چکیده
نهادهای مدنی به معنای جدید آن ریشه در تاریخ مغرب زمین و پیوند ناگسستنی با جامعه مدنی دارد. آشنایی ایرانیان با غرب و توجه روشنفکران ایرانی به مدرنیسم در قرن نوزده سبب توجه برخی از ایرانیان به این نهادها شد. استقرار مشروطیت در ایران و تدوین قانون اساسی اگر چه تشکیل و فعالیت این نهادها را قانونی ساخت اما در تاریخ معاصر ایران، به استثنای مقاطع کوتاهی، هیچگاه امکان فعالیت برای این نهادها فراهم نشد. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران فرصت مناسب برای تشکیل و فعالیت این نهادها فراهم ساخت. اما وقوع برخی حوادث و رویدادها همراه با حاکم شدن مشارکت توده ای در جامعه یکبار دیگر این فرصت را از میان برد. بقدرت رسیدن آقای خاتمی در ایران و طرح جامعه مدنی از سوی وی ضرورت جایگزینی مشارکت سازمان یافته بجای مشارکت توده ای را عیان ساخت. مهمترین ابزار برای نیل بدین منظور شکل گیری نهادهای مدنی برای ایفای نقش واسط میان دولت و ملت بود. بدین ترتیب یکبار دیگر نهادهای مدنی در ایران امکان حیات یافتند. اما این بار نیز این نهادها، همانند مقاطع قبلی، از جانب سه حوزه حاکمیت، مردم و نظام بین الملل در معرض تهدید قرار دارند، لذا حیاتی ترین موضوع برای سازمان های مردمی حاضر در ایران شناخت چالشها و انتخاب راهکارهای مناسب برای مقابله با آنهاست.
Faculty of Admin. Sciences & Econ. Journal,
University of Isfahan.
Vol.17, No.2 , 2005
Civil Society and Non-Governmental Institutions in Iran: Challenges and Solutions
H. Masoudnia
Abstract
The historical origin of civil institutions and its new implication stem from the Western World. Civil institutions have close connection with civil society. The influence of Western modernist thoughts into Iranian society and its adoption by Iranian intellectuals in 19th century made civil institutions a political target for Iranian political activists. For the first time, the constitutional revolution in Iran (1906) brought about a historical opportunity for establishing civil institutions, but very soon this hope was vanished. In the contemporary history, rarely a suitable opportunity for establishing of civil institutions was evolved in Iranian political context. The Islamic revolution in Iran brought opportunity for the Iranian elites, but the trend of the post – revolution developments and populist contribution restricted the opportunities. Mr. Khatami's empowerment and the introduction of civil society and replacing it with populism were addressed, so the civil institutions play a mediate role between the society and government. But again, that opportunity was threatened by some parts of the Iranian sovereignty, people and the international system. So, currently the most important issue for civil society activists in Iran is recognition of challenges and solutions for establishing civil institutions.
Keywords: Civil Society, Civil Institutions, Political development, Mr. Khatami, Challenge
مقدمه
بدنبال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خردادماه سال 1376 و انتخابات آقای سیدمحمد خاتمی، با اکثریت قاطع آرا، به عنوان رییس جمهور دوران جدیدی در حیات سیاسی انقلاب اسلامی ایران فرا رسید. طرح موضوعاتی جدید در گفتمان سیاسی ایران نظیر جامعه مدنی، توسعه سیاسی، شفاف سازی، پاسخگوکردن دولت همه و همه بیانگر آغاز حرکتی جدید در مسیر تاریخ انقلاب برای جایگزین ساختن مشارکت سازمان یافته بجای مشارکت توده ای بود. این تغییر و تحول در حوزه نظری زمینه ساز وقوع برخی دگرگونیها در حوزه عملی نیز گردید که مهمترین آنها تشکیل و تشدید فعالیت نهادهای غیردولتی NGOs نظیر احزاب، انجمنها، اتحادیه های کارگری و سندیکاها بود، لذا باتوجه به اهمیت این نهادها برای تحقق جامعه مدنی هم به عنوان ابزار و هم به عنوان غایت، بنظر می رسد مهمترین مساله برای آنها در مقطع کنونی آسیب شناسی به موقع و اتخاذ راهکارهای مناسب جهت مقابله با چالشها باشد. مبنای این پژوهش سؤال ذیر است:
“ علت شکل گیری و تشدید فعالیت نهادهای غیردولتی در ایران طی سالهای اخیر چه بوده است؟ چه چالشهایی حیات این نهادها را تهدید می کند و راهکار برون رفت از این چالشها کدامند؟”
علاوه بر سؤال اصلی، سؤالات فرعی دیگر نیز مدنظر بوده اند:
نهادهای غیردولتی به معنای جدید آن چگونه شکل گرفت؟
رسالت این نهادها چیست؟
فعالیت این نهادها چه تغییراتی در ساخت اجتماعی و فکری جوامع ایجاد می کند؟
ایرانیان چگونه با نهادهای غیردولتی به معنای جدید آن آشنا شدند؟
سابقه عملکرد این نهادها در تاریخ سیاسی معاصر چگونه باید ارزیابی گردد؟
فرض اساسی ما در این تحقیق بر آن است که:
تغییرات و تحولات ساختاری – جمعیتی بوقوع پیوسته در جامعه ایران در دهه دوم انقلاب همراه با دیدگاههای رییس جمهور وقت ایران درخصوص ثبات سیاسی و تثبیت نظام زمینه را برای شکل گیری نهادهای غیردولتی در ایران به منظور سازماندهی مشارکت سیاسی در ایران براساس نوعی مهندسی اجتماعی فراهم ساخت. حیات سیاسی این نهادهای نوپا از جانب سه حوزه، حاکمیت مردم و نظام بین الملل، در معرض چالشهای جدی قرار دارد، لذا مهمترین موضوع برای نهادهای غیردولتی حاضر شناخت این چالشها و اتخاذ راهکارهای مناسب به منظور مقابله با آنها می باشد. هدف از این پژوهش پاسخ به سوآلات مطروحه و بررسی صحت و سقم فرضیه فوق براساس داده های تاریخی، اجتماعی و عینی است.
تاریخچه جامعه مدنی و نهادهای غیردولتی
نهاد، نظامی به نسبت پایدار و سازمان یافته از الگوهای اجتماعی است که برخی رفتارهای نظارت شده و یکسان را با هدف برآورده ساختن نیازهای اساسی جامعه، در بر
می گیرد. مهمترین هدف هر نهاد، ارضای نیازهای اجتماعی معینی است (کوئن، 1372، 151) نهادهای موجود در یک جامعه را از نظر نیروهای دخیل در شکل گیری و کارکرد آنها میتوان به دو دسته تقسیم کرد: یکی نهادهایی که بطور مستقیم با غیرمستقیم توسط دولت شکل گرفته اند و دوم نهادهایی که خارج از حوزه قدرت سیاسی توسط مردم با هدف دستیابی به برخی از اهداف و نیازها سازمان یافته اند. شکل گیری نهادهای غیردولتی، NGOs به معنای جدید آن ریشه در تاریخ تحولات مغرب زمین از قرن هفده به بعد دارد (بشیریه، 1380، 93). توضیح اینکه تلاش برای گذار از دموکراسی توده ای به دموکراسی سازمان یافته سبب طرح دیدگاه جامعه مدنی در مقابل جامعه توده ای گردید. جامعه مدنی به معنای جدید خود به حوزه ای از روابط اجتماعی اطلاق می گردد که فارغ از قدرت سیاسی است و مجموعه ای از نهادها، مؤسسات و تشکیلات خصوصی و مدنی (غیرخصوصی) را در بر می گیرد(همانجا) این نهادها نقش واسط را میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی ایفا می کنند و مهمترین ویژگی آنها مردمی بودن، ایجاد تسهیلات جهت مشارکت مردم در امور سیاسی، دوری گزیدن از قدرت سیاسی، تحدید، تأثیرگذاری و حتی مشارکت در آن است (رزاقی، 1378، 157).
بدین ترتیب نهادهای غیردولتی به معنای جدید آن از دو سو، به عنوان مهمترین ویژگی، پایه در مردم دارد؛ اول اینکه این نهادها بطور خود جوش توسط مردم شکل می گیرد و دیگر اینکه هدف آنها سازماندهی مشارکت مردم براساس نظمی مبتنی بر مهندسی اجتماعی در امور سیاسی است. اگر چه برخی از پژوهشگران بر این باورند که وجود برخی خصلتها و عوامل در جامعه فئودالی نظیر پراکندگی قدرت، حقوق، مالکیت، مصونیت و امتیازات اشراف زمیندار و وجود شهرهای خودمختار بیانگر نشانه های ضعیف از وجود جامعه مدنی و فعالیت نهادهای غیردولتی است(بشیریه، 1376، 330). اما بنظر می رسد این نهادها، با وجود برخورداری از دو ویژگی استقلال نسبی از دولت و ایفای نقش رابط میان دولت و مردم، از دو خصلت بارز نهادهای غیردولتی جدید یعنی شکل گیری بطور مستقیم از سوی مردم و تلاش برای قاعده مند ساختن مشارکت آنها در امور سیاسی محروم بوده اند.
همانطور که قبلاََ توضیح داده شد شکل گیری نهادهای غیردولتی به معنای جدید آن محصول تحولات فکری و اجتماعی مغرب زمین، اروپا، در قرون هفده و هیجده بود؛ اگر چه وقوع انقلاب کبیر فرانسه در اواخر هیجدهم و وقوع انقلاب صنعتی در اوایل قرن نوزدهم این فرآیند را تسریع بخشید. اما این دو رویداد نه تنها با ارایه تعریف جدیدی از ملت، Nation، نهضت ایجاد کشورها براساس ملیت را بنا نهاد بلکه با اشاعه لیبرالیزم در حوزه اندیشه و اقتصاد زمینه را برای شکل گیری نهادهای غیردولتی فراهم کرد(پالمر، 1349، ج1، 350-330). توضیح اینکه اشاعه نهضت آزادیخواهی در اروپای سده نوزدهم سبب افزایش تقاضا برای مشارکت در امور سیاسی گردید. نهضت اخیر که در قالب تقاضای برای افزایش حق رأی ظاهر شد زمینه را برای تشکیل نهادهایی جهت سازماندهی این مشارکت، یعنی حزب، فراهم ساخت. بدین ترتیب برای نخستین بار در انگلستان اصلاحات انتخاباتی سالهای 1833 و 1867 به ظهور احزاب سیاسی، به عنوان مهمترین نهادهای غیردولتی، انجامید. (بشریه، 1380، 146) در کنار احزاب، انقلاب صنعتی و پیامدهای آن سبب تشدید جنبش کارگری در اروپا پس از انقلابات 1848م گردید(پالمر، همان، ج2، 68-67). تا اینکه بالاخره در سال 1864.م انجمن بین المللی کارگران بعنوان یکی از مهمترین نهادهای غیردولتی فرامنطقه ای تشکیل شد (بشیریه، 1376، 175).
بدین ترتیب تحولات سیاسی – اجتماعی قرن نوزده زمینه را برای شکل گیری NGOs فراهم کرد، فرآیندی که در سالهای پس از جنگ جهانی اول بدلیل گسترش نهضت اعطای حق رأی همگانی و تعظیم اکثر دول اروپا در قبال این نهضت تشدید و تحکیم شد. اگرچه بحران اقتصادی 33-1929 و پیامدهای آن همراه با رویدادهای زمان جنگ جهانی دوم، بدلیل افزایش دخالت دولتها در امور، روند نهضت گسترش فعالیت نهادهای غیردولتی را کند کرد، اما این نهادها در سالهای پس از جنگ جهانی دوم اهمیت خود را دوباره باز یافتند. شاید یکی از با اهمیت ترین و مهمترین سازمانهای غیردولتی در مقیاس بین المللی و جهانی آن، سازمان عفو بین الملل باشد، که پس از جنگ شکل گرفت (پورنجاتی، 1381، 9). در پنجاه سال اخیر یکی از ویژگیهای تحولات مغرب زمین افزایش نفوذ و عملکرد سازمانهای غیردولتی بوده است؛ فرآیندی که موضوع جهانی شدن و پیامدهای آن نه تنها از اهمیت آن نکاسته بلکه اعتبار آن را دوچندان ساخته است.
مشروطیت، جامعه مدنی و نهادهای غیردولتی در ایران
در مشرق زمین بطور اعم و ایران بطور اخص وضعیت متفاوت بود. از منظر جامعه شناسی تاریخی تفاوت اصلی دولت در مشرق زمین با مغرب زمین عدم اتکای دولتهای مشرق زمین به طبقات و تمرکز قدرت نزد دولت بود. صرف نظر از علل شکل گیری چنین وضعیتی، تمرکز قدرت نزد دولت در مشرق زمین سبب طرح نظریه استبداد شرقی از سوی پژوهشگران تاریخ و سیاست مشرق زمین گردید (آبراهامیان، 1376، 43-20). در جامعه ایران نیز، قبل از شکل گیری دولت مدرن، بدلیل وجود استبداد شرقی نهادهای غیردولتی به معنای جدید آن محلی از اعراب نداشتند اگرچه در بطن جامعه ایران برخی نهادهای سنتی نظیر اصناف، روحانیت، بازار و گروههای تصوف و فتوت فعالیت داشته و نقش واسط میان دولت و مردم را ایفا می کردند اما هیچکدام از این نهادها مشخصه اصلی سازمانهای مردمی جدیدی یعنی شکل گیری با نقش مستقیم مردم به منظور سازماندهی مشارکت آنها را نداشتند.
لذا آشنایی ایرانیان با سازمانهای مردمی در مفهوم جدید آن و تلاش برای استقرار آنها محصول روابط با مغرب زمین در قرن نوزده و آشنایی با مدرنیسم بود. افزایش تماسهای ایرانیان با مغرب زمین در قرن نوزده سبب ظهور قشر جدیدی در ساختار اجتماعی ایران گردید. این گروه جدید، که بعدها ویژگی طبقه یافته و اصطلاح روشنفکر به آنها نهاده شد، (آبراهامیان، همان، 76) مایه های فکری خود را از انقلاب کبیر فرانسه گرفته و خواستار نوسازی ساختار سیاسی ایران از طریق استقرار نظم مبتنی بر پارلمانتاریسم بود(مسعودنیا، 1377، 28). لذا اینان از یکطرف بدلیل تاثیرپذیری از تحولات اروپا و از طرف دیگر برای نیل به منظور درصدد استقرار نهادهای مردمی برآمدند، سازمانهایی که رسالت آنها هم نیل به پارلمانتاریسم و هم نهادینه سازی آن بود. در راستای چنین هدفی بود که این عده از نخبگان ایرانی قبل از استقرار مشروطیت در ایران، 1285 ه . ش/1906م، اقدام به تاسیس سازمانهایی چون فراموشخانه، انجمن مخفی، مجمع آدمیت، مرکز غیبی و کمیته انقلابی کردند؛ (آبراهامیان، 1377، 98) هرچند فعالیت این سازمانها بیشتر بدلیل استبداد حاکم، به استثنای سالهای سلطنت مظفرالدین شاه، مخفی بود. شاید باتوجه به همین استبداد موجود بوده باشد که مهمترین نهاد غیردولتی در چهارچوب جامعه مدنی، یعنی حزب، توسط روشنفکران ایرانی قبل از استقرار مشروطیت در خارج از مرزهای ایران، قفقاز[1] روسیه شکل گرفت (اتحادیه، 1361، 63).
ارتباط با غرب، علاوه بر حوزه سیاسی، از نظر اقتصادی نیز زمینه تغییر و تحول در ساخت اجتماعی ایران و ظهور نهادهای غیردولتی از سوی کارگران را فراهم کرد. شکست ایران در قبال غرب در قرن نوزدهم و سلطه اقتصادی غرب بر بازارهای ایران از جنبه های گوناگون بر ساختار اجتماعی ایران اثر گذارد: اول این رویداد صنایع بومی ایران را نابود و زمینه بیکاری عده کثیری از صاحبان حرف را فراهم کرد؛ گروه هایی که اکثر به حرفه کارگری در آنسوی مرزهای ایران، قفقاز، روی آوردند. دوم زمینه برای ظهور یک بورژوازی وابسته با نقش دلال در ساختار اجتماعی ایران فراهم شد که در صورت امکان اقدام به سرمایه گذاری برای تاسیس صنایع جدید نیز می کرد سوم اعطای امتیازات به دولتهای خارجی و اتباع آنها زمینه را برای احداث برخی صنایع در ایران فراهم کرد. دو تحول اخیر زمینه را برای اشتغال بیکاران پیامد نخست در قالب گروه های کارگری فراهم کرد. بدین ترتیب طبقه کارگر جدید ایران قبل از تکوین سرمایه و سرمایه داری شکل گرفت که بدلیل محرومیت از حقوق خواستار تشکیل سازمانی برای دفاع از حقوق خود بود (فوران، 1377، 197).