آقا محمد خان قاجار بسیار سنگدل و بیرحم و کینهتوز و انتقامجو بود و برای رسیدن به مقام سلطنت از هیچ عمل پست و شرم آ وری استنکاف نکرد از جمله رفتار ظالمانه و شنیع وی با لطفعلیخان زند و قتل و یا کور کردن برادرانش که به قساوت و سنگدلی این خواجه قاجاری صحّه میگذارد.
آقا محمد خان پس از وفات وکیلالرعایا – که در دربار وی بین شاهزادگان و فرمانروایان زندی آشوب و اغتشاش ایجاد شده بود – فرصت را مغتنم شمرد واز شیراز فرار کرد و به استراباد رفت و به امید جمعآوری لشکر بین قاجارهای آشاق باش و متحدانش (ترکمنها) رفت.
هدف خواجه قاجار متحد کردن دو ایل آشاق باش و یوقاری باش قاجار و نیز ترکمنهای یموت و گوگلان بود که در اختلاف دائمی به سر میبردند و با ایجاد اتحاد بین آنها زمینه قیام و شورش بر علیه زندیان ایجاد کرد تا در آینده با کمک لشکریان قاجاری و ترکمنهای گوگلان و یموت زمام امور ایران را در دست گرفت.
ایران در آن زمان به علت اختلاف بین شاهزادگان زندی و دیگر حکام ولایات دستخوش آشوب و هرج و مرج شده بود و این آشوب تمامیت ارضی ایران را به خطر میانداخت زیرا باز هم مثل دوران اواخر صفوی ایران از طرف همسایگان شمالی و شرقی و غربی در امنیت کامل نبود و در معرض تهدید دشمنان قرار گرفته و در همین ایام بود که آقا محمد خان قاجار – که مردی مستعد و لایق جهت حفظ ایران از تعرضات همسایگان بود – با اقتدار کامل به کمک نیروی قاجار و ترکمنهای یموت و گوگلان ظهور کرد.
و اگر بیرحمی و سنگدلی خواجه قاجار را در نظر نگیریم او را مردی خواهیم یافت که با اقتدار کامل و با درایت و تفکر شگفتانگیز توانست در مقابل تهدیدات همسایگان ایران.
تمامیت ارضی کشور را حفظ نماید و شاید اگر آقا محمدخان و لشکریان ترکمنش نبودند امروز ایرانی باقی نمیماند و در بین عثمانی و روس و افغانها تقسیم میشد و در نهایت بدست روس و انگلیس میافتاد.
در حفظ تمامیت ارضی ایران و پیروزیهای آقا محمد خان ترکمنها نقش عمدهای ایفا نمودند و خواجه قاجار توانست به کمک نیروهای ترکمن بر بسیاری از دشمنان فائق آید.
اما بعد از رسیدن به سلطنت ازنیروهای ترکمن کاسته شد.
زیرا آقا محمد خان در صدد قلع و قمع آنها برآمد و از اینرو قلمرو شمالی حکومت قاجار در نواحی گرگان (گنبد کاووس فعلی) به حالت تزلزل افتاد و بعد از وی جانشینان آقا محمد خان نیز سیاست خصمانهای با ترکمنها در پیش گرفتند و شاید این بزرگترین اشتباه قاجارها بود که لشکریان لایق ترکمن را از خود دور ساختند و بدینوسیله حکومت خود را ضعیف نمودند و حتی نتوانستند رد مقابل تعرضات روس و عثمانی دوام بیاورند و در آخرالامر بر اثر حملات پیدر پی روس و تهدیدات انگلیس قسمتهای مختلف ایران را تجزیه نمودند.
آنها اگر مانند گذشته از لشکریان ترکمن استفاده مینمودند و در صدد جلب آنها برمیآمدند میتوانستند در بسیاری از مواقع بر دشمنان فائق آیند.
چنانچه در دوره ناصرالدینشاه ترکمنها به تنهایی توانستند نیروهای روسی را در آشوراده تارو مار نمایند .
در حالیکه حکومت قاجار از عهده آن نمیتوانست برآید.
ولی براستی که آقا محمد خان بسیاری از پیروزیهای خود را با تکیه بر نیروهای ترکمن کسب نمود.
چنانکه میدانیم اقا محمد خان بعد از فرار از شیراز یکراست به طرف استراباد و ترکمنها آمد و از آنها نیروی قدرتمندی را تشکیل داد.
گلی مینویسد: «آقا محمد خان پسر محمد حسن خان که در دربار کریم خان به عنوان گروگان زندگی میکرد همین که کریم خان درگذشت به بهانه شکار از قلعه خارج شد و به استراباد آمد.
اولین اقدام او متحد کردن دو قبیله «یوخاری باش» و «اشاق باش» و سپس متحد شدن با ایل ترکمن و آوردن آنها به قشون خود بود.
در این ایام لطفعلی خان زند آخرین بازمانده زند آنچنان درگیر مسائل داخلی بود که بناگاه با قدرت محمد خان روبرو میشود» .
در نبرد بین خواجه قاجار با لطفعلی خان زند نیز ترکمنهای بسیاری شرکت داشتند و نیروهای عمده خان قاجار را تشکیل میدادند.
گلی به نقل از وامبری مینویسد: «در محاصره بم و فرمانشیر که توسط قدرت آقا محمد خان انجام گرفت لطف علی خان زند مقاومت عجیبی کرد ولی مردم از ترس آقا محمد خان که کرمان را به شهر کوران بدل ساخته بو قلعه را گشودند و ترکمنها مانند مور و ملخ به داخل شهر ریختند و همین ترکمنها بودند که شاهزاده دلیر زند را دستگیر کرده تاج سلطنت به آقا محمدخان سپردند» .
ولی براستی که آقا محمد خان بسیاری از پیروزیهای خود را با تکیه بر نیروهای ترکمن کسب نمود.
گلی مینویسد: «آقا محمد خان پسر محمد حسن خان که در دربار کریم خان به عنوان گروگان زندگی میکرد همین که کریم خان درگذشت به بهانه شکار از قلعه خارج شد و به استراباد آمد.
اولین اقدام او متحد کردن دو قبیله «یوخاری باش» و «اشاق باش» و سپس متحد شدن با ایل ترکمن و آوردن آنها به قشون خود بود.
در این ایام لطفعلی خان زند آخرین بازمانده زند آنچنان درگیر مسائل داخلی بود که بناگاه با قدرت محمد خان روبرو میشود» .
گلی به نقل از وامبری مینویسد: «در محاصره بم و فرمانشیر که توسط قدرت آقا محمد خان انجام گرفت لطف علی خان زند مقاومت عجیبی کرد ولی مردم از ترس آقا محمد خان که کرمان را به شهر کوران بدل ساخته بو قلعه را گشودند و ترکمنها مانند مور و ملخ به داخل شهر ریختند و همین ترکمنها بودند که شاهزاده دلیر زند را دستگیر کرده تاج سلطنت به آقا محمدخان سپردند» .
بدین ترتیب ترکمنها با دستگیری لطفعلی خان زند و پیروز کردن آقا محمد خان صفحهای جدید بر سرنوشت ایران باز نمودند که به نفع خاندان قاجار رقم میزد و اگر این نیروها نبود براستی که آقامحمدخان نمیتوانست به چنین پیروزیهایی دست یابد.
بر این اساس آقا محمد خان قاجار پس از پیروزی، اراضی حاصلخیز دشت گرگان را در اختیار ترکمنها گذاشت تا در آنجا به امر زراعت بپردازند واین بخشش به پاس زحمات آنها در جهت رسیدن خواجه قاجاری به حکومت ایران بود.
«و ترکمنها در اوائل سلطنت وی نقش عمدهای در امور حکومتی از قبیل داروغهگی استراباد ]ایفا نمودند[ و حتی برای سران ایل ترکمن مستمری تعیین میشد.
ولی در ادوار بعدی حکام محلی رابطه بین ترکمنها و جکومت مرکزی را بهم میزنند و از آنها مالیات زیاد طلب میکنند و ترکمنها به آنها باج نداده و بر فرمانهای آنها عمل نمیکنند» .
و این دشمنی را حکام محلی با رساندن اخبار دروغ به حکومت قاجار - مبنی بر اغتشاش و ناامنی در منطقه و شورش ترکمنها - ایجاد مینمودند.
و آقا محمد خان نیز بعد از تثبیت قدرت بوسیله ترکمنها، آنها را تنها گذاشت و ناجوانمردانه به قلع و قمع ترکمنها پرداخت و سلاطین بعدی نیز با روش خصمانه با آنها رفتار کردند.
بطوری که ترکمنها از قاجاریان بیزار شدند و تا آخر حکومت قاجار حتی اگر کوچکترین قیام برعلیه آن حکومت شکل میگرفت ترکمنها در آن شرکت میجستند و بطور کلی وضعیت ترکمنها باز هم در دوران حکومت آقا محمد خان و اوایل حکومت فتحعلیشاه نسبت به دورههای بعدی بهتر بوده است.
وامبری مینویسد «اگر شمشیر ترکمنها نبود آغا محمد خان هرگز موفق نمیشد.
]حکومت[ خاندان خود را برقرار کند.
چادرنشینان ]ترکمن[ این مطلب را بخوبی میدانند و غالباً از بیوفایی قاجاریه که از زمان فتحعلیشاه بکلی آنها را رها نموده و حتی مستمری قانونی سالیانه بعضی ار رؤسای آنها را قطع کردهاند شکایت دارند» .
البته اگر صفحات تاریخ را ورق زنیم درمییابیم که سنت حاکمان و قدرت طلبان ستمگر این است که برای رسیدن به مقاصد خود گروهی را میفریبند و برای دستیابی به قدرت نهایت استفاده را از آنها مینمایند.
اما پس از کسب مقام و مرتبه یاران دیروز خویش را فراموش میکنندو یا حتی بخاطر ترس از قدرت آنها به قلع و قمعشان میپردازند و یا با ظلم و زور تحت استیلای خویش درمیآورند.
آقا محمد خان قاجار که یکی از بیرحمترین گردنکشان تاریخ است پس از رسیدن به قدرت برای تثبیت قدرت خویش تمام موانع سر راه خود را با بیرحمی منحصر به فرد از میان برداشت.
وی که میدانست اگر ترکمنها در اتحاد دائمی به سر ببرند در آینده حکومت او را دچار اشکال خواهند ساخت به اختلاف میان آنها دامن زد و با کوچکترین بهانه به طرف آنها حمله نمود و البته باز تا آخر عمر در لشکر خود از نیروی جنگی ترکمن بهره برد و با اختلاف میان ترکمنها و با مشاهده ضعف آنها – که ترکمنها پراکنده شده بودند – یکباره حمله بیرحمانهای را به ظهور رسانید که زمینه دشمنی قاجارها و ترکمنها را تا پایان عصر قاجار ایجاد نمود که عاقبت حکومت قاجار با دشمنی ترکمنها دچار مشکلات فراوانی شدند که در جای خود ذکر میکنیم.
خواجه قاجار در این حمله نهایت سنگدلی و بیرحمی را به نمایش گذاشت و بر جان و مال و ناموس ترکمنها رحم نکرد و در دروازه استراباد با سر ترکمنها کله منارهای ساخت و اموال و اثقال آنها را به یغما برد.
و اینک شرح ماجرا: آقا محمد خان قاجار پس از فراغت از مهمات عراق، فارس و کرمان و آذربایجان و سایر ولایات محروسه تصمیم به تادیب ترکمنهای یموت ساین خانی گرفت و بدین منظور در نهم ربیعالثانی سال 1207 از تهران از طریق فیروزکوه به مازنداران حرکت کرد.
موکب خواجه قاجار از ساری به طرف اشرف (بهشهر کنونی) به حرکت درآمد و در قاراتپه شهرستان اشرف اتراق نمود در آنجا روسای گوگلان با جمعی از اشخاص برجسته دیگر ترکمن به دیدار خان قاجار رفتند و مشمول خلعت و التفات وی گشتند.
خان قاجار از قرا تپه حرکت کرد و بعد از سه روز آنها را مرخص کرد و مهر علیخان قاجار را برای استمالت طایفه ترکمن به همراه ایشان روانه کرد و پس از رسیدن به استرآباد با سران طایفه یموت اتمام حجت کرد که یا مانند بعضی از طایفه گوگلان گروگان و سواران جنگی به ملازمت رکاب در اختیار خان قاجار قرار دهند و یا آماده جنگ و جدال گردند.
بزرگان یموت اظهار اطاعت کرده و مطیع بودن خود را نسبت به شاه قاجار اعلام کردند ولی اظهار داشتند که مانند گذشته نمیتوانند سواران جنگی در اختیار خان قرار دهند.
آقامحمدخان اظهار آنها را قبول نکرده و برای گرفتن گروگان و سوار جنگی به جنگ با آنها پرداخت.
اما ترکمنها که با اسبان خوب و شمشیر برندهای که داشتند و بسیار جنگجو و ماهر بودند از تهدیدات خان قاجار نهراسیدند و از محل و مأوای خود دور نشدند و با بنه و اموال و احشام خود همچنان در آنجا ساکن بودند.
خان قاجار سپاهی را به سرپرستی مصطفیخان دولّو بر سر ترکمنها فرستاد که محمد ولیخان، محمد حسینخان، حسینعلیخان قوانلو، محمدقلی خان دولو و محمد حسین بیگ قاجار این سپاه را همراهی میکردند و فوجی دیگر به سرکردگی بعضی از سرداران قاجاری که عدد آنها به دههزار نفر میرسید به طرف طایفه ترکمن فرستاده شد و بدین ترتیب ترکمنها با یک جنگ گریز ناپذیر مواجه شدند .
در ناسخ التواریخ آمده است: «آقا محمد شاه، جان محمد خان برادر مصطفی خان دولو را به عدم قلعه شیراز مامور نمود تا برفت و آن بنا را با خاک پست کرد.
آنگاه مراجعت به طهران فرمود و از آنجا سفر استراباد کرد.
از بهر آنکه جماعت یموت ساینخانی که در اطراف صحرای اترک و دشت قبچاق جای داشتند، و در اُسر و نهب مردم استراباد طریق طغیان میسپردند.
لاجرم شهریار بعد از ورود به استراباد بزرگان یموت را مکتوبی کرد که ابطال رجال خویش را روانه درگاه و ملتزم رکاب سازید و زن و فرزند خود را به گروگان بسپارید واگرنه ساخته جنگ شوید.
ایشان از سپردن زنان خود به گروگان مضایقت نمودند، پس محمد ولی خان قوانلو و مصطفی خان دولو را با 10000 کس از لشکریان بر سر ایشان تاختن فرمود، مصطفیخان تا تپه خیت که ربع فرسنگ به منازل آن جماعت مسافت داشت لشکر براند و سنگری راست کرد.
یک دو روز ترکان بر سر ایشان تاخته و از دور و نزدیک جلادتی مینمودند، روز سیم نیران جنگ بالا گرفت و از دو سوی صف بسته، جنگ پیوسته شد، بعد از کشش و کوشش فراوان ترکان شکسته شدند، 300 مرد دلیر عرصه شمشیر گشت و 1000 زن و فرزند از آن جماعت طریق عدم سپردند و 800 کس از نسوان و کودکان دستگیر گشت» .
خان قاجار در این جنگ نهایت ناجوانمردی و اخلاق دور از انسانیت را ظهور رسانید.
او هیچگونه رحم و مروتی بر جان ترکمنهای بیچاره نمینمود و از سرهای بریده آنها کله منارهای در دروازه سبز مشهد شهر استراباد درست کرد.
بسیاری از ترکمنها به خاطر اینکه زنانشان به دست دشمن نیفتد از روی ناموس و غیرتی که هر ترکمنی آن خصوصیت را به میزان منحصر به فردی دارا میباشد زنان خود را به دست خود میکشتند و برخی از زنان نیز بخاطر اینکه به دست دشمن نیفتند خود را به هلاکت میرساندند.
در تاریخ محمدی آمده است: «بعضی از افراد … ازواج خود را به دست خویش به قتل میرسانیدند و برخی از نسوان ایشان از شیرزنی خود، خود را هلاک میساختند؛ چنانچه یکی از ترکمانیه عورت جملیه را که عروس بود ردیف خود سوار کرده فرار مینمود، سوار قزلباشی به قصد آن ترک سیاه چشم یغمایی چشم سیاه نموده، مرکب شوق از عقب برانگیخت، ترکمان کیوان زهره بهرام شور آن زوجه جبین ماه مشتری پرور را از مرکب در انداخته با تیغش مانند جوزا دو پیکر ساخت و از خونش درآن گل زمین عروس در پرده برومانید، و زنی که دهانش سرچشمه آب حیوان و قامتش سرو روان بود از دست یکی از لشکریان خود را به آب رود اترک غرق گردانید و عورت دیگر که با مردی از سپاهیان مظفّر سوار بود با این که از خنجر مردم کش مژگان و شمشیر ابروی خویش هزار کشته پیش داشت کارد از کمر لشکری خسروی کشیده چنان بر خود زد که آن شیرین شمایل از گلگون حیات یکباره درافتاد».
مقاومت مردان و زنان ترکمن جهت حفظ نوامیس خود در مقابل دشمن بسیار ستودنی و حیرت انگیز است.
حتی مردی از ترکمنان در این جنگ برای طلب زنش و زنهای دیگر که به اسارت دشمن درآمده بود به سر دروازه استرآباد میآید با وجود اینکه میداند کشته خواهد شد ولی آن ترکمن کشته شدن در راه حفظ ناموس خود را بر زندگی – که خود آنرا ننگ میدانست- ترجیح میداد و سرانجام وی را دستگیر میکنند و در آب خفه مینمایند و آن ترکمن در نهایت سرافرازی در راه نجات ناموس خود به درجه رفیع شهادت نائل میآید.
در جلد دوّم زینتالتواریخ آمده است: «نجف علی نام اونیکخا که از اعاظم یموت شمرده میشد … بجهه استرداد اسرای خویش که زنش بصره نام از من جمله آنها بود ]به نزد خان قاجار آمد[ بعد از خرابی بصره بآستان شاهی امر بحکم خاقان مغفور سر آن خانسار بادپیما را باب دریاچه فرو برد.
چندانش سرنگون در آب داشتند که بانش حجیم پیوست» .
سپهر درباره نتیجه آن جنگ گفته است: «در آن سفر از زر و سیم، اسب و شتر و گاومیش و گاو و گوسفند غنیمت فراوان بهره لشگریان گشت و اسیران بسیار با خود آوردند.
با اینهمه جنگ و جوش از لشکر پادشاه زیاده از20تن تباه نگشت، بالجمله آقا محمد شاه اسیران را از لشکریان بخرید و در شهر ساری نشیمن فرمود» .
پس از آن مهرعلیخان داشلو که با سرکردههای گوگلان به جهت تأدیب ترکمنها رفته بودند با چهل تن گروگان که پسران بزرگ آن طایفه (گوگلان) بودند به رکاب خان قاجار برگشتند و ترکمنهای یموت نیز چون ملتزم آوردن گروگان شده بودند گروهای خود را به ساری بردند و تقدیم خان قاجار نمودند .
در ناسخ التواریخ سپهر آمده است: «از آن سوی چون ترکمانان کار بدین گونه دیدند از بهر پیشکش اسبهای گزیده اختیار کردند و 40 تن از پسران صنادید یموت را از برای گروگان عرض دادند و 500 سوار نیز از میان قبایل خود انتخاب کردند که در حضرت پادشاه ملازم رکاب باشند؛ این جمله را مهرعلی آقای داشلو برداشته در ساری حاضر درگاه شد و نیز برگردن نهاد که از زنان اعیان گروگان فرستد و هرگز جز از در صدق و عقیدت قدم نزند» .
هجوم آقا محمد خان به ترکمنهای گوگلان: آقا محمد خان قاجار نبرد دیگری را نیز در سال 1210 هجری قمری با ترکمنهای گوگلان انجام میدهد و علت ان اینست که: در سال 1210 هجری قمری پس از تاجگذاری خواجه قاجار ازبکها به خراسان حمله کردند و مرو و برخی دیگر از شهرهای خراسان را ویران کرده و به قتل و غارت پرداختند و خواجه تاجدار قاجاری عزم خود را برای سرکوبی ازبکان جزم نمود.
شمیم مینویسد: «آقا محمد شاه در سال 1210 از راه فیروزکوه و ساری عازم گرگان شد و ترکمانان گوگلان را سخت تنبیه کرد و خانمان ایشان را آتش زد و از راه چمن کالپوش و جاجرم و اسفراین عازم سبزوار گردید» .
آقا محمد خان که به منظور سرکوبی ازبکان به خراسان آمده بود ناچار شد با ترکمنها نبرد کند.
چرا که برای سرکوبی ازبکها باید از میان سرزمین ترکمنها عبور مینمود.
ولی ترکمنها چنین اجازهای را نمیدادند و نمیگذاشتند که هیچ دشمنی براحتی در سرزمین آنها نفوذ کند.
بدین ترتیب ترکمنها از دو طرف در فشار رودند.
هر گاه ازبکها میخواستند به خراسان حمله کنند از میان ترکمنها میگذشتند و سرزمین آنها را له و لورده مینمودند.
زیرا که ترکمنها به ازبکان نیز به سختی اجازه عبور از سرزمین خود را میدادند و ازبکان ختی برخی اوقات ترکمنها را تحریک نموده در حمله خود شریک میکردند و ترکمنها از آن طرف از سوی ایرانیها نیز در معرض تهدید قرار میگرفتند.
زیرا ایرانیها که نمیتوانستند به ازبکان دسترسی یابند نهایتاً شرکای آنها یعنی ترکمنها را مورد تعرض قرار میدادند و یا اگر میخواستند به سرزمین ازبکها حمله کنند ناچاراً باید ترکمنها را از سر راه برمیداشتند.
تا براحتی بتوانند از آن سرزمین عبور نمایند و این کار همیشه امکان پذیر نبود و نتیجتاً ترکمنها چوب گناه ازبکان را تحمل میکردند.
و در نبرد آقا محمد خان قاجار برای تنبیه ازبکان با ترکمنهای گوگلان روبرو شد و با آنها به جنگ پرداخت و بسیاری از آنها را کشته و یا اسیر نمود.
مولف تاریخ محمدی مینویسد: «خدیو بیهمال از استراباد به طرف دشت قبچاق الویه فتوحات اثر را نهضت دادند و در واقعه آن دیار از تیغ زهر آبگون دمار از روزگار مردان کلان گوگلان برآورده … و تمامت غله و زراعت ایشان را آتش زده سوختند» .
اما نتوانست به بلاد ازبک آسیبی برساند و شاهمرادخان ازبک که سرکرده طایفه ازبکی بود با مشاهده حمله آقا محمد خان قاجار سوار الاغی شد و به سمت بخارا شتافت و از خطر حمله خواجه قاجار در مصون ماند و آنچه که بلا و سختی و دشواری بود بر سر ترکمنها آمد و ازبکان هیچ ضرری نبردند.
بدین ترتیب خصومت سلسله جدید التاسیس قاجارها که در پایان قرن هجدهم در ایران به قدرت رسیدند کمتر از نادر شاه نبود و آنها ادعای حاکمیت بر سرزمین ترکمنها را داشتند .
این خصومت که سیاسیت قتل و نهب و گروگان گیری ادامه یافت باعث شد که ترکمنها خشمگین شوند و دشمن دیرینه بین ایرانیها و ترکمنها دوباره با شدت بیشتری از سر گرفته شود که تا پایان دوره قاجاریه (1304 شمسی) ادامه یافت که سرانجام نامطلوبی در پی داشت و این خصومتها فرصت خوبی برای روسیه داد که منجر شد به حلمه دهشتناک سربازان وحشی تزار و تصرف قسمت پهناوری از سرزمین ترکمنها و خارج شدن کامل آن سرزمین از دخالت ایرانیان.
روسیه بعد از تصرف قفقاز و سرزمین ترکمنها توانست نفوذ خود را در ایران گسترش دهد و در سیاست داخلی ایران دخالت نماید و در کل ضعف و زبونی قاجارها و سوء تدبیر آنها در اداره امور مملکت باعث شد که کشورهای قدرتمند انگلیس و روسیه زمام امور کشور را در دست گرفته و تا پایان سلسله قاجار مایه دردسر حکومت و سرنوشت ملت گردند.آقا محمدخان قاجار سر سلسله قاجاریه از زمان کودکی در جنگ و گریزها و فتح و شکست های پدرش محمد حسن خان همراه او بوده، در نتیجه با شداید و سختی های این قبیل مسائل کاملاً آشنا بود.
دشمنان ایلی و خانوادگیاش خواه »عادلشاه افشار« یا »کریم خان زند« به خاطر اینکه پسر بزرگتر خان قاجار بود با سنگ دلی در عنفوان جوانی مقطوع النسلش کردند و با این کار وحشت انگیز خود، تخم بدبینی و سوءظن و قساوت و بیرحمی و مردم آزاری را تا آخرین لحظه زندگی در دل و جان او کاشتند.
چنانکه از ظلمی که در اوایل دوران زندگی بی هیچ گناهی بر او رفته بود، از آزار و اذیت دیگران ناخودآگاه لذت می برد.
گذشته از این کشته شدن پدر و برادرش در ستیز با خاندان زند و اسارت بیش از15 ساله اش در نزد دشمن خانوادگی آنهم با فقر و تنگدستی عمدی توسط خان زند، کینه و نفرت عمیقی را نسبت به آن خانواده در او به وجود آورده بود.
اکثر نویسندگان به خاطر اینکه از کریم خان چهره مهربانی ترسیم کنند چون به نظر آنها او ایرانی اصیل است و آقا محمدخان قاجار تورانی!
یادآوری می کنند که کریمخان با او با ملاطفت رفتار می کرد، او را بر سر سفره خود می نشاند و در کارهای مهم مملکتی با او مشورت می کرد!
ولی در مقابل با توجه به وقایع تاریخی مجبورند بنویسند که: »...
آقا محمدخان در زمانی که در شیراز بود چیزی نداشت و کریمخان عمداً برای اینکه مردم را با خود همدست نکند و اندیشه سرکشی نداشته باشد نمی گذاشت چیزی داشته باشد بهمین جهت هنگام مرگ کریمخان تنگ دست بود...
آقا محمدخان به اندازه ای تنگ دست بود که به پول آن زمان بیش از دو »پول« یعنی کمترین واحد پول در آن روزگار که معادل دو دینار امروز است با خود نداشت.
و چون به نخستین منزل پس از شیراز رسیدند و خود و جلودارش بسیار گرسنه بودند حیله ای کرد...« [تاریخ اجتماعی: سعید نفیسی،ج1،ص42] در صورتیکه کریمخان تمام مخارج و هزینه های سالانه گروگانها را علاوه بر مالیات معمول از سران ایلات و نزدیکان آنها اخذ می کرد.
آقا محمدخان بعد از اطمینان از خبر فوت کریمخان توسط عمه و به قولی خواهرش که در واقع همسر اجباری خان زند بود از حوالی شیراز بطور مستقیم و در اسرع وقت به اصفهان رفت، در آنجا چند تن از نزدیکانش را که در شهر بودند ملاقات کرد و از آنها یاری گرفت و به سرعت به ورامین آمد و طوایف قاجار را که در آنجا بودند با خود یار کرد.
لازم به ذکر است که تنگدستی و ناکامی پیش از سلطنت اقا محمدخان تأثیر شگرفی در لئامت و خست و پول دوستی افراطی او در ایام سلطنت تا پایان عمر او داشت.
آقا محمدخان16 سال در نواحی مختلف ایران به تاخت و تاز مشغول بود، تا اینکه توانست در سال1209 هـ .ق در تهران تاجگذاری نماید.
از وقایع مهم قبل از پادشاهی اقا محمد خان جنگ او با لطفعلی خان زند و قتل عام و کور کردن مردم کرمان است.
لطفعلی خان که نواده صادق خان برادر کریمخان بود، خود را وارث تاج و تخت ایران می دانست بعد از قتل پدر [جعفر خان زند] به کمک حاج ابراهیم مشهور به کلانتر که وزیر پدرش بود به سلطنت و با مخالفتهای برادران و همچنین بزرگان ایل یوخاری باشی روبرو شد.
ولی با زرنگی خاصی بعد از چند زود و خورد موفق به متحد کردن ایل قاجار گردید و پس از به زیر فرمان در آوردن شمال و غرب ایران متوجه مرکز و شیراز گردید.
قبل از یکسره کردن کار خاندان زند در سال1194 هـ ق یعنی یکسال بعد از فوت کریمخان زمانیکه صادق خان در شیراز زمام امور را در دست داشت و علی مراد خان دیگر مدعی سلطنت از خانواده زند شهر اصفهان را در اختیار داشت و صادق خان برای بدست آوردن پول جهت مخارج جنگ با دیگر خوانین زند، مردم فارس بخصوص شیراز را تحت شدیدترین شکنجه ها از قبیل دست و پا بریدن قرار داده بود، آقا محمد خان تازه به قسمتی از ایالات شمالی مسلط شده بود.
در این زمان »کاترین دوم« که تا اندازه ای از امور مربوط به عثمانی فراغت حاصل کرده بود، در جهت اجرای وصیتنامه منسوب به »پطر کبیر« اقدامات استعماری خود را نسبت به ایران شروع نمود.
»جرج فورستر« کارمند کمپانی هند شرقی انگلیس در این مورد می نویسد: »روسیان تجاوز خود را به ایران بگاه پادشاهی کاترین دوم باز از نو گرفتند.
آنان به سال1194 هـ/1780 میلادی وسیله یک فروند ناو روسی در کرانه ایران پیاده شده ساختمانی استوار در اشرف (بهشهر کنونی) پی افکندند.
آقا محمدخان که در آن هنگام در آن خطه بر سر قدرت بود گروهی از افسران روسی را دستگیر ساخت و از مقامهای روسی خواست که ساختمان خود را خراب کرده به روس باز گردند«.
[نخستین رویاروئی، دکتر حائری ص240] »سعید نفیسی« در کتاب تاریخ اجتماعی جلد اول ص66 در این مورد می نویسد: »روسیه با چند کشتی جنگی به »اشرف« آمد و اجازه خواست در آنجا تجارت خانه ای دایر کند.
اما چون در داد و ستد بسیار ارزان می فروختند و گران می خریدند و پیدا بود که اندیشه سوداگری ندارند، آقا محمد خان بدگمان شد و دستور داد آنها را گرفتار کردند.
پس ایشان را دعوت کرد و شراب بسیار داد...« آقا محمدخان بعد از دستگیری نیروهای روسی و خراب کردن تجارتخانه چشمهای آنها را بسته و با تحقیر به روسیه می فرستد.
فرمانده کشتی که جوان و کم تجربه و در مجلس مهمانی حضور نداشت بعد از رسیدن به کشور از مقام خود معزول و مورد بازخواست قرار می گیرد.
»دربار روسیه یادداشت تهدید آمیزی به اقا محمدخان قاجار فرستاده، خواستار پوزش خواهی وی شدند و بدان وسیله بیم در دلهای مردم پدید آوردند ولی به گفته فورستر »تنها کسی که از این توپ و تشر آنان نمی هراسید آقا محمدخان بود« [از کتاب پیشین] آقا محمدخان با این عمل جسورانه خود نشان داد، که برخلاف خاندان زند از همان اوایل کار تا چه میزان در حفظ تمامیت ارضی کشور حساسیت دارد.