راویان ، از نظر قدمت ، اعراب را به سه دسته تقسیم کرده اند :
1 اعراب بائده
2 اعراب عاریه
3 اعراب مستعربه
اعراب عاربه ، اقوام بسیاری بودند که از جمله عاد و ثمود را می توان نام برد.
قوم عاد ، از نسل « عادین عوص بن ارم » و قوم ثمود از نسل جابربن ارم بودند .
و "ارم" فرزند سام بن نوح است .
سبب نامگذاری ایشان به اعراب بائده ، این است که آنها بر روی زمین ، منقرض گشته است .
همچنین قوم ثمود و عاد را به اعراب عاربه ، یعنی اعراب اصیل ، نام می نهند .
راویان ، قوم عاد را به دو دسته تقسیم می کنند : یکی عاد اول و دیگر عاد ثانی .
عاد اول ، از نیرومندترین اقوام روی زمین به شمار می آمده است و قرآن ، بدین موضوع اشارت دارد که : و اهلک عاداً الاولی و ثمود فاما ابقی .
نجم 50 51
خداوند پیامبری به نام "هود" به سوم قوم عاد ، فرستاد .
از قرآن دانسته می شود که مسکن قوم " عاد " در سرزمین احقاف بوده است : و اذکر اذا نذر قومه بالاحقاف .
ترجمه : أی رسول یاد آور حال هود ، پیامبر عاد را که قومش را در احقاف ، انذار کرد .
احقاف ، جمع حقف ، به معنی ریگزار است .
لیکن ، قرآن محل آن را معین نکرده است .
ولی راویان ، معتقدند که مکان احقاف میان یمن و عمان تا حضر موت و شحر است .
قوم عاد ، شهری برپا ساختند که نامش " ارم" بود .
این نام در قرآن نیز آمده است : الم ترکیف فعل ربک بعاد ارم ذات العماد .
" فجر 6 و 7 "
ترجمه : ای رسول ، ندیدی که خدای تو با عاد چه کرد .
و نیز قبیله ارم که صاحب قدرت بودند .
باستان شناسان ، بر اساس کاوش های بسیار ، مکان ارم را کوه "رُم" می دانند .
این کوه در 25 مایلی شرقی عقبه قراردارد و در پیرامون این کوه ، آثار پیشین جاهلی ، دیده می شود.
راویان یاد آور می شوند که قوم عاد ، خدایان سه گانه أی را که "صداء" و "صمود" و "هبا" نام داشتند می پرستیدند .
این مقدمه کوتاه را بدان سبب آوردیم تا به شرح حال هود پیامبر بپردازیم .
هود ، قوم خود را به سوی خدا فرا می خواند
هود قوم خود را به بندگی خداوند یگانه و ترک پرستش بت فرا می خواند .
چه این تنها راه رستگاری و نجات از کیفر روز بازپسین است : والی عاد اخاهم هوداً قال یا قوم اعبدوا لله ما لکم من اله غیره افلاتتقون .
ترجمه : و به سوی قوم عاد ، برادرشان هود را بفرستادیم .
به آنها گفت : أی قوم خدا را بپرستید که جز او شما را خدایی نیست .
آیا اندرز مرا گوش نکرده و پرهیزکار نمی شوید .
و اذکر اخاد عاد اذا نذر قومه بالاحقاف و قد خلت النذر من بین یدیه و من خلفه الا تعبد وا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم .
" احقاف 21 "
ترجمه : یادآور أی رسول ، حال هود ، پیامبر قوم عاد را که چون در سرزمین احقاف ، امتش را وعظ و اندرز کرد و بترسانید و پیش از هود و پس از او هم بسیاری پیامبر ، برای انذار خلق آمدند .
باری هود قومش را گفت هرگز جز خدا کسی را نپرستید که من بر شما از عذاب روز بزرگ قیامت می ترسم .
این فراخواندگی ، هنگامی آغاز شد که قوم عاد ، عقیده داشتند که بتان ، شریکان "الله" بوده و از ایشان در نزد او ، شفاعت کنند .
هود به آنها گفت : این پندار شما ، بی پایه است ، زیرا جز خداوند یکتا ، کسی سزاوار پرستش نیست : والی عاد اخاهم هودا قال : یا قوم اعبدوالله ما لکم من اله غیره ان انتم الا مفترون
لیکن ، قبیله عاد ، دعوت هود را نشنیده گرفتند و او را تحقیر نموده و به نادانی و سبک مغزی و دروغگویی ، متهمش ساختند .
ولی هود ، این اتهام را از خود ، زدوده و تاکید نمود که فرستاده خداوند جهانیان است و جز اندرز و ارشاد ، منظوری ندارد : قال الملاء الذین کفروا من قومه انا نراک فی سفاهه و انا لنطنک من الکاذبین قال یا قوم لیس بی سفاهه و لکنی رسول من رب العالمین ابلغکم رسالات ربی و انا لکم ناصح امین .
" اعراف 66 تا 68 "
هود ، قوم را به نعمت های خداوند ، متوجه می سازد هود ، کوشید تا قومش را با توجه دادن به نعمت های خدا ، به راه حق بکشاند .
او چنین گفت : آیا از اینکه بشری چون شما از سوی خدا آورده و مردم را به فرجام شوم گمراهی ، هشداری می دهد به شگفتی و ناباوری دچار می آیید ؟
آیا یادآور نمی گردید که خداوند ، شما را پس از نابودی قوم تباهکار نوح وارث زمین گردانید و بر قدرت جسمی و روحی شما ، بیفزود ؟
پس می سزد که در برابر این نعمت ها به خدا ایمان آورده و سپاسگزارش باشید .
نه آنکه راه ناسپاسی پیشه خود سازید من به شما اندرز می دهم که نعمت های خدا را یادآور شوید .
باشد که نیک فرجامی دنیا و آخرت را بدست آورید : او عجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم و اذکروا اذجعلکم خلفاء من نوح و زادکم فی الخلق بسطه فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون .
" اعراف 69 " لیکن قوم هود ، سپاس نعمت های خدا را به جای نیاوردند و درخواسته ها و شهوات خود ، فرو رفته و در زمین ، گردنشکی نمودند .
هود به ایشان گفت : چگونه شما بر فراز بلندی برای تفاخر و هوسرانی چون دنیاپرستان کاخ های با شکوه برپا می سازید .
و به سان ستمکاران ، خود کامه شده و به هنگام برآمدن خشم ، بر کسی رحم نیارید و حتی تمام این تباهکاری ها را در نهایت گردن فرازی مرتکب می گردید .
بترسید از فرمان خدا و بر راه من ، گردن نهید .
أی قوم ، از خدایی که نعمت های بسیاری چون فرزندان و باغ های انبوه و چهارپایان و چشمه سارها ، بر شما ارزانی داشته بترسید .
و در برابر نعمت های او ، به ناسپاسی و نخوت و خودسری ، برنخیزید چه کیفر او فرا می رسد و نابودتان می سازید : اتبنون بکل ریع آیه تعبئون و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون و اذا بطشتم بطشتم جبارین .
فاتقوا الذی امدکم و ما تعلمون امدکم بانعام و بنین و جنات و عین .
انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم .
"شعراء 128-135 " هود با مشرکان به گفتگو بر می خیزد قبیله "عاد" از پذیرش دعوت هود ، رخ برتافتند و سران آنها سرسختانه از پرستش بت ، حمایت نمودند و هود را چنین گفتند : تو دلیلی روشن ، بر درستی ادعایت نداری و ما خدایان خود را ترک نمی گوییم و پیرو آیین تو نمی شویم .
برخی از خدایان ما ، بدی ها را از ما دور می سازند .
پس تو ، جز یاوه سرایی، چیزی نمی گویی .
هود در پاسخ ایشان چنین گفت : خداوند را بر درستی سخنانم گواه می گیرم .
و نیز شما بر این امر شاهد هستید که من از آیین شرک بیزاری می جویم .
پس شما و خدایانتان ، تدبیری درباره من بیاندیشید و لحظه أی ، کیفر مرا به تاخیر میفکنید .
من از توطئه شما نمی هراسم .
زیرا بر خدایی که سرنوشت من و شما به دست اوست ، توکل دارم ، پس حیات هرجانداری با اوست و کارهای خدای من ، در مجرای حق و عدالت روان است .
حال اگر از دعوت من روی بر می تابید ، زیانی نبینم .
چه فرمان خدا را به شما رسانده ام و خداوند می تواند شما را نابود سازد و از آن پس ، به جای شما مردمی دیگر بگمارد .
پروردگار من بر همه عالم احاطه دارد : قالوا یا هود ماجئتنا ببینه و ما نحن بتارکی آلهتناء عن قولک و ما نحن لک بمومنین ان نقول الاعتراک بعض آلهتنا بسؤ قال : انی اشهد الله و اشهدوا انی بری ممایشرکون من دونه فیکیدونی جمعیاً ثم لاتنظرون .
انی توکلت علی الله ربی و ربکم ما من دابه الا هوآخذ بناصیها ان ربی علی صراط مستقیم فان تولوا فقدا بلغتکم ما ارسلت به ایکم و یستخلف ربی قوما .
غیرکم و لاتنضرونه شیئآ ان ربی علی کل شیئ حفیط .
"هود 53 – 57 " آنگاه قوم عاد ، از هود و فزونی اندرزهایشان ،آزرده گشته و بر پرستش خدا ، گردن ننهادند و از خدایان خود دست بر نداشتند .
قوم ، هود را گفتند که کیفر و عذابی را که وعده می دهی ، اجرا کن .
هود پیامبر به ایشان گفت : بی گمان ، خشم خدا شما را فرا می گیرید .
پس به انتظار عذاب خدا بنشیند که من نیز آن را انتظار می کشم : قالوا اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ماکان یعبد آباءنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصاددقین قال قد وقع علیکم من ربکم رجس و غضب اتجاد لوننی فی اسماء سمیتموها انتم و آباءکم ما نزل الله بها من سلطان فانتصروا انی معکم من المنتظرین .
" اعراف 70ـ71" از این آیه ، ما به اسارت فکری قوم هود ، آگاهی می یابیم ، چه پیروی کورکورانه از نیاکان ، ایشان را از آزاد اندیشی و ژرف نگری ، دور ساخته بود .
همچنین به برهان قاطع هود که خدایا نشان را تنها نامهایی تهی از واقعیت و حقیقت شمرد ، واقف می گردیم .
هود ، قوم را به بازگشت از گمراهی فرا می خواند .
پس از آنکه قوم هود ، از پذیرش هدایت ، رخ تافتند ، سه سال باران بر آنها نبارید .
و این جریان ، هشداری بر فرارسیدن عذاب بود .
در این میان ، هود از اندرز و ارشاد قوم ، باز نایستاد ، او به آنها می گفت آفریننده خود را بخوانید تا از گناهان پیشین شما ، در گذرد .
آنگاه از رفتار زشت گذشته خود ، اظهار ندامت کنید و به سوی خدا بازگردید اگر چنین نمایید ، پی در پی بر شما باران ببارد .
در نتیجه بر نعمت و قدرتتان ، بیفزاید .
من شما را از پا فشاری در ناسپاسی و گناه و اعراض از حق ، باز می دارم .
و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدارا و یردکم قوه الی قوتکم و لاتتولوا مجرمین مومنان نجات می یابند و کافران هلاک می شوند پس از آنکه بارش باران به مدت سه سال قطع گردید و بعد از آنکه ، قوم هود ، رسالت پیامبرشان را تکذیب نموده و بر ناسپاسی و سرکشی خود بیفزودند ، عذاب خداوند ایشان را در گرفت .
خداوند نیز هود و مومنان را از این عذاب ، برهانید و قوم تباهکار را نابود ساخت .
" و لما جاء امرنا نجینا هودا والذین آمنوا معه برحمه منا و نجینا هم من عذاب غلیظ .
"هود ـ 58 " چگونگی نجات هود و گروندگانش ، در قرآن یاد نشده است .
برخی از مورخان ، بر این باورند که هود پس از آنکه از هدایت قوم ، نا امید گشت ، به همراه یارانش به مکه رفت و مدتی در آنجا زیست و در همانجا درگذشت و مدفون شد .
لیکن قوم عاد ، به فرمان خدا به تندباد سختی که هفت شب و هشت روز به طول انجامید .
دچار گشتند تا سرانجام قوم به سان ریشه های نخل ، برکنده شدند و به روی زمین ، پراکنده گردیدند و احدی از ایشان ، برجای نماند : و اما عاد فاهلکو بریح صرصرعاتیه .
سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیه ایام حسوماً فتری القوم فیها صرعی کانهم اعجاز تخل خاویه .
فهل تری لهم من باقیه .
"حاقه 6ـ8" و فی عاد اذا ارسلنا علیهم الریح اعقیم ما تذر من شئی الا جعله کالرمیم .
"ذاریات 41 " درسهایی از این داستان : میانه روی در زندگی پیکار با ستمکاران درسی از شجاعت و پردلی فرجام سرکشی ، نابودی است الف : میانه روی در زندگی : از جمله نظرات برجسته و درخشان قرآن ، در برپایی جامعه أی یکپارچه و سالم میانه روی در زندگی و خودداری از اسراف و سرکشی است .
این موضوع را خداوند از زبان هود چنین می گوید : اتبنون بکل ریع آیه تعبئون و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون .
هود به قومش می گفت : چرا در ساختن کاخهای شکوهمند در اماکن مرتفع .
به اسراف دست می گشایید آیا می پندارید که با ثروت خود در سرزمین ، جاودانه می مانید؟
از این رو هود ، قومش را در برپایی بناهای با شکوه ، نکوهش می کرد .
چه اگر آنها بناهای خود را تنها برای سکونت در آن بر پا می ساختند .
سزاوار هیچگونه سرزنش نبودند .
لیکن ایشان ، این کاخ ها را برای خودستایی و مباهات می ساختند .
و این کاری بیهوده و اسراف به شمار می آید .
چه ایشان ، جاودانگی و خلود را در برپایی بناهای شکوهمند می دیدند .
حال آن که جاودانگی انسان امری محال می نماید و بهره دنیوی او اندک است .
بدین جهت اسلام ، مفهوم عدالت اجتماعی را به مسلمانان گوشزد می کند ، تا جامعه اسلامی برپایه صحیح دادگستری اجتماعی ، قرار گیرد .
و یکی از وظایف مسئولان جامعه اسلامی این است که افراد و گروههایی را که ثروت مردم را در راه خوشگذرانی و هوسرانی خود تلف می کنند مورد مواخذه قرار دهند .
به نظر قرآن ، اموال افراد ، باید به نفع مصالح جامعه ، مصرف شود .
زیرا خداوند چنین سفارش می کند ولا توتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً .
ترجمه : اموالی را که خدا آن را مایه دوام و برپایی زندگی شما قرارداده به سفیهان مدهید .
ب : پیکار با ستمکاران خداوند ، قوم هود را نکوهش می کند ، چه ایشان ، بر فرمان ستمکاران گردن می نهادند و از این رو سزاوار هلاکت و طرد شدند : و تلک عاد جحدوا بایات ربهم و عصوا رسله و اتبعوا امر کل جبار عنید و اتبعوا فی هذه الدنیا لعنه و یوم القیامه .
" هود 59 " ترجمه : و همین قوم عاد که آیات خدا را انکار نموده و پیامبران را نافرمانی کردند و پیرو امر هر شخص سرکش و ناسپاسی شدند به لعنت خدا در حیات دنیا و آخرت گرفتار گردیدند .
قرآن در این باره تعبیری دقیق دارد .
چه خدا برای ستمکار دو صفت "جبار" و "عنید" به کار می برد .
زیرا جبار ، سرکش سنگ دلی است که بارزترین صفاتش ، پافشاری در باطل است .
بدین جهت اسلام به مسلمانان اجازه نمی دهد که فرمانبردار ستمکاران باشند و آنها هرطور که خواستند ، ایشان را به بردگی کشیده و آزارشان دهند و در راه مقاصد خود ، به بازی گیرند .
بلکه اسلام ، همواره مسلمانان را علیه ستمکاران ، می شوراند و فرمان می دهد که هرگز تسلیم آنها نشوند .
چه فرمانبرداری از جباران ، با ایمان صحیح ، تنافی دارد .
زیرا ایمان به نفس بزرگواری و آزاد منشی می بخشد .
ج : درسی از شجاعت و پردلی در داستان هود ، درسی از شهامت و جانفشانی در راه عقیده نهفته است.
این درس به سان چراغی است که در فراسوی هر مصلح جانبازی ، قراردارد .
هود قومش را چنین خطاب می کند : انی اشهد الله و اشهدوا انی بری مماتشرکون من دونه فکیدونی جمیعاً ثم لاتنظرون .
ترجمه : من خدا را گواه می گیرم و شما هم گواه دهید که من از شما و خدایانی که می پرستید بیزارم .
بدین سخن او " فکیدونی جمیعاً " دقت کنید که می خواهد به آنها گوشزد کند که از توطئه ایشان ، نمی هراسد و به صرف فزونی و تناوریشان از آنان باکی ندارد .
این نشانه أی از نشانه های مومنان حقیقی است .
پس نباید ، از تباهکاران ، ترس و هراسی داشت .
چه مومنان حقیقی با عقیده استوار خود هرکار دشواری را آسان می نمایند .
جوهر این شهامت ، در هود وجود داشت .
آنگاه که بر خدا توکل کرد و گفت : انی متوکل علی الله ربی و ربکم .
شایسته است برخدایی که منشا و مرکز قدرتهای جهان است .
توکل کنیم و به سوی او پناه جوییم ، تا ترس و ضعفهایمان به امن و قدرت ، دگرگونی یابد و هر مصلح و راهنمایی به این گونه توکل نیاز سختی دارد ، تا در پرتو آن با یقین و صبر و خشنودی در راه رضای الهی جانبازی کند د : فرجام سرکشی نابودی است داستان هود بیانگر فرجام شومی است که ملتهای سرکش و گردن فراز را انتظار می کشد .
بدین روی قرآن قبیله عاد را این چنین توصیف می کند : فاما عاد فاستکبروا فی الارض بغیر الحق و قالوا من اشدمنا قوه اولم یروا ان الله خلقهم هوا شد منهم قوه و کانوا بایاتنا یجحدون فارسلنا علیهم ریحا صرصراً فی ایام نحسات لنذیقهم عذاب الخزی فی الحیاه دنیا و لعذاب الاخره اخزی و هم لاینصرون .
"فصلت 15 ـ 16 " ترجمه : اما قوم عاد در زمین به ناحق ، سرکشی کردند و با غرور گفتند : چه کسی از ما نیرومندتر است آیا آنها ندانستند که خدایی که آنها را آفریده بسیار از آنان تواناتر است و باز آیات قدرت ما را با وجود این برهان انکار کردند .
ما هم برای هلاک آن قوم ، باد تندی در ایام نحس فرستادیم تا به آنها عذاب ذلت را در دنیا بچشانیم درصورتیکه خواری عذاب آخرت ، بیش از دنیاست و آنجا هیچکس آنها را یاری نخواهد کرد .
قبیله عاد ، در زمین به گردن فرازی پرداختند و به داشتن قدرت خود باخته شدند .
و سرانجام از راه خدا و حق رخ برتافتند و به فرجام خواری و هلاکت دچار آمدند .