دانلود مقاله کمونیسم

Word 38 KB 22042 69
مشخص نشده مشخص نشده علوم سیاسی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سلطه کمونیسم بر بخش اعظم تاریخ قرن بیستم تا حد زیادی ناشی از نقشی است که کمونیسم، بموقع، در جهت «بیش از حد ساده جلوه دادن» مسائل ایفا نمود. کمونیسم که مالکیت خصوصی را منشا تمام بدیها می دانست ادعا کرد که الغای مالکیت خصوصی، نیل به عدالت حقیقی و کمال انسانیت را امکان‌پذیر خواهد ساخت این وعده صدها میلیون نفر از مردم جهان را متعهد ساخت و امیدهایی را دردل آنان زنده نمود. بدین ترتیب، کمونیسم با احساسات توده‌هایی که به تازگی آگاهی سیاسی پیدا کرده بودند، تطبیق می‌کرد. از این نظر، بین کمونیسم و مذاهب بزرگی که هر یک تفسیر جامعی از مفهوم زندگی انسان ارائه می دهند، شباهتهایی وجود داشت. جامعیت و سادگی کمونیسم بود که آن را چنان فریبنده و اطمینان بخش می ساخت و به یک تابلوی راهنما برای مبارزه‌ای پرشور تبدیل می‌نمود.
    همانند مذاهب بزرگ، مکتب کمونیسم نیز تحلیلهای متعددی را ارائه نمود که از ساده‌ترین تحلیل شروع و به مفاهیم نسبتاً پیچیده‌تر فلسفی ختم می‌شد. برای آن کسی که کوره سوادی داشت، همین کافی بود که یاد بگیرد که تمام زندگی در جنگ طبقاتی خلاصه می شود و سعادت اجتماعی فقط در جامعه کمونیستی تحقق خواهد پذیرفت. آنچه که از نظر روانی سخت خوشایند فرد محروم واقع می‌شد، توجیه اعمال خشونت وحشیانه علی «دشمنان خلق» بود، یعنی علیه کسانی که از منافع مادی بیشتری برخوردار بودند و از آن پس می‌شد آنان را با خشنودی تحقیر نمود، مورد تعدی قرار داد و نابود کرد.
    ولی کمونیسم فقط یک پاسخ پرشور به نگرانیهای عمیق [محرومین] و یا یک عقیده مبتنی بر تنفر از جامعه نبود. کمونیسم، در عین حال، نظام فکری کاملا قابل درکی بود که انسان را ظاهرا به طور بی‌سابقه‌ای نسبت به گذشته و آینده بصیر می ساخت و آرزوی قشرهای جدیداً سواد آموخته جامعه را کم خواستار فهم عمیقتر جهان پیرامون خویش بودند، برآورده می‌ساخت. بدین ترتیب، فرضیه مارکسیسم، در نظر کسانی که بصیرت بیشتری داشتند کلید فهم تاریخ بشر، یک شیوه تحلیل برای تشخیص علل تحولات اجتماعی و سیاسیع یک تفسیر دقیق از حیات اقتصادی و مجموعه‌ای از آگاهیهای گوناگون درباره قوای محرکه جامعه جلوه نمود. مفهوم «دیالکتیک تاریخی» وسیله بس ارزشمندی برای مقابله با تناقضات عالم واقع به نظر رسید. در عین حال، تاکید روی مبارزه سیاسی در جهت پیشبرد یک «انقلاب»رهایی بخش و همچنین تاکید بر سلطه همه جانبه دولت، به منظور ایجاد یک جامعه عادلانه مبتنی بر برنامه‌ریزی معقول، سخت باب طبع روشنکفرانی واقع شد که مشتاق یک مبارزه ظاهراً مبتنی بر عقل بودند.
    بدین سان، کمونیسم چه در نظر ساده لوحان، و چه در نظر فرهیختگان خوشایند جلوه کرد زیرا به هر دو گروه راه نشان داد و تقسیری رضایتبخش، همراه با یک توجیه اخلاقی، ارائه نمود. کمونیسم باعث شد تا پیروانش خود را محق، درستکار و متکی به نفس احساس کنند. کمونیسم هیچ نکته‌ای را مبهم باقی نگذاشت و ادعا کرد که هم یک فلسفه و هم یک علم است این مرام هر کس را با هر سطح فکر، به نحو مناسبی راهنمایی می‌کرد به او تسلای تاریخی می‌داد و مهمتر از همه درباره آنچه که از طریق مبارزه مستقیم سیاسی قابل حصول بود، سخت مبالغه می‌کرد.
    علاوه بر این، مکتب کمونیسم، با تلفیق عقل و احساس، توانست دو منشا اصلی رفتار آدمی را به نحو موثری تحت تاثیر قرار دهد احساسات تند سیاسی می‌تواند به نیروی سیاسی عظیمی تبدیل گردد. فکر مهندسی اجتماعی که عقل را شیفته می‌سازد، سرآغاز بسیج قدرت سیاسی است. تلفیق دو عامل فوق، قدرت عظیم متمرکز دولت را به وجود آورد که بعدها به بارزترین خصیصه کمونیسم تبدیل شد.
    بدین سان، قرن بیستم، قرن دولت شد. این رویداد تا حد زیادی غیر منتظره بود. در واقعع هیچ فرد دوراندیشی پیش‌بینی نمی‌کرد که عقاید یک کتابفروشی یهودی مهاجر آلمانی که یک نویسنده سیاسی گمنام روسی در اوایل قرن مشتاقانه به آنها خواهد گروید. به نظریه غالب قرن تبدیل گردد چه در آمریکا و چه در اروپا، هیچ کس احتمال نمی‌داد که ماهیت نظام موجود از نظر عقیدتی به طور جدی به مخاطره بیفتد. بنیادهای فلسفی وضع موجود در نظر همه محکم و حتی لایتغیر جلوه می‌کرد.
    همان گونه که انتظار می‌رفت، در اول ژانویه 1900 سیل پیش‌بینی‌های مربوط به سده آخر هزاره دوم سرازیر شد. پیش‌بینی‌ها طبیعتاً متفاوت بودند ولی مضمون نوشته‌های روزنامه های معتبر جهان غرب و سخنان دولتمردان غربی من حیث المجموع خودستایانه بود.
    ظهور کمونیسم، به عنوان یکی از مظاهر سیاسی عمده قرن بیستم، باید در رابطه با او‌ج‌گیری نازیسم و فاشیسم مورد توجه قرار گیرد. در واقع، کمونیسم، فاشیسم و نازیسم نوعاً با هم مربوط، از نظر تاریخی مرتبط و از لحاظ سیاسی کاملاً شبیه یکدیگر بودند.
    نظریه های بیش از حدساده انگارانه کمونیسم را یکجا بلعیدند یک رمان نویس آلمانی به نام لاین فوختوانگر نوشت که «دفاع از تجربه هاجکین آمریکایی نیز، نظیر بسیاری از رهبران مذهبی افراطی، تحت تاثیر فصاحت کمونیستی حکومت شوروی اظهار داشت که «انسان وقتی به تجربه بزرگ شوروی در زمینه برادری نظر می افکند. احساس می کند که درک مبهمی از راه و رسم عیسی مسیح، ناخودآگاه الاهم بخش آن است.» ادموند ویلسون مدینه فاضله دنیوی تری را مجسم می نمود: «در شوروی انسان احساس می کند که بر فراز قله معنویت جهان ایستاده است جایی که خورشید واقعاً هرگز غروب نمی کند.»
    در نزد این روشنفکران، «دموکراسی» سبک شوروی اگر نه بیشتر، لااقل به اندازه دموکراسی غربی مشروع بود خودکامگی استالین بندرت مورد توجه قرار می گرفت و هرگز محکوم نمی‌شد سیدنی و بئاتریس وب تاکید می کردند که استالین مثل یک مستبد حکومت نمی کند. «او حتی از قدرتی نظیر آنچه کنگره ایالات متحده موقتاً به رئیس جمهور روز ولت اعطا کرد و یا قدرتی که قانون اساسی امریکا برای مدت چهار سال به هر رئیس جمهور تفویض می کند برخوردار نیست.»
    کار ستایش بی حد و حصراز نظام شوروی در دوره استالین به جایی کشید که از گولاگ ها تمجید شد دکتر گیلین که زمانی رئیس انجمن جامعه شناسی آمریکا بود، نوشت: «این بدیهی است که نظام مذکور برای اصلاح فرد خلافکار و بازگرداندن او به جامعه ابداع شده است.»
    هارولدلسکی، اقتصاددان سیاسی انگلیسی، در مقام رقابت برآمد و نوشت که به گمان او در نظام شوروی «سعی بر آن است که زندانی حتی المقدور خوب و با عزت نفس زندگی کند.» موریس هیندوس، یک روزنامه نگاربا سابقه در زمینه امور شوروی، گامی بیش فراتر نهاد و گفت: «در این نظام جایی برای انقامجویی،تنبیه، شکنجه و تحقیر وجود ندارد.» جورج برناردشا و «انگلستان وقتی بزهرکاری وارد [زندان] می شود، در بدو ورود یک آدم معمولی است ولی وقتی از آنجا بیرون می آید یک جنایتکار شده است حال آنکه در روسیه، یک جنایتکار وارد زندان می شود و یک آدم معمولی بیرون می آید، بدون آنکه هیچ مشکلی در راه ورود او به جامعه بروز کند. تا جایی که من می دانم، آنان می توانند هر قدر که خود مایل باشند در آنجا بمانند.»
    شیفتگی- دهه 1930- نسبت به تلاش شوروی برای بنای یک جامعه نوین که در افکار وهی خوشبینانه فوق منعکس گردیده با شکست هیلتر از استالین سخت فزونی گرفت. حتی جن سرد نیز نتوانست افسانه بازسازی کمونیستی جامعه را از ذهن بسیاری از روشنفکران غربی بزداید. طی دهه 1950 و حتی دهه 1960، در بسیاری از دانشگاههای غرب، بینش غالب نوعی «چپ گرایی» بود که در آن اتحاد شوروی. به دلیل جاذبه ای که آزمایش اجتماعی داخلی از سوی دولت رهبری شده آن برای روشنفکران داشت، غالباً بیگناه تشخیص داده می شد.
    آیین جدید کلاً به تاکید روی برنامه ریزی اجتماعی تحت نظارت سیاسی دولت گرایش داشت. دنیا اکنون به سوی عصری پیش می رفت که در آن رفتار اجتماعی به نحو فزاینده ای به مجاری سیاسی سوق داده می شد و فعالیت اقتصادی پاسخی بود به رهبری برنامه ریزی شده سیاسی. این وضع تا حد زیادی ناشی از بحران بزرک. و جنگ دوم جهانی بود. بسیاری از هواداران آیین جدید به این نکته وقوف داشتند که وضع واقعی شوروی به نحو چشمگیری با وضع کمال مطلوب آنان فرق دارد در عین حال معتقد بودند که توانایی لازم برای نیل به وضع مطلوب در درون نظام شوروی نهفته است. و نتیجتاً راه خود را ادامه می دادند.
    تاثیر نهایی توفیق ظاهری نظام شوروی آن بود که قرن بیستم را به دوره ای تبدیل نمود که پیشرفت و جاذبه کمونیسم ویژگیهای اصلی آن بود. با اینکه در این قرن، آمریکا به عنوان قدرت جهانی برتر پا به عرصه وجود نهاد و با اینکه شیوه زندگی آمریکایی، به نحو غیر قابل مقایسه ای، جاذبه محسوس بیشتری روی مردم جهان اعمال نمود. مع ذلک بسیاری از مردم تصور می کردند که آمریکا درگیر یک مبارزه تدافعی بازدارنده است و بیهوده می کوشد تا جریان جبری تاریخ را منحرف کند. اشاعه کمونیسم در اروپای مرکزی و چین سیاست جهانی را عمیقاً دگرگون ساخت. مباحثات روشنفکران را تحت تاثیر قرار داد و طلیعه یک عصر نوین به نظر رسید.
    با این وجود، کمونیسم، در حالی که فقط صد سال از پیدایش آن گذشته اکنون تدریجاً از بین می رود. افکار و اعمال ملهم از کمونیسم، چه در دنیای کمونیست و چه در خارج از آن، بی اعتبار شده اند تا اواخر دهه 1980، رهبران کمونیست شوروی چین و اروپای شرقی، به منظور تقویت اقتصادهای عقب مانده خود در جهت بازدهی بیشتر و ترغیب کارگران بهتلاش بیشتر دائما سخنانی به زبان می آوردند که نظایر آنها را در جلسات سالانه انجمن تولید کنندگان آمریکایی نیز می شد شنید. نتیجتاً همان طور که پراودای 11 اوت 1988 گزارش داد، کارگران شوروی به گوش خود شنیدند که آلکساندر یاکوولف عضو دفتر سیاسی و مسئول وقت نظریه مارکسیسم- لنینیسم اظهار می دارد که امروزه «ایدئولوژی مالک باید فائق باشد» و اینکه «القای تدریجی فکر مالکیت سودمند است زیرا اگر کارگر خود را در چیزی سهیم ببیند می تواند کوهها را از جا تکان دهد و اگر چنین نباشد بی اعتنا می‌شود.»
    تقریباً در همین زمان، استانیسلاو کیوشک، یکی از اعضای دفتر سیاس [حزب کمونیست لهستان] به کارگران لهستانی خاطر نشان ساخت که «سطح زندگی همه کارگران نمی‌تواند به یک اندازه بهبود یابد مطمئناً کسانی که بیشتر به اقتصاد کشور خدمت می کنند از شرایط بهتری برخوردار خواهند شد و دستمزد بیشتری خواهند گرفت. کیوشک برای تفهیم سخنان خود افزود که «قوانین خشن اقتصاد چنین حکم می کند.» چند ماه پیش از آن نیز، در منتهی الیه شرق دنیای کمونیست، هوکیلی، عضو جدید دفتر سیسای حزب کمونیست چین، ضمن توجیه عقیدتی کارگران چینی اظهار داشته بود که «هرچه برای توسعه نیروهای تولیدی کشور مفید باشد. از نظر سوسیالیسم مشروع و ضورری است.»
    بدین سان، در آغاز آخرین دهه قرن بیستم، تقریباً کلیه نظامهای کمونیستی در صدد انجام اصلاحاتی برآمدند که در واقع به مثابه طرد تجربه مارکسیسم- لنینیسم و مهمتر از آن، طرد فلسفی اصول بنیادی کمونیسم بود.
    تقریباً در همه جا، ستایش از دولت جای خود را به اعتلای مقام فرد، احترام بیشتر به حقوق بشر و ابتکار شخصی و حتی تجارت خصوصی داد.
    انصراف از دولت گرایی، اهمیت فزاینده حقوق بشر و گرایش بیش از حد دیر به مصلحت گرایی اقتصادی، مبین انقلابی عظیم در رفتارها و اساس فلسفه زندگی می‌باشد. همچنین مبین تغییر سیاستی که آثار آن به احتمال قوی دامنه دار و دراز مدت خواهد بود و از ه اکنون نیز سیاست و اقتصاد جهان را تحت تاثیر قرار داده است. این احتمال فزاینده وجود دارد که کسانی که در ابتدای ژانویه 2000 به پیش‌بینی اوضاع قرن آینده خواهند پرداخت. همانند اسلاف خود در یک صد سال پیش، اهمیت اندکی برای مرام کمونیسم قایل شوند. البته با این تفاوت که آنان در تشخیص خود بیش از اسلافشان محقق خواهند بود.
  • بخش اول – شکست بزرگ
    فصل اول: میراث لنین 15
    فصل دوم: فاجعه استالینیم 22
    فصل سوم: استالینیم راکد 32
    فصل چهارم: تناقض اصلاحات 40
    بخش دوم
    فصل پنجم: تفرقه شوروی 47
    بخش سوم: احتضار کمونیسم 56
    فصل ششم: بحران عمومی 57
    فصل هفتم: پس از کمونیسم

کلمات کلیدی: کمونیسم

پس از وقايع 30 تير 1331ش اشرف که از ترديد امريکائيان در مورد مصدق و نهضت ملي نفت ايران آگاه شده بود، تصميم به جلب نظر آنان در نابودي دولت مصدق گرفت. به ويژه آنکه پس از انتخابات آيزنهاور به رياست جمهوري امريکا مسئله خطر کمونيسم بيش از پيش مطرح شده بو

طبقات اجتماعي و ديالکتيک مارکس شناخت ايستايي مارکس دقيقاً به فرآيند کار در جامعه برمي گردد به همين دليل هم بايستي فرآيند کار در ارتباط با لايه بندي و قشربندي بررسي کرد . طبق بحثهاي گذشته ، جامعه طبقاتي حاصل جدل دو نيرو است : يکي نيروهاي کار و يا ني

مکتب لهستان حاصل ذوق و دیدگاههای متنوع جمعی از نقاشان و طراحان گرافیک و به اعتقاد منتقدان دهه 50 تا 70 دوران طلایی پوسترهای لهستانی بود. اگرچه این آثار هنری تبلیغی محسوب می شد، اما به هیچ یک از آثار ارائه شده در غرب شباهت نداشت جهان بینی غیرمتعارف و منحصر به فرد این آثار از میان سبک های غربی نظیر آرنوو، سوررئالیسم و پاپ آرت تکامل یافت. طراحان لهستانی با بی قیدی نسبت به قوانین ...

در جنگ کره احتمال بروز مشکلات لجستيکي مي رفت و از اين روي درسهاي لجستيکي فرا گرتفه شده از جنگ جهاني دوم در حل اين مشکلات به کار گرفته شدند. در ابتداي جنگ چند مشکل لجستيکي از چشم طرح ريزان دور مانده بود: شبه جزيره کره پنج هزار مايل دريايي از آمر

مقدمه قبل از قرن هفدهم ، علم و فلسفه با یگدیگر در قلمرو معارف بشری مورد تحقیق واقع می شدند و مرز مشخصی میان آن دو وجود نداشت ، تا آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل اجتماعی را از طریق عقل و تجربه به وجود آورد ؛ این روند در خلال قرن هفدهم آنچنان شتاب یافت که باعث شد در ابتدای قرن هجدهم زمزمه ی استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه آغاز شود ؛ و ...

لباس سنتي لباس در گيلان و مازندران در بسياري جنبه ها، تشابهات ساختاري با لباس ديگر مناطق روستايي ايران دارد. اين لباس از لايه هاي متوالي و اغلب از تکه هاي مشابه که روي هم قرار مي گيرند. مانند دامنهاي زنانه يا پيراهنهاي مردانه در زمستان تشکيل مي گر

مجموعه دستاوردهاي مادي و معنوي بشر در طول تاريخ را فرهنگ مي‏نامند. تبادل فرهنگي ملت‏ها نيز که در طول تاريخ در بستري طبيعي ادامه داشته براي تازه‏ماندن معارف و حيات فرهنگي بشر امري ضروري است و جامعه‏ي انساني را در مسير سعادت واقعي به پيش مي‏برد.

در بررسي موضوع عدالت، نگاهي گذرا به آراي کارل مارکس (Karl Marx) از متفکران جنبش سوسياليستي سده¬ي نوزدهم مي¬افکنيم. کارل مارکس در آغاز ملهم از فلسفه¬ي روشنگري اروپا و انديشه¬ي اعتقاد به پيشرفت در آن و بويژه ايده¬هاي راديکال دمکراتيک انقلاب فرانسه بود

مقدمه قبل از قرن هفدهم ، علم و فلسفه با یگدیگر در قلمرو معارف بشری مورد تحقیق واقع می شدند و مرز مشخصی میان آن دو وجود نداشت ، تا آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل اجتماعی را از طریق عقل و تجربه به وجود آورد ؛ این روند در خلال قرن هفدهم آنچنان شتاب یافت که باعث شد در ابتدای قرن هجدهم زمزمه ی استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه آغاز شود ؛ و ...

کارل فن کلوزويتس جنگ را به عنوان ادامه سياست ليکن با ابزارهاي‌ ديگر تعريف کرده است.با اين مفهوم،جنگ سرد مي‌تواند بعنوان نبردي با ابزارهاي غير کشنده تعريف شود.به هر ترتيب،جنگ سرد نبردي بود با اهدافي‌ بزرگ. از نقطه نظر ژئوپليتيکي،جنگ سرد در مرحله

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول