دانلود تحقیق مشروطیت و ملایان

Word 50 KB 22027 16
مشخص نشده مشخص نشده علوم سیاسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ٭ این سخنرانی به تاریخ 16 مرداد1362 ( 7 اوت 1983 میلادی) به مناسبت جشن مشروطیت درهتل«لوته سیا»ی پاریس ایراد شد و با اقبال کم نظیری روبرو گردید.

    این گرد همایی که بزرگترین تجمع ایرانیان مخالف رژیم در خارج از کشور بود به ابتکار نهضت مقاومت ملی ایران و به دعوت شاپور بختیار و حضور برخی دیگر از سران اپوزیسیون بر پا شده بود.

    هفتاد و هفت سال پیش از این، در 14 مرداد 1285 شمسی موافق با 5 اوت 1906 میلادی پادشاه وقت، مظفرالدین شاه قاجار، فرمان مشروطیت را صادر کرد و ما امروز در این مجلس گرد آمده ایم که یاد این روز را عزیز بداریم.
    گرامی داشتن این روز به جاست: دستیابی به مشروطیت نتیجهٌ تلاش پنجاه سالهٌ آزادگان و آزادیخواهان ایران بوده است و ثمرات مشروطیت نه چنان است که بتوان عزیزشان نداشت.
    اگر بخواهیم در باب دوران مشروطیت و دستاوردهای آن به داوری درست و منصفانه بنشینیم، باید نخست دید که کشور در چه حال و روزگاری به دست مشروطه سپرده شد و روزی که مشروطیت بر اثر بلوای آخوندی به نام خمینی در محاق تعطیل افتاد چه کارهایی در آن صورت گرفته بود.
    تاریخچهٌ این مدت نسبتاً طولانی را، که شامل حیات سه نسل از ایرانیان می شود، طبعاً نمی توان در گفتاری چند دقیقه ای خلاصه کرد ولی لااقل می توان به بعضی مطالب فهرست وار اشاره نمود:
    از دولت سر مشروطه بود که ما توانستیم مکتب خانه ها را که جزو تیول آخوندها بود به مدارس ملی و دولتی تبدیل کنیم و کودکان ایرانی توانستند به جای عمه جزو خواندن، به ریاضیات و ادبیات بپردازند.

    به برکت به ثمر رسیدن نهضت مشروطه بود که ما توانستیم محاضر شرعی و قوانین ناسخ و منسوخ ملایی را بدل به دادگستری کنیم و صاحب یک رشته قوانین قضایی اعم از مدنی و جزایی و آئین دادرسی شویم که به جای آنکه آخوندی حد جاری کند - دست ببرد و شلاق بزند و قانون قصاص را اجرا کند، قاضی داشته باشیم و هیئت منصفه ای و وکیل مدافعی.

    بر اثر نهضت مشروطه بود که مردم آزادی شغل، آزادی سفر در داخل مملکت و امکان سفر به خارج از کشور را یافتند.

    وجود مشروطیت و وجود قانون اساسی بود که انجمن های سیاسی را در ایران به وجود آورد و موجب شد روزنامه ها و نشریات و کتاب های فراوان چاپ شود و در دسترس همگان قرار گیرد.

    به همت مجلس شورای ملی و تصویب این قوانین بود که حکومت و دولت از مذهب و ملا تفکیک شد و اصول ادارهٌ مملکت طبق موازین متمدن دنیایی پایه ریزی گردید.

    در این دوران ایران قدم به عصر تجدد گذاشت، دانشگاه ها و مدارس عالی تأسیس شد، کارخانجات به کار افتاد و صنعت نوین ایران پا گرفت.

    در این دوران به زن ایرانی حق رأی و طلاق داده شد.

    امروز که از پی فراز و نشیب ها به گذشته می نگریم، اگر بخواهیم بگوییم که در عصر مشروطه هیچ کژی و کاستی وجود نداشته است، بی شک به راه خطا رفته ایم.

    اگر نگوییم که در این دوران بسیار فرصت های گرانبها از دست ملت رفته است، بسیاری کارها سر هم بندی شده است، در بسیاری دوره ها اصول مشروطیت رو به فراموشی نهاده است تمام حقایق را نگفته ایم.

    اگر مدعی شویم که در طول این زمان کارهای مثبت و اقدامات سازنده ای نبوده است، جانب انصاف را رعایت نکرده ایم.

    و بالأخره اگر معتقد باشیم که تمام بدی ها یا خوبی های این هفتاد و چند سال زادهٌ بی همتی یا همت یک فرد بوده است، از حقیقت دور افتاده ایم.
    حقیقت این است که سه نسل ما ایرانیان از پیر و جوان و خرد و کلان در آنچه گذشته است مسئول و شریکیم و از آنجا که نتایج کسب شده پربهاتر از آن است که ارزان و به سادگی از دست بگذاریم، در حفظ آنها هم برای آینده مسئول و شریک خواهیم بود.
    فقط آخوندی گستاخ و بی وطن، که سنگ را بسته و سگ را گشاده است، می تواند با بی شرمی مدعی شود که مشروطه برای ملت ما هیچ به ارمغان نیاورده است، چون او مثل ملایان سلفش هرگز مشروطه نمی خواست و به دنبال مشروعه بود که می بایست صیغه و روضه خوانی و مرثیه و مداحی و تعزیه و نوحه سرایی و سینه زنی و زنجیرکوبی و تکدی و مرده پرستی و تقیه و محلل و فقر و پریشانی هدیهٌ مردم کند چنانکه کرد.

    مشروطیت از نخستین لحظهٌ آغاز و حتی پیش از تولد تا روزی که فتنهٌ خانمان سوز آخوند خمینی بنای آن را در هم ریخت، همیشه مورد دشمنی های گوناگون داخلی و خارجی ایران بوده است.

    بسیار دولت ها و حکمرانان در طی این روزگار برای سلطهٌ استبدادی خویش کوشیده اند تا قالب مشروطیت را از محتوایش خالی کنند و آن را به صورت جسدی بی جان و مجسمه ای بی روح در آورند، ولی طی این دوران همیشه دولتمردان و وطن پرستان و آزادیخواهانی بوده اند که در حفظ و استقرار مشروطه قد برافراشته اند و اجرای صحیح اصول مشروطه را خواستار شده اند.

    در آغاز مشروطیت راد مردانی چون سردار ملی و سالار ملی و یپرم خان و سردار اسعد چنین کردند؛ در دوره های نخستین مجلس دولتمردانی چون احتشام السلطنه و صنیع الملک و مستوفی الممالک موجبات بقای مشروطه را فراهم ساختند؛ در دورهٌ استبداد صغیر بزرگانی چون صوراسرافیل و دهخدا با قلمی برنده به جنگ استبداد رفتند و مسیحا وار در کالبد مشروطه جان تازه دمیدند؛ در دوره های متأخرتر آزادگانی چون محمد مصدق و شاپور بختیار و یاران همفکر آنها در حفظ روح قانون اساسی کوشیدند.


    و آنچه در سال های قبل از فاجعهٌ خمینی، جمهور مردم می خواستند نه جمهوری بود و نه انقلاب خواه اسلامیش و خواه جز آن آنچه مورد تقاضای ملت ایران بود اجرای صحیح قانون اساسی، یعنی این بزرگترین دستاورد مشروطیت بود و حک و اصلاح بعضی مفاد آن که هم لازم بود و هم ممکن.

    ولی آشوب مذهبی این خواست ها را عقیم گذاشت.


    نباید فراموش کنیم که در مملکت ما هرگاه به هر شکل و در هر حال نهضتی آزادیخواهانه بر پا شده است، ملایان چوب لای چرخش گذاشته اند و سنگ سر راهش انداخته اند.

    در نهضت مشروطه علم دار استبداد و دشمن سرسخت مشروطه طلبان این گروه بود.

    در مبارزات برای ملی شدن صنعت نفت، بهبهانی ها و کاشانی ها بزرگترین موانع پیشرفت آزادگان بودند و آتش بیاران معرکه علیه استقلال اقتصادی ما شدند.

    و این بار در دورانی که مردم طالب اصلاحات و تحولات اجتماعی بودند خمینی ها و خلخالی ها و گیلانی ها چون علف هرز از در و دیوار جوشیدند.
    متأسفانه این بار بر خلاف نهضت مشروطیت، تمایلات اصلاح طلبانهٌ مردم ملعبهٌ دست فرزندان خلف شیخ فضل الله شد که هنوز داغ مشروعه را بر دل داشتند و خیال انتقام را درسر.

    بدبختانه این بار بر خلاف نهضت مشروطیت به جای آنکه ابتکار عمل از صاحب نظران مترقی باشد از ملایان واپسگرا بود...

    چرا چنین شد؟

    به این دلیل که روشنفکران و اصلاح طلبان این تصور نادرست را داشتند که آخوندها در نهضت مشروطیت پیش کسوت بوده اند و حالا هم در محکم کردن پایه هایش می کوشند؟

    من متأسفم که بگویم چنین خیال بی پایه ای فقط از جهل و نادانی ما از تاریخمان می توانست بر ذهن بگذرد.

    در اینجا اجازه می خواهم که چند کلمه در بارهٌ نقشی که ملاها در ماجراهایی که منجر به صدور فرمان مشروطیت شد صحبت کنم.

    در بارهٌ مشروطه خواهان سخن بسیار رفته است: گاه ضد و نقیض و گاه توأم با مبالغه.

    و برای آنکه مباد از فرط خشم و کینه ای که خود از ملایان و آخوندها بر دل دارم من نیز به دام ضد و نقیض گویی و مبالغه و گزافه بیفتم، فقط و فقط از اسناد تاریخی موجود که در صحت آنها تردیدی نیست نقل می کنم و کمک می گیرم.
    متأسفانه این بار بر خلاف نهضت مشروطیت، تمایلات اصلاح طلبانهٌ مردم ملعبهٌ دست فرزندان خلف شیخ فضل الله شد که هنوز داغ مشروعه را بر دل داشتند و خیال انتقام را درسر.

    و برای آنکه مباد از فرط خشم و کینه ای که خود از ملایان و آخوندها بر دل دارم من نیز به دام ضد و نقیض گویی و مبالغه و گزافه بیفتم، فقط و فقط از اسناد تاریخی موجود که در صحت آنها تردیدی نیست نقل می کنم و کمک می گیرم.

    نخست ببینیم آقایان علما در آغاز کار، که مردم طالب مشروطه بودند، چه می گفتند و چه می خواستند.

    طبق اسناد موجود که عیناً در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» به قلم ناظم الاسلام کرمانی درج است (و این اثر به دلیل دقت و صداقتی که در نقل حوادث روز به روز آن دوران دارد از کتاب های مرجع به شمار می رود) تأکید علما، در عریضه ای که برای مظفرالدین شاه فرستادند بر عزل عین الدوله صدر اعظم وقت بود و نه بر مشروطیت.

    نه فقط اشاره ای در این عریضه به مشروطیت نشده بود بلکه وزیر رسایل شاه به نقل از ملایان می نویسد:» به تحقیق رسید که ما [آخوندها] نه داعیه ای داریم و نه طالب جمهوری و مشروطه ایم.

    حرف ما این است که شاهزاده عین الدوله مغرض و مانع است از این که عرایض ما به عرض برسد...

    از دست او عارض و شاکی هستیم ...

    این است که ماها تغییر شاهزاده را می خواهیم جداً.» علاوه بر موضوع عزل صدر اعظم، در این عریضه مسائل دیگری از قبیل برگرداندن تولیت مدرسهٌ مروی به خاندان میرزا حسن آشتیانی، تنبیه عسگر گاریچی که در راه قم شرارت می کرد، تجلیل از میرزا محمد رضا مجتهد کرمانی که مورد بی لطفی قرار گرفته بود و برداشتن تمبر دولتی از قبض مستمری آقایان علما مورد تقاضای ملاها بود!

    این عریضه از طرف آخوندهایی برای شاه فرستاده شده بود که بعد نام مشروطه خواه گرفتند نه از طرف شیخ فضل الله و اعوان و انصار او.

    همانطور که ملاحظه فرمودید تقاضاهای آقایان علما به قدری حقیر و شخصی بود که حتی میرزا یحیی دولت آبادی که خود در سلک ملایان و رابط با رجال دولت بود، در کتابش به نام «حیات یحیی» می گوید:«از میزان بی فکری در تنظیم آن پیشنهاد متحیر شدم».

    بالأخره به منظور آنکه لااقل یک مطلب کلی و نوعی هم به مواد هفتگانهٌ آن عریضهٌ کذا افزوده شود، موضوع تأسیس «عدالتخانهٌ دولتی» در فهرست تقاضای علما گنجانده شد و آنان گردن نهادند.

    تازه فکر و پیشنهاد «عدالتخانه» عاری از هرگونه ارزش حقوقی و سیاسی بود.

    اما در همان هنگام که آقایان روحانیان در فکر تنبیه عسگر گاریچی و نپرداختن مالیات به دولت ــ آن هم از پول مفتی که می گرفتند ــ بودند، احتشام السلطنه در مجلسی که در دربار بر پا شده بود، در تشریح خرابی حکومت ایران و نادرستی وزیران و ورشکستگی دستگاه مالی و اداری دولت و دیگر مفاسد هیچ فرو گذار نکرد.

    این اتفاق تا آن روز بی سابقه بود.

    با آنکه عقاید احتشام السلطنه نظرات روشنفکران آن زمان بود ولی هیچ کس تا آن لحظه با چنین شهامت و صراحتی از تمام عیوب کشوری، آن هم در مجلسی درباری، سخن به میان نیاورده بود.

    احتشام السلطنه تأسیس مجلسی را پیشنهاد کرد که وکلایش را ملت برگزینند و گفت: «اگر قرار است که کار اصلاح مملکت را جدی بگیریم، پادشاه نیز باید از رأی ملت متابعت فرمایند.» انصاف!

    این پیشنهاد ما را زودتر به آزادی رهبر می شد تا معاف آخوندان از پرداخت مالیات یا حتی تنبیه عسگر گاریچی!

    احتشام السلطنه در آن زمان حرف دیگری هم زده است که حق بود به آب زر می نوشتند ـــ گفته است: «باید دست به دست هم داده کاری از پیش ببریم، ولی باید بدانید که اگر موفقیتی حاصل شود فقط به دست اشخاص صریح و با اطلاع ممکن است بشود وگر نه به دست چهار نفر معمم از همه جا بی خبر چه طرفی بسته خواهد شد؟» نظر او تفکیک آزادیخواهان واقعی از روحانیان و روحانی نمایانی بود که دخالتشان را در امر سیاست مضر می دانست ـــ و این نظر عموم آزادیخواهان در آن زمان بود.

    ناظم الاسلام، که خود از ردهٌ ملایان بود و از نزدیکان مجتهد طباطبایی، در جای دیگری در کتاب خود تصریح می کند که: «فقط با خطابه ها و مقالاتی که از مردم می رسید، پیشوایان روحانی مجبور گردیدند که در مقام مطالبهٌ دستخط شاه برآیند.» این حرف به این معناست که افکار عمومی تحت تعلیمات سیاسی مترقی، عده ای از روحانیان را به راه و به دنبال خود کشانید، وگرنه نه فقط ابتکار عمل ابداً از علما نبود، اصولاً این طبقه از نظرگاه اجتماعی پایهٌ معتبری نداشت.

    در حقیقت آنچه پیشوایان روحانی خواستارش بودند، تأسیس عدالتخانهٌ کذا بود که مفهوم روشنی نداشت و دردی را دوا نمی کرد، و عزل عین الدوله که مانع تماس مستقیم آنها با پادشاه شده بود، و طلاب و نوچه های آنان اجرای احکام محمدی را می خواستند تا گلخن ایران را گلستان کنند ـــ یعنی درست همان که خمینی کرد و دیدیم.

    نکتهٌ دیگری که نشانگر بی اعتباری آخوندهاست، نوشته ای است که باز از وزیر رسائل دربار در روز اعلام مشروطیت برای ما به جا مانده است.

    می نویسد: «دست خط مبارک دایر بر ایجاد مجلس که شرف صدور یافته بود، در آن جا به اسم مجلس اسلامی قید شده بود، مردم قبول نکردند و استدعا کردند که باید مجلس ملی باشد.

    ما کاری به مذهب نداریم ــ و همینطور دست خط صادر شد.» عیناً این مسئله در «تاریخ بیداری ایرانیان» هم مطرح شده است، با این انشاء: «....

    در دستخط که مجلس شورای اسلامی نوشته اند، باید به عبارت مجلس شورای ملی تبدیل شود، چه شاید بعضی به اغراض شخصیه یکی از مبعوثین را تکفیر کنند و آن وقت بگویند کافر در مجلس اسلامی چه می کند و شاید یک زمانی مانند شیخ فضل الله ملایی پیدا شود که به غرض شخصی خود همهٌ اهل مجلس را تکفیر و یا لااقل تفسیق کند....

    دیگر آنکه طایفهٌ یهود و ارامنه و مجوس نیز باید منتخب خود را به این مجلس بفرستند و لفظ اسلامی با ورود آنها نمی سازد ــ مناسب لفظ ملی است.» امروز است که آخوندها با یک قیام و قعود مجلس شورای ملی را به مجلس اسلامی، که در 77 سال پیش مردود مردم واقع شده بود، بدل می کنند.

    ولی چنین مجلسی را چنین نامی زیبنده است.

    یک نمونهٌ جالب هم از شجاعت و صمیمیت ملایان در مبارزه برای به ثمر رساندن نهضت مشروطه در «تاریخ بیداری» آمده است که نقلش نا به جا نیست ــ این در زمانی است که فرمان مشروطیت امضاء شده است و به این مناسبت مجالس و محافل مختلف از طرف مشروطه خواهان در نقاط مختلف تشکیل می شود.

    ناظم الاسلام می نویسد: «حاج سید عبدالحسین واعظ...

    هم رفته است در مسجد جامع و در آن جا مجلس دارد.

    تعجب می کنم، آن روزی که در مسجد جامع تیر تفنگ خالی شد، همین حاج سید عبدالحسین را دیدم که پسر خود را که ده سال بیشتر نداشت گذارده بود و فرار می کرد، ولی امروز این آقا با نهایت قوت قلب در همان مجلس همان مسجد نشسته و فریاد مشروطیت را به آسمان می رساند...» یاللعجب «کسی پسر کوچک و طفل صغیر خود را بگذارد و فرار کند و امروز مدعی باشد برای ابناء وطن کار می کند!» آخوندان همیشه بلد بوده اند که اگر پشتک نگرفت وارویش را عرضه کنند.

    به قول میرزا آقاخان کرمانی: واعظان هر حدیث مرسل را که اساس سخن برآن چینند باز منکر شوند دیگر ر ه چون در آن صرفهٌ دگر بینند و یا علما هر سخن که می خواهند در لباس حدیث می گویند طلبد گر کسی سند زیشان نام او را خبیث می گویند به یک نکتهٌ تاریخی دیگر هم در این زمینه اشاره می کنم و این بحث را به پایان می برم: افسانهٌ دیگری در اذهان مردم در ارتباط با مشروطه وجود دارد که آن هم یا توسط افراد نادان شایع شده است و یا اشخاص مغرض ــ و آن افسانهٌ دخالت دول خارجی در امر به ثمر رسیدن مشروطه است.

    در آن عهد تنها دو کشور بودند که می توانستند دخالتی در امور مملکت ما داشته باشند: یکی روسیهٌ تزاری و دیگری بریتانیای کبیر.

    دولت روسیهٌ تزاری به دلایل کاملاً آشکار تاریخی و جغرافیایی هیچ هدفی جز بر هم زدن اساس مشروطیت نداشت، بنابراین وصلهٌ مشروطه خواهی و در نتیجه کمک به مشروطه خواهان همانقدر به او نمی چسبد که تهمت آزادیخواهی و کمک به آزادیخواهان به روسیهٌ شوروی!

    امین الدوله هم در خاطرات خود می نویسد: «البته یگانه مانع این مقصود پاک و مقدس [یعنی مشروطیت] دولت روس است که برای هر یک قدم اصلاحی دولت ایران را فلج می کند، مانع داخلی ملاهای عوام دین فروش بی خبر از اوضاع دنیا.» می ماند انگلستان، که چون خود دارای رژیم مشروطهٌ پارلمانی بود، می توانست در معرض این تصور قرار گیرد.

    درست است که آن دولت به دیدهٌ موافقت به جریان مشروطه نظر می کرد، اما امروز با اتکا به اسناد سیاسی سفارت انگلیس (که به نام «کتاب آبی» هر 50 سال به چاپ می رسد) می بینیم که این دولت کوچکترین اقدامی که دال بر کمک به مشروطه طلبان ایران باشد نکرده است.

    تنها یک سند در این نشریات موجود است که می تواند مدرک دخالت دولت انگستان در مسائل ما محسوب شود و آن هم در رابطه با آخوندهاست: این مدرک به صورت تلگرافی است که از طرف وزارت خارجهٌ بریتانیا برای وزیر مختار وقت آن کشور در ایران ارسال شده است.

    در این تلگراف، وزیر امور خارجهٌ انگلستان به نمایندهٌ خود می نویسد: «...

    ما نمی توانیم داخل هیچ دسته بندی و فتنه جویی بر ضد شاه شویم.

    اما ممکن است وجهی خرج شود که روابط نزدیکتری با هیئت روحانی برقرار کنیم.» توجه شما را به صفت تفضیلی نزدیکتر جلب می کنم.

    این نقش ملایان در نهضت مشروطه ـــ و این نقش بود که صاحب فکران و روشن بینان سیاسی ما را در این دوره به دام آنان انداخت؟

    زهی ساده لوحی و نادانی!

    برای شناختن ملایان کافی بود به نوشته های دهخدا رجوع کنیم که به قول دکتر محمد استعلامی:»نیش قلمش جان دشمنان آزادی ایران را در سال های نخستین مشروطه می آزرد و پشت استبداد پیشگانی چون محمدعلی میرزا را می لرزاند».

    برای دهخدا آخوند همیشه دشمن آزادی بوده است و از نظر او دین برای ملا همیشه دکانی تازه.

    در «چرند و پرند» از زبان آزاد خان کرد به سبک سادهٌ عامیانه می نویسد: «ای مردمکان برای خاطر خدا به فریاد من برسید...

    من بچه بودم پیش یک آخوند خانه شاگرد شدم...

    در کتاب نوشته بود هر کس دین ندارد جهنم می رود.

    از آخوند پرسیدم: دین چیست؟

    گفت: اسلام.

    بعد بزرگ شدم...

    رفتم خانهٌ امام جمعه، خرج می داد پول هم می داد...[چون] وقف مدرسهٌ مروی را می خواست پس بگیرد...[آنجا] همه می گفتند دین رفت.

    معطل شدم که چطور...؟

    تا فهمیدم...

    دین ملک وقف است.

    در بازار هم شنیدم می گویند: دین از دست رفت.

    گردیدم تا فهمیدم مجتهد میرزا حسن می خواهد برود.

    گمان کردم دین میرزا حسن است...

    یک روز هم در شابدالعظیم طلاب می گفتند دین رفت، چون سر احمد قهوه چی میان سالارالدوله و آقازادهٌ مجتهد جنگ و جدال است، این بار خیال کردم دین احمد قهوه چی است...

    یک روزی هم خانهٌ یک شیرازی روضه بود.

    یکنفر می گفت: سه هزار تومان پیش شیخ امانت گذاشته ام حاشا کرده.

    دین رفت...باری سرگردان مانده ام که آیا دین کدام است؟… برای خاطر خدا و آفتاب قیامت به من بگویید که من از [آتش] جهنم می ترسم.» اشاره کردم که در طول هفتاد و چند سال عمر مشروطهٌ ما دشمنان آزادی و آزادگی همیشه در براندازی آن کوشا بوده اند و دسیسه های این خرابکاران گاه به نتیجه هم رسیده است.

    امروز نیز ایران تحت سیطرهٌ رژیم خونخوار آخوندی چنین دورانی را می گذراند، ولی همیشه در گذشته حتی پس از به تأخیر افتادن ،باز این مثنوی از سر گرفته شده است و این بار نیز این کار به همت یک یک ما میسر است و چنین نیز خواهد شد.

    با این امید و به این نیت می توان پند و پیشگویی شاعر بلند پایهٌ معاصر، ملک الشعرای بهار را شنید که می فرماید: بهارا بهل تا گیاهی برآید درخشی ز ابر سیاهی برآید دراین تیرگی صبر کن شام غم را که از دامن شرق ماهی برآید وطن چاهسار است و بند عزیزان بمان تا عزیزی ز چاهی برآید به بیداد بدخواه امروز سر کن که روز دگر دادخواهی برآید بر این خاک تیغ دلیری بجنبد وزین دشت گرد سپاهی برآید گدایان بمیرند و این سفله مردم که بر پشت زین پادشاهی برآید

جنبش مشروطه ایران مجموعه کوشش‌ها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین‌شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی‌شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران شد پیشینه از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنائی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات ...

مشروطه در ايران جنبش مشروطه ايران مجموعه کوششها و رويدادهائي است که در دوره مظفرالدين شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلي شاه قاجار براي تبديل حکومت استبدادي به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکيل مجلس شوراي ملي و تصويب اولين قانون اساسي ايران شد. پيشين

جنبش مشروطه جنبش مشروطه ايران مجموعه کوششها و رويدادهائي است که در دوره مظفرالدين شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلي شاه قاجار براي تبديل حکومت استبدادي به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکيل مجلس شوراي ملي و تصويب اولين قانون اساسي ايران شد. ? پيشينه

جنبش مشروطه ایران مجموعه کوشش‌ها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین‌شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی‌شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران شد. پیشینه از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنائی تدریجی ایرانیان با تغییرات و ...

زندگی نامه شیخ فضل الله نوری و سیّد عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطه بودند که به دست روشنفکران، به ترتیب اعدام و ترور شدند. قلم به دستان غرب زده و شرق زده ی روشنفکر برای تخطئه و بدنام کردن رهبران واقعی انقلاب مردمی ایرانیان مسلمان – که سعی در رهایی از سلطه ی زورگویان استبدادی و پرهیز از تجدد گرایی ضد دینی داشتند – از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. البته شیخ فضل الله، در این عرصه مورد ...

آیت الله سید عبد الله فرزند سید اسماعیل مجتهد بهبهانی در حدود سال 1260 قمری به دنیا آمد. وی تحت توجهات پدر عالم و مجاهدش در نجف اشرف تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و در حوزه ی درس آیات عظام شیخ مرتضی انصاری، میرزا محمد حسن شیرازی و سید حسین کوه کمری شرکت جست. سید عبدالله پس از اخذ اجتهاد، در سال 1295 ق. به تهران مراجعت کرد و پس از اخذ اجتهاد، در سال 1295 ق. به تهران مراجعت کرد و پس ...

زمینه های فکری: هدف اصلی انقلاب سالهای 1323- 29 ق./ 1905-11م.، بر قراری حکومتی قانونی در ایران بود. همانند دیگر انقلابهای بزرگ، انقلابهای بزرگ، وسیعی از عقاید و اهداف را در بر می گرفت که منعکس کننده تمایلات انقلاب مشرطه ایران،طیف روشنکرانخ، پیش زمینه های اجتماعی و مطالبات سیاسی گوناگون بودنند. در آن دوران، حتی نص مشروطه، به خودی خود از حمایت فراگیری برخوردار نبود. مع ذلک، به رغم ...

درآمد:‌ در تاریخ معاصر ایران قیام های متعددی علیه استبداد و استعمار به وقوع پیوسته است. از آن جا که اکثر آن ها منطقه ای بوده وهمراهی سایر نواحی کشور را با خود نداشتند، محکوم به شکست گردیدند . اما نهضت مشروطیت که منجر به تغییرساختار نظام سیاسی و اداری ایران گردید ، از این نقیصه مبرا بوده است . چرا که این جنبش ملی ارتباط و پیوستگی خود را همانند حلقه های یک زنجیر با بیشتر نقاط ...

چرا و چگونه نهضت مشروطه بوجود آمد ؟ کسروي مانند اغلب مورخان رواج روزنامه و ايجاد دبستان را از عوامل بيداري مردم و انقلاب مشروطيت به شمار مي اورد. ولي حقيقت آن است که تعداد محدود دبستان ها و روزنامه ها وافراد باسواد ناچيز تر از ان بود که نشاء حرکتي ا

شعراي ايران (از آغاز شعر پارسي تا نهضت مشروطيت) به ترتيب اسم آذربيکه ي:لطفعلي آذربيکه ي متخلص به آذر از جمله شعراي معروف قرن دوازدهم است که در سال 1123 هجري قمري در اصفهان متولد شد او در انواع شعر بخصوص غزل و قصيده مهارت و استادي داشت. ابن يمين:

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول