موقعیت کشوری استان تهران با وسعتی حدود 18956 کیلومتر مربع بین 34 تا 5/36 درجه عرض شمالی و 50 تا 53 درجه طول شرقی واقع شده است.
این استان از شمال به استان مازندران، از جنوب به استان قم، از شرق به استان سمنان و از غرب به استان قزوین محدود شده و مرکز آن شهر تهران است.
بر پایه آخرین تقسیمات کشوری، استان تهران در سال 1373 دارای 9 شهرستان، 22 شهر، 20 بخش، 62 دهستان و 1947 آبادی است.
شهرستانهای آن عبارتاند از: شهرستان تهران، شهرستان دماوند، شهرستان ری، شهرستان ساوجبلاغ، شهرستان شمیرانات، شهرستان شهریار، شهرستان کرج، شهرستان ورامین، شهرستان اسلامشهر.
«جغرافیای طبیعی و اقلیم» ارتفاعات استان تهران با رشته کوههای البرز از استانهای شمالی ایران جدا شده است.
بخش مرتفع البرز در مرز شمال استان به 1500 متر میرسد که در سمت شمال غربی کشیده شده است.
در ارتفاعات بالایی کوهستان البرز که دارای شیب نسبتاً تندی است، امکاناتی بسیار محدود برای دستیابی به منابع آب و کشاورزی وجود دارد.
از این رو جمعیتی بسیار اندک در این نواحی ساکن شدهاند.
شهرستان و تقریباً همه شهر دماوند در این ارتفاعات قرار گرفته است.
ارتفاع رشتهکوههای البرز به سوی شرق افزایش مییابد و در ارتفاع 5678 متری (قله دماوند) به بالاترین حد خود میرسد.
قله دماوند در مرکز البرز قرار دارد و مرتفعترین قله میان چکادهای آسیای غربی و اروپا است.
قله دماوند آتشفشانی خاموش است که اکنون آخرین مرحلههای پیش از خاموشی کامل را میگذراند و خروج گازهای گوگردی و چشمههای معدنی این ادعا را تایید میکند.
در شمالشرقی استان، کوههای سوادکوه و فیروزکوه قرار دارد و به ارتفاعات شهمیرزاد در شرق میپیوندد.
دیواره جنوبی کوههای البرز مرکزی را در استان تهران کوههای لواسانات و قرهداغ و کوههای شمیرانات که بلندترین نقطه آن قله 3933 متری توچال میباشد، در بر گرفته است.
از دیگر ارتفاعات استان میتوان به کوههای حسنآباد و نمک در جنوب، بیبی شهربانو و القادر در جنوب شرقی و ارتفاعات قصر فیروزه در شرق اشاره کرد.
پوشش گیاهی موقعیت آب و هوایی استان تهران، چه در مناطق کوهستانی و چه در دشتها، موجب پوشش گیاهی از نوع نیمه صحرایی شده است.
بارندگی اندک و خشکی هوا باعث رشد خار و بوته استپهای صحرایی و نیمه صحرایی به ویژه در بلندیهاست.
نواحی جلگهای و دشتهای استان تهران با شیبی ملایم از شمال شرقی به سوی جنوب غربی کشیده شده است.
این مناطق به علت هموار بودن، وضعیتی مناسب برای کشاورزی و تجمع کانونهای زیستی فراهم آورده است.
دشتهای گسترده استان در محدودههای ورامین، تهران و کرج گسترش یافته و شهرهایی پرشمار را در حوزههای خود پدید آورده است.
دشتهای استان تهران از هشتگرد آغاز میشوند و تا دشت ورامین ادامه مییابند.
بخشی از این دشت آبرفتی، در جنوب استان تهران واقع شده است که با ارتفاع 790 متر از سطح دریا پستترین قسمت استان است.
این دشتها از شمال به دامنههای جنوبی البرز و از جنوب به شورهزارها و حاشیه کویر مرکزی و یا رودخانههای شور میانجامند.
پوشش گیاهی این ناحیه از گونههای گیاهی خاردار است.
اقلیم در نواحی مختلف استان تهران به علت موقعیت ویژه جغرافیایی، آب و هوای متفاوتی شکل گرفته است.
سه عامل جغرافیایی در شکلگیری آب و هوای آن نقش اساسی و تعیین کننده دارند: 1- کویر یا دشت کویر که در جنوب استان تهران قرار گرفته است و عاملی منفی به حساب میآید.
زیرا باعث گرما و خشکی هوا میشود و به همراه خود گرد و غبار میآورد.
2- رشته کوههای البرز که در شمال تهران واقع شده و باعث تعدیل آب و هوا میشود و از این دیدگاه نقشی مثبت ایفا میکند.
3- بادهای مرطوب و باران زای غربی که نقش آن در آب و هوای استان محسوس و موثر است، ولی نمیتواند به طور کامل نقش کویر را خنثی کند.
استان تهران را میتوان به سه بخش اقلیمی زیر تقسیم کرد: الف- اقلیم ارتفاعات شمالی ب- اقلیم کوهپایهها ج- اقلیم نیمه خشک و خشک گرمترین ماههای سال در دو ایستگاه کرج و مهرآباد، ماههای مرداد و شهریور است که دمای آنها به ترتیب 4/25 و 6/29 درجه سانتیگراد گزارش شده است.
سردترین ماه سال نیز در ایستگاه کرج ماه دی است که دمای آن 2/1 درجه سانتیگراد در طی دوره آمارگیری بوده است.
به این ترتیب، اختلاف متوسط دمای سالانه 4/28 درجه است.
تابستانها در تهران به ویژه در جنوب و مرکز شهر، گرم و در شمال شهر معتدل است.
در زمستان نیز مرکز شهر تهران معتدل است، ولی بخشهای شمالی شهر سرد است و دما بارها به زیر صفر میرسد.
میانگین روزهای یخبندان در سالهای 55-1330 در ایستگاه کرج 83 روز و در ایستگاه مهرآباد تهران61 روز گزارش شده است.
وضعیت اقلیمی شهرستان فیروزکوه و دماوند در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خنک است.
اقلیم شهرستانهای ورامین و ری نیز زمستانها به نسبت سرد و تابستانها، گرم گزارش شده است.
بارندگی سازمان هواشناسی میزان بارندگی تهران و شهرستانهای مجاور آن را از سال 1335 به بعد مورد مطالعه قرار داد.
نتیجههای به دست آمده از این ایستگاهها نشان میدهد نوسان بارش از سالی به سال دیگر بالا رفته و مقدار بارش در سالهای گوناگون متفاوت بوده است، میزان بارندگی در این استان از جنوب به شمال بیشتر میشود.
میانگین بارندگی سالانه در سالهای 55-1330 در ایستگاه کرج با 239 میلیمتر، بالاترین میزان و در ایستگاه مهرآباد با 218 میلیمتر کمترین مقدار بوده است.
بیشترین میزان بارندگی در بسیاری از ایستگاههای استان در ماه اسفند است ولی در ایستگاه ورامین بیشترین مقدار بارش در ماه دی است.
در همه ایستگاهها کمترین میزان بارش در ماههای مرداد، شهریور و مهر است.
در سراسر تابستان، هوا خشک و بدون بارندگی یا با بارندگی بسیار ناچیز است.
در کوهپایههای جنوبی بلندیهای البرز نیز مقدار بارش تا اندازهای بیشتر است و نسبت به دشتهای حاشیه کویر تفاوت دارد.
در هر بخش، بین 40 تا 50 درصد کل بارش در فصل زمستان صورت میگیرد.
بادها در استان تهران، بیشترین فشار هوا در اواخر پاییز و اوایل زمستان دیده میشود.
این، نشانگر غلبه تودههای سرد هوا در این ماههاست.
در فصل زمستان، به علت عقبنشینی جبهه سرد به سوی شمال کشور، توده هوای خشک این ناحیه را تحت نفوذ قرار میدهد و به همین سبب حالتی کمفشار پیدا میکند.
در بیشتر ماههای سال جهت باد، غربی است و تنها در دو ماه از سال باد از جنوب شرقی و در دو ماه دیگر از شمال میوزد.
به این ترتیب، در بیشتر ماهها، بادهای غربی با نوسان زیاد همراه است.
جهت عمومی این جریانها، با جهت کلی کوههای البرز تقریباً موازی است و به این ترتیب، تاثیر این کوهها بیشتر به صورت کاهش متوسط باد در درههای کوهپایههای جنوبی است.
در مجموع، هوای شهر تهران آرامش و سکون بیشتری نسبت به نقاط مجاور خود دارد و بادهای چندانی ندارد.
طول روز طول روزها در تابستان که ارتفاع آفتاب 74 درجه و 48 دقیقه است، به طور متوسط 14 ساعت و 26 دقیقه است و در زمستان 9 ساعت و 34 دقیقه کاهش مییابد.
در زمستان، ارتفاع آفتاب 30 درجه و 52 دقیقه است.
«وضعیت اجتماعی و اقتصادی» جمعیت جمعیت استان تهران در سال 1373 در حدود 11 میلیون و 647 هزار و 103 نفر برآورد شده است.
از این تعداد 768،159،10 نفر در مناطق شهری (23/87 درصد کل استان) و 335،487،1 نفر در مناطق روستایی (77/12 درصد کل استان) زندگی میکنند.
نرخ رشد جمعیت بین سالهای 70 تا 73 در کل استان 7/2 درصد، در مناطق شهری 8/3 درصد و در مناطق روستایی 7/3 درصد بوده است.
در توزیع شهرستانی جمعیت، بیش از نیمی از جمعیت استان در شهرستان تهران ساکن هستند (73/57 درصد جمعیت کل استان) و شهرستان کرج با 543،120،1 نفر (62/9 درصد کل استان) در مرتبه دوم قرار دارد.
کم جمعیتترین شهرستان، شمیرانات با 201،22 نفر (19/0 درصد کل استان) است.
بالاترین نرخ رشد جمعیت بین سالهای 70 تا 73 را شهرستان شهریار با 8/11 درصد داشته است.
همچنین بیشترین سهم در گروههای سنی مربوط به گروه 9-5 ساله با 16/16 درصد در کل جمعیت استان بود و کمترین سهم تا پیش از 65 سالگی مربوط به 59-55 ساله با 16/2 درصد کل جمعیت استان بوده است.
در سال 1373، جمعیت فعال استان تهران در حدود 964،220،3 نفر برآورد شد که نسبت به سال 1370 افزایشی برابر 325،273 نفر را نشان میداد.
نرخ اشتغال در کل استان 94 و نرخ بیکاری 6 درصد بود.
در مناطق شهری نرخ اشتغال 4/94 درصد و در مناطق روستایی این رقم 4/89 درصد بود.
استان تهران به ویژه شهر تهران و شهرستانهای نزدیک آن از نظر مهاجرپذیری، بیشترین تعداد مهاجران را تاکنون جذب کرده است.
بر پایه تحقیقات انجام شده، در حدود نیمی از جمعیت کل شهر تهران و شهرستانهای نزدیک آن به عنوان مهاجر شناخته شدهاند.
در حدود یک چهارم این مهاجران از شهرستانهای استانهای تهران و مرکزی به تهران آمدهاند.
یک پنجم آنها را متولدان استانهای شمالغربی کشور تشکیل میدهند و در حدود یک دهم آنها از اهالی گیلان و دیگر نقاط هستند.
زبان اصلی مردم استان تهران فارسی است، اما به علت مهاجرت گسترده به این استان، گویشهای دیگری چون زبان آذری و لهجههای متفاوتی از دیگر مناطق ایران نیز به آن افزوده شده است.
کشاورزی منطقه تهران را از نظر موقعیت طبیعی و کشاورزی به دو ناحیه میتوان تقسیم کرد: ناحیه کوهستانی معتدل که در برگیرنده نواحی شمالی استان مانند بخشهای فیروزکوه، دماوند، لواسانات، رودبار قصران، طالقان و بخشهایی از شمال ساوجبلاغ است که به علت ناهمواریهای شدید سطح زمین، وضعیت نامساعد جوی و اقلیم سرد، مردم این ناحیه بیشتر به فعالیتهای باغداری و دامداری میپردازند و باغهای سیب، گوجهسبز، گیلاس، زردآلو و هلو از مهمترین فرآوردههای این ناحیه به شمار میرود.
دشتها و کوهپایههای جنوبی البرز که ورامین، ری، شهریار، رباط کریم، اشتهارد و بخشهای مرکزی و جنوبی ساوجبلاغ در این ناحیه واقع شدهاند.
این ناحیه برای کشاورزی مساعد است، ولی در ناحیههایی که در نزدیکی شورهزارها واقع شدهاند، مشکلاتی در کار کشاورزی وجود دارد.
محصولات عمده این ناحیه را گندم، جو، یونجه، ذرات علوفهای، انگور، چغندرقند و پنبه تشکیل میدهد.
صنایع استان تهران یکی از کانونهای عمده صنایع کشور است.
یکی از ارکان اصلی اقتصاد استان تهران صنایع ماشینی وابسته است که بیشتر آنها به مونتاژ و تولید کالاهای مصرفی اشتغال دارند.
توسعه این صنایع بیشتر در امتداد راههای ورودی به تهران به ویژه در مسیر تهران- کرج، تهران- دماوند، تهران- ساوه و تهران- قم است.
صنایع استان را بر حسب نوع تولیدات میتوان به گروههای زیر تقسیم کرد: صنایع غذایی، صنایع نساجی و چرم، صنایع کانی غیر فلزی، صنایع فلزی، صنایع سلولزی، صنایع شیمیایی و دارویی، صنایع برق و الکترونیک.
معادن از معدنهای کل کشور 4/15 درصد آن در محدوده استان تهران است.
معادن استان تهران را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد: معادن فلزی: شامل مس، سرب، مولیبدن، منگنز و آهن است؛ تقریباً همه منگنز استخراجی کشور از معادن منگنز استان تهران به دست میآید که در جنوب و جنوب غربی آن قرار دارند.
معادن غیرفلزی: در برگیرنده ذخایر سنگ آهک و دولومیت است.
معادن خاکنسوز: شامل کائولن (خاک چینی) است که 51 درصد تولید کل کشور از این استان استخراج میشود.
معدنهای سنگ گچ استان نیز دارای ذخایری بزرگ است.(1) معادن خاکنسوز: شامل کائولن (خاک چینی) است که 51 درصد تولید کل کشور از این استان استخراج میشود.
معدنهای سنگ گچ استان نیز دارای ذخایری بزرگ است.(1) تهران در گذشتههای دور برخلاف تهران کنونی فرشی بود سبزفام از باغها و بستانهای نفوذناپذیر که ماوای ساکنان غریبش در میان آنها پنهان شده بود.
فهم این هزار توی سبز و خرم چندان ساده نبود؛ از این رو، کسانی که در پیچ و خم آن گام مینهادند چه بسا، راه گم میکردند.
آنان میپنداشتند که با شهری چون شهرهای دیگر سروکار دارند و نمیدانستند که تهران استثنایی است نسبتاً منحصر به فرد، باغی است پهناور که خانههای زیرزمینی و کوچه باغهای پرپیچ و خم را در دل خود نهان کرده است و نه تودهای از بناهای گوناگون مزین به فضاهای سبز و محورهای ارتباطی.
تهران بیگذشته نیست، اما حکومتهای پیدر پی ایران که در آن استقرار یافتهاند، مانند ساکنان آن، از روی نادانی، به دلایل سیاسی یا مالی در امحای شواهد بصری پیشینیان چنان سرسختی ورزیدهاند که شهر بر اثر آن از هر خاطرهای بری شده است.
اکنون دیگر این شهر شبیه همان انسانهای ریشهکن شده بیخاطرهای شده که در آن سکونت دارند.
تهران در این گذشته با ری که روزی جزو آن بوده است شریک است.
تهران از نظر زمانی ادامه ری و از لحاظ مکانی بخشی از آن است.
مرکز این دو شهر، که در گذشته حدود یک فرسنگ فاصله داشته، امروزه به هم پیوسته است.
تهران که نزدیک دویست سال است پایتخت شده، اکنون کلانشهری است که جایگزین ری، این شهر باستانی شده که در عهد شکوفایی خود، قبل از هجوم مغولان، در اوایل قرن سیزدهم امالبلاد به شمار میآمده است.
«پیشینه تاریخی تهران از نظر باستانشناسی» آثاری که در قلب تهران قدیم بر وجود ساکنان نخستین آن در اعصار ماقبل تاریخ شهادت دهند، بر اثر توسعه شهر از میان رفته است.
تا چند دهه پیش هیچ کس برای این آثار اهمیتی قایل نبود؛ به تازگی که برحسب اتفاق نشانههایی از وجودشان پیدا شد، قبل از آنکه خبرش به گوش مقامات صلاحیتدار برسد آنها را شتابان از میان بردند.
حتی اقدامات مسئولان آگاه به نتیجه نرسید و از مکانهای ماقبل تاریخی و گاه از یادمانهای اخیر به دلیل مسائل مهم مالی یا نظایر آن حفاظت نشد.
برای مثال، در سال 1367، هنگام حفر تونلهای مترو تهران در نقطهای نامعلوم از شهر آثاری با ماهیت ناشناس پیدا شد، اما از ترس آنکه مبادا دخالت سازمان میراث فرهنگی ایران کارها را کند کند، این آثار را در دم از میان بردند.
به رغم ضعفها و بیلیاقتیهای که ذکر شد، میتوان گفت که زمینهای واقع در بین کوه توچال در شمال تهران و چشمه علی در ری باستان در اعصار ماقبل تاریخ نامسکون نبوده است؛ این سخن به دلایل باستانشناختی و شواهد توپوگرافیکی و اقلیمی متکی است.
در واقع، آبهایی که بر ا ثر ذوب برفهای قله توچال (به ارتفاع 3870 متر) جاری میشود و برف و بارانهایی که بر زمینهای بلند شمال شهر فرو میریزد، به سوی جلگه پست تهران قدیم روان میشود.
حوضهای که به این ترتیب تشکیل میشود و نیز خاک مرطوب، نخستین اقوام کشاورز را که در جستجوی محلهای مناسب برای فعالیتهایشان بودند، هزاران سال پیش به سوی خود جلب کرد.
این جماعت شکار را به تدریج رها کردند تا اسکان یابند و به کشاورزی بپردازند.
کشفیات انجام شده در چشمه علی، دروس و بویژه قیطریه، واقع در شمال تهران قدیم از وجود جماعاتی در این منطقه حکایت میکند که در زیر به آنها اشاره میشود.
ساکنان چشمهعلی نخستین جماعات حدود هشت هزار سال پیش بر تپهای واقع در کنار چشمهای دایمی، که در دوران اسلام به نام اولین امام شیعیان، چشمهعلی نامیده شد، زندگی میکردند.
شهر رگها یا راگس که تقریباً در 6 کیلومتری جنوب تهران قرار داشت در (کتیبهای که داریوش در بیستون حک کرده راگا رگها را از شهرهای ماد ذکر کرده است.) در عهد باستان در پای این تپه به سمت جنوب گسترش یافته بود.
نخستین تمدن چشمهعلی بویژه در تولید سفالینههای سرخ، که با رنگ سیاه یا قهوهای سیر تصاویری بر آنها نقش شده، پدیدار شد.
تقریباً در همین دوران جماعات دیگری در طول همین رشته زمینهای قابل کشت که در پای البرز بین کویر و کوه واقع شده، اسکان یافتند.
البته، استقرار در ری به مراتب بیش از دیگر جاها و به گونهای پایدار توسعه یافت، زیرا این شهر از موقعیت استراتژیکی خاصی برخوردار است.
ری در مکانی قرار دارد که جادههایی که شرق و غرب و شمال و جنوب ایران را به یکدیگر متصل میکنند ناگزیر از آن میگذرند.
بنابراین، نحوه قرار گرفتن کوهها و کویر، وجود آب و نیز پهنه گستردهای از زمینهای حاصلخیز موجب پیدایش شهر ری شدند و سرنوشت آن و سرنوشت فرزند آن، یعنی تهران آتی را رقم زدند.
برگزیدن تهران به مثابه پایتخت از سوی آقامحمدخان در دویست سال پیش نیز بنا بر همین دلایل صورت گرفت.
قیطریه و دروس احتمالاً از اوایل هزاره ششم قبل از میلاد، جماعتی مشابه جماعات مستقر در چشمهعلی در شمالشرقی تهران قدیم، در قیطریه مستقر شدند، چیزی از مساکن این جماعات ظاهراً بر جای نمانده است ولی بر اساس تکه سفالهایی که یافت شده حضورشان در آنجا مسلم گشته است.
این سفالها مشابه سفالهای چشمهعلی است، بسیار خوب پخته شدهاند و رنگشان از قرمز متمایل به سیاه تا ارغوانی متفاوت است.
نقوش هندسی و یا تصاویر سادهای با رنگ سیاه بر آنها ترسیم شده است.
قطعات مشابهی در اطراف تهران و ری، در قره تپه شهریار و تپه موشلان اسماعیلآباد در ساوجبلاغ نیز پیدا شده است.
با این همه، به استناد آنچه مانده است قیطریه در اساس تقریباً پنج هزار سال بعد، در پایان هزاره دوم حدوداً بین 1200 تا 800 ق.م.
(عصرآهن) اشغال شده است.
ولی اثری از خانههای تازه واردان کشف نشده است؛ این خانهها قاعدتاً در خارج از محدودهای که مورد بررسی باستان شناسهای مامور کاوش بوده قرار داشته است.
با این همه، بر اثر بررسیهای آنها گورستان وسیعی که به نظر میرسد در زمینی به وسعت 15000 متر مربع قرار داشته کشف شده است.
در این گورستان، اجساد را با لباس در عمق کمی دفن میکردهاند، به نظر میرسد که دفن آنها به همراه مواد غذایی و اشیای خاص سفر به جهان آخرت از هیچ قاعده دقیقی تبعیت نمیکرده، جز آنکه صورت مردگان را به هنگام تدفین به سوی خورشید میچرخاندهاند.
ظروفی در اشکال گوناگون و ابزاری که تعدادشان از 5 تا 20 تغییر میکرده در اطراف جسد، بویژه بالای سر یا پیین پای آن قرار میدادهاند؛ ظروف لولهدار، دکمههای تزیینی و سنجاقها، در نزدیکی سر و لگن، سه پایه و ابزاری که بیشتر از جنس برنز بودهاند، نظیر تیغها و پیکانها در کنار پاها قرار داشته است.
در این قبور حتی آینه و دستبند نیز یافت شده است.
اکثر قریب به اتفاق ظروف کشف شده به رنگ خاکستری تیره و نظیر آنهایی است که در دروس، چیذر، خوروین، املش، طالش، حسنلوی چهار و در دوره B گوی تپه، اولین لایه تپه ژیان یک، قبرستان A و B سیلک و نیز در تپه حصار دامغان به دست آمدهاند.
بیست و هفت سال پیش از آن، یعنی در 1321، کشفیات مشابهی در دروس، در فاصله کمی از قیطریه انجام شده بود.
این مسئله که اشیا در چه شرایط و محیطی کشف شدهاند، تقریباً بر ما نامعلوم است.
با این همه، به یاری مقاله کوتاهی که صمدی منتشر کرده است میدانیم که سفالینهها به هنگام انجام کارهای ساختمانی در شمال شرقی باغ مسکونی مهدیقلی هدایت (حاج مخبرالسلطنه) به دست آمدهاند.
این باغ در ضلع جنوب شرقی چهار راه قنات، در محل تقاطع خیابانهای دولت و شیبانی قرار داشته است.
ده عدد از کوزههای سفالی به دست آمده در این خاکبرداریها از سوی حاج مخبرالسلطنه جمعآوری و به موزه ایران باستان تقدیم شده است.
تمامی سفالینههای کشف شده، به استثنای یکی از آنها، به رنگ خاکستری تیره است و با سفالینههایی که از مقابر قیطریه به دست آمده و به هزاره دوم تا اوایل هزاره اول قبل از میلاد تعلق دارد همزمان است.(2) همچنین در سال 1364 شمسی در انتهای بوستان پنجم خیابان پاسدارن (سلطنتآباد)، ساختمانسازی در اراضی سازمان اوقاف موجب شد که گورستانی باستانی چهره از حجاب خاک بگشاید که پس از بررسی و معاینه محل گورستان معلوم شد که ساختمان گورها مشابه گورهای قیطریه و میراث مردگان نیز با اشیای تدفینی آن همزمان و تقریباً در تمام موارد از یک سبک و روش پیروی شده است.
در نتیجه میتوان گفت سفالهای خاکستری- سیاهی که یافت شدهاند مناطق دروس و قیطریه و سلطنتآباد و کنارههای مسیل و رودخانههای دربند و دارآباد را در مرکز مهم میدان باستانی معتبری قرار داده که در حقیقت هسته اصلی باستانی تهران را تشکیل میدهند.(3) «نخستین توصیفها درباره تهران» قدیمیترین توصیف در مورد تهران مربوط به ابن بلخی است که در فارسنامه خود که بین 500 تا 510 ق.
نگاشته شده از انارهای تهران تعریف کرده و انار مرغوب را انار تهران دانسته است.
خود تهران یک قرن بعد، یعنی به سال 617 ق.
از سوی یاقوت توصیف شد.
درست قبل از حمله مغول یاقوت در ری میزیسته است.
سخنان او را زکریای قزوینی که به سال 674 میزیسته تأیید و تکمیل کرده است.
یاقوت به استناد نوشتهاش خود از تهران دیدن نکرده، بلکه حرفهای یکی از ساکنان ری را که مردی مورد اعتماد بوده نقل کرده است.
او مینویسد که (تهران در فاصله یک فسخی ری قرار دارد و قریهای بزرگ است متشکل از دوازده محله، خانههای آن در میان باغهای میوه و سبزیکاریها (بساتین)ی محصول و تودرتو ساخته شده است.
این ماواها زیرزمینی بودهاند و ورود به آنها تنها از طریق دهلیزهای تنگ و تاریک میسر بوده که پیشروی در آنها بسیار دشوار بوده است.
این شیوه خانهسازی به گفته نویسندگان یاد شده با الزامات دفاعی، چه در مقابل همسایهها و چه بیگانگان، که به علت همین وضع نمیتوانستند بر سرشان مسلط شوند، همخوانی داشته است.
به نظر میرسد که کرپورتر نیز به سال 1818 م.
در تهران این خانههای زیرزمینی را مشاهده کرده است.
جهانگرد انگلیسی مینویسد که در داخل شهر و به فاصله 200 تا 300 یاردی دروازه قزوین فضای وسیعی وجود دارد که در سطح آن حفرههای وسیع و عمیقی یا بهتر بگوییم چاههایی به چشم میخورد که به خانههای زیرزمینی منتهی میشود.
در برخی از آنها افراد فقیر سکنی داشتهاند، و بقیه اصطبل موقت چارپایان باربر بوده است.
محلی که کرپورتر به آن اشاره میکند، همان چال حصار امروزی است ممکن است نام غار که در عصر مغول به منطقه تهران اطلاق میشده به دلیل خانههای زیر زمینی این خطه بوده باشد.
این خانههای مسکونی که در میان مزارع، در زمینهای آبیاری شده حفر میشدند، بدون تردید مرطوب بودند و این یکی از دلایل ابتلای مردم تهران به انواع تبها بوده است.
با همه این احوال، مسلم مینماید که همه خانههای تهران زیرزمینی نبودهاند.
بدون تردید، بعضیها دست کم دارای ساختمانی مختصر در سطح زمین بودهاند، مثلاً اتاقی داشتهاند که به تونل ورودی راه داشته است.
دیواری که دور باغها، جالیزها و خانههای زیرزمینی درون آنها میکشیدهاند موانعی نسبتاً محکم بوده و نش دفاعی را در برابر دشمنان داخلی و خارجی ایفا میکرده است.
البته، دست کم در میان بزرگان شهر کشانی بودهاند که حتی اگر خانه «عادی» نداشتهاند حداقل خانهای داشتهاند که بخشی از آن در سطح زمین بوده است.
این خانهها بدون شک دارای استحکامات بوده، زیرا شهر حصار نداشته است.
از طریق نوشتهای کلاویخو، سفیر پادشاه کاستیل و لئون (اسپانیا) در دربار تیمور لنگ، میدانیم که در تهران دست کم از نخستین سالهای قرن نهم ق.
اقامتگاهی وجود داشته که وقتی شاه از تهران میگذشته در آن اقامت میکرده است.
او میگوید این عمارت وسیعترین اقامتگاه شهر بوده است.
این گفته میرساند که در این دوره مساکن دیگری نیز وجود داشته، البته مسلم است که از مدتی پیش از این در شهر - باغ تهران بناهایی بیرونی بوده است.
از قرن هفتم ق.
تعداد آنها با گذشت زمان و پس از ویران شدن ری به سال 617 ق.
و افول ورامین در قرن هشتم هجری ق.
به یقین افزایش یافته است.
«شهرسازی» خاص تهران که از آرایش باغهای محصور و ترتیب خانههای زیرزمینی با دهلیزهای متعدد ناشی میشده، علت اصلی بیحصار بودن شهر را به دست میدهد.
اگر میبینیم که این قرارگاه انسانی قرنها و تا سال 961 ق.، که شاه طهماسب نخستین حصار و بازار آن را ساخت، بیبرج و بارو بوده، به این سبب است که نیازی به آن نداشته، زیرا تسخیرناپذیر بوده است.
نوع شهرسازی آن (یا بهتر است بگوییم شهر نبودن آن) از طرحی نامتعارف تبعیت میکرده که نه تنها دسترسی به آن را برای دشمنان خارجی غیرممکن میکرده، بلکه برای ساکنان هر محله، حتی هر خانه، امکان دفاع در برابر همسایگان را نیز پدید میآورده است.(4) «نظریههای متفاوت در مورد نگارش املاء و معنای تهران» اولین نظریه مربوط به یاقوت است- که در سال 617 ق.در ری بوده او این نام را به عربی «طهران» نوشته و آن را ذیل حرف «طای حطی» طبقهبندی کرده است.
با این همه، میگوید که این واژه ایرانی (عجمیه) است و اهالی بومی آن را «تهران» تلفظ میکنند، زیرا به عقیده او آنها حرف ط در گویش خود ندارند.
بنابراین در فارسی باید «تهران» نوشت و تلف کرد و «طهران» را برای عربی کلاسیک گذاشت.
همچنین دو واژه تهران و شمیران را در مقابل هم گذاشتهاند تا از سویی «مکان مسطح یا دشت» برای تهران و «مکانی که در آن برکه یا مخزن آب وجود دارد» برای شمر+ان به دست آید، از یک سو «مکان گرم» برای ته+ران و از سوی دیگر مکان خنک یا سرد برای شمی+ران.
در این توضیحات آخر معنای پسوند «ان» که مکان و محل را نشان میدهد مسلم است، زیرا در این زمینه نمونههای بسیار وجود دارد؛ اما در مورد معانی پیشنهادی برای بخش اول این نامها چنین قطعیتی وجود ندارد.
و اما معنای واژه تهران همچنان نامعلوم مانده است.
ریشهشناسی عامیانه ته+ران کسی که (افراد یا حیوانات را) میراند، یا به پیش میراند یا در اعماق (زیرزمین) خانه دارد بر اساس معنای واژه بنا شده و این امر در نوشتههای یاقوت و زکریای قزوینی زکریا ابن محمد بن محمود القزوینی از دانشمندان قرن ششم هجری (متولد 600 هجری- 582 شمسی- 1203 میلادی) که در علوم طبیعی و سیاسی و تاریخ و جغرافیای آن زمان و فن شعر و شاعری و خوشنویسی یگانه زمان خود بوده، در اثر معروف خویش آثارالبلاد و اخبارالعباد درباره تهران چنین نوشته است: که میگوید تهرانیها در خانههای زیرزمینی ماوا میگزینند، تأیید شده است.
از طرفی بررسی آثار گذشتگان و متون کهن و اسناد و اوراق تاریخی و دولتی نشان میدهد که تا آغاز عصر مشروطیت واژه تهران با «ط»- که به طای مولف یا طای عربی معروف است- نوشته میشد و تنها یکی دو تن از قدماء به ارجحیت ضبط تهران با «ت فارسی» اشاراتی داشتهاند.
نخستین بار، محمدحسن خان اعتماد السلطنه مولف کتاب مرات البلدان (چاپ تهران، 1294، جلد اول) تردید خود را در ضبط املای واژه «طهران» ابراز داشته، و با قید اینکه در زبان فارسی مخرج «طا» نیست ترجیح میدهد که این شهر را با «ت» بنویسد.
سپس برای صحت استنباط خود از علی قلی میرزا (اعتضادالسلطنه) وزیر علوم وقت که شخص متتبع و مطلع بوده یاری میجوید و برای تجویز نگارش تهران با حرف «ت فارسی» او را به حکمیت میخواند.
لیکن ادبای روزگارش به استدلال وی در ارجحیت نگارش واژه تهران با حرف «ت» بیتوجهی نشان میدهند، و بعد از کتاب یاد شده، تهران همواره با «طا» نوشته میشد، تا اینکه در سال 1224 که فرمان مشروطیت صادر شد، مسئله تعصب ملی در خط و زبان فارسی مطرح گردید، نخست روزنامههای وقت، سپس به پیروی از آنها بسیاری از اهل قلم، اندیشه نگارش تهران را با حرف «ت» پذیرا گشتند، و از آن تاریخ به بعد نوشتن هر دو املاء «تهران» و«طهران» در آثار نویسندگان متداول گردید.
ولی از سوی برخی از نویسندگان در راستای فعالیتهای هنر و ادب کوششهای سختگیرانهای به عمل میآمد، که زبان فارسی را از آلایش «حروف غیر فارسی» بپالایند، و سعی در ترویج نگارش تهران با حرف «ت» و طرد مطلق نوشتن آن را با حرف «ط» مینمودند.
این شیوه نگارش که مقبول طبع بسیاری از قلمپردازان قرار گرفته بود، فراگیرتر شد و تا سالها پس از استقرار مشروطیت ادامه یافت، تا اینکه در آغاز انتقال رژیم قاجار و اوایل سلطنت رضاشاه، یکی از ادیبان پیش کسوت وقت مقیم اروپا که در حلقه عضویت سازمان سری فراماسونری نیز مقام شامخی داشت، و همین مسئله موجب شده بود، کهن او را به چنان جایگاه رفیعی در مرتبت علم و ادب برسانند، که کسی جرأت مخالفت آشکار با نظرات تحقیقی وی نباشد.
به نام شیخ محمدخان قزوینی به ناگاه ضمن مقالهای در مجله کاوه (سال دوم) چاپ برلین در انتقاد به مقاله دیگری که در باب تاریخ تهران چاپ شده بود، به نگارش تهران با حرف «ت» مقرض شد، و با آوردن یک سلسله دلایل غیر معقول مدعی گردید که املای تهران به شکل قدیمی خود «طهران» درستتر است.
نخستین شخصیت ادبی که به رد این تتبع عالمانه قزوینی پاسخ روشنی داد، شادروان سعید نفیسی بود، که سلسله مقالاتی محققانه از شماره یک تا چهار در مجله آینده (سال دوم) از وی به چاپ رسید، سپس سید احمد کسروی «واژه شناس و مورخ ایرانی» با نش رمقاله مستدلی، یافتههای تحقیقی قزوینی را، با ذکر شواهد مسلم تاریخی مردود دانست.
گرچه بعضی از ادبای ماسونی نظیر مجتبی مینوی به دفاع از نظرات قزوینی پرداختند، لیکن این جدالهای قلمی و کشمکشهای ادبی به تدریج فروکش کرد، تا جایی که بعد از شهریور 1320 در روزنامهها و مجلات و کتابها و مراسلات دولتی نگارش واژه تهران با «ت فارسی» عمومیت یافت.
(5) «حمام، مراسم و اعتقادات مردم» بوق حمام طبق یک سنت دیرین، یک ساعت به اذان صبح مانده استاد حمامی (اوس حموم) به حمام آمده، با دمیدن در بوق حموم که از شاخ گوزن یا کل کوهی و یا شاخ گاومیش یا شاخ شیشهای ساخته میشد، محکم به شاخ دمیده و از درون بوق حمام صدایی بلند وخوش آهنگ با این عبارت بر میخاست.
دور- دور خوابی بیدار دور - دور حموم وازه حموم وازه حموم وازه وقت نمازه وقت نمازه این عبارات، سه بار تکرار و با صدای بوق، مردها با اطلاع میشدند که صبح نزدیک است و خود را جهت رفتن به حمام آماده میکردند.
این وقت صبح، جهت رفتن مردم به حمام تا ساعت 8 صبح مخصوص آقایان و از ساعت 8:30 صبح، حمام، مخصوص خانمها بود.
درباره بوق حمام قصهها و داستانهای جالب نقل میکنند، از جمله اینکه وقتی (کنت دو مونت فرت) از طرف ناصرالدین شاه به ریاست نظمیه تهران برگزیده شده بود و برای برقراری نظم و امنیت حکومت نظامی اعلام کرده و مقرر داشته بود که دارالخلافه نشینان حق ندارند از ساعت 12 شب (نیمه شب) تا پنج صبح از خانههای خود خارج شوند تا دزدان نتوانند بخانههای مردم دستبرد بزنند.
اتفاقاً شبی که کنت مشغول سرکشی محلات تهران بود در ساعت ممنوعه میبیند شخص در حالیکه عبائی به دوش افکنده و بقچهئی زیر بغل دارد بسوی میرود.
کنت که از این امر متعجب شده بود پیش میرود میگوید، مگر نمیدانیکه در این ساعت بموجب اعلام رئیس نظمیه و حکومت نظامی کسی حق رفت و آمد در خیابانها را ندارد؟
مردم که گوئی از گفته کنت چیزی نمیفهمند اظهار میدارد، من از نظمیه و حکومت نظامی و این جور چیزها سر در نمیآورم و مطیع بوق حمام هستم که الان به صدا درامده و اعلام داشته که حمام باز است و منهم به آنجا میروم!
میگویند وقتی کنت این سخن را میشنود نزد ناصرالدین شاه رفته و استعفای خود را عرضه میدارد و میگوید، در این شهر یا من باید دستور بدهم یا بوق حمام !!
قرق حمام رسم قرق کردن حمام چنین بود که در روز قرق حمام، فرد از ورود دیگر افراد به حمام جلوگیری میکرد و روزی که حمام قرق میشد، اهالی محل جهت حمام کردن به حمامهای اطراف میرفتند.
قرق نمودن حمام در کهن شهر به سه منظور بود.
1- قرق نمودن حمام جهت دامات 2- قرق نمودن حمام جهت عروس 3- قرق نمودن حمام جهت زن زائو