دانلود تحقیق شیخ بهایی

Word 156 KB 21507 15
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مولف کتاب یا رساله (تحفه حاتمی ) بهاءالدین محمد عاملی معروف به « شیخ بهائی » فرزند شیخ عزالدین حسینی بن عبد الصمد از علمای بزرگ جبل عامل لبنان است که گاهی او را جبلی و گاه جبعی ( که احتمالاً مخفف جبل عامل است ) عنوان داده اند .


    نسب شیخ بهائی به حارث بن عبدالله اعور همدانی ( متوفی به سال 65 ه .

    ق ) صحابی خاص و معروف حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می رسد که در قرن اول هجری در نتیجه سختگیریهای عمال بنی امیه خانواده او از یمن به لبنان ، که پس از مدینه دومین مرکز تجمع شیعیان محسوب می شد نقل مکان کردند .

    بهاء الدین محمد ( شیخ بهائی ) به سال 953 هجری قمری در شهر بعلبک متولد شد و در کودکی همراه خانواده اش به ایران مهاجرت کرد و در ایران نخست در محضر پدرش و سپس در محضر اساتید حوزه علمیه قزوین و اصفهان به تحصیل علم پرداخت و در علم حدیث و تفسیر و فقه و ادبیات عرب سرآمد اقران گشت .


    علوم ریاضی را از بزرگترین دانشمند زمان خویش مولا علی مذهب و مولانا افضل قاینی کسب کرد و آنگاه به تألیف و تصنیف کتب و رسائل مفید و ارزشمند در رشته های مختلف علوم و قشون پرداخت و بیش از هشتاد اثر علمی و فقهی و ادبی از خود برجای گذاشت .


    شیخ بهائی در اکثر علوم عصر خویش به درجه استادی نائل گشت و آثار برجای مانده از او همه حکایت از تبحر استادی و جامعیت او می کنند .


    با آنکه گرفتار مشاغل دولتی بود و به قول اسکندر بیک منشی « وکالت حلالیات و تصدی شرعیات اصفهان با او بود » در عین حال هیچ گاه از تحقیق و تحریر و تدریس غافل نبود و شیفتگان دانش از اطراف و اکناف عالم برای کسب فیض و تحصیل علم به محضر او روی می آورند بطوری که می توان گفت اکثر علما و فضلا و رجال علمی و دینی و سیاسی دوران بعد از شیخ بهائی مانند : ملا محمد تقی مجلسی ، نظام الدین قریشی ، ملامحسن فیض کاشانی ، میرزا رفیع الدین نائینی ، صدرالمتأهلین ، ملا محمد باقر سبزواری و دهها عالم دیگر که ذکر اسامی آنان از حوصله این مقال بیرون است همه از شاگردان اویند .


    شیخ بهائی بزودی خود را از مشاغل و مقامات دولتی کنار کشید و به سیرو سیاحت در آفاق و انفس پرداخت و قدم در وادی عرفان نهاد ؛ مدتی در عراق عرب ، شام ، مصر و حجاز و بیت المقدس و شهرهای مختلف ایران گردش کرد و مدت سی سال از عمر خود را بدین ترتیب و در مصاحبت و معاشرت علما ، عرفاء و صوفیان گذراند .

    پس از این مسافرات طولانی هنگامی که شاه عباس صفوی از حضور او در ایران آگاه شد مقدم او را گرامی داشت و او را به شایستگی نزد خود خواند و پیوسته او را در سفر و حضر همراه خود داشت .

    علاقه شیخ بهائی بیشتر به شهر مقدس مشهد و بارگاه ملائک پاسبان ثامن الائمه حضرت رضا علیه السلام بود ، و به طوری که نوشته اند چندین بار بتنهایی و یا همراه با شاه عباس صفوی به مشهد سفر کرده و به زیارت مرقد مطهر حضرت نائل گردیده است .


    شیخ بهائی در اواخر عمر در شهر اصفهان رحل اقامت افکند و به سال 1030 ه .

    ق در این شهر دارفانی را وداع گفت .

    در تشییع جنازه او تمام مردم اصفهان شرکت داشتند و میدان نقش جهان مملو از جمعیت بود و مجلسی اول بر جنازه او نماز گزارد و بیش از پنجاه هزار نفر از مردم اصفهان بر او اقامه نماز کردند .

    جسد او را پس از انجام مراسم غسل و کفن به مشهد مقدس منتقل کرده و بر روان وصیتی که خود شیخ کرده بود در پایین پای مبارک در منزلی که در ایام اقامت در مشهد مقدس مدرس او بود به خاک سپردند که اکنون یکی از رواقعهای حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام می باشد .


    مختصری در معرفی تحفه حاتمی
    کتاب تحفه حاتمی یکی از نوشته ها و آثار شیخ بهاءالدین عاملی است که در سال 1013 به رشته تحریر آمده است .

    در مقدمه کوتاه مصنف بر کتاب مذکور چنین می خوانیم :
    « چون حاتم بیگ قصد ادراک و فهم مربوط به اسطرلاب را کرد ، با من به مباحثه و مذاکره پرداخت و چون رساله ای نبود که بر کل مباحث و مطالب ضروری آن فن محتوی و منطوی باشد ، لهذا به خاطر فاتر رسید که با قصور بضاعت … رساله ای که بر کافه مقاصد ضروری این فن شریف محتوی … باشد ترتیب نماید .

    »
    حاتم بیگ کیست ؟
    حاتم بیگ اردوبادی از رجال و شخصیت های روزگار شاه عباس اول است که پس از میرزا لطف شیرازی در اول فروردین سال 1000 هجری به مرتبه وزارت رسید .

    وی خود را از اختلاف خواجه نصیر الدین طوسی می دانست و به همین جهت به علوم معقول و منقول عنایت داشت و با وجود مشاغل دیوانی ، به تتبع و فحص و بحث در آثار بزرگان علم و فرهنگ می پرداخت .


    حاتم بیگ وزیری بود با کفایت ، صادق ، علم دوست و آگاه به علوم و هنر و شعر و شاعری که با عده از شخصیتهای علمی عصر خود رابطه نزدیک داشت ، چنان که جلال الدین محمد یزدی منجم ، شیخ بهائی و ملا مظفر گنابادی با وی آمد و شد و نشست و برخاست داشتند .


    حاتم بیگ پس از 19 سال وزارت در سال 1019 هجری در ارومیه درگذشت و ظاهراً گنبد حاتم خانی در قسمت غربی حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام مربوط به اوست .
    باب اول
    دربیان حد اسطرلاب و القاب اجزاء و خطوط آن
    اسطرلاب دو نوع بود : کروی و مسطح .

    و مسطح دو صنف بود : شمالی و جنوبی .

    و مقصود در این رساله بیان اعمال اسطرلاب مسطح شمالی است .


    و بعضی از علمای این فن در حد اسطرلاب مسطح چنین فرموده اند که : « هو جسم مشتمل علی صفائح مرسوم ، فیها خطوط مستقیمه و مستدیره تامه و ناقصه متوازیه و غیر متوازیه ، یعرف به کثیر من احوال الفلکیات و الارضیات و الزمانیات » .

    و مراد از احوال فلکیات ، احوال بعضی کواکب است و دوایر و اجزای آن که بر فلک مفروض می گردد .

    مثل ارتفاع آفتاب و موضع آن از فلک البروج و دوایر و طالع وقت و امثال این امور و مراد از احوال ارضیات ، آنچه تعلق به بقای زمین و اجزای آن داشته باشد .

    مثل طول و عرض شهرها ، و مسافت مابین دو شهر ، و بلندی دیوارها و کوهها ، و تعیین قلبه و قنات جاری نمودن و امثال آن .

    و مراد از احوال زمانیات ، آنچه تعلق به ساعات و اوقات داشته باشد .

    مثل آن که از رویا شب چند ساعت گذشته باشد و چند مانده است و وقت ظهر و عصر و وقت طلوع فجر و غروب شفق و امثال آن .


    و اجزای اسطرلاب را اعضای آن گویند و این اعضا یا کلی بود یا جز وی .

    و عضو کلی آن بود که جزو عضو دیگر نباشد .

    مثل ام و فرس .

    و عضو جزوی آن بود که جزو عضو دیگر باشد مثل عروه .


    و اعضای کلی اسطرلاب هفت بود :
    اول : ام که اعظم اعضای اسطرلاب است و آن مشتمل است .

    بر پنج عضو : علاقه ، حلقه ، عروه کرسی ، حجره و بعضی حجره وام را یکی دانند .


    دویم : عضاده است که بر پشت اسطرلاب می گردد و آن مشتمل است بر چهار جزو : دو شظیه و دو لبنه که آنها را دفتان نیز گویند.


    سیم : صفایح که در داخل اسطرلاب اند و آنها را به منزله یک عضو گرفته اند و عدد معین ندارد ، اما در اغلب اسطرلابات ما بین دو و هفت باشند .


    چهارم : عنکبوت و آن را شبکه نیز خوانند و آن مشتمل است بر مدیر ، و مری راس الجدی و منطقه البروج و شظایای کواکب .

    و این شظایا در اغلب اسطرلابات ما بین دوازده و بیست باشند .


    چهارم : عنکبوت و آن را شبکه نیز خوانند و آن مشتمل است بر مدیر ، و مری راس الجدی و منطقه البروج و شظایای کواکب .

    پنجم : فرس .

    ششم : فلس هفتم : قطب و اسطرلاب را عضو دیگر هست از اعضای جزئیه ، که در اکثر رسایل مذکور نیست .

    و آن را ممسکه گویند و صناع اسطرلاب ، گاهی آن را جزو ام می سازند .

    و گاهی جزو صفیحه .

    پس اعضای کلی و جزئی اسطرلاب که اسامی مخصوص دارد ، بیست عضو باشد .

    و بعضی شعرا اسامی آنها را درین رباعی مندرج ساخته اند : و اما القاب خطوط که بر اعضای اسطرلاب مرسوم است مختلف بود ، اما خطها که بر ظهر اسطرلاب است دو خط که بر اظهر ام با یکدیگر بر مرکز حجره تقاطع کرده اند ، آن که از جانب علاقه آید آن را خط علاقه و خط وسط السماء گویند و دیگر را خط افقی و خط مشرق و مغرب گویند .

    و به این دو خط دایره ظهر به چهار ربع منقسم شود .

    و یک ربع از دو ربع فوقانی به نود قسم منقسم شود و آن اقسام را اجزای ارتفاع نامند و ربع مقابل آن را که به اقسام مختلف منقسم است اجزای ظل گویند و گاه باشد که دو ربع متاقبل یکدیگر را نیز به این طریق منقسم سازند .

    و بر عرض عضاده گاهی خطها کشیده باشند آنها را خطوط ساعات معوج خوانند .

    و اما خطوط صفایح دو خط که بر مرکز صفحه متقاطع اند یکی که به استقامت خط علاقه است ، خط نصف النهار و خط وسط السماء خوانند و دیگر را خط مشرق و مغرب و خط استوا نامند و نصف آن را که به جانب رقم مشرق است خط مشرق و نصف دیگری را خط مغرب گویند .

    و بر هریک از دو روی صفیحه رقم عرض شهر و ساعات اطول ایام آن عرض نویسند .

    و سه دایره متوازی که مرکزشان مرکز صفیحه است ، کوچک را مدار راس السرطان و بزرگ را مدار راس الجدی و میانه را مدار راس الحمل و المیزان گویند .

    و دوایر غیر متوازی را که گرد یکدیگر است بعضی تام و بعضی ناقص ، مقنطرات خوانند .

    و کوچکتر را که داخل همه واقع است و حرف «ص» در آن ثبت شده سمت الراس نامند ، و آن که بیرون همه واقع است افق مشرق و مغرب و مقنطره نیز بر آن اطلاق کنند .

    و عدد مقنطرات در اسطرلاب تام نبود و در نصفی چهل و پنج و در ثلثی سی و در سدسی پانزده بود و ارقام اعداد که در مابین مقنطرات ثبت شده متزاید می شود تا به نود که رقم «ص» است .

    و تزاید مذکور در اسطرلاب تام واحد واحد است و در نصفی دو دو ، و در ثلثی سه سه و در سدسی شش شش .

    و در زیر مقنطرات که آن را قسم تحت الارض گویند ـ ده قوس رسم کنند که آن قسم مابین قوسها و خط وسط السماء و دو جانب افق به دوازده قسم شود و بر هر قسمی رقم آن نویسند و آن قوسها را خطوط ساعات معوج خوانند و در بعضی صفایح قوسها کشند که بر نقطه « ص» به هم رسند .

    آنها را دوایر سموت نامند و گاهی در قسم تحت الارض نیز کشند .

    و اما خطوط عنکبوت بر منطقه البروج اسامی بروج اثنی عشر ثبت نمایند و هر برجی را موافق اسطرلاب منقسم سازند ، شش شش در سدسی و سه سه در ثلثی و هکذا .

    و بر هریک از شظایا ، اسم کوکبی از ثوابت مشهوره نویسنده و آنچه از این کواکب داخل منطقه البروج است عرضش شمالی بود و آنچه خارج آن بود عرضش جنوبی بود .

    و در بعضی اسطرلاب صفیحه أی باشد که در او مدارات ثلاثه و خط وسط السماء و خط مشرق و مغرب مثل باقی صفایح باشد ، لیکن هر ربع از ارباع آن را به دو قسم منقسم سازند به دو خط مشرق و مغرب مثل باقی صفایح باشد ، لیکن هر ربع از ارباع آن را به دو قسم منقسم سازند به دو خط متقاطع بر مرکز و هر قسم از هر یک از این چهار خط که در ما بین مدار راس الحمل و هریک از دو مدار دیگر افتد به بیست و چهار قسم متساوی کرده باشند آن صفیحه را صفیحه آفاقی گویند و آن اقسام رادرجات میل خوانند .

    و بر هر ربعی از ارباع صفیحه مذکور قوسها کشند که بر هریک نقطه تقاطع کند .

    هریک از آنها قوسها ، افق شرقی موضعی بود که عرضش بر آنجا نوشته شده و چون صفیحه را چنان بدارند که آن قوس بر جانب چپ افتد و محدب آن به جانب تحت بود خط وسط السماء آن افق خطی بود که از مرکز صفیحه به جهت فوق برود .

    باب دویم در معرفت ارتفاع آفتاب و کوکب در ارتفاع آفتاب باید که اسطرلاب را معلق سازند چنان که ربع حجره که اجزاء ارتفاع بر آن نقش شده به جانب آفتاب باشد و عضاده را بگردانند تا نور آفتاب از ثقبه لبنه بر ثقبه دیگر افتد .

    پس باید دید که شظیه ارتفاع کوکب بر چند جزو از اجزای ارتفاع افتاده آنچه باشد مقدار ارتفاع آفتاب بود در آن وقت .

    و در ارتفاع کوکب ، باید که عضاده بگردانند تا شعاع بصر از دو ثقبه بگذرد و به کوکب رسد و در آن وقت ملاحظه نمایند که شظیه ارتفاع بر چند جزو افتاده آنچه باشد مقدار ارتفاع کوکب باشد در آن وقت و ارتفاع آفتاب را در وقتی که شعاع آن ظاهر نباشد و قرص آن را در میان ابر توان دید ، به همین طریق معلوم کنند .

    باب سیم در معرفت طالع از ارتفاع باید که درجه آفتاب را از تقویم معلوم سازند و همان درجه را از منطقه البروج بیابند و نشان کنند و عنکبوت را بگردانند تا آن درجه بر مقنطره ارتفاع افتد .

    پس در این وقت ملاحظه نمایند که کدام درجه از منطقه البروج بر افق شرقی افتاده آن درجه طالع وقت باشد .

    و اگر شب خواهند که طالع معلوم کنند مری کوکبی را که ارتفاع آن معلوم کرده باشند بر مقنطره ارتفاع آن بگذارند آن درجه که از منطقه البروج بر افق شرقی افتاده باشد طالع وقت باشد .

    باب چهارم در تعدیلات بباید دانست که در اسطرلاب غیر تام بعضی اوقات درجه آفتاب یا مقنطره ارتفاع یا درجه طالع در میان دو خط افتد و اکثر منجمین در این وقت اکتفا به تخمین کنند و اگر کسی خواهد که عمل او به تحقیق اقرب باشد تعدیل باید کرد .

    اما تعدیل موضع آفتاب باید که یکی از آن دو خط که درجه آفتاب ما بین آنها واقع است بر یکی از مقنطرات گذراند و جزوی از اجزای حجره که مقابل مری راس الجدی باشد .

    نشان کنند باز خط دیگر را بر همان مقنطره گذارند و جزو دیگر را نشان کنند و میان هر دو نشان بشمرند.

    آنچه باشد اجزای تعدیل نامند.

    پس ملاحظه نمایند که مابین خط اول و درجه آفتاب چند درجه است، آن درجات را در اجزای تعدیل ضرب کنند و حاصل را بر تفاوت اجزای منطقه البروج یعنی شش در اسطرلاب سدسی، و سه در ثلثی ، و دو در نصفی قسمت نمایند آنچه بیرون آید به قدر آن از نشان اول در نشان دویم بشمرند آنجا که رسد مری را بر آن بگذارند پس ملاحظه نمایند تا بر آن مقنطره کدام جزو از اجزای منطقه افتاده آن جزو درجه آفتاب باشد.

    مثلاً در اسطرلاب سدسی در صفیحه عرض لو ـ عرض دار السلطنه قزوین و آمل سرخس و بدخشان است .

    فرض کنیم که آفتاب در درجه شانزدهم نور باشد و آن میان خط دوازده و خط هجده باشد و ارتفاع «کد» شرقی هر یک از دو خط دوازده و هجده را بر مقنطره «کد» شرقی گذاشتیم و مری را نشان کردیم و مابین دو نشان شمردیم چهار درجه و نیم اجزای تعدیل شد .

    پس تفاوت میانه خط اول که دوازده است و موضع آفتاب که شانزده است گرفتیم چهار بود آن را در اجزای تعدیل ضرب کردیم ، هجده حاصل شد آن را بر شش که تفاوت اجزای منطقه است قسمت کردیم سه بیرون آمد .

    پس از علامت اول سه جزو به جانب علایم دویم شمردیم آنجا که رسید مری بر آن گذاشتیم پس ملاحظه نمودیم که در این وقت بر مقنطره «کد» شرقی کدام جزو منقطه واقع است ، آن جزو موضع آفتاب بود ، علامتی بر آن گذاشتیم تا در وقت احتیاج مشخص باشد .

    و اما تعدیل مقنطرات چون ارتفاع موجود میانه دو مقنطره افتد موضع آفتاب را بر هریک از مقنطره اول و دویم نهند و مری نشان کنند و ما بین هر دو نشان بشمردند و این اجزای تعدیل بود .

    پس تفاوت میان مقنطره اول و ارتفاع در اجزای تعدیل ضرب کنند و بر آن محل وقت طالع خواهد بود .

    باب ششم در معرفت دایر درجه آفتاب را بر مقنطره ارتفاعش گذارند و مری نشان کنند بعد از آن بر افق شرقی گذارند و باز نشان کنند و از نشان دویم تا نشان اول ، بتوالی بشمرند آنچه دایر گذشته بود از روز .

    و اگر به جای افق شرقی بر افق غربی گذارند و نشان کنند و میان نشان اول و این نشان بر توالی بشمرند آنچه باشد دایر مانده باشد از روز .

    و اگر شظیه کوکب را بر مقنطره ارتفاعش گذارند و مری نشان کنند بعد از آن جزو آفتاب را بر افق مغرب نهند و مری نشان کنند ، از نشان دویم ، بر توالی ، تا نشان اول بشمرند ، آنچه باشد دایر گذشته بود از شب .

    و اگر به جای افق مغرب ، بر افق مشرق گذارند و مری نشان کنند و از نشان اول تا این نشان بر توالی بشمرند آنچه باشد ، دایر مانده باشد از شب .

    باب هفتم در معرفت ساعات مستوی ، ماضی یا باقی از روز و از شب ، و معرفت مجموع ساعات مستوی روز و شب دایر را معلوم سازند و بر پانزده قسمت نمایند .

    آنچه بیرون آید ساعات مستوی بود و آنچه بماند هر یکی چهار گیرند دقایق ساعات بود و این ساعات و دقایق ماضی یا باقی بود از روز یا شب .

    و اگر جزو آفتاب را بر افق شرقی نهند و مری نشان کنند بعد از آن بر افق غربی نهند و مری نشان کنند و از نشان اول تا نشان ثانی بر توالی بشمرند تا قوس النهار معلوم شود .

    پس آن را بر پانزده قسمت نمایند و آنچه بماند در چهار ضرب نمایند مجموع ساعات مستوی روز و دقایق آن معلوم شود و چون آن را از بیست و چهار ساعت نقصان کنند ساعات مستوی شب و دقایق آن بماند .

    باب هشتم در معرفت اجزای ساعات معوج روز و شب قوس النهار را معلوم سازند و بر دوازده قسمت نمایند و آنچه بماند در پنج ضرب کنند اجزای ساعات معوجه روز و دقایق آن معلوم شود .

    چون او را از سی نقصان نمایند ، آنچه بماند اجزای ساعات معوجه شب بود .

    و اگر خواهند نظیر درجه آفتاب را بر خطی از خطوط ساعات معوج که در زیر مقنطرات کشیده شده گذارند و مری نشان کنند باز بر خط دیگر که در پهلوی آن خط بود گذارند و مری نشان کنند و میانه دو نشان از جانب اقرب شمارند اجزای ساعات روز بیرون آید و اگر درجه آفتاب را به جای نظیر آن گذارند و عمل تمام کنند اجزای ساعات شب بیرون آید .

    اگر ربعی از عدد ساعات مستوی روز یا شب بر همان عدد افزایند ، حاصل عدد ، اجزای ساعات معوج همان روز یا همان شب باشد .

    باب نهم در معرفت ساعات معوج گذشته از روز یا شب جزو آفتاب را بر مقنطره ارتفاعش گذارند و ملاحظه نمایند که در آن وقت ، نظیرش بر کدام خط از خطوط ساعات معوج افتاده از افق مغرب تا بدان خط بشمرند ، آنچه بود ساعات معوج گذشته از روز بود .

    و اگر ما بین دو خط افتد ، مری نشان کنند پس نظیر درجه آفتاب را بر خط گذارند که در جهت مغرب بود و مری نشان کنند پس نظیر درجه آفتاب را بر آن خط گذارند که در جهت مغرب بود و مری نشان کنند و بر اجزای ساعات روز قسمت کنند تا دقایق بیرون آید ، آن را به ساعات تمام اضافه نمایند ساعات و دقایق گذشته بود از روز .

    و اگر شب شظیه کوکب را بر مقنطره ارتفاعش گذارند و ملاحظه نمایند که در آن وقت جزو آفتاب به رسم خط کدام ساعت افتاده آنچه افتاده باشد آن مقدار از ساعت شب گذشته خواهد بود .

    و اگر مابین دو خط افتد به طریقی که مذکور شد تعدیل نمایند و به جای اجزای ساعات روز اجزای ساعات شب را دانند .

    باب دهم در معرفت غایت ارتفاع آفتاب درجه آفتاب را بر خط نصف النهار صفحه عرض بلد گذارند و ملاحظه نمایند که در آن حال بر مقنطره چندم واقع است ، غایت ارتفاع ، آن مقدار باشد و اگر درجه آفتاب مابین دو مقنطره افتد به تخمین عمل نمایند .

    و اگر خواهند که به تحقیق اقرب باشد ، تعدیل باید کرد پس جزوی از اجزای منطقه که غایت ارتفاع آن مساوی مقنطره کمتر باشد معلوم نمایند به این طریق که منطقه را بر خط نصف النهار گذارند آن جزو که بر آن مقنطره افتد در آن خط غایت ارتفاع آن مساوی آن مقنطره باشد و به این طریق جزوی که غایت ارتفاع آن مساوی مقنطره بیشتر باشد معلوم کنند و تفاوت مابین این دو جزو از اجزای منطقه از جانب اقرب اجزای تعدیل باشد .

    پس بعد جزوی که غایت ارتفاع آن مساوی مقنطره کمتر باشد از جزوی که موضع آفتاب است معلوم کنند و آن تفاوت اجزا باشد .

    پس تفاوت اجزا را در تفاوت مابین دو مقنطره ضرب کنند و حاصل را بر اجزای تعدیل قسمت نمایند و خارج قسمت بر مقنطره ارتفاع کمتر افزایند غایت ارتفاع درجه آفتاب معلوم شود .

    باب یازدهم در معرفت میل آفتاب درجه آفتاب را بر خط نصف النهار گذارند و ملاحظه نمایند که در این وقت میان درجه آفتاب و مدار رأس الحمل چند درجه افتاده است از درجات مقنطرات ، که بر خط نصف النهار است ، آنچه باشد میل آفتاب باشد .

    پس اگر درجه آفتاب بیرون مدار رأس الحمل باشد آن میل جنوبی باشد و اگر اندرون آن میل بود آن میل شمالی بود و اگر در آن وقت درجه بر مدار رأس الحمل افتد آفتاب عدیم المیل باشد و چون میان قطب و نقطه «ص» واقع شود شمال سمت الراس گذرد و اگر خارج واقع شود جنوبی آن گذرد .

    و هر مقنطره که مدار راس الحمل بر آن گذرد مساوی تمام عرض بلد بود و مابین مدار راس الحمل و هریک از مدار راس السرطان و مدار راس الجدی به قدر میل کلی باشد .

    باب دوازدهم در معرفت غایت ارتفاع کوکبی از کواکب مثبت در عنکبوت چون شیظه آن کوکب را بر خط نصف النهار گذارند ، ارتفاع آن مقنطره که بر آن افتد ، غایت ارتفاع کوکب بود .

    و اگر شظیه مابین دو مقنطره افتد ، بعد کوکب را از معدل به طریقی که مذکور می شود معلوم نمایند .

    پس اگر کمتر از میل کلی بود علامتی بر آن موضع نهند .

    پس منطقه البروج را بر خط نصف النهار بگذرانند آنچه بر او از منطقه البروج که بر آن علامت افتد غایت ارتفاع آن مساوی غایت ارتفاع آن کوکب باشد پس آن را به طریقی که در غایت ارتفاع آفتاب مذکور شد تعدیل کنند .

    و اگر بعد بیشتر از میل کلی بود آن را تخمین باید کرد چه این تعدیل در آن جاری نیست .

    و چون شظیه کوکب میان قطب و نقطه «ص» باشد شمالی سمت الراس گذرد و اگر بیرون بود جنوبی آن گذرد و آنچه از مقنطرات میانه شیظه کوکب و مدار راس الحمل باشد وقتی که شیظه بر خط نصف النهار باشد بعد آن کوکب باشد از معدل النهار و هر شیظه که در داخل مدار راس الحمل است گذرد بعدش شمالی بود و هرچه در بیرون گذرد بعدش جنوبی بود و آنچه مدار راس الحمل گذرد بر معدل النهار باشد و آن را بعد نبود .

    باب سیزدهم در معرفت ظل اصابع و اقدام چون شاخص را به دوازده قسم متساوی کنند آن اقسام را اصابع گویند و ظل آن را ظلل اصابع خوانند و چون به هفت قسم متساوی کنند یا به شش و نیم ، آن اقسام را اقدام گویند و ظل آن را ظل اقدام خوانند .

    و چون شیظه ارتفاع را بر چهل و پنج گذارند اگر شیظه دیگر بر جزو دوازدهم از اجزای ظل افتد آن ظل ظل اصابع باشد .

    و اگر بر هفت یا شش و نیم افتد .

    ظل اقدام بود .

    چه در وقتی که ارتفاع آفتاب چهل و پنج درجه شود ظل شاخص مساوی آن خواهد بود .

    و هر وقت که ارتفاع آفتاب بگیرند چون یک شیظه بر درجه ارتفاع باشد شیظه دیگر بر مقدار ظل آن ارتفاع خواهد افتاد و چون مقدار ظل معلوم باشد و خواهند که ارتفاع آفتاب را از آن معلوم سازند یک شظیه را بر مقدار آن ظل گذارند شظیه دیگر بر ارتفاع مطلوب خواهد افتاد .

    باب چهاردهم در معرفت وقت ظهر و آن اول میل آفتاب از دایره نصف النهار است به جانب مغرب ، چون قرب وصول به دایره نصف النهار مظنون شود ، باید که لحظه بلحظه ارتفاع بگیرند پس مادام که ارتفاع در تزاید است هنوز آفتاب به دایره نصف النهار نرسیده و چون شروع در تناقص کند ، اول وقت ظهر است و ظل شاخص را در آن وقت ، ظل زوال گویند .

    و اگر خواهند شظیه ارتفاع را بر غایت ارتفاع آفتاب در آن روز گذارند هر آینه شظیه دیگر بر ظل نصف النهار افتد ، اگر غایت ارتفاع از نود درجه کمتر باشد و اگر غایت ارتفاع نود درجه باشد ، ظل در نصف النهار نخواهد بود و هر تقدیر یک درجه از غایت ارتفاع نقصان کنند .

    پس هرگاه ارتفاع غربی آفتاب آن مقدار شود اوایل وقت ظهر خواهد بود و عمل به طریق اول اولی می نماید و وجه آن بر اهل هوش مخفی نیست .

    باب پانزدهم در معرفت انتهای وقت فضیلت نماز ظهر و وقت فضیلت نماز ظهر بنابر قول مشهور نزد علمای ما رضی الله عنهم از حین زوال است تا وقتی که ظل حادث بعد از زوال مساوی شاخص شود .

    و طریق استعلام آن چنان است که هفت قدم در ظل یا دوازده اصبع در ظل اصابع بر مقدار ظل زوال افزایند و آنجا که رسد شظیه بر آن گذارند و در آن حال ملاحظه نمایند که شظیه دیگر بر چند جزو از اجزای ارتفاع واقع شده .

    پس چون ارتفاع آفتاب به آن مقدار رسد ، آخر وقت فضیلت ظهر باشد .

    باب شانزدهم در معرفت انتهای وقت فضیلت نماز عصر از گذشتن مقدار ادای نماز ظهر است تا وقتی که ظل حادث بعد از زوال مقدار دو مثل شاخص شود پس چون چهارده قدم در ظل اقدام یا بیست و چهار اصبع در ظل اصابع بر مقدار ظل زوال افزایند و آنجا که رسد شظیه بر آن گذارند و ملاحظه نمایند که شظیه دیگر بر چند جزو از اجزای ارتفاع رسیده ، چون ارتفاع آفتاب به آن مقدار رسد آخر وقت فضیلت عصر باشد .

    باب هفدهم در معرفت انتهای وقت نافله ظهر و انتهای نافله عصر ابتدای وقت نافله ظهر اول شمس است و انتهای آن وقتی است که ظل حادثت بعد زوال ، مقدار دو قدم شود .

    و انتهای وقت نافله عصر وقتی است که ظل حادث بعد از زوال ، مقدار چهار قدم شود پس چون دو قدم بر ظل زوال افزایند و شظیه بر آن گذارند ملاحظه نمایند .که در آن حال شظیه ارتفاع بر چند جزو از اجزای ارتفاع افتاده چون ارتفاع آفتاب به آن مقدار رسد آخر وقت نافله ظهر خواهد بود و چون چهار قدم بر ظل زوال افزایند و عمل به این طریق تمام کنند آخر وقت نافله عصر معلوم شود .

    باب هجدهم در معرفت طلوع فجر اول و غروب شفق ثانی کوکبی را از کواکب مثبت در عنکبوت ارتفاع بگیریم و شظیه آن را بر مقنطره آن ارتفاع گذاریم پس ملاحظه نماییم که در آن حال نظیر درجه آفتاب بر کدام مقنطره واقع است آنچه باشد مقدار ارتفاع ظل ارض باشد .

    پس اگر غربی بود و بیشتر از هجده درجه باشد هنوز فجر اول طالع نشده باشد و اگر کمتر باشد طالع شده خواهد بود و اگر هجده درجه اول طلوع آن است و اگر شرقی بود و کمتر از هجده درجه باشد هنوز شفق ثانی فرو نشده باشد و اگر هجده درجه باشد انتهای غروب آن باشد و اگر بیشتر بود غارب شده خواهد بود .

    باب نوزدهم در معرفت مقدار ساعات مستوی ما بین طلوع فجر اول و طلوع آفتاب و همچنین مابین غروب آفتاب و غروب شفق نظیر درجه آفتاب را بر مقنطره هجده درجه غربی گذارند و مری نشان کنند و بعد از آن بر افق غربی نهند و مری نشان کنند و از نشان اول بر توالی شمردند آنچه شود بر پانزده قسمت نمایند آنچه بیرون آید ساعت مستوی باشد میانه طلوع فجر اول و طلوع شمس .

    و اگر نظیر درجه آفتاب را بر افق مشرق گذارند و مری نشان کنند بعد از آن بر مقنطره هجده درجه شرقی گذارند و مری نشان بعد از آن بر مقنطره هجده در شرقی گذارند و مری نشان کنند و از نشان اول بر توالی بشمرند آنچه بر پانزده قسمت کنند ، آنچه بیرون آید ساعات مستوی بود میانه غروب شمس و غروب شفق ثانی .

کلمات کلیدی: بهایی - شیخ بهایی

شيخ بهايي بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبک متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام جبع

بهاءالدين محمدبن‏حسين‏عاملي لقب شيخ بهايي نسب از نوادگان حارث همداني، صحابي معروف امام علي(ع) مذهب شيعه دوازه امامي(نظر به تاليف حاشيه اثني عشريه) تولد 953ه چهار شنبه 13 ذيحجه (سده دهم) بعلبک، لبنان وفات 1031ه (سده يازدهم) اصفهان، ايران

شيخ بهاء الدين ، محمدبن حسين عاملي معروف به شيخ بهايي دانشمند بنام دوره صفويه است. اصل وي از جبل عامل شام بود. بهاء الدين محمد ده ساله بود که پدرش عزالدين حسين عاملي از بزرگان علماي شام بسوي ايران رهسپار گرديد و چون به قزوين رسيدند و آن شهر را مرکز

شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید. مرگ این عارف بزرگ و دانشمند ...

بهاءالدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی یکی از بزرگان اسلام است. نبوغ او چند جانبه بوده است. در سیزده سالگی همراه پدر به ایران آمد. در خراسان تحصیل کرد و در اندک مدتی چندان پیش رفت که به صورت که به صورت یک چهره بارز درآمد و یکی از مشهورترین مردان دوره احیای صفوی شد. بهاءالدین نه تنها عالم دینی و مردی متکلم بود بلکه ریاضیدان و مهندس و معمار و کیمیادان بود از علوم غریبه نیز آگاهی ...

بهاءالدین محمدبن‏حسین‏عاملی لقب شیخ بهایی نسب از نوادگان حارث همدانی، صحابی معروف امام علی(ع) مذهب شیعه دوازه امامی(نظر به تالیف حاشیه اثنی عشریه) تولد 953ه چهار شنبه 13 ذیحجه (سده دهم) بعلبک، لبنان وفات 1031ه (سده یازدهم) اصفهان، ایران مدفن جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام (جنب موزه آستان قدس) مشهد مقدس، ایران تبحر مشهور در معماری مسجد امام اصفهان متبحر در فقه، ...

بهاءالدين محمد بن حسين عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن علي بن حسن بن محمد بن صالح جباعي يا جبعي حارثي همداني لويزاني از اولاد حارث بن عبدالله اعود همداني از خواص اصحاب اميرالمومنين است . اين سلسله نسب را از مقدمه حدائق النديه في شرح الفوايد الصمديه تا

- بررسی و تحلیل کلی مسائل ویژه حاد زیست محیطی - معرفی نحوه جمع آوری فاضلاب در بخشهای مختلف منطقه، نارسایی و پیامدهای نامطلوب آن - انواع فاضلاب میزان فاضلاب صنعتی یا پساب ایجاد شده از تولیدات صنعتی در منطقه قابل توجه نبوده و نسبت به کل فاضلابهای تولیدی نقش چندانی ایفا نمی‌کند گزارش" شناخت واحدهای صنعتی شهر تهران – سال 1375 تعداد واحدهای صنعتی مستقر در منطقه دو را 36 واحد یعنی ...

اديب نيشابوري - محمد تقي (1315-1396 ه.ق) شيخ محمد تقي اديب نيشابوري، مشهور به اديب دوم، در سال 1315 ه.ق (1274ه.ش) در خيرآباد، از بلوک عشق آباد نيشابور پا به جهان نها. پدرش اسدالله نام داشت و واز دانش بي بهره نبود. محمد تقي نزد پدر خوندن و نو

مقدمه هنر خاتم‌سازی یکی از مهمترین هنر های دستی ایران است .این صنعت ارزش هنری فوق العاده زیادی دارد .سابقه خاتم‌سازی درایران از زمانهای خیلی قدیم بوده است .به طورکلی ابتدا باید دید خاتم چیست و خاتم‌ساز یا خاتم‌کار چه کسی است. تعریف خاتم خاتم ترکیبی است از چند ضلعی‌های منظم با تعداد اضلاع متفاوت که با استفاده از مواد اولیه گوناگون در رنگ‌های مختلف تشکیل می‌شود. پنج ،شش ف هشت یا ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول