اروپا قسمتی از پهنه سرزمین وسیعی است بنام « اوراسیا » که آنرا قاره آسیا فرا گرفته و در منتهی الیه غربی بصورت شبه جزیره ای به سوی اقیانوس اطلس پیش رفته است. در مقایسه با سایر قاره ها این سرزمین از چند جهت دارای ویژگیهای خاص است. مثلاً از نظر اقلیمی دارای معتدل ترین آب و هوا می باشد و سراسر آن بجز قسمتی از شبه جزیره ایبری در اسپانیا و نواحی جنوب ایتالیا پوشیده از جنگل است و دارای رودهای پر آب می باشد.
ثانیاً: دارای پر مضرس ترین سواحل می باشد که این امر از نظر اقتصادی اهمیت ویژه ای دارد.
ثالثاً: از لحاظ جغرافیایی اروپا بخشی از اسیا می باشد اما آنچه به این سرزمین خصوصیت قاره ای جدا از آسیا را بخشیده ویژگی تاریخی و فرهنگی آن می باشد بعلت دارا بودن موقعیتطبیعی و شرایط اقلیمی مساعد ، این سرزمین زیستگاه و مأمن مطبوعی برای اقوام مهاجر بود و در تاریخ بعنوان خاستگاه تمدن مشخص شناسایی خسته شده است که طبق ادعای برخی از مورخین و جامعه شناسان ریشه های آنرا باید در فرهنگ و تمدن یونان و رم و خاورمیانه بخصوص فلسطین ( یهود و مسیح ) جستجو کرد.
معنی اروپا «Earope»
اروپا در معنی غروبگاه افولخورشید است. اروپا وجه تسمیه ای بود که یونانیها به این قسمت از Euro – Asia داده بودند. چون شناخت و آگاهی یونانیها نسبت به فرهنگ و تمدن آسیا و شمال آفریقا به مراتب بیشتر از اروپا بود ، عنوان غروبگاه « Sunset » گذشته از بیان موقعیت جغرافیائی این منطقه نسبت به جزایر یونان ، مشعر به ابهام بی خبری یونانیها نسبت به این سرزمین بوده است.
امروزه معنی تحت اللفظی Main – Land , Europe یا سرزمین است که با تعبیر یونانی آن بسیار متفاوت است.
رومیها با گسترش امپراطوری خود بویژه در قرن سوم میلادی ، نفوذ خود را در داخل اروپا تا اقصی نقاط آن من جمله انگلستان اشاعه دارند و بدین ترتیب در راه فرهبخش و آشنا ساختن اقوام « گل » و « ژرمن » و غیره با فرهنگ خود نقش مؤثری داشتند. اشغال رم بوسیله بربرهای شمال اروپا از جمله استروگتها ، بورگانه ها ، فرانکها و اتصاف آنها به آئین مسیحیت بیش از پیش راهگشای آشنایی اروپائیان با تمدن رم گردید.
از لحاظ جغرافیایی تعیین دقیق حقدود شبه جزیره اروپا که ملحق به غرب آسیا می باشد مورد اختلاف نظر بوده است. تا قرن 18 بویژه زمانی که امپراطوری عثمانی ببر قسمت اعظم بالکان و شمال دریایی سیاه تسلط داشت. غالباً حدود شرقی اروپا را حدود شرقی پرنس نشین مسکو می دانستند اما امروزه اکثر جغرافی دانان غربی حدود شرقی اروپا را کوهپایه های «اورال» و تپه های «موگواداژار» و در طول رودخانه «امبا» تا سواحل شمالی دریای خزر می دانند که پس از قوسی از غرب دریای خزر و گذشتن از کومانیچ و کرچ Kerch به دریای سیاه منتهی می شود.
با آنکه در تعریف جدید از حدود شرقی جغرافیای اروپا ، قفقاز جزء آسیا آورده شده ، لکن قبرس و ترکیه که از لحاظ ژئولوژیکی (Geoloyic) جز اسیا هستند. غالباً در قلمرو سیاسی و فرهنگی اروپا آورده می شوند.
ویژگیهای تاریخی فرهنگی اروپا
در قیاس با سایر قاره ها اروپا از لحاظ فرهنگی نژادی از همگونی و یکرنگی بیشتری برخوردار می باشد هیچ یک از چهار قاره دیگر دارای چنان یکپارچگی در زمینه های زیر نبوده است.
1) جمعیت تقریباً یکپارچگی سفید پوت و غیر رنگی البته در سالهای اخیر عده ای از رنگین پوستان سایر قاره ها از جمله سیاهان آفریقا و زردهای آسیا به این قاره کوچ کرده و نژادهای دور گه نیز پدید آمده است.
2) اشتراک در مذهب مسیحیت.
3) وحدت و اشتراک ریشه زبانی بطوریکه بیش از 5/4 سکنه آن دارای ریشه زبان هندو اروپایی و کمتر از 5/1 به ریشه های (ایفور فنلاندی ترک التایی باسک و … ) می باشند.
4) استفاده از لاتین بعنوان زبان مشترک علمی تا قرن 19.
5) ساختار سیاسی اجتماعی گسترده و یکدست نظام مسلط فئودالیسم طی راستایی زمانی 14 قرن.
6) ساختار اجتماعی بر اساس طبقات اقتصادی.
7) پاسداری و دفاع از جهاد و ارزشهای مشترک فرهنگی و اجتماعی چون همیاری و مشارکت مادی و معنوی در پیکارهای طیبی ، مبارزه علیه پیشرفت نفوذ تاتارها ، ترکان عثمانی و مورها یا موریشهای شمال آفریقا.
این اشتراک فرهنگی کم و بیش تا آغاز عصر جدید در میان جوامع اروپایی تجلیات عینی و خارجی داشت. اما بدنبال تحولات مهمی چون سقوط امپراطوری بیزانس نهضت علمی و ادبی رنسانس ، کشف راههای دریایی ، انقلاب صنعتی و بازرگانی ، رفرماسیون مذهبی یکپارچگی فرهنگی مورد بحث بتدریج مخدوش و دستخوش دگرگونی و پراکندگی گردید.
بخصوص در طول قرن 17 و سیمای فرهنگی کم و بیش مشخص در اروپا ظاهر گردید که در ادامه آنها را مورد بحث قرار خواهیم داد.
سیمای نژادی و زبانی اروپا (جغرافیای زبانی ):
با آنکه اکثر اروپائیان سفید پوست هستند اما ریشه زبانی مشترکی ندارند ، بر اساس مطالعاتی که طبق همبستگی ریشه های زبانی بعمل آمده بیش از 5/4 اروپائیان از خانواده هندو اروپایی یا آریایی هستند و کمتر از 5/1 دیگر از خانواده های دیگر می باشند که هر یک از این خانواده ها به شاخه های زبانی زیر تقسیم می شوند.
الف) هند و اروپایی یا آریایی
1) ژرمنها (آلمانها ، اسکاتلندها ، انگلیسیها ، هلندیها ، اسکاندیناویها ، ایرلندیها ، فلمینگها ، اطریشیها).
2) اسلاوها (روسها ، اوکراینیها ، لهستانیها ، چکها ، اسلواکها ، صربها ، کرواتها ، بلغارها).
3) رومیها ( فرانسویها ، اسپانیایها ، کاتالونیها ، پرتعالیها ، ایتالیا ، رومانیها ، بلژیکیها).
4) گروههای کوچکتر نظیر ( یونانیها ، آلبانیها، لیتوانیها ، سلتی ها).
ب) ایغور فنلاندی
شامل زبانهای فنلاندی ، کارلین ، استونی ، لاپ ، مجاری و نیز فنلاندی شرق بقیه روسیه اروپایی شامل:
(موردوینیان یتاک کوهی زبان ترکی که بوسیله اقلیتهای روسیه اروپا صحبت می شود ارتباط و نزدیکی با خانواده ایغور فنلاندی دارد).
ج) باسکهای مقیم فرانسه و اسپانیا دارای زبان خاص و منحصر به فرد خود هستند که یا هیچ یک از خانوارهای زبانی اشاره شده ارتباطی ندارد و در میان زبانهای شناخته شده دنیا تا حدودی به زبان گرجی مرتبط است.
د) سایر زبانها: زبان مردم مالت که منشعب از خانواده زبان سامی است.
در دوره استعمار مهاجرین جدیدی نیز به اروپا آمده اند از جمله.
1) مهاجرین شمال آفریقا (الجزایر ، مراکش ، تونس ، که 3 میلیون نفر آنها در فرانسه است).
2) ترکها که مهمترین نیروی کار آلمان هستند و تعدادشان در المان 5/2 میلیون است.
3) جمعیتهای هند ، پاکستانی ، بنگلادشی ، شرق آفریقا و … که انگلیسی زبان هستند. در دوره های اخیر عده زیادی از ایرانیها وارد ساختار داخلی اروپا شده اند برای آنها پدیده ای نا مطلوب بوده است. بخصوص عده زیادی از ایرانیها در سوئد هستند. نکته قابل توجه در مورد جغرافیای زبانی مورد بحث این است که اکثریت جوامع نسبت به دو شاخه زبانی عمده یعنی رومنها و ژرمنها در اروپای غربی و مرکزی قرار دارند و جوامع منتسب به شاخه اسلاو و ایغور فنلاندی در اروپای شرقی جای دارد. این تفکیک زبانی بعد از جنگ دوم جهانی در نتیجه اخراج و یا مهاجرت داوطلبانه 16 میلیون آلمانی زبان از اروپای شرقی و سایر جابجایهای انسانی ، صراحت بیشتری پیدا کرده است. قابل توجه آنکه جغرافیای نژادی اروپا مشابهت نزدیک با توسعه جغرافیای مذهبی آن داشته است.