با آنکه کورش ( 559-529 ق.م) بنیانگذار سلسله هخامنشی متوجه لزوم ضرب سکه و تاسیس ضرابخانه بود ، مرگ وی این فرصت را به او نداد. کمبوجیه ( 529-521ق.م) در دوره کوتاه پادشاهی خود گرفتار عصیانها و لشکرکشیها بود ، به هیمن جهت فرصت پرداختن به امور داخلی را نیافت ؛ اما داریوش اول ( 521-485ق.م) پس از برقراری نظم در امپراطوری پهناور هخامنشی به تشکیلات امور داخلی و تقسیمات مملکتی و ممالک تابعه پرداخت و بخصوص توجه خاصی نسبت به وضع مالی و اقتصادی مبذول داشت . قبل از وی ترتیب صحیحی در برآورد مالیات متناسب با دارایی هر منطقه یا ساتراپ وجود نداشت و عایدات بر مبنای معین و اصولی تنظیم نمی شد لذا داریوش برای امور مالی و اقتصادی وبازرگانی مقررات جدیدی وضع نمود . داریوش پس از آنکه نظام اداری و مالی را قوام بخشید متوجه لزوم ضرب سکه شد . بنا به دستور وی ضرابخانه ها تاسیس گردید وبا روش معینی شمشهای زر و سیم برای ضرب سکه از خزانه به ضرابخانه ها فرستاده شد . احتمال دارد ضرابخانه بعد از سال (514 ق.م) به دستور داریوش تاسیس شده باشد زیرا در پی بنای کاخ داریوش در تخت جمشید که تاریخ ساختمان آن بین سالهای 517-514 ق. م است چند سکه متعلق به کرزوس و شهرهای یونانی قرار داده شده است و این مساله نشان می دهد که در آن تاریخ هنوز سکه هخامنشی وجود نداشته ؛ ضرابخانه دایر نگردیده بود . سکه های زرین هخامنشی را «دریک» و سکه های سیمین را «شکل»
می نامیدند . معمولا وزن در یک 42/8 گرم بود و از سکه های کرزوس که 17/8 گرم وزن داشت قدری بیشتر بود. وزن سکه های نقره (شکل) 60/5 گرم بود و نسبت طلا و نقره به میزان یک به بوده است . هرودت ، اولین تاریخنگار یونانی است که از پول طلای داریوش( در یک ) صحبت به میان آورده ، از خالص بودن فلز آن تعریف نموده است . پس از تجزیه شیمیایی که در زمان حاضر به عمل آمد معلوم شد که فلز دریک فقط 3% آلیاژ دارد. به همین مناسبت دریک در تمام مناطق یونان و آسیا شهرت و اهمیت به سزایی یافته بود. نظم در وزن و مبادله آسان آن در معاملات و تجارت یکی دیگر از دلایل مهمی بودکه باعث رواج آن گردید . در اواخر دوران هخامنشی ( دو دریکی) به وزن 65/16 گرم ضرب گردید. در روی سکه های دریک تصویر شاه حک شده که ایستاده و تاج کنگره داری به سر گذاشته است . علامتی که او را از سایر ساتراپهای تابعه ممتاز می کرد . زانوی از خمیده است و زانوی راست او به سمت جلو و پای چپ به طرف عقب متمایل است . کمان و نیزه ای که انتهای آن او به سمت جلو و پای چپ به طرف عقب متمایل است . کمان و نیزه ای که انتهای آن به گویی منتهی می شود در دست دارد ؛ این شکل و سیما به طور خلاصه نشان دهنده کماندار بودن اوست .بعضی از محققان معتقدند که این طرز قرار گرفتن مشخصه کمانداران ایرانی در حال جنگ است . یونانیان نیز با در نظر گرفتن خصوصیات دریک بدان نام عمومی کماندار ( سازیتاری) داده بودند . یک تیردان مملو از تیر در پشت شاه دیده می شود. لباس وی عبارت بود از :ردا زانوی چینهای بسیار که در روی بازوها و سراسر اندام او این چینها دیده می شود. ردا زانوی چپ او را نمی پوشاند و با حاشیه ای مفرس از شرابه های مدور زینت شده است . لباس فرمانروا با کمربندی به دور کمر بسته شده است و فقط در روی سکه های شکل و گاهی بندرت در روی دریک ها شاه به جای نیزه خنجری در دست دارد . دریکهای هخامنشی از اعتبار خاصی در دنیای آن روز برخوردار بودند و در شکل خارجی وزن و عیار دریک از زمان داریوش اول تا عهد داریوش سوم یعنی مدتی نزدیک به دو قرن به هیچ وجه تغییری حاصل نشده است . پشت سکه بجز موارد استثنایی دارای فرورفتگی چهارگوش و گود و ناهمواریهای نامنظم است . این فرورفتگیها و نقوش و خطوط زمانی در طول ، گاهی در عرض سکه دیده می شود. سطح مقعر ، مربع یا مستطیل که در پشت سکه ها دیده می شود معرف قسمت برجسته سندان بوده است که در روی فلز عدس شکل برای جلوگیری از لغزیدن ، موقعی که چکش به آنها اصابت می کرد گذاشته می شد . با سقوط امپراطوری هخامنشی در سال 330 ق.م ضرب دریکها کاملا متوقف نگردیدو بعضی از ضرابخانه های آسیا در زمان اسکندر و حتی پس از اون یز به کار خود ادامه دادند و سکه های دریک در بازرگانی مورد استفاده قرار می گرفت .ولی سکه های دو دریکی تا خاتمه تجزیه امپراطوری اسکندر رسما رواج داشت و حتی پس از سال 306ق.م درباکتریان ( باختر ) و در هندوستان رایج و به طور غیر رسمی ضرب آن متداول و معمول بوده است . شکل نیز به مدت یک قرن تقریبا بدون هیچ گونه تغییری باقی ماند . اما در زمان اردشیردوم کماندار روی آن یابکلی از میان رفت یا در وضع آن تغییرات بسیاری صورت گرفت و به جای کماندار که در یک دست کمانم و در دست دیگر نیزه داشت کمانداری در حال تیراندازی دیده می شود ، سپس در زمان اردشیر سوم ، نیم تنه کماندار تا ساقهای پای او پایین آمده است و بالاخره در دوران سلطنت داریوش سوم در دست فرمانروا خنجری قرار دارد ، اما همان طور که اشاره شد به استثنای موارد نادر ، در دریک تغییراتی دیده
نمی شود و تا آخر دوران هخامنشیان به همان شکل باقی مانده است .
دریکها و دو دریکها و شکل و برخی از سکه های نقره که به وسیله ساتراپها و در سرزمینهای تابعه ضرب شده عموما دارای نقش کماندار پارسی است . شکل متحد سکه ها انتساب آنها را به شاهی که در زمان او سکه ضرب شده است دشوار و مشکل می کند . از آنجا که سکه شاهان هخامنشی فاقد خط و نوشتار است تشخیص آنها با مطالعه و بررسی سکه ساتراپها و کشورهای تابعه هخامنشی که مسکوکات آنها دارای خط و تاریخ بوده و اغلب مزین به نقش فرمانروای هخامنشی است میسرگردید . همچنین مقایسه سکه ها با مهرها ، مخصوصا نقشهای برجسته متعدد آن دوران از راههای شناخت این مسکوکات بوده است ، برای مثال در ترعه ای که خشایارشا در سال 480 ق.م در لشکرکشی به یونان حفر نمود ، در سال 1255 ه / 1839 م تعداد 300 سکه دریک کشف گردید که این سکه ها دو نوع بودند و مسلما به وسیله داریوش اول و خشایارشا ضرب شده بود که با بررسی دقیق آنها این سکه ها از یکدیگر تفکیک و شناسایی شدند . در آغاز حکومت هر زمامداری شکل وتصویر فرمانروا ، حتی الامکان متناسب با خطوط چهره او تهیه
می گردید و این تصویر تا آخر دوران سلطنت او ، حتی با وجود تغییراتی در قیافه او بدون تغییر باقی می ماند. بنابراین باید قبول کرد که تصویر رسمی شاهان بر روی سکه ها نقش می شد و اختلاف جزئی سکه ها را باید ناشی از ضرب آنها در ضرابخانه های مختلف واثر حکاکان وهنرمندانی دانست که خطوط چهره شاهان و سایر مشخصات آن را ترسیم و برسکه ها نقر می نمودند .
مشخصات مهم شاهان هخامنشی بر روی سکه ها به شرح ذیل است :
داریوش اول ( 521-485 ق.م)
روی سکه . نقش شاه هخامنشی ، داریوش ، به سوی راست ، به وضع کماندار پارسی که یک زانو به زمین زده و به دست چپ کمان را تا محاذی صورت بالا نگهداشته است وبه دست راست مقابل سینه نیزه ای را که در راس آن گلوله ای کروی شکل قرار دارد و مایل به زمین می باشد گرفته است . او دارای ریش و موی بلند است که بر پشت گردن جمع گردیده است . بر سر وی تاجی است که پنج کنگره دارد ، تیردان در پشت وی آویزان است و به زحمت دیده می شود .
پشت سکه ، فرورفتگی چهار گوش نامنظم دارد .
خشایارشا(485-465 ق. م )
روی سکه ، نقش خشایارشا به وضع کماندار پارسی است که یک زانو به زمین زده ،تاج وی دارای پنج دندانه است وکوتاهتر از تاج داریوش می باشد . گونه ها بر آمده ، ریش بلند و باریک ولباس او مانند لباس داریوش است ( تصویر 1 )
اردشیر اول (465-425 ق. م )
روی سکه . تصویر اردشیر اول ، شاه هخامنشی است به صورت یک کماندار پارسی است که یک زانو به زمین زده است . تاج او پنج دندانه است و از تاج خشایارشا بلندتر می باشد بینی اردشیر بزرگ ، خمیده و رخسار او پهن است . ریش بلند او کمی برجسته می باشد و تا روی سینه می رسد .
پشت سکه فرورفتگی مستطیلی شکل ناهموار دارد .
داریوش دوم( 425-405 ق.م)
روی سکه نقش داریوش دوم بر سکه ، به وضع کماندار پارسی است که یک زانو به زمین زده است و تاجش پنج دندانه است .لباس او مانند البسه شاهان قبل از اوست . در مقایسه با پادشاهان دیگر او کوتاه قد و مسن به نظر می رسد . سکه داریوش دوم به جهت دماغ بزرگ و پهن و ریش و موهای پر پشت ، سر و چشمان برجسته مشخص است .
پشت سکه چهار گوش فرورفته با برجستگیهای نامنظم است که شباهت به ماهی یا پرنده دارد .
کوروش دوم ( 401-400 ق .م )
روی سکه نقش کورش دوم به صورت کماندار پارسی است که به سوی راست یک زانو به زمین زده است . او دارای موهای بلنداست وریش ندارد . تاج کورش دوم بلند و صاف وبدون دندانه است . به نظر می رسد که لباس او شرابه دار است .
پشت سکه فرورفتگی مستطیل شکل دارد .
اردشیر دوم (405-359 ق.م)
برای تشخیص سکه های اردشیر دوم بهترین روش مقایسه آنها با سکه ساتراپهای آن دوره است ، چنانکه از روی سکه های ساتراپ سارد ، تیسافرن که در روی یک طرف آن تصویر اردشیر دوم منقوش است ، می توان سکه های متعلق به دوره او را بخوبی تشخیص داد.
روی سکه نقش اردشیر دوم به صورت کماندار پارسی که به سوی راست ، یک زانو به زمین زده بر سکه نقر است . تاج او بلند نیست و دارای پنج دندانه است . ریش و موهای سر او بلند و چشمها برجسته و دماغی خمیده دارد .
اردشیر سوم (359-337 ق.م)
روی سکه نقش اردشیر سوم به صورت کماندار پارسی به سوی راست با تاج چهاردندانه است . چهره وی عریض و ریش او بلند و نوک تیز است .
پشت سکه فرورفتگی چهار گوش با برجستگیهای ناهموار دارد .
داریوش سوم ( 337-330 ق.م)
روی سکه نقش داریوش سوم در وضع کماندار پارسی که نیمه زانو به زمین زده است . نیمرخ او با ریش بلند ، برازندگی و ظرافت چهره او را می رساند . تاج داریوش سوم پنج دندانه ارد و حاشیه ردای او مروارید دوزی است .
پشت سکه خطوط مارپیچ و موازی برجسته دیده می شود .
تصویر این شاه که آخرین فرمانروای هخامنشی است در روی سکه های ساتراپهای آن دوره از جمله ممنون مشاهده می شود .
در سراسر کشور در مواقع عادی ضرابخانه ها به تناسب احتیاج سکه می زدند ولی در موقع جنگ فرمانروا یا ساتراپ محل یا یکی از امرا که به نیابت شاه مامور تدارک اسلحه یا تشکیل قوا بری یا بحری بود سهم قابل ملاحظه ای از خزانه سلطنتی دریافت می نمود که بنا بر ضرورت هر قدر که مقتضی بداند سکه بزند . از بسیاری از فرمانروایان وساتراپها که نقش موثری درتاریخ ایران داشته اند سکه به دست آمده است ، مانند فرناباذ، فرمانروای فریگیه و مازه ، فرمانروای کیلیکیه وابروکوماس ، فرمانروای سینوپ ، نوع دیگری از سکه ها که در امپراطوری هخامنشی رواج داشت سکه های سلاطین و امرای تابع ، مانندشاهان فنیقیه ، قبرس و کاری است . آنها زمانی که تحت اطاعت دولت هخامنشی درآمدند استقلال داخلی خود را حفظ کرده در کمال آزادی سکه زده اند و از لحاظ نقش نیز اختیار داشتند به دلخواه ، نقوش مربوط به مذهب و خدایان مورد ستایش و خط محلی خود را به کار برند .