اهورامزدا
اَهورامَزدا یا هُرمُزد نام خدای نیکی در دین زرتشت است.
اهورامزدا خدای خوبیها و برادر دوقلوی اهریمن -خدای بدیها- است.
زردتشتیها اهورا مزدا را میپرستند و معتقدند که او زمین را به عنوان میدان مبارزه اش با اهریمن ساخته است.
اهورامزدا هم چنین پسری به نام اتر (Atar) دارد که با هیولای آسمان که اژدها (ریشهٔ لغت اژدها که اکنون به معنی هیولا به کار میرود همین اژدهاست) نام دارد میجنگد و او را در کوهی بلندی زندانی میکند.
گرچه که سرنوشت اینگونه است که او روزی فرار میکند و در صدد نابود کردن نسل بشر بر میآید.
اهورا مزدا معنای مولا(اهورا) و سرور دانا(مزدا) را میرساند.روی هم اهورا مزدا خدای یکتا و سرور ایزدان دیگر است.اهورامزدا خدای ویژه آیینهای ایرانی است که از همه آنها نام آشناتر برای مردم دین زرتشت است.
بر پایه باورهای کهن زروانی و دیگر دینهای پس از آن چون مانوی گری اهورامزدا و اهریمن هردو زاده زروان خدای زمان بودند.جهان عرصه جنگ این دو برادر است ولی سرانجام چیرگی با اهورا مزداست.نام اهورامزدا به گونههای اهوره مزدا؛اورمزد و هرمز نیز نوشته و گفته شده است.
اهریمن
اهریمن (از اوستایی انگرهمَینیو) بر پایه اسطورههای ایرانی همزاد دوقلوی اهورامزداست.
پدرش زروان خدای زمان است.
زروان سوگند خورده بود که چیرگی بر جهان را به فرزندش دهد.ولی هنگامی که اهریمن زاده شد از سوگندش پشیمان گشت.به ناچار چنین خواست که جهان گاهی در چیرگی اورمزد باشد و گاهی در چیرگی اهریمن.
هر چیرگی هزار سال به درازا میانجامد.
همه زشتیها و بدیهای گیتیزادهٔ اهریمن بدنهاد است.
و سرانجام در پایان کار اهریمن نابود شده و اورمزد بر او چیره میشود و کار جهان یکسره به نیکی خواهد گرایید.
اهریمن را در پارسی اهرِمن هم میگویند.
میشود او را همتای شیطان در باورهای سامی دانست.
در دین زردشت باور بر این است که در طبیعت دو نیروی متضاد خیر (سپنتا مینو - اثر روشنی) و شر (انگره مینو - اثر تاریکی) وجود دارد که همواره در حال نبرد با یکدیگرند.
روح انسان بین این دو نیرو گرفتار است و توسط هر یک از آنها به سمت خوبیها و بدیها کشیده میشود.
زَرتُشت
زَرتُشت، زردشت،'متن ایتالیک'متن ایتالیک''زردهُشت یا زراتُشت'(در اوستا زَرَثوشْتَرَ به تعبیری به معنی «دارنده روشنایی زرینرنگ» و به تعبیری دیگر «دارنده شتر زردفام» و سرانجان به معنای «ستاره زرین») نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتیگری یا مزداپرستی و سراینده گاهان (کهنترین بخش اوستا) است.
بعضی پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در روز ششم فروردین زاده شده ولی درباره تاریخ زایش او دیدگاههای فراوانی وجود دارد.
برآوردها از ششصد تا چندین هزار سال پیش از میلاد تفاوت دارند.
تولد زرتشت را در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی دانستهاند.
پس از اعلام پیامبری در سن ۳۰ سالگی، زندگی بر زرتشت در منطقه شمال غربی ایران سخت شد و او ناچار به کوچ به شمال شرقی ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ شد.
در آنجا زرتشت از پشتیبانی گشتاسبشاه برخوردار شد و توانست دین خود را گسترش دهد.
زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد.
معنی اسم زرتشت
بیشتر از ده شکل برای اسم زرتشت در زبان فارسی موجود است.زارتشت، زارهشت، زاردشت، زارهوشت، زردهشت، زراتشت، زرادشت، زرتهشت، زرهتشت، زره دست و زره هشت از این قبیل است ولی او خود را در گاتها زرتشتر می نامد و گاه نیز اسم خانوادگی را که «سپیتمه» باشد افزوده می شود و به صورت «زرتشتر سپیتمه» ذکر می شود.البته این اسم خانوادگی را امروزه سپنتمان و یا اسپنتمان می گویند.ظاهراً معنی آن از نژاد سفید و یا از خاندان سفید است.
از بیشتر از دو هزار سال پیش تا به امروز هرکس به خیال خود معنی از برای کلمه زرتشت تصور کرده است.دینون یونانی آنرا به «ستاینده ستاره» ترجمه کرده است.آنچه که مشخص است این است که این اسم مرکب است از دو جزء «زرت» و «اشترا» هرچند که در سر زرت اختلاف بسیار است.انواع و اقسام معنی برای آن درست کرده اند که شرح همه آنها موجب طول کلام خواهد شد.البته اکثر تاریخ شناسان معتقدند زرد و زرین و پس از آن پیر و خشمگین معانی نزدیک تری هستند.بارتولومه جزء اول را «زرنت» ثبت کرده و «دارنده شتر پیر» معنی کرده است و دار «زراتو» دانسته و آن را «زرد» ترجمه کرده است.شاید هیچکدام درست نباشد زیرا کلمه زرد در خود اوستا «زیریت» است.البته «زرات» به معنی پیر آمده است ولی اینکه چرا در ترکیب با اشترا تبدیل به «زرت» شد باعث اختلاف نظر شده است.
در جزء دوم این اسم اختلاف نظری نیست زیرا هنوز کلمه شتر و یا اشتر در زبان فارسی باقی است و هیچ شکی نیست که اسم پیغمبر مانند بسیاری از اسامی قدیم ایرانی که با اسب و شتر و گاو مرکب است با کلمه شتر ترکیب یافته و «دارنده شتر» معنی می دهد و به همان معنی است که امروز در فارسی می باشد.مثل فراشتر به معنی دارنده شتر راهوار و یا تندرو است.اسم پدر زرتشت پوروش اسپ بوده که مرکب است از پوروش به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و اسپ.پوروش اسپ معنی دارنده اسپ سیاه و سفید را می دهد.[1]
زردشت دهقان زاده ای بوده که اصلیت آن به مادها بازمی گردد.پیام های او به وسیله ی سروده هایش که گات یاگاهان نامیده می شوند به مارسیده است منابع:تاریخ جامع ادیان
تبار و خانواده زرتشت
جد پدری زرتشت شخصی بود به نام پیترگتراسپه.
نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان بود.
مادر او دُغدو و پدر وی پوروشسب نام داشتند.
پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود.
دغدو دختر فریهیمرَوا از خاندان نژادگان (اشراف) و دینور بود.
حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست.
زرتشت از همسر خود به نام هووی شش فرزند داشت.
نام سه پسر ایشان ایسَتواسْتَرَه، اورْوْتَتْنَرَه، هْوَرْچیثْزَه و نام سه دخترشان فرینی، ثریتی و پوروچیستا بود.
یکی از هفت شاگرد اصلی زرتشت به نام مَیدیوماه پسرعموی پیامبر بود.
هر یک از فرزندان زرتشت وظایفی عمده بردوش داشتند.
به عبارت دیگر پسر ارشد او روحانی، پسر دوم جنگجو و پسر سوم شبان بوده است.
لفظ اشو که به معنی مقدس روحانی و جسمانی راستی و درستی است و در اوستا زیاد آمده است صفت یا عنوان پیغمبر می باشد.
به طوری که در اکثر جاهای اوستا آمده صفت اشو از جانب اهورا مزدا به زرتشت اختصاص یافته و دیگر مقامی بالاتر از ان نیست که مخلوقی از جانب خالق بخشنده، به خطاب اشوئی مخاطب شود.
اشوزرتشت را از سلسله مهآبادیان نامیده اند.
خاستگاه زرتشت
از این پیامبر ایرانی در یشتهای کهن سخن میآید که در (اَریّانَ و یَوچَه) در ساحل رود (دائیتی) در سرزمین قبایل ایرانی متولد گردید در (زامیادیشت) زیستگاه زرتشت را در ناحیه ئی میداند که در آن دریاچه (کوسَویّ) است که مطابقتی با دریاچه هامون دارد.
بهر تقدیر ناحیه (اَریانَّ و یوچَه) گاه خوارزم پنداشته میشود و گاه آن را آذربایجان و بعضاً بدلیل مراسمی مذهبی که در ستایش (اَرُدویسورااناهیتا) میشود آن را در سیستان ذکر کردهاند.
امروز بر این باوریم که گاهان اثری قبل از زرتشت پیامبر محسوب میشود تاریخ موجودیت زرتشت را نمیتوان بطور قطع مشخص نمود که احتمالاً قدمت آن از ۱۴۰۰ سال قبل از میلاد تا ۶۳۰ سال ق م میدانند.
زرتشت از سرزمینی کهنی برخواست که مردمانش آریایی بودند.
اندیشه زرتشت
زرتشت آزادی و اختیار را گزینشی برای مردم میداند.
بهره کار هر کس همانست که انجام میدهد جبری برای اشخاص نیست نیکی اشخاص جز بهرهئی از نیکوئی و شر اشخاص جز شری برای وی نخواهد بود.
هرمزد یا اهورامزد احتمالا در این آیین خدا هستند و اهریمن هم دیو است.
زرتشت آزادی و اختیار را گزینشی برای مردم میداند.
هرمزد یا اهورامزد احتمالا در این آیین خدا هستند و اهریمن هم دیو است.
کعبه زرتشت کعبه زرتشت نام بنایی است در نقش رستم فارس.
سنگ بنای این سازه دارای ویژگی شفافیت است.
ایرانیان برای روشنایی شب محل مردگانشان از این سنگ بهره می گرفتند تا با گذاردن شمع یا فانوسی درون این اتاق فضای دور آنجا را روشن نگاه دارند.
در اینجا هم این بنا برای روشنایی آن مکان که بدنهای شاهان در آنجا می باشد، ساخته شده است.
نقش رستم نقش رستم واقع در سه کیلومتری شمال غربی تخت جمشید محل دفن شاهان هخامنشی از جمله داریوش کبیر و خشایار شاه و کعبه زردشت و یا صلیب پارسی است.
به دلیل شباهت نقش برجسته زمان ساسانی به رستم پهلوان اسطورهای ایران به اشتباه به این محل نقش رستم گفته میشود.
زرتشتیان ایران تاریخ زرتشتیان با پیدایش اشو زرتشت آغاز میشود.
در دوران پادشاهی گشتاسب کیانی، شمار زرتشتیان افزایش مییابد.
در عصر هخامنشیان، بیشتر پادشاهان و مردمان، زرتشتی بودند، بدون آنکه آیین زرتشت، دین رسمی باشد.
ساسانیان دین زرتشتی را دین رسمی کشور ایران اعلام کردند.
در قرن هفتم میلادی، پس از استیلای عربها بر ایران، بیشتر ایرانیان مسلمان شدند و اسلام، دین رسمی کشور شد.
در قرن نهم میلادی، گروهی از زرتشتیان به هند مهاجرت کردند و به نام پارسیان هند معروف شدند.
گروهی دیگر، در ایران ماندند و زرتشتی باقی ماندند.
در دوران استیلای مغولان بر ایران، دوران سختی بر همه ملت ایران اعم از زرتشتیان، کلیمیان، مسیحیان و مسلمانان گذشت.
بسیاری کشته شدند و گروهی نیز به نقاط دوردست پناه بردند تا از ستم مغولان در امان بمانند.
در زمان صفوی، جهانگردان از اروپا به ایران سفر کردند و مشاهدات خود را به رشته تحریر درآوردند.
در سفرنامههای این جهانگردان به صورت مجمل، شرحی در مورد زرتشتیان آن زمان آمده که به توضیح یکی از آنان به نام تاورنیه که در سالهای 1632 تا 1668 سفرهایی به ایران کرده است، میپردازیم.
وی در کتاب چهارم سفرنامه خود، چنین مینویسد: «دو چیز باعث شد که شاه عباس این پل را اینجا بر روی رودخانه بنا نماید.
اول اینکه در این نقطه، رودخانه از جاهای دیگر، گودتر و آبش روشنتر و خوشمنظرهتر است و دوم، مجاورت محله گبرها (زرتشتیان) به آن است که شاه میخواست بدین وسیله، راه آنها را به اصفهان نزدیکتر نماید.
محله گبرها قریه بزرگی است که اولین خانههای آن از کنار رودخانه شروع میشود.» تاورنیه در جای دیگری نوشته است: «در میان این ادیان متعدد و مختلف، پیروان سه آیین در ایران اکثریت را دارند.
اول دین اسلام که دین پادشاه و دین بیشتر مردم است.
دوم، دین گبرها (زرتشتیان) که آیین قدیم ایرانیان است؛ قبل از آنکه دین اسلام در ایران رواج یابد.
سوم، مذهب ارامنه که اکثر آنها از عیسویان شرقی هستند و جلفا مرکزشان است، ولی در بسیاری از شهرها و دهات ایران هم پراکنده هستند.» در جای دیگر کتاب آمده: «در کرمان بیش از ده هزار گبر زندگی میکنند.
من در اواخر سال 1654 برای انجام معاملهای با گبرها سه ماه در کرمان توقف داشتم و در این مدت، اغلب اوقات به تحقیق درباره دین و رسوم آنها پرداختم.» در زمان قاجاریه مرکز زرتشتیان ایران، یزد و کرمان بود و شمار زرتشتیان در شهرستانهای دیگر حتی در تهران که پایتخت آن روز نیز بود، بسیار اندک بوده است.
به طور کلی میتوان گفت در میان ادیان کهن ایران، زرتشتیان نه تنها از دیرباز در ایجاد و توسعه تمدن این مرز و بوم نقش داشتهاند، بلکه پس از پذیرش دین اسلام توسط اکثر ایرانیان و گسترش آن در سرزمینهای ایرانی، همواره با متانت و صداقت به همگامی و همراهی خویش با مسلمانان هموطن خود ادامه دادهاند و در آبادانی و سازندگی ایران سهم بزرگی برعهده گرفتهاند.
نخستین بانکدار مدرن، موسس آبیاری نوین و پدر شهرسازی جدید در ایران، زرتشتی بوده و در شماری از شهرها، زرتشتیان نخستین کارخانههای برق و خطوط تلفن را دایر کردند.
مدارس زرتشتیان در تهران، یزد و کرمان از برجستهترین مدارس بوده است.
سهم زرتشتیان در فرهنگ و بهداشت ایران ـ به نسبت جمعیت ـ بر اکثریت فزونی داشته و در بین آنان بیسواد وجود ندارد.
زرتشتیان ـ به نسبت جمعیت ـ بیشترین شمار پزشک، مهندس و استاد دانشگاه را به میهن خود ایران دادهاند.
آنان از دیرباز در اغلب شهرها و دهات زرتشتینشین، هیئتهایی به نام انجمن زرتشتیان بنیاد نهادند که کلیه امور اجتماعی و آیینی و فرهنگی و خیریه زرتشتیان محل خود را اداره میکنند و به وضع مدرسهها و … و دیگر نهادهای زرتشتی شهر یا روستای خود رسیدگی میکنند.
همچنین در اکثر مناطق زرتشتینشین، سازمان دیگری به نام سازمان زنان زرتشتی برای رسیدگی به امور مربوط به دوشیزگان و بانوان جامعه زرتشتی در هر محل بنیاد شده است.
نخستین صورتجلسه انجمن زرتشتیان تهران، به سال 1325 نوشته شده که نشاندهنده تأسیس این انجمن در آن سال است.
از دیگر بنیادهای زرتشتیان، میتوان به انجمن زرتشتیان اصفهان، انجمن زرتشتیان کرمان، باشگاه جوانان زرتشتی یزد، انجمن موبدان تهران، بنیاد خیریه گیو، بنیاد خیریه آبادیان و … اشاره کرد.
شایان ذکر است که زرتشتیان دارای کنگرهای به نام کنگره زرتشتیان جهان هستند که هدف از تأسیس آن، افزایش همکاری بین انجمنها و سازمانهای زرتشتیان به منظور حفظ میراث فرهنگی و دینی و بهبود شرایط زندگی و پیشرفت زرتشتیان در جهان است.
این کنگره از نظر زرتشتیان سراسر دنیا، ارزش و اعتبار خاصی دارد و همواره شخصیتهای برجسته سیاسی، فرهنگی و مذهبی کشورها به آن توجه خاصی داشتهاند.
اولین و ششمین کنگره جهانی زرتشتیان در ایران برگزار شده است و دبیرخانه دائمی آن در تهران است.
در حال حاضر، زرتشتیان ایران را میتوان دومین جمعیت غیرمسلمان از لحاظ تعداد دانست.
جمعیت آنان طبق برخی آمارهای ذکر شده در حدود 45000 نفر است که در اغلب شهرهای ایران پراکندهاند؛ اما در تهران، کرمان، یزد، شیراز، اصفهان، زاهدان و اهواز، جمعیت بیشتری متمرکز شدهاند.
زرتشتیان 9 مدرسه اختصاص در تهران و در حدود 8 مدرسه در دیگر شهرستانها دارند که در سه مقطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان فعالند.
البته وجود مدارس اختصاصی زرتشتیان به آن معنا نیست که دانشآموز زرتشتی فقط حق تحصیل در این مدارس را دارد، بلکه آنان آزاد هستند که در سایر مدارس نیز تحصیل کنند.
ایشان همچنین دارای یک مرکز تربیت موبدیار هستند که در انجمن موبدان تهران فعال است.
از دیگر فعالیتهای این جامعه میتوان به فعالیتهای مطبوعاتی آنان اشاره کرد.
زرتشتیان دارای حدوداً 10 نشریه هستند که در موضوعات دینی، اجتماعی و فرهنگی فعالند.
برخی از این نشریات عبارتاند از: فروهر، چیستا، وهومن، امرداد، پارسیان، اشا.
همچنین دارای یک انتشارات مخصوص به خود به نام فروهر هستند که کتابهای مختلف اعم از زرتشتی و غیرزرتشتی را به چاپ میرساند.
زرتشتیان در تهران دارای چهار آدریان و ده روحانی دینی هستند.
ایشان همچنین در این شهرها دارای آدریان هستند: کرمان، یزد، شیراز، اهواز، کرج و برخی از آبادیهای یزد مانند شریفآباد، حسنآباد، رحمتآباد، خرمشاه، کوچه بیوک، مریمآباد، قاسمآباد و … زرتشتیان ایرانی همواره دوشادوش دیگر هموطنان خود، چه در امر سازندگی و چه در هنگام جنگ، به کشور خود خدمت کردهاند.
در دوران جنگ تحمیلی با اعزام جوانان و کمکهای مردمی، در دفاع مقدس شرکت کرده و 15 شهید را نیز تقدیم کشور خود کردهاند.
زرتشتیان در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جزو اقلیتهای دینی رسمی و مورد احترام نظام بودهاند.
آنان با داشتن یک نماینده در مجلس شورای اسلامی در تصمیمگیریهای کشور خود مشارکت میکنند.
آیین سدرهپوشی زرتشتیان مراسم سدرهپوشی یا جشن بلوغ، در آیین زرتشتی دارای همان اهمیت غسل تعمید در مسیحیت است، زیرا پس از آنکه کودک سدرهپوش شد و کشتی بست، به عنوان یک فرد زرتشتی شناخته میشود و حق دارد مانند سایر زرتشتیان در همه مراسم مذهبی و اجتماعی آنان شرکت کند.
به طور کلی میتوان گفت مشخصهای که یک فرد زرتشتی را از افراد غیرزرتشتی جدا میکند، دو چیز است: نشان درونی (باطنی) و نشان بیرونی (ظاهری).
نشان درونی عبارت است از سه واژه اوستایی هومته، هوخته و هورشته که به معنی اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک است.
این سه واژه، اساس و پایه دین زرتشتی است و فرد زرتشتی موظف است وجود خود را با این سه صفت بیاراید و در طول زندگی بکوشد همواره در اندیشه و گفتار و کردارش، پاک و بیآلایش باشد و از هر گونه پلیدی و ناپاکی دوری کند.
نشان بیرونی عبارت است از سدرهپوشی و بستن کشتی.
سدره پیراهنی است گشاد با آستین کوتاه و بدون یقه که از پارچه سفید ساخته شده است و آن را زیر لباسهای خود میپوشند.
در جلوی سدره از گردن به پایین، چاکی است که تا سینه میرسد و در انتهای آن، کیسه کوچکی قرار گرفته به نام کیسه کرفه1 که به عقیده زرتشتیان مومن، گنجینه اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک است و پوشنده آن باید بکوشد وجود خود را به این سه صفت بیاراید.
زرتشتیان بر این باورند که سدره، جامه ستایش و بندگی اهورامزدا و به منزله زره و جوشنی است که پوشنده را از شر تمایلات نفسانی و صفات رذیله حفظ میکند.
سفیدی سدره، نشان آن است که فرد زرتشتی باید قلب و روح خویش را مانند آن، سفید و بیآلایش نگاه دارد و گرد صفات بد نگردد.
کشتی، بندی است باریک و بلند که از 72 نخ پشم ساخته شده است.
این 72 نخ را هنگام بافتن به 6 قسمت که هر یک دارای 12 نخ است تقسیم میکنند و به هم میبافند و گرههایی به اول و انتهای کشتی میزنند.
آنان کشتی را بر روی سدره، سه دور به گرد کمر میبندند.
در دور دوم، دو گره به جلو و در دور سوم، دو گره از پشت سر به کشتی میزنند.
کشتی، بند بندگی اهورامزداست و زرتشتیان، به جز در موارد استثنایی، آن را میباید در هر حال، به کمر داشته باشند و از خود دور نکنند.
کشتی، علامت ارتباط معنوی و روحانی است که افراد جماعت زرتشتی را به هم پیوند میدهد و همه را در اطاعت و بندگی اهورامزدا شریک و یگانه میسازد.
مراسم سدرهپوشی را زرتشتیان برای فرزندان خود اعم از دختر و پسر در سنین 7 تا 10 سالگی برگزار میکنند.
در این هنگام، کودک زرتشتی باید تعلیمات دینی و اوستایی بایسته را فرا گرفته باشد.
والدین کودک زرتشتی، برای برگزاری این مراسم، از آشنایان دعوت میکنند و طی مراسمی که موبد زرتشتی انجام میدهد، کودک سدره را میپوشد و کشتی بر کمر میبندد.
جشنهای مذهبی زرتشتیان جشن و جشنواره از ویژگیهای کیش زرتشتی است.
در این کیش، وظیفه شاد بودن و نشاط داشتن، از واجبات دینی است.
در آیین زرتشتی، روزه گرفتن مرسوم نیست، زیرا بر طبق اصول آن، گرسنگی نیز مانند اندوه، از وجوه مشخصه اهریمن است، پس تمام جشنهای دینی همراه با ضیافت و سرود و پایکوبی و بسیاری از آداب و رسوم لطیف دیگر است.
نیایش گروهی از کارهایی است که انجام آن در این جشنها واجب است و نیایشگر نه تنها باید از ته دل پاک شده باشد، بلکه باید از نظر ظاهری و جسمی نیز پاک و تمیز باشد.
به طور کلی زرتشتیان برپا کردن جشن را امری ثواب میدانستهاند، اما 7 جشن بوده که همواره برپایی آنها جزو واجبات دینی بوده است.
این جشنها عبارت بودند از 6 جشن که در روزگار ساسانیان به نام گاهنبار شناخته میشدند که گفته شده خود زرتشت آنها را بنیانگذاری کرده است.
جشن هفتم، جشن نوروز است که راهنمای سال نو بوده است.
نوروز، اوج جشنهای هفتگانه بوده که مستقیماً با زیربنای آموزههای زرتشت درباره 7 آفرینش و 7 امشاسپندان (متولیان 7 خلقت کیهان) مربوط میشود.
ساختار سال عبادی زرتشتی با این 7 جشن بنا شده و مراد از ایجاد آن، کمک به نقش بستن آموزههای زرتشتی در ذهن پیروان این کیش بوده است.
جشنهای مربوط به گاهنبارها در آغاز، نیمه و یا پایان هر فصل برگزار میشود.
گاهنبارهای ششگانه عبارتاند از: میدیو زرمگاه: آفرینش آسمان (نیمه بهار، اردیبهشت ماه) میدیو شهمگاه: آفرینش آب (نیمه تابستان، تیرماه) پیتی شهمگاه: آفرینش زمین (پایان تابستان، شهریور ماه) ایا سرمگاه: آفرینش گیاهان (اول پاییز، مهر ماه) مید یارمگاه: آفرینش جانوران (نیمه زمستان، دی ماه) همس پت میدیمگاه: آفرینش انسان (پایان زمستان، اسفند ماه) گاهنبارها 6 چهره دارند و هر چهره 5 روز طول میکشد و جمعاً 30 روز سال به 6 گاهنبار اختصاص دارد.
زیارتگاههای زرتشتیان پیر هریشت در 10 کیلومتری یزد و 12 کیلومتری روستای شریفآباد واقع شده است.
زرتشتیان هر سال از روز امرداد تا روز خور از ماه فروردین (7 تا 11 فروردین) برای برگزاری آیینهای دینی و سنتی، در این زیارتگاه گرد هم میآیند.
طبق عقیده ایشان، این مکان مقدس، گوهربانو از کنیزان یزدگرد شهریار را در خود گرفته است.
گوهربانو بر کودکی گمشده نمایان شد و به او فرمود تا از پدر بخواهد که پیر هریشت را بنیان گذارد.
بنا بر تقویم قدیم زرتشتی، در طول ماه آبان، هر بهدینی میتوانست به این جشنگاه رفته و آیین ویژه زیارت را به جای آورد.
جشن آتشافروزی (هیرومبا) را زرتشتیان شریفآباد در 26 فروردین در این زیارتگاه برپا میکنند.
پیر نارکی در 58 کیلومتری یزد، در نزدیکی شهر تفت است.
زرتشتیان همه ساله از روز مهر تا ورهرام از ماه امرداد (12 تا 16 مرداد) با گردهم آمدن در این مکان، به نیایش اهورامزدا و برگزاری آیین دینی و مراسم سنتی میپردازند.
بر اساس باور زرتشتیان، عروس فرمانروای پارس به نام نازبانو در این مکان مقدس است.
نازبانو بر بیابانگردی رویینتن نمایان شده و او را در بنیاد پیر نارکی فرمان میدهد.
پیر بانوی پارس واقع در 112 کیلومتری یزد.
از روز مهر تا روز ورهرام از ماه تیر (13 تا 17 تیر) زرتشتیان با برپایی آیینهای دینی و سنتی، در این زیارتگاه گرد هم میآیند.
بنا بر عقیده زرتشتیان، شهربانو پارس را این مکان مقدس در خود گرفته است.
شهربانو در خواب نابینایی نمایان شده، پس از شفای چشمان او، میفرماید که پیر بانو را بنیان گذارد.
بنا بر تقویم قدیم زرتشتی، به مدت 5 روز، زمان برگزاری نماز همگانی در پیربانو بوده است.
پیر سبز (چک چک) در 68 کیلومتری شمال شهر یزد واقع شده است.
زرتشتیان به مدت 5 روز از روز اشتاد تا انارام از ماه خورداد (24 تا 28 خرداد) در این زیارتگاه گرد هم میآیند و آیین دینی و سنتی خود را به جا میآورند.
زرتشتیان بر این عقیدهاند که این مکان مقدس، حیات بانو، یکی از شاهدختهای ساسانی را در خود گرفته است.
چوپانی در آنجا حیات بانو را در خواب میبیند که به او میفرماید تا پیر سبز را بنیان گذارد.
بنا بر تقویم قدیم زرتشتی، از روز اشتاد ایزد از ماه بهمن به مدت 5 روز، زمان برگزاری نیایش همگانی در این جشنگاه بوده است.
پیر ستیپیر در مریمآباد از روستاهای شهر یزد است.
هر سال در روز اشتاد از ماه خورداد (24 خرداد) زرتشتیات به زیارت پیر ستیپیر که به قلعه هستندان نیز مشهور است میروند.
نیایش و ستایش اهورامزدا و برگزاری مراسم دینی و سنتی، از آداب زیارت این پیر است.
طبق عقیده زرتشتیان، شاهزاده شاهویر در آتشکده آذربرزینمهر در خراسان، بر یکی از زندانیان نمایان میشود.
او را بر اسب مینشاند و همان دم در جایگاه ستیپیر فرود میآورد و میگوید تا ستیپیر را بنیاد گذارد.
بنا بر تقویم قدیم زرتشتی، روز اشتاد از ماه بهمن به مدت 1 روز، زمان برگزاری نماز همگانی در این جشنگاه بوده است.
پیر نارستانه واقع در 30 کیلومتری شهر یزد.
زرتشتیان همه ساله به مدت 5 روز از روز سپندارمذ تا روز آذر از ماه تیر (2 تا 6 تیر) به نارستانه میروند و آداب و رسوم نیایش اهورامزدا و برپایی سنتهای شاد را به جا میآورند.
زرتشتیان بر این باورند که این مکان مقدس، شاهزاده اردشیر را برای در امان ماندن از دشمنان، در خود گرفته است.
شاهزاده اردشیر بر شکارچی روشنبینی نمایان شده و شکارچی بنا به خواست و فرمان شاهزاده اردشیر، پیر نارستانه را بنیان مینهد.
طبق تقویم زرتشتی، از روز دی بآذر از ماه اسفند به مدت 5 روز، زمان برگزاری نماز همگانی در این جشنگاه بوده است.
پارسیان هند پارسیان هند گروهی از زرتشتیان اند که در شبهقاره هند زندگی میکنند.
نیاکان آنها در سده دوم هجری (پس از سلطه اعراب بر ایران) از ایران به هند (بخش گجرات) کوچیدهاند.
شمار آنان، در سرشماری سال ۲۰۰۱ هند، ۶۹۶۰۱ تن بوده است.
حدود ۵ هزار پارسی نیز در پاکستان و دیگر کشورهای شبهقاره هند زندگی میکنند.
جمعیت کل آنها در کل دنیا کمتر از ۱۰۰ هزار تن براورد میشود.
پارسیان هند، با وجود جمعیت کم، از نظر اقتصادی اقلیت مهمی در هند به شمار میروند و در پایهگذاری بسیاری از بنیادهای صنعتی و اقتصادی هند نقش داشتهاند که بنیاد تاتا نمونهای از آن است.
تاریخچه مهاجرت به هندوستان برخی از زرتشتیان که تاب فشارهای مسلمانان را نیاورده و ضمنا نخواستند دل از دین پدران خود برکنند، به ناچار راهی دیار هند شدند که البته در آنجا هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردند.
آنان همواره رابطه خود را با هم کیشان خود در ایران حفظ کردند مگر در دوره هجوم مغول به ایران که این رابطه به اجبار برای مدتی طولانی قطع شد.
سرانجام در آغاز قرن هیجده میلادی دوباره این ارتباط برقرار شد و پارسیان هند جهت حل مشکلات مذهبی خود، رو به همکیشان مقیم ایران آوردند.
از طرف زرتشتیان ایران « دستور جاماسب ولایتی» از کرمان به هند رهسپار شد.
دستور جاماسب در هند متوجه شد که در اثر جنگ و گریزهای بیشماری که پارسیان در هند با آن روبرو بودند از بسیاری از نکات دینی بی خبر مانده اند به همین جهت پس از انتخاب سه موبد زاده با هوش از میان موبد زادگان و آموزش و تربیت های دینی دادن به آنها با خیال آسوده به ایران بازگشت.
این خدمت ارزنده ای بود به کلیه زرتشتیان، زیرا از ان پس چنان زرتشتیان ایران زیر فشار قرار گرفتند که به سرعت جمعیت آنان رو به کاهش نهاد و این بار این زرتشتیان هند بودند که به یاری زرتشتیان ایران شتافتند.
اگر پارسیان هند نبودند یقینا بطور کل جمعیت زرتشتی در ایران نابود می شد.
پس از روی کار آمدن سلسله صفویه در ایران و قدرت گرفتن ملایان متشرع، فشار، توهین و آزار چنان شدت گرفت که جمعیت زرتشتیان ایران از قرن هیجده تا اواخر قرن نوزده از یک میلیون نفر به 7711 نفر تقلیل یافت (1) و اگر تلاشهای روانشاد « مانکجی پور لیمجی هاتریا» نبود، امروز نشانی از جماعت زرتشتی در ایران باقی نمانده بود.
بهتر است گوشه ای از ظلم و جوری را که به زرتشتیان ایران اعنال می شد از قلم یک کشیش مسیحی بنام «ناپیر ملکم» که پنج سال در یزد مقیم بوده است بخوانیم: « ظلمهای فاحشی که به زرتشتیان ایران می رفت مانند جزیه، پوشیدن لباس کهنه و نپوشیدن لباس نو و سوار نشدن بر چارپایان خود و نساختن خانه هاییکه بلندتر از منازل مسلمانان باشد، بواسطه فعالیت و کوشش های مانکجی صاحب از بین رفت و نیز ظلمی که اگر یک نفر زرتشتی وفات می یافت کلیه متروکات او منقول و یا غیر منقول حق جدیدالاسلامی که از خویشاوندان او بود میشد و به فرزندان زرتشتی ارثی نمی رسید و حتی خانه مسکونی او را نیز می بردند.
بوسیله کوشش خستگی ناپذیر و هوش و فطانت مانکجی صاحب بر طرف شد.
» (2) روش کاستن از تعداد زرتشتیان بر اساس ساده ای قرار داشت، از طرفی توهین ها و تحقیر هایی بود که اعمال می شد و از طرف دیگر تشویق ها و امتیازات مادی که برقرار می گردید.
چنانچه یک زرتشتی مسلمان می شد اموال کلیه اقوام زرتشتی خود را پس از درگذشت ایشان تصاحب می کرد.
استاد فرزانه مانکجی در یکی از مجالس سخنرانی خویش در بمبئی در سال 1863 میلادی در حضور بزرگان پارسی از جمله چنین اظهار داشت: « هرگاه ده یک اینگونه تعدیات و بی حسابی ها و ظلم و ستمی که درباره زرتشتیان ایرانی می شود، درباره هر مذهب و ملت دیگر می شد، تاب نیاورده ناچار فرار اختیار می کردن یا دست از دین و آیین آباء و اجداد خود برداشته یا اینکه خود را هلاک می نمودند.
» (3) ظلم و تعدی به جماعت زرتشتی ایران چندان بود که اگر کسی بخواهد قسمتی از آنرا به شرح در بیاورد خود کتابی قطور خواهد شد.
ما در اینجا فقط به دو نمونه به طور اختصار اشاره می کنیم.
« ایزد یار کرمانی، راد مرد غیور زرتشتی برای حفظ ناموس با تغییر لباس از کرمان به یزد پناهنده شد و در این شهر هم دختر 9 ساله او که « گلستان» نام داشت، مورد طمع و شهوت مسلمانان واقع گشت و چون نقشه ربودن او را می کشیدند به ناچار شبانه نور دیده خود را برداشته، با هم با تغییر لباس و تحمل زحمت و مرارت، چون را به جایی نداشتند، در حدود 1146 یزدگردی(1156 خورشیدی) وارد بمبئی شدند.
» (4).
و « در 1199 پزدگردی رادمرد غیور «بامس» که جوانی 14 ساله بود و در پزد می زیست، روزی بیرون شهر بر الاغ خویش سواره می رفت.
جوانی مسلمان به برخورد بر او حمله کرده و از الاغ بر زمین انداخت که چرا در برابر او سواره می رود.
(زرتشتیان اجازه سوار شدن بر چارپایان خود را نداشتند.
بویژه در مقابل مسلمانان).
بامس جوانی بود با شهامت و نیرومند، محل را خلوت می بیند آن مسلمان را که با حمله ناجوانمردانه، او را بر زمین انداخته و فحش و ناسزا می داد گرفته، با مشت و لگد احوالش را می پرسد و بی حالش ساخته فرار می کند و از ترس اقدام ستمکارانه مسلمانان و صدور فرمان قتلش بوسیله حکام شرع شبانه بسوی هند رهسپار می گردد.
» (5)