متولد 1313 ه.ش.
محل تولد : روستای نوق، رفسنجان
فرزندان:
محسن/مدیرعامل مترو، مهدی/ مدیرعامل شرکت بهینه سازی مصرف سوخت،
یاسر/ مشاور وزیر نفت،
فاطمه/ رئیس بنیاد بیماری های خاص،
فائزه / مؤسس اولین روزنامه زنان (که درسال 1378 توقیف شد) ،رئیس فدراسیون ورزش های بانوان ، شورای ورزش زنان
تحصیلات: تحصیلات حوزوی- اجتهاد
علی اکبردومین فرزند از 9 فرزند میرزا علی هاشمی بود: یک روحانی کشاورز که مالک بزرگترین مزارع پسته کشور بود.
او که در یک مزرعه پسته بزرگ شد دو چیز را از پدر به ارث برد:مذهب وتجارت ؛ و درهر دو توانست آینده روشنی را برای خود رقم بزند.
وی در پنج سالگی به مکتب خانه رفت و درس رسمی مدرسه را به همراه گلستان و قرآن یاد گرفت.
او در سال 1327 برای تحصیل علوم دینی به قم آمد و پس از مدتی توانست از آیت الله بروجردی شهریه طلبگی بگیرد.
آمدن هاشمی به قم با نهضت ملی شدن صنعت نفت هم زمان شد و او را که به مسایل سیاسی علاقه فراوان داشت به دنیای مبارزه کشاند.
در همین دوران، او به امام خمینی علاقه فراوانی پیدا کرد و از شاگردان ایشان شد.
راه اندازی مجله مکتب تشیع در سال 1338 با همکاری شهید باهنر از کارهای مهم دوره طلبگی هاشمی، قبل از قیام امام است.
از سال 1342 وارد مبارزات شد.
در همین سال سربازی برای طلبه ها اجباری شد و او را به سربازی بردند، در فاصله بین دستگیری هایش، چاپخانه ای را تأسیس کرد که کتابهایی در زمینه اسلام و تاریخ ایران به چاپ می رساند.
دراین ایام خود وی نیز چندین کتاب نوشت از جمله کتاب «سرگذشت فلسطین» را ترجمه و منتشر کرد که با توجه به ارتباط رژیم شاه با اسرائیل ، ممنوع الچاپ بود.
همچنین با علاقه ای که به امیرکبیر داشت کتاب «امیر کبیر ، قهرمان مبارزه با استعمار» را نیز به رشته تحریر در آورد.
در اسفند 1343، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر شد و پنج ماه در زندان ماند.
در طی این سال ها کمک های مالی کلانی برای پیشبرد اهداف آزادی خواهان مذهبی انجام داد .
در فاصله سال های 43 تا 46، بیشتر وقت او به برگزاری کلاس ها و مراسم مذهبی و البته سخنرانی علیه رژیم گذشت.
این کارها باعث شد ساواک به فعالیت های هاشمی بسیار حساس شود.
تا قبل از پیروزی انقلاب، او چند بار دیگر هم دستگیر شد و آخرین بار، مجبور شد مدتی طولانی، تا پاییز 57 در زندان بماند.
کارهای مهم هاشمی بعد از آزادی تا سال 59 این هاست: راضی کردن کارگران شرکت نفت به شکستن اعتصاب برای تامین سوخت داخلی، عضویت در شورای انقلاب، تاسیس حزب جمهوری اسلامی، سرپرستی وزارت کشور بعد از استعفای دولت موقت و برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری.
کارهای مهم هاشمی بعد از آزادی تا سال 59 این هاست: راضی کردن کارگران شرکت نفت به شکستن اعتصاب برای تامین سوخت داخلی، عضویت در شورای انقلاب، تاسیس حزب جمهوری اسلامی، سرپرستی وزارت کشور بعد از استعفای دولت موقت و برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری.
وی در سال 1359 به مجلس رفت و تا سال 1368، سه دوره متوالی نماینده مردم تهران شد.
در همان سال 59، به همراه شهید چمران، نماینده امام در شورای عالی دفاع و فرمانده ستاد جنگ های نامنظم شد.
او در دوران جنگ هم مدتی قائم مقام فرماندهی کل قوا بود.
پس از جنگ، دو دوره متوالی رئیس جمهور شد.
دردوران فعالیت انتخاباتی اش بر اهمیت آموزش و توجه مداوم به پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی برای پیشرفت کشور تأکید می کرد.
در این دو دوره، علاقه و توجه اصلی او به فعالیت های عمرانی بود.
او پس از سال 76 به انتخاب رهبر انقلاب به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و تاکنون در آن جا مانده است.
سوابق و مسوولیت ها: عضویت در کمیته سوخت و اعتصاب شورای انقلاب عضویت در شورای انقلاب سرپرستی وزارت کشور پس از استعفای دولت موقت نمایندگی مجلس شورای اسلامی و ریاست آن در دوره های اول تا سوم امامت جمعه موقت تهران نمایندگی امام در شورای عالی دفاع جانشینی فرماندهی کل قوا در دوران جنگ تحمیلی ریاست جمهوری اسلامی ایران در دو دوره متوالی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام نمایندگی مجلس خبرگان رهبری در سه دوره متوالی از استان تهران عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی پدرم: حاج میرزا علی هاشمی بهرمانی و مادرم: ماه بیبی (صفریان).
نام خانوادگی هاشمی برای خانواده ما، با آن که سید نیستم، به این دلیل انتخاب شده است که نام جد پدری ما حاج هاشم بوده است؛ او در سر تا سر منطقه املاک و امکانات زیادی داشته است.
پدرم کمی از تحصیلات علوم حوزوی بهرهمند بود، تا آنجا که به یاد دارم، در روستا زندگی میکرد، که دلیل آن تا حدودی فشارهایی بود که در دوره پهلوی متوجه متدینین بود.
ایشان عمیقاً مورد اعتماد مردم بودند و نوعی مرجعیت در امور اجتماعی و مذهبی داشتند.
از اخلاقیات جالب ایشان این بود که معمولاً در زمان رسیدن هر محصولی، وقتی که به باغ و یا مزرعه میرفتند، تعداد زیادی از نیازمندان روستا را میپذیرفتند و به هر یک از آنها چیزی میدادند و این وضع در همه فصول سال ادامه داشت .
اسم روستای ما بهرمان است، یکی از دهات قدیمی نوق – از جلگههای رفسنجان.
بهرمان به معنی یاقوت سرخ است.
مادرم علاوه بر خانهداری در امور زندگانی با پدرم همکاری داشتند.
او هر چند بیسواد بود، اما اطلاعات خوبی از خواص گیاهان دارویی داشت.
اطلاعات و تجربیات او برای اعضای خانواده و حتی اهالی روستا سودمند بود؛ چنانکه هنوز هم گاهی از همان تجربهها استفاده میکنیم .
خانواده ما ترکیبی از پنج برادر و چهار خواهر است، سطح زندگیمان با توجه به وضع آن روستا بد نبود.
تاریخ تولد شناسنامهای من 1313 است.
من در سن پنج سالگی به همراه برادرم حاج قاسم که دو سال از من بزرگتر بود، تحصیل را شروع کردم.
آنچه در مکتبخانه به ما میآموختند، همان کتابهای مدرسه رسمی بود به اضافه قرآن و چیزهایی مثل گلستان، نصاب و ...
.
از هفت سالگی علاوه بر مکتب از معلومات پدر نیز استفاده کردم.
رفته رفته مکتبخانه نمیتوانست جوابگوی نیاز ما باشد.
چهارده ساله بودم که به پیشنهاد پسر عمویم، محمد، تصمیم گرفتیم که همراه کاروان جهت تحصیل علوم دینی به قم سفر کنیم.
در سال 1337 در رفسنجان برایم خواستگاری کردند؛ دختر حجتالاسلام آسید محمد صادق مرعشی که اسناد رسمی داشتند و از تحصیلات حوزوی بهرهمند بودند.
همسرم از خانوادهای است روحانی، از فامیل بزرگ مرعشی و نوه حضرت آیت ا...
سید کاظم طباطبائی یزدی صاحب کتاب عروه الوثقی که جایگاه معتبری در همه حوزهها دارد.
ثمره این ازدواج پنج فرزند به ترتیب: (فاطمه، محسن، فائزه، مهدی، یاسر) هستند.
دخترانم با پسران آقای لاهوتی که یکی پزشک و دیگری دندانپزشک است، ازدواج کردند که قرار این ازدواج در آخرین زندان – زندان اوین که در آنجا هم زندان بودیم – گذاشته شد.
خانواده من وارد سیاست نشدند.
دخترانم یکی وارد کار ورزش و دیگری وارد بنیاد بیماران خاص شدند.
پسرانم، محسن که در اروپا جزو انجمن اسلامی بود که زمینه سیاسی داشت.
به ایران آمد، مشغول کار در موشکسازی شد.
رشتهاش مربوط به بدنه موشکسازی بود و به همین خاطر تحصیلش را نیمهکاره رها کرد و آمد.
چون به او نیاز داشتیم.
کارش مخفی بود و بعد به بازرسی رئیس جمهوری آمد که آنهم کاری مخفی بود.
کسی را میخواستیم که از اطلاعات سوء استفاده نکند.
بعد به مترو رفت که الان هم هست.
مهدی به صنعت علاقه داشت و فهمید که وضع ما در دریا ضعیف است.
صنایع دریایی ما خیلی ضعیف بود.
او دنبال سکوسازی و لولههای کف آب و حفاری در دریا رفت که وابسته بودیم.
آخرش به پارس جنوبی و عسلویه رسید و الان به CNG رفت که برای صرفهجویی و محیطزیست خوب است.
یاسر هم با آقای فروزش وزیر سابق جهاد سازندگی درباره خود کفایی پنیر کار میکرد.
آن موقع مشکل ما در کشور این بود که کسی دنبال صنایع تبدیلی نمیرفت.
دامداران مشکل داشتند و پنیر هم وارداتی بود.
مشاور وزیر بود، ولی این سمت برای راهاندازی کارش بود.
الان هم در دفتر من در مرکز تحقیقات است.
پس بچههای ما در کار سیاست نیامدند.
اما حُسن یا اشکالی وجود دارد که خیلی بیرودربایستی برخورد میکنند.
مخفیکاری و ریاکاری نمیکنند و هر چه هستند، نشان میدهند.
در کارهایی که به آنها مربوط نیست دخالت نمیکنند.
این روش در جامعه ما باب نیست.
به معنای مصطلح وارد سیاست نشدند، ولی وارد میدان شدند.
البته یک بحث اساسی دارم که میتوانستم جلویشان را بگیرم که معلم شوید و یا درس بخوانید و اینکه پسر رئیسجمهور هستید، برایتان بس است.
اگر این تفکر عام شود، بچههای شخصیتها نمیتوانند کار کنند که نوعاً دلسوز هستند.
فرهنگ درستی نیست.
البته شاید بعضیها سوء استفاده کنند.
شاید بعضیها راضی باشند که بچههایشان هیچ کاری نکنند و نانی بخورند و بگردند.
چرا باید این گونه باشند؟
حداقل باید مثل مردم عادی کار کنند.
جرمشان این است که پدرشان مسئولیت بالایی دارد.
هر مدیری در سطح خود میتواند این مشکل را داشته باشد.
آن طرفش هم سخت است.
دستشان به خاطر قدرت باز باشد و سوء استفاده کنند، که نقطه فسادانگیزی است.
خودم مواظبت میکردم که آلوده نشوند.
ضمن اینکه نمیخواستم جلویشان را بگیرم که برای مملکت کار نکنند.
دلم برای مملکت میسوزد و هر کسی که کار میکند، خوشم میآید.
مثلاً در ورزش بانوان شاید کسی جز فائزه من نمیتوانست این طلسم را بشکند.
همین بنیاد بیماریهای خاص ده پانزده سال است دارد کار میکند، ولی هنوز در کشور فاجعه است.
بیماریهای بد هموفیلی، تالاسمی، سرطان و کلیوی متولی مشخص نداشتند.
در خانواده ما هیچ چیز تحمیلی نیست.
در مورد خود من هم نبود.
همیشه با انتخاب و آزادی کار کردیم.
گاهی پدرم سختگیریهایی میکرد.
ما سختگیری نمیکنیم که بچهها چه شغلی انتخاب میکنند.
البته تا حدی که کار بدی نکنند و مباح و عادی باشد.
از دور مواظبم که مسایل دینی و عقاید و اعمال عبادی را رها نکنند.
مثلاً به گونهای ترتیب میدهم که صبحها برای نماز بیدار شوند.
اما سعی میکنم خودشان انتخاب کنند.
احتیاجی به اوقاتتلخی نداریم که فضای عاطفی خانواده را بهم بزنیم.
میدانند که اگر خلافی از آنها ببینم، نمیگذرم.
اینکه چگونه جبران کنند، بستگی به شرایط من دارد.
لذا مجموعهای داریم که هم مواظبت مرئی و غیرمرئی در آن هست و هم آزاد میشوند و هر کاری که میخواهند – ولو با سلیقه من نسازد – دنبال میکنند.
مثلاً دلم میخواست یکی از بچههایم طلبه شود.
اما آنها انتخاب نکردند و من هم نگفتم حتماً بروید طلبه شوید.
معمولاً روحانیون معروف یکی از بچههایشان را طلبه میکنند تا وارث آنها در آن بخش باشند.
من به خودشان واگذار کردم .
در حوزه علمیه قم دروس مختلف را در محضر استادانی بزرگوار چون آیات عظام بروجردی، امام خمینی (ره )، داماد، گلپایگانی، شریعتمداری، حایری یزدی، نجفی مرعشی، علامه طباطبائی، زاهدی و منتظری آموختم.
آیت ا...
هاشمی رفسنجانی از عنفوان جوانی در حوزه علمیه به تحصیل علوم دینی پرداخت، و به درجه اجتهاد نائل گردید.
ایشان از سال 1337 تا دوران پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در تمامی صحنههای مبارزاتی حضوری چشمگیر داشت، چنانکه دستگیریهای مکرر در 7 دوره متناوب از سالهای 1337 تا 1357 در مجموع چهارسال و پنج ماه نتوانست در عزم ایشان بر تداوم نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) خللی ایجاد نماید.
در اینجا به برخی از زمینههای متنوع فعالیتهای ایشان در قبل از انقلاب اشاره میشود: ایراد سخنرانیهای متعدد در مجامع مختلف بر ضد نظام ستم شاهی تاسیس مکتب تشیع ترجمه سرگذشت فلسطین تألیف امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار تالیف تفسیر راهنما نشر مقالات گوناگون آیت ا...
هاشمی رفسنجانی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی از اعضای مؤثر و برجسته شورای انقلاب بوده و سپس فعالیتهای خود را در عرصههای گوناگون پیگیری کردهاند.
ایشان هم اکنون ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده دارند.
هاشمی رفسنجانی پس از انقالب اسلامی عناوین افتخاری متعددی از مجامع علمی مختلف دنیاکسب کردند و دانشگاه تهران نیز عنوان دکترای افتخاری علوم سیاسی را به ایشان اهدا کرده است.
و هنوز نقطه امید و اتکای مردم و مسئولان جامعه در بحرانهای داخلی و خارجی است.
وی در پنج سالگی به مکتب خانه رفت و درس رسمی مدرسه را به همراه گلستان و قرآن یاد گرفت.
در همین دوران، او به امام خمینی علاقه فراوانی پیدا کرد و از شاگردان ایشان شد.