دانلود تحقیق حافظ شیرازی

Word 139 KB 20546 10
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • " حافظ " در بلندای اعتراض و اندرز
    انسانهای وارسته اززاویه والای دیدگاه خویش نمی توانند هم نوع و بنی آدم را درپستنای خواسته های نفسانی و حضیض حقارت های حیوانی مشاهده نمایند .
    با این تعریف ، فریاد اعتراض لسان الغیب رو به سوی اشرف مخلوقات بازتاب طبیعی روح بزرگ انسانی رسته ازبند است انسانی که صفیرنیوش کنگره عرض گشته و خود را مسئول ابلاغ این صفیربه خلق می داند انسانی که ازغبارراه را تا رسیدن به خورشید پشت سرنهاده و دلش کانون انتشار نور به آفاق گشته است .بعد از این ، نور به آفاق دهم از دل خویش
    که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
    نوع هر ابلاغ مخاطب خاص خود را می طلبد و شعاع ابلاغ انسانها به یکدیگر بستگی تام به کمال روحی ایشان دارد .

    یعنی هر چه انسان کامل ترگشت ، مخاطبان وی به موزارات تعدد و کثرت خواهند یافت و آنگاه که ابلاغ گرشخصی یا لقب لسان الغیب باشد طبیعی است که خطاب وی دایره وسیع جهان و جهانیان را شعاع خواهد زد .
    در پیامد مطلب مشروح تر درباره رازکلمات بحث خواهد شد اکنون اما جهت آمادگی ذهن بالا شاره باید نوشت رسول مامور ابلاغ است.

    آن کس که به راز کلمه الله ره یافت مامور ابلاغ کلمه توحید است(پیامبران الهی)؛ و کسانی دیگر که در پرتو رهیافت پیامبران موفق به کشف راز کلماتی دیگر درحیطه همت و استعداد خویش می شوند باید در ابلاغ آن جهد و استقامت می ورزند .

    که حافظ نبود بر رسول غیر بلاغ .
    و خاستگاه فریادهای خواجه محققا دریافت چنین رازی است و اهتمام عظیم وی بر نجات انسان از یوغ تمام اسارتهای مادی و تعلقات خاکی و دنیوی لازمه این دریافت است.

    ومی بینیم که تهمتنانه و بی محابا نخست آن را که رفتار و کردارشان تاثیر مستقیم در تربیت خلق دارد( دستگاه حکومتی) و سپس وابستگان و کارگزاران حکومت ( قاضی ، فقیه ، محتسب ، شحنه ، مفتی ، عسس ، واعظ و ...

    ؛ یعنی آنان که بر عمود این خیمه تکیه کرده اند و زیر چتر آن سایبانی برای حشمتها و عشرتها خود یافته اند)، آنگاه مردم تحت نفوذ ایشان (ملت) را در تمام دیوانش با هشدارهای پیامبرانه به هدایت و رهگشایی می نشیند و چراغ تابان شعرش را که شعله از سوی خورشید سوز دارد کار افزار رهایی خلق از چنگال هر چه جز حق است قرار می دهد و دراین راستا حتی از ملامت نمودن صریح و انتقاد کردن بی شایبه ازخویش نیز مستمسکی عاقلانه می سازد تا پذیرش انتقادش بر مذاق کژراهان، تلخ وتند ننمایند.

    بدینوسیله با قلمداد کردن خویش در زمره و شمار آنان فریادش را سهل و رسا با قوسی آسمانگیر به گوش همگان از عوام وخواص می رساند .
    چه بسیار اتفاق افتاده که لسان الغیب بنا به دلایلی نمی توانسته مستقیما شخص و یا جمع مورد نظرش را به شلاق انتقاد بکشد لاجرم خود را نیز در همان طیف و ردیف گنجانده آنگاه بی ترس از هیچ عقوبتی بدین شیوه بخردانه تازیانه غریوش را برگرده کجتابان خونین نموده است ، بدین گونه فشرده و فسرده بانگ اعتراضش را که از رهیابی به راز کلمات ریشه گرفته دلنشین و گوشنواز در زیر گنبد مینا به یادگار نهاده است.
    چه بسیار اتفاق افتاده که لسان الغیب بنا به دلایلی نمی توانسته مستقیما شخص و یا جمع مورد نظرش را به شلاق انتقاد بکشد لاجرم خود را نیز در همان طیف و ردیف گنجانده آنگاه بی ترس از هیچ عقوبتی بدین شیوه بخردانه تازیانه غریوش را برگرده کجتابان خونین نموده است ، بدین گونه فشرده و فسرده بانگ اعتراضش را که از رهیابی به راز کلمات ریشه گرفته دلنشین و گوشنواز در زیر گنبد مینا به یادگار نهاده است.

    می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری ، همه تزویر می کنند * آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بیانداز و برو * حافظ این خرقه بینداز، مگر جان ببری کاتش از خرمن سالوس وکرامت برخاست * شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش گربدین فصل و هنر نام کرامات بریم * نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم دلق ریا به آب خرابات بر کشیم ملاقات های حافظ از خویش در صف سیاهکاران آن چنان تواسعی در اشعار وی دارد که وی را مظلومانه می توان متهم و منتسب به اندیشه ملامتی کرد .

    حال آنکه شمس الدین محمد عراقی است که به اقرار خویش به هیچ بد مطلقا میل نمی کند تا جایی برای ملامتش باشد : ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است کار بد ، مصلحت آن است که مطلق نکنیم دایره انتقاد و اعتراضات حافظ دولت ملت را به شکلی یکسان در بر می گیرد و خواجه همچنان که حکومت و حکومتگزاران را درمد شعاع انتقاد غافل از اعتراض به زاهدان خشک باطن، عابدان سالوس باز، صوفیان غیر صافی، موقوفه خواران ریاکار، که قشر عظیم مردم روزگارش را متشکل شده اند نیست.

    با محتسبم عییب مگویید که او نیز پیوسته چو ما، در طلب عیش مدام است واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید من اگر مهر نگاری بگزینم، چه شود؟

    قاضی شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد پاردمش داز باد این حیوان خوش علف بیا که خرقه من گرچه رهن میکده هاست زمان وقف نبینی به نام من، در می باده با محتس شهر ننوشی، زنهار بخودره باده ات و سنگ به جام اندازد درین صوفی وشان دردی ندیدم تکه صافی باد عیش درد نوشان این دلق پوش صومعه، نقد طلب مجوی یعنی زمفلسان سخن کیمیا مپرس تورق در دیوان وی ما را به مواد متعدد از عزلهایی خواهد رساند که نیمی از ابیات آن در انتقاد و اعتراض از فرد یا گروهی است که خود نمایند و نمودار فرود و فراز اخلاق اجتماعی و امت اند.

    جهت ارایه نمونه درچهار بیت از غزل هشت بیتی زیر شاهد یکی از همین موارد هستیم : واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند ، آن کار دیگر می کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه فرمایان، چرا خود توبه کمتر می کنند؟

    گوئیا باور نمی دارند روز داوری کاین همه تقلب و دغل در کار داور می کنند؟

    یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک واستر می کنند ملازمت با سلوک و در نتجیه رهیافت به راز کلمات دریافت خواجه را از کل هستی تغییر و تکامل بخشیده و چشمش را در آنچه در پیرامون او می گذرد شعاعی فراسویی داده است.

    آنچنان که هیچ خطایی را ازهیچ کس در نظرش پوشیده نمی گذارد و لاجرم این مقدار از هشدار واخطار را که در شعر وی می خوانیم درمیان شعرا بویژه غزلسرایان دیگر مشاهده نمی کنیم.

    وی نازکانه هر سوی می چمد و آنچه را که مغایر با شئون اسلام و بر خلاف اصول ایمانی و دولت و ملت نظاره می کند صریحا و بدون کتمان و پرده پوشی ابراز می کند و هیچ انسانی فرودست و یا فرادست را نمی یابی که همبر با حافظ لیکن مخاطب نقد و کنکاش وی نباشد.

    حافظ نشیب و فرازها را خوب می بیند و خوب تر بیان می کند خوب دیدن لسان الغیب به دلیل چشمی است که از سلوکی چهار ساله به وام ستانده لیکن خوبتر گفتن خوبتر سرودن و از همه اینها برتر به عمیق ترین صورت ممکن القا کردن و رسوب و رخنه دادن کلام دردلها و جهانها همچنان که گفتیم دلیل شگرف دارد دلیل شگفت چون شناخت راز کلمات.

    برخورداری از دولت چنین موهبیت است که این ظن را در ذهن توقیت می کند که به راستی آیا حافظ شعرش را در همین دنیا سروده است؟

    در همین دنیا کوچک و محدودی که ابعادش را می شناسیم: کار آن چنان عظیم است که تصور انجام آن در کوچکی دنیا درست به مثابه ساختن سفینه ای فضایی در کارگاهی است به مساحت یک اقتاق و چنین است که نیش کلامش نیز نوش می نماید و غریو اعتراضش موسیقی نسیم را تداعی و همرهی می کند و ما را درهر حال و ماقم مقبول و خوشایند واقع می گردد.

    همچنان که در سطور پیشین مطلب آمد شناخت راز کلمات است که حافظ را رسول ابلاغ نموده و خاستگاه اعتراضات دلنشین و گوشنواز و قابل پذیرش او گشته است.

    شرحی مختصر بر موضوع شناخت راز کلمات کمک شایانی برای جمع بندی مطلب خواهد بود: هر کلمه دارای معنا مفهوم و تجریدی است در احساس نمودن درد جسمانی یعنی درک معنای کلمه درد حیوان و اسنان مشترک اند و در احساس درد فقر یعنی درک مفهوم کلمه درد تجرید کلمه درد انسان برتر از انسان معمولی متمایز می شود.

    حال چنانچه شاعری به درک معنا مفهوم و تجرید کلمه درد جمعا نایل شد در حقیقت به راز این کلمه دست یافته و جان آگاه چنین کلمه ای گشته است در این موقعیت است که القای بار عمومی کلمه به خاطب با مخاطبان هماره با توفیق کامل خواهد بودهمراره با توفیقی حافظانه نیز در چنین شرایطی است که با وجود اختلاف ساختار مفهومی و تفاوت بافت مضمونی هیچ گونه گسل بیانی در معماری کلام خواجه مشاهده نمی گردد و این همه تنها به دلیل آگاهی و ادراک حافظ از راز کلمات است.

    گویی شناخت راز کلمات حلقه های زنجیره زرینی است که دیار عظیم شعر وی را به هم می بافتد.

    باری ...

    کلمه در عرصه راز است که نهات و پایانی ندارد و بیکرانه است و ما را تا اعماق هستی هر شیی و عنصر و بلندای ارتفاع در هر مجرد و مطلق امتداد و آگاهی می دهد.

    شاعری که راز کلمات راکشف نمود هماهنند پزشکی است که از راز خواص داروها مطلع است و یقینا مخاطبش را از تنگ نها ها و بن بستهای عینی وحسی رهایی خواهد بخشید.

    حافظ چون شاعری عارف و شناسی خداست تواضعش نسبت به مخلوق او بیشتر است و درکشاکش چنین تواضعی طبعا اشراف مخلوقافت پروردگار یعنی انسان را نمی تواند در هیچ کدام از دو موضوع ظالم و مظلوم تماشاگر باشد لاجرم به فریاد اعتراضش بر این هر دو شایسته و سزاوار است.

    خاستگاه فریادهای لسان الغیب حضور در چنین پیشگاهی است حضور در ساحت شناخت راز کلمات زیرا آن که راز کلمه را کشف کرد نمی تواند ساکت باشد نمی تواند حنجره اش را امانگاه سکوت سازد.

    و " حافظ " شاعری است که راز کلمه هشدار و تنبه را در چرخش ها و چالش های کهکشانی ذهن و دل خوب کشف کرده است و به راستی که بدون حضور حافظ در صحنه شعر پارسی این پهنه در چنان کاستی ای از فریاد اعتراض اسیر می بود که خوشایند هیچ فکر آزاده و علو جویی نمی توانست باشد .

کلمات کلیدی: حافظ - حافظ شیرازی

حافظ شيرازي خواجه شمس الدين محمد حافظ به سال 792 هجري قمري در شيراز که خاک عنبر آميزش عشق مي روياند وباغهاي سرو سر به فلک کشيده اش صاحبدلان را درس ايستادگي و آزادگي مي داد، ديده به جهان گشود. پدرش کمال الدين از مردم تويسرکان يا بهاءالدين از ا

خواجه شمس الدين محمد بن محمد حافظ شيرازي (حدود ???-??? هجري قمري)، شاعر و غزلسراي بزرگ قرن هشتم ايران و يکي از سخنوران نامي جهان است. بسياري حافظ شيرازي را بزرگ‌ترين شاعر ايراني تمام دوران ها مي‌دانند. بيشتر اشعار حافظ غزل مي‌باشد و بن‌مايه غالب غز

خواجه شمس الدين محمد بن محمد حافظ شيرازي (حدود ???-??? هجري قمري)، شاعر و غزلسراي بزرگ قرن هشتم ايران و يکي از سخنوران نامي جهان است. در خصوص سال دقيق ولادت او بين مورخين و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبيح الله صفا ولادت او را در ??? (تاريخ ادب

مقدمه مقدمه اي که مي نويسم درباره سرور بزرگ ما ، شخص فرشته خوي ، مايه افتخار دانشمندان ، استاد استادان ادب ، معدن لطايف روحاني ، گنجينه معرفت ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي است . شاعري که مذاق عوام را با سخنان شيوا ، شيرين کرده و دهان خواص را با معا

آرامگاه حافظ در شب خواجه شمس الدين محمد بن محمد حافظ شيرازي (حدود ???-??? هجري قمري)، شاعر و غزلسراي بزرگ قرن هشتم ايران و يکي از سخنوران نامي جهان است. در خصوص سال دقيق ولادت او بين مورخين و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبيح الله صفا ولادت او ر

ما در طول سال تحصيلي با کتابهايي رو به رو مي شويم از جمله‌ي اين کتابها کتاب ادبيات فارسي است که شامل انواع شعرها مي باشد و منبع اين شعرها شاعر گرانقدر و گرامي است که حافظ شيرازي نام دارد . حافظ شيرازي يکي از بهترين شاعران گرانقدر به حساب مي آيد که ا

حافظ شيرازي خواجه شمس‌الدين محمد بن محمد بن محمد شيرازي متخلص به «حافظ» و ملقب به « لسان‌الغيب» و « ترجمان الاسرار» از شاعران بزرگ غزلسراي ايران در قرن هشتم هجري است. اجداد او اصلاً از کوپاي « کوهپايه» اصفهان بوده‌اند و نياي او در ايام حکومت اتاب

حافظ تصويري از تذهيبي از نسخه? خطي ديوان حافظ که در موزه? لندن نگهداري مي‌شود خواجه شمس الدين محمد بن محمد حافظ شيرازي (حدود ???-??? هجري قمري)، شاعر و غزلسراي بزرگ قرن هشتم ايران و يکي از سخنوران نامي جهان است. بسياري حافظ شيرازي را بزرگترين شاعر

مقدمه مقدمه ای که می نویسم درباره سرور بزرگ ما ، شخص فرشته خوی ، مایه افتخار دانشمندان ، استاد استادان ادب ، معدن لطایف روحانی ، گنجینه معرفت ، شمس الدین محمد حافظ شیرازی است . شاعری که مذاق عوام را با سخنان شیوا ، شیرین کرده و دهان خواص را با معانی دلربا نمکین ساخته است . هم ظاهر بینان را با خود آشنا کرده و هم ذهن معرفت جویان را روشنی بخشیده ، در هر واقعه ای ، سخنی مناسب حال ...

حافظ شیرازی خواجه شمس‌الدین محمد بن محمد بن محمد شیرازی متخلص به «حافظ» و ملقب به « لسان‌الغیب» و « ترجمان الاسرار» از شاعران بزرگ غزلسرای ایران در قرن هشتم هجری است. اجداد او اصلاً از کوپای « کوهپایه » اصفهان بوده‌اند و نیای او در ایام حکومت اتابکان سلغری از آنجا به شیراز آمد و در همان شهر متوطن شد، و نیز چنین نوشته‌اند که پدرش « بهاء الدین محمد» بازرگانی می‌کرد و مادرش از اهل ...

انواع آن به فارسي «گوجه برغاني»، «آلو سياه»، «قطره طلا»، «آلو بخارا» و در کتب سنتي نامهاي عربي آن، از جمله : «اجاص» و «برقون» آمده است. آلو از نظر طبيعت، سرد و برگ آن سرد و خشک است. 1 آلوي تازه، ميوه خوبي براي بدن مي باشد. آلو حافظ مغز و آرام بخش م

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول