دانلود تحقیق مالک اشتر

Word 274 KB 20511 20
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نهج البلاغه مجموعه‌ای از سخنان و نامه‌های امام علی (ع) است که علاوه بر حکمت‌ها و معانی بلند، از حیث بلاغت و سخنوری چنان است که آن را فروتر از کلام خلاق و برتر از کلام مخلوق دانسته، لقب « برادر قرآن» بر آن نهاده‌اند.

    یکی از نامه‌های مشهور نهج البلاغه فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر است که برای حکمرانی مالک بر مصر نوشته شده است و به نام « عهدنامه مالک اشتر» نیز شهرت دارد.عهدنامه مالک اشتر حاوی معارف گوناگونی است که عمده آن درباره فلسفه سیاسی اسلام و اصول مدیریت اسلامی است.

    از این نامه نهج البلاغه ترجمه‌ای متعدد انجام گرفته که ترجمه میرزا محمد مهدی نواب تهرانی معروف به « بدایع نگار» ، از نویسندگان دوره قاجار یکی از بهترین آنهاست.

    ترجمه بدایع نگار را دهخدا در لغت نامه و ملک اشعراء بهار در کتاب سبک شناسی ستوده‌اند.

    محقق این اثر،سید ناصر هاشم زاده، کتاب حاضر را «فرمان» نامیده و در مقدمه آن مشخصات ترجمه بدایع نگار و شرح حال مفصل او و نیز مطالبی درباره شخصیت مالک اشتر و رابطه‌اش با امام علی (ع) نوشته است.

    همچنین پس از متن ترجمه بدایع نگار، متن تحقیقی نامه امام با اختلاف نسخه‌های ابن ابی الحدید، صبحی صالح و عبده در بخش پایانی کتاب آمده است.

    مالک اشتر
    فرستادن اشتر به مصر و کشته شدن او
    چون خبر از هم گسیختگى حکومت مصر بر محمد بن ابو بکر به گوش على (ع) رسید، آن حضرت فرمود: براى ولایت مصر کسى جز اشتر یا قیس صلاحیت ندارد.اشتر، پس از جنگ صفین به محل کار دولتى خود در جزیره بازگشته بود.على (ع) به قیس فرمود: تا وقتى کار حکمیت‏به اتمام رسید تو رئیس شرطگى مرا به عهده گیر و پس از آن به آذربایجان روانه شو.آن حضرت در پى اشتر که در نصیبین بود فرستاد و او را طلبید و ولایت مصر را بر عهده او نهاد و عهدنامه مشهورى را که در نهج البلاغه نیز آمده است، براى وى نوشت.در این عهدنامه مسائل مختلفى از هر باب مانند سیاست، آداب حکام و والیان، گفته آمده که در حکم گنجینه گرانقدرى محسوب است.محمد با آمدن اشتر از برکنارى خود آگاهى یافت و ناراحت‏شد.على (ع) نیز به او نوشت: خبر دلگیریت از فرستادن اشتر به جاى تو به من رسید.من این کار را براى ایجاد کندى در سعى و کوشش و یا زیادى در تلاشت نکردم و اگر آنچه را که در دست تو بود از تو گرفتم تو را به ولایت جایى مى‏گمارم که اداره آن براى تو آسان‏تر و خوش‏آیندتر باشد.پس معاویه به مقدم اهل خراج منطقه قلزم پیغام داد تا اشتر را مسموم سازد و در عوض قول داد، در صورت انجام این کار، از آنان هرگز خراج نستاند.وى نیز با تهیه شربتى از عسل مالک را، که روزه‏دار هم بود، مسموم ساخت.

    معاویه پیوسته به اهل شام مى‏گفت که على (ع) اشتر را به دیار مصر گسیل داشته ست‏بر او نفرین کنید.مردم نیز هر روز بر اشتر نفرین مى‏کردند.چون معاویه از مسموم شدن اشتر آگاهى یافت‏براى شامیان سخنرانى کرد و گفت: خداوند دعاى شما را استجابت کرد.وى همچنین گفت: على، دو بازو داشت.یکى از آنها، عمار بن یاسر بود که در صفین قطع شد و دیگرى مالک اشتر بود که امروز آن هم قطع شده است.همچنین معاویه گفت: خداوند لشکرهایى از عسل دارد.اما وقتى خبر کشته شدن مالک به على (ع) رسید، آن حضرت فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون‏».مالک و تو چه مى‏دانى مالک چیست؟و آیا موجودى مثل او خواهد بود؟اگر او آهن بود از آهن استوارتر و اگر سنگ بود از سنگ سخت‏تر بود و زنان مویه کننده باید بر مرگ چنین کسى فریاد ضجه سر دهند.







    مالک اشتر نخعی
    تعریف و توصیف مالک خارج از آنست که در این چند سطر نوشته است اشاره مینمائیم.میفرماید یکى از بندگان خدا را بسوى شما (براى حکومت) روانه کردم که در روزهاى خوفناک نمیخوابد و در ساعات وحشت و اضطراب از برابر دشمن بر نمیگردد و بیمناک نشود و بر بدکاران از سوزاندن آتش سخت‏تر است و او مالک بن حارث از قبیله مذحج است پس سخنش را بشنوید و فرمانش را در آنچه با حق مطابقت دارد اطاعت کنید فانه سیف من سیوف الله زیرا او شمشیرى از شمشیرهاى خدا است که تیزى آن کند نشود و ضربتش بى اثر نباشد (1) .


    آرى مالک سیف الله المسلول بود که با شمشیر آتشبار خود خرمن هستى منافقین را خاکستر مینمود و مقام شامخى داشت که على علیه السلام درباره‏اش فرمود:لقد کان لى کما کنت لرسول الله یعنى مالک براى من چنان بود که من نسبت برسول خدا بودم اگر باین کلام امام توجه دقیق شود آنوقت میزان عظمت و علو منزلت‏مالک روشن میگردد.

    ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه میگوید اگر کسى سوگند یاد کند که خداى تعالى در میان عرب و عجم کسى را مانند مالک خلق نکرده است مگر استادش على بن ابیطالب را گمان نمیکنم که در سوگند خود گناهى کرده باشد زندگى مالک اهل شام و مرگ وى اهل عراق را پریشان نمود .

    رشادتهاى مالک در جنگ صفین غیر قابل توصیف است و معاویه او را دست راست على مینامید،پس از مراجعت از صفین على علیه السلام او را بفرماندارى مصر اعزام نمود و بطوریکه قبلا شرح داده شد در قلزم بوسیله نافع مسموم گردید.

    خبر شهادت وى على علیه السلام را بیاندازه متأثر نمود و براى آن شجاع بى نظیر بسیار گریه نمود و فرمود خدا رحمت کند مالک را و سپس فرمود مالک اگر کوه بود کوهى عظیم بود و اگر سنگ بود سنگى صلب و سخت بود مرگ او اهل شام را عزیز و اهل عراق را ذلیل نمود پس از این دیگر مثل مالک را نخواهم دید.

    مالک بن حارث عبد یغوث نخعی معروف به مالک اشتر یکی از امرای شجاع و بزرگ بوده است.

    وی بر قوم خود ریاست داشت و در جنگ یرموک شرکت کرد و یک چشم خود را از دست داد.

    از شیعیان مخلص امیرالمؤمنین و از فرماندهان بزرگ و شجاع آن حضرت بود که در جنگ جمل و جنگ صفین امام را همراهی می‌کرد و رشادت‌ها و جانفشانی‌های او در این پیکارها در تاریخ مضبوط است.

    امیرالمؤمنین او را به حکومت مصر منصوب فرمود و منشور حکومتی‌ای که به مالک عطا فرمود از نفیس‌ترین و ارزنده‌ترین مطالب حکمرانی و مردم‌داری و حکومت‌داری است که در نهج البلاغه نیز آمده است .

    در سال 37 هجری در مسیر مصر، به توطئه و تحریک معاویه ، توسط یکی از مالکان روستاهای بین راه مسموم شد و درگذشت.

    امیرالمؤمنین علیه السلام از شهادت مالک بسیار متأثر گردید و فرمود: خدا مالک را رحمت کند.

    او برای من آن چنان بود که من برای پیامبر خدا بودم.

    اِبراهیمِ‌بْنِ مالِکِ اَشْتَرِ نَخَعی، ابوالنعمن (مق‍ 72ق/691م)، سردار معروف عرب که به حمایت از مختاربن عُبَید ثَقَفی به خونخواهی حسین‌بن علی(ع) بر ضدّ اُمویان قیام کرد.

    از زندگی ابراهیم پیش از پیوستن به مختار آگاهی دردست نیست جز آنکه گفته‌اند در جنگ صفّین در زمرۀ یاران علی‌بن ابی‌طالب(ع) و در رکاب پدرش مالک اشتر (ﻫ م) با معاویه جنگ کرد (نصربن مزاحم، 441).

    در 66ق/685م مختار ثقفی که خود را نمایندۀ محمدبن حنفیّه می‌خواند، به خونخواهی شهدای کربلا مقدمات قیام بر ضد امویان را تدارک می‌دید.

    در این هنگام بعضی از شیعیان کوفه و طرفدار قیام مختار، به سبب شخصیت نیرومند ابراهیم و به سبب خاطره‌ای که از وفاداری پدرش نسبت به علی‌بن ابی‌طالب در یاد داشتند، بر آن شدند که ابراهیم را نیز به قیام فرا خوانند.

    ابراهیم بدان شرط که او را به فرماندهی بردارند، با درخواست آنان موافقت کرد؛ اما شیعیان یادآوری کردند که مختار ثقفی از سوی ابن حنفیّه به فرماندهی برگزیده شده است.

    اندکی بعد مختار خود به نزد ابراهیم رفت و نامه‌ای را که مدعی بود ابن‌حنفیّه به ابراهیم نوشته است، به او تسلیم کرد.

    در این نامه از ابراهیم خواسته شده بود که با مختار در قیام بر ضدّ امویان همکاری کند (بلاذری، 5/222).

    ابراهیم در آغاز به سبب نکته‌ای که در چگونگی نگارش نامه یافت، در صحّت انتساب آن به ابن‌حنفیّه دچار تردید شد (نک‍: متن نامه در بلاذری، همانجا؛ طبری، 6/16-17؛ قس: همان نامه در دینوری، 289 که به سبب فقدان نکته‌ای که ابراهیم را در صحت آن نامه دچار تردید کرد، بالمآل از تردید او سخنی به میان نیاورده است؛ و به گفتۀ ابن سعدنامه را مختار از زبان ابن‌حنفیّه نوشته بوده است، 5/99) ولی چون کسانی مانند یزیدبن انس اسدی و احمربن شُمَیط بجلی و عبداللـه‌بن کامل شاکری گواهی دادند که خود دیده‌اند که آن نامه را محمدبن حنفیّه به ابراهیم نوشته است (ابن سعد، همانجا)، دعوت به قیام را پذیرفت و با مختار بیعت کرد.

    شعبی که در جریان پیوستن ابراهیم به قیام مختار شرکت داشتن و بیشتر مورخان، واقعۀ مذکور را از او روایت کرده‌اند، خود در صحت نامۀ محمدبن حنفیّه به ابراهیم تردید کرده و پس از تحقیق بسیار سرانجام از ابوعمره کیسان، یکی از گواهانِ صحت انتساب انتساب‌نامه شنیده است که آنان چون مختار را مردی ثقه می‌دانند، به قول او مبنی بر صدور نامه از سوی محمدبن حنفیّه اعتماد کرده و به درستی آن گواهی داده‌اند (دینوری، 290).

    به هر حال میان ابراهیم و مختار توافق شد که در نیمۀ ربیع‌الاول 66ق/اکتبر 685م در کوفه خروج کنند، اما چون در تاریخ مذکور مقدمات آماده نشد، آغاز قیام را به پنجشنبه پس از نیمۀ همان ماه موکول کردند (بلاذری، 5/223؛ طبری، 6/18).

    در این میان رفت و آمد پی‌درپی ابراهیم به نزد مختار، سبب بدگمانی عبداللـه‌بن مطیع شد که از سوی عبداللـه‌بن زبیر بر کوفه امارت داشت (ابن‌سعد، همانجا) و چون از نقشۀ قیام آگاه شد، از ایاس‌بن مضارب رئیس شرطۀ کوفه خواست که مراقب اوضاع باشد و خود، کسانی را در نقاط حسّاس شهر بر گماشت.

    ابراهیم روز چهارشنبه، یک روز پیش از موعد مقرر، با جمع کثیری از یاران خویش به سوی خانۀ مختار می‌رفت که با ممانعت ایاس‌بن مضارب رو به رو شد.

    ابراهیم در نزاعی که در گرفت، ایاس را به قتل رساند و اندکی بعد قیام آغاز شد.

    در جنگهایی که میان ابراهیم و مختار ثقفی و طرفداران آنان در کوفه از یک سو، و ابن‌مطیع و راشدبن ایاس از سوی دیگر، درگرفت، راشد کشته شد و ابن‌مطیع به قصر عقب نشست و در محاصرۀ ابراهیم افتاد.

    وی چند روز بعد گریخت و یارانش به مختار پیوستند.

    بیشتر طرفداران ابراهیم و مختار موالیانی بودند که با گرز چوبین می‌جنگیدند، از این‌رو به طعنه «خششَبیّه» نامیده شدند (بلاذری، 5/224-228، 231).

    برخی نیز به اشتباه آنان را «حسینیّه» نامیده و منحصراً طرفدار ابراهیم دانسته‌اند، زیرا به هنگام قیام «یا ثاراتِ الْحسین» می‌گفتند (ابن عبدربه، 2/408)؛ ولی ابن‌رسته (7/218) و ابن قتیبه (ص 622) «خشیّه» را از یاران ابراهیم دانسته‌اند که در روز جنگ با عبیداللـه‌بن زیاد با چوب جنگ می‌کردند.

    در هر حال پس از این جنگ، مختار در کوفه مستقر شد و کوشید تا با تسلط با سایر شهرهای عراق به مبارزه با امویان و قاتلان حسین‌بن علی بپردازد.

    با اینهمه وقتی امارت موصل را به ابراهیم‌بن مالک اشتر داد و او را به جنگ با عبیداللـه‌بن زیاد که از سوی عبدالملک مروان رو به سوی عراق نهاده بود، روان کرد (ذیحجه، 66ق/ژوئیه 686م)، برخی از کوفیان که گویا مختار را کاهن می‌پنداشتند، بر او شوریدند.

    مختار بلافاصله کس در پی ابراهیم فرستاد (بلاذری، 5/230، 231) و این معنی آشکارا از پایگاه بلند ابراهیم در قیام مختار و اعتمادی که رهبری قیام به او داشت، حکایت می‌کند.

    پس ابراهیم به سرعت از مداین بازگشت و به همراه مختار، طی سلسله جنگهایی در جَبّانه السّبیع و نقاط دیگری از کوفه، شورش را در هم کوبید (همو، 5/231-235).

    پس از این واقعه ابراهیم با مردانی که شمارشان را از 000‘8 تا 000‘20 تن گفته‌اند و بیشتر آنان از موالیان ایرانی معروف به الحمراء بودند (دینوری، 293؛ ابن‌سعد، 5/100؛ بلاذری، 5/248؛ ذهبی، 2/375)، در 6 یا 8 ذیحجه (بلاذری، همانجا) و به قولی 21 آن ماه (طبری، 6/81) از کوفه به قصد جنگ با ابن زیاد خارج شد.

    در 10 محرم 67/6 اوت 686م بر کرانۀ رود خازر (در «دائره‌المعارف اسلام » به غلط «جازر» آمده است) نزدیک زاب و به فاصلۀ 5 فرسخی موصل (طبری، 6/86) میان دو سپاه جنگ درگرفت.

    به گفتۀ بلاذری در آغاز جنگ جناح چپ ابراهیم دچار شکست شد و شاید همین امر سبب شد که در کوفه خبر قتل ابن‌اشتر شایع شود و مختار کوفه را رها سازد (همو، 5/249-250)؛ ولی یاران ابراهیم سپاه ابن زیاد را عقب رانده و شکست سختی بر آن وارد آوردند.

    ابراهیم در این جنگ به دست خویش عبیداللـه‌بن زیاد و چند تن دیگر از جمله حصین‌بن نمیر و شرحبیل‌بن ذی‌الکلاع از عاملان قتل امام‌ حسین(ع) را کشت (خلیفه بن خیاط، 1/332؛ ابن قتیبه، 347؛ دینوری، 295) و گفته‌اند که پیکر آنان را سوزاند (بخاری، 1/178).

    ابراهیم پس از اینپ یروزی به موصل رفت و چند تن از یاران از جمله برادر ناتنی خود عبدالرّحمن را به تسخیر و حکومت شهرهای نصیبین و حرّان و الرّها و سُمَیْساط و سنجار گسیل داشت (بلاذری، 5/251؛ طبری، 6/92؛ ابن اثیر، 4/265).

    ابراهیم همچنان در موصل بود که مصعب‌بن زبیر به تحریک شورشیان کوفه که از حملات ابراهیم‌بن اشتر و مختار جان سالم به در برده و به او پیوسته بودند، به کوفه تاخت و در جنگ با مختار او را کشت (رمضان 67ق/آوریل 687م).

    سپس از ابراهیم خواست که به اطاعت از عبداللـه‌بن زبیر گردن نهد (بلاذری، 5/332، 336).

    به گفتۀ ابن‌اثیر، عبدالملک‌بن مروان نیز ابراهیم را به اطاعت از خود خواند، ولی ابراهیم از آن روی که در جنگ با امویان، عبیداللـه‌بن زیاد و تنی چند از اشراف شام را کشته بود، از پیوستن به عبدالملک بیمناک شد و به دعوت مصعب پاسخ مثبت داد (4/275).

    مصعب نیز حکومتِ موصل و جزیره و آذربایجان و ارمینیه را از او باز گرفت و وی را به جنگ ازارقه فرستاد و مهلب‌بن ابی‌صفره را به جای او به حکومت آن نواحی گماشت، اما دوباره مهلب را معزول و به جنگ ازارقه مأمور کرد و حکومت آن مناطق را به ابراهیم سپرد (بلاذری، 5/331، 332، 337؛ دینوری، 309).

    گویا ابراهیم از آن پس در مقر حکومت خویش باقی ماند تا آنکه عبدالملک‌بن مروان به عراق تاخت.

    مصعب‌بن زبیر به مقابله برخاست و ابراهیم را به سرداری سپاه خویش برگماشت و به جُمَیْری نزدیک اَوانا رفت.

    عبدالملک‌بن مروان که در پی تطمیع امرای کوفه و بصره بود، نامه‌ای به ابراهیم نوشت و حکومت عراقین، و به قولی اقطاع سرزمینهای اطراف فرات را به او وعده داد (بلاذری، 337؛ دینوری، 312)، ولی ابراهیم نه تنها آن نامه را به نزد مصعب برد و از پذیرش دعوت عبدالملک خودداری کرد، بلکه چون حدس می‌زد که عبدالملک سایر امرای عراق را نیز با چنین وعده‌هایی فریفته است، کوشید تا مصعب را به توقیف یا تبعید آنان به مکه وادارد (بلاذری، همانجا)، اما مصعب نپذیرفت و به سوی عبدالملک به راه افتاد و در دیرالجاثلیق در مسکِن اردو زد.

    در جنگی که میان ابراهیم‌بن اشتر و محمدبن مروان، یک روز پیش از جنگ اصلی میان عبدالملک و مصعب درگرفت، ابن اشتر به‌رغم ابراز شجاعت بسیار، به سبب خیانت عَتّاب‌بن ورقاءِ تمیمی که گویا بنا بر توطئۀ قبلی با عبدالملک دست به عقب‌نشینی زده بود (مسعودی، 3/106؛ بلاذری، 5/338، 339)، شکست خورد و کشته شد.

    آنگاه عبیدبن میسره یکی از موالی بنی عذره که ابراهیم را به قتل رسانده بود، سرش را برگرفت و غلامان حصین‌بن نمیر، که در جنگ خازر به دست ابراهیم کشته شده بود، پیکر او را آتش زدند (بلاذری، همانجا).

    در تاریخ قتل ابراهیم میان مورخان اختلاف هست.

    اگرچه ابن‌اثیر (4/323) و طبری (6/158) براساس یک روایت، 71ق/690م را ذکر کرده‌اند، ولی بیشتر مورخان 72ق/691م (بلاذری، 5/342؛ مسعودی، 3/105؛ ذهبی، 3/108) و به احتمال قوی جمادی‌الآخر/نوامبر همان سال (طبری، 6/162) را به درستی تاریخ و واقعۀ مذکور دانسته‌اند.

    پس از قتل ابراهیم، برخی شاعران در رثای او شعر سرودند (بلاذری، 5/342).

    ابوالفرج اصفهانی ابیاتی به خود وی نسبت داده است (16/85).

    ابن حجر عسقلانی نیز از قول ابن حبّان او را از راویان «ثقه» شمرده که از پدرش و عمر روایت کرده و کسانی چون پسرش مالک و نیز مجاهد از او روایت کرده‌اند (ص 20).

    مآخذ: ابن‌اثیر، الکامل، بیروت، 1402ق؛ ابن‌حجر، احمدبن علی، تعجیل المنفعه بزواید الرّجال الائمه، حیدرآباد دکن، 1324ق؛ ابن رسته، احمدبن عمر، الاعلاق النّفیسه، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر؛ ابن عبدربه، احمدبن محمد، عقدالفرید، به کوشش احمدالزین و دیگران، قاهره، 1952م؛ ابن قتیبه، عبداللـه‌بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م؛ اصفهانی، ابوالفرج، الأغانی، قاهره، 1285ق؛ بخاری، محمدبن اسماعیل، التاریخ الصّغیر، به کوشش محمود ابراهیم زاید و یوسف مرعشی، بیروت، 1406ق؛ بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش ف.

    گواتن، بغداد، مکتبه المثنی؛ خلیفه‌بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1968م؛ دینوری، احمدبن داود، اخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960م؛ ذهبی، شمس‌الدین محمد، تاریخ الاسلام، قاهره، 1368ق؛ طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1960-1968م؛ مسعودی، علی‌بن حسین، مروج الذهب، بیروت، 1966م؛ نصربن مزاحم، وقعه الصّفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382ق؛ نیز EI2 مالک اشتر مالک بن حارث عبد یغوث نخعی، معروف به مالک اشتر، از فرماندهان نظامی و بزرگ و از دلاوران شجاع و یاران و اصحاب خاص امیرالمؤمنین علی علیه السلام.

    او مردی بسیارقوی و از رهبران و بزرگان شیعه است و بسیار عالم و زاهد و عاقل و زندگی با فقر و درویشی داشت.

    بر قوم خود ریاست داشت و با جماعت کوفی برای مطالبه حقوق خودشان، به نزد خلیفه سوم (عثمان) رفت.

    سعیدبن عاص والی عثمان در کوفه، به دستور عثمان و در ادامه سیاست تبعیدی که عثمان آن را دنبال می کرد، مالک را به همراه 9 نفر دیگر به شام تبعید و بعد به کوفه برگرداند و مجددا به حمص تبعید نمود.

    مالک اشتر مردم را برای بیعت با حضرت علی علیه السلام رهبری کرد.

    در جنگ جمل و جنگ صفین، امام را همراهی کرد، رشادت ها و جانفشانی های او در این جنگها در تاریخ ثبت است.

    در صفین اهل شام را درهم کوبید تا آنکه جنگ را به سمت معاویه رساند و پیش از آنکه سپاهیان، فریب قرآن بر سر نیزه کردن را بخورند و امام علی علیه السلام مجبور شود که تن به حکمیت بدهد، پیروزی را نزدیک کرده بود.

    وی در جنگها با کفار شرکت می کرد و در واقعه یرموک حاضر بود و چشمش در آن حادثه پاره شد و به همین علت به او اشتر به عربی کسی که پلک چشمش برگشته باشد، می گفتند.

    مالک فرماندار نصیبین در نزدیکی جزیره از طرف امام علی علیه السلام بود که جنگی را بر ضد متمردین از اصحاب معاویه به فرماندهی ضحاک، در شمال رهبری کرد.

    مهمترین واقعه زندگی مالک اشتر در سال 38 هـ ق بود که امیرالمؤمنین علی علیه السلام او را به حکومت مصر منصوب کرد و فرستاد تا فتنه ای به کمک معاویه بر ضد محمدبن ابی بکر بپا شده بود، خاموش کند.

    پیش از آنکه به مصر رود آن حضرت برای اهل مصر کاغذی نوشت که بعضی از مفاد آن چنین بود: بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در زمان ترس، چشمش خواب ندارد و در هنگام خطر، از دشمن نمی ترسد.

    او مالک پسر حارث از طایفه مذحج است.

    پس گفته های او را بشنوید و به فرمان او که مطابق حق باشد گردن نهید.

    اکنون با همه نیازی که به او دارم، او را نزد شما فرستادم که خیرخواه شماست.

    علی علیه السلام زمانی که او را به حکومت مصر منصوب کرد نامه ای برای او نوشت که مشتمل بر لطائف و محاسن بسیار و پند و حکمت زیاد است.

    این منشور حکومتی و عهدنامه که حضرت به مالک عطا نمود، از نفیس ترین و ارزنده ترین مطلب حکمرانی و حکومت داری و مردم داری است که بسیار معروف و بارها آن ترجمه شده و در نهج البلاغه آمده است.

    بنا به نقل تاریخ، چون این خبر به معاویه رسید پیغام داد برای یکی از مالکان روستاهای بین راه مصر، که مالک اشتر را مسموم کن تا من خراج بیست سال را از تو نگیرم.

    وقتی مالک به آنجا رسید، دهقان که فهمیده بود او عسل را زیاد دوست دارد، مقداری عسل مسموم برای مالک، هدیه آورد و قدری هم از اوصاف و فوائد عسل، حرف زد.

    او شربتی از آن عسل زهرآلود را خورد که هنوز کاملا از گلوی او پائین نرفته بود که در همان بین راه از دنیا رحلت نمود.

    بعضی گفته اند که شهادتش در "قلزم" واقع شد و نافع، غلام عثمان او را مسموم کرد.

    عهد نامه مالک اشتر ما در این فرمان، پیش از همه چیز، پسر حارث را به پرهیزگاری و اطاعت خداوند متعال وصیت می کنیم، و از او انتظار داریم که در اجرای اوامر الهی دقیقه ای فروگذار نکند.

    ما به او خاطرنشان می کنیم که سعادت هر دو جهان در گرو رضای خداوند است، آنچنانکه بی خشنودی خدا هیچ طاعت، پسندیده و مقبول نخواهد افتاد.

    فرماندار مصر موظف است که از احکام مقدس اسلام با همه وسایلی که در دست دارد طرفداری کند، تا در مقابل به یاری و نصرت ایزد متعال امیدوار باشد.

    فرماندار مصر باید دیو هوس و مشتهیات خود را همچون پارسایان، پیوسته به زنجیر زهد و عبادت مقهور و محبوس دارد.زیرا عفریت نفس ، آتشی است خاموش نشدنی و فروزان، که اگر دمی انسان را غفلت زده بیند، ناگهان دوزخ آسا شعله ور گردد و خرمن سعادت و حیات او را خاکستر کند.

    ای مالک!

    برای روزگار سختی چه ذخیره ای بهتر از نیکوکاری می توانی گذارد؟

    آیا کدام پس انداز از عدل و داد برای ملوک و حکمرانها بهادارتر تواند بود؟

    دانی که نفس پرهیزگار کدام است؟آنکه در تمام حوادث زندگی بر هوس خویش پای گذارد و در داوری کاملا بی طرف و میانه رو باشد.

    مهربان باش و رعیت را با چشمی پرعاطفه و سینه ای لبریز از محبت بنگر .زنهار!

    نکند ای چوپان که در جامه شبانی، گرگی خونخوار باشی و در لابلای پنجه های لطیف ، چنگالهای دلخراش و جانفرسا پنهان داری!

    الا ای فرمانفرما!

    فرمانبران تو از دو صنف بیرون نیستند، یا مسلمانند که با تو یک کیش و یک دین دارند، و یا پیرو مذاهب بیگانه که با تو همنوع و هم جنسند.ای بشر، آنها هم بشرند.

    تو بر مصر حکومت می کنی و امیرالمؤمنین بر تو ، ولی پروردگار بی همتا بر همه ما.

    هرگز مگو که من مامورم و معذور، هرگز مگو که به من دستور داده اند و باید کورکورانه اطاعت کنم.هرگز طمع مدار که تو را کورکورانه اطاعت کنند.

    -=تو اکنون بر تخت فراعنه خواهی نشست، و کشور مصر را به زیر فرمان خواهی آورد، و سپاه بیکران اسلام را در صحرای وسیع آفریقا سان خواهی دید.

    نکند این ابهت و حشمت تو را فراموشی آورد.

    یعنی فراموش کنی که تو مالکی و پدرت حارث نام داشته است، او بدرود جهان گفته و تو نیز امروز و فردا بدرود جهان خواهی گفت، و به کاروان مرموز ارواح متصل خواهی شد.=- مالکا!

    انصاف و عدل، سرلوحه برنامه حکومت است.دادگاه ، خانه ملت است و قانون، حق عموم.در مقابل "قرآن" خویشاوندی و علاقه خصوصی هرگز موقعیت و احترام نخواهد داشت.

    مبادا در حکومت تو خادم و خائن یکسان باشد.

    الا ای پسر حارث!

    بدان که در هیچ کشور، مردم یکسان نتوانند بود.

    هم اکنون سازمان رعیت آن دیار را برای تو تشریح می کنم: گروهی سرباز و سپاهیند، عده ای حکام و امرا،جمعی قضات، و طبقه ای بازرگان و پیشه ور، و پائین تر از همه این دسته ها ، مستمندان و تهدستان جای دارند که بلا می کشند و محنت می بینند.

    همواره شکسته دل و خسته پیکرند.

    -=این طبقات مختلف را که می نگری، دمی هم به اعضای پیکر خویش بنگر!

    همانطور که دست غیر از پاست، و چشم از گوش جدا و بدور است، و در عین حال وظائف زندگی را به کمک و معاضدت یکدیگر ایفا میکنند، دسته های متعدد ملت نیز در عین جدائی باز به سوی مقصدی واحد پیش می روند، و به پشتیبانی یکدیگر یک هدف را تعقیب می کنند.خداوند مهربان در قرآن مجید برای همه طبقات ، حدود و مقرراتی وضع فرمود و همگان را از برکت قانون و مساوات برخوردار کرد.=- احکام پروردگار همیشه در حکومت ما محترم ، و رفتار پسندیده پیشوای عظیم الشان ما حضرت محمد بن عبدالله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تا به دامنه محشر سرمشق امت اسلام است.ما نمی توانیم از آن اسلوب مقدس، کوچکترین اغماض و تخطی روا داریم.

    افسر من!

    تو سربازی و بیش از همه به عظمت مقام سربازی آشنائی داری، و به حرارت خونی که در زیر حلقه های زره و کاسه کله خود جوش می زند، پی می بری.

    تو خوب می دانی که سپاهی را از چه ساخته اند، و قلب گرم و شجاعی که در پشت پیراهن سربازی کار می کند چقدر حساس و غیور است.سرباز دژ محکم و حصار پولادینی است که همچون سلسله جبال ، حیات و ناموس محیط خویش را در پناه گرفته است و با قدرتی بهت آور ، از پناهندگان خود دفاع می کند.

    سرباز ، زینت کشور و دژ مستحکم خلق است.

    سرباز، نگهبان دین و پاسدار شرف و حرمت قانون است.

    سرباز ، مدار امنیت راهها و حافظ کاروانیان شب پیماست...

    اما دل شکستگان تهیدست و مستمندان تیره بخت، همانهائی که پسر ابوطالب پیوسته به یاد ایشان است و همواره تیمار آنان می برد و غم آنان می خورد، آنها مرغان بی بال و پری هستند که در عین ناتوانی، شراره آه را می توانند تا دامن سرادق الوهیت شعله ور سازند.

    آنها شب زنده داران پارسا و سحرخیزان پرهیزگارند، که در محضر مردم ضعیفند ولی در پیشگاه خدا، مقامی محترم و بزرگ دارند.آنها را خداوند به دست تو ای فرماندار سپرده...

    اکنون که دولت ما دست دورباش بر سینه اراذل و نانجیبان زد، و از عظمت و غرورشان به حضیض تیره بختی فروکشید ، نکند که بار دیگر چنگ توسل به دامن عدالت زنند و قضات را به وعده یا وعید، از احقاق حق منحرف سازند...

    اکنون درباره حکام و عمال تو که در مصر انجام وظیفه می کنند سخن می گویم: همچنانکه در سازمان ارتش و دادگستری تو را مکرر به انتخاب مردم آزموده و شریف سفارش کردم، راجع به فرمانداران آن کشور نیز پیش از همه چیز همان سفارش را تجدید می کنم.یعنی می گویم که حکام و نمایندگان تو در شهرستانها و ایالات سرزمین کهنسال مصر، باید از نظر تاریخ خانوادگی نجیب و شرافتمند باشند.باید در محیط عصمت و تقوی پرورش یافته باشند.

    الا ای مالک!

    هرگز از جریان امور کشور و طرز سلوک حکام با رعیت، لحظه ای غافل مباش!به جزئیات امور شخصا رسیدگی کن و گزارشهای کشور را تا آخرین کلمه با دقت بشنو!

    این عمل چنان فرمانداران تو را در ایفای تکلیف، محتاط و دقیق خواهد کرد که از بیم بازرسان پنهان، در غایب و حضور به هیچ حرکت مخالف اقدام نکنند.به تو و همه فرماندارانم امر می کنم که قبل از اقدام در استفاده از مالیات کشور، به عمران و ابادی بپردازند.

    ای فرماندار!

    از بار گران ملت، لختی بردار!

    و بگذار که پرتگاه حوادث و ظلمات انقلاب را کاروان ما آسانتر طی کند، و بار وظیفه را سالمتر به منزل رساند.

    در بین کارمندان حکومت مصر، گروهی را که بر امانت و دیانتشان خاطر استوارداری برگزین، و آن گروه را به ویژه جهت رسیدگی به عرایض مستمندان برگمار!

    و با این وصف ، خود در کوی و برزن به جستجوی ارباب حاجت برخیز!

    و مخصوصا پریشانان را که در هر محیط از همه مظلومتر و از همه خاموشترند هنگام تشکیل دادگاه بر همه مقدم دار!

    یتیمان را می شناسی؟

    کودکان خردسالی که در حساسترین سنین عمر ، پرستار را از دست می دهند و همچون نونهالی که در آغاز رستن بی باغبان ماند پژمرده می شوند، در هر کشور که باشند، پدری جز حکومت وقت ندارند.

    وصیتهای من بر مقام محترم حکومت بس گران می آید ولی چه باید کرد!

    اجرای اوامر پروردگار و ایفای تکالیف انسانیت، مشکل است.

    مالکا!

    با همه سفارشهای که در این فرمان به منظور حکمرانان و قضات ایراد شده ، بازهم مطمئن نتوانم بود، مگر در موقعی که در برنامه شخصی خود هر ماهه یک روز بارعام دهی و عموم مردم را یکجای ملاقات کنی ، و مخصوصا حاجتمندان و دادخواهان را به نام پیش خوانی و به اصرار از تظلم و عرایض آنها تحقیق کنی؟

    الا ای پسر حارث!حکومتهای کسری و قیصر از مردم روی همی پوشانیدند، و از مجامع عمومی و غمکده های مستمندان گریزان همی بودند.اما تو ای حاکم مسلمانان ، نباید از ملت خود محجوب و پنهان باشی.

    در اجرای اوامر الهی بین خویش و بیگانه فرق مگذار!

    و پسر خود را بر سیاهان صحرای مصر رجحان مده!

    حق سنگین است و برداشتن آن دشوار.

    شما ای حکومتها چه گمان می کنید؟

    آن شمشیر که بر کمرتان بستیم و آن کرسی که به افتخار شما گذاشتیم، برای آن نیست که خون مردم بریزید، یا دسترنج ییچارگان بخورید.

    بکوش که مضامین این فرمان را به دقت انجام دهی!

    من و تو هر دو سربازیم و سزاوار است به نام عزیزترین آرزوهای خود، از مقام الوهیت درخواست کنیم که عمر ما را در خاک و خون میدان پیکار به پایان رساند و فضیلت شهادت نصیبمان کند، تا در آن جهان گلگون کفن و سپید روی از خاک برخیزیم....

    فرمایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره مالک علی علیه السلام فرمود: مالک برای من چنان بود که من برای رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم و به اصحاب خود فرمود: ای کاش در میان شما دو نفر مثل او و بلکه یکنفر مثل او داشتم.

    و نیز فرمود: او مردی بود که برای ما خیراندیش و خیرخواه و برای دشمن ما تند و سرکش بود.

    ما از او خرسندیم و خدا از او خرسند باشد و بر پاداش او بیفزاید.

    و وقتی خبر شهادت مالک به حضرت علی رسید، آنقدر اندوهناک و محزون و متأسف شد و بر منبر رفت و خطبه ای خواند و بعد از منبر به خانه رفت و بزرگان "نخع" به خدمت آن حضرت برای تسلیت آمدند و آن حضرت متأسف بود و فرمود: خدا مالک را بیامرزد.

    به خدا قسم مرگ تو جهانی را محزون و غمگین و جهانی را خوشحال کرد.

    بر تو باد گریه کنان بگریند و آیا مانند مالک وجود دارد؟

    و باز فرمود: چه بگویم در مورد مردی که حیاتش اهل شام را درهم شکست و مرگش اهل عراق را نابود کرده است.

    مالک اشتر از زبان پیامبر نقل است که از او نزد پیغمبر، ذکری شد.

    آن حضرت فرمود: او حقیقتا مؤمن است.

    همچنین پیغمبر در مسیر خود در تبعیدگاه ابوذر، به هنگام تجهیز و دفن ابوذر فرمود: یکی از شما در بیابانی می میرد و گروهی از مؤمنان بر او حاضر می شوند.

    از این رو پیغمبر بر ایمان او گواهی داد.

کلمات کلیدی: مالک اشتر

کتاب اصحاب امام علي (ع) مشتمل بر نام و زندگي نامه ???? صحابي اميرمومنان تاليف استاد محقق آيت الله ناظم زاده قمي در دست چاپ و انتشار است که مقاله مالک اشتر نخعي که از تحقيق هاي جامع و منحصر به فرد درباره اين صحابي بزرگ اميرالمومنين است، را از آن کتاب

عهدوپيمان امام به مالک اشتر نخعي در دستوردادرسي ورموز رعيت پروري وآداب مملکت داري وپند اندرز به همگان امر نمودن عثمان ابن حفيف را به جنگ با دشمن ترغيب نمودن اشعث بن قيس را به حفظ اموال آذربايجان امر کردن بعضي از کارگردانش را به مماشات با رعيت هايي ک

نهج البلاغه مجموعه‌ای از سخنان و نامه‌های امام علی (ع) است که علاوه بر حکمت‌ها و معانی بلند، از حیث بلاغت و سخنوری چنان است که آن را فروتر از کلام خلاق و برتر از کلام مخلوق دانسته، لقب « برادر قرآن» بر آن نهاده‌اند. یکی از نامه‌های مشهور نهج البلاغه فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر است که برای حکمرانی مالک بر مصر نوشته شده است و به نام « عهدنامه مالک اشتر» نیز شهرت دارد.عهدنامه ...

مقدمه : قال علي عليه السلام : فاعلم ان افضل عبادالله عندالله امام عادل هدي و هدي .......... بدان وآگاه باش محققاً برترين بندگان حق نزد خداوند پيشواي عادلي است که هم خود هدايت يافته و هم عامل هدايت ديگران است . انگيزه رشد و تکامل از مهمترين عواملي ا

مقدمه چین کشوری پهناور با وسعت 4/9 میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر است. 80 درصد جمعیت چین را روستانشینان تشکیل می‌دهند که عمدتاً به شغل کشاورزی مشغولند. چین باید حدود 20 درصد جمعیت جهان را تغذیه کند، و این در حالی است که تنها 7 درصد اراضی قابل کشت دنیا را در اختیار دارد ]1[. اقتصاد چین تا حد زیادی متکی بر اقتصاد روستایی و در نتیجه بخش کشاورزی است. انقلاب ...

ماهیت «تصویر» و «اندیشه» وینگشتاین بعد از بیان اصول و مبادی هستی شناسی به طرح ماهیت اندیشه و تصویر و از آن پس به طرح ماهیت زبان می پردازد این انتقال از طریق این ایده‌ی معروف ویتگنشتاین صورت می گیرد که اندیشه ها و گزاره ها تصاویر واقعیت هستند. وینگشتاین قبل از اینکه وارد مبحث ماهیت اندیشه و زبان شود به طور مختصر در ابتدا درباره‌ی ماهیت تصویر سخن می گوید ما از طریق یک تصویر می ...

مقدمه برای فهم تغییرات ما با ید به زیر سطح اشیا و حوادث بنگریم و بکوشیم آنچه را که در ذهن مردم روی می داد و می گذشت پیدا کنیم زیرا عمل و اقدام به آن صورت که ما آن را می بینیم خود نتیجه ای از مجموعه ی افکار و شهوات ، تعصبات و خرافات ، امید ها و ترس هاست و هرگز هیچ اقدام و عملی را نمی توان به تنهایی و بدون توجه به عللی که به آن عمل منتهی شده است فهمید . توفان تغییرات بزرگی که در ...

مدیریت مدیریت – عبارتهای ساده است که به معنی عمل گردآوری و وارد کردن مردم برای انجام دادن اهداف – مورد نظر ، مدیریت تشکیل شده است . از طراحی کردن ، سازمان دهی ، جمع آوری منبع ، رهبری کردن و یا هدایت کردن و کنترل کردن یک سازمان ( گروهی از یک ماهیت یا موجودیت دیگر مردم ، و یا تلاش برای هدف به اجرا درآوردن مقصودی . منبع ( جمع آوری ، مواجه است با گسترش ، و استادانه به فال گرفتن ...

نقد و بررسي روابط مالي زن و شوهر در حقوق ايران مقدمه: خانواده هسته مرکزي اجتماع است و نخستين اجتماعي است که شخص در آن گام مي نهد و آداب زندگي و اصول و رسوم اجتماعي و تعاون و از خود گذشتگي را در آن فرا مي گيرد و کانوني براي حمايت از انسان است.

خلاصه مدیریتی پس از ظهور فناوری، سال گذشته برای اولین بار اقتصاد جهانی درشرایط دیجیتالی قرارگرفته بود. درسال 2004 میزان هزینه فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT)، نشان دهنده تجدید رونق در بازارهای توسعه یافته بود، و رشد سریع بازارهای اتصال، دسترسی شهروندان و سازمانها به ارتباطات صوتی و داده‌ها، ادامه یافت. به هرحال گرایش به اقتصاد اینترنتی باجدیت ادامه داردو سرمایه‌گذاری در ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول