه خود رسانید.وی معانی حکمی و عرفانی مخلوط به اندرز و نصیحت را با عبارات فصیح و خیالات عالی و تعبیرات کم نظیر خود همراه کرده و در بسیاری از موارد چنان با بیان شیواومعجزه اسای خود موثر ساخته است که کمتر می توان قصیده یی از اینگونه قصاید اورا خواند وبی تاثر بپایان رسانید .

    همین فصاحت سحبانی و بلاغت حسانی است که اورادرمیان گویندگان بعد از خود مشهور و مورد احترام و تقلید فصحا و بلغا ساخت چنانکه خاقانی با همه غرور و کبریای خود وبا مقام بلند ومرتبه ارجمندی که در سخن دارد خویشتن را جانشین و تالی ان استاد بزرگ می شمارد و می گوید : چون زمان عهد سنایی در نوشت اسمان چون من سخن گستر بزاد چون بغزنین ساحری شد زیر خاک خاک شروان ساحری نوتر بزاد بلبلی زین بیضه خاکی گذشت طوطیی نوزین کهن منظربزاد مفلقی فردارگذشت ازکشوری مبدعی فحل از دگر کشوربزاد ازسیم اقلیم چون رفت ایتی پنجم اقلیم ایتی دیگربزاد چون بپایان شدریاحین گل رسید چون سرامدصبح صادق خوربزاد ماه چون در جیب مغرب برد سر افتاب از دامن خاوربزاد جان محمود اربگو هربازشد سلجق عهد ازبهین گوهربزاد درفلان تاریخ دیدم کازجهان چون فروشدبهمن اسکندربزاد یوسف صدیق چون بربست نطق ازقضا موسی پیغمبربزاد اول شب بوحنیفه در گذشت شافعی اخر شب از مادر بزاد گر زمانه ایت شب محو کرد ایت روز از مهین اختر بزاد تهنیت بادا که در باغ سخن گر شکوفه فوت شد نوبربزاد خاقانی بدین گونه سنائی راستود و همه اصرارش در وعظ و اظهار زهد و ورع تشبه بدان استاد بزرگ بی بدیل بود0دیگرمعاصران اوهم هرگاه در قصاید خود زبان به وعظ گشودند بدان شاعر فحل زبان اور نظرداشتند مانند نظامی ،جمال الدین،قوامی ودیگران0 نکته دیگر ان که وعظ و حکمت در قرن 6و اغاز قرن7منحصر به قصاید نیست بلکه در قطعات و مثنوی های مختلف هم دیده می شود0از کسانی که توانست مسائل اجتماعی و حکمی رادر قطعات خود،در نهایت شیوایی بیاورد،انوری است که از وجوه اهمیت او در شعریکی همین مهارت در پرداختن قطعات دل انگیز شیواست0موعظه و تحقیق در مثنوی ها خصوصا به وسیله سنائی اغاز شده و او در مثنوی های مشهور خود مانند سیرالعباد و طریق التحقیق و حدیقه الحقیقه و غیره در همان حال که نکات عرفانی توجه داشته متمایل به وعظ و نصیحت و راهنمایی های اجتماعی نیز بوده است0بعد از سنائی روش او در مثنوی ها تعقیب شد و شاعران کوشیدند که مثنوی هایی به روش او بپردازند0مهم ترین کسی که در اواخر قرن6در این راه توفیق یافت ،نظامی در مخزن الاسراراست0 اما اشعار عاشقانه غنایی در شعر فارسی ازاواسط قرن 3یعنی از نخستین روزگار پیدایش شعردری اغاز شد و قدیمی ترین انها در ابیات باقی مانده از حنظله باد غیسی می یابیم،لیکن دوره کمال اشعار غنائی در زبان پارسی از قرن4اغاز شده 0در این عهد است که شاعران به سرودن نوع خاصی از شعر که غزل می نامند ،و جای دادن تغزلات دلپسند در تشبیب قصاید ،اغاز کردند 0نخستین غزلهای دل انگیز و ابدار پارسی رارودکی سرود و این نوع از شعر او چندان مطبوع بود که حتی استاد سخن عنصری هم خوداز راز اوردن نظایر انها عاجز می دانست و می گفت : غزل رودکی وارنیکو بود غزل های من رودکی وارنیست اگر چه بپیچم بباریک و هم بدین پرده اندر مرا بارنیست شاعر معاصر رودکی یعنی شهید نیز دارای غزل های لطیف است و چنانکه در ذکر شاعران قرن4ونیمه اول قرن 5 دیده ایم کمترشاعری از ان دوره می شناسیم که دارای غزل های ساده شیوا به زبان دری نباشد خاصه در نیمه اول قرن5که غرل و تغزل در شعرفرخی کمال بسیار یافت و این شاعر معانی غنایی رادر غزل و تغزل به یکسان می اورد و این نکته قابل ذکر است که قصیده سرایان ایران تا اواخر قرن6 غزل و تغزل را به یکسان مورد استفاده قرار می دادند با این تفاوت که در تغزل معانی ابیات به حکم روش قصائد باز بسته به یکدیگر است لیکن در غزل این ارتباط شرط لازم نیست0 در اواخر قرن5 و اوایل قرن 6 در دیوان های شاعرانی از قبیل سنائی و معزی به غزل های فراوان باز می خوریم و این نکته می رساند که غزل به تدریج به عنوان نوع خاصی از شعر تلقی می شد به نحوی که شاعران استاد شروع به