آبخیزداری :
برای اولین بار جامعه جنگل بانی آمریکا در کتاب « واژه شناسی جنگل» در سال 1946 تعریفی از آبخیزداری را ارائه نمود.
که این تعریف عبارت است از علم اداره منابع طبیعی موجود در یک آبخیز را که به طور عمده برای تولید و حفاظت آب و منابع طبیعی وابسته به آن بکار گرفته می شود آبخیزداری گویند.
این علم شامل کنترل خاک و جلوگیری از وقوع سیلاب ها و حفظ ارزش تفرجگاهی منابع نیز می باشد.
به طور کلی آبخیزداری به مدیریت و بهره برداری بهینه و پایدار از کلیه منابع آب، خاک و سرزمین گفته می شود.
این مدیریت باید به گونه ای باشد که سبب افزایش رفاه آبخیز نشینان شود.
کلمه پایداری در موارد زیادی استفاده می شود و تعریف روشنی ندارد.
برخی مولفه های پایداری شامل موارد ذیل است:
- حفظ و نگهداری شرایط و سطح مطلوب تولیدات حاصل از طبیعت
استحکام بخشیدن به شرایط مطلوب و حفظ نرخ تولید در نزدیکی متوسط آن -
بهبود بخشیدن شرایط مطلوب و نرخ تولید-
این اجزاء پایداری در مقیاس های منطقه ای، زمین های کشاورزی تا اراضی با پوشش طبیعی قابل اجرا است.
آبخیز(Watershed):
منطقه ای با مرزهای هیدرولوژیکی طبیعی که به یک نقطه خاصی در رودخانه یا دریاچه و منبع آبی ختم می شود.
یک آبخیز مجموعه ای است از منابع آب سطحی و زیر زمینی، خاک، پوشش گیاهی، حیات وحش و همچنین انسان و اثرات و فعالیت های آن که همگی در یک رابطه تنگاتنک با یکدیگر قرار دارند.
آبخیز در اساس یک واحد هیدرولوژیکی است که امروزه به عنوان یک واحد فیزیکی، بیولوژیکی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای برنامه ریزی و مدیریت کلیه منابع موجود در طبیعت پذیرفته شده است.
River basin : همان تعریف آبخیز را دارد ولی در مقیاس بزرگ تر و فرق دیگر آن این است که این حوزه ها از طریق یک رودخانه به دریا منتهی می شود.
مثل کارون و سفید رود
تخریب آبخیز (watershed degredation):
کاهش پتانسیل تولیدی منابع آب و خاک یک آبخیز را گویند که همراه با تغییرات فاهش در رژیم هیدرولوژیکی حوضه از جمله کاهش کیفیت و کمیت رواناب ها و منابع آبی حوضه است (نجفی نژاد 1376).
تخریب آبخیز
می تواند از اثرات متقابل خصوصیات فیزیولوژیکی اقلیم و بهره برداری نامناسب از زمین (جنگل تراشی، کشت نامناسب، معدن کاری غیر اصولی، چرای مفرط، جاده سازی، ...) حاصل شود.
خلاصه ای از تاریخچه آبخیزداری در ایران:
1328: تشکیل ادارات بررسی های آب و خاک و حفظ منابع طبیعی در وزرات کشاورزی
1337: گزارش کارشناس فائو در مورد وضعیت خطرناک فرسایش خاک در ایران
1338: اجرای عملیات نمونه حفاظت خاک در زیر حوزه سیرچال کرج توسط کارشناسان فائو
1346: تاسیس دفتر فنی خاک در وزرات منابع طبیعی
1348: تخصیص اولیه اعتبارات به طرح های حفاظت از آبخیزها
1349: تهیه اولین طرح آبخیزداری توسط فارغ التحصیلان دانشکده جنگلداری کرج
1350: آغاز فعالیت های گسترده آبخیزداری در حوزه آبخیز کرج، سفید رود و دز
1351: تشکیل دفتر حفاظت خاک و آبخیزداری در سازمان جنگل ها و مراتع کشور
1352: تشکیل شوراهای آبخیزداری
1353: آغاز اولین طرح مشترک حفاظت آبخیزها با همکاری فائو
1353: تهیه اولین طرح جامع آبخیزداری توسط کارشناسان ایرانی
1363: آغاز دومین طرح مشترک حفاظت آبخیزها با همکاری فائو
1371: تشکیل معاونت آبخیزداری در وزرات جهاد کشاورزی
1380: ادغام معاونت آبخیزداری در سازمان جنگل ها و مراتع
برخی از استراتژی های آبخیزداری در کشور (اهداف بلند مدت):
قانون مند کردن و نظام دادن به انواع بهره برداری های منابع در آبخیز داری
هماهنگی و یکپارچگی کلیه پروژه ها و فعالیت های عمرانی اقتصادی حوزه های آبخیز
اصلاح نظام فعلی کاربری اراضی در آبخیزها
واگذاری عمده برنامه ریزی و اجرای طرح های حفاظت خاک به ساکنین آبخیزها و سایر بهره برداران از منابع آبخیز.
ایجاد مکانیسم های مناسب برای تبادل سریع اطلاعات بین کلیه دستگاه هایی که هر یک به نوعی در زمینه منابع آب و خاک و کشاورزی و جنگل و مرتع فعالیت می کنند.
همکاری و مشارکت اساسی در حل مسائل مالکیت اراضی و نظام بهره برداری از اراضی
هدف نهایی آبخیزداری:
هدف نهایی آبخیزداری کشور اعمال مدیریت منابع و هماهنگی و یکپارچه سازی کلیه منابع یک آبخیز به نحوی که ضمن بهره برداری متناسب و منطقی از منابع طبیعی، اراضی کشاورزی و سرمایه های انسانی این منابع برای نسل های آینده حفظ شود.
برخی هدف های خاص در آبخیزداری به شرح ذیل است:
افزایش تولید آب
بهبود و تثبیت کیفیت آب در حد استاندارد های معمول
تامین آب مورد تقاضای مناطق پایین دست در زمان مناسب
اصلاح و توسعه جنگل ها، مراتع و چراگاه ها
اصلاح و توسعه اراضی کشاورزی و افزایش تولید مزارع کوچک و محدود
کاهش فرسایش و خطرات ناشی از بروز سیلاب
حمایت از حیات وحش
توسعه و افزایش ارزش تفرجگاهی
مهمترین علل انتخاب آبخیز به عنوان یک واحد مدیریتی کلان
آبخیز یک واحد اکولوژیک است که روابط متقابل اجزای آن و عملکرد آنها در بهره برداری از اراضی و توسعه منابع آب و خاک مهم
می باشد.
شناخت این روابط منطقی در یک حوزه آبخیز امکان پذیر
می باشد.
آبخیز واحد های برنامه ریزی منابع آب است و امکان محاسبه بیلان آبی را فراهم می کند.
از آنجایی که نحوه مدیریت بخش های بالایی یک حوزه آبخیز تاثیر مستقیم روی کیفیت آب و خاک مناطق پایین دست دارد.
مدیریت منابع طبیعی باید در قالب حوزه آبخیز انجام شود.
تذکر :
تفاوت آبخیزداری و حفاظت آب و خاک
برنامه های حفاظت آب و خاک جزئی از آبخیزداری است.
اندازه حوزه آبخیز
تعیین اندازه آبخیز در برآورد پارامترهای آب از قبیل کل آبدهی سالانه، پتانسیل سیل خیزی، شناسایی میانگین اراضی تحت مدیریت و ارزیابی، زمان و مکان اجرای اقدامات اجرایی و مدیریتی، کنترل کیفیت و کمیت مقدار آب، فرسایش خاک و ...
اهمیت دارد.
رابطه مساحت و فاکتورهای مختلف آبخیز به شرح ذیل است:
معمولاً با افزایش مساحت، شیب متوسط آبخیز کاهش می یابد
با افزایش مساحت حوزه آبخیز یکنواختی بارش در از بین می رود بدین معنی که ممکن است در قسمتی از حوضه بارش اتفاق بیفتد در حالی که در قسمت دیگری از حوضه بارشی وجود نداشته باشد.
با افزایش مساحت متوسط شدت بارش در حوضه کاهش می یابد.
با افزایش مساحت حوضه تنوع کاربری افزایش می یابد
با افزایش مساحت حوضه تنوع پوشش گیاهی، خصوصیات خاک شناسی، سنگ شناسی و ...
افزایش می یابد.
مقیاس های مطالعاتی در برنامه ریزی حوزه آبخیز
به هنگام برنامه ریزی برای حوزه آبخیز بررسی اینکه چه مقیاسی جهت چه نوع مطالعاتی مناسب است بسیار مفید خواهد بود.
در یک تقسیم بندی حوزه های آبخیز را می توان به پنج رده تقسیم کرد.
- حوزه های آبخیز کلان (Basins):
بزرگترین واحد مدیریتی است که به یک دریافت کننده اصلی و عمده آب همچون رودخانه ها ی بزرگ، خلیج، دریاچه ها و ...
منتهی
می شود.
این حوزه ها عموماً بیش از چند هزار کیلومتر مربع مساحت دارند و اغلب ممکن است چند استان را شامل شوند.
- حوزه های آبخیز اصلی (Sub basins) :
در داخل هر حوزه آبخیز کلان یک گروه از حوزه های کوچکتر که دارای چند صد کیلومتر مربع مساحت هستند وجود دارد.
حوزه های آبخیز اصلی موزاییکی از کاربری های مختلف (همانند جنگل، مرتع، زراعت، شهری و...) هستند.
- حوزه های آبخیز (Watersheds):
- هر حوزه آبخیز اصلی به نوبه خود به چند حوزه آبخیز تقسیم می شود که مساحت آنها حداکثر 20000 هزار هکتار است و به عنوان واحد های مدیریتی مقدماتی مطرح است.
- زیر حوزه های آبخیز (Sub watersheds):
این زیر حوزه ها عموماً دارای مساحتی کمتر از 2000 هکتار هستند و معمولاً به عنوان واحد های برنامه ریزی نهایی مورد استفاده قرار می گیرند.
- مکان های اجرایی پروژه:
این مکان ها معمولاً بخش های از زیر حوزه هستند که به عنوان واحد های عملیاتی شناخته می شوند.
حوزه های آبخیز کلان ایران (وزارت نیرو 1355):
پستی و بلندی موجود در ایران را به 6 حوزه آبخیز کلان تقسیم کرده که عبارتند از:
1- حوزه آبخیز دریای خزر که تقریباً 12 درصد مساحت کل کشور را تشکیل می دهد.
2- حوزه آبخیز خلیج فارس و دریای عمان که 25 درصد مساحت کل کشور را تشکیل می دهد.
3- حوزه آبخیز دریاچه ارومیه که تقریباً 3 درصد مساحت کشور را تشکیل می دهد.
4- حوزه آبخیز رودخانه های بسته مرکزی که تقریباً 50 درصد مساحت کشور را تشکیل می دهد و به دریاچه ها و نمک زارهای مرکزی منتهی می شود.
5- حوزه آبخیز رودخانه های محصوری که آب آنها به رودخانه هامون می ریزد و تقریباً 7 درصد مساحت کل کشور را به خود اختصاص می دهد
6- حوزه آبخیز رودخانه های شرقی و شمال شرقی که آب آنها به طرف صحرای قره قوم واقع در ترکمنستان جریان دارد و 3 درصد مساحت کشور را تشکیل می دهد.
برخی ویژگی های حوزه آبخیز برای تقسیم به زیر حوزه عبارتند از:
توزیع تنوع کاربری
موقعیت مناطق بحرانی
ایستگاه های اندازه گیری در آبراهه ها و مکان های پایش و نظارت بر کیفیت آب
موقعیت اشکال فیزیکی حوزه همچون دریاچه، سدها و منابع
نقطه ای دبی ها
تغییرات توپوگرافی
توزیع خاک
مکان هایی که ممکن است نوع مدیریت در آنها تغییر کند
واحد های مختلف مدیریتی در داخل حوزه آبخیز:
واحد های هیدرولوژیکی
واحد های ژئومرفولوژیک که شامل تیپ واحد و رخساره های ژئومرفولوژی است.
واحد هایی که بر اساس پوشش گیاهی تقسیم بندی شده اند
واحد هایی که بر اساس اقلیم تقسیم بندی شده اند
واحد هایی که بر اساس تیپ های مختلف خاک تقسیم بندی شده اند
فصل دوم
مدیریت همه جانبه زمین
مدیریت همه جانبه زمین (ILM)[1]، روش جامعی است که ذی نفعان و نیازهایشان را به هم معرفی می کند.
به عبارت دیگر این روش گزینه هایی را به مردم و طبیعت پیش نهاد می کند، که هم انسان و هم طبیعت را به نیازهایشان می رساند.
این روش بر پایه یک برنامه طولانی مدت و چند جانبه و برای رفع مشکلات انسانی، اقتصادی و محیطی است.
مراحل منطقی کار در یک روش ILM به ترتیب ذیل است:
فرصت دادن به ذی نفعان برای شناسایی نیازها واحتیاجاتشان، این ذی نفعان شامل تصمیم سازان، برنامه ریزان مدیریتی، کاربران زمین، مالکان زمین و بهره برداران از خدمات مختلف زمین می باشند.
جمع آوری اطلاعات در مورد شرایط اقتصادی، اجتماعی و فیزیکی منطقه، از این اطلاعات برای شناسایی و ارزیابی شرایط بالقوه و با الفعل زمین استفاده می شود.
شناسایی واحد های برنامه ریزی مکانی برای منطقه و همچنین تعیین واحدهای زمانی بازگشت سرمایه (معمولاً طولانی مدت)، رابطه بین ورودی ها و خروجی ها و پیش بینی فشارهای اجتماعی، اقتصادی و محیطی پیش رو
فراهم کردن فرصتی برای ذی نفعان جهت بحث کردن و دست یابی به یک توافق عمومی روی مقدار مطلوب استفاده از زمین و سیستم مدیریت برای هر واحد برنامه ریزی
برقراری ارتباط با سازمان های رسمی، ارگان های قانون گذار مرتبط با مدیریت اراضی برای گرفتن موافقت انجام هر نوع کاربری روی اراضی و مدیریت طولانی مدت اراضی
مهمترین مشکلات در یک روش ILM عبارتند از :
1- تخریب مداوم توانایی ها و استعداد های زمین برای تامین منافع محیطی و اقتصادی در سراسر جهان، این موضوع هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشور های در حال توسعه دیده می شود.
برای مثال می توان به فرسایش، بیابان زایی، تخریب زیست گاه های ماهیان، افت آبخوان ها، سخت شدن خاک ها، برداشت بی اصول از معادن سمی و تخریب تنوع زیستی اشاره کرد.
تخریب توانایی های زمین جهت تامین نیازهای بشری می توان باعث توسعه بیرویه شهر نشینی و افزایش مشکلات اجتماعی شود.
2- استفاده نا صحیح از زمین، بدون استفاده از یک روش جامع نگر در مدیریت، استفاده از فنون و روش هایی که برای یک ناحیه خاص یا یک نوع خاصی از زمین مناسب است، امکان پذیر نمی باشند.
برای مثال:
در نواحی خشک پروژه های آبیاری که برای تامین آب انجام می شود غالباً اقدامی ناکافی است زیرا این مناطق در بسیاری موارد تحت تاثیر کمبود مواد مغذی نیز قرار دارند.
آلوده کردن آب های سطحی و زیر سطحی در اثر استفاده غیر ضروری از کود و آفت کش ها و هزینه فزاینده ای که برای پاک سازی این آلودگی ها نیاز است و در نهایت استفاده ناصحیح از منابع انرژی یک مانع بزرگ برای توسعه پایدار در همه جنبه های آن است.
در کشور های در حال توسعه تجربه ثابت کرده است که بسیاری از روش های مناسب برای رفع مشکلات کاربری زمین مربوط به روش هایی است که در آن علم و دانش محلی با تکنولوژی های پیشرفته ترکیب شده است.
3- علاوه بر تاثیرات مخرب ملی و محلی حاصل از مدیریت ضعیف، مشکلات بین المللی همانند افزایش آلودگی زمین، تغییرات فاحش در وضعیت ریزش های جوی و...
به صورت جدی بروز کرده اند.
به عنوان مثال می توان به اسیدی شدن آب دریاچه ها در اسکاندیناوی که ظاهراً بر اثر آلودگی هوا در اثر فعالیت های صنعتی که مربوط به شمال غربی اروپا است اشاره کرد.
قطع درختان جنگلی در نپال و کوه های اطراف باعث هدایت سیل به سیستم های رودخانه ای و مناطق پایین دست در کشورهای همسایه شده است.
در اروپا آلودگی رودخانه راین به دلیل فعالیت های صنعتی در کشورهای بالادست سبب کاهش کیفیت آب در کشور های پایین دست شده است.
تخریب زمین و بیابان زایی در برخی کشورها می تواند باعث تمرکز عشایر، آواره شدن مردم و حتی تخریب زمین های کشورهای مجاور شود.
4- گسترش مناطق شهری و تاثیر آن روی محیط همجوار که برخی از آنها به قرار ذیل است:
ممکن است آستانه های بحرانی (قابل تحمل) از پتانسیل خود تنظیمی محیطی تجاوز کند.
در بسیاری از موارد طبیعت قادر است مشکلات ایجاد شده در زمینه های مختلف را به مرور زمان برطرف کرده و خود را به حالت اولیه نزدیک کند اما این عمل زمانی امکان پذیر است که شدت تخریب ها از یک حد قابل تحملی فرا تر نرود.
ممکن است منابع آب و انرژی برای تامین نیازهای شهری، صنعتی و خانگی کافی نباشد.
افزایش آلودگی در هوا بر اثر دود حاصل از کارخانجات ممکن است باعث تجمع مواد سمی در تولیدات کشاورزی و گیاهی شود.
فاضلاب های شهری و صنعتی ممکن است آب های سطحی را برای آبیاری زمین های کشاورزی نامناسب کنند.
اگرچه مشکلات اصلی مدیریت زمین در تمام دنیا دارای یک شکل عمومی است، اختلافات و تغییر پذیری های محلی در شرایط محیطی، اقتصادی و اجتماعی نیازمند راه حل های خاص فنی است که با شرایط خاص محلی سازگار باشد.
اگرچه مشکلات اصلی مدیریت زمین در تمام دنیا دارای یک شکل عمومی است، اختلافات و تغییر پذیری های محلی در شرایط محیطی، اقتصادی و اجتماعی نیازمند راه حل های خاص فنی است که با شرایط خاص محلی سازگار باشد.
تحقیقات علمی برای درک بهتر از انواع خاص مدیریت زمین، خالص کردن تکنولوژی های موجود و توسعه توانایی های فنی جدید ضروری است.
این علوم و تکنولوژی های مربوط به آنها برای انجام یک برنامه ILM لازم است و می توان آن را در چهار طبقه کلی تقسیم بندی کرد.
علم و تکنولوژی اطلاعات علم و تکنولوژی ارزیابی علم و تکنولوژی کاربرد علم و تکنولوژی پشتیبانی و زیر ساخت ناسازگاری بین اهداف مختلف استفاده از اراضی طراحی و برنامه ریزی برای استفاده از اراضی به بهترین استفاده از زمین برای رسیدن به اهداف و مقاصد پذیرفته شده هدایت می شود.
هرچند که بین گروه های مختلف مردم و ذی نفعان که اهداف و آگاهی های متفاوتی در مورد کاربری زمین دارند ناسازگاری هایی به وجود می آید.
مثلاً توسعه مناطق شهری و صنعتی به اراضی نیاز دارند که این اراضی اغلب برای تولیدات کشاورزی بسیار ارزشمند هستند.
در نواحی خشک جابجایی های فصلی حیوانات معمولاً اختلافاتی بین گله داران و کشاورزان زمین های زراعی به وجود می آورد.
معمولاً طرفداران حفاظت از منابع طبیعی در زمینه مدیریت زمین اهدافی دارند که با اهداف کشاورزان و دیگر مشاغل متفاوت است.
بسیاری از این اهداف به هم وابسته بوده و دارای مشترکاتی هستند.
در جایی که چندین هدف در خطر هستند مدیران مجبور به سبک و سنگین کردن وضعیت و جایگزینی تعداد از آنها می شوند.
اغلب هیچ راه حل فنی ساده ای در دسترس نمی باشد و جوامع و گروه ها مجبور هستند که تصمیمات مشکلی اتخاذ کرده و با یکدیگر مصالحه کنند.
استراتژی و برنامه برنامه با استراتژی متفاوت است.
یک برنامه راهنمایی هایی را تدارک می بیند در حالی که استراتژی مقاصد طولانی مدت و اهداف کوتاه مدت برای آینده را توضیح می دهد.
یک استراتژی می تواند به طور دوره ای به روز شود و برای راهنمایی برنامه ریزی و تصمیم گیری در مورد تخصیص منابع و ساختارها و همچنین سرمایه گذاری بر روی کارکنان، آموزش و مشارکت مورد استفاده قرار گیرد.
مرحله اجرا تمام استراتژی ها و برنامه ها باید با توجه به امکانات اجرایی نوشته شود و موفقیت نهایی آنها به چهار فاکتور کلیدی ذیل بستگی دارد.
- وحدت رویه برای به وجود آوردن یک استراتژی حقیقی تمام دست اندرکاران بایستی با یکدیگر کارکنند و هیچ شخص یا گروهی نمی تواند بدون در نظر گرفتن استراتژی تعیین شده عمل نماید.
- پیوستگی برنامه ها و استراتژی ها عموماً برای چند سال ادامه پیدا می کنند.
در حالی که کارمندان و دیگر افراد کلیدی ممکن است تغییر کنند، اما مسیر استراتژی ها باید پایدار بماند، در عین حال اصلاحات سازگار با جهت گیری های دولتی و سایر تغییرات ایجاد شده در محیط لازم است.
هر تغییری باید منعکس کننده تکامل تدرجی در حالت عادی باشد.
- رفع موانع همه روزه ممکن است، چالش ها و تقاضاهایی توجهات را از انجام برنامه یا استراتژی منحرف کند.
محدودیت ها باید بر اساس اهمیت و زمان بندی انجام شده برای بررسی آنها تنظیم شوند.
- مشارکت برای دستیابی به بهترین نتیجه از برنامه یا استراتژی همکاری و مشارکت با دیگر سازمان ها، ادارات، مردم و ذی نفعان ضروری است.
افق های برنامه ریزی برای اطمینان از اینکه منابع طبیعی و توانایی های زمین در آینده نیز حفظ می شوند، برنامه ریزی بر اساس سه افق مفهومی انجام می شود.
این برنامه ها به گونه ای طرح ریزی شده اند که اثرات تصمیمات امروزی درآینده منابع و اراضی مورد بررسی قرار گیرد.
این عمل موجب ایجاد روشی موثر، قابل استفاده، مناسب و پویا برای مدیریت منابع و اراضی عمومی می شود.
افق 1: این افق برنامه ریزی روی نگهداری و افزایش سطوح مدیریت منابع و اراضی کنونی متمرکز می شود.
خروجی های مربوط به این افق شامل طرح های اشتغال، بودجه ها و طراح های عملیاتی است.
افق یک معمولاً یک چشم انداز سه تا پنج ساله دارد.
افق 2 این افق برنامه ریزی روی افزایش یا جایگزینی جنبه هایی از مدل ها یا روش های موجود متمرکز می شود.
خروجی های این افق شامل راهبردهایی برای ایجاد ظرفیت ها یا مشارکت های جدید است.
افق دو معمولاً یک چشم انداز 10 تا 15 ساله دارد.
افق 3 این افق برنامه ریزی روی بدست آوردن و کسب ظرفیت های جدید متمرکز می شود.
تاکید روی کشف عقاید و تصورات جدید با برنامه ریزی بر روی مفاهیم جدید، طراحی اقدامات و آنالیز انتخاب ها و حالت های جدید انجام می شود.
بسته به درجه تغییرات، افق سوم معمولاً یک چشم انداز 10 تا 30 ساله دارد.
محتوی و مفاد یک برنامه سلسله مراتبی از دستورات بایستی در هر برنامه مدیریت منابع و اراضی مشاهده شود.
این امر موجب حرکت از مقوله های عمومی (همانند اهداف، مقاصد و اصول) به سمت حالت های خاص (همانند اهداف، شاخص ها و طرح های عملیاتی) می شود.
- اهداف کلی: معمولاً برای برنامه ریزی یکپارچه منطقه به کار برده می شوند.
اهداف وضعیت مطلوب برای یک منبع یا منطقه خاص را مشخص می کنند.
این عمل معمولاً در یک دوره زمانی خاص تعریف می شود.
اهداف همان نهایتی است که تلاش ها معطوف رسیدن به آن است(نتایج مطلوب).
اهداف بایستی قابل دوام، مناسب، دست یافتنی و قابل اجرا باشند.
- مقاصد: مقاصد برای برنامه ریزی یکپارچه تمام مناطق یا برای مناطق و منابع خاص به کار برده می شوند.
معمولاً مقاصد دارای یک چهارچوب زمانی بوده و قابل اندازه گیری هستند.
و دستاوردهای منحصر به فردی که جهت رسیدن به اهداف گسترده مشارکت دارند را تعیین می کنند.
- طرح های عملیاتی: این طراح ها یک نوع استراتژی یا برنامه جزئی هستند که برای نشان دادن اینکه چگونه دست یابی به یک مقصود، امکان پذیر خواهد شد توسعه پیدا می کنند.
آنها ممکن است شامل اجزایی همانند چهارچوب زمانی، متدولوژی، روش های نظارت و نیازمندی های مشاوره ای و ارتباطی باشند.
- اصول: در برخی موارد ممکن است اصولی برای اجرای برنامه وجود داشته باشد و راهنمایی هایی را در روند اجرای کار بیان کند.
به عنوان مثال استراتژی توسعه پایدار منطقه ای دارای چهار اصل است : 1- محیط باید حفاظت شود.
2- منابع باید به صورت موثری مدیریت شوند.
3- آموزش و یادگیری باید ادامه یابد 4- نظارت بایستی به صورت مشارکتی انجام شود.
- شاخص ها: شاخص ها اجزاء قابل اندازه گیری هستند(بر اساس فاکتور های محیطی یا اجتماعی).
این اندازه گیری ها معمولاً از کمیت و کیفیت یک منبع جهت فرآهم آوردن اطلاعاتی قابل اعتماد از وضعیت یا شرایط آن منبع صورت می گیرد.
چندین نوع مختلف از شاخص ها می تواند استفاده شود.
برخی از آنها به قرار ذیل است: شاخص های عملکردی: اندازه گیری های مستقیم از فرایندها و میزان آنها (مثل جریان آب، چرخه مواد مغذی) شاخص های ساختاری: اندازه گیری صفات و خواص اکوسیستم که الگوهایی را در مقیاس بزرگ پیش بینی می کند (مثل فراوانی و توزیع) شاخص های مربوط به گونه ها: اندازه گیری مستقیم برخی خصوصیات یک گونه همانند سابقه زندگی، رفتار و جمعیت - اهداف مشخص: این اهداف برای هر شاخص جهت تعیین شرایط مطلوب آن شاخص مورد استفاده قرار می گیرد(وضعیت یا محدوده ای برای هر شاخص).
به طور کلی برخی از اهداف فرایند برنامه ریزی در یک حوزه آبخیز به قرار ذیل است: توصیف عناصر تاثیر گذار در یک حوزه آبخیز جمع آوری تمام منابع مورد نیاز برای برنامه ریزی هماهنگ کردن کلیه برنامه ها فراهم آوردن شرایط جهت آموزش مردم و گروه های فعال در حوزه آبخیز که می توانند با فعالیت های خود تاثیر قابل توجهی روی خصوصیات حوزه آبخیز بگذارند.
بررسی و شناخت مناسب شرایط موجود می تواند در توسعه یک استراتژی نظارتی برای جمع آوری اطلاعات پایه برای نظارت بر پیشرفت فعالیت های احیایی یا حفاظتی مورد نظر کمک شایانی کند.
این بررسی و شناخت می تواند دارای فواید ذیل باشد.
بررسی و ثبت جزئیات اصلی شرایط موجود و ویژگی های حوزه آبخیز می تواند به عنوان یک مبناء و پایه برای بررسی و اندازه گیری تغییرات آینده باشد.
بررسی شرایط موجود برنامه ریزان را در تعیین و انتخاب روش های قابل اجرا جهت حل مشکلات موجود کمک می کند.
این نوع بررسی ها امکان اولویت بندی مناطق و زیر حوزه ها را برای انجام عملیات اجرایی فراهم می آورد.
جلوگیری از فرایند توسعه در مناطق حساس پاسخ به سئوالات ذیل برنامه ریزان را در تعریف اهداف مناسب یاری خواهد کرد.
چرا یک هدف انتخاب می شود؟
رسیدن به هدف انتخاب شده چه سودی برای حوزه آبخیز و به تبع آن آبخیز نشینان خواهد داشت؟
چگونه بایستی به هدف رسید؟
نتایج مطلوب چه مواردی می توانند باشند؟
مقیاس مطالعه چه باشد؟
بودجه مورد نیاز برای دست یابی به هدف از کجا و چگونه تامین خواهد شد؟
منابع فنی و انسانی قابل دسترس کدامند؟
دست یابی به اهداف در چه مدت زمانی میسر خواهد بود؟
شاخص هایی که می توان به کمک آنها دست یابی به هدف تعیین شده را کنترل کرد چه هستند؟
تا چه اندازه ذی نفعان و آبخیزنشینان با هدف یا اهداف تعیین شده آشنا بوده و با آن موافق هستند؟
در مورد هر هدف حداقل بایستی موارد ذیل تعیین شود.
نوع اطلاعات مورد نیاز میزان دسترسی به اطلاعات فرمت یا فرمت های اطلاعاتی مسئول یا مسئولین جمع آوری این اطلاعات سطح جزئیات مورد نیاز زمان و روش جمع آوری اطلاعات طرح مدیریت منابع باید حداقل به پنج سئوال ذیل پاسخ دهد: اهداف و مقاصد چه هستند(شرایط مطلوب آینده)؟1 چگونه اهداف و مقاصد انجام می شوند(فعالیت ها)؟
2- این اهداف، مقاصد و فعالیت ها در کجا به کاربسته می شوند؟
3 این اهداف، مقاصد و فعالیت ها چه موقع به نتیجه می رسد؟
4 چه کسی مسئول انجام فعالیت های تعریف شده در طرح می باشد؟
5 دوازده رهنمود مدیریتی در مورد دستورالعمل های موجود مدیریت منابع یا اراضی تحقیق کنید.1 مطمئن شوید که طرح دست یافتنی است.2 مسائل و مشکلات را تشخیص داده و آنالیز کنید.3 در مواردی که لازم است اطلاعات تکمیلی را جمع آوری کنید.4 اهداف، مقاصد و طرح های عملیاتی را به خوبی از یکدیگر تمیز دهید.5 اهداف، مقاصد و طرح های عملیاتی ذاتاً با یکدیگر سازگار باشند.-6 مقاصد را در مسیر های خاصی هدایت کنید.7 بر روی جنبه های فیزیکی مدیریت منابع و اراضی متمرکز شوید.
-8 مسئولیت ها، نقش ها، زمان بندی ها و موقعیت ها را تعیین کنید.-9 دستورالعمل مدیریت منابع و اراضی باید قابل اندازه گیری باشد.-10 در مواردی که لازم است جزئیات مناسبی را فراهم کنید.-11 در طراحی و نوشتن برنامه از ارتباطات کارآمد و موثر استفاده کنید.-12 نکاتی در مورد رهنمود اول و دوم رهنمود یک: در مورد دستورالعمل های موجود مدیریت منابع یا اراضی تحقیق کنید.
- سیاست گذاری و وضع قانون: طرح ها بایستی با قوانین سراسری و محلی و سیاست های کلی کشور مطابقت داشته باشد.
رهنمود دوم: مطمئن شوید که طرح دست یافتنی است.
دست یافتنی از نظر اصول فنی مقاصد و اقدامات بایستی برحسب جهت گیری های فراهم شده و واقعیت های فیزیکی منابع، واقع بینانه و از نظر فنی امکان پذیر باشند.
منابع و اراضی اختصاص یافته برای یک استفاده خاص بایستی دارای ظرفیت بیوفیزیکی و تناسب اقتصادی، اجتماعی جهت استفاده پایدار باشد.
چنانچه کاربری اختصاص یافته یا سطح استفاده از منابع از تناسب یا ظرفیت اراضی فراتر رود سطح استفاده یا استفاده مقررشده نمی تواند برای مدت طولانی پایدار بماند.
دست یافتنی از نظر مالی مقاصد و اقدامات بایستی برحسب منابع انسانی و بودجه های قابل دسترس برای اجرای طرح واقع بینانه باشد.
نیاز است که مقاصد طرح بر حسب هزینه ها در یک سطح قابل استفاده و عملیاتی معقول باشد.
دست یافتنی از نظر اداری و مدیریتی نوع استفاده از منابع و اراضی موجود بر جهت گیری برنامه تاثیر می گذارد.
در برخی مواقع ممکن است موضوع اساسی در مورد زمین تصدی منابع موجود یا نوع کاربری زمین باشد.
در مکان هایی که تغییراتی در نحوه تخصیص اراضی موجود چه از نظر مالکیت و چه از نظر نوع کاربری وجود داشته باشد، ارائه یک توضیح کامل در این مورد ضروری است.
در حین و پس از اجرای طرح تیم اصلی با موارد گوناگونی مواجه می شود که برخی از آنها به قرار ذیل است.
حفظ موفقیت های بدست آمده در پروژه های احیایی پس از اجرای طرح- ایجاد یا حفظ یک گروه در حوزه آبخیز برای محافظت از نتایج طرح- نظارت بر روند تغییرات شاخص ها- نظارت بر انجام عملیات در نظر گرفته شده - به روز کردن طرح در صورتی که بهبودهای پیش بینی شده در شرایط حوزه آبخیز اتفاق نیفتد.- چندین اصل برای مدیریت منابع و اراضی مورد استفاده قرار می گیرند و این اصول توسعه و اجرای استراتژی ها را هدایت می کنند.
جامعیت و یکپارچگی: تصمیمات برای مدیریت منابع طبیعی و اراضی باید برپایه بررسی کامل مقادیر و علایق محیطی، اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی باشد.
قابل پیش بینی بودن: مدیریت نباید تنها با شرایط موجود سر و کار داشته باشد، بلکه باید روی آینده نیز متمرکز شود.
مدیریت کوشش می کند تا مسائل و نیازهای مورد نیاز برای اداره منابع طبیعی را پیش بینی کند.
قابلیت انعطاف: مدیریت هایی که دارای توان تطبیق می باشند، بهتر می توانند به تجربیات و اطلاعات جدید، تغییر در علایق اجتماعی، نوآوری های تکنولوژیکی و موقیعت های پیش بینی نشده واکنش نشان دهند.
قابلیت مشورت و رایزنی: دراین نوع مدیریت ارتباطات باز حمایت می شوند.
روشی خوب و منصفانه: فرایند مورد استفاده برای تصمیم سازی، در یک روش خوب و منصفانه ای انجام شود.
دانش محور: تصمیمات بر پایه یک فهم روشن از نتایج بالقوه انتخاب ها اتخاذ شود.
نتایج هدفمند و به موقع: فرایندهای استفاده شده در تصمیم سازی ها به گونه ای انتخاب شود که از زمان موجود و منابع مالی به طور معقولی استفاده کنند.
تمام تصمیمات بایستی در دستیابی به اهداف و مقاصد نقش داشته باشند.
پاسخگویی: تصمیم سازان بایستی در مورد تصمیماتشان پاسخگو باشند و مجاری پاسخگویی در مورد فرایندها، تولیدات و اجرا برنامه ها باید کاملاً روشن و واضح باشد.
واضح و قابل فهم: فرایندها صریح بوده و نباید به گونه ای باشند که بتوان به اشکال گوناگونی آنها را تفسیر کرد.
همچنین دستاوردها به طور واضحی قابل فهم باشند.
و در نهایت نقش و مسئولیت افراد شرکت کننده در فرایند اجرا به روشنی تعریف شود.
برای رسیدن به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت یک استراتژی، تجزیه و تحلیل گزینه ها بایستی با استفاده از موارد ذیل انجام شود: درک روند ها و موقعیت کنونی( به عنوان مثال وضعیت منابع، اقتصاد منطقه، جمعیت، ساختارهای اجتمای) درک مسائل موجود یا پیش آمده در منطقه - برنامه ریزی در مورد مطالبات و استفاده های آتی از منابع و اراضی - برنامه ریزی برای وضعیت آتی منابع، اقتصاد منطقه ای و توسعه جامعه - بازبینی رابطه متقابل بین فعالیت های درون منطقه ای و برون منطقه ای - فرایند برنامه ریزی شامل هشت مرحله به قرار ذیل است: 1- توسعه اهداف برنامه ریزی حوزه آبخیز 2- طبقه بندی و اولویت بندی زیر حوزه ها 3- شناسایی فرصت های برنامه ریزی حوزه آبخیز 4- انجام ارزیابی های جزئی تر و دقیق تر 5- جمع آوری و جمع بندی موارد توصیه شده در طرح 6- تعیین اینکه آیا طرح حوزه آبخیز اهداف تعیین شده را پوشش می دهد.
7- روش هایی برای انجام طرح 8- انجام طرح و نظارت بر بهبود وضعیت در طول زمان فوریت، فرایند برنامه ریزی برای آینده منابع معمولاً یک طرح بایستی به گونه ای برنامه ریزی شود که بدون نیاز به طرح های بعدی جهت روشن و تصحیح کردن دستورالعمل های مدیریتی آن کار کند.
مقاصد و فعالیت ها باید در حد امکان حاوی جزئیاتی دقیق درباره مدیریت منابع باشد.
این جزئیات بر اساس مقیاس و سطح برنامه ریزی متفاوت است.
در برخی مواقع برنامه ریزی برای یک منطقه بایستی به صورت مرحله به مرحله و طی چند طرح مجزا انجام شود.
این نوع برنامه ریزی معمولاً زمانی اتفاق می افتد که برنامه ریزان قادر نباشند نتایج قطعی برنامه طراحی شده را در هر مرحله پیش بینی کنند.
بنابراین موضوعات فوریت دار در ابتدا مورد بررسی و برنامه ریزی قرار می گیرند و با توجه به نتایج بدست آمده از آنها سایر موارد در مراحل بعدی بررسی می شوند.
کمک های غیر محلی (طرح های ملی و بین المللی) ممکن است یکسری طرح های ملی و بین المللی در منطقه پیش بینی شده و یا در حال انجام باشد.
تیم مطالعه کننده می تواند در صورت همخوانی داشتن تمام یا بخشی از این طرح ها با اهداف در نظر گرفته شده برای برنامه ریزی حوزه آبخیز از اطلاعات، برنامه ها و یا نتایج این طرح ها استفاده کند.