در این تحقیق کتاب البیان آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی به صورت تفصیلی معرفی می شود در ابتدا شرح حال و زندگی نامه وی از دوران کودکی تا پایان زندگی گرانبهایش جمع آوری شده و تحقیقات و تألیفات ایشان در حوزه علوم دینی و شاگردانی که در این عرصه مقدس پرورش داده اند ، گرد آوری شده است پس کتاب به صورت ظاهری معرفی شده و بعد از آن ، فهرست کلی ازکتاب بیان شده و به دنبال آن به صورت اجمالی خلاصه ای از هر مبحث نوشته شده است و در پایان به قدر بضاعت ،کتاب مذکور مورد نقد و بررسی قرار گرفته است
ابتدا قرآن را در پیشگاه عظمت آن از دید احادیث و قرآن بررسی می کنیم سپس اعجاز قرآن و اشکالاتی که بر آن گرفته می شود در آیه های نفی اعجاز بحث می شود بعد قاریان هفتگانه ، قرائتهای هفتگانه و حروف هفتگانه مورد تفحص قرار می گیرد سپس راجع به تحریف قرآن و دلایل عدم تحریف و نحوه جمع آوری و تدوین قرآن و حجیت ظواهر آن جستجو شده است . بعد از آن مسأله نسخ در قرآن و نسخ در آیات مختلف بررسی شده و مسأله بدأ در آفرینش و قواعد کلی در تفسیر قرآن و در پایان تفسیر سوره حمد بیان شده است .
آیتالله خویی از آن دوران، چنین میگوید:
«من در ایامی که در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینیه بودم، بیشتر مقیّد به آداب و سنن و اوراد و اذکار بودم، و گاهی در مجلس پرفیض مرحوم آیتالله سید علی قاضی شرکت میکردم و از انفاس قدسیه آن بزرگوار بهره میبردم، تا اینکه روزی به ایشان عرض کردم: چیزی به من یاد بدهید و دستورالعملی بگوئید که من انجام بدهم؛ ایشان دستورالعملی را دادند و گفتند چهل روز به این دستور، عمل کن! و من مشغول انجام آن اعمال شدم و چون روز چهلم شد، برای من حالت مکاشفهای رخ داد و من همه حوادث و چگونگی زندگی و آینده خود را مشاهده کرده و دیدم در بالای منبر درس میگویم و در منزل نشستهام، مردم میآیند و میروند، نماز جماعت و مراجعات مردم و حالات گوناگون خودم را مانند آیینهای که در پیش رویم باشد، تماشا میکنم، تا این که رسید به جائی که یک مرتبه شنیدم کسی بالای گلدسته حضرت میگوید: (انا لله و انا الیه راجعون) ایها النّاس با کمال تأسف آیتالله خویی از دنیا رفت. و در این جا آن حالت از من بر طرف شد و به حال عادّی برگشتم.»
به اعتقاد آیتالله سبحانی، رمز موفقیت فرزانه خوی عبارت است از:
الف- فهم و هوش و دریافتن مطالب، به صورت صحیح؛
ب- حفظ و ضبط مطالب، بدون آن که با مرور زمان فراموش شود؛
ج- تصرف و موشکافی در مطالب؛
د- نوآوری.
این فقیه برجسته در اثر تلاشهای شبانه روزی، استفاده از نبوغ خدادادی و پشتکار مداوم، توانست در سال 1352ه.ق. از آیتالله نائینی، آیتالله کمپانی، آیتالله عراقی، آیتالله بلاغی، آیتالله میرزاعلی آقا شیرازی و آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد بگیرد.
اسطوره تدریس
یکی از بارزترین خصوص آیتالله خویی، اهمیت دادن به تدریس و تعلیم است. او بیش از هفتاد سال، شیفتگان معارف جعفری علیهالسلام و تشنگان فقه امامیه را از کوثر زلال معارف ال محمّد صلیالله علیه وآله سیراب نمود.
وی در طول این مدت، توانست با تحمل زحمات طاقتفرسا، صدها مجتهد تربیت کند. بسیاری از شاگردان او به مقام مرجعیت، تدریس و اداره حوزههای علمیّه نائل آمدهاند. این استاد گرانمایه درباره اهمیت تدریس، فرمود:
«من به تجربه دریافتهام که انسان باید آموختههایش را به دیگران بیاموزد. در درس گفتن یک نوع نبوغ برای انسان حاصل میشود که خیلی مفید است.»
ایشان در آغاز جوانی، به تدریس پرداخت. او در این باره میگوید:
«زمانی که دومین جلد شرح لمعه را فرا میگرفتم، به تدریس اولین جلد این کتاب پرداختم.»
آیتالله خویی درباره پیشینه تدریس خویش، مینویسد:
من بسیار تدریس کردهام و در فقه، اصول و تفسیر جلسات درس بسیاری تشکیل دادهام و جمعی بیشمار از اندیشمندان را در حوزه علمی نجفاشرف پرورش دادهام. من خارج مکاسب شیخ انصاری و همچنین کتاب صلوه را، از اول تا آخر، دو بار تدریس کردهام. در 27 ربیعالاول 1377 ه.ق. به تدریس کتاب عروه الوثقی پرداختم- از باب طهارت شروع نمودم و در 26 ربیعالاول 1400 ه.ق. به کتاب اجاره رسیدم و اکنون (ماه صفر 1401ه.ق) در صدد اتمام این کتاب هستم-. محاضرات خود در فن اصول را- از آغاز تا پایان- شش بار (بر صدها نفر از دانشوران) القاء کردم و دوره هفتم را به سبب سنگینی وظایف و مسئولیتهای مرجعیت، در مبحث ضدّ رها ساختم.
در سالهای گذشته، به تدریس علم تفسیر همت گماشتم و پس از مدتی، بر خلاف خواسته قلبیام، از آن دست برداشتم و چقدر دوست میداشتم این درس ادامه مییافت و منتشر میشد. خداوند را سپاس میگویم که در خلال این سالیان طولانی، لجظهای از تدریس باز نایستاده و به جز روزهای بیماری و سفر، همواره به تعلیم اشتغال داشتم.
در سنگر مناظره
فرزانه خوی علاوه بر تدریس علوم اسلامی، در فن مناظره با مخالفان و دانشمندان سایر ادیان نیز خبره بود. آیتالله خویی در مناظره، شیوه سقراط را در پیش میگرفت و ابتدا، تظاهر به قبول گفتار طرف مقابل میکرد، آنگاه مانند یک شاگرد که در مقام دانشطلبی و استفاده از استاد دانشمند خود است، اشکالات و مطالبی را به عنوان سوالات علمی، با مهارت خاصی پیش میکشید و موجب میشد که طرف مناظره حقایقی را به زبان آورد که ناخواسته، گفتار قبلیاش را نقض کند. بدین گونه او را در تناقضگویی و بنبست قرار میداد و راه فراری برای وی باقی نمیگذارد، جز این که ناگزیز به جهل و اشتباه خود اعتراف کند.
بعضی از مناظرات آیتالله خویی در کتاب البیان نقل شده است، از جمله: مناظره با دانشمندی یهودی درباره جاودانگی قرآن و مناظره با عالم سنی درباره سجده کردن بر خاک. گفتوگوی او با عالم سنّی حجاز، با حضور شخصیتهای مذاهب گوناگون اسلامی، 10 شب در مسجد النبی صلیالله علیه وآله به طول انجامید و سرانجام، طرف مناظره تمام گفتههای ایشان را پذیرفت. در اثر همین گفتوگوها بود که عدهای از برجستگان اهل سنت، مانند دکتر سید محمّد تیجانی سماوی، استاد مالکی مذهب دانشگاه زیتونیّه تونس به مذهب مقدس تشیع گرویدند.
تألیفات و شاگردان
فرزانه خوی برای نشر معارف اهلبیت علیهالسلام و گسترش علوم اسلامی، لحظهای نیاسود. ایشان علاوه بر پرورش شاگردان، در تألیف کتابهای ارزشمند علمی نیز کوششهای چشمگیری داشت.
شمار فراوان آثار آیتالله خویی- با توجه به این که وی هماره به تدریس، پاسخ به استفتائات و پرداختن به امور مرجعیت مشغول بود- بیانگر تلاش شبانه روزی او برای احیای فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام است. حضرت آیتالله خامنهای در این زمینه میفرماید:
باید یاد نیکی از عالم بزرگوار و مرجع عظیمالشأن که اخیراً رحلت کردند، یعنی مرحوم آیتالله العظمی آقایی خویی بکنیم. ما به ایشان نه از دید یک مرجع، بلکه از دید یک محقق، مولف و مدرّس موفق نگاه می کنیم. آنچه درباره این بزرگوار و امثال ایشان، غالباً بعد از وفات صحبت میشود، جنبههای مربوط به مرجعیت این بزرگواران است، در حالی که آنچه در زندگی این افراد و شخصیتهای برجسته اهم است، خصوصیاتی است که مستقیماً به مرجعیت آنها، مربوط نیست، بلکه میشود گفت مرجعیت آنها، ناشی از آن خصوصیات است و آن، همان جنبه علمی، تحقیقی، تدریسی و کار موفق و پیگیر آنان در این زمینه است. اگر شما به زندگی این بزرگوار نگاه کنید، میبینید حداقل در سه رشته علمی و درس مهم، دارای فرآوردههای علمی تحقیقی هستند، که یکی فقه، دیگری اصول و سومی رجال است. این همه کتابهای فقهی و اصولی که شاگردان ایشان نوشتهاند، همه از کلمات ایشان است و شما به اینها اضافه کنید آنچه را که از قلم خود ایشان مستقیماً صادر شده است، کتاب بزرگ و کمنظیر رجالی ایشان که ظاهراً آن را در سالهای اواخر عمرشان نوشتهاند- چون ذکر میکنند که من این کتاب را با اشتغال زیاد و در دوران پیری مینویسم- یک فرآورده علمی عظیم است. حال شما ببینید یک عالمی که این مقدار فرآورده علمی دارد، چقدر میتواند تأثیر در حوزههای علمی، نه فقط در زمان خود، حتی بعد از زمان خود بگذارد.»