یادداشتبرداری، خلاصه نویسی و چکیده نویسی
برای یادداشتبرداری باید از یک روش دقیق و منظم پیروی کرد تا بتوان مجددا آنها را برای مقاصد اصلی تحقیق و به مناسبتهای دیگر، مرور کرد.
اکنون به بیان چند نکته در این زمینه میپردازیم:
1- در یادداشتبرداری و خلاصهنویسی، تشخیص نویسنده برای مفید بودن مطالب قابل اهمیت است تا بداند چه مطلبی را خلاصه و یادداشت کند و از چه مطالب اضافی بگذرد.
2- برای یادداشتبرداری بهتر است از یک دسته فیش با اندازه استاندارد استفاده کرد.
اگر هنگام مطالعه یا مشاهده در آزمایشگاه و طبیعت و جامعه، برداشتهای خود را در دفتری به صورت جنگ درآوردیم و جود اختلاط و پراکندگی در ثبت مطالب سبب میشودکه دستیابی سریع به یک مطلب مشخص مقدور نباشد یا بسیار دشوار و وقتگیر باشد و اگر از کاغذهای پراکنده با اندازههای مختلف استفاده شود، کار طبقهبندی یادداشتها دشوار میشود.
اندازههای متعادلی که در بیشتر موضوعها مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: 20 15، 15 10 و 5/12 5.
3- هنگام یادداشتبرداری بهتر است یادداشتها را با دقت نوشت تا به بازنویسی آن نیاز نباشد.
4- هر موضوع را باید روی یک طرف برگه نوشت تا امر طبقهبندی یادداشتها ممکن باشد.
5- در جریان یادداشتبرداری تا آنجا که ممکن است باید مطالب مفصل را خلاصه کرد و شرط آن، درک درست نکتهها و تشخیص مفید بودن مطال قابل اهمیت است.
یک نگاه کلی به مطالب موردنظر پیش از انتخاب برای ثبت، امکان درک درست مطالب را بهتر فراهم میکند.
6- حاشیه برگههای تحقیق را باید بازگذاشت تا محلی برای توضیحات شخصی نویسنده وجود داشته باشد.
7- یادداشتها را باید رسا، کامل و قابل فهم نگاشت.
8- تاریخ نگارش یادداشت را باید در برگه یادداشت ذکر کرد تا یادداشتها، اعتبار خود را حفظ کند.
9- در جریان یادداشتبرداری باید از علامتهایی که نشانه «نقل قول مستقیم» یا «نقل قول مضمون» یا «خلاصه» یا «مطلب ناتمام» باشد استفاده کرد مثل «ق» برای «نقل قول مستقیم»، «خ» برای «خلاصه کردن» «ن» برای «مطلب ناتمام».
همچنین باید علائم نقطهگذاری مثل نقطه، ویرگول، پرانتز و جز آن را در متن یادداشت به کار برد تا یادداشتها در هنگام بهرهگیری روان، و درست خوانده شود.
10- در برگههای یادداشت، باید مآخذ یادداشت را با دقت نوشت تا آن را مستند و با اعتبار کند و امکان مراجعه به اصل منابع را هر زمان که لازم باشد میسر گرداند.
مشخصات منبع: شامل نام منبع، نام مؤلف، شماره جلد، تاریخ نشر و شماره صفحه است.
در صورتی که منبع مشاهده باشد ذکر محل مشاهده، تاریخ مشاهده و موضوع مشاهده لازم است و چنانچه منبع، مصاحبه باشد نام مصاحبه شونده، تاریخ مصاحبه، موضوع مصاحبه، محل مصاحبه؛ و در صورتی که منبع، سخنران باشد قید نام سخنران، موضوع سخنرانی، محل سخنرانی و زمان سخنرانی؛ و در صورتی که منبع، مطبوعات باشد درج عنوان مقاله، نام جریده، سال، دوره، شماره مسلسل و شماره صفحه الزامی است.
11- برای یادداشتها باید عنوان تعیین کرد تا استفاده کننده از یادداشت، امکان یابد با ورق زدن ساده یادداشتها، موضوع موردنظر را که به ترتیب الفبایی عناوین، نظام یافته است، جستجو و استخراج کند.
12- یادداشتها را باید طبقهبندی کرد تا در موقع مناسب قابل استفاده باشند.
طبقهبندی یادداشتها بر حسب نوع نیاز نویسنده، انجام میگیرد.
بهترین شیوه، طبقهبندی موضوعی است.
برای طبقهبندی جزئی یادداشتها، از بند پلاستیکی یا لفاف کاغذی استفاده میشود و برای طبقهبندی کلی از برگه دانهای مخصوصی که عنوان کلی مجموعه برگهها را روی آن مینویسد استفاده میشود.
برگهدان، محفظه چندکشویی و محل نگهداری و طبقهبندی برگههاست.
برگهدانهای از جنس پلاستیک یا مقوا حجم کوچکی دارند و در کیفهای دستی قابل حمل و نقلاند اما برگهدانهای چوبی یا فلزی که گنجایش و وزن بیشتری دارند فقط برای نگهداری در منزل یا کتابخانه یا محل کار مورد استفاده قرار میگیرند.
13- برای تفکیک برگههای مربوط به هر موضوع، بهتر است از طلق شفاف یعنی برجستگیهای پلاستیکی شفاف و میانتهی استفاده کرد و آن را به قسمت بالای یک برگه معمولی چسباند و اطلاعات لازم نظیر عنوان اصلی یا فرعی و یا حروف الفبا را روی کاغذ کوچکی نوشت و از میان دو لایه آن عبور داد.
13- برای تفکیک برگههای مربوط به هر موضوع، بهتر است از طلق شفاف یعنی برجستگیهای پلاستیکی شفاف و میانتهی استفاده کرد و آن را به قسمت بالای یک برگه معمولی چسباند و اطلاعات لازم نظیر عنوان اصلی یا فرعی و یا حروف الفبا را روی کاغذ کوچکی نوشت و از میان دو لایه آن عبور داد.
انواع یادداشت یادداشت به یکی از صورتهای زیر نوشته میشود: 1- خلاصهنویسی: در این نوع یادداشت، فشردهای از یک بند یا یک صفحه یا فصلی از منبع مورد مطالعه که برای منظور نویسنده کافی باشد در برگه نوشته میشود.
نویسنده با حذف کلمات و جملات طولانی و انتخاب جملات کوتاهتر و گزینش مهمترین جزء یا مفهوم اصلی در این امر توفیق مییابد.
2- نقل مستقیم: در این صورت، عین جملات و عبارات مأخذ اصلی بازنویسی میشود و درون علامت نقل قول « » قرار میگیرد.
3- نقل مستقیم با تغییر: در این نوع یادداشت، عین جملات و عبارات مأخذ اصلی نقل میشود اما به ضرورت با سه نقطه، مطلب زاید یا نامربوط به موضوع، حذف میگردد و یا ضمائر به نام تبدیل میشوند و یا زمان فعلها تغییر مییابند که در این دو مورد از قلاب ] [ استفاده میشود.
گاه در نقل مستقیم با تغییر، خواننده، واکنش خود را نسبت به مطلبی ثبت میکند و در مواردی، مطلب نویسنده را تفسیر میکند و به این ترتیب اظهارنظرهای انتقادی و سازندهای پدید میآید که در این صورت به آن، یادداشت ارزشیابی میگویند.
4- تفسیر یا ترجمه آزاد: نوعی از یادداشتبرداری است که خواننده، مطالب نویسنده یا گفتار گوینده را به زبان خودش مینویسد به نحوی که متوجه است معنی را تغییر ندهد و یادداشتش، بیان معانی نویسنده یا گوینده باشد.
خلاصه نویسی مقصود از خلاصه نویسی، استخراج جوهر مطالب یک اثر است به نحوی که با درک درست محتوای اثر و تشخیص مفید بودن مطالب قابل اهمیت، نکتههای اساسی و موضوع اصلی سخن از میان نرود.
یادداشت و تنظیم چکیده مضمون یک کتاب، تهیه یک مقاله تحقیقی از محتوای یک کتاب، کوتاهنویسی متن یک سخنرانی یا یک مصاحبه یا یک رویداد و گزارش یک خبر، و همچنین چکیده یک پرونده قطور حقوقی، قضایی، اداری، سیاسی، مالیاتی، بیان خطوط اصلی موضوع یک فیلم، نمایش و همانند اینها که در یک یا چند برگ منظم میشوند، خلاصهنویسی را تشکیل میدهند و برای هر منظوری که باشد بهرهبرداری میشوند.
تلخیص کتابهای گوناگون در زمینههای مختلف علوم و دانش بشری و خلاصه کردن و منتشر ساختن آثار کلاسیک بویژه داستانها در بسیاری از کشورها مرسوم است و موجب صرفهجویی در وقت خوانندگان و جذب گروه بیشتری به سوی مطالعه و همچنین کاهش هزینههای زیاد چاپ و نشر میشود و نیز درک مطالب متون را که به سبک نگارش و زبان امروز نوشته و چاپ میشوند، بویژه برای غیراهل زبان، آسان میگرداند.
خلاصهنویسی به دو طریق انجام میشود: نخست مطالعه موضوع و بازنویسی آن به صورت کوتاهتر و در معیار کوچکتر؛ و دیگر، استخراج مفاهیم یک اثر و بررسی جنبههای آن، ضمن نوشتن خطوط اصلی و مهم آن.
دقت کامل برای درک مطالب، کوشش دریافتن نکتههای برجسته، پرهیز از هر گونه تحریف در متن و رعایت قواعد درستنویسی در خلاصهنویسی به هر روش که انجام گیرد بسیار اهمیت دارد.
اگر در جریان مطالعه و یادداشتبرداری درباره برخی نکات، نظری داریم باید آن را در حاشیه توضیح دهیم و با ذکر دلیل بیان کنیم.
برای کسانی که در خلاصهنویسی از تجربه لازم برخوردار نیستند باید علاوه بر صرف وقت و نشان دادن حوصله لازم، متن را به کراتع مرور کنند تا موضوع سخن به تعریف آید و مقصود نویسنده درک شود و مضمون و نکات دقیق مطالب فهمیده شود.
در غیر این صورت ممکن است تلخیص مطالب، فاقد اعتبار لازم شود و گاه زیانهایی پدید میآورد که جبران آن دشوار و بلکه غیرممکن باشد.
راز و رمز نوشتن نوشتن برای خواندن خواندن نیمه دوم نوشتن است.
در آغاز خواندن شفاهی بود.
آدمی نخست رمز گفتاری کلام را آفرید و سپس رمز نوشتاری آن را.
به همین سبب راه تفهیم و تفاهم و اساس همه یادگیریها زمانی بس دراز زبان سمعی یعنی گفتن و شنیدن بود هنگامی که آدمی رمز نوشتاری کلام را آفرید، تفهیم و تفاهم و یادگیری از راه زبان بصری، یعنی نوشتن و خواندن، نیز برایش امکانپذیر شد.
در زبان بصری همان نشانههای زبان سمعی به صورت نشانههای بصری الفباء که جانشین نشانههای صوتی هستند، به کار میروند.
در ادبیات شفاهی، یا خواندن از راه گوش، هنگامی که گوینده و شنونده رودرروی یکدیگر باشند، ارتباطی مستقیم میان آن دو برقرار میشود.
برای مثال، در صحنه تئاتر این ارتباط میان بازیگر و بیننده شنونده دوجانبه است.
بازیگر احساسات و معنی و مقصود نویسنده را درک کرده است و آن را بازگو و مجسم میکند.
در همان زمان احساسات و برداشت بیننده و شنونده را هم در مییابد و نسبت به آنها واکنشی پیدا میکند و به آنها پاسخ میدهد.
وقتی که نوشته به زندگی اجتماعی ما راه یافت، دیگر ارتباط گوینده و شنونده به صورتی که پیش از آن بود امکانپذیر نشد.
هرگز نمیتوانیم یقین داشته باشیم که آنچه خواننده میخواند همان قصد نویسنده است.
هر خواننده از آنچه میخواند برداشتی خاص خود دارد.
نویسندهای را موفق میدانیم که این برداشت متفاوت را تا آنجا که میتواند به حداقل برساند.
به همین سبب است که میگوئیم خواندن نیمه دوم نوشتن است.
نوشتن وسیلهای است برای فرستادن و دریافت پیام.
نوشتهای که آسانتر خوانده شود، درست فهمیده شود، و بیشتر خوانده شود، به هدف نزدیکتر است.
برای اینکه به اهمیت و راز و رمز نوشتن پی ببریم، ناگزیر باید بدانیم نیمه دوم آن یعنی خواندن، چگونه صورت میگیرد و کمی دقیقتر و از دیدی علمی هنگام نوشتن به خواندن توجه داشته باشیم.
منظور از خواندن و مطالعه چیزی جز درک مطالب نوشته شده و شناخت ارزشها و معانی و مفاهیم کلمهها و عبارتها و جملهها و دریافت دانستنیها و معنی و مقصود و پیامی که نویسنده با رمز کلام نوشته است، نیست.
قصد این است که خواننده به اندیشهای که در نوشته پنهان است پی ببرد.
اگر هنگامی که مشغول مطالعه هستید کتاب یا نوشته را کنار بگذارید و اندکی به آنچه سبب شده است بتوانید مطالعه کنید بیندیشید، بهتر در خواهید یافت که چگونه بنویسید.
هنگامی که مشغول مطالعه هستید، کاری بس پیچیده انجام میدهید که حاصل سالها تجربه و دانشاندوزی است: 1- با یک نگاه واژهها را باز میشناسید.
چرا؟
چون هر یک را صدها بار پیش از آن شنیدهاید، دیدهاید، و شناختهاید.
شکل آن واژه در ذهنتان به صورت آوای واژه شناخته میشود.
زیرا با قراردادهای رمز گفتاری زبان از پیش آشنا بودهاید و رمز نوشتاری، که در زبان بصری به جای رمز گفتاری به کار میرود، برایتان بیگانه نیست و ذهنتان به آسانی کشف رمز میکند.
2- معنی هر واژه از ذهنتان میگذرد.
چون معنی آن واژه را پیش از آن میدانستهاید.
3- از مجموعه معانی واژههائی که خواندهاید معنی تازهای از ذهنتان میگذرد.
چون تجربهها و دانشهای قبلی شما برای یافتن این معنی تازه، که در ضمیر عبارت یا جمله است، به شما کمک میکند تا پیام نویسنده را از مجموعه واژههائی که برای بیان اندیشهای بکار برده است دریابید.
4- درباره آنچه خواندهاید واکنشی نشان دهید.
چون تجربهها و دانشهای قبلی شما را به تفکر وا میدارد تا درباره آنچه خواندهاید اندیشه کنید و به داوری برخیزید.
این گونه خواندن پیشرفتهترین نوع مطالعه است، و نوشتهای ارزش خواندن دارد که سرانجام خواننده را به اندیشیدن و تفکر برانگیزد.
اگر نوشتهای دستانداز و دشواری خواندن و فهم و درک نداشته باشد، و اگر خوانندهای راه درست خواندن را از کودکی آموخته باشد، و به تندخوانی- یعنی مهارت در خواندن- خو گرفته باشد، با میدان دید وسیعتری گروهی از واژههای یک جمله را یکجا خواهد دید و خواهد توانست همه یک جمله یا قسمتی از یک جمله را ببیند و بخواند.
چنین مهارتی در تندخوانی یکسویه نمیتواند باشد.
سوی دیگر دستیابی به این گونه خواندن نوشته نویسنده است که راه را با دشواریهای نوشته بر خواننده نبندد.
گفتار تبدیل اندیشه است به نشانههای صوتی برای انتقال به دیگری.
نوشتار هم تبدیل اندیشه است به نشانههای بصری برای انتقال به دیگری.
آنها که نوشتن را دشوار میدانند، اگر ریزهکاریهای تبدیل اندیشه به کلام مکتوب را بیاموزند، امکان دارد که جرئت نوشتن را از دست بدهند، ولی دیگر میدانند که در تاریکی قدم بر نمیدارند.
نوشتن هم، چون گفتن، آن قدر لذتبخش است که کمتر میتوان پس از پیروز شدن در نخستین نوشته دست از نوشتن برداشت.
نوشتن گونهای از خلق کردن است و انسان همیشه از خلق کردن لذت میبرد.
تفاوت میان اندیشیدن و گفتن، اندیشیدن و نوشتن، همان نشانههائی است که برای بیان و تجسم اندیشه به کار میبریم.
اگر نوشتن را دشوارتر از گفتن میدانیمع به این سبب است که این دو عمل را از دو مقوله جداگانه میدانیم.
حال آنکه نوشتن همان گفتن است چند نکته مهم درباره آرایش سخن نثر نوشتاری از مرسل ساده شروع میشود و در مسیر کمال خویشع به جانب شعر، به نثر مرسل عالی و سپس به نثر فنی (هنری) میرسد، و نیز گفتیم که نثر فنی یا هنری «نثری است که هدف آن ایجاد تناسب لفظی و آرایش کلام و گسترش فضای معنا باشد، با استفاده از آرایههای سخن و ارکان زینتی.» این آرایهها و ارکان زینتی همان است که در اصطلاح علوم ادبی بدان صناعات بدیعی نام نهادهاند به اضافه مباحث و نکاتی که به فن بیان و فن معانی ارتباط دارد.
این صناعات و فنون عبارت است از وسایل زیبایی و آرایشی سخن که در کلام فصیح و بلیغ به کار میرود فصاحت چیست: فصاحت به معنی گشادهزبانی و روشن گفتاری است، اما در اصطلاح علوم ادبی فصاحت، یا صفت کلمه است، یا صفت کلام (سخن) و یا صفت متکلم (سخنور).
فصاحت کلمه: آن است که لفظ از عیوبی چون تنافر حروف، غرابت و مخالفت قیاس لغوی خالی باشد.
تنافر حروف: یعنی؛ آنکه حرفهای کلمه چنان با یکدیگر ترکیب شوند، و یا در پی هم بیایند که هم بر زبان راندن آن کلمه دشوار باشد، همه به گوش سنگین آید.
چنین کلمههایی در زبان عربی فراوان یافته میشود، اما خوشبختانه در زبان اصیل فارسی این گونه کلمات نادر است و جای بحث درباره آنها باقی نمیماند.
غرابت کلمه: یعنی؛ دور بودن صورت و معنای کلمه از ذهن و نامأنوس بودن آن.
و آن چنان است که نویسنده یا گوینده کلمهیی را به کار ببرد که در اثر گذشت زمان، دیگر مورد استعمال نداشته و متروک شده باشد، و بنابر قول زبانشناسان جزو کلمات مرده به شمار آید، و اگر امروز آن را به کار ببریم نامفهوم و نامأنوس خواهد بود.
مانند به کار بردن «نخجل» به جای نیشگون (نشگون) و «نشکنج» و یا «چشم آغیل» (چشماغیل) به جای خیره در کسی نگریستن یا با خشم به کسی نگاه کردن و یا «آزفنداک» و «سرکیس» به جای قوس قزح و جز آنها.
گاه از گویشهای محلی کلمهیی ناشناخته را وارد زبان معیار میکنند که لفظ و معنای آن برای غیربومیان ناشناس و مهجور است.
مخالفت قیاس لغوی: در صورتی است که ساختار کلمه با فرنهادهای دستور زبان موافقت نداشته باشد.
مانند: ترکیب اسم خاص با پسوند مصدری «یدن» برای ساختن مصدر و فعل، مثل «مکیدن» یعنی؛ مکه رفتن، «پلنگیدن» یعنی؛ خوی پلنگی داشتن.
فصاحت کلام: آن است که کلمات (جمله، عبارت) از سه عیب خالی باشد؛ یکی تنافر کلمات، دوم ضعف تألیف و سوم تعقید.
تنافر کلمات: آن است که جمله از کلماتی ترکیب شده باشد که ترکیب آنها موجب سختی تلفظ شود و گوینده در ادای پی در پی آنها دچار اشکال گردد، اگر چه تلفظ هر یک از این کلمات به تنهایی بسیار ساده باشد.
مانند: «خواجه تو چه تجارت کنی».
یا «در لرستان نه لر است و هر یکی نه نره لر».
یا این بیت: آن شاه شجاع گر بکشد تیر و کمان را در یک کششش ششصد و شش تیر بدوزد ضعف تألیف: آن است که در ساختار جمله رعایت فرنهادهای دستور زبان نشده باشد.
مانند اینکه فعل مفرد برای فاعل جمع بیاورند و بگویند: «حاضران از آن مجلس به اعتراض برخاست».
یا آنکه اجزائ و ارکان جمله در جای خود قرار نگیرند مانند: «خواند دانشجو درسش را» یا «آن زن آزادی شوهرش از زندان را تقاضا کرد».
تعقید: به معنای گره خوردن، پیچیدن، پیچیدگی و کلام پیچیده و غیرقابل فهم گفتن است.
در جملههای پیچیده و دور از فهم گاه مفردات جمله یعنی کلمهها تعقید دارند، و گاه تمامی جمله از نظر ترکیب لفظی دچار تعقید است، و آن را «تعقید لفظی» گویند، و گاهی میشود که جمله از نظر معنی پیچیده است، و آن را «تعقید معنوی» گویند.
واژه شناسی یکی از عوامل غلط نویسی، عدم شناخت و تشخیص صحیح واژههاست.
برخی کلمات مثل هم تلفظ میشوند؛ ولی شکل مکتوب و معنای آنها متفاوت است.
همین سبب میشود تا نویسندهی کم دقت به شکل املائی واژهای توجه نکند و آن را غلط بنویسد.
«هم اکنون که من مشغول نوشتن ستور مزبور میباشم چندین عکس از آزمایشات مورلی مارتین مقابل چشمم نهاده است.
قطعا منظور مترجم محترم از «ستور»، «سطرها» بوده که باید «سطور» نوشته میشد؛ اما به هر دلیل ستور نوشته شده که واژهای منفرد و به معنی چارپا (= اسب، استر، الاغ) است.
قرینهی موجود در جمله نیز همین را اثبات میکند؛ زیرا آنچه را که مینویسد «سطور» است و «ستور» را میچرانند!
نمونههای مشابه این غلط املائی فراوان است و هر روز در کتابها، روزنامهها و نامهها دیده میشود و گاه سبب رسوایی نویسنده میگردد.
«...
الا و لله که امروز باید نها را با ما صرف کنی ...» «نهار» را صرف نمیکنند؛ زیرا «نهار» واژهای عربی و به معنای «روز» است؛ بلکه آنچه که صرف میشود «ناهار» است که اصلا کلمهای فارسی و به معنی غذائی است که وسط روز (= نهار) میخورند.
درست نویسی یکی از اصلیترین وظایفی که نظام آموزشی هر کشور بر عهده دارد، آموزش «درست نویسی» است.
در عمل به این وظیفه است که روزهای نخست دبستان با تمرین خط آغاز میشود و با نوشتن، تمرین واژهها، املا، جملهسازی، شناخت ساختمان و نقش کلمهها در جمله و سرانجام درس آزاد و شیرین انشان ادامه مییابد.
اینها همه برای آن است تا «درست نوشتن» در ما «نهادینه» شود.
درست نویسی، مهارتی است که تنها با فراگیری، تمرین و دقت در به کار بردن اصول جملهنویسی به دست میآید.
بر هر زبانی قوانینی حاکم است و به کمک این قوانین خواندن جملهها و فهم آن برای مخاطب ممکن میگردد.
در این بخش به برخی از این قواعد اشاره میشود و انتظار میرود خوانندگان گرامی در نوشتههای خود این اصول و قواعد را رعایت کنند.
نشانهگذاری نشانههایی که در جمله به کار میرود در ایران سابقهی زیادی ندارد و با تقلید از نوشتههای اروپایی در خط فارسی وارد شده است.
پیش از اروپاییها، یونانیان این نشانهها را ابداع کرده بودند.
البته این به آن معنا نیست که جملهها بدون استفاده از هیچ علامتی نوشته میشدهاند؛ بلکه برای راحتی خواننده و فهم دقیق جمله از نشانههایی استفاده میشد که پس از ورود صنعت چاپ به ایران و ترجمه یا آشنایی با کتابهای غربی نشانههای جدید جایگزین آن علامتها شد.
مثلا در گذشتهها نویسندگان ایرانی و اسلامی هنگامی که مکث را در جمله لازم میدیدند بر روی حرف آخر کلمه نشانهی «ساکن» قرار میدادند.
نیز برای تفهیم پرسشی بودن جمله قید پرسش را کافی میدانستند.
نشانهای را هم به معنی شروع پاراگراف به کار میبردهاند.
از مرکب رنگی نیز برای برجسته نشان دادن کلمه یا جمله استفاده میکردهاند.
بنابراین ساکن به جای ویرگول (،) قید پرسشی عوض علامت سؤال (؟) و رنگی بودن کلمه یا جمله به معنی گیومه ( «») و با هدف تأکید بر آن کلمه یا جمله به کار میرفته است.
پس آنچه بعد از ورود نشانهها در خط فارسی رخ داد، یک جایگزینی بود نه چیزی دیگر.
حال به این دو جمله توجه کنید: الف- خلاف این را بیان میکند و مفاد آن این است که چهارده بازار بورس- ظاهرا در سراسر کشور- وجود دارد که اکنون چهاردهمین این بازارهای سیزده گانه در زنجان گشایش مییابد.
وجود نشانهها میتواند در درک و فهم منظور نویسنده مهم وحیاتی باشد؛ مثلا در قانون کار آمده است: «...
در صورتی که نماینده کارفرما خارج از اختیارات خود تعهدی بنماید و کارفرما آن را نپذیرد در مقابل کارفرما ضامن است.» کسی میتواند متن بالا را چنین بخواند: «در مقابل، کارفرما ضامن است.» شخص دیگری نیز ممکن است آن را این گونه بخواند: «در مقابل کارفرما، ضامن است.» اگر قانونگذار- شاید هم حروفچین!- در یکی از این دو ویرگول قرار میداد، مانع کژتابی جمله میشد.
کاربردهای نشانههای جملهنویسی تابع قاعدهای ثابت نیست؛ بلکه میتوان گفت معمولا و اغلب این نشانهها در موارد یاد شده به کار میروند.
همچنین نباید در استفاده از این نشانهها زیادهروی کرد و بهتر است فقط در مواردی که نبود یک یکی از این نشانهها فهم معنای جمله را مشکل یا ناممکن میسازد، از علامت استفاده شود.
آشنایی با حرفهی ویراستاری ویراستاری، در ایران ما، حرفهی جوانی است.
پیش از آن که این حرفه، به معنای امروزیاش، در جهان کتاب و مطبوعات جا باز کند، کارهایی در جریان نسخهبرداری یا چاپ انجام میگرفت که با پارهای از عملیات ویرایشی مشابهت داشت.
از جمله، نسخهی خطی اثر را بر مؤلف میخواندند و با نظر او تهذیب و تنقیح میکردند و چنین نسخهای طبعا اعتبار دیگری مییافت.
هم چنین، از این نوع، کاری میشد که به آن تحبیر میگفتند که، در لغت، به معنی «آراستن و نیکو نوشتن» است.
ویراستاری، به معنای امروزی آن، در نزد ما ، نسبتا نوپاست و تنها چند سالی است که در صنعت نشر ایران جایگاه شایستهی خود را یافته است.
برخی از مراکز انتشاراتی، با وارد کردن ویرایش در فرایند نشر کتاب، کسب اعتبار کردند.
تا همین اواخر، ناشران خصوصی عموما، به رسم قدیم، دستنویس مترجم یا مؤلف را، به همان صورت خام، به دست حروفچینی و چاپ میسپردند.
نشر مجموعهها و دانش نامهها و آثار چند مؤلفی در حوزهی واحد نیز در بالا بردن شأن ویراستاری نقش مؤثر داشته است.
در این گونه کارها، یکدستی و تناسب اجزا و نظم و نسق ساختاری و حتی سبک نگارش اهمیت دیگری دارد.
از این رو، ناشران، برای تعهد این امور، نیاز مبرم به سازمان دادن دستگاهی نسبتا پیچیده و، در عین حال، منسجم و هم آهنگ و همچنین، به ناظر و سردبیری کارآمد و ذیصلاح را احساس کردند.
در برخی از مراکز، که در سطح دانشگاهی عمل میکردند، به حکم فعالیت انتشاراتی در رشتههای گوناگون علمی و فنی، تشکیل شعب تخصصی در بخش ویرایشی ضرورت یافت.
بدین سان، ویراستاری به صورت حرفهای با دامنهی وسیع خدماتی درآمد و در صنعت نشر خصلت نهادی پیدا کرد و حتی در طبقهبندی رسمی مشاغل منظور گشت و، برای آن، درجاتی معین و شرایط احراز هر درجه و حدود وظایف و اختیارات در هر یک از مراتب مشخص گردید.
ویرایش، ویراستار دو لفظ ویرایش و ویراستار ظاهرا معادل editing و editor انگلیسی اختیار شده است.
اما، در عمل، لفظ editor، در صنعت نشر، معادلهای متعدد دارد: ویراستار، مصحح، ناظر یا دبیر مجموعه، سردبیر مجله و نشریه.
یک لفظ دیگر نیز در همین مقوله داریم و آن copy editor است که نسخهپرداز یا ویراستار فنی را برای آن اصطلاح کردهاند.
این که editor با چند اصطلاح حرفهای در زبان فارسی متناظر شده است با واقعیت وفق دارد و از آن حکایت میکند که یک معادل فارسی نمیتوانسته است سراسر طیف معنایی لفظ فرنگی را، در مراتب گوناگون، زیر پوشش بگیرد.
برقراری تناظر یک به یک میان لفظ انگلیسی و برابر فارسی آن چندان حسنی هم نداشت و ابهامآفرین میشد.
در حقیقت، اثر، از زمانی که به ناشر عرضه میگردد، و گاهی پیش از آن، یعنی از روزی که به اثرآفرین سفارش داده میشود، تا لحظهای که از چاپ بیرون میآید و حتی پس از آن، یعنی هنگامی که وارد بازار میشود و ناقدان دربارهی آن اظهارنظر میکنند، مسیری دراز و پر دستانداز را میپیماید که ویراستار به معنی وسیع آن را، در مراحل و مدارج متعدد، به صورتهای گوناگون، و با دامنه و شدت متفاوت، درگیر میسازد.
عملیاتی که طی سراسر این مسیر انجام میگیرد، در هر منزل، نامی پیدا میکند که مرتبهای از مراتب ویراستاری را متمایز میسازد.
انواع خدمات ویرایشی انواع خدمات ویرایشی به چند اعتبار تعیین میشود: 1- نوع ویرایش: تخصصی، محتوایی- ساختاری، زبانی، فنی؛ 2- نوع اثر: ترجمه، تألیف، تصحیح؛ 3- حوزهی محتوایی اثر: علمی- تحقیقی، مطبوعاتی، دوقی- تخیلی؛ 4- عرصهی کاربردی اثر: مرجع، درسی، عام؛ 5- حجم اثر: مقاله، رساله، کتاب، مجموعه؛ 6- مخاطبان اثر: کودکان، نوجوانان و جوانان، دانشگاهیان، محافل علمی در سطح بالا.
به اعتبار نوع ویرایش اثر علمی- تحقیقی در سطح دانشگاهی، اگر تألیفی باشد، به ویرایش تخصصی نیاز دارد.
ویراستار تخصصی، از نظر احاطهی علمی باید در حد نویسنده و حتی بالاتر از او باشد.
لیکن ویرایش این نوع اثر، اگر ترجمه باشد، از ویراستار زباندان و اصطلاحشناس و بهرهور از آشنایی نسبی به موضوع برمیآید.
در این حالت، کار ویراستار منحصر خواهد بود به مقابله و ویرایش زبانی و یکدست کردن اصطلاحات و افزودن توضیحات لازم برای خوانندگان ترجمه و، و در موارد تردید، وارسی با استفاده از مراجع یا کمک گرفتن از اهل فن.
نوع دیگری از آثار علمی به اصطلاح تألیفی وجود دارد که عمدهی مطالب آنها ترجمه یا اقتباس مستقیم از اثری به زبان بیگانه است.
ویراستار متخصص، اگر به جهان کتاب در رشتهی خود آشنا باشد، میتواند منبع اصلی «مؤلف» را بازشناسد و، در این حالت، کار او به ویرایش اثر ترجمهای بسیار نزدیک میگردد.
اثر اقتباسی، هر قدر هم «مؤلف» بکوشد که رد گم کند، هم از روی مطالب و هم از طرز بیان آنها، بازشناخته میشود.
در این صورت، ویراستار باید مصرانه معرفی منبع اصلی «تألیف» را خواستار گردد و ویرایش اثر را به آن منوط سازد.
فقطد ناشران معتبری که دامنهی کارشان فراخ است و رشتههای متعدد علمی و فنی را در بر میگیرد به ویراستاران متخصص در شعب علوم و فنون نیاز دارند و بنیهی مالی آنها اجازهی استفاده از آنان را میدهد.
در غیر این صورت، ناشر ناگزیر است به ویراستار عمومی قناعت کند، هم چنان که در اغلب مراکز جمعیتی کم اهمیت پزشکان عمومی هستند که خدمات درمانی را در محل انجام میدهند.
در ویرایش محتوایی- ساختاری، کارهایی از انواع زیر ممکن است انجام گیرد: - حذف یا تقلیل و تلخیص مطالب؛ - تبدیل، اصلاح، تعدیل، توضیح؛ - افزایش؛ - بازبینی و تصحیح؛ - برقرار ساختن نظم و ترتیب و اسلوب.
آیین نگارش و گزارشنویسی مقصود از نگارش: اگر نویسندهای بتواند آنچه را که در ذهن دارد، بیکم و کاست روی کاغذ بیاورد، به نگارش دست زده است.
پس مقصود از نگارش، «رسانیدن پیام نویسنده است به خواننده» بنابرانی رعایت هر نکتهای که این پیغام را درستتر و زودتر به خواننده برساند، شایسته خواهد بود، لیکن باید توجه داشت که رعایت سلیقههای مختلف در کار نگارش، مشکلاتی را ببار میآورد و حال آنکه هر سلیقهای باید پیرو اصول و موازین علمی و پذیرفته شده باشد.
نگارش، یکی از وسایل مبادله اطلاعات و از مهمترین و مشکلترین آنهاست.
چه بیشتر تصمیمهایی که مسؤولان سازمانها میگیرند بر اساس گزارشهایی است که دریافت میکنند.
حال اگر در تهیه و تنظیم آنها دقت نشود، چه بسا که منشأ زیانهای مادی و معنوی گردد.
هر نوشتهای که بهتر بتواند افکار و هدفهای نویسنده را به خواننده منتقل سازد، آن نوشته کاملتر و رساتر است.
بکار بردن لغات، اصطلاحات، الفاظ و عبارات ساده و در خور فهم خواننده، به نوشته ارزش و اعتبار میدهد.
نویسنده نباید اجازه دهد که خواننده در طول گزارش- یعنی مقدمه، متن و نتیجه یا پیشنهاد- دچار آشفتگی و سردرگمی شود و در گرفتن پیام درنگ کند.
اگر آنچه را که در اعماق روحمان نهفته داریم و آنچه را که در زندگی میبینیم و احساس میکنیم، بتوانیم همانگونه نشان دهیم، ما را گوینده یا نویسنده نامند؛ ولی شمار آنانکه دارای این توانایی هستند، متأسفانه اندک از بسیار است و طبیعی است که از همه مردم نمیتوان انتظار داشت که گویندهای جادوگر یا نویسندهای چیرهدست بار آیند.
با اینهمه از آنها که تحصیلاتی دارند، تجربیاتی اندوختهاند و منشأ خدماتی هستند، میتوان و باید انتظار داشت که با استفاده از شیوههای نگارش پیامهای خود را بتوانند به روشنی و رسایی به خواننده برسانند و این کار به سادگی امکانپذیر است.
وقتی ما میتوانیم هر نوع مقصودی داریم، شفاها به دیگری بگوییم دلیلی ندارد که نتوانیم آن را روی کاغذ بیاوریم، لیکن از آنجا که «نوشتن» دشوارتر از «حرف زدن» است.
باید در این مورد دقت بیشتری بکار برد.
با پیشرفت تکنولوژی و گسترش دامنه فرهنگ و تمدن بشری، امروزه نگارش از صورت یک امر ذوقی و تخصصی بیرون آمده، به عنوان یک فن مهم و ضروری و در ردیف مهمترین ابزار کار، در همه سازمانهای اداری و مراکز مهم آموزشی پذیرفته شده است.
به عبارت دیگر امروز از استاد دانشگاه گرفته تا افراد فنی و کارکنان ساده سازمانهای دولتی و بخش خصوصی از فرا گرفتن شیوههای گزارشنویسی و نگارش- لااقل از نوع توضیحی آن- بینیاز نتوانند بود.
به دلیل این نیاز روازفزون، سازمانهای مختلف کشور- در جهت تحقق هر چه سریعتر اهداف خویش- برای آشنا ساختن کارکنان و مدیران خود به شیوههای نگارش و گزارشنویسی، آنها را به دورههای ویژه مربوط که به صورت کوتاه مدت (حداکثر سه هفته) در سازمانهای آموزش مدیریت و سرپرستی اجرا میشود اعزام میدارند و هر کسی میتواند با دیدن چنین دورهای، پیام خود را به سرعت، صحت و روشنی به خواننده برساند.
تنها از رهگذر نگارشها و گزارشهاست که میتوان آرشیو مرتب و بایگانی منظم را در سازمانهای اداری و مراکز آموزشی بوجود آورد- و تنها بدین وسیله امکان ضبط و ثبت مطالب و استفاده از آنها به عنوان «سند» در مراجعههای بعدی فراهم میآید.
از خلال گزارشهاست که طرز فکر و حدود صلاحیت و مهارت مدیران و گزارشگران را میتوان تشخیص داد.
نکته مهم هر نوشتهای باید پاسخگوی دو مطلب اساسی باشد: - چه میخواهیم بنویسیم؟
- چگونه میخواهیم بنویسیم؟
در مورد مطلب اول باید بدانیم که هدف ما چیست و چه فکرهایی را باید برای رسیدن بدان هدف فراهم آوریم.
در مورد مطلب دوم، لازم است شیوه نگارش را بیاموزیم.
نوشته خوب و روشن، بازتاب طرح و نقشهای است که صرف وقت را برای خواننده به حداقل برساند.
از این رو هیچ نوشته خوب و روشنی نیست که از یک فکر روشن مدت نگرفته باشد و بر اساس یک طرح دقیق و منظمی پیریزی نشده باشد.
برای رسیدن بدین هدف ناگزیر باید مشکلات نگارش را شناخت و با طرح نقشه دقیقی که از رهگذر مراحل چهارگانه گزارشنویسی امکانپذیر است، آنها را برطرف ساخت.
مشکلات نگارش - نحوه خط و ابهامی که در بیشتر نوشتهها از نظر شیوه خط وجود دارد.
- املای لغات - رعایت قواعد دستور زبان - خط خوردگیهای احتمالی - ناهماهنگی الفاظ و جملهها - انتخاب زمان مناسب چند یادآوری به ویراستاران و نسخهپردازان 1- به منظور جلوگیری از ایجاد تشتت در نگارش، توصیه میشود از یک شیوهنامه استفاده شود.
2- در متن نقل قول- حتی در حد علایم سجاوندی- تغییری داده نشود.
3- نقل قولها با منابع آن تطبیق داده شود تا نسبت به صحت آن اطمینان حاصل آید.
4- مشخصات کامل منابع نقل قول در پانوشتها یا پینوشتها درج شود.
5- از تغییرهای غیرضروری و تفننی در انشای اثر خودداری شود.