اختصاص قسمت مهمی از دیوان خود به ان کردند0 توجه به غزل سرایی در نیمه دوم قرن 6 و اوایل قرن7 یعنی قسمت اخیر از دوره مورد مطالعه ما شیوع بیشتر یافت چنانکه هم شماره غزل های شاعران بیشتر شد وهم دسته یی از انان به غزل بیش از قصیده متمایل گردیدند کمتر کسی از شاعران بزرگ اواخر قرن6 می یابیم که در پیشرفت غزل سهمی نداشته باشد خاصه در شاعر ان اواخر قرن6مانند انوری و سمائی مروزی و امثال انان که هر یک غزل های متعدد شیوا دارند 0اخرین کسی که غزل را با مهارت بسیار سروده ظهیر فاریابی است که قوت خیال و لطف کلام و روانی سخن او در غزل قابل توجه است و البته شاعران دیگری از اواخر همین دوره مانند خاقانی ،نظامی ،جمال الدین محمد بن عبدالرزاق نیز هر یک غزل های خوب لطیف بسیار دارند که غالبا چاشنی عرفان نیز در انها محسوس است0 نکته قابل توجه دیگر در غزل ان است که متصوفه از اوایل قرن5 به بعد ان را وسیله سرگرمی سالکان و تهذیب نفس انان در خانقاه ها و یاتشحیذ خاطر شنوندگان در مجالس خود قرار داده بودند و به همین سبب تدریجا عده یی از صوفیه به ساختن غزل هایی برمشرب خویش توجه کردند و از مهم ترین کسانی که توانست اولین بار در این راه موفقیت شایان حاصل کند سنائی است و این که برخی از مولفان خواسته اند رابعه را قدیم ترین شاعر صوفی مشرب ایران معرفی کنند باطل و نتیجه خلط سرگذشت او با یکی از زنان زهد پیشه به همین نام است و به هر حال اشعار رابعه بنت کعب که متضمن عواطف تند عاشقانه است اصلا مقرون به مبانی تصوف نیست ولی مستبعد نیست که از ان برای تحریک ذوق و تیز گردانیدن اتش شوق سالکان استفاده شده باشد چونانکه گویا این استفاده از قدیم صورت می گرفته است0 بعد از سنائی پرداختن به غزل های عرفانی بسیار متداول شد و کسی که در اوایل قرن7 غزل های عرفانی را به حد کمال رسانید و مقرون با نهایت لطف وزیبایی وشیوایی کرد عطار نیشابوریست که از مجموعه غزل های وی دیوانی بزرگ پدید می اید0 این نکته را هم باید متذکربود که برای بیان افکار غنائی در این عهد از انواع دیگر شعر مانند مثنوی (مثنوی های عاشقانه) و رباعی و دوبیتی استفاده می شد0رباعی های عاشقانه که در این عهد ساخته شده بسیار است و غالب انها در نهایت لطف و دل انگیزی و هریک متضمن مضمونی از مضامین دلفریب است و ما هنگام ذکر احوال شاعران این دوره به نقل بسیاری از انها مبادرت خواهیم جست0 از مسایلی که در شعر این دوره باید مورد توجه باشد موضوع داستان سرایی است 0داستان سرایی از موضوعاتی است که از اغاز شعر فارسی دری مورد توجه بود0این توجه در حقیقت دنباله کار ایرانیان پیش از اسلام است که به نوشتن وسرودن داستان ها توجه داشتند0در دوره اسلامی این گونه داستانها ،اعم از انها که روایات مکتوب داشتند یا شفاهی ،مورد استفاده شاعران قرار گرفت0در اشعار پراکنده رودکی و بعضی دیگر از شاعران قرن 4 ابیاتی که از مثنوی های طولانی بوده است ،مشاهده می کنیم لیکن از بین رفتن قسمت اعظم اثار شاعران ان عهد باعث شده است که ما اکنون از موضاع انها خبری در دست نداشته باشیم 0با این حال می دانیم که مثلا رودکی کلیله ودمنه را که متضمن چند داستان بزرگست به شعر در اورده و ابوالموید بلخی و بعد از او بختیاری نام شاعری در دستگاه ال بویه عراق به نظم داستان یوسف و زلیخا مبادرت کردند0 در اغاز قرن 5 داستان سرایی رونق بیشتر گرفت و چند تن از شاعران به این کار پرداختند0از مشاهیر شاعرانی که به نظم داستان های عاشقانه شروع کردند یکی عنصریست که چندین داستان را خواه مکتوب و خواه غیر مکتوب به نظم در اوردند مانند وامق و عذرا که داستان کهن بود،"خنگ بت و سرخ بت"که داستانی متداول در باره دو بت بامیان بلخ بود و ابوریحان بیرونی هم ان را به نام "حدیث صنمی البامیان "به عربی ترجمه کرد و "شادبهرو عین الحیوه"که ان را نیز بیرونی با عنوان "حدیث قسیم السرورو عین الحیوه"به عربی در اورده بود0ابوریحان بیرونی ضمن فهرستی که از اثار خود داده است اسمار دیگری را نیز نام برده که از پارسی به عربی در اورده بود مانند "حدیث اور مزدیارومهریار"و "حدیث داذمهو گرامی دخت"0

وضع عمومي علم وادب در قرن هفتم و هشتم مقدمه تحولات قرن هفتم و هشتم نثر فارسي در قرن هفتم و هشتم شعر فارسي در قرن هفتم و هشتم وضع عمومي علم وادب در قرن هفتم و هشتم --> مقدمه در اوايل قرن هفتم ايران با يکي از بزرگترين مصائب تاريخي يعني ح

شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم شعر فارسی در این دوره با شدتی بیش از پیش از بدبینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار و ناپایداری جهان و دعوت خلق به ترک دنیا و زهد و نظایر این افکار مشحونست. علت آن هم آشکار می‏باشد و آن وضع سخت و دشواریست که با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و بی‏ثباتی اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعی ایران را ...

بريده اي از تاريخ بيهقي معرفي کتاب تاريخ نگارش در حدود 450 460 ه . «ابوالفضل محمد بن حسين کاتب بيهقيِ نوزده سال منشي ديوان رسائل غزنويان بود و تاريخ عمومي جامعي در بازه دنياي معلوم عصر خود نوشته بود که بگفته بعضي سي مجلد بوده است و اکنون فق

کلمات توريست و توريسم اولين بار به صورت رسمي در سال 1937 توسط اتحاديه ملل استفاده شدند ولي صنعت توريسم بسيار قديمي تر ازآن است. اين کلمه زماني استفاده مي شد که فردي به مدت 24 ساعت از شهر خود به خارج از کشور مسافرت مي نمود اين کلمه همچنين شامل مسافرت

اي گل تو زجمعيت گلزار چه ديدي جز سرزنش و بد سري خار چه ديدي اي لعل دل‌افروز تو با اين همه پرتو رفتي به چمن ليک قفس گشت نصيب غير از قفس اي مرغ گرفتار چه ديدي جز مشتري سفله به بازار چه ديدي غير از قفس اي مرغ گفتار چه

به نام خدا خلاصه تاريخ ايران زمان ميلادي زمان هجري سلسله پادشاه رويدادها پايتخت حدود 720 تا 550 پيش از ميلاد مادها ديا اکو ديااکو هفت قبيله آريايي را در

هنر قديم است به قدمت بشريت- تاريخ هنر ملت ها نموداري از استعدادها و توانايي‌ها و انديشه ها و پشتکار و پايداري و استقامت آن ها مي باشد. آثار مکشوف از طبقات مختلف زمين گوياي تمدن گوناگون اوضاع جغرافيايي و تأثيرات مذهب و سياست و اقتصاد و سيستم حکومت اج

تبريز شهري است که نامش از ديرباز آشناي اهل سياحت و تجارت در اقصي نقاط جهان بوده و هست و در طول جاده ابريشم غرب را به شرق پيوند داد و دروازه مشرق زمين خوانده شد. تبريز مرکز استان آذربايجان شرقي در 46 درجه و 25 دقيقه طول شرقي و 38 درجه و 2 دقيقه عرض

پس از قتل قائم مقام فراهانی حاج میرزا آقاسی که خود با دسیسه چند نفر دیگر جزء عاملین قتل آن سید بزرگوار بودند به جانشینی قائم مقام برگزیده شد. میرزا آقاسی در مقابل سیاستهای روسی و انگلیس کاملا تسلیم بود ولی مردی درویش سبک، خرافاتی و بسیار موذی و مکار بود و در ایام نخست وزیری نامبرده از ایران هیچ چیز باقی نماند و تمام زحمات قائم مقام فراهانی را نیز بباد داد. وی از سال 1835 تا 1848 ...

سلجوقيان قومي ترک که در حدود 150 سال بر قسمتهاي وسيعي از ايران حکومت کرده و باعث تحولاتي در همه زمينه ها من الجمله هنر و به خصوص معماري در ايران گشتند، معماري دوره سلجوقي حاوي ظرافت هاي تمدن گذشته ايران و تلفيقي از هنر ملت هايي که به تصرف و تسلط قوم

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول