دانلود مقاله داستان پیرزنی بر جاده

Word 77 KB 20046 15
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نویسنده: شریل تمپچین
    اکتبر 1944 بود. لایه های نازک برفی زود هنگام،، ایالت مینه سوتای جنوبی را پوشانده بود. برفِ قسمتهای زیادی، به جز قسمتهایی که در سایه قرار داشت، از بین رفته و زمین گل آلود، از وسط قسمتهای ذوب شده، خود نمایی می‌‌کرد. کشتزارها خلوت و کسالت آور بودند و زیر آسمان سربی، خسته به نظر می‌‌رسیدند. فصل حاصلخیزی و رشد سپری شده بود. مزارع، محصولشان را داده و حالا در انتظار خواب طولانی زمستانی، به سر می‌‌بردند.
    در آسمان، فریاد خشنی، سکوت را می‌شکند. کلاغی سیاه، به آرامی‌پرواز می‌‌کند. با سر بزرگش، چرخزنان، در حال از نظر گذراندن مناظر زیر است. از پنجره ‌ ک خانه روستایی، دختری ده ساله در حال تماشای پرواز اوست تا پس از مدتی از نظر ناپدید می‌شود. دختر چشمانش را می‌مالد، و خمیازه ای می‌‌کشد. هوای دلگیر، او را خواب آلود و بی حال کرده است. می‌‌خواهد به اتاقش بر گردد وبر تختش بِلَمَد و کتاب (پنج فلفل ریزه) را بخواند.
    - (آنی )!افکار پوچ را رها کن ! میز چیده شدخواهش می‌‌کنم زودتر بیا!
    این مادرش بود که با صدای بلندی، از آشپزخانه صدایش می‌زد.
    - مارگارت! تو هم برو پسرها را صدا بزن و سپس بیا به من کمک کن تا غذا را سر میز بیاریم.
    هر دو با هم گفتند :
    - چشم !ماما!
    و خواهرش رفت، بچه های کوچکتر را پیدا کند. همین که آنی، از مرتب کردن ظرف و قاشق و چنگال فارغ شد. سه پسر
    کوچک که موهایشان به هم ریخته بود ، جست و خیز کنان، وارد اتاق غذا خوری شدند. هر کدام کپی آن یکی، اما در اندازه های متفاوت. همه پشت میز نشستند.
    مارگارت و مادرشان، دیگ بزرگ سوپ جوجه و همچنین دیسی از نانهای برش خورده، که برای عصرانه، مورد استفاده قرار می‌‌گرفت را، داخل اتاق آوردند. .
    مادر:
    - مارگارت! تو زحمت بشقابهای سوپ را بکش! تا من هم یک کاسه برای بابایتان ببرم، ببینم می‌‌توانم او را مجبور کنم، کمی‌‌بخورد. بچه ها! شما هم مطیع خواهرانتان باشید! شنیدید !
    ناگهان از راهرو، زنگ تلفن، به صدا در آمد. دو زنگ کوتاه، دو بلند. و همه، منتظرانه به آن سمت خیره شدند. مادر ، گوشی را بر داشت، و با صدای بلند گفت :
    - الو، سلام! آیرس نلسون، بفرمایید!
    صدای مردی از طرف دیگر آمد.
    - من دکتر لارسن هستم. همسرم می‌‌گوید شما چند بار تماس گرفته اید. حال فرِِِد، چطور است ؟
    - خب! حالش چندان خوب نیست، دکتر! بیماری اش، ممکن است به سینه پهلو، منجر شود. بد، نفس می‌‌کشد. و نمی‌‌توانم وادارش کنم که چیزی بخورد. من نگرانم. دوست دارم یک نوک پا بیایید، دوباره او را ببینید. در این لحظه، سکوت کوتاهی، حکمفرما شد. و او شنید که دکتر، نفس عمیقی کشید.
    دکتر :
    - خانم آیرس! اگر بتوانم، سعی می‌‌کنم امشب خودم را برسانم. اما احتمالاً، آمدنم تا صبح، به طول خواهد انجامید. آدمهای زیادی، به این نوع آنفلوآنزا، دچار شده، و تلفنهای زیادی، در این زمینه، به من شده است، که قبل از اینکه به مسئله شما
    بپردازم، باید در مورد آنها اقدام کنم. البته، زیاد طول نخواهد کشید.
    لحن صدایش آهسته ترشد.

آغاز زندگی ودوره کودکی محمد رضا پهلوی در روز چهارم آبان 1298 برابر 26 اکتبر 1919 درتهران به دنیا آمد. پدر او رضاخان میرپنج(پهلوی) و مادرش که تاج الملوک که همسر دوم رضاخان بود.چند ساعت بعد خواهر دوقلوی او قدم به عرصه ی وجود گذاشت که نامش را اشرف گذاشتند وروابط او با برادرش در سراسر زندگی توام با احساسات شدید و ناراحتیهای زیاد بود. سایر فرزندان تاج الملوک عبارت بودند از یک دختر ...

طبق روايت هاي مختلف از آدم (‌ع)‌ تا خاتم (ص )‌يکصد و بيست و چهار هزار پيغمبر و ائمه و اوليا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختيار وجبر )‌ است هدايت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختي برسانند . ولي از بدو تولد اولين فرزندان آدم ، هابيل و

از رم تا روم در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی ...

مالک يوم الدين يادداشتي بر فيلم پاداش سکوت ( عليرضا نوفرستي) خلاصه فيلم: اکبر منافي که سابقه بستري شدن در آسايشگاه جانبازان موجي را دارد اکنون فروشنده بليط اتوبوس است. او بطور تصادفي در تلويزيون چهره همرزم شهيدش (يحيي) را مي بيند و بسراغ پ

از رم تا روم در همان زمانی که یونان دوران شکوفایی خود را می گذراند، در شمال غربی آن یعنی در شبه جزیره ی ایتالیا اقوامی می زیستند که از حیث فرهنگ و تمدن بسیار عقب تر از آنان بودند. از شهرهای مهم این اقوام، شهر رم بود. رمی ها حکومت جمهوری داشتند. آنان به طور دایم با همسایگان خود در جنگ بودند. به همین دلیل، جنگاوری در میسان رمی ها اهمیت زیادی داشت و پسران خود را پس از دوران کودکی ...

پیشگفتار دنیا پس از رنسانس و به خصوص در قرن پایانی هزاره دوم آنچنان شاهد دگرگونی های شگرفی در زمینه های علوم و فنون بوده که بسان رؤیایی باورنکردنی می آید . رشد چشمگیر صنعت در روزگار ما به گونه ای بوده که حتی خالق داستانهای علمی و تخیلی ژول ورن نیز چنین چیزی به مخیله اش خطور نکرده و نتوانسته بود پیش بینی تحولات عصر تکنولوژی را تصور کند . حرکت شتابان صنعت به اسب افسار گسیخته ای می ...

زواتینی نظریه پرداز سبک نئورئالیسم در 1942، پیدایش نوع تازه ای از سینما را اعلام کرد سینمایی که پیرنگ از پیش طراحی شده و شسته رفته را کنار می نهد، از بازیگران حرفه یی استفاده نمی کند، و برای ارتباط مستقیم با واقعیت های اجتماعی دوربین و تجهیزاتش را به خیابان ها می برد . او اعتقاد داشت که پیرنگ ( طرح داستانی ) شگردی است که ساختاری مصنوعی بر ((زندگی روزمره)) تحمیل می کند و بازیگران ...

موقعیت و تاریخچه: کارخانه ایران خودرو در کیلومتر 14 جاده مخصوص کرج واقع شده است. در واقع جاده مخصوص کرج از میان کارخانه عبور می کند که آن را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرده است. این کارخانه در مساحتی بالغ بر 2315170 متر مربع قادر به تولید انواع خودروها از قبیل اتوبوس، مینی بوس، سواری و وانت و کامیونت می باشد. این کارخانه در سال 1341 به نام کارخانجات صنعتی ایران ناسیونال بنیان ...

پیش در آمد : دی شیخ با چراغ همی گشت کرد شهر گز دیو و دد ملو لم وانسانم آرزوست طبق روایت های مختلف از آدم (‌ع)‌ تا خاتم (ص )‌یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و ائمه و اولیا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختیار وجبر )‌ است هدایت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختی برسانند . ولی از بدو تولد اولین فرزندان آدم ، هابیل و قابیل می بینیم که انسان برای ارضای نیازهای خود چه ...

هوا گرم بود و من بدون توجه به اين همه گرما خودکار را در دست گرفته بودم و مدام زير مطالب مهم کتاب خط مي کشيدم تنها اميدم اين بود که بتوانم در کنکور رتبه ي خوبي به دست بياورم و بعد هم در بهترين دانشگاه درس بخوانم و هميشه به اين حرف مادرم که مي گفت تو

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول