چگونگی ورود لغات عربی به زبان فارسی
تطورات زبان فارسی در ضمن 29 قرن
ورود مضامین عرفان و تصوف به شعر و نثر فارسی مخصوصاً در قرن ششم هجری که از اعاظم کتب صوفیه که به عربی نگاشته شده بود مانند آثار «ابوعبدالرحمن سلمی»، «اللمع فی التصوف» و «آثار ابن عربی» نشأت می گرفت موجب رواج تعداد زیادی اصطلاحات عربی در شعر و نثر فارسی شد .
نثر فارسی از هزار سال پیش تاکنون، تحولات و تطورات بسیار به خود دیده است:
در اواخر قرن سوم تا اوایل قرن چهارم که ایرانیان پس از دو قرن بی خطی، صاحب خط شدند، کوشیدند پارسی بنویسند و از نوشتن با انشاء عربی به پارسی بازگردند. دراین خط جدید که از عربی اقتباس شد طبعاً همسانی خط و ارتباط و علائقی که با زبان عربی در دویست سال گذشته پیدا کرده بودند موجب ورود لغات عربی به خط و زبان فارسی گشت، اما ایرانیان که مایل بودند زبان پارسی استقلال خود را حفظ کند،
می کوشیدند که در ترجمه کتب عربی به پارسی که بسیاری از آن کتابها را هم خود ایرانیان در زمانی که خط نداشتند به عربی نوشته بودند لغات پارسی به کار ببرند، همانگونه که امروزه مترجمی که مثلاً زبان فرانسه یا انگلیسی یا زبانهای دیگر متنی را ترجمه می کند مایل نیست حتی یک لغت را به صورت اصلی بیاورد و ترجمه ناشده باقی بگذارد.
کتبی که در آغاز شکل گرفتن خط و زبان جدید فارسی(دری) ترجمه شده بیشتر الفاظش پارسی بود و جز لغاتی اصطلاحی که ناگزیر بودند صورت عربی آن را عیناً نقل کنند اکثر الفاظ به فارسی نوشته می شد که نمونه های آن ترجمه تاریخ طبری (موسوم به تاریخ بلعمی) و ترجمه تفسیر طبری و حدودالعالم و نظایر آنهاست. در قرنهای چهارم و پنجم نیز اهتمام به پارسی نویسی ادامه داشت و در اغلب کتب تألیفی این دوران، شواهد گویایی موجود است. اما از اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم که عرفان و تصوف در شعر و نثر فارسی گسترش یافت و تعداد نویسندگان و شاعران صوفی و عارف رو به ازدیاد نهاد، ورود لغات عربی به زبان فارسی افزایش گرفت، زیرا زبان عرفان، زبان رمز و راز و کنایات و اصطلاحات عرفانی بود، و چون لغات و اصطلاحات از کتب عرفانی عربی به فارسی می آمد و معمولاً اصطلاح را چه دینی و چه علمی و چه عرفانی به آسانی نمی شد معادل سازی کرد؛ اصطلاحات عرفانی، همچون اصطلاحات دینی در زبان فارسی شیوع یافت.
پیش از این ایرانیان، اصطلاحات دینی را هم غالباً به پارسی برگردانده بودند مخصوصاً اصطلاحاتی که زیاد مورد نیاز بود. مثلاً به جای «صلوه » نماز گفتند و به جای «صوم» روزه گرفتند و حتی نام نمازهای پنجگانه را به فارسی وضع کردند: نماز بامداد، نماز پیشین، نماز دیگر،نماز شام، نماز خفتن.