«درمیان نعمتهای خداوند،دو نعمت سلامتی وامنیت بیش ترازهمه برای انسان ها ناشناخته است.
امام علی (ع)
ازنظرتاریخی قدمت مسئله امنیت برای بشربه قدمت عمرنسل بشر بوده است وانسان از ابتدای زندگی اجتماعی خود،همواره ازناامنی،بی ثباتی ومخاصمات گوناگون رنج برده است وازاین ناحیه خسارات جبران ناپذیری راتحمل کرده است؛حتی دردوران معاصر باآن که پیشرفت تکنولوژی توانسته است به نحوحیرت آمیزی موجبات رفاه وآسایش رافراهم سازد،ولی به همان میزان نیزوی را نگران ثبات وامنیت خویش کرده است.
اصولاجستجوی امنیت یکی ازمهم ترین کنشها وانگیزه های انسان است وهمچنین تأمین امنیت هرجامعه وافرادآن مهم ترین نیاز هرجامعه ای می باشد.
درزمان ما جوامع کوچکتر،درجامعه بزگتری به نام کشوربه صورت مهم ترین واحدسیاسی در آمده اند و مجموع این واحدهانظام بین المللی راتشکیل می دهندکه درنظام بین المللی دارای مهم ترین اقتدارهستند..این کشورهاازنظرامکانات مادی ومعنوی ازقبیل جمعیت،منابع طیبعی،رشداقتصادی و...دریک سطح نیستندوبه همین دلیل تصورات وتوقعات آن هاازروابط باکشورهای دیگریکسان نیست.منافع دولتهابه دلایل گوناگون گاهی باهم متفاوت وحتی درتضاداست که موجب کشمکش واختلاف بین آن هامی شود؛به همین دلیل تلاش برای امنیت ملی وگسترش دامنه وتضمین آن یکی ازمهم ترین اهداف کشورهادرپهنه زندگی بین المللی می باشد.
الف-طرح امنیتی امریکاواجزاءآن
باپایان یافتن جنگ جهانی دوم وجانشینی امریکا به جای بریتانیادرخلیج فارس،امریکا نقش تأمین کننده امنیت درخلیج فارس رابرعهده می گیردازاین پس همه ی رؤسای جمهور امریکا اهمیت خاصی رابرای این منطقه ی حیاتی قائل می شوند وسعی در تغییرژئوپلتیک منطقه درجهت متحقق ساختن اهراف امریکاداشته اند،همه ی آن هاهرچند ازرهیافت های گوناگونی استفاده کرده اندامادرپی تحقق یک هدف بوده اند وآن تسلط امریک برمنطقه خلیج فارس بوده است.
درطول جنگ جهانی دوم ارتش امریکا همراه باارتش انگلستان،به ویژه ازطریق نیروی هوایی خوددرمنطقه حضور وفعالیت داشت.پس ازآن باایجاد پایگاه دریایی دربحرین واعزام افرادوتجهیزات به گسترش نفوذ خودادامه داد؛بااین همه بعد ازخروج انگلستان ازمنطقه درسال1971که باپایان حضورنظامی بریتانیادرشرق همراه بود،سیاست واستراتژی امریکا درخاورمیانه عموما ودرخلیج فارس خصوصاقدرت وتحرک بیشتری یافت وآن دولت رابه طور کلی درگیرومتعهدبه خودساخت.(1)
حوادث سال1979خاورمیانه ازجمله وقوع انقلاب اسلامی درایران که موجب فروپاشی پیمان سنتو وخروج ایران ازآن گردید،موجب به هم خوردن موازنه قوادرمنطقه به ضرر امریکا گردید.این وقایع ضرورت بازبینی درسیاست خارجی امریکادرارتباط باخلیج فارس راالزامی می نمودوامریکادراین جهت به طرح دیپلماسی نوینی تحت عنوان دکترین کارترنمود.درسال1979حکومت کارتربراین عقیده بود که:«خلیج فارس یکی ازسه مانع اساسی وحساس است که گذشتن نیروهای بلوک شرق ازآن می تواند موجب آغازجنگ جهانی سوم می گردد.» دومانع دیگرعبارت بودنداز:مرزمیان آلمان غربی وشرقی وخط مرزآبی میان ژاپن وشوروی
دراین زمینه کارتردرطی نطقی که درکنگره آمریکاایرادنمود،گفت:«هرگونه اقدامی از سوی قدرتهای خارجی جهت سلطه برخلیج فارس به منزله تهاجم به منافع حیاتی
1-us Department of state
امریکا به حساب آمده وامریکا درمقابل این تهاجم باکلیه امکانات ازجمله نیروی نظامی خواهدایستاد.»بر اساس این اصل منطقه خلیج فارس نسبت به دیگرمناطق درسیاست خارجی امریکااولویت دارد.باوجودتمام این تلاش هاوراهبردها،ایالات متحده تادهه ی1980ازوضعیت خلیج فارس بسیارناراضی به نظرمی رسیدوبه همین جهت سیاست امریکا درقبال خلیج فارس تغییرمی کندواین تغییردردولت ریگان تحت عنوان دکترین ریگان یاطرح برابری استراتژیک(1)نمودپیدامی کندواین سیاست به دخالت وحضور گسترده نیروهای نظامی امریگا درمنطفه خلیج فارس می انجامد البته حمایت ازعربستان به عنوان پایگاه یاستون همچنان ادامه دارد.دراین استراتژی سیاستمداران تازه امریکادیگربه ایران وعراق به عنوان بازیگرانی بی جنب جوش نمی گریستند،آنان به سوی عراق گرایش یافته بودندوایران رادرکناراتحاد شوروی می دیدند(2)
افزایش حضورنظامی امریکادرخلیج فارس منجربه تجهیزشدن عراق به سلاحهای پیشرفته وراه انداختن جنگ تحمیلی علیه ایران باتشویق امریکاگردید.پس ازپایان جنگ وفروپاشی شوروی واشغال کویت توسط عراق درسال1990 (که بادخالت دول غربی این اشغال به سرانجام نرسید.)که همزمان بودبادولت جرج بوش پدر،زمینه رابرای سلطه امریکابرخلیج فارس آماده ترکرد؛این رویدادهاباعث شدجرج بوش پیروزی امریکادرتمامی این صحنه هاراناشی ازسیاست های خودبداندو بگویدمابه دنبال یک نظم نوین جهانی هستیم جهانی متفاوت ازآن چه شناخته ایم.