دانلود تحقیق بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

Word 281 KB 20196 73
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • طبقات اجتماعی و دیالکتیک مارکس
    شناخت ایستایی مارکس دقیقاً به فرآیند کار در جامعه برمی گردد به همین دلیل هم بایستی فرآیند کار در ارتباط با لایه بندی و قشربندی بررسی کرد . طبق بحثهای گذشته ، جامعه طبقاتی حاصل جدل دو نیرو است : یکی نیروهای کار و یا نیروهای تولیدی و دیگری ارتباط روابط تولیدی . به عبارت بهتر ، تضاد اساسی که مبنای تئوری تفکرهای مارکس را تشکیل می دهد نه در میان طبقات ، بلکه میان دو قسمت از عناصر فرآیند کار یعنی نیروهای تولیدی و روابط تولیدی رخ می دهد که جامعه نیز بر اساس این تضاد قشربندی می شود . پس برخلاف ظاهر تضاد اساسی در جامعه شناسی مارکس تضاد طبقاتی نیست بلکه تضاد بین نیروهای تولیدی و روابط تولیدی است که مهمترین تضادرکن اصلی سنن نظام اجتماعی را تشکیل می دهد . تضاد طبقاتی امری قانونی است که از برخورد جدل قطبی و تضاد میان نیروها و روابط تولیدی حاصل می شود . بنابراین وقتی مارکس می گوید تاریخ جوامع جهان تاریخ جنگ میان طبقات است این بدان معنی نیست که جنگ طبقات اصلی ترین نوع تضاد است بلکه طبقات استثمار شده و استثمارگر سمبولهایی از وجوه تقابل و همان در محور اصلی نیروها و روابط تولیدی هستند .
    این ساده اندیشی است که در مورد عقاید مارکس ، تضاد را به جنگ طبقاتی محکوم نمائیم . نتیجه اینگونه ساده اندیشی این است که وجود دو جامعه اشتراکی اولیه و

    بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس
    کمونیسم نهایی را از نظر دور بداریم زیرا در این دوران تاریخی دست کم از نظر مارکس هیچ طبقه ای موجود نیست . پس هر گاه در جامعه طبقاتی موجود نباشد تضاد هم به مراتب موجود نخواهد بود ، و لذا جدل تاریخ فرو می ماند . روشن است که مارکس در اندیشه خود به تضاد عمیق تر نیروها و روابط تولیدی اشاره داردکه در حقیقت مبین تضاد میان دو طبقه آرمانی است . معمولاً فرآیند ایجاد رشد و انحلال طبقات از قانون اصلی دیالکتیک مبتنی بر تضاد واقعی تری است استفاده می کند ؛ یعنی نمی توانیم قانون دیالکتیک مارکی را توضیح دهنده اصلی پویش و فرآیندهای تاریخ است را رها کرده است و تنها سمبلی از آن یعنی تشکیل طبقات را در نظر بگیرید . در اینصورت بسیاری از تحلیلهای اساسی مارکس با مشکل مواجه می شود . در واقع خطایی را که در مورد تبیین تضاد طبقاتی مارکس مرتکب شده از این است که نظام او را در خارج از قالب دیالکتیک اش بررسی کرده است . مارکس در پاسخ به این سئوالی که تضاد در جامعه نهایی چه خواهد شد ظاهراً نفی و اثباتی نمی کنند بلکه بحث را در اینجا راها کرده این کارها بر عهده جامعه شناسان آینده می گذارد و در مورد آینده کمونیسم نظری آشکار نمی دهد .
    در چرایی این مسئله می توان گفت که خود مارکس شعور و حضور ذهن به این قضیه داشت که کار جامعه شناسان را به طور کلی کار علم فلسفه پیش بینی های این چنین دوره


    بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس
    را برنمی گیرد . به این دلیل که در یک جمله زیبا می گوید .« تازه در جامعه کمونیستی تراژدی آزادی انسان شروع می شود .»
    در جاهای دیگر نسبت به وقوع اشکال انقلاب تجدید نظر می کند و برای مثال تبدیل مصالحه آمیز سرمایه داری آمریکا و انگلیس به دولت های سوسیالیست بدون برقراری دیکتاتوری پرولتاریا ممکن می دهد پس مفهوم طبقه در ایستایی شناسی مارکس در درجه اول به معنی سنج آرمانی یک مفهوم دیالکتیکی است در شکلهای واقعی طبقات نیز شکل تضاد جدلی کلان و آرمانی بصورت های جزئی تر و اختصاصی تر در تاریخ جوامع بروز می کند .
    نظریه مارکس درباره طبقات اجتماعی
    مارکس تاریخ را به چند دوره تقسیم می کند (مثلاً تمدن قدیمی ، فئودالیسم و کاپیتالیسم) . هر یک از این دوره ها با شکل تولید رایج در آن دوره متمایز می شود . ساختمان طبقاتی جامعه که از طبقات حاکم و محکوم تشکیل می شود ، همراه و بر اساس شکل تولید است. نزاع بین طبقات ، تعیین کننده ی روابط اجتماعی انسانها است . بطور اخص طبقه حاکم که موقعیتش مدیون تملک و تصاحب و کنترل وسایل تولید است ، تمام زندگانی اخلاقی و و معنوی مردم را هم به شیوه های موذیانه ای کنترل می کند . به نظر مارکس قانون و دولت ، هنر و ادبیات ، علم و فلسفه همه و همه به صورت کم و بیش مستقیم در خدمت منافع طبقه حاکم هستند .
    بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس
    هر طبقه ای در دوره ای که انقلاب می کند از دو لحاظ مترقی است :
    1- منافع اقتصادی طبقه ی جدید را با پیشرفت های تکنولوژیکی همراه می کند و سبب افزایش رفاه انسان می گردد.
    منافع طبقاتی ضرورتاً نظریات آزادی خواهانه را علیه نهادها و موسساتی که پیشرفتهای تکنولوژیکی را کند می کردند ، بوجود می آورد . ولی وقتی که طبقات نوخواسته به صورت طبقه حاکم در می آیند ( مثل لردها ی فئودال و کاپیتالیست ها )نقشهای مختلف دیگری بازی می کنند . در نتیجه منافع اقتصادی آنها که در ابتدا موافق پیشرفتهای تکنولوژیکی بوده ، ایجاب می کند که با هر نوع تغییری که منافع آنها رزا به خطر می اندازد مخالف باشند . این طبقات با تثبیت وضع خود به عنوان طبقه حاکم از حالت قهرمانان مترقی به نمایندگان ارتجاع تبدیل می شوند . در چنین وضعی آنها بطور روز افزون در برابر هرز کوششی که در جهت تغییر سازمان اجتماعی و اقتصادی جامعه باشد و پیشرفتی در تکنولوژی بوجود آورد به مقاومت بر می خیزد . زیرا چنین تغییراتی موقعیت آنها ( طبقه حاکم ) را به خطر می اندازد . از این رو تنش هاو تصادمات و برخوردها بالاخره به تجدید سازمان انقلابی جامعه منجر می شود . مارکس و انگلس در توضیح این مطلب در مانیفست کمونیست می نویسند : ((... وسایل تولید و مبادله که به عنوان پایه رشد بورژوازی بکار گرفته شد در جامعه فئودالی بوجود آمد . با توسعه آنها

    بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس
    2- سازمان فئودالی کشاورزی و صنعت ( تا حدی روابط فئودالی تملک ) دیگر نمی توانستند با نیروهای تولیدی ( که تا آنموقع توسعه یافته بودند ) رقابت کنند .
    3- سرانجام آنها به صورت زنجیرها و موانعی درآمدند و مجبور به جدایی بودند و بالاجبار جدا شدند . رقابت آزاد که به پشتیبانی سازمان اجتماعی و سیاسی موافق صورت می گرفت جایگزین آن شد . تاریخ صنعت و بازرگانی جز تاریخ شورش نیروهای تولیدی جدید علیه مناسبات تملک ( که لوازم وجودی بورژوازی و قوانینش هستند ) ، نیست . کافی است فقط ذکر شود که بحران های بازرگانی هر بار وجود جامعه بورژوازی را در معرض آزمایش قرار می دهد . در این بحران ها نه فقط قسمت عظیمی از محصولات موجود بلکه همه آنچه که قبلاً توسط نیروهای تولیدی خلق شده بود در فواصل معینی ویران می شود ... شرایط جامعه بورژوازی محدودتر از آنست که بتواند با ثروتی که توسط آنها ایجاد شده است ، سازش کند پس چگونه بورژوازی بر این بحران ها غالب می شود ؟ نیروهای تولید را ویران می کند ، بازارهای جدیدی را می گشاید و بازارهای قدیمی را با استثمار بیشتر اداره می کند . یعنی : با هموار کردن راه برای استثمار بیشتر و ایجاد بحرانهای مخرب تر و از بین بردن وسایل برای پیشگیری از ایجاد بحران ها ، سلاحهایی که با آن بورژوازی را از بین برده حالا علیه خود آنها برمی گردد .ولی نه فقط بورژوازی سلاحهای کشنده خود را ساخت ، بلکه انسان هایی را که آن سلاحها را بکار می برند (طبقه کارگر جدید یا پرولتاریا را) نیز بوجود آورد)).
  • طبقات و دیالتیک مارکس

    نظریه مارکس درباره طبقات اجتماعی

    طبقه کارگر یا پرولتاریا

    طبقه متوسط

    طبقه حاکم و آرمانهای حاکم

    طبقه در خود و برای خود و جامعه بی طبقه

    تقابل در خود و طبقه برای خود

    مارکی و تضاد طبقاتی

    مارکس و نقد طبقه متوسط

    مفاهیم جایگزین

    مفهوم از خود بیگانگی
    کار و از خود بیگانگی
    غفلت مارکس از کنش آگاهانه
    طلوع مالکیت و قشر بندی
    انواع مالکیت از نظر مارکس
    مراحل تکامل
    مراحل تکامل خاص و عام از نظر مارکس

پيشينه ها، عوامل و شرايط انقلاب انقلاب چيست ؟ ما از روند انقلابي چه معنايي را در نظر مي گيريم ؟ در معناييي که اين اصطلاح را به کار مي بريم ، انقلاب عبارت از عصيان جمعي ناگهاني و شديدي است که قصد آن واژگوني قدرت يا رژيمي و دگرگوني وضعيت معيني است .

زندگينامه مارکس مارکس در پنجم ماه مه 1818 در تري ير شهري باستاني و کليسايي در منطقه راين آلمان متولد شده پدر و ماردش از اخلاف خاخامهاي يهودي بودند نام خانوادگي او مردخايي بوده است و پيش از مارکس مارکوسن پدر مارکس هاينريش در سال 1817 براي مصون ماندن

ما از روند انقلابي چه معنايي را در نظر مي گيريم ؟ در معناييي که اين اصطلاح را به کار مي بريم ، انقلاب عبارت از عصيان جمعي ناگهاني و شديدي است که قصد آن واژگوني قدرت يا رژيمي و دگرگوني وضعيت معيني است . به دين ترتيب ، انقلاب حقيقتاً لحظه اي تاريخي اس

طبقات اجتماعي و ديالکتيک مارکس شناخت ايستايي مارکس دقيقاً به فرآيند کار در جامعه برمي گردد به همين دليل هم بايستي فرآيند کار در ارتباط با لايه بندي و قشربندي بررسي کرد . طبق بحثهاي گذشته ، جامعه طبقاتي حاصل جدل دو نيرو است : يکي نيروهاي کار و يا ني

در بررسي موضوع عدالت، نگاهي گذرا به آراي کارل مارکس (Karl Marx) از متفکران جنبش سوسياليستي سده¬ي نوزدهم مي¬افکنيم. کارل مارکس در آغاز ملهم از فلسفه¬ي روشنگري اروپا و انديشه¬ي اعتقاد به پيشرفت در آن و بويژه ايده¬هاي راديکال دمکراتيک انقلاب فرانسه بود

رشد جنبش کارگري در چنين شرايطي، نتيجه¬ي منطقي نقد عملي پيامدهاي سرمايه¬داري بود و بطور همزمان نظريه¬هاي ضدسرمايه¬داري اعم از ايده¬هاي اصلاح¬طلبانه و يا انقلابي آن را پديد آورد. گرايش¬هاي انسانگرايانه و انتقادي ليبرال در آغاز نقش مهمي در اين راستا دا

آيت الله شهيد دکتر سيد محمد حسيني بهشتي نزد مردمان اين مرز و بوم پيش از آنکه چهره‌اي سياسي باشد مردي است اهل خدمت و حکمت. مجاهدتهايش در طي ساليان متمادي براي به ثمر نشستن نهضت اسلامي و تلاشهاي بي‌وقفه‌اش در جهت تحکيم نظام جمهوري اسلامي در ايران مشه

کارل مارکس فيلسوف سوسياليست آلماني در سال 1818 متولد شد او صاحب آراء و افکار تازه در اقتصاد، سياست و اجتماع بود و يکي از موجدين مکتب سوسياليست افراطي به شمار مي آيد. کتاب مشهور سرمايه CAPITAL خلاصه ايست از آراء و عقايد مارکس. وي به دستياري انگلس نخس

دیباچی: امیل دورکیم را به همراه ماکس وبر یکی از دو بنیانگذار اصلی تئوری جامعه شناسی نوین نامیده‌اند. دورکیم چهارچوب وسیعی برای سیستم‌های اجتماعی ایجاد کرد که در جامعه شناسی و تعدادی رشته‌های مرتبط با آن به عنوان یک اصل هنوز باقی مانده است، بویژه در انسان شناسی. حتی آنهایی که اساساً با آن موافق نبوده‌اند. آن را به عنوان یک نقطه عطفی می‌پذیرند. این چهارچوب تحلیل در جریان کار خود ...

مارکس در پنجم ماه مه 1818 در تري ير شهري باستاني و کليسايي در منطقه راين آلمان متولد شده پدر و ماردش از اخلاف خاخامهاي يهودي بودند نام خانوادگي او مردخايي بوده است و پيش از مارکس مارکوسن پدر مارکس هاينريش در سال 1817 براي مصون ماندن از انفصال يهوديا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول