قرن نهم دوره تیموری (782 907 هجری مقدمه)
دورهیی که مورد بحث ما در این فصل است از «یورش» تیمور به خراسان و سیستان (782 هجری) آغاز و به جلوس شاه اسمعیل صفوی (907) ختم میشود و اگر چه قسمتی از اواخر قرن هشتم و چند سالی از اول قرن دهم در جزو این دوره مورد مطالعه قرار میگیرد لیکن چون در میان این دو پاره از قرن هشتم و قرن دهم تمام سنین قرن نهم قرار گرفته و این قرن اختصاص به دوره سلطنت جانشینان تیمور گورکان دارد ما این فصل را در ذیل عنوان قرن نهم و دوره تیموری مطالعه میکنیم.
در آغاز این دوره ممتد یک صد و بیست و شش سال چند تن از دانشمندان و شاعران و نویسندگان دوره فترت بین ایلخانان و و تیموریان زندگی میکردهاند که غالب آنان شهرت و اهمیتی در علوم و ادبیات دارند لیکن چون از این چند تن بگذریم تا اواخر قرن نهم مردان بزرگ و نام آور را در علوم و ادبیات کمتر مییابیم مگر آنان که دربار سلطان حسین بایقرا را در هرات بزیت دانش و هنر و ادب خویش مزین میداشتهاند.
قرن نهم دوره تیموری (782 907 هجری) --> زبان فارسی در عهد تیموری
زبان فارسی در این عهد ممتد دنباله تحول پردامنهیی را که از قرن هشتم آغاز کرده بود ادامه میداد و بر روی هم به انحطاط میگرایید.
علت عمده این انحطاط آن بود که اولاً: زبان ترکی با حمله مغول در ایران رواج بسیار یافت و بر اثر تتابع تغلب طوایف ترک در دربارها و دستگاههای اداری و نظامی و میان مردم (در بعض نواحی) شایع شد و این خود مایه زیان بزرگی برای زبان پارسی بود و حتی بعضی از رجال ادب این عهد زبان ترکی را بر زبان فارسی ترجیح دادهاند چنان که امیر علیشیر نوایی کتاب محاکمه اللغتین را به همین قصد تألیف کرد.
ثانیاً: مراکز زبان فارسی در خراسان و عراق و هم چنین دربارهای حامی شعر و ادب از میان رفت و در نتیجه شعر از دربار دور شد و به دست عامه افتاد و همین امر باعث شد که مهارت و قدرت کلام و وسعت اطلاعات شاعران قدیم که بر اثر تحصیلات متمادی و و دشوار به دست میآمد از میان برود.
ثالثاً: استادان زبان فارسی که میبایست مربی شاعران و نویسندگان جدید باشند به تدریج از میان رفتند و در نتیجه کار شعر و نثر به دست کسانی افتاد که بهره غالب آنان از فنون ادب کم بود.
این مسائل و اموری از قبیل آنها باعث شد که زبان فارسی در مراحل انحطاط سیر کند و شعر و نثر دوره تیموری از لحاظ زبان و افکار چندان مورد توجه و اعتماد نباشد.
قرن نهم دوره تیموری (782 907 هجری) --> نثر فارسی در عهد تیموری
نثر فارسی در عهد تیموری وضع مساعدی داشت.
در این دوره نثر از مبالغههای صنعتی و فنی قرن ششم و هفتم تقریباً آزاد شده بود چنان که آثار متکلف که در آنها به افراط به صنایع توجه شده باشد در این دوره کم دیده میشود و بالعکس آثار آن عهد به سبک ساده عادی بیشتر نگارش یافته است.
توجه به لهجه کهن پارسی در آثار منثور عهد تیموری کمتر ملحوظ بود و استعمال اصطلاحات و لغات و ترکیبات عمومی زمان مورد استعمال بیشتری داشت.
به همین سبب باید گفت که روش متداول عهد تیموری سبک ساده و روان در نثر است.
منتهی این نکته نباید فراموش شود که در نثر این زمان نفوذ کلمات ترکی مشهود است و نیز این نکته را باید در نظر داشت که نویسندگان این دوره چنان که باید بند قواعد و قوانین اصیل زبان فارسی نبودهاند و به همین نسبت نیز آثار عدم دقت در جست و جوی حقایق و مطالب درست از آثار آنان لایح و آشکار است.
آثار مصنوع این دوره زیاد نیست لیکن به جای آن در مقدمات کتب و سرفصلها و نظایر این موارد، هر جا که میخواستند کتاب را به یکی از امیران و رجال بزرگ میآمد، تکلفات بسیار به کار رفته و القاب و عناوین ابداعی و ابتکاری به حدی ذکر شده که اصل مطلب را از میان برده است.
در بعضی کتب سجعهای بارد و تکلفات ناوارد در تضاعیف کلام دیده میشود و در پارهیی دیگر از آثار سادگی و روانی دلانگیزی مشهود است لیکن بر روی هم در شعر فارسی این عهد، از استحکام و متانتی که در کلام قدما مشهود بود کمتر اثری دیده میشود و مثل آن است که توجه به سبکهای کهن و پیروی از استادان قدیم در آوردن سخنان استوار چندان پسندیده و معمول همه کس نبود.
مطالبی که در نثر فارسی دوره تیموری بکار رفته دور از تنوع نیست بدین معنی که در آن روزگار در موضوعات مختلفی مانند مسائل علمی و تاریخ و قصص و روایات و تراجم احوال و تفسیر قرآن و موضوعات دیگر دینی و تصوف و اخلاق و جز آن آثاری در دست است.
نهضت فارسی نویسی در موضوعات علمی که در عهد مغول قوت گرفته بود در این دوره هم چنان قوت داشت و علت این امر آن است که هر چه از سقوط بغداد بیشتر میگذشت و نفوذ زبان و ادبیات عربی در ایران کمتر میشد، حاجت به تألیف کتب علمی به زبان فارسی بیشتر محسوس میگردید موضوعی که در اواخر عهد تیموری قابل توجه و مطالعه است ایجاد کتبی به زبان ترکی است.
نهضت تألیف و تدوین کتب به زبان ترکی مخصوصاً در اواخر این عهد یعنی در حوزه ادبی هرات که به تشویق سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایی ایجاد شده بود، تقویت شد.
چنان که در همین دوره کتابهایی مثل مجالس النفائس و محاکمه اللغتین و محبوب القلوب و نشآت و غیره از آثار امیر علیشیر و با برنامه از ظهیرالدین بابر و چند اثر دیگر نوشته شد و همین نهضت در سرودن اشعار ترکی نیز پیدا شده بود چنان که چند شاعر ذواللسانین از آن عهد داریم.
از نویسندگان معروف و معتبر این دوره نخست نظام الدین شنب غازانی معروف به نظام شامی معاصر تیمور است که کتاب ظفرنامه را با انشائی ساده به امر آن کشورگشای ترک نگاشت.
مورخ دیگر به نام شرف الدین علی یزدی (متوفی به سال 858) با استفاده از کتاب نظام شامی کتابی جدید موسوم به ظفرنامه تیموری با انشاء بهتر و اطناب و تطویل بیشتر نگاشت و کتاب خود را به سال 828 به پایان برد.
دیگر از مورخان مشهور این عهد شهاب الدین عبدالله بن لطف الله معروف به «حافظ ابرو» (متوفی به سال 833) صاحب کتاب معتبر زبده التواریخ و کتاب مجمع التواریخ سلطانی است.
کتاب مجمع التواریخ در چهار مجلد نوشته شده که از مجلد اول تا مجلد سوم آن شامل وقایع تاریخی تا زمان مغول و مجلد چهارم از مرگ سلطان ابوسعید بهادرخان آخرین پادشاه ایلخانی تا وقایع 830 هجری است.
حافظ ابرو از مورخان معتمد و بزرگ ایران شمرده میشود و آثار او مورد اعتنا و توجه بسیار است.
دیگر فصیحی خوافی (احمد بن جلال الدین محمد) مؤلف مجمل التواریخ است که آن را به سال 849 به پایان برده و به شاهخ پسر تیمور تقدیم کرده است این کتاب از باب اشتمال بر اسامی بسیاری از شاعران و دانشمندان و توجه به مسایل ادبی و سادگی انشاء اهمیت بسیار دارد.
دیگر کمال الدین حسین بن حسن خوارزمی (مقتول به سال 839) صاحب کتاب جواهرالاسرار و زواهرالانوار در شرح مثنوی با مقدمه مفصلی در تاریخ و اصول تصوف است.
دیگر صاین علی بن محمد ترکه اصفهانی (متوفی به سال 836) نویسنده و دانشمند مشهور دارای تألیفات متعدد و صاحب اطلاعات عمیق در علوم عقلی و نقلی است که به عهد سلطنت شاهرخ تیموری اهمیت و شهرت بسیار داشته است.
از جمله آثار معروف فارسی او یکی ترجمهییست از کتاب الملل و النحل محمد بن عبدالکریم شهرستانی و دیگر کتاب اسرارالصلوه و دیگر تحفه علائیه در اصول دین اسلام بنابر مذاهب اربعه اهل سنت، دیگر رساله مبداء و معاد و غیره و علاوه بر اینها چند کتاب به تازی نیز تألیف کرد.
وی در منشآت خود متوجه تصنع بود.
از مشاهیر نویسندگان این عهد که در شعر نیز مقام شامخی داشته است نورالدین عبدالرحمن جامی صاحب آثار متعدد و معتبر در نثر پارسی است و از جمله آثار اوست: کتاب نفحات الانس که به سال 883 تألیف کرده و در آن شرح احوال 614 تن از مشایخ صوفیه را آورده است.
بیشتر این کتاب ترجمهییست از شرح احوال مشایخ صوفیه که خواجه عبدالله انصاری به زبان هروی تقریر کرده بود و آن خود ترجمهیی بود از کتاب طبقات الصوفیه محمد بن حسین سلمی نیشابوری به عربی و این هر دو مترجم مطالبی بر آن افزودند.
نفحات الانس مقدمهیی مفصل در بیان اصول تصوف دارد.
نثر جامی در این کتاب ساده و فصیح است و بررویهم کتاب او از جمله معتبرترین آثار متصوفه شمرده میشود.
دیگر از آثار منثور جامی کتاب بهارستانست که به تقلید از گلستان سعدی نوشته شد تا برای تدریس فرزند نواموز مصنف به کار رود و به همین سبب هم جامی در آخر این کتاب شرح حالی از چندین شاعر مشهور فارسی زبان آورده است.
دیگر از آثار فارسی او کتاب لوایح است مشتمل بر سی لایحه در بیان اصول عرفان.
جامی هر یک از اصول عرفان را در لایحهیی آورده و در بیان مطالب خود رعایت کمال اختصار را کرده است.
دیگر از کتب مشهور عرفانی او کتاب اشعه اللمعات است در شرح کتاب لمعات فخرالدین ابراهیم عراقی شاعر و نویسنده مشهور عهد مغول که از کتب معتبر تصوف به فارسی است.
اشعه اللمعات جامی حاوی نکاتی است در رفع مشکلات لمعات و به نثر استوار و ساده نگارش یافته است.
در علوم ادبی و مسائل دینی و شرح نی نامه مولوی و شرح بعضی از اشعار امیر خسرو دهلوی و غیره نیز جامی رسائلی به زبان فارسی دارد.
ادبیات در قرن دهم هجری از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148 --> مقدمه) این دوره ممتد که از جهت سیاسی و مدنی و اقتصادی و هنری یکی از ادوار بسیار مهم تاریخ ایرانست از حیث علم و ادب چنان که باید مهم نیست.
ادبیات فارسی در عهد صفویان از بعضی جهات در مراحلی از ترقی و از پارهیی جهات در انحطاطی عجیب سیر میکرد و بر روی هم نقاط ضعف آن بیشتر بود.
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) --> زبان فارسی در عهد صفوی زبان فارسی در این دوره مانند دوره تیموری در طریق انحطاط بود.
در اوایل این دوره لهجه آذری که از لهجات قدیم ایرانست در آذربایجان از میان رفت و جز در برخی از نقاط باقی نماند.
علت این امر تمادی سکونت ترکان و تسلط امراء و بعضی از قبائل ترک و مغول در آن ناحیه از قرن ششم به بعد بوده است و در نتیجه این امر در اواخر قرن نهم در بسیاری از مراکز عمده آذربایجان تکلم به زبان ترکی معمول ومتداول شده بود لیکن درآغاز دوره صفوی بنابر آن چه از پارهیی شواهد و مدارک بر میآید تکلم به ترکی عمومیت کامل نداشت.
این نکته را هم باید دانست که ترکی معمول در آذربایجان لهجه مختلطی است از آذری و عربی و مقدار کمی از لغات ترکی که به طور کلی تحت تسلط قواعد دستوری زبان ترک در آمده است.
مسألهیی که در دوره صفویان ذکر آن اهمیت دارد علاقه و توجهی است که سلاطین صفوی خصوصاً به زبان ترکی داشتند.
در این دوره غالب اصطلاحات دیوانی و درباری و نظامی ترکی بود و در میان رجال دولت تکلم به ترکی رواج داشت و حتی سر سلسله صفوی، شاه اسمعیل، که شاعری متوسط بوده دیوان ترکی دارد و «خطائی» تخلص میکرد.
از عجائب امور آن است که در همین دوره سلاطین عثمانی به ساختن غزلها و قطعات فارسی اظهار علاقه میکردهاند و زبان پارسی و تعلیم و تعلم کتب ادبی فارسی در دوره آنان در آسیای صغیری شیوع فراوان داشت و بقایای نفوذ فارسی در آن سرزمین تا عهد ما نیز امتداد یافته است اگر چه روز به روز از قوت آن کاسته میشود و طریق ضعف و فراموشی میپیماید.
این نکته را نیز باید به خاطر داشت که رواج زبان پارسی در آسیای صغیر منحصر به عهد سلاطین عثمانی نبوده و از عهد سلاجقه آسیای صغیر یعنی از اواسط قرن پنجم هجری به بعد ادامه داشته است.
چشیوع و رواج زبان فارسی در عهد صفویان و قرون پس از آن در هندوستان بیش از نواحی دیگر بود.
انتشار زبان پارسی در سرزمین پهناور هند از وقتی شروع شد که دین اسلام به وسیله ایرانیان مشرق به آن کشور راه جست و سلسلههای غزنوی و غوری و ممالیک غوری در آن ملک مراکز معتبری برای ترویج زبان و ادب فارسی و تشویق شارعان و نویسندگان فارسی به وجود آوردند.
حمله مغول به ایران و پناه بردن گروه بزرگی از شاعران و نویسندگان و دانشمندان ایرانی ماوراءالنهر و خراسان به هندوستان رواج زبان پارسی را در آنجا قوت بخشید و از همین عهد است که گویندگان و نویسندگان مشهور در هندوستان ظهور کرده و به زبان فارسی دیوانها و دفترها پرداختهاند.
در دوره امپراطوران تیموری هندوستان بر اثر توجه و علاقه وافری که ایشان اظهار میکردهاند و نیز در نتیجه اظهار علاقه امراء جزء مسلمان آن کشور که غالباً از سلالههای ایرانی بوده یا خاندانهایی که با فرهنگ و تمدن ایرانی آشنایی داشتهاند، و همچنین بر اثر مهاجرت گروهی از ایرانیان به آن سرزمین، زبان فارسی به درجهیی در هندوستان رخنه کرد و آن قدر شاعر و نویسنده و کتاب و غزل و قصیده و مثنوی فارسی در آن نقطه پهناور پدید آمد که گویی آنجا منشاء اصلی و واقعی زبان فارسی است.
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) --> شعر فارسی در عهد صفوی شعر پارسی در عهد صفویان از حیث الفاظ و کلمات چندان قابل توجه نیست و اگر از چند شاعر معروف قوی بگذریم از سایر شعرا سخنی که لایق توجه باشد نمییابیم.
علت این امر آنست که در این دوره مانند دوره تیموری تربیت معمول شاعران که در دورههای سامانی و غزنوی و سلجوقی و غیره وجود داشت از میان رفته بود و بیشتر گویندگان اطلاعات وسیع و کامل از زبان فارسی و عربی نداشتند.
علاوه بر این چون دربارها نسبت به شاعران اظهار حمایت نمیکردند شعر از دربار بیرون رفت و در دست عامه مردم افتاد یعنی وضعی که در دوره تیموری قوت گرفته بود در این عصر عمومیت و شدت بیشتر یافت.
این امر اگر چه وسیله ایجاد تنوع و تجددی در شعر بود لیکن از حیث اصول و قواعد زبان مایه شکست آن هم گردید، از این روی در عین آن که در اشعار دوره صفویان مضامین و مطالب تازه یافته میشود.
در همان حال کلمات سست نیز بسیار است.
موضوع دیگری که به سستی عبارات و کلمات در اشعار فارسی یاوری کرد رواج به شعر فارسی در سرزمینهای غیر ایرانیست که در عین ایجاد مضامین و معانی تازه چون محیط غیر مساعدی برای زبان فارسی بوده در دور داشتن آن از صحت و استحکام عادی خود مؤثر شد.
در شعر دوره صفوی مرثیه سرایی و مدح دین بسیار معمول بود و این امر نتیجه طبیعی سیاست مذهبی پادشاهان صفوی است.
این سلسله از آغاز تسلط خود بر ایران به شدت و با سختگیری بیسابقهیی شروع به ترویج در ایران کردند و در این راه از هیچ گونه مجاهدت سیاسی و نظامی و علمی و ادبی هم خودداری ننمودند چنان که در نتیجه همین توجه، علوم دینی و علی الخصوص کلام و فقه و حدیث شیعه در دوره آنان توسعه فراوان یافت و علمای بزرگی در این ابواب ظهور کردند.
پیداست که این سیاست دینی در افکار گویندگان عهد و در شعر فارسی نیز بیاثر نبود و علی الخصوص ترویج و تشویق پادشاهان از مرثیه سازی و مرثیهسازان یا کسانی که به ذکر مناقب آل علی علیه السلام مبادرت میکردند، بر درجه رواج این نوع شعر میافزود.
صاحب عالم آرای عباسی در ذکر احوال شاعران دوره شاه طهماسب صفوی آورده است که: سبک هندی مبتنی بوده است بر بیان افکار دقیق و ایراد مضامین بدیع و باریک و دشوار دور از ذهن در زبان ساده معمول و عمومی.
مقدمات ایجاد این سبک از فترت بین دوره ایلخانان مغول و ظهور تیمور به تدریج پیدا شد و در دوره تیموری و علی الخصوص در حوزه ادبی هرات مراحل ترقی را پیمود و در عهد صفوی به اوج کمال رسید.
علت عمده پیدا شدن این سبک وضع اجتماعی آن ایامی است که باعث شد مردم بیشتر به اوهام و افکار دقیق متوجه گردند و از عوالم مادی منحرف شوند و از طرف دیگر زبان فارسی در آن روزگار، به نحوی که دیدهایم، تدریجاً از روش قدیم دور شد و سبک و روش تازهیی که مبتنی بوده است بر اصطلاحات عمومی به میان آمد.
این دو امر باعث شد که شعر فارسی از طرفی دارای افکار و خیالات باریک شود و از طرفی دیگر از حیث زبان و سبک ظاهری سخن ساده و گاهی بیمایه باشد.
در سبک هندی توجه شعرا بیشتر به آوردن مضامین بکر و تازه در هر بیت معطوف و معمولاً مضامین با دقت خیال و رقت احساسات و تصورات دور و دراز همراه بوده است و در حقیقت باید گفت که علاقه شاعر به فکر و خیالات و تصورات بیشتر بوده است تا به زبان و صحت استعمالات و متانت و جزالت کلام و همین امر باعث شد که غالباً در ادبیات سبک هندی معانی مهم و زیبا و دقیق نهفته باشد.
علت تسمیه این سبک به «هندی» آنست که بیشتر گویندگان طرفدار این سبک که معاصر با پادشاهان صفوی و گرفتار عدم توجه آنان به شاعران بودهاند به دربار گورکانیان هند میرفته و در آنجا میزیستهاند و به همین سبب سبک مذکور در هندوستان و افغانستان رواج بسیار یافت و هنوز هم در آن حدود رائج است.
در سبک هندی غزل بیش از هر نوع شعر دیگر معمول بود زیرا بیان مضامین دقیق و باریک در غزل آسانتر است.
اینک چند بیت از شاعرانی که بدین سبک سخن گفتهاند برای نمونه نقل میشود: از میرالهی همدانی معاصر جهانگیر گورکانی: روی درهم میکشد از روی ما آیینه هم چین پیشانیت گویا آیهیی در شأن ما ز بس طراوت رویش نمیتوان دانست که شبنم است به گل یا گره به پیشانی از سالک یزدی معاصر شاه جهان گورکانی: جواب نامه من غیر ناامیدی نیست ز دست سودن بال کبوترم پیداست صحبت ما عاقبت با دوست در خواهد گرفت ما سراپا خار خشکیم او سراپا آتش است از شوکت بخاری: از بهر قطع کردن نخل حیات تو چون اره دو سر نفس اندر کشاکش است از غبارم گرد باد سرمه خیزد بعد مرگ بس که دارد گردش چشم تو سرگردان مرا دیوانه کرد بس که هوایت بها را باشد کف از شکوفه به لب شاخسار را از صائب تبریزی: عالمی را کشت و دست و تیغ او رنگین نشد تیزی شمشیر پاک از خون کند شمشیر را آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) --> نثر فارسی در عهد صفوی از منشیان دوره صفوی هم خواه آنان که در ایران در دستگاه صفویان بودهاند و خواه آنان که در هند در دستگاه گورکانیان و سایر امرای محلی بسر میبردند نامههای تکلف آمیزی در دست است.
از بزرگترین این نویسندگان میرزا طاهر وحید قزوینی (متوفی به سال 1120) است که منشی و مورخ دربار شاه عباس دوم و وزیر شاه سلیمان بوده است.
ازو منشآتی مانده که در پارهای از آنها با تکلفی بسیار کوشیده است سخنان پارسی بدون استعمال لغات عربی به کار برد.
میرزا طاهر وحید در شعر نیز دست داشته و از مشاهیر استادان سبک هندی بوده است.
از آثار منثور این دوره در مسایل مختلف به ذکر این چند کتاب مبادرت میشود: حبیب السیر تألیف غیاث الدین خواندمیر که از مورخان آخر عهد تیموری و آغاز عهد صفوی بوده است (متوفی به سال 941) و کتاب او تا حوادث آخر عمر شاه اسمعیل صفوی را شامل است.
تذکره شاه طهماسب صفوی به قلم شاه طهماسب اول(930-984 ) پسر شاه اسمعیل که در وقایع سلطنت خود نوشته است.
احسن التواریخ تالیف حسن بیک روملو که تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوی را شامل است.