دانلود تحقیق دانشمندان نیشابور

Word 149 KB 20324 48
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • قرن دوم
    امام مسلم بن حجاج، ابوالحسن الغشیری النیشابوری
    آن پیشوا و آن حجت در شناخت احادیث «صحیح» از سقیم، مسکن وی در بالای محله و مجاز بود و تجارتگاه او دَرخان = (کاروانسرا) محمش و زندگیش از ضیاعی که در ناحیه استوا داشت گذران می شد و در شب یکشنبه پنج شب مانده از رجب سال دویست و شصت و یک درگذشت.

    رحمت خدا بر او باد، گورش در سر میدان زیاد است و کتابهای زیادی نوشته است.
    کتاب المسند الکبیر علی الرجال، الجامع الکبیر علی الابراب الاسامی و الکنی المسند الصحیح التمیز العلل الوحدان الأفراد الأقران سؤالات احمدبن حنبل الانتفاع باهر السباع کناب عمروبن شعیب کتاب مشایخ مالک بن انس کتاب مشایخ الثور کتاب مشایخ شعبه کتاب اولاد الصحابه فمن بعدهم من المرثین کتاب ذکر اوهام المحرثین کتاب تفصیل السنین کتاب طبقات التعابعین کتاب افراد الشامیین من الحدیث عن الرسول صلی الله و علیه و سلم کتاب «المعمر» فیه ذکر ما اخطأ معمر.
    (تاریخ نیشابور الحاکم به تصحیح دکتر شفیق کدکنی ص 239)
    شهید مرتضی مطهری درباره صحیح مسلم می گوید: «مؤلف این کتاب مسلم بن حجاج نیشابوری است.

    پس از صحیح بخاری معتبرترین کتاب حدیث در نزد اهل تسنن، صحیح مسلم است.

    برخی آن را بر صحیح بخاری ترجیح می دهند.

    مسلم به عراق و حجاز و مصر و شام در طلب حدیث مسافرت کرد و مدتی در نیشابور ملازم بخاری بوده است.» مسلم در سال 261 ه .

    ق در نصرآباد نیشابور درگذشت.
    (خدمات متقابل اسلام و // شهید مرتضی مطهری ص 475)
    ابراهیم بن نوح بن عبدان بن خلد بن اثرس ابواسحق المزکی النیشابوری
    ابواسحق مزکی نیشابوری بود و کنیه پدرش محمد ابوطالب است.
    از عبدالله بن سعید شلیدم که می گفت: «همچون ابراهیم بن ابی طالب هرگز ندیدم و او نیز چون خود هرگز ندید.»
    روز یکشنبه دوم رجب سال دویست و نود و پنج درگذشت و در مقبره حسین بن معاذ به خاک سپرده شد و از ابوعبدالله محمد بن یعقوب حافظ بارها شنیده شد که می گفت: «این شهر ما سه تن از مردان حدیث را بیرون داده، محمد بن یحیحی و مسلم بن حجاج و ابراهیم بن ابیطالب» که رحمت حق بر همه شان باد.

    و او را در دانش حدیث تصنیف هاست.
    (تاریخ نیشابور // تصحیح دکتر شفیعی کدکَنی)
    ابن راهویه «راوی أنا من شروطها»
    اسحق پسر الی الحسن ابراهیم بن مخلد بن ابراهیم
    کنیه او ابویعقوب بود و راوی انا من شروطها [در حدیث سلسله الذهب] می باشد که در سال 135 ه .

    ق در نیشابور متولد شد.
    از جسر دارالسلام فقیهی از او برتر عبور نکرده است.

    این جمله ای است که احمد حنبل درباره او گفته است.


    ابن راهویه، یکی از تقاضاکنندگان نقل حدیث سلسله الذهب از امام هشتم (ع) می باشد و به مرکب داری و کشیدن مهار استر امام (ع) افتخار می کند.

    وی به مسافرتهای زیادی رفت و از مشایخ مجاز و عراق و یمن و شام و دیگر نقاط اختر حدیث نمود و زمانی نیز از امام شافعی و دیگران اخذ حدیث و اجازه روایت یافت و در نیشابور مسکن گرفت و به تدریس پرداخت.

    محدثین عامه مثل نجاری و مسلم و ترمزی از او استماع حدیث نمودند.
    خودش می گوید: هفتاد هزار حدیث به حافظه سپرده ام و در یکصد هزار حدیث مباحثه کرده ام.

    هیچ گاه چیزی نشنیدم مگر آن را حفظ نمودم.
    الحاکم نویسنده تاریخ نیشابور او را قطب الانام، کهف العلما، برهان المجتهدین و محب محبوب حقیقی نه مجازی یاد می کند.

    الحاکم می گوید: وی با کبر سن تا قریه مؤید به (در غرب نیشابور نزدیک شهر بزغان) مهار مرکب امام را بر دوش می کشید و با زبان فصیح و عبارت صحیح می گفت: «به روز قیامت نزد ملک علام جل جلاله وسیله نجاح و وسیله فلاح من این است که روزی در دنیا خادم و مهارکش مرکب حضرت سلطان خود بوده ام.»
    وی در سال 237 ه .

    ق در نیشابور به ملکوت اعلی رفت و در کنار خندق شادیاخ (اطراف آرامگاه شیخ عطار) به طرف راه تلاجرد کنار محدبن اسلم طوسی در بنای یک صفه قوی به هم قریب مدفون شد.


    بشرین بشار نیشابوری
    شیخ طوسی او را در زمره اصحاب امام هادی (ع) آورده است و درباره وی می گوید: او عموی عبدالله شاذانی است.

    سهل از وی روایت کرده که گفت: به امام نوشتم مردم اطراف ما، درباره توحید اختلاف کرده اند.

    بعضی گویند (ذات باری جسم است و بعضی گویند صورت است) آن حضرت به من نوشتند، (او منزه است از این صفات و محدود نیست و وصف ناشدنی و چیزی مانند او نیست و او به چیزی نمی ماند او شنوا و بیناست.)
    (اعیان الشیعه، سید مهدی حاثری ص 571)
    تمیمی نیشابوری
    ابوزکریا عبدالرحمن تمیمی که در نیشابور متولد شد و حق اولیه تدریس قرآن را بر مردم نیشابور دارد.

    در تاریخ الحاکم نام صبیح به عنوان اولین معلم قرآن و تمیمی و عده ای از شاگردان او معلمین قرآن نیشابور بوده اند.


    (مشاهیر ص 400)
    زکریا دُلویه
    کنیت وی ابویحیی از اهالی نیشابور و از جمله زهاد و متوکلانی است که در یک لقمه نان با احتیاط بوده است که روزی حلال بخورد.

    ابوعثمان حیری گفته است: هر که چون ابویحیی زِیَد [زندگی کند] او را اندیشه مرگ نبود و اندیشه بعد از مرگ هم نبود به گفته نقحات الانس وی در سال 194 ه .

    ق از دنیا رفت.


    سلامت نیشابوری
    ابراهیم بن سلام (سلامه) نیشابوری از راویان حدیث شیعه و از اصحاب امام رضا (ع) به شمار می رود که شیخ طوسی او را وکیل توصیف می کند.

    بدین جهت بعضی از بزرگان شیعه مانند علامه حلی روایات او را معتبر دانسته و بزودی اعتماد کرده اند.

    زیرا که این وکالت از طرف امام معصوم (ع) بوده و معصوم، فاسق را وکیل ننماید، ولی بعضی دیگر وکالت او را از جانب امام تردید کرده اند و بر فرض ثبوت هم، آن را برای وثاقت کافی نمی دانند.
    (مشاهیر ص 443 به نقل الذریعه ریاض العلماء معالم العلما دائره المعارف تشیه ج رجال طوسی رجال علامه حلی معجم الرجال)
    صبیح نیشابوری اولین معلم قرآن نیشابور
    ابوعبدالله حاکم، نام وی را به عنوان اولین معلم قرآن نیشابور در تاریخ خود به ثبت رسانیده است به نام امام یحیی بن صبیح، اولین معلم قرآن نیشابور که در مسجد کاروان سرای معمر به تدریس اشتغال داشت.


    (مشاهیر نیشابور ص 458)
    محمد بن اسلم طوسی
    «یکی از راویان حدیث انا من شروطها در حدیث سلسله الذهب» این مرد نقش بزرگی در تاریخ نیشابور دارد.

    زیرا وی از جمله کسانی است که از امام رضا (ع) تقاضای نقل حدیث سلسله الذهب را نموده است.

    این مرد که پای پیاده با هزاران نفر هنگام ورود امام رضا (ع) به استقبال می رود و به گرفتن مهار استر امام (ع) افتخار می کند.

    هنگام رفتن امام (ع) حدیث را ایراد می فرمایند: محمد بن اسلم آن را با صدای بلند جهت مردم بازگو می کند تا صاحبان قلمدانهای مرصع بنویسند.


    محمد بن اسلم مدتی به طوس رفت و آن جا مُقام کرد و نقل است که به در خانه او آبی روان جاری بود و او در نهایت تشنگی هرگز کوزه ای از آن آب گوارا برنمی داشت که می گفت: این آب، از مردمان است.

    روزی که میلش از حد بگذشت سطلی آب از چاه خانه اش بیرون کشید و در جوی ریخت و کوزه ای آب از آن برداشت.

    این مرد زاهد به نیشابور بازگشت و در همین شهر فوت کرد و بر سر راه شادیاخ به تلاجرد مدفون شد.

    (اطراف عطار امروزی)
    (دایره المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه ایران و اسلام نامه دانشوران ناصری مسند امام رضا (ع) .

    امالی شیخ صدوق مجلس 41)
    بکر بن معروف نیشابوری
    از علمای قرن دوم متوفی به سال 162 ه .

    ق (منتخب السباق)
    محمد بن جابر بن حماد مروزی ابوعبدالله
    حافظ، فقیه و یکی از امامان عصر خویش بود.

    در سن کهولت درگذشت خدایش بیامرزاد.

    او از ابن عباس این بیت را روایت می کرد که:
    انت بشرط النبی اذ قال یوماً اطلبوا الخیر فی حسان الوجوه
    تو در خور آن گفته پیامبری که روزی گفت: نیکی را نزد خداوندان زیبائی بجوشید.
    (تاریخ نیشابور)
    ابراهیم ادهم (ولادت 100 ه .

    ق)
    ابراهیم ادهم، اهل بلخ بود.

    داستان معروفی دارد و شبیه داستان معروف بودا .

    گویند در ابتدا، پادشاه بلخ بود و جریاناتی رخ داد که تائب شد و در سلسله اهل تصوف قرار گرفت.

    عرفا برای وی اهمیت زیادی قائلند در مثنوی داستان جالبی برای او آورده است.

    ابراهیم در حدود سال 161 هجری درگذشت.


    (خدمات متقابل اسلام و ایران ‌ شهید مطهری ص 465)
    گویند: سبب توجه ابراهیم ادهم آن بود که روزی چشمش به مردی افتاد که در زیر سایه کاخ ابراهیم نشسته و فاصله ای نشد گرده نان خشکی از انبان کهنه اش بیرون آورد و خورد و شربتی نوشید و سپس به پشت خوابید.

    ابراهیم از دیدن این صحنه مانند آدمی که از خواب بیدار شود با خود اندیشید موقعی که نفس آدمی بتواند از این مقدار نان و آب قناعت نماید پس ما را با دنیا و زخارف آن که جز اندوهی از آنها در دل نمی ماند چه کار؟

    به ویژه موقعی که باید رخت از این دنیا به دنیای دیگر بست که در آن حال حسرت و اندوهش بیشتر خواهد شد.

    بلافاصله از لباس جهان داری دست برداشت و راه فقر و سلوک پیش گرفت.
    گویند: سبب توجه ابراهیم ادهم آن بود که روزی چشمش به مردی افتاد که در زیر سایه کاخ ابراهیم نشسته و فاصله ای نشد گرده نان خشکی از انبان کهنه اش بیرون آورد و خورد و شربتی نوشید و سپس به پشت خوابید.

    بلافاصله از لباس جهان داری دست برداشت و راه فقر و سلوک پیش گرفت.

    درباره علت روی آوردن ابراهیم ادهم به سلوک و فقر داستانهای زیادی است.

    به هر حال ابراهیم فرار می کند به قولی نُه سال در نیشابور در غار (هفت غار) دامه بینالود نیشابور سکونت می گزیند و ناشناس زندگی می کند وقتی شناخته می شود از نیشابور می رود بطرف مکه و مدینه و به خدمت امام محمد باقر (ع) می رسد و در مکه از دنیا می رود شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در الهی نامه درباره ایشان: نشسته بود ابراهیم ادهم پس و پیشش غلامان دست بر هم یکی تاج مرصع بر سر او بغلطاقی معرق در بر او در آمد خضر بی فرمان در ایوان به صورت چون یکی مرد شتربان غلامان را ز بیمش در فرو شد کسی کو را بدید از هم فرو شد چو ابراهیم، او را دید ناگاه بدو گفتا، که دادت ای گدا راه خضر گفتا چو دیدم جایم این جا رباطست این، فرو می آیم این جا زبان بگشاد ابراهیم ادهم که هست این قصر سلطان معظم رباطش از چه می خوانی تو غافل مگر دیوانه ای ای مرد عاقل زبان بگشاد خضر و گفت ای شاه کرا بوده است اول دین و // گاه چنین گفت او که اول راه این جا فلانی بود دانم شاه این جا ز بعد او، فلانی پسِ فلانی کنون اینک منم شاه جهانی خضر گفتش که گر شَه را جز نیست رباط این است و پس چیز دگر نیست چو آیند و روند این جای پیوست نشستن در رباطی چون دهد دست چو پیش از تو بسی شاهان گذشتند نکوخواهان و بدخواهان گذشتند ترا هم سرِ جان خواهان درآیند وزین کهنه رباطت در ربایند در این کهنه رباط، آسود نیت چیست نه زین جائی تو این جا بودنت چیست چو ابراهیم، آن بشنید و در گشت چو گوئی زین سخن زیر و زِبَر گشت روان شد خضر و ، او ازلی دوان شد ز دام خضر بیرون کی توان شد بسی سوگند دادش کای حیوان مرد کنون آبی بده، ای زندگانی بگفت این، و ز قفای او روان شد که تا مردی ز مردان جهان شد رباط کهنه دنیا را برانداخت جهان دادی به درویشی بدل ساخت بزرگانی که سر فقر دیدند به ملک فقر درویشی خریدند ز نقش پادشاهی باز رستند به معنی از گدایی باز رستند اگر چه ملک دنیا پادشاهی است ولی چون بنگری اصلش گدایی است (الهی نامه عطار) نگارنده می گوید: نمی خواهم اصل عرفان و سیر سلوک را رد کنم ولی روش ائمه معصومین علیهم السلام و پیامبران برای ما الگو می باشد و از ابوسعید ابی الخیر است که فرمود: مرد کامل آن است که با مردم نشیند، داد و بستاد کرده و ازدواج نماید، یک لحظه از خدا غافل نباشد.

    وظیفه عارف هدایت مردم بسوی الله است.

    در اسفار اربعه ملاصدا سفر چهارم عارف موظف است در بین مردم باشد و مثل مردم ولی هادی و راهنما.

    ابوعمر خصص عبدالرحمن بن عمر بن فروخ فقیه و قاضی معروف نیشابور و از اصحاب ابوحنیفه از خراسان که در سال 199 وفات یافت.

    (تاریخ نیشابور ـ مؤید ثابتی به نقل از الحاکم ـ ص 265) ابوعلی الحسین سلامی صاحب تاریخ است.

    در سال 300 هـ .

    ق کتاب تاریخ فی اخبار ولاه خراسان را تألیف نموده و کتاب النتف و الطرف و کتاب المصباح و کتاب الثار و او شاگرد ابراهیم بن محمد البیهقی بوده است و اشعار او در کتاب یتیمه الدهر و غیر آن مذکور است و ابوبکر خوارزمی شاگرد او بوده است.

    (تاریخ بیهقی) قرن سوم ابراهیم بن محمد فارس در کتاب رجال شیخ طوسی او را از اصحاب امامان دهم و یازدهم شیعیان نوشته اند و تأکید زیادی در وثاقت او شده است.

    سید اجل ابوعلی زیاره از اجله سادات نیشابور و از علماء و فضلا بود اسامی خاندان زیاره که در شهر نیشابور بودند در تاریخ بیهق مسطور است.

    در این تاریخ می نویسد: مجامع در نیشابور در سرای سید اجل ابوعلی زیاره تشکیل می شد وزرا و همدانی بحضور وزیر ابوالقاسم در سرای او بود و جمله ائمه آن جا حاضر بودند.

    بدیع عمدانی در مدح او قصیده ای گفته است افتتاح بدین بیت یا معشراً ضرب العلاء علی معرسهم خیامه.

    (تاریخ بیهقی) محسن بن احمد نیشابوری صاحب کتابِ من کنت مولاه و کتاب الامالی و کتاب السیر و اعجاز القرآن که در کتاب روضاه الجنان آیه الله خوانساری آمده است.» محمد بن احمد بن محمد النیشابوری و هو الملقب بزیراه، السیر العلوی.

    شیخ الطالبیه نیشابور بل بخراسان فی عهده «رضی الله عنه» مدفون فی مقبره العلویه بجنب عبدالله [بن] طاهر الامیر.

    (منتخب السیاق) محمد بن اسماعیل ابوبکر سمعیلی نیشابوری یکی از ارکان علم حدیث در نیشابور هم به لحاظ کثرت احادیث و هم به خاطر سفرها در طلب حدیث و هم به اعتبار شهرت در سال 295 هـ .

    ق درگذشت.

    (منتخب السیاق) امام جمال الاسلام نیشابوری جمال الاسلام نیشابوری از علمای قرن سوم و از استادان مستنصریه بغداد از علمای برجسته عصر در باب او مراجعه شود به الجواهر المضیئه چاپ ریاض 1/386 ابن جزیمه محمد بن اسحاق بن جزیمه ابوبکرمحمد بن اسحاق شلمی ملقب به امام الائمه متولد 223 هـ .

    ق محدث و فقیه نیشابوری از اسحاق بن راهویه کسب حدیث کرده و این مسأله نشان می دهد که پیش از پانزده سالگی در نیشابور به تحصیل اشتغال داشته و سپس به شهرهای مختلف آن روز مسافرت کرده و در ماه رجب سال 300 در گرگان بوده است.

    وی در این سفرها ضمن فرا گرفتن فقه و حدیث به نقل، می پرداخت.

    او اساتید بزرگی چون بخاری و مسلم از اصحاب سته را دیده است، ابوحیان بستی و ابوعلی نیشابوری و ابوحامد شرقی از وی روایت کرده اند.

    ابن بابویه از شاگردان وی بوده است.

    نام ابن خزیمه در علم قرائت به عنوان راوی عمر ابن موسی قزار دیده می شود که این قزار قرآن را از عبدالوارث فرا گرفت و او از ابوعمر و بن علاء از قاریان هفتگانه ابن خزیمه بیشتر با مذاهب فقهی و حتی امامی آشنا بود، اگر چه فقه را از شاگردان شافعی فرا گرفت و منابع شافعی، وی را به عنوان فقیه شافعی یاد کرده اند.

    ابن خزیمه، صاحب کتاب الصحیح است و در بیان احکام، پیرو اقوال شافعی نبود، بلکه این مجتهد و فقیه براساس کتب و سنت دیگر ادله حکم کرده است و بنا به تحقیقات علما و فضلای این فن و به طوری که از آثار او از جمله «صحیح» برمی آید فقه او قرابت زیادی با فقه شافعی دارد.

    ابن خزیمه همکلاس دانشمند بزرگ جهان اسلام محمد بن جریر طبری صاحب تفسیر و تاریخ طبری بوده است به طوری که نوشته اند ابن خزیمه در موارد متعدد برخلاف اتفاق فقهای اربعه فتوی داده است.

    در باب امامت نیز مولا علی (ع) را بر عثمان ترجیح می دهد و به فضل بسیاری وی در مقابل عثمان قائل است.

    وی نویسنده ای پُرکار بود.

    حاکم نیشابوری، آثار او را غیر از آنچه به صورت جوابیه بر مسائل تدوین شده، بالغ بر یکصد جزو و یکصد و چهل کتاب می داند.

    1ـ التوحید و اثبات الرب در سال 1388 هـ .

    ق به کوشش محمد خلیل هراس در مصر چاپ و منتشر شده و ابوسعید اصفهانی بر کتاب التوحید مستخرجی نوشته است.

    2ـ الصحیح ابن خزیمه به نام المختصر من المسند الصحیح عن نبی به کوشش محمد مصطفی اعظمی در بیروت به سلا (1971 م) در چهار مجلد چاپ و منتشر شده است.

    از این رو کتاب او در شمار صحیح اهل سنت قرار گرفت و حتی آن را بهتر از صحیح ابن حبان دانسته اند.

    ابن حبان 301 حدیث از ابن خزیمه گرفته است.

    آثاری از ابن خزیمه در کتابخانه ظاهریه به جای مانده و زادگاه و زیست گاه و آرامگاه ابن خزیمه نیشابور بوده است.

    وی در ذی القعده سال 311 هـ .

    ق درگذشت و پسرش ابوالنصر بر جنازه او نماز گزارد.

    و فاصله میدان حسین تا گنجرود در محل نماز از مردم پر شده بود و در یکی از حجره های سرایش او را به خاک سپردند.

    سپس آن حجره مقبره ای شد.

    بار خدایا بر او ببخشای.

    منابع: (مشاهیر نیشابور ـ فریدون گرایلی به نقل از تاریخ نیشابور و … ص 331ـ332ـ 334) ابوحمزه خراسانی عطار در تذکره الاولیاء درباره او شرح مبسوطی داده است و می گوید: آن شریف اقران، آن لطیف اخوان، آن متمکن طریقت، آن متوکل حقیقت، آن کعبه مسلمانی، ابوحمزه خراسانی رحمه الله علیه از اجله مشایخ و از اکابر طریقت، رفیع القدر و عالی همت بود و در فراست همتا نداشت.

    و در توکل و تجرید به نهایت رسیده و ریاضت و کرامات او بسیار است و مناقب او بی شمار.

    خلوات شایسته داشت.

    ابوحمزه سال 309 هـ .

    ق در نیشابور از دنیا رفت و در جوار ابوحفص حداد دفن شد و کتابی از او به نام المنتقین من السیاح و العباد وجود دارد .

    (تذکره الاولیاء ـ شیخ فریدالدین عطار نیشابوری) ابوبکر نیشابوری احمد بن اسحاق یزید ابوبکر نیشابوری، فقیه شافعی که در عصر خود از شهرت زیادی برخوردار بود و دارای تألیفات زیاد از جمله کتاب الاسماء و الصفات الایمان و القدر فضائل الخلقاء اربعه که نام وی در الکامل فی التاریخ آورده شده و در سال 258 در نیشابور متولد شده و در سال 342 در همین شهر فوت کرده است.

    (مشاهیر نیشابور ـ ص 341) ابوالولید نیشابوری یکی از مشاهیر بزرگ فقه شافعی در نیشابور، حسان بن محمد قرشی از نسل بنی امیه بود که در سال 257 هـ .

    ق در نیشابور متولد و در سال 439 در همین شهر فوت کرد.

    او در همین شهر به تحصیل علوم به ویژه فقه پرداخت.

    و در خراسان امام فقه و حدیث بود.

    (اعلام زرکلی) احمد بن حمران بن سنان کنیه اش ابوجعفر و یکی از مشاهیر عرفای قرون سوم و چهارم هـ .

    ق است که در نیشابور متولد شد و در ردیف عرفای پُرنام و آوازه گردید و به صحبت ابوعثمان حیری و ابوحفص حداد رسید تا زمانامیر اسماعیل سامانی و حتی بعد از او زنده بود و در زهد و ورع یگانه دوران خویش به شمار می آمد.

    عده زیادی در محضر او به کمالات رسیدند و در فضل و علم شهرت زیادی یافت.

    یافعی در مراه الجنان کتاب صحیح او را نام می برد به همان روش صحیح بخاری و دیگر کتاب اسرار العرفا که احادیث نبوی زیادی نوشته است.

    وی عمر زیادی کرد و در سال 311 هـ .

    ق در نیشابور به جوار رحمت حق شتافت و در همین شهر مدفون شد.

    از کلمات اوست: حُسن صوری مرد در نیک گفتاری است و حسن معنوی در خوب کرداری و کسی که جامع این دو حسن باشد حکیم است و گفته است: اگر در مرید تکبر دیدی از او روی بگردان که او را ترقی پدید نخواهد آمد.

    (نامه دانشوران ناصری ـ ج 7 ص 202) اسحاق بن اسماعیل (نماینده امام حسن عسکری (ع) در نیشابور) اسحاق بن اسماعیل یکی از علمای بزرگ جهان تشیع و نماینده حضرت امام حسن عسکری (ع) در نیشابور می باشد که وکیل آن امام همام بود.

    شیخ طوسی در رجال، وی را مردی ثقه و علامه خطاب می کند و می گوید که با سفرای امام دوازدهم مکاتیب داشته، و نامه ای از حضرت امام حسن عسکری (ع) خطاب به وی آمده است که در آن نامه حضرت امام، ابراهیم عبده را به عنوان وکیل خود در نیشابور بزرگ آن زمان تعیین فرمودند.

    نظر به اهمیت آن مختصری از ترجمه آن را می آوریم : ای اسحق بن اسمعیل؛ خدای سبحانه، ما و ترا به پرده خویش بپوشد و ترا به صنع خود بر تکالیف مباشرت بخشد.

    مکتوب ترا فهم کردم.

    ما اهل بیتی هستیم که بر حال دوستان رقت آوریم و به احسان و فضل خدای بر ایشان خشنود گردیم و در حق ایشان به مشمول عواطف الهی عنایت آوریم.

    پس حضرت باری نعمت حق بر تو و انبازان تو که به رحمت سیزدانی موهبت و بصیرت یافته اند و از طریق باطل انحراف جسته اند تمام فرماید و تمام نعمت یزدانی آن است که ترا در نعیم جاودانی در آورد.

    هیچ نعمتی نیست مگر آن که حمد خدای (تقدست اسمائه) شکر آن ادا سازد و هرچند جلیل الامر و عظیم الخطر باشد.

    و من، حضرت ایزد سبحانه را به اندازه شکر شاکران الی الابد سهل و آسان فرمود.

    سوگند به خدا که این عقبه بس مهیبتر و ترسناک است و سپری کردن آن سخت شدید و دشوار.

    رنج آگاهی آن از عقبه در کتب اولین نگاشته شده از شما شیعیان نیشابور به عهد حضرت الوالحسن علی و عصر من امور ناهنجار به ظهور رسید که فعل آن ستوده نبود.

    بدان ای اسحق!

    هر که از این سرای نابینا بیرون رود به دیگر سرای // کور و نابینا خواهد بود.

    بکله گمراه تر.

    این پسر اسمعیل!

    دیده ها کور نگردد مگر این که دلها کور شود.

    چنان که خدای عزوجل در وحی منزل حکایت فرموده که مردستم کار به روز رستخیز گوید: پروردگارا!

    چرا مرا نابینا محشور کردی در حالی که من چشم داشتم؟

    خطاب رسد زیر ا که تو آیات مرا به دنیا از یاد بردی و امروز خود از یاد برده شدی.

    ای اسحق!

    کدام آیت حق از محبت وی بر عباد و امینش در بلاد بزرگتر است که پس از اجدادش از انبیا و پدرانش از او صیابه منصب موروث قیام دارد؟

    پس کجا شما را سرگردان گذراند؟

    به کجا مانند ستوران سر خود رهانند؟

    آیا از حق روی می تابید و به باطل روی آورید و نعمت خدای را ناسپاسی می کنید؟

    آیا ما بین احکام الهی را تفکیک می نمایید؟

    بر برخی بگروید و ایمان بیاورید و بر برخی آیات دیگر کافر شوید؟

    سزای چنین کسی خواری دنیایفانی است و شکنجه آخرت باقی.

    به خدا سوگند خواری بزرگ همین باشد.

    خدای سبحان به فضل و منت خود بر شما بندگان فرایضی مقرر فرموده نه از آن جهت که به عبارت شما نیازی داشت بلکه به وسیله رحمت او خالص شوید و آزمایش گردند تا پلید را از پاک تمیز بخشید و مافی الضمر هر کس را آشکار کند و شما جماعت مکلفین در طلب رحمت به یکدیگر سبقت جویید و به اندازه طاعت در قصور جنب رجحان یابید.

    پس واجب ساخت بر شما حج و عمره و نماز و زکوه و روزه و ولایت را که عبادت حق بگذارید و آن رسول را دوست بدارید خاندان رسالت برای فتح ابواب فرایض و علم وجوه تکالیف شما را کافی باشد و اگر نبود پیامبر عالم و اهل بیت وی هر آینه شما چون چهارپایان می ماندید و هیچ واجبی از واجبات خداوندی را نمی شناختید و آیا فی المثل بر دیهی غیر از ارباب آن وارد شوند تا بتوانند به شهرستان تشرع از طریق او // داخل شدند؟

    حضرت پروردگار به روزی که ولی خنود را به جانشینی رسول اکرم (ص) برگماشت و این بشارت فرستاد که برای جماعت مسلمانان امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خویش را بر شما تمام فرمودم.

    و دین اسلام را برای شما پسندیدم، خدای عزوجل از برای اولیای خود بر شما حقوقی که واجب نمود ادا کنید و شما را به ادای آن حقوق مأمور فرموده تا از ادای واجبات حق و به جا آوردن حقوق اولیا و زن گرفتن و مال اندوختن و خوردن و آشامیدن شما را حلال سازند و بشناسند به شما افزایش اموال و منافع را، و از شما کسانی را که در نهان فرمان او بگذارند بشناسد.

    خدای سبحان به روسل خود خطاب فرمود که به امت خویش بگوی بر پیغمری خود از شما پاداشی نخواهم جز دوستی اهل بیت.

    و بدان ای اسحق که هر کس بخل ورزد بخل بر خود او خواهد بود و خدا بی نیاز است و شما نیازمند … ای اسحق بن ابراهیم!

    تو از جانب من رسولی به سوی ابراهیم بن عبده (وفقه الله) بفرست که بدانچه در نامه ای که با محمد بن موسی نیشابوری است و نگاشته ام عمل نماید و هم از جانب من رسولی به سوی خود و مردم نیشابور که جمله بدان نامه عمل کنند.

    ابراهیم بن عبده این مکتوب را قرائت کند و دیگر مردم نیشابور نیز بخوانند تا به سؤال کردن از من نیازمند نباشند و به طاعت خدای سبحانه اعتصام جویند و از شیطان و نفوس خویش به خدا اجتناب نمایند و فرمان آن دو را گردن ننهند، بر ابراهیم بن عبده و تو و تمام شیعیان من، سلام و رحمت خدا باد.

    هر که از مردم نیشابور را که طریق موالات (دوستی کردن ـ هر مؤمن که موالات گیرد با کافران، الله از او بیزار است.

    فرهنگ معین) من می سپارد این نامه قرائت کند و از بیغوله باطل به حق بگراید.

    باید حقوق ما اهل بیت را به ابراهیم بن عبده بپردازد و ابراهیم، آن حقوق را به دست (رازی) و یا کسی که نام ببرد بسپارد که این به فرمان و رأی من است.

    ای اسحق، نامه من بر بلالی بخوان، چه وی معتمد و امین است و امام خود را می شناسد و این نامه بر محمودی قرائت نما و چون بر بغداد وارد شدی این مکتوب بر وکیل مارهقان که مباشر اخذ حقوق ماست و از شیعیان می باشد بخوان.

    و هر که را امکان باشد از موالیان این نامه را بر ایشان بخوان و هر که خواهد از وی نسخه برگیرد و این مکتوب از کسی پوشیده مدار مگر شیاطین و مخالفین وگرنه گوهرهای تابان به زیر سمهای خوکان فرو پوشیده خواهد شد و به تحقیق در جواب مکتوب تو جواب فرمودیم و برای تو و هر کس خواهی دعا فرمودیم.

    و بحمدالله شیعیان را از مسأله ای که پرسیده بودند جواب نوشتیم و ما بین حق و ضلالت برزخی نیست، پس هر که از حق درگذرد جز به گمراهی نرسد.

    زینهار از آن ملک بیرون میا مگر پس از آن که شیعه را دیدار نموده باشی که خداوند از او خشنود گردد چون من از وی خشنودم و بر او سلام کن و تو وی را بشناس و او ترا بشناسد که او شیعه پاک و پارساست و به ما اهل بیت نزدیک می باشد و هر چه سهم ماست و به دست او می رسد او به ما می رساند.

    این اسحق!

    خدای، ما و شما را به پرده خویش بپوشاند و ترا به صنع خود و بر تکالیف مباشرت بخشد.

    بر تو و تمام شیعیان ما سلام باد.

    (مشاهیر نیشابور ـ ص 381 ـ به تلخیص و او به نقل از نامه دانشوران ناصری و …) ابوالحسن باورسی باروس قریه ای بوده است از قرای نیشابور نزدیک به دروازه شهر و چون این عارف متعلق به این روستاست به همین دلیل باروسی لقب گرفته است امروز چنین روستایی را نمی شناسیم.

    اما ماروسک وجود دارد که نمی توان باروسک باشد چون فاصله زیادی از نیشابور دارد.

    وی از مشاهیر عرفای اواخر قرن سوم هجری است که به زهد و کرامت مشهور بود و شیخ ابوالحسن سلمی که // آمده در تاریخ خود درباره ابوالحسن باروسی مفصل سخن گفته.

    وی در حقیقت استاد حمدون قصار نیشابوری است و بنیان گذار فرقه ملامتیه می باشد.

    سلمی می نویسد وی مستجاب الدعوه و محل وثوق بزرگان قوم بود.

    نقل است که وقتی ابوعبدالله کرام از وی راجع به پیروان خود سؤال کرد.

    گفت: چه می گویی در حق اصحاب من؟

    اگر رغبتی که در باطن ایشان است بر ظاهر ایشان بودی و زهدی که بر ظاهر ایشان در باطن ایشان بودی مردان حق بودندی.

    نماز بسیار می بینم و روزه فراوان اما از آن نور، هیچ چیز نیست بر ایشان.

    از کلمات اوست: از تاریکی باطن است تاریکی ظاهر.

    یعنی چون مرد را صفای باطن نباشد بظاهر هم اهل صفا نخواهد بود.

    شخص باید در حقیقت واقع، زاهد باشد نه آن که زهد را بر خود ببندد و به ظاهر در عدد اهل زهد درآید.

    (مشاهیر نیشابور ـ ص 389ـ 390) سراج نیشابوری محمد بن اسحاق بن ابراهیم بن مهران ثقفی معروف به سراج نیشابوری و مکنی به ابوعباس (216ـ313) از حفاظ و از علمای خراسان بود.

    از آثار او المسند در 14 جلد و کتابی در تاریخ می باشد.

    شغل او سراجی بوده و به همین دلیل به این نام شهرت یافته است.

    محمد بن اسحاق ابوعبدالله سراج نیشابوری محدث عصر خویش بود.

    (اعلام زرکلی) احمد بن حرب نیشابوری احمد بن حرب با کنیه ابوعبدالله از زهاد نامی خراسان در قرن سوم هجری بود که از وی به عنوان زاهد، محدث و فقیه یاد کرده اند.

    در تذکره الاولیاء از شیخ عطار درباره وی گوید: آن متین مقام مُکنَت، آن امین امام سنت، آن زهاد و آن قبله عباد، آن قروه شرق و غرب پیر خراسان، احمد حرب (رحمه الله علیه) احمد بن حرب زاهد و عالمی بود که تعلیماتش بیشتر بر خوف و ترس از عذاب اخروی استوار است.

    به قول برتلس: عطار آن عارف ربانی که چهار صفحه از کتابش را به وی اختصاص داده لقب پیر خراسان را با سهل انگار ننوشته است، این لقب مخصوص کسانی است که پدران تصوف نامیده می شوند.

    اساس روس تفکر او، حفظ اصول و مبانی شریعت بوده.

    به عبارت و کسب حلال اهمیت بسیار می داده چنان که از کوچکترین موارد شبهه نیز پرهیز می کرده است.

    به همین جهت دلیل ارتزاق او فقط از راه کسب و کار بوده است.

    از تألیفات اوست: الدعا ـ الزاهد ـ اربعین ـ الحکمه و الکسب احمد بن حرب بعد از 58 سال زندگی در سال 234 در نیشابور مُرد و در گورستان باب معمر به خاک سپرده شد.

    منابع: (مشاهیر نیشابور ـ ص 417 ـ تذکره الاولیاء عطار ـ تصوف و ادبیات تصوف برتلس ـ ج 7 دائره المعارف بزرگ اسلامی ـ تعلیقات تاریخ نیشابور شفیعی کَدکَنی) ابوعثمان حیری نام او سعید بن اسمعیل از معتبرترین علما و فقهای قرن سوم هجری است.

    اصل وی از ری می باشد که در حیره نیشابور زندگی می کرد.

    (در حدود آرامگاه خیام امروز) و انتساب وی به حیری به همان دلیل است.

    ابو عثمان در سال 298 هـ .

    ق در نیشابور وفات یافت.

مطالعات آثار و دست نوشته هاي به جاي مانده از انديشمندان ، نوايغ و مشاهير براي عموم مردم خصوصاً نسل آينده ساز ، جوانان فرهيخته و فرهنگ دوست امروز ايران ، ضروري است . زيرا بررسي آثار علمي ، ادبي ، فکري و تاريخي انديشمندان ميهن اسلامي موجب مي شود تا آن

مطالعات آثار و دست نوشته هاي به جاي مانده از انديشمندان ، نوايغ و مشاهير براي عموم مردم خصوصاً نسل آينده ساز ، جوانان فرهيخته و فرهنگ دوست امروز ايران ، ضروري است . زيرا بررسي آثار علمي ، ادبي ، فکري و تاريخي انديشمندان ميهن اسلامي موجب مي شود تا آن

حکيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند؛ ولي شهرت بيشتر او براي رباعياتش مي باشد

نيشابور نِيشابور يکي از شهرهاي استان خراسان رضوي در ايران مي‌‌باشد.اين شهر از مهم‌ترين شهرهاي فرهنگي ،توريستي ،صنعتي و تاريخي استان خراسان رضوي و ايران مي‌‌باشد و از شهرتي جهاني برخوردار است که علي رغم تحمل سختيهاي بسيار و چندين بار تخريب کامل به د

اين نام بسيار کهن است و در اصل به معني خاور (شرق) زمين است. در اوائل قرون وسطي نام خراسان به طور کلي به تمام ايالات اسلامي که در سمت شرق کويرلوت تا کوههاي هند واقع بودند، اطلاق مي‌گرديد. به اين ترتيب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال شرقي شامل مي‌ش

خيام زندگي نامه امام غياث الدين ابوالفتح عمر بن ابراهيم خيام نيشابوري يکي از حکماء و رياضي دانان و شاعران بزرگ ايران در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم است . سال ولادت او دقيقا" مشخص نيست . او در شهر نيشابور به دنيا آمد . به اين علت به او خيام مي

زندگي نامه امام غياث الدين ابوالفتح عمر بن ابراهيم خيام نيشابوري يکي از حکماء و رياضي دانان و شاعران بزرگ ايران در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم است . سال ولادت او دقيقا" مشخص نيست . او در شهر نيشابور به دنيا آمد . به اين علت به او خيام مي گفتند چ

معرفي شخصيت خيام خيام نامي است که با نيشابور پيوستگي دير سالي دارد . بگونه اي که گاهي اين دو واژه خويشاوند را مترادف مي پندارند سيماي واقعي اين شخصيت هياهوزا در فراسوي توده متراکمي از ابرهاي ابهام و پرده هاي افسانه اي زنداني است گر چه تا حدودي

دوره اول دوره اول حوزه علمیه مشهد خاص این شهر نیست، بلکه به خراسان بزرگ اختصاص دارد. چرا که این دوره عصر حضور امام رضا(ع) را دربر مى‏گیرد و امام تنها در یک شهر ساکن نبودند بلکه از مدینه تا خراسان در طى عبور از شهرهاى مختلف به نشر معارف علوى اهتمام داشتند و حدیث «سلسله الذهب‏» (1) که در نیشابور ایراد شه یکى از آن موارد است. این حوزه علمى سیار در حالى به ایفاى نقش پرداخته که امام ...

سلجوقيان قومي ترک که در حدود 150 سال بر قسمتهاي وسيعي از ايران حکومت کرده و باعث تحولاتي در همه زمينه ها من الجمله هنر و به خصوص معماري در ايران گشتند، معماري دوره سلجوقي حاوي ظرافت هاي تمدن گذشته ايران و تلفيقي از هنر ملت هايي که به تصرف و تسلط قوم

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول