اختلافات مرزی میان ایران و عراق، همانند اختلافات مرزی و ارضی بسیاری از کشورهای جهان سوم، میراث شوم دوران استعمار بوده و جنگی که دولت عراق در سال 1359 به ایران تحمیل کرد نمی توانست بدون تشویق، حمایت و پشتیبانی قدرتهای استعماری صورت گیرد و دخالت قدرتهای مذکور، در اواسط قرن نوزدهم، موجب شد تا ایران از حقوق سلیمانیه به نفع همسایه غربیش صرف نظر کند. ادامه همین دخالتها نیز در آغاز قرن بیستم موجب گردید تا 700 مایل مربع از اراضی نفت خیز ایران واقع در شمال و جنوب قصر شیرین که به «اراضی اشغالی» نیز معروف است به همسایه غربی آن واگذار گردد. تاریخ به ما می گوید که عراق از زمان پیدایش خود، یعنی حدود 70 سال پیش تا کنون همواره نسبت به بخشهایی از سرزمین ما ادعا داشته و با حمایت های قدرتهای استعماری برای تجریه آن تلاش کرده است و یکی از اهداف تجاوز عراق به ایران در سال 1359 نیز تجزیه قسمتی از کشورمان بوده است.
دولت عراق در 26 شهریور ماه 1359 عهدنامه مرزی و حسن همجواری 1354(1975م) بین دو کشور را به طور یک جانبه لغو کرد، پس نیروهای نظامی آن کشور در بعدازظهر روز سه شنبه 31 شهریور، 1359 از طریق زمین و هوا و دریا به به ایران حمله کردند و به این ترتیب جنگ آغاز شد. این بیست و پنجمین جنگ کامل و تمام عیار در مدت بیش از 4 قرن بین ایران و عثمانی و پس عراق- جانشین آن- است. یکی از ریشه های جنگ ایران و عراق، اختلافهای مرزی دیرپای دو کشور است.
اختلافهای مرزی ایران و عراق سابقه ای تاریخی دارد و به زمان تأسیس سلسله صفوی در ایران و استقرار امپراتوری عثمانی، که عراق بخشی از آن بود، باز می گردد. در سال 859ه.ق (29 می 1453)، سلطان محمد دوم، پادشاه عثمانی معروف به «فاتح» قسطنطنیه را فتح کرد و به حیات هزار ساله امپراتوری روم شرقی(بیزانس) خاتمه داد و به جای آن امپراتوری نیرومندی تأسیس کرد که دامنه کشورگشایی داشت و تصرف کلیه کشورهای مسلمان، از جمله ایران قسمتی از سیاست آن را تشکیل می داد. به همین جهت ترکان عثمانی پس از تصرف سراسر آسیای صغیر، شام، فلسطین، مدیترانه شرقی و تسلط بر بابکان متوجه ایران شدند.
نیم قرن بعد (1502م) شاه اسماعیل صفوی به طور رسمی سلسله صفوی را تأسیس کرد. شاه اسماعیل از آغاز سلطنت بر آن شد که ایران را از خطر استیلای ترکان عثمانی محفوظ دارد و حکومت ملوک الطوایفی را که از صدر اسلام در ایران برقرار بود براندازد.صفویان با اجرای این سیاست توانستند نخست ایران را که طی 900 سال گذشته گرفتار اختلافهای داخلی و بازیچه حکومتهای محلی بود، به وحدت و یگانگی رهبری کنند و مرکزیتی در ایران بوجود آورند که پس از انقراض ساسانیان سابقه نداشت، و دوم با ترویج مذهب شیعه که از قرنهای نخستین اسلام در ایران سابقه داشت و رسمی شردن آن، تفوق مذهبی عثمانی را خنثی کنند، صفویان به این ترتیب موفق شدند که استقلال ایران را در برابر قدرت نظامی عثمانی حفظ کند.
چهار قرن جنگ و مقاومت:
طبیعی است که این امر نتوانست از توسعه طلبی عثمانی و در نتیجه، بروز جنگهای خونین بین دو کشور جلوگیری کند. به همین جهت تاریخ روابط میانی ایران و عثمانی از قرن دهم تا سیزدهم هجری قمری در واقع شرح جنگهای خونین 400 ساله آنها است. از 920 ه.ق (1514) که سلطان سلیم به ایران حمله کرد و جنگ (چالدران) آغاز شد تا شهریور ماه 1359(1980) که صدام حسین جنگ تحمیلی را شروع کرد 250 جنگ بین ایران و همسایه غربی آن روی داده است که 24 جنگ آن بین ایران و عثمانی و یک جنگ آن بین ایران و عراق به وقوع پیوسته است. البته این به غیر از جنگهای کوچک و درگیریهای محدود بوده که بکرات بین دو کشور بروز کرد.
بیشتر جنگهای مذکور، بین قرنهای دهم تا دوازدهم که امپراتوری های ایران و عثمانی در اوج قدرت بودند روی داد. از قرن دوازدهم به بعد ایران و عثمانی هر دو ضعیف شدند و تحرک نظامی خود را از دست دادند، در نتیجه، از تعداد جنگهای بین دو کشور نیز کاسته شد. از جنگهای بین ایران و عثمانی، 7 جنگ در قرن دهم، 9 جنگ در قرن یازدهم، 7 جنگ در قرن دوازدهم یک جنگ در قرن سیزدهم و سرانجام یک جنگ بین ایران و عراق در قرن چهاردهم (جنگ تحمیلی) روی داده است.
همانطور که جنگ تحمیلی را دولت عراق آغاز کرد، در اکثر قریب به اتفاق جنگهای پیشین نیز دولت عثمانی مهاجم بوده و ایران از خود دفاع کرده است در برخی از جنگهای دوره صفوی که ایران مهاجم بوده این تهاجم به منظور بازپس گرفتن اراضی از دست رفته در جنگهای پیش صورت گرفته است.
عراق کانون اصلی برخوردها
قبل از تأسیس امپراتوری عثمانی، عراق بخشی از سرزمین ایران بود و خاندان آق قویونلو بر آن حکومت می کردند. عثمانی ها در نظر داشتند تا عراق را ضمیمه امپراتوری خود کنند به همین جهت کانون اصلی برخوردهای میان دو کشور را بین النهرین، یعنی عراق کنونی، تشکیل می داد. عثمانی ها در سال 878 ه(1413م) با شکست دولت آق قویونلو عراق را تصرف کذدند، اما شاه اسماعیل صفوی در سال 914 ه(1508م) عراق را به تصرف خود در آورد و پس از آن سلطان سلیم دوباره در سال 920ه(1514م) آن را تصرف کرد. ایران بار دیگر در 936 ه(1529م) عراق را بدست آورد. دولت عثمانی مجدداً در 950 ه(1543م) عراق را تصرف کرد. اما عراق دوباره در زمان شاه عباس، یعنی در سال 1023 ه(1623م) به تصرف ایران در آمد. بار دیگر سلطان مراد چهارم در سال 1048 ه(1638م) عراق را تصرف کرد از این تاریخ عراق برای همیشه از ایران جدا شد و تا سال 1299 ش(1920م) یعنی حدود سه قرن بعد، قسمتی از امپراتوری عثمانی را تشکیل میداد رقابت بر سر عراق از یک طرف انعکاسی از تعادل نظامی بین دو امپراتوری بود و از سوی دیگر نشانه تضعیف هر یک از آنان محسوب می شد. هیچ یک از دو امپراتوری نمی توانست طرف دیگر را به طور قطع از نظر نظامی شکست دهد و به یک کنترل نظامی پایدار در عراق دست یابد. نتیجه این امر انعقاد سلسله معاهداتی بین دو کشور بود.
تعهدنامه های منعقد شده و علل آن:
از سال 963ه(1555م) که عهدنامه معروف به آماسیه بین ایران و عثمانی به امضاء رسید، تا سال 1354 ش(1975م) که عهدنامه مرزی و حسن همجواری بین ایران و عراق امضاء نشد، یعنی در طول بیش از 400 سال، حدود 20 عهدنامه بین ایران و همسایه غربی آن در مورد حل اختلاف و تعیین مرز بین دو کشور به امضاء رسیده است: این امر نشان دهنده تعداد برخوردها و منازعاتی است که هرچند به طور موقت به وسیله این معاهدات حل و فصل گردیده است، مهمترین این عهدنامه ها عبارتند از عهدنامه قصر شیرین 1049ه(1639م) عهدنامه گردان 1159ه(1746م)، عهدنامه اول ارزروم1238ه(1913م) و صورت جلسات منظم به آن، عهدنامه 1316ش (1937م)، و عهدنامه مرزی و حسن همجواری سال 1354 ش(1975م)
به هرحال میتوان مهمترین علل جنگها و عهدنامه های منعقد شده بین ایران و عثمانی را به شرح زیر خلاصه کرد.
1-توسعه طلبی عثمانی، چشم داشتن این کشور به قسمتهایی از خاک ایران، این امر سبب می شد تا عثمانی ها هیچ گاه به عهدنامه های منعقد شده وفادار نمانند و در فرصتهای مناسب آن را نقض و به ایران تجاوز کنند.
2-اختلافعای مذهبی نیز که ناشی از شیعه بودن ایرانیان و سنی بودن عثمانی ها بود، در تداوم اختلافهای دو کشور نقش مهمی ایفا کرده است.
3-تحریکهای کشورهای اروپایی در بر افروختن آتش جنگ بین ایران و عثمانی نقش مهمی داشت از قرن نوزدهم به بعد نیز دولتهای انگلستان و روسیه در انعقاد عهدنامههای منعقد شده بین دو کشور دخالت تام داشتند. دولت انگلستان(از عهدنامه دوم ارزروم تا عهدنامه مرزی 1316 ش در طول یک قرن در تهیه و تنظیم معاهدات دخالت کامل داشته است. در انعقاد این عهدنامه ها، دول استعماری منافع خود را در نظر گرفته، علیه منافع ایران اقدام کردند و عهدنامه های مذکور را به ایران تحمیل نمودند.
4-اوضاع نابسامان داخلی ایران نیز در زمانهای مختلف فرصت را به عثمانی ها داد تا از هرج و مرج، آشوبها و اغتشاشهای داخلی ایران استفاده کنند و تعهدهای خود را نقض کرده، به ایران تجاوز نمایند.
5-پناهنده شدن اسیران و شاهزادگان ایران و عثمانی به کشورهای یکدیگر که معمولاً موجب بروز مخاصمات بین دو کشور می شد.
6-ایلات و عشایر سرحدی که برای استفاده از مراتع بین دو کشور تردد می کردند و در برخی مواقع آلت دست سیاستهای دو کشور می شدند، استعمار نیز از این عشایر برای بر هم زدن روابط دو کشور استفاده کرده است که به ترتیب عهدنامه فوق الذکر مورد بررسی قرار می گیرد.
1-عهدنامه آمالیه 1963ه (1555م)
بعد از جنگ چالدران که به شکست ایران منجر شد، هیچ گونه عهدنامه ای بین ایران و عثمانی منعقد نشد، پس از شاه اسماعیل، پسرش شاه طهماسب که کمتر از 11 سال داشت جانشین وی شد. در عثمانی نیز سلطان سلیان قانونی، معروف به باشکوه، جانشین سلطان سلیم شد. جنگ و خصومت سلسله صفوی و عثمانی همچنان ادامه یافت و خسارتهای بسیاری به بار آورد و این جنگ و گریزها 20 سال طول کشید و در نهایت شاه طهماسب نامه ای برای سلطان سلیمان که در اردوگاه آماسیه در عثمانی بود نوشت و پیشنهاد نمود که به جنگهای بیهوده خاتمه داده شود و صلح بین دو کشور برقرار گردد.سلطان سلیمان نیز که از جنگهای 20 ساله نتیجه ای نگرفت بود، نامه ای در جواب به شاه طهماسب نوشت، با برقراری صلح بین دو کشور موافقت کرد. از مکاتبات مذکور که به عهدنامه صلح آماسیه معروف شد، هیچ گونه سندی موجود نیست. اما بعضی اشارات که به این عهدنامه شده است میتوان دریافت که توافق شد که ارمنستان شرقی و گرجستان همچنان در تصرف ایران باقی بماند و گرجستان و ارمنستان غربی به عثمانی واگذار شود و به زائران ایرانی اجازه داده شود که برای زیارت اماکن مقدس عازم حجاز شوند. دولت عثمانی نیز به حکام و فرمانداران خود دستور میداد تا با پیروان شیعه مدارا کرده و از اقداماتی که سبب منازعات مرزی می شد خودداری و هرگاه شاهزاده یا امیری به کشور طرف دیگر پناهنده شود، وی را مسترد دارند.
عهدنامه آماسیه اولین عهدنامه ای است که بین ایران و عثمانی به امضاء رسیده و نقطه پایانی بر نیم قرن جنگهای خونین ایران و عثمانی گذارد و صلح بین دو کشور به مدت ربع قرن تأمین کرد و شاه طهماسب تا زمان حیات خود مفاد آنرا محترم شمرد.