زندگی
افلاطون در آتن یا اژین ، نزدیک آتن ، احتمالا در 427 پیش از میلاد بدنیا آمد وی از یک دودمان اشرافی بود که در بین نیاکانش شخصیت های برجسته ای وجود داشتند .
نسبت پدرش آریستون بکود روس ، آخرین پادشاه آتن و از طرف مادر به پریکسیونه می رسد یکی از عموهایش کریستایس بود که از جمله سی نفر غاصب و عامل اصلی انقلاب سال 404 بشمار می رفت .
افلاطون یک خواهر و دو برادر داشت به نام آدیمانت و گلوکون که از او بزرگتر بودند و در جمهوری او مخاطبین سقراط واقع شده اند .
پدر افلاطون کمی پس از تولد او درگذشت و مادرش با پیریلامپ که دائیش بود ازدواج کرد .
بنابر رسوم خانواده های بزرگ ، افلاطون شش روز بعد از تولدش بنام پدربزرگ خود ، آریستوکلس مرسوم گردید و افلاطون لقبی بود که بعدها به او داده شد .
شاید به علت قامت بلند و یا به سبب پیشانی عریضی که داشت .
کودک به سرپرستی مادر به هفت سالگی رسید وازآن پس تعلیم و تربیت او آغاز گردید .
دوره تحصیلات در عصر او شامل دو قسمت بود : یکی دوره های تحصیلی موسیقی که شامل خواندن و نوشتن و حساب کردن و غیره بود و تا 14 سالگی ادامه داشت و بعد تا 18 سالگی به تمرینات بدنی و هرگونه تعلیمی که در پرورش تن موثر بود اختصاص داشت .
اما افلاطون از همان اوایل خردسالی تمایل وافری به شعر از خود نشان داد و گویند که چند تراژدی و مقداری غزلیات سروده است .
در 18 سالگی از صحبت های فلاسفه و سوفسطائیان بهره مند گردید و 20 ساله بود که از شنیدن بیانات سقراط ، به شور و هیجان در آمده و دیوان اشعارش را پاک بسوزاند و یکسره به فلسفه دل داد و تا مدت 18 سال از محضر استاد درک فیض نمود هدفی که افلاطون دنبال می کرد تعمیم عدالت در دولت و استقرار خوشبختی در مملکت از راه اصلاح نفوس می بود و سی نفر غاصب وحشت بجایی بدو تلقین کرد و از طرف دیگر نقشی که عموی بزرگش کریستایس ایفا کرده و سهمی که او در ایجاد جنگ خانگی داشت نگذاشت که بعد از استقرار دموکراسی پیشه سیاست برگزیند .
افلاطون به نقلیه از سایر شاگردان سقراط می خواست فلسفه و علم تعلیم دهد از این روی مدرسه ای در دروازه های شهر نزدیک کولون در باغ های آکادوموس دایر کرد و از اینجا آکادمی ، نخستین مدرسه فلسفه که مدرسینی مرکب از استادان متخصص داشت بوجود آمد آکادمی خیلی به سرعت سبک شهرت کرد و از همه جا برای تعلیم به آنجا روی می آوردند و این مدرسه یا این دانشگاه بایستی شاگردانی تربیت کند که پس از ختم تحصیلات بتوانند کشورهارا بر وفق موازین عدل اداره کنند .
افلاطون به نقلیه از سایر شاگردان سقراط می خواست فلسفه و علم تعلیم دهد از این روی مدرسه ای در دروازه های شهر نزدیک کولون در باغ های آکادوموس دایر کرد و از اینجا آکادمی ، نخستین مدرسه فلسفه که مدرسینی مرکب از استادان متخصص داشت بوجود آمد آکادمی خیلی به سرعت سبک شهرت کرد و از همه جا برای تعلیم به آنجا روی می آوردند و این مدرسه یا این دانشگاه بایستی شاگردانی تربیت کند که پس از ختم تحصیلات بتوانند کشورهارا بر وفق موازین عدل اداره کنند .
افلاطون گذشته از آثاری که منتشر کرده عقاید خاصی را به شاگردان خود تعلیم میداده است این عقاید تقریبا کلی از دست رفته است .
و ما از این عقاید جز انتقاد هائی که ارسطو نسبت به استاد خود نموده چیزی در دست نداریم و این انتقادات نیز غالبا مبهم و تاریک است از طرف دیگر آثاریکه بنام افلاطون بما رسیده یک رشته مسائل مشکل را پیش می کشد .
آیا همه این آثار دست نخورده و صحیح است ؟
هر یک از آنها در چه تاریخی نوشته شده ؟
برخی از این آثار مربوط به دوره جوانی و پاره ای متعلق به سن کامل و بعضی دیگر از دوره سالخوردگی او هستند ؟
هر چند میان مکالمات افلاطون هم آهنگی مطلق وجود ندارد ولی بندرت ممکن است در این مکالمات راجع به یک موضوع هم آهنگی موجود باشد و در ثانی بسیاری از این مکالمات یا نتیجه نمی گیرند یا به طرز گول زننده ای راجع به یک شوخی واقعی نتیجه می گیرند .
بالاخره پاره ای از این مکالمات به قسمی تنظیم شده که گوئی برای صنایع کردن آنچه عادتا عقیده افلاطونی مینامند درست شده است .
آثار افلاطون آن طور که ما آنها را از ورای مکالماتش می شناسیم در تاریخ فلسفه نفوذ بسیار داشته است .
فکر شخصی او برای ما همچنان معما آمیز مانده است .
افلاطون د ر عصری می زیسته که فلسفه در یونان دامنه ای وسیع پیدا کرده و به اوج رونق خود رسیده بود .
در پیرامون او مکتب های مختلف تاسیس گردیده و مسائلی مطرح شده و بعضی از مسائل علمی به خصوص مسائل هندسی حل شده و پاره ای دیگر مورد جرو بحث واقع گردیده و فلسفه ها با یکدیگر در حال نزاع بوده اند افلاطون به تمامی این احوال آشنایی داشت و خود عملا در این باره تفکر می کرد و این نکته ای است که برای درک فلسفه او از نظر دور نباید داشت در واقع ، هنگامی که افلاطون تفکر فلسفی آغاز نمود ، فلسفه عقاید مختلف و متضادی را بوجود آورده و دردسترس او نهاده بود .
آثار افلاطون : افلاطون در مدت عمر دراز خود عده زیادی از مکالمات را منتشر کرده است که همه باقی و موجود است و طبقه بندی آنها به طرز مختلفی به عمل آمده است .
قدیمی ترین آثار افلاطون به یک طبقه بندی خیلی مصنوعی اکتفا و آنها را به دسته های سه یا چهار مکالمه ای تقسیم کرده اند .
1- مکالماتی که بلافاصله پیش یا پس از مرگ سقراط نوشته شده از این قرار است : پروتاگوراس ، ایون ، مدح سقراط ، کریتون ، اوتیفرون ، خارمید ، لافس ، لیزپس ، جمهوری ، کتاب اول ( یاتراسیماک ) هیسپیاس اول و دوم .
2- مکالمه ای که قبل از تاسیس آکادمی نوشته شده گورگیاس است .
3- مکالمات و برنامه هایی که کمی بعد ازتاسیس مدرسه نوشته شده عبارتند از: منون ، منکسن ، اوتیدم ، جمهوری کتاب دوم و دهم 4- مکالماتی که شامل تصویر خیالی سقراط است عبارتند از فدون ، ضیافت ، قدر 5- مکالماتی که مفهوم جدیدی از علم و منطق را شامل اند عبارتند از : کراتیل ، قراقت ، پارمیند 6- مکالمات اخیر عبارتند از : تیمه .کریتیاس ( که ناتمام مانده است ) و میبایستی با کلمات هرموکرات و قوانین تکمیل گردد .
مکالمه ناتمام اخیر بعد از مرگ افلاطون منتشر شد و در چند جا صورت مجموعه ای از یادداشتها را دارد .
بالاخره سیزده نامه ای که به نام افلاطون در دست است و صحت آنها به طوری مورد حمله قرار گرفته بود که به منزله سیاه مشق فصحای آتن قلمداد می شد امروزه اغلب انهاصحیح تشخیص داده شده نکته ایکه دانستن ان جالب است این است که اثارافلاطون چگونه بدست مارسیده ؟
مهمترین نسخه های خطی این اثاردردوره قرون وسطی بدست آمده و در سده نهم میلادی نسخه های دقیقی از روی نسخه های خطی قدیم برداشتند و یکی از آنها که مربوط به نیمه دوم سده نهم میلادی است .
در کتابخانه ملی پاریس نگهداری شده و این نسخه متاسفانه کامل نیست نسخه دیگری که تقریبا کامل است در کتابخانه اوکسفورد ضبط شده و تاریخ آن 895 میلادی است .
هنگان کاوش زمین در محل شهرهای قدیم مصر که متعلق به یونان بوده پاپیروس هایی به دست آمده که غالبا مربوط به سده دوم و سوم میلادی است و شامل قطعاتی از مکالمات افلاطون است و قطعه ای از مکالمه فدون بدست آمده به تاریخ چاپ آن سده سوم پیش از میلاد یعنی کمتر از یک قرن بعد از نخستین چاپ این مکالمه است .
مفاهیم اساسی در فلسفه تربیتی افلاطون هر که بخواهد عمیق ترین نظرات افلاطون درباره تعلیم و تربیت را درک کند باید خود را نماد شاعرانه سمپوزیوم غرق کند .
اما به جای تفسیر سمپوزیوم که اثر هنری بسیار بزرگی است و نمی توان آن را تحت تحلیل منطقی قرار داد ، توجه خود را به کتابهای جمهوریت قوانین معطوف میداریم و همزمان از اندیشه های تربیتی مکالمات دیگر افلاطون نیز استفاده می کنیم .
از نظر افلاطون هیچ صورتی از هستی انسان ، هدفی با ارزش چون هماهنگی در شخصیت انسان زیبا با تقوا ندارد .
افلاطون با تاکید با ضرورت تعامل صحیح میان بدن و روح به عنوان پایه تعلیم و تربیت بحث را آغاز می کند .
تنها فردی که بتواند هستی خود را بازیابی و هماهنگی جهان مقدس متحد سازد می تواند از فرمان عشق اطاعت کند و غرائز و اختیارات خود را تحت راهنمایی اصول جهانی هماهنگ سازد و نیز رفتار خود را خود به خود تابع چهار فضیلت اصلی – حکمت – میانه روی – شجاعت و عدالت قرار دهد .
تنها چنین شخصی شهروندی کامل است زیرا او یاد گرفته است که چگونه به طور صحیح حکومت کند و تحت حکومت قرار گیرد .
انسانهایی که با هماهنگی روانی اشباع شده باشند ، وظیفه خود را به صورتی مطبوع انجام می دهند و در تشکیل یک جامعه خوب کمک می کنند .
پس از توجه به این مبنای کلی – اگر ما کوشش کنیم تا پایه های مهم را در فلسفه تربیتی افلاطون مشخص سازیم ،کشف خواهیم کرد که این فلسفه اصولا مبتنی بر چهار مفهوم اخلاقی اندیش ، حکمت ، خدمت ، و رهبری سیاسی است .
در شرایط عادی شخصی که واجد ارزش است ، امید دارد که خوشبخت شود و ثروت و افتخار کسب کند .
همان طور که یونانیان خیر و زیبایی را مانند فروانی یک نیروی مقدس تلقی می کنند ، ارزش و زیبایی نیز قرابت دارند زیبایی تنها آرامش و تزئین نیست ، زیبایی هماهنگی و کفایت را نیز ارائه می دهد .
معماران جدید که تلاش می کنند اثر خود را به صورت ساختاری واحد و متناسب جلوه دهند به مفهوم ارزشی افلاطون نزدیک شده اند .
از نظر افلاطون به دست آوردن کمال بدون اینکه فرد بداند چگونه قصد خود را به واقعیت منتقل کند غیر ممکن است در نتیجه بصیرت در حال رشد در زمینه ماهیت حیات باید به عنوان یک نیروی تحریک کننده در تعلیم و تربیت انسان مورد نظر قرار گیرد .