بر فراز تپه سنگی کوه رحمت در جلگه مرودشت در فاصله 45 کیلومتری شمال شرقی شهر شیراز ویرانه های به جامانده از کاخ تخت جمشید نمایان است.
بنای تخت جمشید یکی از عظیم ترین ، باشکوه ترین و زیباترین مجموعه های تاریخی ایران و جهان است. این بنای مجلل به فرمان داریوش اول ( در 520 ق.م. ) شکل گرفت. وی می خواست پایتختی در کشور خویش احداث کند که همتا نداشته باشد. به همین دلیل جلگه وسیع مرودشت رادر مرکز خاک " پارس " واقع شده بود و پیشینه تاریخی بس کهن داشت انتخاب کرد وبر دامنه صخره کوه رحمت بنای تخت جمشید را بنیان نهاد .
تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت.
طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد. برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است. چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است.
خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود. این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید. بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام " دم چلچله " به هم متصل کرده اند. در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود. فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد.عملا" امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شاه اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید.
بر اساس نظر تاریخ نگاران این بنا حدود 200 سال آباد و مورد استفاده شاهان بوده است تااین که در پی حمله اسکند مقدونی به ایران ( 330 ق.م . ) به دست وی در آتش سوخت و از آن پس متروک شد. وسعت کلیه ساختمان های تخت جمشید حدود 135000 متر مربع ارتفاع کف ساختمان های آن از دشت از 8 تا 18 متر است.
از تمامی آنچه روزگاری تخت جمشید نامیده می شد امروز ظاهرا" چیزی بیش از چند ستون و پلکان و سردر ویران شده باقی نمانده است. شگفت این همین ویرانه ها نیز پس از گذشت دو هزار وپانصد سال همچنان هنر شکوهمند و معماری بی همتای هخامنشیان را نشان می دهند.
برای درک اهمیت این خرابه ها باید به رمز هنر و معماری هخامنشی پی برد. هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند.
هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند. شاید اولین بار در تاریخ بشر بود که ذوق سرشار ، ثروت بی کران و اراده استوار در یک نقطه از جهان به هم رسیدند تا چیزی آفریده شود که هنر شناسان و تاریخ نکاران آن را هنر و معماری هخامنشی بخوانند.
سرزمین ایران در دوران پادشاهی هخامنشیان به ایالتها یا استانهایی تقسیم میشد که در رأس آنها یک «شهربان» [به پارسی باستان: خشسَ پاون (Khshasa-Pavan)؛ به یونانی: ساتراپ (Satrap)؛ به پهلوی: شهرب (Shahrab)؛ به فارسی: شهربان؛ به معنای: حافظ (قلمرو) پادشاهی] به عنوان نمایندهی پادشاه و فرماندار آن ناحیه، قرار داشت. بر این اساس، در متون یونانی، ایالتهای هخامنشی «ساتراپی» خوانده شده است.
با تقسیم شدن قلمرو شاهنشاهی هخامنشی به صورت ایالتهایی جداگانه، تکتک نواحی مختلف آن در ساختار سیاسی واحدی گرد میآمدند و الگوی شهربانی، نوعی وحدت و یکپارچگی سیاسی و اداری ایجاد مینمود. با این حال، هر منطقه از لحاظ نوع حکومت و درجه و ماهیت وابستگیاش به دولت مرکزی، تفاوتهای عمدهای با دیگر مناطق داشت. برای نمونه، طوایف گلهدار رشته کوههای زاگرس هرگز به هیچ یک از ایالتهای هخامنشی نپیوستند و کاملاً با نظام حکومت مرکزی یکپارچه نشدند. از این رو، پارسها برای مهارنمودن کوهنشینان پراکنده، به نوعی سازش موقت تن داده بودند و پادشاه نیز پیوسته برای رهبران این طوایف هدایایی میفرستاد تا آنان در مقابل، ملزم به یاری او در مواقع ضروری شوند؛ بدین سان، پادشاه میتوانست از منابع نیروی انسانی آنان در مواقع لزوم استفاده کند. این طوایف در تأمین امنیت مناطق دشوار-گذر کوهستانی به شاه بزرگ یاری میرساندند و کمتر به روستانشینان کوهپایهها شبیخون میزدند تا بدین ترتیب، حسن نیت خود را به او نشان دهند.
هر ایالت هخامنشی، غالباً سرزمین بسیار پهناوری بود و اگر بر اساس نام افراد قضاوت کنیم، همهی شهربانها یا استاندارها، از نجیبزادگان پارسی (یا حداقل، آریایی) بودند که امور ایالتی را از مرکز آن ایالت اداره میکردند. مرکز ایالتها، غالباً همان پایتختهای قدیمی دولتهایی بود که به دست پارسها فتح شده بود. برای نمونه، در مصر مرکز ایالت، شهر «ممفیس» بود، در لیدیه شهر «سارد»، در ماد «اکباتان» و در بابل شهر «بابل». پایتخت یا مرکز هر ایالتی، به منزلهی نمونهی کوچکتر مراکز سلطنتی بود. مالیاتها یا خراجهای ایالت در آن جا گرد میآمد و انبار میشد و بخشی از آنها نیز به دولت مرکزی ارسال میگردید. بدین ترتیب، هر ایالتی هزینهها و نیازهای خود را از طریق منابع داخلی خویش تأمین میکرد. برخی خراجها جنسی (کالایی) بود و میشد از آنها مستقیماً برای تغذیه و حفظ پادگانهای محلی استفاده کرد. خراجها و مالیاتهایی نیز به صورت فلزات گرانبها و معمولاً نقره دریافت و برای هزینههای استثنایی ذخیره میشد.
محل سکونت شهربان در مرکز ایالت، یک کاخ بود که غالباً، به شاهان پیشین آن سرزمین تعلق داشت. از این کاخها برای پذیرایی از شاهنشاه پارسی به هنگام مسافرت وی به ایالتهای امپراتوری نیز استفاده میشد. در کاخهای ایالتی، بایگانیهایی وجود داشت که فرمانهای سلطنتی در آنها نگهداری میشد. جریان اداری و دیوانسالاری منطقهای، از همین بایگانیها اعمال میگردید. درخواستها یا دادخواستهای خطاب به شهربان را به آن جا میفرستادند و نسخههایی از تصمیمات وی را - که گزارش عملکرد مقامات محلی بر آنها پشتنویسی شده بود - برای مراجعه در آینده، بایگانی میشد. الواح دیوانی نوشته شده به زبان ایلامی که در افغانستان، ارمنستان و ترکیه یافته شده، نمودار آن است که اقدامات دیوانسالارانهی مورد تأیید و انجام شده در تخت جمشید، در ایالتهای مختلف امپراتوری نیز عیناً انجام میگرفته است . در واقع میتوان گفت که دیوانسالاری شگرف و عظیم هخامنشی - که در آن، تمام عملیات و فعالیتهای اجرایی و اداری و مالی اعضای دولت (از پادشاه تا کارگران) به دقت ثبت و ضبط شده و مورد رسیدگی و ارزیابی دقیق کارشناسان و مأموران دیوانی قرار میگرفت تا تمام امور دولت، منضبط، قاعدهمند، سالم و قانوی گردد - به عنوان الگویی رسمی و کارا و ثابت، در سراسر قلمرو شاهنشاهی هخامنشی گسترده و نهادینه شده بود.