دانلود تحقیق زندگی نامه آیت الله تهرانی

Word 105 KB 20353 23
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • گذری بر حیاتی عارفانه:
    مفسر فقیه و وارسته آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی در سال ١٢٨٣شمسی در خانواده ای اصیل ومذهبی در تهران متولد شد.پدرش مرحوم حاج محمد تقی و برادرش مرحوم حاج آقارضاشاهپوری از تجار متعهد و مورداطمینان دربین بازاریان بودند.مرحوم حاج آقا رضا به انتخاب مرحوم آیت الله العظمی بروجردی تا آخر عمر در سمت سرپرستی مسجد اعظم قم تلاشی مخلصانه وموفق داشت.


    مرحوم میرزا پس از تحصیل دوره ابتدایی اخذ گواهی سیکل از مدرسه ثروت تهران برای فراگیری علوم دینی راهی قم شد.پس از چند سال سکونت در آن شهروگذراندن مقدمات وبخشی از سطوح به نجف اشرف رفت.

    در توقف دو ساله خود در نجف اشرف از محضر اساتیدی چون آیت الله حاج شیخ مرتضی طالقانی ومرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی بهره های علمی واخلاقی فراوانی برد.

    با این که تصمیم داشت در نجف بماند وبه ادامه تحصیل بپردازد از والده مکرمه اش نامه ای دریافت کرد که وی را به مراجعت به تهران فرا میخواند لذاعلی رغم میل باطنی اش از آنجا که به گفته خویش (تحصیل را واجب واطاعت از امر مادر را اوجب میدانست) به تهران برگشت وپس از گذشت سه روز از مراسم ساده ازدواجی که قبلا تدارکش رادیده بودند رهسپار مشهد مقدس شده بود واین حدود سال ١٣١٢ شمسی بود.


    در مشهد که اینک در آن رحل اقامت افکنده بود پس از پایان تحصیل سطح در محضر مرحوم آیت ا...

    شیخ هاشم قزوینی در حوزه درس خارج فقه واصول ومعارف مرحوم آیت ا...غروی اصفهانی حاضر می شود وتا پایان عمر استاد نزدیک ١٠ سال از محضر وی مبانی اصولی مرحوم آیت ا...

    میرزای نایینی وفقه ومعارف اهل البیت (ع) را فرا می گیرد سالیان ملازمت با مرحوم آیت ا...

    میرزا مهدی در دوران شکل گیری شخصیت علمی واخلاقی او بود مکتب استاد چنان در او رسوخ کرده بود که تا پایان عمر در تبیین وترویج مبانی وخط مشی اعتقادی او کوشش داشت در کتابها ودرسهای خود همواره به تبیین وتفسیر معارف بر اساس اندیشه ای استاد می پرداخت .
    ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
    در سایه تو بلبل باغ جهان شدم
    اول زتحت وفوق وجودم خبرنبود
    درمکتب غم توچنین نکته دان شدم
    آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
    کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
    ازآن زمان که فتنه چشمت به من رسید
    ایمن ز شر فتنه آخر زمان شدم


    مرحوم میرزا پس از نیل به مدارج عالیه علوم متعارف حوزه وکسب کمالات معنوی واخلاقی به تدریس وتالیف پرداخت ودر انتخاب موضوع درس همواره به نیاز جامعه ومصلحت مسلمین وطلاب عنایت داشت سالیانی دراز خارج از فقه واصول درس می گفت ومعارف رابراساس آموخته های مکتب مرحوم میرزای غروی تدریس می کرد وبه درخواست طلاب یکی دودوره به تدریس شرح منظومه سبزواری پرداخت وسپس به تفسیر قرآن همت گماشت ودلیل آن را تنها اقتضای مصلحت می شمرد محل تدریس ایشان غالبا مدرس فوقانی مدرسه میرزا جعفر بود وپس از بسته شدن مدرسه در مسجد حاج ملا حیدر درس می گفت در ایراد مطالب بسیار مراقب بود که احترام بزرگان علمی ودینی کاسته نشود واهانت به آنان را گناهی کبیره می شمرد در نقد آراء دیگران نیز به دلیل پرهیز از تنزل مقام ایشان نام فردی را به میان نمی آورد واگر نا خواسته برزبانش جاری می شد نخست او را به بزرگی وعظمت علمی می ستود وعلو مقامش را می شناسانید سپس در نهایت تواضع به نقد نظر او می پرداخت چنان که یک بار نام مرحوم صاحب جواهر را بر زبان آورد ابتدا به تمجید مقام او می پرداخت ولختی از خدمات علمی وارزش کتاب بی نظیرش (جواهر الکلام) سخن راند آنگاه نقد خود را ناشی از نفهمیدن سخن وی دانست وبرای درک آن از شاگردان مدد خواست اگر از رای ونظر خود عدول می کرد یا در بحث وگفتگو مجاب می شد با شجاعت وصراحت می فرمود ((من اشتباه کردم ویا غلط گفتم)) .
    در تالیف نیز تابع وظیفه دینی ومسئوولیت شرعی واجتماعی بود وتخلف وتاخیر در آن را در صورتی که تکلیف را احساس می کرد جایز نمی شمرد از چاپ هیچ کدام از آثار خود بهره مادی نبرد آنچه در چاپ کتاب هزینه کرده بود دقیقا محاسبه می کرد وقیمت کتاب را براساس آن تعیین می نمود وبرای خود هیچ منظورنمی فرمود نام وعنوان خود را برروی جلد نمی نوشت بلکه به عبارت ((تالیف (ج – زارع ) یا (ج) یا (جواد) واین اواخر (جواد تهرانی) اکتفا می کرد وقتی از ایشان سوال شد نام فامیلی شما که زارع نیست چرا برروی جلد کتابتان نوشته اید :تالیف (ج – زارع ) ؟

    فرمود : معنوی لغوی زارع را قصد کردم چه (( الدنیا مزرعه الاخره )) وما در این دنیا زارع هستیم آری مرحوم میرزا دنیای ناپایدار را در پرتو احادیث – کشتزاری می دید وخویشتن را برزیگری که نیک می کارد تا نیک بدرود .


    آثار چاپ شده وی که برخی از آنها بارها به چاپ مجدد رسیده است بدین شرح است: ١- بررسی در پیرامون اسلام ٢- فلسفه بشری واسلامی (در بیان و رد مبانی فلسفه کمونیسم ) ٣- بهایی چه می گوید ؟(در رد فرقه ضاله بهائیت ) ٤- عارف وصوفی چه می گویند ؟

    ٥- میزان المطالب (٢-١ ) (شامل مباحث کلامی بر اساس قرآن وعترت ٦- آیین زندگی ودرسهای اخلاق اسلامی مرحوم میرزا در مسایل اجتماعی و رفع حوایج مومنین ورفع گرفتاریهای برادران دینی سعی بلیغ واهتمام جدی داشت.آنچه را از وی برای حل مشکل ویا گرفتاری میخواستند با گشاده رویی ودر حد توان می پذیرفت ودر انجام آن ذره ای کوتاهی نمی کرد حتی اگر لازم بود توصیه ای بکند ویاتلفنی بزند یا نامه ای بنویسد ابدا دریغ نداشت بدین جهت خانه او همیشه مامن خسته دلان وپناه دردمندان ودرماندگان بود.

    تدریس وتالیف واشتغالات علمی او را هرگز از توجه به مسئولیتهای اجتماعی باز نداشت ودر توصیه به شاگردان ودوستان همواره رعایت تقوی وبرآوردن نیازهای مردم رایادآوری میکرد .

    مرحوم میرزا که پرورده مکتب انسان ساز اسلام وخود مجسمه ای از اسلام وتشیع بود هیچگاه تنها به یک زمینه از دین ومذهب منحصر نبود او وظیفه وتکلیف الهی خود را هم در فراگیری وتدریس علوم دینی جستجو می کرد وهم در حضور در جامعه وتلاش در رسانئن مفاهیم والا وچند بعدی اسلام به زوایای مختلف اجتماع تا بدین حد که به هنگام جنگ شش روزه اعراب واسرائیل روزی دردرس تفسیر گریست وفرمود ((کاش در صحرای سینا بودم وکفش سربازهای مصری را جفت می کردم )) او که به لزوم دگرگونی در ارکان فرهنگی وسیاسی ایران باورداشت در طول مبارزات اسلامی ملت ایران علیه رژیم ستم شاهی از پیشگامان نهضت بود اطلاعیه های انقلابی او به همراه سایر آیات عظام در مشهد وحضور مستمر در مراسم راهپیمایی واعتراضات وتحصنها از خاطرات فراموش نشدنی روزهای اوج انقلاب در مشهد است پس از پیروزی انقلاب نیز پیوسته از بارزترین چهره های حامی انقلاب بود وچندین بار برای دیدار حضرت امام خمینی (قدس سره) در فرصتهای مختلف به صورت انفرادی یا با هیاتهایی از علما وروحانیون به قم وتهران رفت ازجمله در سال ١٣٥٨ که امام خمینی (قدس سره) برای مدتی به قم مراجعت کرده بودند مرحوم میرزا به همراه جمعی از علماء مدرسین وطلاب حوزه علمیه مشهد برای دیدار با امام رهسپار قم شدند ودر اتاقی که برای سخنرانی در نظر گرفته شده بود مستقر شدند مرحوم میرزا در میان علمای حاضر در اتاق با قامت خمیده ایستاده وبه عصای خود تکیه داده بود نظر امام به ایشلن جلب شد ودستور دادند صندلی آوردند واز مرحوم میرزا خواستند که روی صندلی بنشیند ایشان به امام تعارف کردند وبالاخره با اصرار امام مرحوم میرزا روی صندلی نشستند وامام ایستاده مشغول سخنرانی شدند واین خود نمونه ای از توجه خاص امام نسبت به مرحوم میرزا بود تایید ها وپشتیبانیهای مکرر مرحوم میرزا از مواضع نظام جمهوری اسلامی در زمینه های مختلف وبه ویژه حضور چند باره او در جبهه های جنگ در آشکار نمودن حقانیت انقلاب سهم به سزایی داشت انس ومبحت او با جوانان بسیجی چنان تاثیری در آن جوانان می نهاد که عزم آنان را در ادامه نبرد دو چندان می کرد به جوانی بسیجی که اصرار داشت همراه مرحوم میرزا عکس بگیرد فرمود مشروط به اینکه در قیامت از (جواد) شفاعت کنی .

    اقدامات ایشان: اولین خیریه درمانی مشهد به نام درمانگاه بینوایان با اشاره ومساعدت ایشان وجمعی ازدوستان پزشک وی در سال ١٣٣٤ تاسیس وراه اندازی شد وخود هر هفته یک شب در جلسه هیئت مدیره آن شرکت می کرد وبرای آنان درس تفسیر می گفت.

    تاسیس نخستین صندوق قرض الحسنه ایران که در سال ١٣٤٢ در مشهد آغاز به کار کرد با تائید ومساعدتن ایشان صورت گرفت این موسسه هم اکنون به صورت مجموعه ای شامل صندوق قرض الحسنه وفروشگاه تعاونی وکتابخانه جهت ارائه خدمات فرهنگی ورفاهی به طلاب وروحانیون حوزه علمیه مشهد ودیگر اقشار مردم فعالیت چشمگیر وموفقی دارد.

    روش تفسیری استاد : عالم جلیل القدر آیت ا...

    میرزا جواد آقا تهرانی با قرآن کریم پیوندی عمیق داشت ایشان چشم وچراغ اهل معنی بودند استاد یک دورونیم قرآن را در حوزه علمیه مشهد تفسیر کردند ودر درسهای تفسیری خود روشهای ویژه ای داشتند از جمله: ١- فهم روشن از آیات : استاد پس از تلاوت آیه مورد نظر با بیان شان نزول ومعنای واژه ها وترجمه وتوضیح ارتباط آیه با آیات قبل وبعد هدف اساس وخاصی رادر نظر داشت وآن هدف عبارت بود از اینکه از آیه معنای روشنی در ذهن مخاطب ترسیم گردد که با شنیدن بیانات استاد بتواند مفهوم آن را فهمیده وبفهمند که این آیه در چه موضوعی نازل شده وچه هدفی را در بر دارد ٢- تنظیم مطالب قبل از تدریس : استاد قبل ازتدریس همه مطالب را یاداشت می کرد خیلی جدی وحساب شده درس را عرضه می داشت در اقوال مفسران واحادیث هیچگاه از حافظه استفاده نمی کرد آنقدر محتاط ودقیق ونکته سنج بود که اعتماد شخص صددرصد به مطالب ایشان جلب می شد ٣- توجه به اقوال مفسران: به اقوال مفسران توجه داشت وبااحترام بدانها مینگریست به خصوص مفسرانی چون علی بن ابراهیم چون معتقد بود مطالب ایشان از متون رویات برگرفته شد ه است ودر نقل قولها تمامی جوانب احتیاط را رعایت میکرد.

    ٤-میدان بحث و گفتگو: درس استاد فضایی آزاد برای بحث وگفتگو،خفض جناح،حسن خلق وسعه صدر بود هر گاه شاگردان مطلبی رامتوجه نمی شدند با اطمینان خاطر از استاد سوال میکردند چون نه تنها استاد ناراحت نمیشدند بلکه خوشحال هم اطاعت میشدند ونیز در برابر اشکالات بی مورد هیچ گاه از خود واکنش نشان نمی دادند ونیز اگر کسی در کلاس مطلب مفید و خوبی ارائه میکرد با کلماتی همچون احسنت وآفرین وی را تشویق میکردند.

    ٤-تبیین معارف: تبیین وشناخت معارف در مکتب استاد بر دو پایه اساسی استوار بود: الف:معارف دینی می بایست از منبع وحی وخاندان عصمت وطهارت سرچشمه میگرفت نه از مکتبها وفلسفه های بشری .

    ب:چون دین مطابق فطرت است وفطرت بهترین ونزدیکترین راه شناخت حقایق ومعارف است فطرت از جایگاه والایی در تعالیم استاد برخوردار بود وضمن اینکه ایشان در هنگام ضرورت از برهان واستدلال کمک میگرفت ولی در نهایت باتکیه بر فطرت بود که معارف واعتقادات بررسی میشد.

    مثلا در بر خی آیات خداوند پیامبر را از پیروی از هوای نفس واطاعت کافران ومنافقان نهی میفرمود ونیز برخی از مفسران در فهم این آیات دچار مشکل میشدند زیرا در ظاهر کلام ایات شریفه قران با عصمت انبیا منافات دارد ولی استاد با تبحرخاص خویش این شبه راتبین وتوضیح داد و برطرف نمود : « عصمت پیامبر از گناه و اشتباه مطلبی است مسلم و مورد و قبول لیکن مسئله در این است که چه عواملی سپری گشته که ایشان از گناه مصون بمانند یکی از همین عوامل دستوراتی است که بر قلب مبارک آن حضرت نازل می شده است همین دستورات بوده که باعث شده پیامبر ( ص ) راه درست را طی نمایند .

    این قبیل دستورات به این معنایست که پیامبر (ص) دچار خطا و اشتباه شده اند و خداوند از آنها نهی نموده است » قرآن کریم چون برای هدایت بشر نازل شده تمامی دستوراتش راهنمای انسان است تا او از غوطه ور شدن در گمراهی و گناه نجات یابد و این خطابها نسبت به پیامبر (ص) همان دستوراتی است که به ایشان نازل شده نا در پرتو آن راه سلامت وهدایت را بپیاند .

    6- هدایت گر و انسان ساز برجستگی که در روش تفسیری استادوجود داشت ، هدایت گری و سازندگی آنها بود .

    استاد یک سری اطلاعات خشک علمی و بی روح ارائه نمی دادند بلکه به گونه ای درس را عرضه می داشتند که سازندگی و معنویت و جه غالب آنها بود .

    بسیاری از شرکت کنندگان را بعد معنوی درس ، خوب و علاقمند کرده بود .

    عاشقان لقای یار ، سیرو سلوک ، قرب به حق پروانه وار گرد استاد می چرخیدند تا با تفسیر دلنشین ایشان ، بر نردبان معنی بالا روند و بال بکشیند ودر آسمان معنی بر پرواز در آیند .

    بدنه اصلی درس را اینان تشکیل می دادند آنان که دردمند بودند ودر طلب درمان این سازندگی از 2 منبع سرچشمه می گرفت : 1 - شخصیت معنوی : شخصیت معنوی و چهره ملکوتی حضرت استاد که هاله ای از نور ، زهد ، معنویت و یاد خدا آن را احاطه کرده بود به محفل درس حالت روحانی می بخشید ایشان انسانی زاهد ، متقی و دائم در حال مراقبت و مجاهدت بود دیدن ایشان انسان را به یاد خداوند بزرگ می انداخت مصاحبت با حضرت استاد تاثیر معنوی بسزایی در روح و جان انسان داشت و همنشینی با ایشان این مطلب را در دل می نشاند که : دنیا ، جاه و مقام ، ثناء ومدح مال و مکنت ، همه غفلت آفرین ، پایین تر از منزلت انسان و بی ارزش هستند .

    و این باور را در دل زنده می کرد که انسان می باید ارزش را در تقوا ، قرب و رضوان الله ، بیداری و نماز شب ، شوق و رغبت به آخرت جستجو کند و بیابد .

    براستی ایشان با دوری از ریا ، خودنمایی ، وظاهر سازی ، اخلاص را در وجود خود متبلور ساخته بود و می توان گفت چیزی را که استاد را به خداوند پیوند داده بوداخلاص بود زیرا بین حقیقت و ادعا بین اخلاص و ریا ، فاصله ای بسیار است و ایشان بدون ادعا و ریا با اخلاص و حقیقت به بندگی خداوند اشتغال داشت .

    و از این روی با وارد شدن استاد به مجلس درس و آشکار شدن آن چهره زهد و تقوا ، حالت معنوی بر حاضران مجلس مستولی گشته ، قلبها و احوال را دگرگون ، و اثر معنوی خویش را در خیل مشتاقان می گذرد .

    2- عنایت استاد بر این بود که تفسیر آیات را همراه با تذکرات و مواعظ اخلاقی بیان کند ، از این روی زبان استاد تنها زبان علم و دانش نبود بلکه زبان اخلاق و سیر سلوک نیز بود و به لحاظ این که « آیه الله میرزا » خود در معنویت غرق و از آن بهره ها برده بودند ، بیانات و موعظه های اخلاقی و معنوی ایشان آثار سازنده و فوق العاده ای در جانها باقی می گذاشت و تا مدتها نصایح آن بزرگوار افراد را تحت تاثیر قرار می داد .

    بعضی از مسائل معنوی و آیات را به عنوان تذکر همواره یادآوری می نمودند از جمله این آیه را بسیاری از اوقات با آهنگ حزین و غمین تلاوت می کردند : « تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا » .

    آن سرای واپسین را به کسانی می دهیم که در زیمن ، برتری و فساد نخواهند و عاقبت نیکو برای پرهیزکاران است .

    استاد ، توجه را روی کلمه « لا یریدون » جلب می کردند که خداوند نفرموده : زندگی آخرت ، از آن کسانی است که برتری جویی ندارند ، بلکه کلام خداوند این است که : آخرت از آن بندگانی است که در ذهن آنان ، نقشه و طرح وارده برتری جویی نباشد .

    ایشان با تکرار این آیه شریفه در درس بر آن بودند کهاز آن تابلویی بسازند که انسان خداجوی ، همواره به آن بنگرد و راه بجوید واز غرور و تکبر و دنیامداری ، رهایی یابد .

