هانس هولین در سال 1934 در وین اتریش به دنیا آمد.
از اولین روزهای ابتدایی مدرسه، یک استعداد خوب نقاشی از خود آشکار کرد.
اگر چه او به عنوان حرفه ی اصلی خود معماری را انتخاب کرد، اما کارهای او در رابطه با هنر در خیلی از کلکسیون های رسمی و خصوصی دنیا موجود است.
شخصیت او خیلی بیشتر از یک معمارتوصیف می شود.
هنرپیشه، نویسنده، معلم ، طراح وسایل خانه و ظروف نقره این.
او از دانشکده ی هنری فاین مدرسه ی معماری در وین در سال 1956 فارغ التحصیل شد .
او موفق به کسب هزینه تحصیلی شد که به او فرصت سفر به آمریکا را می داد.
او از موسسه مهارت های فنی در استان شیکاگو فارغ التحصیل شد و مدرک استادی خود را از دانشگاه کالیفرنیا در سال 1960 گرفت.
در طول چنین سال هایی او توانست که معمارهای مورد علاقه ی خود را دیدار کند و در کنار آنها درس بخواند از جمله ی آن ها می توان به مارکون در روح، فرانک لیود رایت و ریچارد نئوترا، نام برد.
کنجکاوی از ویژگی های خاص او بود که وقتی شنید در آمریکا هفت دهکده و یا شهر به نام وین است، توانست وقتی پیدا کند تا تمامی آن ها را دیدن نماید.
این هنگامی بود که او با شولت دست دوم خود به این مسافرت های می رفت.
بعد از کار در شرکت های معماری در سوئد و آمریکا، او در وین مستقر شد جایی که برای اولین بار کاری در 1965 انجام داد که مجله ی معماری اینگونه آن را توصیف کرده است.
«اگرچه کوچکتر از ا ولین دستمزد است.
یک مغازه و اتاق نمایش با 12 فوت وسعت برای یک شمع ساز.» آنها آن را اضافه کردند هرچند « این برای مشتری های علاقمند و مکان برجسته را»یکی از خیابان های معروف وین را به ارمغان آورد.»
نام شمع فروشی رتی هنر هولاین و با این دستمزد کم یک توجه بین المللی برای او ساخت.طوری که جایزه رنیلور به مبلغ 25000دلار به او تعلق گرفت.
این برای اولین بار بود که در طول یک دهه این جایزه برای کاری تعلق می یافت که خیلی ارزش آن پایین تر از مبلغ جایزه بود.
در سال 1970 او را به خاطر اولین کارش در نیویورک مورد ستایش قرار دادند در گالری ریچارد فین در فبریه 1970 یک مجله ترقی خواه یک مقاله در مورد یک ساختمان منتشر کرد، «معماری فابرگی» و بعد از آن هولاین یک طرح ترکیبی طراحی کرد.
«یک حس معمارگونه ی فضاسازی با یک هنر زرگرانه برای ساخت یک محیط عالی برای هنر»
یک مقاله دیگر به نام هولاین چاپ شد در مورد «یکی از معدود معماران معاصر باهنر، لطافت طبع و پشتیبانی مالی برای بازسازی اتاق خواب خصوصی معبد وریسل›› و این برمی گشت به شاهکار اولیه هولاین شمع فروشی.
دور از تعجب نیست که دیگر کارهای او در این سطح تخسسی باشد که شامل 2 فروشگاه جواهر فروشی برای شولین در وین است که دوباره مورد تحصین ملی قرار گرفت.
اخیراً او به اتمام رسانده است یک مغازه ی جزئی فروشی را برای شرکت بک در برج ترامپ در نیویورک.
به تدریج، بیشمار طرح ها و مطالعاتی در دیگر زمینه های از یک خانواده و محل اقامت تک نفره، به یک خانه ی آپارتمانی و دفتر و موزه کشیده خواهد شد.
در سال 1978 یک دفتر توریستی را در وین او به اتمام رساند .
در ابتدای 1982، موزه ی مونی یسپال آبتبگری در مونچن گلاوباخ نزدیک دوسلدوف به اتمام رساند این کار بزرگ برایش بیشتر تشویق و فرصت اصلی فراهم کرد برای پروژه های یکسان طبیعی .
در سالی که او برنده ی جایزه ی پریت کر شد، او دو مسابقه ی بین المللی را برنده شد.
یکی برای موزه ی هنرمدرن در فرانکفورت ، بعد از به اتمام رسیدن آن دیگری برای میدان فرهنگی در برلین .
اگر چه در همان سال طراحی کرد او نمایشگاه فرهنگی در وین را به نام «خواب و واقعیت».
که در وین گشوده شد و سپس در چندین کشور دیگر نیز گشوده شد.
یکی از بهترین شناخته شده های او برای باز کردن موزه ی کوپر- هویت در نیویورک بود «تغییر شکل انسان» در نمای ظاهر آن بود.
در ابتدای 1982، موزه ی مونی یسپال آبتبگری در مونچن گلاوباخ نزدیک دوسلدوف به اتمام رساند این کار بزرگ برایش بیشتر تشویق و فرصت اصلی فراهم کرد برای پروژه های یکسان طبیعی .
اگر چه در همان سال طراحی کرد او نمایشگاه فرهنگی در وین را به نام «خواب و واقعیت».
یکی از بهترین شناخته شده های او برای باز کردن موزه ی کوپر- هویت در نیویورک بود «تغییر شکل انسان» در نمای ظاهر آن بود.
هولاین اخیراً پیشنهادی داشته است از طرف بیل لیسی، منشی جایزه ی پرتیکر و نویسنده ی کتاب 100 معمار معاصر مبنی بر این دادن طرحی برای یک رشته ی جدید از موزه ی سالومون آر.
گاگن هیم در سالزبرگ.
با خاصیت دوگانه ی طراحی انسان و حالت طبیعی صخره های عمودی شبیه به اتاق و با چراغ ها و پرتو افکنی تماشایی، هولاین یک بار دیگر ثابت کرد ذوق و استعداد خویش را برای با سلیقه بودن و هیچ بودن کارهایش.
در اوایل سال 1963 هولاین در مجله ی هنر+معماری گفت « امروز برای اولین بار در طول تاریخ زندگی انسان» در این لحظه که علم بی اندازه گسترده شده و تکنولوژی پیشرفته در اختیار ماست، ما هر آنچه را که می خواهیم می سازیم، کارهای معماری از خود بجا می گذاریم که با تکنیک قابل مشخص شدن نیست، اما از علم و تکنیک بهره می جوید.«البته به وسیله معماران قهار امروز، انسان شاهکار دنیای بی کران است.» همانطور در سال 1963 بود که هولاین ، همراه والترپیچلر ، دو مدل از شهرهای رویایی که لیسی در کتابش توصیف کرده بود ارائه دادند.
«پله ها و میدان غول پیکر، این پروژه در طراحی منطبق بر احتیاج بود، زیبایی رایج را داشت و ادعای دوستی بود با این طرح بود که دوباره معماری به عنوان یک هنر در نظر گرفته شد.» نقل قولی از هیئت داوران جایزه ی پرتیکر هیأت داوران جایزه ی پرتیکر هانس هولاین را به عنوان استاد حرفه خودش شناختند – کسی که با لطافت طبع و ذوق منحصر به فردی از میان دنیای گذشته و سنتی دنیای جدید را منعکس می کند طوری که منحصرا شبیه به همان حالت قدیمی را دارد.
معماری که همچنین یک هنر پیشه است، او استعداد خوبی در طراحی موزه که بعدها آن مکانی می شود که دیوارهایش حاکی از هنر دست های اوست، هر چند در نوع ترسیم آن از رنگ های مختلف در طراحی موزه ها، مدارس، فروشگاه ها و خانه های رسمی، از آمیختن رنگ ها و دیوارهای خشن گریز نمی کند، یک حالت سخت تزکیه مطالب جزئی و هیچگاه ترسی از جمع آوری با هم سنگ های مرمری باستانی و آخرین مدل پلاستیک ندارد.
هیأت داوران بر او درود می فرستند به عنوان معلم عالی کسی که با جوان ها بحث می کند بنا به تجربه های خود برای کسب شانس های بزرگ و اطمینان کامل می دهد که طراح نه ولی اجزاء طراحی شده اهمیت بالایی دادند.
او به طور استوار ادامه می دهد به تمرین آنچه که اظهار داشته بابت معمار مورد علاقه خود در حدود ربع قرن پیش در شروع حرفه متفاوتش گفت: « ما به مردان سخت کوشی سازنده تبدیل می شویم.» نکاتی در مورد وین: وین شهر زادگاه هانس هولاین ، مجموعه ای از حوادث و رخدادهایی بود که باعث شد این شهر بهترین شهر طراحی شده در سطح جهان تبدیل شود و یکی از مناطق جالب توجه و زیبا و مناسب برای زندگی و تفریح است.
تناقض هایی که شما را بهتر بر می انگیزد بهتر است به عنوان مثالی باشد یا دو حادثه ی شهری؟
خیلی خوب، پس : با حفظ دیوارهای باستانی، مستحکم شده تا میانه قرن 19، وین در آخر آنها را خراب کرد و فضایی فراهم ساخت برای ساخت ساختمان های زیبای عمومی، پارک و گردشگاه.
بدین گونه اشتباهی رخ داد برای فعالیت های خردمندانه اما در یک زمان طرح جدید شهری در قرن نوزدهم پخش شد، که مناسب بود برای پایتخت فرمانروایی پهناور، بعد از جنگ جهانی دوم کشف شد که پایتخت یک کشور کوچک بوده است.
بدین گونه :فعالیت خردمندانه نقشه ی شهر یک اشتباه بزرگ بود.
خیلی از این بدشانس ها در طول قرن ها باعث سقوط وین شد و به خاطر هر کدام از آنها که با چند اتفاق مخفی دیگر ترکیب می شد.
به خاطر این فراوانی بوده که باعث شده خیلی جک در مورد شهر گفته شود که خود مردم وین کوچک به شمار می آید.
یک تفکر مربوط به لطیفه های همیشگی تکرار شده مربوط به تأثیر شرایط نا امید کننده وین است.
اما جدی نیست و دیگر تفکر، همچنین مربوط به مجلس وین می شود به علت تحریک اروپا برای متحد شدن بعد از سقوط ناپلئون «که توبیخ شد» از طرف فرانسوی ها به علت رقصیدن به جای کار کردن بر کار محوله.
واقعاً رقصیده!
و رسوایی در مقابل تماشاچی ها به بار آورده اما ما هیچ راه شناخت دیگری نداریم، حتی اگر مجلس رقص به پاکرده باشد.
خیلی بهتر است به خاطر صمیمیت آنها.
برای جدی بودن باید به طور طاقت فرسا کار کرد، و هیچ چیز در وین نیست که تاریخچه دوری داشته باشد برای اشاره کردن که همیشه احساس می شود.
یک آرزوی بزرگتر برای جدی بودن طوری که به یک خانم خوشکل همیشه فکر می کند.
بدقیافه است.
بدون هیچ دلیلی، بنابراین وین به تدریج به نظر می رسد که در برابر چشم جهانیان قرار می گیرد یک واژه مترادف برای موزیک، شراب، زن ها، و موسیقی واقعی برای تمام خوش گذران ها، موسیقی «جان استراس» برای احضار کردن در آمریکا به کار برده می شود.
این به عنوان یک شهر دست نخورده به حساب می آید که قادر به یک برتری خاص است خواه برای رقص، یا برای دیگر مسائل: شیرینی میت شلاگی و شاید همچنین برای هنر و معماری میت شلاگی.
گستردگی، تهدید ها، به طور جدی نیست.
حقیقت این است که البته که خیلی از مردم وین شبیه مردم لندن و نیویورک هستند.
شهر بزرگتر، بیشتر ماباید بر گارد خود محافظت کنیم .
برای کاهش این، برای اعتقادات خود، برای رفتار یک نواخت شناخته شده.
یک وین تیره وجود دارد همانطور که جایی برای رقص وجود دارد، یک جای معمولی و پیش پا افتاده، بدبختی های هر روزه در مقابل تفریحات، مردم بی عاطفه، شهروندان سخت کوش ما خوب به یاد داریم که وین که اغلب ما آن را انتخاب می کنیم.
تنها مورد علاقه ی ما است و صرفاً ساکن آنجا نیستیم.
هرچند یکی از موارد شک برانگیز این است که مقداری فریب خوردگی طبیعی در اکثر سایت های وین وجود دارد، به خاطر این است که یکی از قدیمی ترین مکان های اشغال شده در جهان را داراست.
8 یا 10 هزار سال پیش اجداد عصر حجر، ما قبلاً ساکن شدند در یکی از محوطه های طبیعی که نزول می کند از دامنه های کوه های آلپ برای حاصلخیزی بی اندازه آبگیر اروپای شرقی.
همچنان که سه رودخانه پهن می شده است.
رود دانوب، و نزدیک سرچشمه ی خود جایی که اولین وسایل کشاورزی سر هم شد: سنگ ها صیقل داده شدند.
برای ابزار و اسلحه ، کوزه گلی برای نگهداری دانه و آب استفاده می شد.
تشکر از این که به مختصری از تاریخ غیر مستقیم تهیه چنین وسایلی مصنوعی توجه کردید.
ما کشف کردیم حضور نسل رومی ها را در آن مکان و عقب نشینی ناخواسته آنها قبل از پیشروی دسته ی ترکان ، مغول ها و ترک های خشم آلود کسانی که هنوز امروز هم وجود دارند.
قرن هفدهم و وین رامحاصره کرده اند، جایی که برگردانده شدند از جای دروازه ها یک شکست زمانی، و آنجا را ترک کردند، درست شبیه به خیلی غنیمت های جنگی، هزاران کیسه قهوه، و سپس در دل مردم وین یک تعصبی به وجود آمد نسبت به قهوه که هیچ گاه از بین نمی رود.
معماران و طراحان وجود دارند که هیچ چیزی به کشیش و پرفسورها نمی گویند.
کسانی که در ایده آلیسم خواهان تظاهر به عالی شدن شهر از حالت خوب فعلی آن می شده است اما افسوس!
ولی گواه و مدرک تاریخی شدیداً خلاف آن را ثابت می کند.
به راستی همیشه مواردی که شهرها را عالی نشان می دهد از نظر تناسب در مقابل فساد آنها می توانند حمایت کنند بدون آن که از این کار شانه خالی کنند.
به هر جهت ممکن است به طور دیگری باشد، رم، پاریس، و وین سال ها مورد توجه جهانیان بوده است.
وقتی که آنها به طور گسترده ای مشاهده شده اند.
برای نزول بی انصافانه نسبت به زمان مقایسه ی لحظه ی قبلی آنها: خارج از ترکیب شدن توده ی فساد و جهش آن به فلورز دومالی.
ما فراموش کرده ایم نسبت به خطر خودمان که کلمه «فرهنگ» از سطح جهان و دنیوی است و ضمناً احتیاج به یک منبع غنی از حیوانات و سبزیجات داریم.
هنوز می گوییم دوست داشتن استوار می کند.
توجه را در مکان پس مانده ها:برای بهتر بودن یا بدتر بودن، پس هنر این کار را می کند.
وین در اغلب قرون بد نام بوده است.
برای هم فساد اخلاقی و هم به خاطر انرژی که این فساد هنر پیشه ها نویسنده ها و خواننده ها را آماده می ساخت.
بعدها وین به عنوان پایتخت یک فرمانروایی بزرگ درست شد.
در هر شهر بزرگی، برای افراد منحصر به فرد وجه تمایز قایل می شوند کسی که به نظر می رسد سرنوشت ساز است و هیچ گاه دیگر چنین کاری را تکرار نمی کند.
در وین از ابتدای قرن حاضر، بیشتر اشخاص که وارد تاریخ شده اند.-کلمیت، چیله، کوکوشکا، وینگنستین، کراس، ماهلر و دیگران- به خوبی شناخته شده اند.به وسیله ی مردم، اما دو تا از برجسته ترین آنها، فرود و شینتزلر، که دوستی و رفاقت صمیمانه ای داشته اند.
مطمئناً همیشه همدیگر را در خیابان می دیدند: شاید با چشم هم دیگر را می دیدند، شاید کلاهشان را در مجالس مختلف با یکدیگر عوض می کردند.
با وجود چنین شهرت دوطرفه ای باید ملاحظه شود تا آن ها را جدانگاه داشت.
برای فروید خیلی مشکل بود که رابطه ی دوستی خود را بشکند.
رابطه ای که بیشتر از دارایی اش به آن وابسته بود تا یک رابطه ی دوستی.
بعد از جنگ جهانی اول، دو معمار برجسته ی وینی، رودلف اشتایدر و ریچارد نئوترا، عازم دنیای تازه ای برای یک سال شدند در حالی که جدا شدند.
هردو متوقف شدند در شیکاگو، هر دو برای فرانک لیواد رایت و هر دو جنوب کالیفرنیا ساکن شدند و شهرت به دست آوردند اگر شانس مالی در آنجا نداشتند.
این قسمتی از زندگی اشنایدر ونوترا بود که در اواخر سال 1920 هنوز یک معمار برجسته ی وینی نیز، هانس هولاین ، قدم در راه آنها گذاشت.
_شیکاگو، فرانک لیود رایت، کالیفرنیا.
امروز عصر ما لیوان هایمان را در حال تبریک بالا بردیم و شهربندری او با هم رشد کند.
بعد از سال ها، خیلی فرصت برای ما پیش آمده بود.
در خارج از وین چوبی اما مطمئناً هیچ کدام از آنها نمی توانست ما را آنقدر خوشحال کند که این یک مورد کرد.
سخنرانی قابل قبول هانس هولاین من به شدت می خواستم که از طرف هیات داوران برای کسب جایزه پرتیکر انتخاب شوم.
من هم احساس سربلندی میکردم و هم تمام تلاش و توجه خود را معطوف به هنر و معماری کردم که به طوریکه کاملاً درک شد و قدردانی کامل در راه بسیار عالی در تمام عمرم انجام گرفت.
اون لحظه ی بزرگی برایم بود و من بسیار خوشحال بودم که در اینجا برایم اتفاق افتاده بود.
در لس آنجلس، در آمریکا این کشور بزرگ که من در آن کراوات زده بودم و در مقابل 50 نفر تماشاچی بودم از جمله ی خیلی از دوستانم که آمده بودند و در جشن شرکت کرده بودند.
من می خواهم از خانواده پرتیکر تشکر کنم، نه تنها برای همچنین مراسم خاصی –جایزه ای که به این کوتاه مدتی از طرف جهانیان برای جایزه ی معمار بزرگ.
و همچنین برای جزئیاتی که فراهم کرده بودند برای معرفی رسمی یک جشن واقعی و اتفاقی که برای همیشه در خاطره ها باقی می ماند.
سال های کار شدید نتیجه ی خود را داد به طوری که اصلاً انتظار آن نمی رفت.
من به طور طبیعی می خواهم از هیأت داوران تشکر کنم برای انتخاب آنها همچنین از افسران جایزه برای انتخاب همچنین جایزه ی ولایی و قطعه ی متنوعی.
آن معمار برجسته تاریخ دان هنری، به خوبی تجارت بین المللی، قضاوت دسته جمعی را انجام دادند و رای خود را بسیار عالی دادند و برانگیزنده ی اشخاص متقابل در یک جمع گسترده تر.
تشکر و قدردانی به تمام کسانی که دست اندر کار این جایزه بوده اند.
مخصوصا از برندان گیل کسی که نثر بی نظیر و پیراستن این مجلس و آرتور درکسلر، کسی که به کارهای اولیه ی من توجه خاصی نشان داد و علاقه ی خود را به کارهای من نشان داد و مرا خیلی تشویق کرد.
من همچنین می خواهم از تمام کسانی که در پیشرفت من دخالت داشته اند، شامل تمام استادان هم رسمی ها و غیر رسمی ها، هم تمام کسانی که در کشور پهناور که اکنون اینجا هستند و مرا یاری کردند و خیلی مهم می خواهم که از مشتری هایم تشکر کنم کسانی که این فرصت را دادند که کاری را که امروز مورد ستایش قرار می گیرد انجام دهم.
من مخصوصاً بعضی از آنها را دعوت کرده ام که از آنسوی اقیانوس آتلانتیک مخصوصاً برای امروز اینجا باشند برای این اتفاق رخدادی که همچنین مربوط به آنها نیز می شود.
من خیلی خوشحالم و سربلند که خیلی از دوستانم امروز اینجا هستند کسانی که این راه را قبل از من طی کرده اند.
شناختی که امروز من پیدا کرده ام این حقیقت را به آنها ثابت می کند، ثابت می کند به آنها در پشتیبانی ، تشویق و دادن فرصت به من.
کاری را که من انجام دادم نمی توان درک شود بدون کمک همدستان نزدیکم و اعضاء کارمندانم به آنها من این تشکر صمیمانه را در این موقع تقدیم می کنم.
اگر چه جایزه پرتیکر یک جایزه ی جهانی است و من آن را به عنوان اتریشی و یک فرد وینی قبول دادم اما همچنین یک جایزه ی آمریکایی است و من می خواهم که در این موقع قدردانی کنم به طور عمیق در برخورد با این کشور و تاثیراتی که این کشور بر من و کار من داشته است.
نه تنها من در این کشور درس خواندم بلکه مهمتر، برای من، جایی که مردم روح این کشور بسیار پهناور است و این مکانی تشویقی که نقش رول اصلی را در تفکرات من و روش من در مورد معماری بازی می کرد.
این رویداد متناسب بود که در موقعیت ابتدایی من در این کشور، بعد از تصمیم من مبنی بر عدم حضور در برج عاج لیگ دانشکده های پاپیتال، اما برای راضی کردن خودم با دیگری، شاید آمریکای واقعی، شیکاگو و آمریکا.
شیکاگو به من آموخت درسهایی در مورد مردم شهر و معماران بزرگ.
در کالیفرنیا من مدت زیادی بودم برای نحوه ی زندگی و هنر معماری و تکنیک شهرنشینی که برای من غیر متشابه و به اروپا بود برای من و خیلی از لحظه برای نیم قرن لس آنجلس برای من جذاب، و درک یک معبر جدید، و یک روحیه جدید است.
البته نکته های پنهانی شبیه وین دارد.
و یکی از دلایلی که من به اینجا آمده ام در اولین مکان احتمالاً همین نکات بوده است.
وقتی ابتدا من تحقیقم را گسترش دادم بر روی رودلف ام اشنایدر در این جا.
نسبتاً خیلی مهم برای من فشردگی زمین آمریکاست.
پهناوری وسعت این کشور به من انگیزه و ایده های مختلف که معنی آن سازه های انسان ساز در فضا هاست.
محیط انسان سازی که نه تنها یک مداومت دارد و یک تبادل چیز وجود داشته در گذشته است.
ولی خلق یک چیز جدید است.
یک مصنوعی منطقی مخلوط با حالت طبیعی.
من همیشه معماری را به عنوان یک هنر در نظر می گیرم .
برای من معماری اصالتاً یک مشکل نیست اما شرح یک حالت است.
از خلال دو قطب فعالیت معمار گونه که به عنوان تشریفات و معماری به عنوان معنای حرارت بدن، تحقیقات من یک کار کامل، برای برآورده شدن احتیاجات و تجملی است که همچنین یک فرم را احداث می کند.
همچنین من سعی کردم برای گسترش هدف و بازه ی هنرمندانه و طرح های معماری.
بنابراین استعداد من مقیم یک هدف خاص شد نه تنها برای طرح های بزرگ ساختمانی، اما بنا به اظهارات شما می توانید اندازه ی کوچکی حساب کنید.
مخصوصاً به نیاز زندگی .....نسبت به خانه، موضوع ها که شما احساس می کنید و لمس کنید.
نه تنها رابطه داشته ام به سرانجام کار، با پایداری، اما همچنین زودگذر و موقتی است.
به عنوان یک هنر پیشه من تنها مسئول خود هستم و می توانم استقلال در سطح بالایی ظهور پیدا کند.
به عنوان یک معمار مسئول هستم برای احتیاجات انسان ها و جامعه.
به طور متداوم طراحی کنم.
برای بقای فوری و برای بقای بعد از مرک.
زندگی و کار به عنوان یک هنر پیشه و معمار منعکس می کند موقعیت های اساسی انسانی را.
شاید این دیدگاه خیلی اروپائی و مخصوصاً وینی باشد.
این دوبینی و پیروی تشابه خاص خود را دارد در حالت ایستاده بر روی یک پا در یک دنیای مسن، در سنت، و با دیگران در دنیای جدید در دنیای جدید.
من با این روحیه می خواهم جایزه پرتیکر را قبول کنم به عنوان یک جایزه برای گذشته و یک انگیزه برای آینده.
این معمار اتریشی را هم جنکز پست مدرنیست می شناسند و هم سایر منقدان ، به ویژه منقدان اروپایی .
نخستین اثری از وی که به رغم منقدان در آن گرایشهای جدید هویدا شده است مغازه شمع فروشی کوچکی است به نام رتی که وی آن را به سال 1965 در وین ساخته است .
با نگاه نخست به نمای این مغازه می توان آن را اثری کاملا مدرن به شمار آورد – البته نه مدرنی که در سالهای بیست و سی قرن حاضر معمول بود ، بلکه مدرنی تکامل یافته و یخته که در سالهای شصت به منصه بروز رسید .
نمونه ای از این پختگی به کارگیری آلومینیوم یکپارچه در این نماست .
به یاد آوریم که تاثیر تکنولوژی در معماری به دو صورت تجلی کرد : یکی با بکار گرفتن شیوه های جدید ساختمان و سیستمهای تازه ساز و دیگری با به کارگیری مصالحی که استفاده از آنها در ساختمان سابقه ای نداشت مانند آلومینیوم و یا مصالحی که نوپا و زاییده تکنولوژی جدید بود ، مانند پلاستیک .بکارگیری آلومینیوم در نمای یک مغازه کاملا بی سابقه بود و از آن تازه تر شیوه ای که هانس هولاین آن را در طرح این نما مورد استفاده قرار داد : نه چون فلزی که با چکش تسلیم صنعتگر شود ، بلکه چون خمیری که به دست تندیسگر شکل گرفته باشد .
این نما در میان ، برشی دارد که با دو انتهای نیم دایره ای شکل خود چون کلیدی به نظر می رسد و یا چنان که منظور طراح آن بود دو R هستند که پشت به هم داده اند و معرف Retti که نام این مغازه است .
شکاف ویترینها نیز با زاویه قائمه در نما تعبیه نشده است ، بلکه دیواره های آن انحنا یافته و به تدریج در نما فرو می روند .
فام های گوناگونی که آلومینیوم در برابر نور می یابد –از خاکستری تا دودی تا آبی- با جلای فلزی که آلومینوم دارد تا اندازه ای شبیه انعکاسات نماهای شیشه ای است که قبلاً از آن صحبت کردیم و همان کیفیت جمع اضداد را به دیده می آورد.
اینها همه خصوصیاتی است که پختگی و تازگی مبتکرانه ای به این نما می دهد.
در عین حال، این نمااز توعی شیکی بوتیک مانند برخوردار است که محتملاً در معماری مدرن بی سابقه است و از همین رو آن را به پست مدرنیسم نزدیک می کند.
خصوصیتی دیگر کیفیتی است که در درون این مغازه ی کوچک به وجود آمده است.
چراغ هایی که با حباب های کروی شکل در میان مغازه از سقف آویزان هستند در آینه هایی که در پشت آنها نصب شده انعکاس می یابند و راهروی کوچک این مغازه را طویل و بی انتها به دیده می آورند.
محتملاً این مشخصترین کیفیت پست مدرنیستی این طرح است.
به یاد می آوریم که معماری مدرن همواره اخلاق و صداقت را تبلیغ می کرد و بنابراین trpmpe-L,olil (فریفتن چشم) که از کشفیات هنری رنسانس بود، در معماری مدرن- و نیز هنر مدرن- به کلی کنار گذاشته شد ولی در این طرح، معمار بدون ملاحظه ی این که فریفتن چشم مقبول معماری مدرن نیست، صرفاً به منظور جالب توجه ساختن طرح دوباره آن را به کار می گیرد.
نمونه ی دیگری از آثار هولاین، طرح وی برای جواهر فروشی شولین است که آن نیز در وین اجرا شده است.
نمای این مغازه از موزائیک سبزی پوشیده شده که نسجی پارچه گون و جالب توجه دارد.
این نما هندسی و منظم است و با ماده ای معمولی ساخته شده اما ناگهان دگرگونی دلیرانه ای می یابد: ترک و سوراخی نامنظم آن را به دو نیم می شکافد.
این شکاف نامنظم، مانند فروریختگی دیوار به نظر می آید نه طرحی که از سر قصد چنین ساخته شده باشد.
تو پنداری ناودانی حامل آب باران از بام این ساختمان شکسته و این خرابی را به بار آورده است.
ولی این خرابی در حقیقت بخشی از طرح است که گویای فاجعه ای است که «در اماتیزه» شده است و کارخود را که جلب توجه و فراخواندن مشتری است.
خوب انجام می دهد.
به راستی هولاین از یک عامل فنی و لازم برای این ساختمان- تهویه ی ساختمان- استفاده کرده و از آن یک موضوع هنری ساخته است.
لوله هایی که در شکاف نما دیده می شوند لوله های تهویه ی مطبوع هستند که درهر حال می بایستی دیوار نما را می شکافتند و راه به بیرون می بردند.
جنکز برای این که ثابت کند به روال معمول پست مدرنیست ها در این نما نیز از کنایه و استعاره استفاده شده، این شکاف را اشاره ای از شکاف مادگی گرفته است، همان گونه که برش روی شمع فروشی رتی را نمادی از رجلیت.
بسی حرف ها می توان زد!
ولی هولاین خود چنین اشاره ای را رد می کند.
وی در عین آنکه طرح خود را واجدعلامت و نشانه می داند که با بیننده ارتباط برقرار می کند، هر گونه قصه خوانی غیرمعمارانه درباره ی مقصود و محتوای این فروشگاه را در طرح آن انکار می کند و می گوید در این طرح همه چیز ناشی از ملاحظات معمارانه و عملکردی است، گو این که این سخن هولاین را با ناباوری باید شنید!
طرح هولاین برای موزه ی شیشه و سفالگری (موزه ی آبگینه) در تهران نیز خصوصیات پست مدرنیسم را به تعبیر امریکایی ندارد.
موضوع آن را می توان خلاصه کرد و گفت که طرح داخلی و دکور یک خانه ی اشرافی قاجار و تبدیل آن به یک موزه است.
هولاین در اینجا ترکیبات قابل توجه مانند گچبری ها ی روکوکو را در طبقه اول نگاه می دارد و در این طبقه ویترین ها را مجزا از دیوار می سازد.
بین طرح دو تالار طبقه ی اول و بین آنها و طرح طبقه ی دوم هماهنگی موجود نیست، علت حفظ و نگاهداری گچبری های طبقه ی اول ذکر شده است و ممکن است در تفاوت طرح طبقه ی اول و دوم قابل قبول باشد، اما در مورد دو تالار طبقه ی اول که هر دو دارای گچبری هستند صادق نیست.
به علاوه ویترین های مجزا از دیوار در طبقه ی اول سنگین و غیر مبتکرانه به نظر می رسند تو گویی در اینجا انرژی خلاقه ی هولاین که در طرح مغازه ی شمع فروشی رتی و جواهر فروشی شولین مشهود است، بسیار کاهش یافته است.
در هر حال همین عدم هماهنگی در طرح ممکن است به حساب پست مدرنیست بودن آن گذاشته شود.
جایی که ویژگی پست مدرنیستی هولاین کاملا به منصه ی بروز می رسد، طرح وی برای آژانس مسافرتی اتریش در وین است.
این طرح از چند نظر پست مدرنیست به شمار می آید.
نخست آنکه ترکیبی از قدیم و جدید است.
مثلاً بخش پایین یک ستون، کلاسیک یونانی یا رومی است و بخش بالایی آن برنزی و به شکل درخت خرما ساخته شده که سابقه ای متجاوز از یک و نیم قرن دارد.
جان نش به سال 1821 چنین سرستون هایی را در آشپزخانه ی پاویون شاهانه در برایتون به کار گرفت که ماده ی مورد استفاده در آن چدن بود.
دوم آن که اقتباس از یک مدل طبیعی ، درخت خرما، صرف نظر از منبع آن کاملاً تازه است و در معماری مدرن سابقهای و جایی ندارد.
در معماری مدرن از مدت ها پیش اقتباس از مدل های طبیعی کنار گذاشته شده بود، چون چنین اقتباسی توجه به تزیینات تلقی می شد که به صراحت و به شدت از جانب معماری جون آدولف لوس جنایت اعلام شده بود و دیگر معماران مدرن اگر چه این صراحت و شدت لحن را نداشتند، عملا پرداختن به تزیینات را در معماری زشت و سبک می دانستند.
از اینها گذشته هر گاه فرم و نقشی در معماری مدرن به کار گرفته می شد تجریدی و هندسی بود که در آثار نقاشانی چون موندریان آن را به وضوح مشاهده می کنیم.
نکته سوم، صحنه آرایی هولاین در این دفتر مسافرتی است.
البته صحنه آرایی در این دفتر مسافرتی برای جلب مشتری ممکن است کاملاً موجه باشد، اما این یکی از ویژگی هایی است که در معماری پست مدرنیسم به منصه ی بروز رسیده است.
سر انجام، خوشه چینی این طرح تردیدی در پست مردنیست بودن آن باقی نمی گذارد.
این طرح چنان که دیدیم نه تنها منابع گوناگون و نامتجانس دارد.
بلکه شیوه های کهنه ی ساختمانی چون استفاده از ستون را با شیوه های جدید ساختمانی که در ساختمان سقف این دفتر مشهود است با هم می آمیزد بی آن که هیچ مقصودی چنین آمیزه ای را توجیه کند.
خود هولاین در جایی گفته است که بر معماری هیچ مقصودی متصور نیست.
این سخن البته در تضادی آشکار با سخن و اندیشه های معمار دیگر اتریشی آدولف لویس می نشیند که هر چیز را در معماری فقط در صورتی پذیرفتنی می دانست که در خدمت مقصودی معین و موجه باشد.
با این همه عدول از موازین مدرنیسم، هولاین روی هم رفته معمار پست مدرنیست معتدلی است، پاره ای از نو آوری های وی را چنان که گفته ایم می توان در شمار ابتکاراتی آورد که در آثار معماران مدرنی چون آلتو و یا یورن اوتزن به منصه ی بروز رسیده است، ولی از کوشش های اخیر هولاین آشکار است که وی می خواهد حد معماران مدرن پیش از خود را در نوردد.