موقعیت جغرافیایی و پیشینه تربت جام
تربت جام ، کهن دریا عرفان، واقع در شمال شرقی گستره پهناور ایران زمین به مانند شهرها و مناطق دیگر آن با حوادث و فراز و نشیب های تاریخی و روند شکل تدریجی مواجه بوده است. دورانی که این شهر، روستایی کوچک به نام معدآباد نامیده می شد و رونق چندانی نداشت ، مردی بیدار دل به نام احمد در سکوت آرام کوهسار بزد با ریاضات شائقه خود را برای امری مهم آماده می ساخت. پس از کسب اجازه ارشاد، پای به معدآباد نهاد.
با عزیمت وی به این مکان به یکباره روح تازه ای به این روستا دمیده شد و خانقاهی که بنا نمود قلب تپنده ای برای مریدانش گردید. نسیمی که وزیدن گرفت و این منطقه را تحت تاثیر افکار عرفانی خویش قرار داد. شیخ احمد بر تعالیم و جهان بینی اطرافیانش دیدگاهی نوبخشید مشرب و پیرانی خاص از خود به یادگار گذاشت و مریدان بسیاری یافت به نحوی که سلاطین و زمامداران زمانه اراتمندانه او و خاندان گردیدند و در محل خاکسپاری وی بناهائی را ایجاد نمودند. در آن روزگار که بوز جان شهر بزرگی نزدیک معد آباد بود تاب مقاومت در برابر این افکار تو جهات را نیاورد.
سرانجام شهری با آن وسعت آن که زادبوم دانشمندانی چون ابولوفای بوزجانی بود متروک گردید و به تدریج معد آباد گام به سوی شهر نشینی نهاد.
شهرستان تربت جام با وسعت 8879 کیلومتر مربع واقع در شرق خراسان از شمال به شهرستان سرخس، از غرب به فریمان و تربت حیدریه، از جنوب تایباد، از شرق به رودخانه هریر رود و مرز دو کشور افغانستان و ترکمنستان منتهی می گردد.
مرکز این شهرستان، شهر تربت جام است که در موقعیت 60 درجه و 15 دقیقه تا 60 درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 34 درجه و 35 دقیقه تا 35 درجه و 47 دقیقه طول شرقی قرار دارد.
ارتفاع ناحیه جام ار سطح دریا 928 متر است. جمعیت این شهرستان بر اساس سر شماری سال 1375 شمسی 210349 نفر برآورده شده و بر اساس آخرین تقسیمات کشوری سال 1382 دارای 5 بخش صالح آباد، مرکزی، نصرآباد، پایین جام و بوژگان، سه شهر ، 13 دهستان و 416 آبادی دارای سکنه است.
تربت جام به لحاظ آب و هوایی در منطقه نیمه بیابانی با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد قرار دارد . بافت اقلیمی شهرستان در بخش شمالی کوهستانی است که از مهمترین ارتفاعات آن میتوان به «کوه شاه نشین» با بلندی 2117 متر و عرض 48 کیلومتر با وضعیت شمال غربی – جنوب شرقی اشاره نمود. شاه نشین پر آب ترین کوه منطقه جام با جنگلهای طبیعی پسته است.
در جنوب و مغرب این ناحیه کوههای باخرز و بزد قرار گرفته است. دشت جام که جزئی از حومه آبریز «قره قوم» محسوب می شود دارای رودخانه جام و هریررود است که روخانه هریررود از افغانستان سر چشمه می گیرد اما دشت جام به سبب وجود رسوبات جام رود بسیار حاصلخیز است. محصولات عمده این شهرستان گندم، چغندر قند، جو، پنبه، خربزه، هندوانه، زیره محصولات باغی است.
بر اساس مطالعات و بررسیهای باستانشناسی، این ناحیه از هزاران سال پیش زیستگاه اقوام باستانی بوده و کرانه های هریررود، کشف رود و جام رود آثاری از گذرگاه سکونت اقوام مهاجر و مهاجم را در خود محفوظ نگه داشته است، به نحوی که این مطالعات موید سکونت پنج هزار ساله در منطقه است.
بنا به اعتقاد گریشمن، باستان شناس فرانوسوی شاخه ای از آریاییها دراوایل هزاره دوم پیش از میلاد از تنگه شمالی کشف رود و گذرگاه جنوبی به کناره جام رود منتهی می گردد عبور نموده و بتدریج در سراسر سرزمین باستانی ایران پراکنده شده اند، زیرا دیواره بلند واقع در بستر هریر رود در مشرق دره ای عمیق که دو رشته کوه بینالود در غرب و هندو کش در شرق را از یکدیگر جدا می کند، تردد انسان را از این نقطه غیر ممکن ساخته است، به استناد شواهد موجود احتمالاً کناره هریر رود یکی از گذرگاههای مهاجرت اقوامی بوده که دراواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش از میلاد از شمال شرقی به داخل ایران آمده اند.
از زیستگاههای باستانی مهم این منطقه می توان به شورقلعه، قشه توت و مخار اشاره نمود که سفالهی تپه قشه توت از نظر تنوع نقش و فرم با سفالهای تپه انو درنزدیکی عشق آباد، شهر سوخته در سیستان، کویته در پاسکتان و نمازگاه در ترکمنستان قابل مقایسه می باشد. یقیناً کاوشهای باستان شناسی و بررسی بیشتر در این ناحیه اطلاعات زیادی را در باره آن به دست خواهد داد.
در آغاز دورام تاریخی بخشهای شمال شرقی ایران مکان استقرار«باختری ه» بوده و کناره شرقی دریای خزر نیز زیستگاه «ماساژته» به شمار می آمد، هونها قبایلی بودند که بیشتر شرق و شمال شرقی ایران را در دوران هخامنشی مورد تجاوز قرار می دادند. پس از پیروزی اسکندر مقدونی و با مرگ داریوش علاوه بر نواحی گوناگون، مشرق ایران از جمله ماورالنهر، هرات، باختر و اسکانیان بساط حکومت سلوکیه و جانشینان اسکندر را برچید و سلسله نوینی را بنیان نهاد که ایالت پهناور خراسان قرار گاه حکمرانان این دوره بود. در دوره ساسانیان بساط فئودالیته برچیده شد و خراسان باستانی یا ساتراپی پارت به صورت یکی از استانهای مهم ایانشهر در آمد. در این زمان خراسان به چهار بخش تقسیم شده بود که هر کدام مرزبان جداگانه ای داشت الف) مروشاهگان ب)بلخ یا باختر ج) تخارستان، هرات،فوشتج،و سمستان د) سرزمین ورزرود یا فرارود.
سرانجام طغیانها و استبداد و خوشگذرانیهای پادشاهان ساسانی عامل نارضایتی مردم گردید و با آشنا شدن آنها با دین مبین اسلام که همانند خورشیدی بر جهان پرتوافکن گردید اعراب را به داخل ایران سوق داد و بدین سان نخست طبس به دست اعراب قتح گردید. در سال 31 هجری «عبد الله بن عامر» به «ابر شهر»،«سرخس» و «توس» لشکر کشی نمود، پس از آن و اسبراین فتح گردید. بهاستناد متون کهن جام در بستر حوادث تاریخی بعنوان چهارراهی یاد شده که نقطه تلاقی شاه راههای تجاری و نظامی شرق و غرب شمال و جنوب بوده است، زیرا جام از طرفی بر سر راه ری، قومس،نیشابور،هرات و خاور دور و از سوی دیگر بر راه زرنج و قهستان به سرخس، باختر، نسا،مرو و بخارا قرار داشته و از نظر ارتباطی در طول تاریخ از رونق و اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
به هر حال در متون جغرافیایی تاریخی تا هور اسلام نام و نشانی از جام مشاهده نمی شود. در سده های نخستین اسلامی جام به صورت «زام» منطقه وسیعی به هیئت یک شهر از قصبه ایرانشهر معرفی شده که این قصبه به عنوان ربع نیشابور و جرئی از اقلیم چهارم محسوب می گردید. برای نخستین بار تاریخ نگار عرب «احمد بن یحیی البلاذری» در سده سوم هجری در اثر ارزشمندی خود «فتوح البلدان» از زام یاد کرده و فانح انرا «عبدالله بن عامر بن کریز» به سال 28 یا 29 هجری در زمان خلیفه سوم ذکر کرده است. پس از وی «محمد بن جریر طبی» ذیل وقایع سال 116 هجری به قلعه ای مستحکم به نام «باذکر» اشاره می کند که «هیثم» به عنوان حاکم در آن قلعه حکمرانی می کرده است.
گویا در سال 253 ه.ق. «زام» توسط حاکم صفاری «یعقوب لیث» در نزاع با امرای ظاهری فتح می گردد، وی علاوه بر این ناحیه مناطقی چون بادغیس ، فوشنج و باخزر را به تصرف خویش در آورده. منطقه جام در سال 287 تا 390 ه.ق جزئی از قلمرو حکمرانان سامانی قرار داشت. از عهد سامانیان تا اواخر زمامداری سلطان محمود غزنوی به دلیل وجود یک دولت نیرومند در بخارا و غزنه، در نتیجه وجود آرامشی نسبی به خراسان و پیرشفت فرهنگی این ناحیه شخصیتهای بزرگ علمی مانند ابوالوفا بوزجانی ریاضیدان معروف، شیخ ابوذر بوزجانی، ابو جعفر زامی و ... پای به عرصه علم و ادب این سرزمین نهادند. ظاهراً اوج رونق جام به مرکزیت «بوزجان» سده چهارم هجری بوده و به نحوی که در متون به یکصد و هشتاد آبادی در ان ناحیه اشاره شده است.