مرکز این شهرستان در 80 کیلومتری جنوب شرقی شیراز واقع است و با قدمت تاریخی هزاران ساله یکی از قدیمی ترین شهرهای استان فارس محسوب می شود.
برخی مراکز دیدنی: کاخ سروستان، بقعه شیخ یوسف سروستانی، قلعه گبری، قلعه انگشت گبری، قلعه برزو و ...
فارس، نگین زیبای گردشگری ایران زمین
بناهای کهن باپیشینه چندین صدساله، یادمانهای فرهنگی و تاریخی، آرامگاه شاعران پارسی گو و اقلیم چهارگانه و مطبوع آب و هوایی در استان فارس موجب شده است که این استان به یکی از مراکز موردتوجه گردشگران تبدیل شود و بین گردشگران به عنوان نگین گردشگری ایران زمین، شهره گردد.
تنوع میراث فرهنگی و جاذبههای گردشگری در استان فارس به گونهای است که تقریبا از هر دوره تاریخی قبل و بعد از اسلام دراین استان آثاری به چشم می خورد.
برخورداری فارس از این یادمانهای کهن و همچنین وجود آرامگاه شاعران پارسی گو "سعدی" و "حافظ" در شیراز موجب گردیدهاست که استان فارس و شیراز به عنوان پایتخت فرهنگی کشور از سوی صاحبنظران فرهنگی وسیاسی، نام گیرد و همواره بر وجود قابلیتها و توانمندیهای فرهنگی این استان به عنوان مهد فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی تاکید شود.
در این میان، نزدیکی فارس به "خلیج فارس" و تمایل گردشگران و جهانگردان خارجی که به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس سفر میکنند، برای دیدار از شیراز، این قابلیت را برای این استان بوجودآوردهاست که چون نگینی در عرصه جهانگردی و گردشگری کشور بدرخشد.
بر اساس آمار موجود، در فارس ۹۸۱اثر تاریخی با پیشینه فرهنگی ثبت شده در فهرست آثار ملی، دو اثر ثبت شده در فهرست آثار جهانی و دو هزار و ۱۸۰ اثر فرهنگی،مذهبی وجود دارد که هرسال دهها هزار گردشگر و جهانگرد را از سراسر جهان به سوی خود فرامی خواند.
آرامگاه شاعران پارسی گو، غزلسرای نامی حافظ "لسانالغیب" و استاد سخن سعدی شیرازی در شیراز چون گوهر تابناکی بر تارک تاریخ و فرهنگ ایران زمین و استان فارس میدرخشد و گردشگران در دیدار از این دویادمان فرهنگی از فیض معنوی این شاعران فرهیخته برخوردار میشوند.
یادمان کهن تخت جمشید که جلوهای از فرهنگ ایران زمین در آن نهفتهاست به عنوان بزرگترین یادمان فرهنگی و تاریخی کشور در استان فارس قرار دارد و کمتر جهانگردی است که در سفر به کشورمان به شوق دیدار تخت جمشید به استان فارس سفر نکند.
این بنای کهن که در ردیف آثار تاریخی بینالمللی به ثبت رسیده، مجموعهای از تالارها، ستونها، سر ستونهای سنگی و در مجموع فهرستی از تاریخ و فرهنگ ایران زمین را درخود جای داده و تاکنون دههاپژوهش وتحقیق تاریخی و فرهنگی درباره آن نگاشته شده است.
اغلب صاحبنظران فرهنگی و دولتمردان سیاسیاقصی نقاط جهان که از تختجمشید دیدن کردهاند در دفتر یادبوداین بنای کهن از فرهنگ ایرانی تمجید کردهاند.
تخت جمشید که نام آن درفهرست آثارمیراث جهانی بهثبت رسیدهاست، مجموعهای شامل دروازه ملل، کاخ آپادانا، کاخ تچر،کاخ صدستون، ایوان و دهلیز است که هر یک از آنها نمودی از دوران هخامنشی محسوب میشود.
مجموعه پاسارگاد نیز که اخیرا در فهرست آثارجهانی ثبت شد، شامل آرامگاه کوروش، کاخ بار کوروش، کاخ اختصاصی وی، آتشکده پاسارگاد، برج سنگی، نهرها و حوضچههای محوطه کاخ هاست.
"نقش رستم" نیز از آثار مهم تاریخی دورههایایلامی، هخامنشی و ساسانی است که شامل نقشهای برجسته دوره ساسانی از جمله هفت نقش حجاری شده از مجالس مختلف ساسانیان و چهار آرامگاه متعلق به شاهان هخامنشی است.
آثارباستانی شهرستانهایکازرون وفیروزآبادفارس شامل شهرتاریخی "بیشابور" و قلعه "کاریان" نمادی از تاریخ کهن فارس و تمدن فارسی است کهبر روی جهانگردان و گردشگران چهره میگشاید
معماری ساسانیان
در معماری پارتی، پس ازشکوفایی دولت اشکانی، به نمای ساختمان توجه بسیاری شد و میکوشیدند آثار هنری را بر دیوارها، در معرض دید متمرکز کنند.
نقاشی دیواری توسعه یافته و تزیینات آمیختهای بود از نقاشی و گچبری، که نمونه بسیار زیبای آن در معبد کوه خواجه در وسط دریاچه هامون در سیستان به دست آمده است.
اشکانیان درمعماری خود ازطاق گهوارهای، قوس و رگچین با سنگ قلوه و برجستهکاری تزیینی و گاهی ستون توکار هم استفاده میکردند.
از ویژگیهای معماری و هنر این دوره انتقال برخی از عناصر معماری و هنر است که به دوره بیزانس و ساسانی منتقل شده است.
شاید تاریخ معماری «طاقدار» که در ایران بسیار معروف است، از دوره اشکانیان آغازشده و در دوره ساسانیان تکامل یافته باشد.
بنای طاقگرا واقع در دامنه کوه پاطاق در کنار راه کرمانشاه به سرپل ذهاب ترکیب طاق گهوارهای و پیشرفت فنون ساختمانی را در این دوره نشان میدهد.
همچنین بنای معبد آناهیتا در کنگاور که بر سر جاده همدان و کرمانشاه واقع شده و منسوب به دوره اشکانیان است از جمله شاهکارهای هنر و معماری پارتیان به شمار میرود.
میان شیوه معماری پارتی و ساسانی در بنیاد ساختمانها چنان همبستگی و نزدیکی وجود دارد که هنوز گروهی ازصاحبنظران، در انتساب پارهای ازآثار به دست آمده به این دو دوره، دچارتردیدند.
به طورنمونه، در انتساب کاخ مداین درتیسفون به یکی از این دو دوره، هنوز اظهارنظر قطعی نشده است.
صرفنظر از جهات تاریخی در معماری ساسانی، چنان عوامل معماری اشکانی بیکم و کاست پیموده شده که گویی با تغییر شاهان «هیچ دگرگونی در طریقه ساختن بناها پیش نیامده است».
ساسانیان از ایالت پارس برخاستند و برای تشکیل یک سلسله ملی، خود را وارث دودمان هخامنشی خواندند.
ساسانیان، مذهب زرتشت را رسمیت بخشیدند و هنری پدید آوردند که از حیث عظمت با هنر روم و بیزانس برابری میکرد و گاه بر آن برتری داشت.
حتی پس از فتوحات اعراب، آنچه به عنوان هنر اسلامی از آن یاد میشود، تحت هنر ساسانی متأثر بود.
بهترین شیوه طاق زدن بر بناهای مربع شکل، در معماری ایرانی و حتی معماری غربی، از آن ساسانیان است.
معماران آن دوره در پوشاندن فواصل وسیع با مواد سخت توفیق یافته بودند.
بعضی از اصول معماری ساسانی بود که راه را برای ترقی معماری گوتیک در اروپا باز کرد.
در مجموعه هنر معماری این دوره، یگانگی و پیوند خاصی دیده میشود.
اساس معماری گنبد است و ایوان، طاق نماها، اتاقها و طاقهای گهوارهای که اغلب در اطراف یک یا چند حیاط قرار گرفتهاند.
هنرهای گچبری، موزاییک کاری و نقاشی دیواری، تزیینات بناهای ساسانی را شامل میشوند.
درتنوع آثار ساسانی تأثیر همسایگان به خوبی آشکار است؛ ازجمله تصاویر موزاییکی که ازکاخ فیروزآباد (کاخ بیشابور) به دست آمده، به روش رومیان موزاییک شده است.
در این موزاییکها تعداد بسیاری تصاویر از نوازندگان و انسانهای دیگر به سبک ایرانی نقش شدهاند.
از دیگر تزیینات این دوره، باید به حجاریهای سنگی ساسانیان اشاره کرد.
حجاریهای این دوره درنوع خود بینظیرند، مانند نقوش حجاری شده طاق بستان در کرمانشاه و نقش رستم.
به طورکلی، معماری عهد ساسانی براساس معماری سنتی و برای نواحی خشک مرکزی و شرقی ایران پدید آمده بود.
بدین معنی که در ابنیه ساسانی اعم از کاخها و آتشکدهها، پوششهای گنبدی و ساختن ایوانهای دارای طاق ضربی و چهارطاقهای مخصوص آتشکده متداول و اساس معماری این زمان بوده است.
تعدادی ازبناهای ساسانیان که بقایای آنها بر جای مانده است، مانند کاخهای فیروزآباد، کاخ سروستان در فارس و ایوان مداین در تیسفون، ایوان کرخه در خوزستان همچنین آتشکدههایی با نامهای تپه میل میان تهران ورامین، آتشکده نیاسردرکاشان، آتشکده آذرگشنسب در تخت سلیمان و چهار قاپی در قصرشیرین و غیره تا حد بسیاری وضع معماری را در دوره ساسانیان آشکار میکنند.
معماری ایران در عهد ساسانی
ساسانیان سازنده شهرهای بسیاری بوده که ویرانههای چندی از آنها که بجا مانده، نمودار شکوه و بزرگی و بلندنظری آنها میباشد.
در کتاب شهرستانهای ایران که به زبان پهلوی مانده، نام صدها شهر که شاهنشاهان ساختهاند، و تا چندی پس از آنها نیز آبادان بوده است، یاد شده.
در این گفتار به ذکر یکی از معظمترین و پزشکوهترین آن میپردازد.
بطور مقدمه باید گفته شود، که معماری عهد ساسانی با ا حداث طاقهای آجری بجای پوششهای چوبی که سرانجام در اثر پوسیدگی یا موریانه یا آتشسوزی ویران میگردید، و همچنین نیاز کاخها را به ستونهای زیاد که تالار گستردهای را به شکل جنگلی از ستون سنگی یا چوبی درمیآورد، و هنگام پذیرائی ناگزیر عدهای در پشت ستوها دیده نمیشدند، و از لحاظ فرش هم تولید اشکال مینمود، حل کرده بودند و با بکار بردن طاقهای هلالی مرتفع دهنهدار، که فشار آن فقط بر روی حرزهای دو سو بوده، از بکار بردن ستون و پوشش چوبی بینیاز گردیدند.
فایده و اثر محسوس این معماری همین بس، که تالار مدائن با 91 متر درازا و 26 متر پهنا، وسعتی در حدود نیمی از وسعت کاخ صدستون خشیارشا در تخت جمشید، بدون وجود ستونهائی مسقف و با ارتفاعی بیش از دو برابر بلندی کاخ آپادانای تخت جمشید سرپا بوده است، و اگر هر آینه خلیفه دوم عباسی «منصور دوانیقی» دست به ویرانی آن برای بردن مصالحش دراز نکرده بود، چه بسا که به این صورت امروزی درنمیآمد و با خلل کمتری بجا مانده بود.
در بسیاری از بناهای ساسانی مصالح کمارزش و پست مانند سنگهای شالوده یا آجر بکار رفته، ولی در ازا گچکاری و گچبری قابل توجه و شایان ارزشی بر روی آنها انجام میدادند.
همین گچبریها یکی از ویژگیها و مزایای معماری ادوار اسلامی گردید.
طاقهای نیمدایرهای با آجر و پایههای سنگی و ستونهائی که از گچ و سنگ ساخته شده و اغلب متصل به دیوار بوده، از مزایای معماری و ساختمانهای عصر ساسانی است.
ویرانههای مدائن و دو کاخ عظیم فیروزآباد و سروستان و بناهای بیشاپور کازرون و ویرانههای استخر همانندی از آن معماریهاست.
کاخها اکثر با سنگ و گچهای محکم ساخته شده ولی آنرا با گچبریهای عالی یا موزائیک جلوه و زینت میدادهاند.
طاقهای هلالی آجری روی تالار چهار گوش زده میشد، در حالیکه در همان اوقات طاقهای رومی روی تالارهای مدور یا هشتگوش زده میشد.
پارهای از بناهای حوزه روم غربی، از طرح و نقشه ساختمانهای ایران عهد ساسانی تقلید گردیده است.
کاخهای کهنه بلغارستان در آبوباپلیکا(1) شبیه طرحهای کاخ ساسانی فیروزآباد سروستان میباشد.
همچنین حجاری معروف بلغارستان در منطقه مادابا(2) کاملاً شبیه حجاریهای ساسانی است.
معماران و طراحان رومی از معماری ایران بخوبی آگاه و از آن الهام گرفتهاند.
در خارج از مرز خاوری هم بیتأثیر نبوده و پایههای هنری ایرانی – بودائی(3) بر آن استوار بوده است و تأثیر هنر و معماری ایران عهد ساسانی در خاور و باختر را میتوان در این جمله پروفسور پوپ خلاصه کرد: «هنر این دوره پهلوانی و دارای چنان قدرتی بوده که از چین تا اروپای رومی را تحت تأثیر قرار داد»(4).
دانشمند و مورخ شهیر ویلدورات هم در کتاب «اوج اعتلاء بیزانس» درباره هنر و معماری ساسانی مینویسد: «هنر ساسانی با اشاعه شکلها و دواعی هنری خود در هندوستان، ترکستان، چین در شرق و سوریه، آسیای صغیر، قسطنطنیه، بالکان، مصر و اسپانیا در مغرب، دین خود را ادا کرد.
شاید نفوذ آن بهنر یونانی یاری کرد، تا از ابرام در نمایش تصویرهای کلاسیک دست بردارد و بروش تزئینی بیزانسی گراید، و بهنر مسیحیت لاتین معاضدت نمود تا از سقفهای چوبی به طارمها و گنبدهای آجری یا سنگی و دیوارهای دعامهای عطف توجه کند.
هنر ساختن دروازهها و گنبدهای بزرگ که خاص معماری ساسانی بوده، به مسجدهای اسلامی و قصرها و و معابد منتقل شد.
هیچ چیز در تاریخ گم نمیشود،دیر یا زود بر فکر خلاق فرصت و تحول مییابدو رنگ و شراره خود را بزندگی میافزاید.» پروفسور ج .
ه.
ایلیف مدیر موزه شهر لیورپول انگلستان ضمن مقاله محققانه تحت عنوان «ایران و دنیای قدیم» در کتاب «میراث ایران» راجع بمعماری ساسانی مینویسد:(6) «ساسانیان در زمینه معماری ایران موقعیت مرکزی مهمی دارند، زیرا از شکلهای یونانی اعراض کرده به طرحهای ساختمانی هخامنشی بازگشتند.
با این تفاوت که سبک هخامنشی ستونهای «تنه درختی» و نیز بزرگ حمال و سقف سبک بلند تخت جمشید، جای خود را به سقفهای گرد ضربی که معمول بکار بردن آجر پخته در معماری بود، داد.
دالان سقف قبلی از در ورودی در معماری هخامنشی که امروز هم در خانههای ایرانی بصورت دهلیز یا ایوان ستونداری دیده میشود، در کاخهای ساسانی بصورت ایوان شاهنشین جلوباز کاخهای طاق کسری و فیروزآباد درآمده، و گنبدی بر پایههای سه گوشه آجری روی آنرا پوشانده است.
آشنائی کاملی که با شاهنشین جلوباز و سقفدار کاخ کسری داریم، سبک این ساختمان را در نظرمان بمنزله طرحهای عمده ساختمانی دوره ساسانیان جلوه میدهد.
ولی این سبک اهمیت بیشتری دارد، زیرا همین طرح پس از آنکه دو طاق پوشیده در دوسویش اضافه شد، سادهترین نمونه خانه روستائی است، و هنگامی که این طرح اصلی دو یا چهار برابر شود و دور حیاط روبازی بنا گردد، خانههای اعیانی و کاخهای سلطنتی میشود، که در زمان اسلام بعنوان طرح اصلی مسجد، مدرسه،کاروانسرا از آن استفاده شده است.
اگر هنر ساسانی کاملاًتحت تأثیر هنر مغربزمین قرار گرفته بود، جز آثاری تقلیدی با مشخصات خارجی از خود چیزی بیادگار نمیگذاشت.
ولی سبک چنین آثاری با روحیه و احساسی ایرانی، که دارای خصیصههای اصیل است سازگار نبود.
هنر ساسانی هنری است که عملاً منعکس سازنده قریحههای فردی و ابداع و نبوغ خاص ایرانی است، و اگر هم هنر،بیان کننده احساسات مردم نیست،لااقل متعلق بدربار و نمودار ذوق و سلیقه سلاطین و برگزیدگان ایرانی است.» هنر ساسانی در حقیقت پایهای بود که هنر اولیه اسلامی در ایران بر اساس آن نهاده شد.
درختی که ساسانیان کاشتند در عهد اسلامی شکوفه کرد و میوههای برومند داد.
اما نمونههای هنر اسلامی در موزه بریتانیا آنقدر متعدد است و مجموعههای این موزه درین قسمت چنان غنی است که آثار اسلامی نیاز به بحث جداگانهای دارد.» دکتر تالبوت رایس استاد تاریخ هنرهای زیبا در دانشکده کمبریج تحت عنوان: «ایران و امپراطوری روم شرقی (بیزانس)» نوشته است(7): «هرچند نفوذ هنری ایران در امپراطوری روم بیشتر از هر جا در مورد پارچه واضح و مشخص است، از پارهای لحاظ اهمیت آن در معماری بمراتب اساسیتر میباشد، و حتی یکی از مکتبهای محققین تحت رهبری استرزیگوفسکی(8) چنان درین زمینه تند میرود که میگوید تمام اختصاصات اساسی ساختمانهای گنبدی و سقفدار و حتی ساختمانهای صلیب شکل که عصاره واقعی معماری بیزانس بشمار میرود، از ایران سرچشمه گرفته و نخست در ایران توسعه یافته است.
هرچند این عقیده را میتوان اغراقآمیز دانست، ولی دلائل کافی در دست است که ایران را در معماری بیزانس صاحب تأثیری حیاتی دانیم.
زیرا طاق بیضی شکل، بکار بردن قوسهای گچی برای زینت نمای عمارت، هلال سهگوش برای تبدیل عمارت چهارگوش به پایه مدور گنبد، و شاید توسعه دادن طرح بوسیله افزودن دو گوشواره و تبدیل آن به صلیب یونانی، همه قبل از آنکه در بیزانس توسعه یابد، در ایران مورد توجه قرار گرفته بود.
قسمت عمدهای از تکامل و توسعه این طرحها از آغاز کار، در ارمنستان صورت گرفته و از آنجا به امپراطوری بیزانس راه یافته، و بیشک پارهای از معماران روشنبین ارمنی بودهاند.
فعالیت عظیمی که در عهد این امپراطوری برای ساختن بناهای جدید بود تا حد زیادی مرهون هوش و ذکاوت و اختراع اهالی آسیا بود.
.
تعیین میزان ارتباط و تعادل و نسبت میان دو عامل ایرانی و شامی (سوریهای) در زندگی بیزانس، یکی از موضوعات پرسر و صدا و جار و جنجال بین محققین است.
با این حال بیقین میتوان گفت که آمیزش کارآمدی مردم با قوه تخیل و ابتکار و شیوههای کماثر شرق بود که شاهکارهای پرافتخار معماری بیزانس امثال کلیسا (یا مسجد) ایاصوفیه، کلیسای حواریون مقدس و سنت ژیوس(9) و سنت باکوس(10) را که همه در قسطنطنیه تحت سرپرستی ژوستینین ساخته شد، و همچنین عده کثیری از ساختمانهای مسیحی شرق و غرب، بدون عناصر و عوامل ایرانی محال بود این بناها مختصاتی را پیدا کنند که در هنر آنها موجود است، و عنوان سبک بیزانس بهمین نسبت بآنها داده شده.
پروفسود پوپ ایرانشناس نامی معاصر ضمن مطالبی تحت عنوان «نظری بهنر ایران» راجع به هنر ساسانی چنین اظهار نموده است.
«هنر ساسانی با اشکال تازهای، عظمت،قدرت و وفور آثار هخامنشیان را ادامه داد.
معماری ساسانی هرچند فاقد استعمال سنگ در ساختمان بناهای سنگی گرانقیمت مانند هخامنشیان بود، اما در بکار بردن مصالح دیگر و بدعت در ساختن طاقهای هلالی و گنبدها گامی فراتر نهاده بود.
این گامها مقدمهای بود برای حل مسئلهای انعکاس صوت که حتی از نظر تیزبین معماران رومی مخفی مانده بود.
معماران ساسانی به پوشش فواصل وسیع با مواد سخت توفیق یافته بود،و این امر یکی از مشکلترین و اساسیترین اختراعات معماری بود و همین مقدمات بعدها در کلیه آثار معماری ایرانی طی قرون بعدی تشکیل گردید.
بعضی از اصول معماری ساسانی بود که راه را برای ترقی معماری گوتیک، یعنی عامل عظمت اروپای قرون وسطی هموار ساخت.
«در ساختمانهای اصلی معماری ساسانی هم مانند هخامنشیان کاخهای شاهنشاهی بود و اصرار داشتند که مانند آنها شاهنشاه را در «آپادانای» خود مانند خدائی که از آسمان فرود آمده نشان دهند،این برنامه کارشان بود.
اما راهحلهای معماری هخامنشی برای ساسانیان ظاهراًپرخرج و پیشرفتناپذیر بوده است.
زیرا بلندی تیرهای چوبی حد اعلائی دارد که در دوره هخامنشیان از آن استفاده شده بود، بنابراین حتی در ساختمانهای شاهی هم معماری طاقدار را که در دوره هخامنشیان بیشک معماری متعارفی بوده رواج دادند.
تحولی که این سبک معماری متعارفی کشور بدست ساسانیان بعمل آمد، و میخواست عظمت و شکوه مافوق کاخهای داریوش داشته باشد، باید مورد بررسی قرار گیرد.
ولی پیش از آن چند کلمهای درباره مصالح معماری میگویم.
بطور کلی هنوز گمان میکنند که پوششهای معمول در دوره ساسانی منحصراً طاقهای استوانهای، گنبد کروی و طاقهای مخروطی بودهاند،که رابطه طرح مربع را به پایه مدور گنبد آسان میکنند.
و طاقهای متقاطع و چهار ترک را نمیشناختهاند.
شوازی میگوید(12): «ایرانیان از دوران باستان تاکنون جز طاق استوائی(13) و گنبدی که بر طاقچههای گوشهای مخروطی تکیه کند، پوششی نپذیرفتهاند.» «در نظر اول بنظر نمیرسد که گنبد و سقف مدور برای یک تالا رمربع مناسب باشد، و چنین مینماید که سقف طبیعی همان طاق چهار ترک باشد که چهار دیوار متدرجاًدر فضای تالار سر به هم میدهند.
اما برای این منظور وجود هلال لازم است.
اما امتیاز گنبد اینست که وجود آنها را غیرلازم میسازد و این طریق ارزنده کوشش ایرانیها را برای قرار دادن گنبد روی چهار گوش توجیه میکند».
با وجود این،سقفهای چهار ترک، متداولترین سقفها در ایران مخصوصاً در جنوب و بالاخص در کرمان هستند.
این نوع سقف بدون هلال در آغاز دوره ساسانی معمول بوده و ساختمان آن با کمال آسانی و مصالح اندک و در مدت کوتاه صورت میگرفته و آن باید نتیجه تکنیک ماهرانه و حاصل تجربیات طولانی بوده باشد، و چیزی که سبب فقدان شرح و تفصیل درباره این نوع سقفها، که تاریخ پیدایش آن مسلماً عصر ساسانیان است میباشد، نداشتن اطلاعات کافی درباره معماری قسمت جنوبی ایران است(14).» «چیزی که مهمتر است شکل قوسها است.
اما بدیهی است مقصود ما قوسهای نیمدایره، با دهانههای کوچک یا متوسط که در ساختمانها دیده میشود و احتمالاًبوسیله چوب قوسبندی شده باشد، نیست.
نظر ما در اینجا متوجه طاقهای دهانه بزرگ ساختمانهائیست که بواسطه عدم دسترسی بچوب برای چوببست، مجبود بودهاند بنا را بدون قوس بسازند و در این صورت الزاماً طریق دیگری را انتخاب کردهاند.
اینها دو قسماند: در یکی سعی کردهاند که از دهانه طاق، بوسیله تنگ کردن تدریجی آن، با مایل کردن پایههای طاق بطرف داخل درگاهها، بکاهند.
و این طریقی است که در مورد «نیاسر»(15) بکار برده شده، در دیگری، پایههای طاق عمودی مانده، و قوسها را تا ممکن بوده بطریقی بالا بردهاند که فاصله کاسته شود.
از نقطهنظر منظره، نتیجه این دو طریقه با هم متفاوتند.
قوس نیاسر نسبت بدیگری که طاق آن از سطح زمین شروع میشود ابتدائی بنظر میآید.
آن دیگری که طاق کسری تیسفون است بطور تحقیق توسط شاپور اول بین سالهای 241 تا 272 میلادی ساخته شده و آن شیوه تا آخر دوره ساسانی متداول بوده است.» هنر ایران اسلامی چون اسلام در قرن هفتم میلادی، بخشهای عمدهای از جهان متمدن را فرا گرفت، چهره بسیاری از کشورها دگرگون شد.
با ورود تدریجی اسلام به این کشورها، نژادهای گوناگون، از اسپانیا تا هند در ساختن تمدن تازه که «تمدن اسلامی» نام دارد، شریک شدند.
پیداست که در این میان سهم همه ملتها یکسان نیست و آنهایی که با میراثهای غنی پیش میآمدند، در ساختن بنای فرهنگی تازه اثربخشتر بودند.
از جمله کشورهایی که در این تمدن سهم عمده دارد، ایران است.
پس از فتوح، ایران دین اسلام را پذیرفت و ایرانیان هیچ مانعی نمیدیدند در همان جایی که پدرانشان «اهورمزدا» را پرستش میکردند، اکنون خدای یکتا، را ستایش کنند.
شاید در نتیجه همین طرز فکر بود که در همان اوایل، آتشکدههای دوره ساسانی را تبدیل به مسجد کردند.
مسجد یزدخواست (بین اصفهان و شیراز) یکی از این مساجد است.
با انتشار بیشتر اسلام در این سرزمین، در هر گوشهای ساخت مساجد آغاز شد.
مساجد اولیه طرح و نقشه بسیار سادهای داشتند.
گو اینکه از معماری اولیه این دوره، نشانههای اندکی به دست آمده، امّا با توجه به همین نمونهها میتوان گفت که طرح ونقشه این مساجد شامل یک صحن یا حیاط مستطیلی در وسط سلسله طاقهایی در اطراف ودر سمت جنوب، یعنی قبله، شبستانی است که به کمک ستونهایی، سقف بر آن سایه گسترده است.
در این قرون، معماران ایرانی چندان به دنبال ابداع نبودند، بلکه تنها میکوشیدند آنچه را موجود بود، کاملتر کنند.
گنبدهای سنگین ساسانی در این زمان بر فراز پایه هشت ضلعی منظمی قرار گرفت و مساجد به تقلید طرحهای محلی، به صورت بناهایی شبیه چهارطاقی ساسانی ـ البته به صورت کاملتر ـ بنا شد.
کیفیت بنای پایهها و ستونها و احداث ایوان بلند و طویل و به کار بردن مصالح ساختمانی و تزیینات آجری و گچبری در مساجد این دوره، عناصر ساختمانی ساسانیان را در معماری مسجدسازی نشان میدهد و نفوذ معماری ساسانی در بناهای مذهبی به درجهای میرسد که به تدریج اصول معماری اسلامی بر شالوده معماری ساسانیان پایهگذاری میشود.
همانطوری که گفته شد، از معماری اولیه دوره اسلامی در ایران نمونههای اندکی بر جای مانده است: بناهایی مانند تاریخانه دامغان، مسجد جامع نائین، مسجد جامع شوشتر و چند بنای دیگر، نمونههای اندکی است از آن زمان که بعضی از آنها از میان رفته یا تغییر شکل یافتهاند.
کهنترین مسجدی که از این دوره بخوبی مانده، مسجد تاریخانه دامغان است.
گرچه کتیبهای که تاریخ بنای این مسجد را معلوم کند، وجود ندارد، ولی ازسبک معماری بنا میتوان آن را متعلق به اواسط قرن دوم هجری دانست.
مسجد بسیار ساده و عبارت است ازحیاطی مربع شکل و تالاری ستوندار در سمت قبله و یک ردیف رواق در اطراف حیاط، مناره مسجد متعلق است به دوره سلجوقیان، زیرا بر بدنه آجری آن، کتیبهای به خط کوفی نصب شده است.
اهمیت این مسجد نه تنها به خاطر سبک اولیه آن است، بلکه از این روست که بسیاری از اسلوب ساختمان دوره ساسانی را نیز داراست.
مسجد جامع نائین یکی دیگر از معروفترین بناهای این دوره، در زمان آل بویه (اواخر قرن سوم یا آغاز قرن چهارم قمری) ساخته شده است.
این مسجد شامل حیاطی چهارگوش است که در سه سوی آن تالارهای ستوندار و در طرف شمال یک ردیف رواق ساخته شده است.
صحن مسجد به گونهای است که گویا معمار یا سازنده آن به طرح بناهای چهار ایوانی نظر داشته است؛ زیرا طاقهای میانی آن ازدیگر طاقها بلندتر و وسیعتر است.
دیوارها، طاقها و جرزها و قسمت محراب با گچبری تزیین شده است.
گچبری بسیار متنوع این مسجد از ویژگیهای هنری آن محسوب میشود.
اهمیت دیگر این مسجد، وجود منبر و در چوبی آن است، هنر معماری اولیه اسلام در ایران را به ساخت بنای مسجد نمیتوان محدود کرد: در این دوره ساختن مقبره هم مرسوم بود و از سده چهارم قمری به بعد برپایی مقبره و برجهای مقبرهای رواج داشت و آرامگاههایی از آن زمان به جای مانده است.
از جمله میتوان به مقبره اسماعیل سامانی در بخارا و برج قابوس در شهر کنونی گنبدقابوس اشاره کرد.
در باره موارد استفاده از این مقبرهها و برجهای مقبرهای گفتهاند که این برجها، راهنمای مسافران و کاروانیان در بیابانها بوده است یا اگر کسی از کاروانیان فوت میکرد، در این آرامگاهها یا برجها، که یقیناً بانی آنها هم در آنجا دفن بود، به خاک سپرده میشد.
نمونههای بسیاری از این گونه مقابر در دورههای بعدی در گوشه و کنار سرزمین ایران بنا شده است، چون برج رسکت در قائمشهر، برج لاجیم در سوادکوه مازندران، برج رادکان در کردکوی گلستان و برج مقبرهای پیر علمدار در دامغان.
این برجها معمولاً در جاهای رفیع و به شکل مدور با کلاهکی مخروطی و نیم کره ساخته شدهاند.
راه های و ساسانیان در دوره اشکانی و ساسانی مسیر راه ها به همان قرار پیشین بود، و چون پایتخت از نواحی شرقی به مغرب انتقال یافت، مرکزیت راه نیز از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل شد.
چون اشکانیان به قدرت بیشتری دست یافتند و قلمرو فرمان روایی خود را به سوی مغرب توسعه دادند، شهر صد دروازه (هیکا توم پیلس) را که به روایتی محل آن را نزدیک دامغان می دانند، به پایتختی برگزیدند.
پیش از چیره شدن بر سلوکیان و بیرون راندن آنها از ایران و تسلط بر دشت پهناور بین النهرین، تیسفون را که در ساحل چپ دجله، مقابل شهر سلوکیه، واقع بود مرکز خود قرار دادند و از سمت مغرب با دولت روم، که امپراتوری بزرگی بود، همسایه شدند.
چون دولت روم بر سراسر زمین های ساحلی دریای مدیترانه و اروپای مرکزی و غربی مسلط شد و ثروت فراوانی گرد آورد، زندگی تجملی در آن کشور رواج یافت و محصولاتی مانند ابریشم و پارچه های ابریشم و غیره خواهان بسیار پیدا کرد.
راهی که این کالاها را از مشرق به مغرب می رساند، ناگزیر از فلات ایران می گذشت.
بنابراین جاده های ایران و راه دریایی خلیج فارس و دریای سرخ از نظر اقتصادی دارای اهمیت خاصی شد.
در دوره اشکانیان و سپس در عهد ساسانیان تجارت ابریشم در دست ایرانیان بود.
رومیان که می کوشیدند راهی دیگر پیدا کنند و ابریشم را مستقیما از چین وارد کنند، موفق نمی شدند.
رقابت بر سر تسلط بر راه های بازرگانی تا آخر عهد ساسانیان همچنان ادامه داشت.
در دوره اشکانی، همانند عهد هخامنشی، توسعه راه ها و ایجاد ایستگاه های بین راه و حمایت از کاروانیان اهمیت فوق العاده ای یافت و در مسیر اغلب جاده ها، به ویژه در مسیر جاده معروف ابریشم، ساختمان هایی شبیه کاروان سرا ایجاد شد.
متاسفانه درباره هنر و معماری اشکانیان که حدود پنج قرن در ایارن حکومت کردند پژوهش کافی نشده و ویژگی های هنرهای مختلف این دوره، به ویژه معماری و تزیینات آن، ناشناخته مانده است.
بنابراین نمی توان درباره نحوه معماری کاروان سراهای این دوره اظهار نظر کرد ولی با عنایت به دژها و شهرهای اشکانی که اخیرا در دشت گرگان شناسایی شده، می توان گفت که احتمالا کاروان سراهای آن زمان به صورت مربع یا مستطیل بوده و با خشت و آجر بنا شده و اتاق ها و اصطبل هایی در اطراف آن وجود داشته است.
در معماری و توسعه کاروان سراهای پیش از اسلام، عصر ساسانی را باید یکی از دوره های مهم دانست.
در این دوره، به علت اقتصاد وسیع و گسترده، ایجاد راه ها و هم چنین امنیت کاروانیان اهمیت داشته و در نتیجه، کاروان سراهای بسیاری در مسیر جاده ها و گذرهای اصلی بنا شده است.
یادگارهای با ارزشی چون دیر گچین در جاده تهران _ قم و رباط انوشیروان بین جاده سمنان _ دامغان (در مسیر جاده ابریشم) و بالاخره دروازه گچ و کنار سیاه در استان فارس از آن جمله اند.
در این دوره نقشه های کاروان سرا؛ عموما به صورت چهار ایوانی و مصالح ساختمانی آن عموما لاشه سنگ، آهک، خاک و گچ بوده است.
نقش برجسته های ساسانی ساسان، نیای بزرگ دودمان ساسانی که نام این سلاله نیز از وی گرفته شده از مغان پرستشگاه آناهیتا در تخت جمشید بود.
احیا و تجدید ایران توسط سلسله ای جدید صورت گرفت که کانون آن ایالت فارس بود، یعنی همان سرزمین باستانی جنوب غربی ایران، که قریب به هزار سال پیش قبایل قوم پارس در آن مستقر شده بودند.
تخت شاهنشاهی به دست سلسله ای از پادشاهان ملی افتاد که خود را وارث هخامنشیان معرفی می کردند.
و با محروم کردن اشکانیان از این مزیت، سلطنت را تنها حق خود می دانستند.
ساسانیان پس از آن که تاج و تخت را بر اثر منازعات طولانی بدست آوردند، حکومتی ملی تاسیس کردند که متکی به دین ملی و تمدنی بود که شاید از جنبه ایرانیت در سراسر تاریخ طویل ایرانیان نظیر نداشت.
اردشیر بعد از مرگ پدرش که از شاهان بوده و فوت ناگهانی برادرش، در حالی که هنوز خراجگزار پادشاه اشکانی بود، خود را شاه پارس خواند و بعد از اندکی اصفهان و کرمان را به قلمرو خود اضافه کرد و با ساختن کاخ رام اردشیر در فیروزآباد که از ساخت آن انگیزه سیاسی داشت، از همین کاخ بر ضد اردوان پنجم (پادشاه اشکانی) شورش کرد و در شوش به سال 244 میلادی جنگی بین اردشیر و سپاه اشکانی در گرفت و اردوان پنجم به دست اردشیر کشته شد.
راه تیسفون باز شد و دو سال بعد اردشیر به عنوان جانشین اشکانیان به تیسفون رفت و تاجگذاری کرد.
اردشیر بر فراز صخره ای که به سوی شهر فیروزآباد (فارس) گسترده می شود، نقش برجسته ای حجاری کــرده است که بزرگ ترین و احتمالاًً کهن ترین آثار صخره ای ساسانی است.
این نقش باید یادبود جنگ قطعی و پیروزی بنیانگذار سلسله جدید بر آخرین پادشاه اشکانی باشد.
سه جفت جنگاور همان طور که در یک مبارزه قرون وسطی اروپایی معمول بود، در برابر یکدیگر زورآزمایی می کنند.
اردشیر با نیزه دراز خود اردوان پنجم را که اسبش سرنگون می شود از اسب به زیر افکنده.
در پی اردشیر پسر بزرگ و جانشین او شاپور، وزیر بزرگ شاه اشکانی را به سختی سرنگون می سازد و سرانجام یک نجیب زاده ساسانی گردن یک نجیب زاده پارتی را به چنگ می فشارد.
به عقیده گیرشمن، در این صحنه تمام کوششی که اردشیر سالها برای بدست آوردن تاج و تخت متحمل شده است بیان می شود.
معهذا هیچ چیز در این صحنه یادآور یک واقعه حقیقی نیست.
هنر در اینجا به وسیله مظاهر تبیین می شود.
هنرمند با طریق چهره سازی آشنا نیست و فقط به وسیله جزییات آرایش مو و لباس و سلاح اشخاص و زین و یراق اسب ها می توان هر یک از تصاویر این نقش برجسته را باز شناخت.
البته این نظریه در مورد نقش برجسته مذکور توسط گیرشمن بیان شده، در صـورتی که نپرداختن به چهره پردازی و اجرای یک تیپ واحد در نقش ها برای انسان ها از خصوصیات هنر ایران بوده است و قطعاًً هنرمندی که چنین توجهی را به جزییات دارد در هر حال می تواند به خصوصیات برجسته چهره ها نیز اشاره نماید تا تفاوتی مهم بین چهره ها به وجود آورد، اما در عمل هنرمند براساس یک سنت هنری چهره ای واحد برای افراد می سازد و تفاوت را در لباس و کلاه و گاه اندازه آن ها می توان تشخیص داد.
در آغاز روی کار آمدن سلسله ساسانی، هنر اشکانی که سنتهای هنر یونانی را در خود جذب کرده بود.
همچنان به حیات خود ادامه داد.
اما هنر ساسانی بتدریج به تدبیر اردشیر تکوین یافت و چهارچوب بنیادینش تعیین گردید.
بسیاری از مضامین و نقوش ساسانی که از گنجینه هنر شرق کهن اخذ شده بود و متاثر از هنر و فرهنگی یونانی _ رومی بود، و حتی تاثیرات اندکی نیز از هنر شرق دور پذیرفت، طی چهار سده حکومت ساسانی با کنش و واکنش ادامه یافت.
هنر ساسانی را باید اصالتاًً هنری شاهانه دانست که بیشتر در خدمت نمایش شکوه و عظمت پادشاه در اعمال و احوال مختلف آنها است.
این هنر در برگیرنده طیف گسترده ای از نقوش گیاهی جانوری، و گاه با مضامین نمادین است که مشخصه هنر ساسانی محسوب می شود در بسیاری از آثار فلزکاری، معماری و بافته ها قابل تشخیص است.
تاثیر هنر ساسانی تا مدتها پس از انقراض آن همچنان به جای ماند و هنر اسلامی پس از خود را بسیار تحت تاثیر قرار داد.