شاعر انقلابی
محمد فرخی یزدی، فرزند محمد ابراهیم سمساری یزدی در سال 1306 قمری/1267 شمسی در یزد متولد شد.
او در سنین نوجوانی دروس قدیم فارسی و اندکی مقدمات عربی را آموخت و بعد مدتی را هم در مدرسه مرسلین یزد که توسط میسیونرهای انگلیسی پایه گذاری و اداره می شد به تحصیل پرداخت.
او به دلیل اختلاف با مسئولین مدرسه از آن جا اخراج شد و برای مدتی به کارگری پارچه بافی و بعد از آن نیز به کار نانوایی روی آورد.
با انقلاب مشروطیت و گسترش فضای سیاسی در ایران او هم به جرگه دموکرات های یزد پیوست و با سرودن اشعار سیاسی جایگاه خاصی در بین دموکرات ها و آزادیخواهان آن حدود پیدا کرد.
بعد از پیروزی انقلاب مشروطیت و انتصاب سردار جنگ بختیاری به عنوان حاکم یزد، هنگامی که راهزنان و دزدان راههای یزد و همچنین مستبدان و مخالفات مشروطه با سرکوب کرد فرخی یزدی منظومه ای در ستایش از وی به نام «فتح نامه» سرود که نخستین اثر عمده ادبی وی بود.
اما دیری نپایید که دوباره اوضاع به نفع مستبدان دگرگون شد.
زیرا بعد از سردار جنگ، سالار مؤید پسر امیر مفخم بختیاری حاکم یزد شد که رویه نامطلوبی در مردم داشت و بعد وی نیز، ضعیم الدوله قشقایی، حاکم منصوب بختیاری ها- که او هم دست به تعدی و احجاف فراوان زد.
فرخی با ساختن مسمطی ضعیمالدوله را مورد ذم قرار داد و ضیغم الدوله نیز به دلیل آن که به یزید تشبیه شده بود فرخی یزدی را دستگیر و بعد از ضرب و شتم بنا به گفته بعضی از هم فکران، دستور داد تا دهانش را با نخ و سوزن دوختند.
فعالیت های سیاسی
فرخی در اواخر سال 1328 قمری به تهران وارد، و روابط نزدیکی با مشروطه خواهان بختیاری برقرار نمود.
گفته می شود که در دوران جنگ جهانی اول که ایران توسط قوای روسیه و انگلیس مورد تهاجم قرار گرفت بخصوص در زمانی که نیروهای روسی قصد داشتند تهران را تسخیر کنند به همراه ملیون و آزادیخواهان، تهران را ترک ابتدا به سمت قم و بعد به کرمانشاه مهاجرت میکند.
او مدتی را در عراق گذراند ولی با تسخیر بغداد توسط نیروهای انگلیسی در 17 ذیحجه 1325/ 12 مهر 1269 عراق را ترک و به تهران باز می گردد.
با پیروزی انقلاب روسیه اوضاع ایران ناگهان تغییر میکند و نیروهای روسی دسته دسته ایران را ترک و خطر بزرگی که تمامیت ارضی و استقلال سیاسی ایران را در مخاطره قرار داده بود موقتاً، رفع شد با روی کار آمدن حکومت بلشویکی تمام قراردادهای استعماری روسیه تزاری با ایران لغو می شد و این امر باعث شعف ایرانیان بخصوص نخبگان سیاسی و فرهنگی شد.
رفع خطر روسیه باعث شد بسیاری از نیروهای سیاسی با اغتنام فرصت درصدد اعاده استقلال کشور بر آید ولی از سوی دیگر بخشی از دولتمردان انگلیس در تلاش پر نمودن خلاء قدرت روسیه در ایران برآمد و این امر منجر به عقد قرارداد 1919 گردید.
فرخی از جمله شخصیت های سیاسی ایران بود که با این قرارداد مخالفت کرده و اشعاری هم در ذم قرارداد و وثوق الدوله سرود.
به همین علت فرخی به همراه دیگر مخالفین قرارداد مدتی را در زندان گذراند.
با کودتای سوم اسفند 1299 عده زیادی از اشراف و رجال کشور، همچنین تعدادی از نخبگان فرهنگی و فعالین سیاسی دستگیر شدند.
فرخی یزدی هم جزو دستگیر شدگان بود و مدت سه ماه زندانی شد.
او نیز همانند دیگر بازداشت شدگان بعد از سقوط دولت سید ضیاء الدین طباطبایی از زندان آزاد شد.
فرخی یزدی چند ماه بعد از آزادی در دوم شهریور 1300 روزنامه طوفان را با سر عنوانی سرخ منتشر میکند.
انتشار این روزنامه آغاز جدیدی از زندگی سیاسی اوست.
روزنامه طوفان
پیروزی انقلاب روسیه برای بسیاری از آزادیخواهان و مبارزین جهان پدیده خوشابندی بود و چه بسیار از شخصیت های سیاسی کشورهای تحت استعمار که با خوش بینی به آن نظاره می کردند.
کشور ما ایران نیز بعد از دهها سال که مورد تجاوز و ستم روسیه تزاری قرار گرفته بود توانست با پیشامد انقلاب روسیه و فروپاشی تزارسیم به اینده و حفظ تمامیت ارضی خودش امیدوار باشد.
تقریباً تمام رجال و عموم مردم ایران که از دخالت های روسیه تزاری به تنگ آمده بودند از فروپاشی روسیه ابراز خوشنودی میکردند.
به همین دلیل تصوری که در آن سال ها از انقلاب روسیه در میان مردم شکل گرفت تصوری کاملاً متفاوت با دهه های بعد بود.
هنوز واقعیت تداوم و استمرار خصیصه توسعه طلبی و سیطره جویی امپراتوری روس که اینک به رنگ و روی جدید بلشویکی عمل می کرد، برای بسیاری از نیروهای سیاسی روشن نشده بود.
فرخی یزدی نیز با توجه به شخصیت عدالت خواه و آزادیخواهش به دیده مثبت به این پدیده می نگریست و در جای جای طوفان این ابراز احساس کاملاً مشهود است.
پیروزی انقلاب روسیه برای بسیاری از آزادیخواهان و مبارزین جهان پدیده خوشابندی بود و چه بسیار از شخصیت های سیاسی کشورهای تحت استعمار که با خوش بینی به آن نظاره می کردند.
فرخی یزدی نیز با توجه به شخصیت عدالت خواه و آزادیخواهش به دیده مثبت به این پدیده می نگریست و در جای جای طوفان این ابراز احساس کاملاً مشهود است.
ما در واقع می توانیم طوفان را به دو دوره تقسیم کنیم.
دوره اول طوفان از اواسط سال 1300 تا اواخر سال 1302، یا انتقادات صریح و تندی از هرم قدرت و رأس آن توأم است.
همچنین طرفداری او از روسیه انقلابی باعث شد که طوفان را ارگان تبلیغی شوروری ها بدانند.
مقالات و اشعار منتشره طوفان در حمایت از دهقانان و کارگران و انقلاب و مقالاتی درباره «تاریخ سوسیالیزم» و «اهمیت سوسیالیزم» به این شائبه دامن می زد.
از سوی دیگر انتشار مقالاتی بر ضد رجال سیاسی و همچنین مطالبی در تأکید بر آزادیهای سیاسی باعث شد روزنامه طوفان پانزده بار توقیف شود و در این میان فرخی دوبار هم در سفارت روسیه شوروی تحصن اختیار کرد.
ماجرای تحصن اولین تحصن 18 اسفند 1300 تا 25 مرداد 1301 به طول انجامید.
دلیل اصلی ماجرای تحصن به نقد و انتقاد بعضی روزنامه ها درباره کودتای سوم اسفند مربوط می گردد که باعث شد رضاخان سردار سپه در پاسخی آمرانه، خود را مسبب اصلی کودتا دانسته و پایان بیانیه خود روزنامه ها را تهدید کند که اگر به انتقادات خودشان ادامه دهند به مجازات خواهند رسید.
تهدیدات رضاخان چندین روز ادامه داشت تا اینکه فرخی یزدی در طوفان شماره 22 مقاله شدیداللحنی بر ضد رضاخان نوشت و بدنبال آن مأموران برای دستگیریش اقدام می نمایند اما فرخی که خود را به سفارت روسیه شوروی رسانده و تحصن اختیار میکند.
چند روز بعد فلسفی مدیر حیات جاوید نیز به دلیل انتشار مقاله انتقادآمیز تحت تعقیب قرار می گیرد که او هم به همراه عده ای دیگر ابتدا در حرم خضرت عبدالعظیم تحصن خود را در آنجا ادامه می دهند.
عده ای دیگر از روزنامه نگاران نیز از ترس و وحشت در مجلس شورای ملی تحصن کردند.
در واکنش به مطالب بعضی از روزنامه های طرفدار دولت حملاتی نسبت به متحصنین در سفارت روسیه کرده و این عمل آنان را مورد شماتت قرار داده بودند.
متحصنین سفارت بیانیه ای در روزنامه حقیقت منتشر کردند که در آن باره علت تحصن آمده بود:«ما متحصنین که به واسطه فشار ارتجاع و تجاوزات خودسران قانون شکن، اجباراً و اضطراراً از ترس جان و بیم شلاق و تبعید به سفارت کارگران و دهاقین پناهنده شده از عموم برادران حساس آزادیخواه خود که در این موقع با حرارت و فداکاری فوق العاده با مظلومین هم آواز شده و اجرای قانون اساسی نقض شده را مطالبه می نمایند.
با قلبی شکسته ولی با صمیمیت و محبت تشکر می نماییم و نیز از جراید حق گوی ملی که به وظیفه خود رفتار کرده و صدای ضعیف ما را به گوش آزادیخواهان ایران، بلکه به عالمیان می رسانند؛ زایدالوصف متشکر و ضمناً به یکی دو جرایدی که فقط ستون های روزنامه خود را برای نقادی و فحاشی نسبت به ما ستمدیدگان جور کشیده اشغال می نمایند، تذکر می دهیم که اگر به رغم شما ما خاطی و مقصر هستیم که از بیم تجاوزات قانون شکنان به سفارت پناهنده شده ایم، خوب است لااقل در تلو هتاکی های خود تقاضای اجرای قانون اساسی را که از آمال عمومی ایرانیان است نموده و این درخواست را نه محض تحصن ما بلکه برای آزادی و رفاهیت 29 کرور و اندی ملت ایران که تحصن اختیار نکرده اند و مقصر نیستند، بنمایند.» با طولانی شدن تحصن و در حالی که احمدشاه نیز از اروپا تلگرافی برای حل این مشکل به دولت مخابره کرده بود سفیر شوروی نیز در این ماجرا دخالت و با رضاخان وارد مذاکره می شود تا بتواند راه حلی پیدا نمایند.
وساطت تیمورتاش با توجه به این نوع فشارها رضاخان در 24 فروردین 1301 تیمورتاش را برای مذاکره با متحصنین به سفارت شوروی فرستاد.
این اقدام بدون نتیجه بود و بالاخره خود رضاخان مجبور شد برای مذاکره با فرخی یزدی دست به کار شود.
شرح این مذاکره در روزنامه حقیقت چنین آمده است: «عصر روز دوشنبه]27 فروردین[ 2 به غروب، آقای وزیر جنگ به پارک مخبرالدوله رفته و اتومبیل خودشان را ]موقع[ رفتن اسیدروف، نایب اول سفارت دولت جمهوری شوروی دادند و به پارک اتابک محل تحصن متحصنین فرستادند و فرخی را به پارک با همان اتومبیل برای مذاکره با آقای وزیر جنگ آورده و مشغول مذاکرات لازمه شدند.
آقای وزیر جنگ پس از یک سلسله مذاکرات راجع به این که من یک نفر سرباز و از طبقه سوم هستم و کاملاً با عقیده ملیون همراهم و اگر سوء تفاهمی یا اقداماتی را بر علیه قانون اساسی به نام من اشاعت داده اند به کلی بی اصل بوده و من با تمام قوا برای اجرای قانون و تحکیم حکومت ملی حاضرم…» با این ما دیپلوماسی انگلیسی موقع را غنیمت شمرده، استفاده نماید.» وی در ادامه، استمرار تحصن را بیش از این غیر ممکن دانسته و چنین نوشت:«با بیان این مقدمات البته تصدیق مینمایید که ادامه تحصن و پافشاری جز افسردگی روح و خفگی احساسات نتیجه نداشت و چون پیوسته اقدامات ما مبنی بر عقیده مسلکی بوده و میباشد، ملاحظه کردیم که با وضعیات اخیر تحصن، روزنامه طوفان بهتر می تواند موقعیت از دست رفته ما را احراز نماید.
اگرچه در این کشمکش حیاتی ما اقرار و اعتراف به مغلوبیت خود نمودیم ولی بارها موقعیت به ما اجازه داده و ممکن بود مغلوبیت نوعی را تبدیل به فتح و نصرت شخصی کرده از تحسن خارج شویم؛ چنان که در تعقیب وعده های حضوری امیدوار کننده وزیر جنگ اگر عمر تحصن تمام می شد، علاوه بر آن که مانند امروز به تأمین منافع عمومی موفق نشده بودیم، منافع شخصی ما لااقل بهتر تضمین می شد و شاید آزادیخواهان لفظی ما را به کوتاه کردن زندگانی تحصن سرزنش و ملامت می کردند.
اما روح آزادیخواهی به ما اجازه نمی داد که قبل از مسدود شدن طرق موفقیت به تأمینات شخصی تسلیم گردیم تا بالاخره نیز مجبور شدیم که حیات معنوی طوفان را تأمین نموده و مانند یک نفر نظامی بدون از دست دادن استحکامات عقیده یا تسلیم نمودن قوای فکری خود به دشمن با کمال متانت عقب نشسته، خویشتن را برای حمله ثانوی حاضر نماییم.
اینک با همان مرام و سیر تغییر ناپذیر خود را برای نبرد با ارتجاع مهیا و آماده میباشیم…» شایعه وابستگی تحصن فرخی در سفارت روسیه و وساطت روتشتین در این ماجرا شایعات موجود درباره وابستگی فرخی یزدی و روزنامه طوفان به شوروری ها را گسترش داد.
البته قبل از این تحصن هم بخصوص پس از انتشار اولین شمارههای طوفان نیز چنین شائیه ای وجود داشت.
به عنوان مثال طوفان که چندی پیش 7 میزان 1300 مطلبی منتشر کرده بود مبنی بر این که «به موجب اخبار اخیر رویتر دولت انگلیس یادداشتی به دولت روس داده و از تبلیغات نمایندگان روس در ایران و انگلیس شکایت میکند.» در توضیح و تفسیر بیشتر این موضوع در مقاله ای تحت عنوان «بیان حقیقت» یادداشت مورد بحث دولت انگلیس را مورد انتقاد قرارداد نوشت:«ما در شماره گذشته یادداشت دولت انگلیس را به دولت شوروی روس اطلاع دادیم اینک فقط یک قسمت از آن یادداشت را که راجع به ایران است ناگزیرم تحت مطالعه در آوریم.» ظاهراً در آن یادداشت دولت بریتانیا مدعی شده بود که«…رتشتین نماینده دولت ساویت مقیم طهران مبالغ کثیری پول آورده و اکثر آن در راه تبلیغ صرف…» میکند و چون به نظر می رسید که طوفان نیز در مظان اتهام بوده، در ادامه مقاله آمده بود:«چه تهمت بزرگی است که یک دولت به یک نفر نماینده دولت دیگر می زند.
در این جمله دو نظر داشته اند یکی خراب کردن نماینده دولت روس در طهران دیگری نسبت فساد اخلاق دادن به ایرانی ها.
اگر در خرج کردن پول دایره نفوذ توسعه پیدا می کرد حالا پس بایستی دایره نفوذ دولت انگلیس به اندازه ای در ایران وسیع شده باشد که از سر حدات هم تجاوز کرده باشد؛ خوب بود قبل از انتشار یک چنین تهمت درباره نماینده یک دولت آزادی پرور، به سفارت خود در طهران هم مراجعه می نمود و مبالغ اکثر از آن را از قبیل یک صد و سی هزار لیره و غیره را که برای تحتالحمایکی ایران خرج می شد در نظر می گرفت و به دیگران تهمت و افترا نمی زد.» طوفان در ادامه این توضیحات دلیل طرفداری از روسیه را رفتار دولت جدید شوروری دانسته، نوشت:«نماینده دولت شوروی روس احتیاج ندارد مبالغ کثیری پول خرج کند و تبلیغات نماید.
دولت روس همان روز در قلوب ایرانیان جایگیر و محبوب شد که حق حاکمیت ملت ایران را کاملاً شناخته و رعایت کرد؛ همان روز دولت روس نفوذش منبسط شد که تمام معاهدات سری و علنی که استقلال و تمامیت ایران را متزلزل کرده بود لغو و باطل سخت.
دولت روس همان روز تمام ایرانی ها را دوست خود کرد که از دخالت در امور داخله و خارجی ایران احتراز نمود.
در این صورت احتیاج به خرج کردن پول نبود.
یک مسئله دیگر کدام ایرانی بی شرافت است که پول دولت ساویت روس را بگیرد و بر خلاف مصالح وطن خود اقدام نماید.
پول دولت حاضره روس در ایران خرج ندارد.
محل خرج پول دولت روس در جاهایی است که اصول امپریالیزم حکمفرماست نه در ایران.» مواضع سیاسی یکی دیگر از ویژگی های طوفان مواضع ضد سلطنتی و جمهوری خواهی آن بود.
طوفان در مقاله ای تحت عنوان «سلطنت استبداد- حکومت مشروطه» بعد از تطبیق نوع حاکمیت در مشرق زمین می نویسد که تعدیات تحمل ناپذیر اشراف حاکمات مغرب زمین مردم را به ستوه آورده و مردم مغرب زمین «برای نجات از چنگال ستم نهضت هایی در سایه پرچم کاویانی و غیره ماتم زدگان بلادیده را به جنبش و هیجان تحریک نمود.
ولی چون مشرقیان عموماً سرزمین باستانی خود را آسمانی دانسته و وجود شاهنشاه را لازم میشمردند عنصر دیگری از دودمان شهر یاران گذشته را به سلطنت میگماشتند که پس از طی چند نسل از سلسله این پادشاه، بدبختانه مردم مجبور می شدند که به روح عدالت پرور شهریار معزول رحمت بفرستند!!
و برعکس در مغرب چون کمتر به اصول عقیده شرقی آشنا بودند و روابطی هم موجود نبود از قدیم الایام نهضت ها و انقلاباتی ضد اشرافی مبدل به حکومت ملی و جمهوری می شد…» نگرانی های شاه انتشار چنین مقالات تند و بی پروایی باعث نگرانی مقام سلطنت نیز بود، کما این که در ملاقات رضا هروی بصیرالدوله که در مقام رابط احمدشاه با سفارت شوروری عمل می کرد بازتاب این نگرانی ها را می توان ملاحظه کرد.
در یکی از این جلسات- در اوائل بهمن 1300 شومیاتسکی شاژردافر سفارت شوروی به بصیرالدوله می گوید:«از قراری که شنیدم و شهرت دارد روزنامه طوفان ارگان سفارت روس است و در این چند روزه (طوفان) شرحی که از اعلی حضرت همایونی بد نوشته به تحریک سفارت بوده دوره دوم طوفان با توقیف طوفان در اواخر سال 1302، دوره نخست فعالیت های مطبوعاتی فرخی نیز به پایان می رسد.
دوره بعدی این فعالیت ها که با انتشار مجدد طوفان از اواسط سال 1305 آغاز می شود، از پاره ای جهات به کلی از دوره پیشین آن متفاوت بود.
در اواخر سال 1302 که طوفان توقیف و فرخی به کرمات تبعید شد، تیمورتاش والی وقت کرمات با فرخی آشنا می شود و با انتخاب تیمورتاش در هفت شهریور 1303 به عنوان وزیر فواید عامه در کابینه رضاخان، تیمورتاش تقاضای عفو فرخی را از رضاخان درخواست میکند این درخواست مورد پذیرش رضاخان قرار گرفته و فرخی به همراه تیمورتاش وارد تهران شد.
فعالیت انتخابی از ورود فرخی به تهران در فروردین 1303 تا انتشار مجدد طوفان در شهریور 1305 دانسته های چندانی درباره فرخی در دست نیست.
روزنامه ایران در یکی از شماره های خود مورخ 16 اردیبهشت 1303 اعلان کرده بود:«طوفان منتشر می شود» ولی منتشر نشد.
فرخی در این دو سال و نیم فترت ظاهراً با تأسیس قرائت خانه و کتابخانه تحت عنوان مؤسسه طوفان مشغول بوده است.
در این دوره در روزنامه های ایران و ستاره ایران اعلانهای ملاحظه می شود مبنی بر آن که:«…قرائت خانه و کتابخانه طوفان کما فی السابق دایر، عموم می توانند از قرائت جراید و کتب مفیده استفاده نمایند.» این نشان دهنده این است او تا فروردین 1305 نتوانسته بود طوفان را منتشر کند.
همچنین به نظر می رسد علاوه بر اداره قرائت خانه طوفان او در روزنامه اقدام هم فعالیت هایی داشته است وی گذشته از انتشار پاره ای از غزلیات خود در اقدام مورخ 11 فروردین 1305، در زمان انتخابات مجلس ششم او مسئول بررسی و انتشار اخبار انتخاباتی در این روزنامه بود.
اقدام در این باره می نویسد:«نظر به اهمیت انتخابات طهران و علاقه اهالی به اطلاع بر حائزین اکثریت با درجات مختلفه مقتضی دانستیم که نوشتن تمام آراء حتی یک رأی را بر عهده گرفته و انجام این امر را رفیق عزیز ما آقای فرخی مدیر محترم طوفان که خودشان این اقدام را به ما پیشنهاد نموده، عهده دار شده اند…» اما از این مهمتر حضور در انتخابات مجلس ششم و کاندیدا شدنش از تهران و آگهی اقدام بود.
در این زمینه که در چندین شماره تکرار شد.
روزنامه ایران نیز در فروردین و اردیبهشت 1305 با حروفی کوچکتر مانند:«فرخی؛ عنصر پاک و آزادیخواه بی آلایش است و خیرخواه» نوشت و از کاندیداتوری وی حمایت کرد.
اما فرخی از میان صدها نفر کاندیدای نمایندگی با کسب 421 رأی در ردیف 91 قرار گرفت.
بعد از انتخابات در 11 شهریور 1305 که طوفان مجدداً منتشر شد.
با توجه به تحولات مهم سال های 1302 تا 1305 از جمله خلع قاجاریه و ایجاد سلسله پهلوی و نقش مهم تیمورتاش در این جابجایی از یک سو و انتصاب تیمورتاش به وزارت دربار پهلوی و قدرت فوق العاده او در تعیین سیاست گذاری های داخلی و خارجی ایران از سوی دیگر، چنین به نظر می رسد، دوره جدید انتشار طوفان در چارچوب نوعی توافق میان فرخی و تیمورتاش صورت گرفته بود.
اولاً سطح انتقادات از رأس هرم قدرت به گونه ای که در دوره اول طوفان ملاحظه می شد- به سطوح پایین دستگاههای دولتی تغییر کرد.
در این زمینه می توان به مقالاتی اشاره کرد چون «قالی ایران» که درباره علل انحطاط تجارت فرش نوشته شده بود؛ یا سرمقاله های نه چندان تندی چون «رواج تملق» یا «طرز حکومت» و لحن مشفقانه بخشی از دیگر مقالات در جهت کمک به اصلاحات جاری مانند مقاله «تأثیر حکومت در اخلاق و تربیت عموم.» دوره افول علاوه بر این به نحوی روزافزون سرمقاله ها جای خود را به ستون«اخبار مهمه»- که گزیده اخبار در مورد تحولات سیاسی جهان بود- و یا «در پارلمان»- که انعکاس وقایع داخل پارلمان بود- سپردند.
این سبک طوفان موجب اعتراض پاره ای از خوانندگان نیز شد.
از مضمون بعضی از مقالات چنین به نظر می رسد که پیام های زیادی برای طوفان ارسال شده بود و متقابلاً طوفان نیز در سر مقالات خود مجبور به انعکاس این اعتراضات میشد.
مثلاً فرخی در سر مقاله ای تحت عنوان «قوه مقننه- قوه مجریه» صریحاً به مشکلات خود اشاره کرده و نوشت «نسبت به سبک و سرز روزنامه نویسی خود بی نهایت شرمنده و مخصوصاً وقتی که طوفان را با دوره های گذشته آن مقابله می کنیم درجه انحطاط و تنزل زمان نمی تواند طوفان بیش از اینکه می بینید و مطالعه می کنید به مشترکین و قاریین محترم خود تقدیم نماید و از این وضع غیرمطلوب پوزش می طلبد…» و در ادامه متذکر می گردد«… وقتی که طوفان سابق را می خواندیم مشاهده می گشت که جسته جسته بعضی از عقاید آن روز او با حوادث جاریه و کیفیاتی که در نتیجه آن وقایع بروز میکند متواقف است.
ما سابقاً دارای این عقیده بودیم که به طور کلی حقوق تمام موظفین دولت، همه بی استثناء وکیل، وزیر، معاون و غیر معاون نسبت به اوضاع مملکت و روزگار پریشان مردم، زیاد و غیر عادلانه است…» که البته امروز امکان میدان دادن به چنان آرایی وجود نداشت.
طوفان از نوع مقالاتی که ارائه می کرد نیز کلافه و خود به آن معترف بود:«چه باید نوشت و از چه رشته باید صحبت کرد؟
عدلیه، راه آهن، معارف، این قدر گفته شده که همه را خسته کرده…» دغدغه فرخی آزادی بود به همین دلیل گاهی به این وادی نیز گریزی می زد.
طوفان در مقاله ای تحت عنوان «آزادی با مجازات» می نویسد: «انسان بالطبع متجاوز و متعدی است و اگر مانع یا رادعی نتواند او را در طول زندگی از ارتکاب معاصی و زشتی ها باز دارد همیشه دامن او از گناه آلوده است… یکی از جهات عمده بیچارگی و سیر انحطاطی ملت ایران را به قدر مقدور بیان کرده منشاء این غبار یأس و نومیدی را که بر جبهه اهالی این مملکت نشسته است نشان دادیم ولی این نکته ناگفته ماند که رهایی از سلسلههای تحمل ناپذیر عبودیت و اسارت تا چه اندازه باید در اجتماعات امم و ملل اعمال گشته و تنفیذ گردد و مردم چگونه باید پای بند قوانین و آداب اجتماعی بشوند.
بشر ذاتاً آزاد بوجود آمده و به همان دلیل که شما وقتی دست یک بچه شیرخواری را می بندد گریه و زاری می کند؛ انسان هم از بندگی و عدم آزادی خود متنفر و بیزار است…» شوروی خواهی از دیگر وجوه مهم و بارز دوره دوم طوفان سمت و سوی شوروی دوستانه آن است به نظر می رسد که این ستمگیری با چارچوب سیاست های نزدیکی تیمورتاش با شوروی تطابق داشت.
محمد فرخی- به مجلس راه یافتند- و این دو بر خلاف بسیاری از آزادیخواهان سابق که هم اینک در صف نمایندگان مجلس جای داشتند، به مرام و مسلک خویش وفادار مانده و در حد امکان اعتراضاتی را در مجلس شروع کردند ولی فضای حاکم بر مجلس هیچ گونه اجازه مانوری را به آنها نمی داد.
زندان در اوایل سال 1315 با استفاده از شکایتی که رضا کتابچی تاجر کاغذ در دی ماه سال 1309 بابت 352 تومان بدهی جهت خرید کاغذ از فرخی کرده بود، پرونده این شکایت علیرغم میل کتابچی توسط نظمیه به جریان افتاد و این بهانه فرخی دستگیر و زندانی شد.
احتمالاً افوا ستاره بخت تیمورتاش حامی اصلی فرخی در این عرصه بر سرنوشت فرخی بی تأثیر نبوده است.
تیمورتاش در دی 1311 از مسند پر قدرت وزارت دربار بر کنار شده بود و چندی بعد پس از یک دوره بازداشت در مهر 1312 در زندان درگذشت.
فرخی به دلیل فشارهای روحی و روانی در فروردین 1316 دست به خودکشی می زند ولی مسئولین زندان او را از مرگ نجات می دهند فرخی که از این امر نیز راضی نبود به سرنوشت خودش ظلم و ستم رضا شاه دشنام و نفرین می فرستد که این گفتار او باعث می شود که پرونده ای نیز به اتهام «اسائه ادب به رضاشاه» برای او ترتیب دهند و پس از آن در دادگاه به 27 ماه زندان محکوم کنند.
به نظر می رسد که مقامات قصد داشتن او را به هر بهانهای که شده در زندان نگهدارند.
او در زندان کماکان به سرودن اشعار سیاسی خود ادامه داد حتی به مناسبت ازدواج محمدرضا پهلوی با فوزیه نیز شعری بر ذم این ازدواج سرود که آن شعر توسط جاسوسان بدست میئولین شهربانی رسید.
گفته می شود به همین دلیل بود که او را در خرداد 1318 در بهداری زندان توسط پزشک احمدی با تزریق آمپول هوا به قتل رساندند.
نتیجه گیری در بسیاری از نوشته های موجود از فرخی یزدی به عنوان نویسنده و شاعری آزادیخواه یاد شده است؛ اگرچه اصولاً صفت آزادی خواهی از جمله صفاتی است که به آسانی و وفور در مورد طیف گسترده ای از نویسندگان و شعرای ایران معاصر به کار رفته است، ولی با توجه به آنچه در این بررسی مورد اشاره قرار گرفت، این صفت را واقعاً می توان زیبنده او دانست؛ فرخی واقعاً آزادی خواه بود.
وی بر خلاف بسیاری از دیگر همگنانش، آزادیخواهان سابقی که اینک یا بر مسند وکالت و وزارت تکیه داشتند و یا در زمره ارباب مطبوعات بودند، با آن که طرف توجه وزیر دربار وقت نیز قرار داشت نه در دوره فعالیت های مطبوعاتی اش هر روز به سازی نرقصید و حتی الامکان به حداقلی از باورهایش وفادار ماند و نه در عرصه پارلمان.
و با آن که از نیمه دوم دهه 1300 ورق کاملاً برگشته بود، حاضر نشد همانند بسیاری از همراهان اولیه اش در مجلس صم بکم نشسته و مؤید آراء و امیال آن «اراده پنهان» واقع گردد.
از سوی دیگر فرخی در رویکردی که نسبت به اتحاد شوروی- کعبه آمال پاره ای از همفکرانش- اتخاذ کرد نیز سلامت نفسی مشابه نشان داد؛ به تجربه شوروری امید داشت و از نقش مثبت آن در سنگین کردن کفه مقابل امپریالیسم و چیرگی بریتانیا نیز آگاه بود ولی با آن که عرصه آماده بود در صف مجذوبین این تشکیلات نیز جای نگرفت.
فاصله خود را حفظ کرد؛ خردهگیری هایش از نمایندگان شوروی در ایران، شرح سفرش در شوروی و بویژه بخش های مربوط به اختلافات استالیم و تروتسکی و از همه مهمتر عدم همراهی اش با تبلیغات و تحریکات کمونیستی وقت خود مبین این امر بود.
آزادی خواهی فرخی مستلزم سعی و تلاشی دشوار و مستمر در حفظ نوعی تعادل بود، ولی با محدودیت بیش از پیش فضای سیاسی و فرهنگی کشور که از دهه 1310 به بعد هولناکی یافت؛ فرخی نیز مانند بسیاری از دیگر چهرههای آزادی خواه ایران فرو افتاد.