هوش
در ابتدا آشنایی با انواع هوش و تعریفی از هوش:
تعریف هوش به سه دسته تقسیم می شوند :
1) تربیتی : کیفیتی است که سبب موفقیت تحصیلی می شود از این رو آن را یک نوع استعداد تحصیلی تلقی میکنند و مربیان تربیتی مدعی اند که کودکان باهوش نمرات بهتری در دروس خود کسب می کنند و پیشرفت تحصیلی آنان نسبت به کودکان کم هوش چشمگیرتر است.
2) تحلیلی : هوش به بخشهای تشکیل دهنده اش تقسیم می شود (تحلیل می شود).
3) کاربردی : هوش پدیده ای است که از طریق آزمونهای هوش سنجیده می شود.
از دیدگاه دیگر هوش تقسیم می شود به :
1- آموزشی : (دیدگاه وکسلر، ترمن، بینه و سیمون، پیاژه و فراگرد هوش)
2- فیزیولوژیکی ( هب، کتل، دو سطحی جنس )
1- دیدگاه آموزشی ( الف ) – وکسلر : از دید وکسلر هوش نتیجه ی تأثیر دایمی و متقابل فرد با محیط است و هوش توانایی کلی و جامع فرد برای این که به طور هدفمند رفتار کند و به طور منطقی بیاندیشد و به طور مؤثر با محیط خود به مبادله بپردازد.
( ب ) – ترمن : ظرفیت فرد در تفکر انتزاعی است.
( ج ) – بینه و سیمون : قابلیت عمومی درک و استدلال است . درست قضاوت کردن، درست درک کردن و درست استدلال کردن فعالیتهای بنیادی هوش هستند و هوش از 4 استعداد، ترکیب یافته است :1 - فهم- 2- ابتکار - 3- انتزاع 4- توجیه فکر.
( د ) : پیاژه : استعداد انطباق با محیط است.
( ه ) : نظریه ی فراگرد هوش : پیچیدگی خیلی زیاد در یک وضعیت به عدم اطمینان و ناراحتی
می انجامد. افراد تیزهوش قادرند اطلاعات خود را به روشهایی سازمان دهند که عدم اطمینان را کاهش می دهد. (کاهش پیچیدگی) پس هوش شامل کاهش پیچیدگی از طریق انتخاب، دسته بندی و ساخت دهی و اطلاعات می شود و افراد تیزهوش کسانی هستند که زودتر و کارآمدتر از دیگران این کار را انجام می دهند.
2- دیدگاه فیزیولوژیستی : ( الف ) : هوش BوA ( هِب ) :
کودک هنگام تولد توانایی بالقوه ای برای رشد ذهنی را دارا است چنانچه محیط برای به فعل درآمدن این توانایی فراهم نباشد در روند رشد ذهنی وقفه ایجاد خواهد شد. چنانچه توانایی بالقوه ذهنی در سطح پایینی باشد، محیط نمی تواند ضریب هوشی بالایی را برای فرد تدارک ببیند از این رو توارث دامنه رشد هوشی را مشخص می کند.
با توجه به این تعاریف هوش A :
توانایی ذاتی فرد برای رشد استعداد ذهنی است و هوش B سطحی است که رشد ذهنی به آن خواهد رسید؛ هوش A قابل اندازه گیری نیست، چون کنش ذهنی نوزاد قابل اندازه گیری و مشاهده نمی باشد از این رو ضریب هوشی، فقط هوش B را اندازه می گیرد هوش AوB به طور کامل و مستقل از یکدیگر نیستند و هوش A به رشد هوش B کمک می کند و یکی از عوامل لازم در تشکیل آن تلقی می شود.
ب). هوش سیال و متبلور ( کتل ) : کتل وجود دو جزء عمده در فعالیت هوشی را تحت عنوان هوشی سیال و هوش متبلور فرض کرده است.
هوش سیال : ظرفیت کلی ادراک است که معرف هوش بالقوه فرد است، مستقل از اجتماعی شدن و آموزش و پرورش فرد است. که شامل پادگیری های تصادفی و تجارب بدون برنامه است. در محیط و در همه فرهنگ ها تقریباً مشترکند. (توانای بنیادی)
هوش متبلور : بازتاب تجارب و تماس های فرهنگی فرد نظیر تجارب رسمی آموزشی است که مهمترین آنها دانش و مهارتهایی است است که در مدرسه تدریس می شود مانند مهارتهای عددی ...
# - هوش متبلور سالها بعد از پایان یافتن دوران آموزشی به رشد خود ادامه می دهد. در حالی که هوش سیال در حدود 14 سالگی به اوج خود می رسد پس به فلات در می آید و در بعد از 20 سالگی سیر نزولی طی میکند.