    ایشان با این که حالات معنوی را به شدت کتمان می کرد اما روزی ، واقعه ای ،اختیار ، از کف استاد بگرفت و به شدت گریست وحاضران در جلسه درس را شدیدا تحت تاثیر قرار داد و آن واقعه عبارت بود از : حوادث پس از رحلت پیامبر (ص) ، مظلومیت حضرت زهرا (س) غربت و بی یار و یاوری علی (ع) و … ایشان با بیان پرسوز و گداز تنهایی علی (ع) به نقل این واقعه پرداخت : علی (ع) دختر پیامبر (ص) را شبانه سوار بر مرکبی می کرد و به در خانه مهاجر و انصار می رفت .

    دست حسن و حسین را می گرفت و به در خانه اصحاب می رفت تا شاید چشم آنان به روی بچه های پیامبر بیفتد وگفتارهای آن حضرت را به یاد آرند .

    دختر پیامبر (ص ) آنان را به یاری می طلبید و به آنان یاد آور می شد آنچه پیامبر (ص) درباره علی (ع) فرموده بود ».

    2 از این روی با توجه به این ویژگی ، درس و بیان مرحوم « آیه الله میرزا » تنها تفسیر نبود .

    تربیت اخلاق و سیر سلوک بود .

    در این دنیای غفلت آفرین ، هشدار بود .

    ظلمتهارا می دوزد و نوید روشنایی می داد .

    عالمهای جدیدی به روی انسان می گشود و ارزشها را فراروی انسان می نهاد درجات بهشت را و درکات جهنم را می نمود .

    جاودانگی انسان و فنای دنیا را یاد آور می شد .

    توسل به ائمه (ع) را رکن سلوک می دانست ماندن را مرگ و هجرت را حیات می دانست .

    محبت و عشق را در دل جای می داد درد فراق را تازه می کرد و فریاد آنرا بلند رسم وفاداری می آموخت .

    لذت بندگی را می گفت .

    چهره کریه انسان ناسپاس را می نمود مناجات بی واسطه را هدف می دانست .

    از کشش و جذب و کمال انقطاع سخن می گفت و از زیارت و دیدار پروردگار .

    و این همه را استاد با روشنی ، یقین ، حقیقت و مهربانی م یگفت و برجان می نشست مجموع ویژگیهای درس تفسیر استاد را با توجه به این آیه شریفه می توان تکمیل کرد : « لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین ».3 آیه کریمه ، چهار وظیفه و مسولیت برای پیامبر (ص) بیان فرموده است : 1-تلاوت آیات ( آیات قرآن ، نظام هستی ، آفاقی و انفسی ) 2- تزکیه ( پیراستن ، آراستن ، قرب ، رضوان ، لقاء‌و رشد و کمال ) 3-تعلیم کتاب ( آموزش محتوا و حقایق قرآن کریم ) 4- تعلیم حکمت ( آموزش معارف الهی از مبدا تا معاد ) اینکه می توان دریافت که محفل با برکت درس تفسیر مرحوم آیه الله میرزا جواد آقا تهرانی به لحاظ اشتغال به تلاوت آیات ، سازندگی و هدایت ، آموزش محتوای قرآن کریم و معارف الهی و … مصداق واضح این آیه شریفه بود که با توجهات ولی الله اعظم ، امام عصر (ع ) در جوار مرقد شریف امام هشتم ، در حوزه علمیه مشهد برگزار می شد .

    حوزه های علمیه همواره به وجود چنین دانشمندانی وارسته ، متقی و سالک حیات و قوام داشته است و در این دنیای فریبکار و تاریک اگر انسانهایی مانند « آیه الله میرزا جواد آقا تهرانی » در بین ما نبودند چقدر فهم مرام ، روحیه و زندگی ائمه اطهار علیهم السلام بر ما سخت و دشوار می آمد .

    خداوند به ایشان غفران و رحمت و به ما ، پیروی از راه و روش آن بنده خالص خداوند در تمامی آنان زندگی عنایت بفرماید .

    سجایای ظاهری و معنوی استاد: اندامی تکیده و نحیف داشت .

    قامتی بلند که گذر روزگاران کمانی اش کرده بود .

    صورت گندمگون و رخسارگیرایش را هاله ای از روحانیت فرا گرفته و در چهره اش آرامش ووقار ، نیک نمایان بود .

    از پس ابروان سیاه و انبوهش چشمانی پر فروغ چون اخگر زبانه می کشید .

    دیدگانش را اغلب به پایین می دوخت ، نگاه نافذش ، اما ، گاه پیکان محبتی آمیخته با هیبت و شکوه بر دل بیننده می نشاند .

    موی بر سر نمی تراشید ، بل آن را نیک کوتاه می کرد ، وشاربش را برابر سنت بدقت می چید محاسنش اندکی کوتاه بود4 .

    اما بسیار مرتب .

    لباسش – چنان که شان روحانیت است – بغایت ساده، اما همواره پاکیزه و تمیز بود .

    5و با این که از پارچه های ارزان و گاه نامرغوب دوخته می شد کسی آنها را پاره و حتی اندکی آلوده ندید ‏بر دل بیننده می نشاند .

    موی بر سر نمی تراشید ، بلکه آن را نیک کوتاه می کرد ، وشاربش را برابر سنت بدقت می چید محاسنش اندکی کوتاه بود .

    لباسش – چنان که شان روحانیت است – بغایت ساده، اما همواره پاکیزه و تمیز بود و با این که از پارچه های ارزان و گاه نامرغوب دوخته می شد کسی آنها را پاره و حتی اندکی آلوده ندید ‏جامه اش دراز دامن و دراز آستین نبود ،ظاهرا به احادیثی در این خصوص نظر داشت .6 عمامه ای بس کوچک می بست چندان که هنوز بدان کوچکی بر سر عالمی چنین ندیده ام ، خود می فرمود : « برای کسوت روحانی من همین بسنده است ، و اگر خلاف عرف نبود ، این را هم نمی بستم » پاپوشی ساده و سبک شبیه نعلین داشت .

    در واپسین سالهای عمر که نیرو و توان جسمی وی تحلیل رفته بود عصایی ساده وی را در راه رفتن کمک می کرد .

    شصت سال لباسش همین گونه بود .

    سعی داشت مدارج علمی و موقعیتهای برتر اجتماعی اندک نشانه ای از برتری و تشخص در وی پدید نیاورد و وجودش پیوسته مشمول این آیه شریفه بود که بسیار تلاوت می کرد : « تلک الدار الاخره ، نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین » .

    7 وارسته انسانی بود که با کوهی از معرفت و دانش چنان فروتن زیست کنه جز عبدصالح خدا نتوانش نامید .

    کارهای شخصی را حتی الامکان خود انجام می داد و در این مورد هیچگاه به کسی حتی فرزندان دستور نمی داد بلکه انتظار هم نداشت که حتی همسرش برای او زحمتی متحمل شود .

    و – به نقل یکی از فرزندان – گاه می دیدی که با کهولت سن در کنار حوض آب منزل لباسهای خود را می شوید و یا جارو به دست گرفته و حیاط خانه را می روبد .

    وجودی دهد روشنایی به جمع که سوزیش در سینه باشد چو شمع به چشم کسان در نیاید کسی که از خود بزرگی نماید بسی خاکساری را تا بدان جا رسانده بود که برای آرامش روح خود اظهار ارادت به آستان سرور شهیدان ، و ترویج این فرهنگ در جامعه در عاشورای حسینی مشک آب بر دوش می گرفت و سقای تشنه لبان می شد .

    و در این اواخر در جمع دوستان ، زیارت عاشورا می خواند .

    پرورشگاه وآموزشگاه مرتضوی در مشهد شاهد عاشوراهایی است که او برای خیل عزاداران و زیارت عاشورا را قرائت می کرد .

    از این که او را آیه الله بنامند سخت پرهیز داشت و بشدت ناراحت می شد .

    روزی به خانه واعظ محترمی که در منبر از ایشان تجلیل کرده و به عنوان آیه الله نام برده می رود و مصرانه از وی می خواهد که بار دیگر در منبر اصلا ایشان نام نبرد .

    هرگز رضایت نمی داد که کسی دشت او را ببوسد و اگر کسی بی اطلاع ازاین روحیه و یا ناگهانی دستش را می بوسید .

    سخت آزرده می شد در آخرین عیادت و دیداری که از آن تجسم و تبلور عینی تواضع و فروتنی داشتم .

    در هنگام خداحافظی عرض کردم تا کنون به رعایت حال و امتنان دستور شما از بوسیدن دستتان خودداری کرده ام ، این بار تقاضا دارم خود اجازه فرمایید دست مبارکتان را ببوسم تا این آرزوی دیرینه بر دل من باقی نماند با نگاهی مشفقانه و لبخندی پدرانه فرمود : این بار هم اجازه نمی دهم .

    با همه مهربان بود و خوشرفتار ، هیچ کس را نیازرد ، حتی آزار موری را تاب نمی آورد و از این که کتابی یا لباسی را بر دارد و مورچه ای که بر آن است راه لانهاش را گم کند پرهیز می کرد شگفتا که این سان ریزبین و نکته سنج بود !

    و که موری را چنین حرمت می داشت با انسان چه می کرد ؟

    آفریده بر تر خدا و پدیده زیبای هستی : این قصه که از خانواده ایشان نقل شده معروف است : آخر شبی از مسافرت برگشته و به ملاحظه اینکه خانواده ناراحت یا بدخواب نشود .

    از کوبیدن در خودداری می کند و پشت در تکیه می زند و منتظر می ماند .8 گویا پس از لحظاتی خانواده ایشان خواب می بیند که به وی می گویند : برخیز و در منزل را بگشا که میرزا پشت در منتظر است .

    هرگز از کسی به بدی یاد نکرد .

    به احدی رخصت غیبت نمی داد ، و اگر فردی به قصد غیبت لب می ترکاند می فرمود : « یا باید در گوش خود پنبه بگذارم که اظهارات شما را نشنوم و یا از خدمتتان مرخص شوم » .

    حرمت شاگردان حلقه درسش را نیک می داشت ، گاه که فردی از شاگردان که پرسشی بیجا می کرد و حاضران را به خنده وامی داشت .

    برای آن که او را از شرمندگی در آورد سخن وی را به وجهی مقوبل تعبیر و تاویل می کرد ، آنگاه پاسخی در خور بیان می فرمود : و این چنین بود که حوزه درسش حلقه انس و محبت بود .

    فعالیتهای اجتماعی او با همه زهد و وورع ، اشتغال فراوان و عشق وافر ، به کارهای علمی و فرهنگی و تبلیغ و تحقیق از مشکلات و مصائب مردم مسلمان و مسائلی که در اطرافش می گذشت غافل نبود .

    در رفع حوائج مومنان بسیار می کوشید تا آن جا که گاه خود برای حل مشکل مومنی اقدام می کرد .

    درانقلاب اسلامی ایران ، از آغاز شکل گیری تا پیروزی نهایی از هیچ کوششی دریغ نکرد.

    با حضور در صحنه های گوناگون انقلاب تظاهرات ، اعتصابات و … به محفلها گرمی می بخشید و به انقلابیون امید .

    در اطلاعیه های ضد دستگاه ستمشاهی ، نام و امضای او ، در راس بود .

    در شناساندن امام ، رحمه الله علیه و رسم و راه آن بزرگوار بیشترین نقش را داشت بسیاری از متدینین اظهار می داشتند : « ما امام را نمی شناختیم .

    آیه الله میرزا جواد آقا تهرانی ، ما را با آن شخصیت بزرگ و اهداف او آشنا کرد .

    » پس از پیروزی انقلاب اسلامی در صحنه های حساس و پرخطر حضور جدی و فعال داشت در مجلس خبرگان و دفاع عالمانه از قوانین انسان ساز اسلامی نقش عظیمی داشت.

    وجود او در عرصه های گوناگون انقلاب اسلامی ، مهر تاییدی بود به حقانیت انقلاب این را هر کس با نفوذ و جایگاه آن مرحوم در میان مومنان و متدینان مشهد ، آشنا باشد خیلی خوب درک می کند .

    خاطره شیرینی که هیچ گاه فراموشنخواهد شد ، حضور آن عارف سالک با لباس بسیجی در جبهه های حق علیه باطل است .

    ایشان بارها در جبهه حضور یافت و گاه از عمق جان اظهار می داشت : « کاش ، دشمن را می دیدم و به سوی او شلیک می کردم » .

    در سال 1358 برای بیعت با امام رحمه الله علیه و پشتیبانی از اهداف مقدس و والای آن حضرت در جمع علما ، به قم عزیمت کرد .

    و پس از رحلت جانگداز آن بزرگمرد ،همراه جمعی از علمای مشهد مقدس در تایید و پشتیبانی از مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه ای اطلاعیه ای صادر کردند .

    عروجی عاشقانه : مرحوم میرزا بارها به مفاد « موتوا قبل ان تموتوا » عمل کرده و حتی بارها روح ملکوتیش از بدن خاکی و تعلقات مادی به پرواز در آمده بود ، و فقط یکبار برای اثبات وجود روح مستقل در کتاب فلسفه بشری و اسلامی خود صفحه 33 بدین گونه اشاره کرده است .

    « نویسنده شخصا از کسانی هستم که روحم را – یعنی خودم را – یک نوبت در مقابل بدنم مشاهده کردم مانند مشاهده خودم را اکنون در مقابل لباسم که خارج از بدنم در مقابل چشمانم گذاشته و مشاهده می نمایم و در آن حال به وجود واقعی مرگی که جدایی روح از بدن باشد چنان ایمان آوردم که اکنون ایمان به وجودش در عالم دارم .اگر نگویم که مطلب قویتر و روشنتر از این بود .

    » بمیرای دوست به پیش از مرگ ، اگر خود زندگی خواهی که ادریس از چنین مردن به بهشتی گشت پیش از ما بیماری کبد که او را برای مدتی بستری کرده بود بالاخره در سحرگاه سه شنبه دوم آبان ماه 1368 شمسی و برابر با 23 ربیع الاول 1410 قمری ) او را از پای در آورد ، روح گسترش در قفس تنگ کالبد فروش حبس شده بود گویا با شنیدن ترنم ملکوتی « قبل ادخل الجنه » که فرزندش بالینش می خواند چنان آسوده و سبکبال به پرواز در آمد که به نگاهی پنهان شد با انتشار خبر ارتحالش جنازه وی عصر همان روز با شکوه خاصی تا بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا (ع) تشیع شد و طبق وصیت و طبق وصیت آن مرحوم در قبرستان عمومی مشهد « بهشت رضا » در کنار شهدای انقلاب به خاک سپرده شد .

    در این ضایعه حیران ناپذیر رهبر معظم انقلاب در پیامی به حجت الاسلام طبسی ، رحلت این عالم بزرگوار را تسلیت گفتند .

    چند خاطره : 1-آیه الله مروارید فرمودند : یک بار مرحوم آمیرزا جواد آقا به من گفتند من در تمام مدت در سیمان هیچ کدورتی از شما ندارم جز یک مورد که آن هم اینکه به یکی از ییلاقات مشهد رفته بودیم آنجا چهار پایی را کرایه کرده بودیم و نوبتی سوار می شدیم بعد از اینکه شما سوار شدید اصرار زیاد به من کردید کرایه که من هم سوار شوم و من به خاطر مانعی که داشتم سوار نمی شوم و من از اصرار زیاد شما گله مند بودم از ایشان پرسیدند : چرا شما سوار شدید میرزا جواد آقا فرمودند : من دوملی « زخمی » درپایم داشتم و نمی خواستم اظهار کنم زیرا اظهار من به منزله شکوه از خداوند بود .

    2-مورد دیگر خاطره ای است که نوه ایشان نقل می کنند که روی لباس میرزا مورچه ای بود ، ایشان بعد از اینکه چند قدم جلوتر رفتند و متوجه مورچه روی لباسشان شدند و برگشتند و مورچه را دقیقا همان جایی که بود ، روی زمین گذاشتند یعنی راضی نبودند حتی همان مورچه نیز از ایشان آزار و اذیت بشوند .

    »

متولد ???? محله? سلسبيل تهران ، بزرگ شده? نازي آباد و محله نيروي هوايي. داراي ديپلم طبيعي، ليسانس تغذيه از دانشگاه مشهد ، فوق ليسانس و دکتراي ادبيات فارسي. مسلط به زبان عربي و آشنا با زبان‌هاي ترکي و انگليسي در حد استفاده از منابع و مآخذ و صحبت

زندگی نامه آیت الله سید حسن مدرس فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یکى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وىبراى مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبى است . او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامى و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند. همان گونه بود که مى گفت و ...

متولد ۱۳۳۵ محله سلسبیل تهران، بزرگ شده نازی آباد و محله نیروی هوایی. دارای دیپلم طبیعی، لیسانس تغذیه از دانشگاه مشهد، فوق لیسانس و دکترای ادبیات فارسی. مسلط به زبان عربی و آشنا با زبان‌های ترکی و انگلیسی در حد استفاده از منابع و مآخذ و صحبت کردن و نوشتن. از سال ۱۳۵۲ نوشتن و سرودن را در مطبوعاتِ قبل از انقلاب علی الخصوص مجله فردوسی آغاز کرد. در سال ۱۳۵۸، حوزه اندیشه و هنر اسلامی ...

آیت‌الله سیدحسن مدرس، زندگی و مبارزات چکیده: آیت‌الله سیدحسن مدرس از علما و نمایندگان برجسته، مبارز و ضد استبدادی مجلس شورای ملی ایران در قرن چهاردهم هجری بود که یاد مبارزات و پایمردی های او در مقابل استبداد و استعمار خصوصا رضاخان پهلوی جاودان مانده است. روز ده آذر سالروز شهادت این بزرگمرد تاریخ معاصر به دستور رضاخان است. این نوشتار نگاهی دارد به زندگینامه شهید سید حسن مدرس. ...

رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه‌اى، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنه اى مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن ...

شرح زندگي سيد محمود طالقاني به سال‏1289 ه. ش. در روستاي گلگرد طالقان از توابع استان تهران ، ديده به جهان گشود و نزد پدري همچون آيت‏الله سيد ابوالحسن طالقاني که از علماي برجسته تهران به شمار مي‏رفت ، پرورش يافت. پدري که حضرت امام خميني در باره

آيت‌الله سيد ابوالقاسم کاشاني (????-???? هجري شمسي) مجتهد شيعه و سياست‌مرد ايران. تحصيلات مقدماتي را نزد پدرش سيد مصطفي کاشاني که از علماي برجسته نجف بود فراگرفت. سپس مدتي شاگرد آخوند ملا محمدکاظم خراساني بود. در جريان جنگ جهاني اول همراه پدرش در مب

در سال ۱۲۵۹ ق . در روستای لاشک در منطقه کجور مازندران ، ملا عباس کجوری از روحانیان صالح و مورد اعتماد مردم ، صاحب فرزندی شد و او را فضل الله نام نهاد . فضل الله پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد . در سال ۱۲۵۹ ق . در روستای لاشک در منطقه کجور مازندران ، ملا عباس کجوری از روحانیان صالح و مورد اعتماد مردم ، صاحب فرزندی شد و او را فضل الله نام نهاد . فضل ...

انسانها همواره در روند زندگي خود، براي اين که بتواند به مقاصد و اهداف متعالي خود برسند، نيازمند شاخصهايي هستند تا در سير خود، به سوي مقصود، از خظر انحراف مصون باشند. در تمام اديان الهي، وجود راهنما و دليل راه و «الگو»يي که پيش روي مؤمنان، و براي آنه

زندگی نامه شیخ فضل الله نوری و سیّد عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطه بودند که به دست روشنفکران، به ترتیب اعدام و ترور شدند. قلم به دستان غرب زده و شرق زده ی روشنفکر برای تخطئه و بدنام کردن رهبران واقعی انقلاب مردمی ایرانیان مسلمان – که سعی در رهایی از سلطه ی زورگویان استبدادی و پرهیز از تجدد گرایی ضد دینی داشتند – از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. البته شیخ فضل الله، در این عرصه مورد ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول