٭ این سخنرانی به تاریخ 16 مرداد1362 ( 7 اوت 1983 میلادی) به مناسبت جشن مشروطیت درهتل«لوته سیا»ی پاریس ایراد شد و با اقبال کم نظیری روبرو گردید. این گرد همایی که بزرگترین تجمع ایرانیان مخالف رژیم در خارج از کشور بود به ابتکار نهضت مقاومت ملی ایران و به دعوت شاپور بختیار و حضور برخی دیگر از سران اپوزیسیون بر پا شده بود.
هفتاد و هفت سال پیش از این، در 14 مرداد 1285 شمسی موافق با 5 اوت 1906 میلادی پادشاه وقت، مظفرالدین شاه قاجار، فرمان مشروطیت را صادر کرد و ما امروز در این مجلس گرد آمده ایم که یاد این روز را عزیز بداریم.
گرامی داشتن این روز به جاست: دستیابی به مشروطیت نتیجهٌ تلاش پنجاه سالهٌ آزادگان و آزادیخواهان ایران بوده است و ثمرات مشروطیت نه چنان است که بتوان عزیزشان نداشت.
اگر بخواهیم در باب دوران مشروطیت و دستاوردهای آن به داوری درست و منصفانه بنشینیم، باید نخست دید که کشور در چه حال و روزگاری به دست مشروطه سپرده شد و روزی که مشروطیت بر اثر بلوای آخوندی به نام خمینی در محاق تعطیل افتاد چه کارهایی در آن صورت گرفته بود.
تاریخچهٌ این مدت نسبتاً طولانی را، که شامل حیات سه نسل از ایرانیان می شود، طبعاً نمی توان در گفتاری چند دقیقه ای خلاصه کرد ولی لااقل می توان به بعضی مطالب فهرست وار اشاره نمود:
از دولت سر مشروطه بود که ما توانستیم مکتب خانه ها را که جزو تیول آخوندها بود به مدارس ملی و دولتی تبدیل کنیم و کودکان ایرانی توانستند به جای عمه جزو خواندن، به ریاضیات و ادبیات بپردازند. به برکت به ثمر رسیدن نهضت مشروطه بود که ما توانستیم محاضر شرعی و قوانین ناسخ و منسوخ ملایی را بدل به دادگستری کنیم و صاحب یک رشته قوانین قضایی اعم از مدنی و جزایی و آئین دادرسی شویم که به جای آنکه آخوندی حد جاری کند - دست ببرد و شلاق بزند و قانون قصاص را اجرا کند، قاضی داشته باشیم و هیئت منصفه ای و وکیل مدافعی. بر اثر نهضت مشروطه بود که مردم آزادی شغل، آزادی سفر در داخل مملکت و امکان سفر به خارج از کشور را یافتند. وجود مشروطیت و وجود قانون اساسی بود که انجمن های سیاسی را در ایران به وجود آورد و موجب شد روزنامه ها و نشریات و کتاب های فراوان چاپ شود و در دسترس همگان قرار گیرد. به همت مجلس شورای ملی و تصویب این قوانین بود که حکومت و دولت از مذهب و ملا تفکیک شد و اصول ادارهٌ مملکت طبق موازین متمدن دنیایی پایه ریزی گردید. در این دوران ایران قدم به عصر تجدد گذاشت، دانشگاه ها و مدارس عالی تأسیس شد، کارخانجات به کار افتاد و صنعت نوین ایران پا گرفت. در این دوران به زن ایرانی حق رأی و طلاق داده شد.
امروز که از پی فراز و نشیب ها به گذشته می نگریم، اگر بخواهیم بگوییم که در عصر مشروطه هیچ کژی و کاستی وجود نداشته است، بی شک به راه خطا رفته ایم. اگر نگوییم که در این دوران بسیار فرصت های گرانبها از دست ملت رفته است، بسیاری کارها سر هم بندی شده است، در بسیاری دوره ها اصول مشروطیت رو به فراموشی نهاده است تمام حقایق را نگفته ایم. اگر مدعی شویم که در طول این زمان کارهای مثبت و اقدامات سازنده ای نبوده است، جانب انصاف را رعایت نکرده ایم. و بالأخره اگر معتقد باشیم که تمام بدی ها یا خوبی های این هفتاد و چند سال زادهٌ بی همتی یا همت یک فرد بوده است، از حقیقت دور افتاده ایم.
حقیقت این است که سه نسل ما ایرانیان از پیر و جوان و خرد و کلان در آنچه گذشته است مسئول و شریکیم و از آنجا که نتایج کسب شده پربهاتر از آن است که ارزان و به سادگی از دست بگذاریم، در حفظ آنها هم برای آینده مسئول و شریک خواهیم بود.
فقط آخوندی گستاخ و بی وطن، که سنگ را بسته و سگ را گشاده است، می تواند با بی شرمی مدعی شود که مشروطه برای ملت ما هیچ به ارمغان نیاورده است، چون او مثل ملایان سلفش هرگز مشروطه نمی خواست و به دنبال مشروعه بود که می بایست صیغه و روضه خوانی و مرثیه و مداحی و تعزیه و نوحه سرایی و سینه زنی و زنجیرکوبی و تکدی و مرده پرستی و تقیه و محلل و فقر و پریشانی هدیهٌ مردم کند چنانکه کرد.
مشروطیت از نخستین لحظهٌ آغاز و حتی پیش از تولد تا روزی که فتنهٌ خانمان سوز آخوند خمینی بنای آن را در هم ریخت، همیشه مورد دشمنی های گوناگون داخلی و خارجی ایران بوده است. بسیار دولت ها و حکمرانان در طی این روزگار برای سلطهٌ استبدادی خویش کوشیده اند تا قالب مشروطیت را از محتوایش خالی کنند و آن را به صورت جسدی بی جان و مجسمه ای بی روح در آورند، ولی طی این دوران همیشه دولتمردان و وطن پرستان و آزادیخواهانی بوده اند که در حفظ و استقرار مشروطه قد برافراشته اند و اجرای صحیح اصول مشروطه را خواستار شده اند. در آغاز مشروطیت راد مردانی چون سردار ملی و سالار ملی و یپرم خان و سردار اسعد چنین کردند؛ در دوره های نخستین مجلس دولتمردانی چون احتشام السلطنه و صنیع الملک و مستوفی الممالک موجبات بقای مشروطه را فراهم ساختند؛ در دورهٌ استبداد صغیر بزرگانی چون صوراسرافیل و دهخدا با قلمی برنده به جنگ استبداد رفتند و مسیحا وار در کالبد مشروطه جان تازه دمیدند؛ در دوره های متأخرتر آزادگانی چون محمد مصدق و شاپور بختیار و یاران همفکر آنها در حفظ روح قانون اساسی کوشیدند.
و آنچه در سال های قبل از فاجعهٌ خمینی، جمهور مردم می خواستند نه جمهوری بود و نه انقلاب خواه اسلامیش و خواه جز آن آنچه مورد تقاضای ملت ایران بود اجرای صحیح قانون اساسی، یعنی این بزرگترین دستاورد مشروطیت بود و حک و اصلاح بعضی مفاد آن که هم لازم بود و هم ممکن. ولی آشوب مذهبی این خواست ها را عقیم گذاشت.
نباید فراموش کنیم که در مملکت ما هرگاه به هر شکل و در هر حال نهضتی آزادیخواهانه بر پا شده است، ملایان چوب لای چرخش گذاشته اند و سنگ سر راهش انداخته اند. در نهضت مشروطه علم دار استبداد و دشمن سرسخت مشروطه طلبان این گروه بود. در مبارزات برای ملی شدن صنعت نفت، بهبهانی ها و کاشانی ها بزرگترین موانع پیشرفت آزادگان بودند و آتش بیاران معرکه علیه استقلال اقتصادی ما شدند. و این بار در دورانی که مردم طالب اصلاحات و تحولات اجتماعی بودند خمینی ها و خلخالی ها و گیلانی ها چون علف هرز از در و دیوار جوشیدند.
متأسفانه این بار بر خلاف نهضت مشروطیت، تمایلات اصلاح طلبانهٌ مردم ملعبهٌ دست فرزندان خلف شیخ فضل الله شد که هنوز داغ مشروعه را بر دل داشتند و خیال انتقام را درسر. بدبختانه این بار بر خلاف نهضت مشروطیت به جای آنکه ابتکار عمل از صاحب نظران مترقی باشد از ملایان واپسگرا بود... چرا چنین شد؟ به این دلیل که روشنفکران و اصلاح طلبان این تصور نادرست را داشتند که آخوندها در نهضت مشروطیت پیش کسوت بوده اند و حالا هم در محکم کردن پایه هایش می کوشند؟ من متأسفم که بگویم چنین خیال بی پایه ای فقط از جهل و نادانی ما از تاریخمان می توانست بر ذهن بگذرد. در اینجا اجازه می خواهم که چند کلمه در بارهٌ نقشی که ملاها در ماجراهایی که منجر به صدور فرمان مشروطیت شد صحبت کنم. در بارهٌ مشروطه خواهان سخن بسیار رفته است: گاه ضد و نقیض و گاه توأم با مبالغه. و برای آنکه مباد از فرط خشم و کینه ای که خود از ملایان و آخوندها بر دل دارم من نیز به دام ضد و نقیض گویی و مبالغه و گزافه بیفتم، فقط و فقط از اسناد تاریخی موجود که در صحت آنها تردیدی نیست نقل می کنم و کمک می گیرم.