دانلود مقاله حقوق بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام

Word 80 KB 22433 18
مشخص نشده مشخص نشده علوم پزشکی - پیراپزشکی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سخنی کوتاه در حقوق بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام
    دکتر ابوالقاسم گرجی
    در مورد بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام حقوق و تکلیفی وجود ندارد که در زیر به اختصار در چند بخشبه برخی از آنها اشاره میشود :
    مقدمه – باید دانست : که گرچه ممکن است از نظر اجر و پاداش اخروی یا از نظر احساسات و عواطف انسانی میان بعضی از مجروحان و معلولان مثلاً مجروحان و معلولان احساسات و عواطف انسانی میان بعضی از مجروحان و معلولان جنگی با مجروحان و معلولان دیگر تفاوت فاحشی وجود داشته باشد .

    چرا که هدف حرکت آنان هدفی است معنوی و مقدس ، برای حفظ و بقاء اسلام و کشور اسلامی جنگیدهاند .


    اما اینان بر فرض که دارای حرکت صحیحی باشند غالباً هدف آنها هدفی است شخصی و خصوصی لیکن چون بحث ما در جهت حقوقی مسأله است از این جمکنمپهت که از اطلاقات ادله بدست میآید ، هیچگونه تفاوتی بین انواع مختلف مجروح و معلول وجود ندارد .

    آری چنانچه شخص در اثر سوء اختیار خود حرکتی نادرست را برگزیند که منشأ جراحت یا معلولیت او شود چه بسا چنین جراحت و معلولیتی به حکم «الامتناع بالاختیار لاینا فیالاختیار » دارای آثار متفاوتی باشد ، مگر این که بعداً نادم شده و به اصطلاح توبه کرده باشد .


    و نیز اشاره به این نکته مناسب است که درست است که مریض یا مجروح و معلول خود از نظر اسلام دارای وظائفی است اخلاقی مثلاً وظیفه دارد نزد غیر خداوند شکایت نبرد ، تحمل و صبر داشته باشد لیکن این وظائف منافات ندارد با اینکه دیگران مبذول دارند و به هیچوجه از آن غفلت ننمایند و همین است معنی حق مریض ، مجروح و معلول به گردن دیگران بدیهی است این وظیفه تکلیفی است کفائی چنانچه من به الکفایه به آن اقدام کند تکلیف از گردن دیگران ساقط خواهد شد .

    پس از ذکر این مقدمه سخن خود را در چند بخش دنبال میکنیم .


    نخست – در مجروحان و معلولان جنگی :
    پیداست که طبیعت جنگ کشته شدنها ، مجروحیتها و معلولیتها به همراه دارد نمونههای بسیاری از آنرا میتوان در جریان تاریخ مشاهده نمود .

    غرض اینجانب در اینجا تنها ذکر یکی دو نمونه است که در قرآن کریم به آن اشاره شد :
    پس از آن که در جنگ بدر گروهی از بزرگان قریش کشته و اسیر شدند سران این قوم همداستان شدند که لشگری برای جنگ با مسلمین گسیل دارند تا خون کشتگان خود از محمد (ص) و یاران او بستانند ، خبر این حرکت را عباس عموی پیامبر (ص) بوسیله نامهای یه وی برسانید .

    منافقان و یهود هم که از این داستان آگاه شده بودند به شایعه پراکنی و تحریک و تشویش مردم پرداختند لذا این خبر در مدینه انتشار یافت .

    بارایزنی گروهی از اصحاب ، پیامبر (ص) تصمیم به حرکت گرفت و با هزار نفر از یاران خود از مدینه بیرون آمد هنوز به منطقه احد نرسیده بودند حدود یک سوم از آنان به تحریک عبدالله ابن ابی رئیس منافقان به استناد این که رسول خدا (ص) سخن او را نشنیده گرفته است به مدینع بازگشتند ، پس از تنظیم سپاه رسوالالله (ص) پنجاه نفر تیراندازرا بهسر کردگی عبدالله بن خیبر بر شکاف کوه عینین در احد گماشت و فرمود :
    در اینجا بمانید و با تیراندازی خود دشمن را از ما دور کنید مبادا از پشت سر بر ما هجوم برند ، اگر ما کشته شدیم ما را یاری ندهید ، و اگر پیرور شدیم و به جمع غنائم پداختیم شما شرکت نکنید و در همینجا بمانید .


    با شروع جنگ پرچمداران قریش یکی پس از دیگری همه بدست علی بن ابی طالب (ع) و حمزه عموی پیامبر (ص) و بعضی دیگر از یاران یامبر (ص) کشته شدند بطوری که اخربازنی بنام عمره دختر علقه پرچم را از زمین بلند کرد .

    مشکان پراکنده شدند و جنگجوبان قریش به سه هزار نفر رسیدند روبه گریز نهادند و به شکست سخت دچار آمدند، نزدیک بود جنگ احد هم مانند جنگ بدر به شکست قطعی دشمن انجامد اما دو چیز موجب دگرگونی مسأله شد :
    یکی – همان دست گرفتن پرچم بوسیله عمره که دیگر بار مشرکان را پیرامون آن مجتمع ساخت و دوباره به جنگ پرداختند .


    دوم نافرمانی بیشتر تیراندازان مسلمین در شکاف کوه ، اینان که جنگ را پایان یافته تلقی میکردند برخلاف دستور پیامبر (ص) برای جمع غنائم شکاف کوه را رها کرده و به میدان جمع غنائم سرازیر شدند ، مشرکان برباقیمانده تیراندازان که عبدالله این خیبر بود با کتر از ده نفر حمله بردند و همه را به شهادت رساندند و بعد از آن بر مسلمانان تاختند و گروهی از بزرگان صحابه را کشتند و خود پیامبر (ص) را مجروح ساختند و حمزه عموی بزرگوار پیامبررا شهید و مثله نمودند و مصیبتهاب بسیاری برای مسلمانان ببار آوردند.

    ابن اسحاق میگوید : شصت آیه از سوره آل عمران درباره جنگ احد نزول یافته که برخی از این آیات به مجروحان این جنگ اختصاص دارد از جمله : ان یمسسکم فرح مقدس مسالقوم قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء و الله یجب الظالمین .

    و لیمحص الذین امنوا و یمحق الکافرین (آل عمران /140و 141) تفسیر : خداوند پس از آنکه در آیه قبل فرموده است در اثر این ناملایت سست نشوید و غمگین مباشید ، شما چنانکه ایمان داشته باشید در موقعیت والا و بالاتری قرار دارید ، در این دو آیه فرموده است : اگر به شما جراحتی رسیده به مشرکان هم از جانب شما همانند جراحتی رسیده است ( یعنی در جنگ بدر ) سنت ما بر این قرار گرفته که روزگاران را دست بدست بدهیم ، یعنی همیشه روزگار به یک منوال نیست که همواره به نفع کسانی و به ضرر دیگران باشد ، بلکه گاهی جماعتی شکست می خورند و کشته و مجروح میدهند ( مثلاً مشرکان در جنگ بدر ) و گاهی جماعت دیگر ( مانند مسلمانان در جنگ احد ) علاوه بر این دلیل دیگر این که تا خداوند مؤمنان رذا بشناسد یعنی : ایمان مؤمنان روشن شود ، و از شما گواهانی بر افعال تحقق یافته بگیرد ( یا از شما شهیدانی بگیرد ) و خداوند ستمگران را دوست نمیدارد .

    و نیز ایمان مؤمنان از کفر و نفاق خالص گرداند و کافران را نابود سازد .

    و آیه دیگر : الذین استجاب الله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم .

    این آیه شریفه مربوط به غزوه دیگری است که پس از غزوه احد روی داد یعنی غزوه حمرء الاسد ، روز شنبه هفتم یا پانزدهم شوال سال سوم هجرت پس از آن که جنگ احد پایان یافت حضرت با اصحاب به مدینه بازگشتند .

    شب هنگام موقععی پیامبر (ص ) برای اداء نماز از منزل خارج میشد به وی خبر دادند که در نزدیکی مدینه در منزلگاهی بنام ملل مشرکان اجتماع کرده و خواهان آنند که بازگشته و کار باقیمانده مسلمانان را یکسره کنند .

    رسول خدا (ص) با مشورت برخی از صحابه تصمین به حرکت و تعقیب دشمن گرفت بزرگان اصحاب زخمیان احدرا فرا خواندند تا دیگر باره به جبهه حمراء الاسد بشتابند .

    این افراد که همگی زخمی بودند و حتی بعضی نه ، ده ، 13 ا بیشتر زخم برداشته بودند با دعاء آن حضرت روانهمیدان شدند .

    رسول خدا (ص) سه نفر را به عنوان طلیعه فرستاد که به قول بعضی هر سه و بقول مشهور دو نفر از آنان در حمراء الاسد به دست مشرکان گرفتار و به شهات رسیدند .

    وی با اصحاب ایامی را در حمراء الاسد به دست مشرکان گرفتار و به شهادت رسیدند .

    وی با اصحاب ایامی را در حمراء الاسد گذراندند و شبها در پانصد محل آتش میافرئختند تا این که بالاخره بدون برخورد در روز جمعه به مدینه بازگشتند .

    این آیه مکرمه گویای همین معنی است ، میفرماید : آنان که با این که در احد مجروح شده بودند خداوند و رسول را در رابطه با غزوهحمراء الاسد پاسخ مثبت دادند برای نیکوکاران و پرهیزگارانشان اجر بزرگی است .

    دوم – اهمیت اعضاء و قوای انسان نقش اعضاء و قوی اعم از ظاهری و باطنی در شخصیت انسان بر هیچکس پوشیده نیست ، در این باب آیات و روایات فراوانی وجود دارد که مناسب است به برخی اشاره شود : خداوند در مورد کافران فرموده است : ختمالله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه .

    انذار و عدم انذار در مورد کافران یکسان است ،خداوند بر دلها و نیروی شنوائی آنان مهر زده و برچشمهایشان پردهو پوشش است : یعنی : نه نیروی تعقل دارند و نه حس شنوائی و بینائی آنان حق را در مییابد .

    و در مورد منافقان فرموده است :فیقلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً .

    دلهای آنان بیمار است خداوند بیماری آنان را بیفزاید و نیز فرموده است صمبکم عمی فهم لا یرجعون .

    کرو گنگ و کورند لذا بر نمیگردند .

    و در مورد مشرکان فرموده است : و جعلنا علی قلوبهم ان یفقهوه و فی اذانهم و قراء.

    بردلهایشان پردههائی که سد راه درک و تعقل و گوشهایشان سنگینی نهادهایم .

    نظیر این آیات در قرآن کریم و هم در احادیث و اخبار فراوان است و چنانچه روشن است مقصود از قلب در آنها قلب صنوبری نیست مقصود مغز نیروی درک تعقل و یا نفس ناطقه است .

    مناسب است در این باره به چند حدیث هم اشاره کنیم : در اصول کافی از حضرت باقر (ع) نقل میکند که فرمود: لما خلق الله العقل استنطقه قال له .أقبل فأقبل ثم قال له : أدلذفادبر ، ثم قال و عزتی و جلالی ما خلقت خلقاً هو حب الی منک و لا اکملتک الا فیمن احب اما انی ایاک انهی و ایاک أعاقب و ایاک أُثیب.

    چون خداوند عقل را آفرید اورا به سخن آورد و بعد به او گفت : روی آور پس روی آورد ، سپس گفت : روی گردان پس روی گرداند ، بعد گفت : به عزت و جلالم هیچ آفریدهای را نیافریدم که از تو پیش من محبوبتر باشد ، و تو را کامل نکردم جز در وجود آنکس که او را دوست دارم ،آگاه باش من تو را امر میکنم و تو را نهی میکنم ، تو را عقاب میکنم و تو را ثواب میدهم .

    و نیز آن حضرت میفرماید : انما یداق الله بالعباد فی الحساب یوم القیامه علی قدر ما آتاهم من العقول فیالدنیا تنها به اندازهای که خداوند به بندگان خود عقل داده در روز قیامت در حساب اعمالشان مداقه میکنند .

    حضرت صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل میکند که فرمود : اذا بلغکم عن رجل 1ح1سن حال فانظروا فی حسن عقله فانما یجازی بعقله چنانچه شما را به حسن حالت کسی (در عبادت خبر دهند حسن عقل او را ملاحظه کنید ، خداوند به اندازه عقل پاداش میدهد حضرت موسی بن جعفر (ع) ضمن خبر مفصلی میفرماید: یا هشام ان الله علی الناس حجتین حجه ظاهر و حجه باطنه فاالظاهر فالرسل و الانبیاء و الائمه (ع) و امالباطنه فالعقول .

    بتحقیق خداوند برای احتجاج بر مردم و حجت قرار داد یکی – ظاهری و دیگری باطنی ، حجت ظاهری پیامبران و امامان اندوحجت باطنی خردها .

    حضرت رضا (ع) میفرماید :صدیق کل امری عقله و عدوه جهله دوست هرکس عقل لو و دمن وی جهل او است .

    در این باب روایات بسیار دیگری وجود دارد که در اینجا به همین مقدار قناعت میکنیم .

    سوم – از لحاظ روانی و معنوی بلا بیماری مجروحیت و معلولیت از چه و برای چیست چنانکه در مورد بلاها ، بیماریها ، مجروحیتها و معلولیتها تأثرات و أحیاناتأثیراتی مادی وجود دارد از نظر معنوی نیز وضع بر همین منوال است .

    برای بیماران اجر و پاداش و برای اعضاء بدن آثار و خواصی ذکر شده است که اکنون به برخی از آیات و روایات وارده اشاره می کنیم : در قرآن آمده : ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم الباساء و الضراء و الزلوا حتی یقول الرسول و الذین امنوا معه متی نصرالله الا ان نصر الله قریب .

    آیا اینطورپنداشتهاید که داخل بهشت میشوید در حالی که هنوز به شما مانند آنچه به گذشتگان رسیده نرسیده است به آنان بدبختی و ناراحتی رسید و چنان ناراحت و مضطرب شدند که پیامبر و مؤمنان میگفتند : یاری خداوند در کدام موقع است ؟

    (به آنان گفته شد ) آگاه باشید یاری خداوند نزدیک است .

    و نیز آمده : لتبلون فی اموالکم و انفسکم و لتسمعن من الذین اوتوالکتاب من قبلکم و من الذین اشرکوا اشرکوا اذی کثیراً و ان تصبروا تتقوا فان ذلک من عزم الامور .

    مسلماً نسبت به مالها و جانهای خود آزمایش میشوید ، و از آنان که کتاب آسمانی داده شدند (یهود ) و نیز از آنان که مشرک شدند سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید و اگر صبر کنید و تقوی پیشه گیرید (کاری شایسته کردید ) چه صبر و تقوی از کارهایی است که باید بر آن تصمیم بگیرید .

    و لقد ارسلنا امم من قبلک فاخذنا هم بالباساً و الضراء لعلهم بتضرعون فلولا اذجاءهم باسنا تضرعوا و لکن قست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعلمون فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شیء حتی اذا فرحوبما اوتوا أخذ ناهم بغنه فاذا هم مبلسون .

    هر آینه به اممهائی که پیش از تو بودند پیامبرانی فرستادیم و آنها را در اثر نافرمانیها به سختی و ناراحتی افکندیم شاید متنبه شوند .

    چرا در آن هنگام که عذاب ما به آنان رسید متنبه نشدند ؟

    این بدانجهت بود که دل سخت بودند و شیطان عمل آنانرا برایشان آرایش داده بود .

    و چون آنچه به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند درهای همه چیز را بر آنها گشودیم تا آن هنگام کهبه دادهها شاد شدند در این هنگام بناگهان آنانرا گرفتیم و ناگاه مأیوس شدند .

    در روایات وارد شده : قال رسول الله (ص) : أن عظیم البلاء یکافابه عظیم الجزاء فأذا احب الله عبداً ابتلاهُ الله بعظیم البلاء فمن رضی عندالله الرضا و من سخط البلاء فله عندالله السخط.

    پیامبر (ص) فرمود :بلای بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده میشود .

    هرگاه بندهای مورد محبت خداوند باشد او را به بلای بزرگ گرفتار کند چنانچه خشنود باشد خداوند هم از او خشنود است و چنانچه خشمگین باشد خداوند هم از او خشمگین است .

    حضرت باقر (ع) میفرماید : انما یتیلی المؤمن من فی الدنیا علی قدرینه مومن در نیا به اندازه دینش گرفتار میشود .

    حضرت صادق (ع) میفرماید : انما المومن بمنزله کفه المیزان کلما زید قی ایمانه زید فی بلائه مؤمن به منزله کفه ترازوست هرچه ایمانش زیاد شود گرفتاریش زیاد میشود .

    حضرت صادق (ع) میفرماید : ان فی الجنه منزله لا یبلغها عبدالابلا بتلاء فی جسده به تحقیق در بهشت منزلت و مقامی است که شخص جز با دچار شدن به ناملایمات به آن نمیرسد .

    عبدالله بن بکبیر از آن حضرت میپرسد : المومن بالجذام و الرص و اشباه هذا آیا شخص با ایمان به جذام و برص مانند آن دچار میشود ؟

    حضرت میفرماید : و هل کتب البلاء الاعلی المومن آیا جز بر مؤمن ابتلاء به بلا نوشته شده ؟

    و نیز حضرت صادق (ع) میفرماید .

    ان فی کتاب علی (ع) : ان اشد الناس بلاء النبیون ، ثم الوصیون ، ثم الامثل و انما یبتلی المومن علی قدر اعماله الحسنه فمن صح دینه و حسن عمله اشتد بلاوه و ذلک ان الله عزو جل لم یجعل الدنیا ثواباً لمؤمن و لا عقوبه للکافر ومن سخف دینه و ضعف عمله قل بلاوه ان البلاء اسرع الی المومن التقی من المطر الی قرار الارض .

    در کتاب علی (ع) آمده که در میان مردم سختترین بلا دیده پیامبراند سپس اوصیاء پیامبران و بعد بترتیب برگزیدگی و مؤمن منحصراً به اندازه کارهای خوب خود به گرفتاری دچار میشود ، کسی که دینش درست و عملش نیکوست گرفتاریش شدید است زیرا خدای عزوجل دنیا را برای ثواب مؤمن و عقوبت کافر نداده است و کسی که دینش سخیف و عملش ضعیف است گرفتاریش کم است به تحقیق شتاب بلاء بجانب شخص با ایمان پرهیزگار از شتاب باران به سمت آرامگاه زمین بیشتر است .

    مجلسی – رحمه الله – از کتاب جامع الاحبار از پیامبر (ص) نقل می کند که فرمود : ان البلاء للظالم ادب ، وللمؤمن امتحان و الانبیاء درجه والاولیاء کرامه بلاء برای ظالم تنبیه و تادیب است و برای مؤمن آزمایش و برای پیامبران مقام و مرتبه و برای مقربان عزت و شرف .

    احادیث در این باب بسیار است و ما به همین مقدار بسنده میکنیم : چهارم – تأثیر بیماری و معلولیت در انجام وظائف و تکالیف شرعی در رابطه با انجام یا عدم انجام تکالیف شرعی عادی شخص بیمار یا معلول تابع قانون خاصی نیست بلکه درباره آنها همان مقررات و قوانینی اجرا میشود که درباره سایر مکلفان اجرا میگردد .

    توضیح – این که بطور کلی تکالیف مشروط است به شرادئطی که چنانچه یکی از این شرائط وجود نداشته باشد بهیقین تکلیفی که مشروط به آن شرط است وجود نخواهد داشت این شرائط بعضی عمومی است که اگر نسبت به هر تکلیفی وجود نداشته باشد آن تکلیف وجود نخواهد داشت مانند : بلوغ ، عقل ، قدرت و غیرها ، بعضی هم خصوصی است که اگر آن شرط وجود نداشته باشد خصوص تکلیفی که مشروط به آن شرط است به یقین موجود نخواهد بود ، مانند : وقت نسبت به وجوب نماز ، روزه .

    حج و غیرها و مانند : استطاعت شرعی نسبت به حج.

    از این گذشته در مورد تکالیف و یا بطور کلی احکام دو نوع عنوان وجود دارد که یکی از آنها عنوان اولی و طبیعی عمل است و به همین جهت به آن عنوان اولی میگویند ، مانند :عنوان صلوه ، زکوه ،صوم ، حج ، خمر ،بیع و غیرها .

    بدیهی است این عناوین مثبت تکالیف است و آن تکالیف و احکام در صورتی ثابت است که آن عناوین تحقق داشته باشد .

    در مقابل این عناوین عنوانهای دیگری وجود دارد که به آنهاعناوین ثانویه گویند مانند :ضرر ، حرج ، اکراه ، اضطرار ، خطاء و نیسان و غیرها ، این عناوین بر عناوین اولیه عارض شده و احکام آنها را از بین میبرد و احیاناً اعمال را به احکام دیگری محکوم مینماید مانند : قتل خطائی .

    بیمار و معلول از این قاعده مستثنی نمیباشند .

    یعنی :تکالیف آنها نیز عموماً مشروط به بلوغ ، عقل و قدرت و غیرها است .

    و در صورتی که این شرائط وجود نداشته باشد تکالیف نسبت به آنها وجود نخواهد داشت ، همینطور وجوب نماز و روزه آنها مشروط به وقت ، وجوب حج آنها مشروط به استطاعت است ، و هکذا .

    در مورد عناوین ثانویه هم وضه به همین منوال است یعنی : در صورتی که حکمی نسبت به آنها ضرری یا حرجی و امثال اینها باشد این حکم در مورد آنها نیز مرتفع خواهد بود و احیاناً به احکام دیگری محکوم خواهند شد .

    آری در مورد بیمار و معلول اجراء برخی از احکام در رابطه با بیماری و معلولیت آنها همواره عسری و حرجی است این گونه احکام در مورد آنها وجود نخواهد داشت مثلاً : تکلیف به روزه یا قیام و یا سجود درنماز نسبت به برخی از معلولین .

    و شاید همین مقصود شارع مقدس است که فرموده است :لیس علی الاعمی حرج و لاعلی الاعرج حرج و لا علی المریض حرج بر هیچکدام از کور ، لنگ و مریض حرجی نیست و هکذا اخباری که أحیاناً به این مضمون وارد شده است .

    پنجم – حقوق اجتماعی و تکلیف افراد از جمله بیماران و معلولان نسبت به یکدیگر حق توانائی خاصی است که به نفع شخص یا حتی چیزی اعتبار شده و بر مبنای آن صاحب حق و یا کسی که بر آن ولایت و قیمومت داردمیتواند عملی را انجام دهد و یا به زبان یا حال چیزی را از کسی یا کسانی مطالبه کند .

    مثلاً : اولیاء مقتول میتوانند قاتل را قصاص کنند و یا یکی از زوجین میتواند فرزند را در خضانت خود گیرد و یا حکومت میتواند حفظ کشور از شر دشمن را از مل بخواهد .

    کس یا چیزی را که اعمال حق به نفع او است صاحب حق ،ذوالحق ، یامن له الحق گویند ، و کسی را که در مقابل او قرار دارد من علیه الحق نامند .

    در مقابل حق تکلیف قرار دارد که من علیه الحق باید آنرا انجام دهد ، مثلاً قاتل به قصاص تن دهد ، یکی از زوجین حضانت زوج دیگر را بپذیرد ، مردم کشور در حفظ کشور بکوشند .

    چنانکه اشاره شد صاحب حق میتواند شخص یا شیء باشد اما کسی که حق علیه او است از این جهت که به تکلیف یا تکالیفی مکلف است جز انسان نمیتواند چیز دیگری باشد ، نهایت گاهی من علیه الحق عموم افرادند مانند : انجام تکالیف الهی که حقوق خداوند است و گاهی خصوص فرد معین مانند .

    یکی از زوجین نسبت به دیگری و گاهی برخی از افراد بر سبیل واجب کفائی مانند : قضا ، شهادت ، انقاد غریق ، اطفاء حریق و غیره .

    در اسلام هر کس یا هر چیز دارای حق یا حقوقی است : خداوند ، پدر ، مادر ، فرزند ، همسایه ، کشور ، حکومت .

    ملت ، زن ، شوهر ، قوم خویش .

    غریبه ، دوست ، دشمن ، طلبکار ، بدهکار ، کوچک ، بزرگ دعی ، مدعی علیه و غیر ذلک بلکه چنانکه بعداً اشاره خواهد شد در پارهای از روایات برای اعمال و حتی اجزاء بدن انسان هم علیه انسان حقوقی قرار داده شده است .

    حضرت امیر (ع) درباره بیماری کودک فرموده است :کفاره لوالدیه کفاره گناهان پدر و مادر است .

    حضرت رضا (ع) از پدرانش از رسول الله (ص) نقل میکند که فرمود : مثل المؤمن اذاعوفی من مرضه مثل البرده البیضاء تنزل من السماء فی حسنها و صفائها .

    مثل مؤمن پس از بهبودی از بیماری در زیبایی و صفاء مثل لباس نفیس سفید است که از آسمان فرود میآید .

    حضرت باقر (ع) فرموده است : سهر لیله مرض افضل من عباده سفته .

    یک شب بیداری بیماری از یک سال عبادت بالاتر است .

    دربارهثواب و اجر بیمار ، همچنین ثواب عیادت او ، و کوشش برای رفع نیاز او و کیفیت معاشرت با اصحاب بلاء و مانند این امور روایات بسیار است .

    که به همین مقدار اکتفا میشود .

    علاوه بر روایات بسیاری که در حقوق بیماران ، مجروحان و معلولان اعم از ذهنی و روانی ، و عموماً در حقوق بلادیدگان به عنوان بیمار و مجروح و معلول و بلا دیده وارد است و به برخی از آنها اشاره شد ، روایات بسیار دیگری در مورد حقوق هر کس نسبت به دیگری اعم از خداوند مخلوق پدر و مادر خویشان دوستان همسایگان بیگانگان و دیگران ، حتی افعال انسان ، اجزاء بدن او و قوای او نسبت به خود او وارد شده است .

    همینطور روایات بسیاری در مورد قضاء حاجت مؤمنان توقیر افراد با ایمان ، ادخال سرور بر آنان ، اکرام و مهربانی از بین بردن تنگناها ، اهتمام به امور مسلمانان یاری ضعفا و مظلومینو رفع ظلم از آنان ، فریاد رسی ، از بین بردن حزن و اندوه مؤمنین ، اطعام مؤمن آب دادن به او و عناوین بسیار دیگری از این قبیل در روایات وارد شده است ، بدیهی است مریض و علیل و جریح هم مشمول همه این عناوین است .

    اکنون برخی از این روایات ذکر میشود .

    به نظر میرسد که حدیث رفع قلم ارشاد به حکم عقل به قبح تکلیف دیوانه و لزوم حمایت از او باشد که در صدر مسأله به آن اشاره شد نه این که تأسیس قاعدهای جدید باشد بدون شک فحوای ادله محوریت سفیه هم بر محجوریت مجنون نیز دلالت دارد ، نهایت این که این دلالت تنها در مورد تصرفات مالی است نه در هر نوع تصرفی ،لیکن همین مقدار برای بحث ما در اینجا کافی است .

    سفیه .

    سفه که ریشه این کلمه است در مقابل رشد است ، بر حسب تعریف برخی از فقها رشد عبارت است از ملکه اصلاح مال یعنی در انسان نیروی راسخ استواری وجود داشته باشد که مانع است از این که مال خود را دروجه نادرست مصرف کند و معمولاً در تصرفات مالی خود هدف صحیح و عقلائی در نظر دارد طبیعی است که سفه که درمقابل رشد است این است که چنین نیروئی در انسان وجود نداشته باشد و بالطبع چنین کسی نمیتواند مال خود را در وجه صحیح مصرف کند ، ممکن است احیاناً بر حسب تصادف تصرف صحیحی انجام دهد ولی نوعاً بر اینگونه نیست و به عبارت ساده سفیه کسی است که عقل معاش ندارد .

    دلیل بر اعتبار رشد در تصرفات مالی و محجوریت سفیه علاوه بر اجماع فقها و حکم عقل ، آیات و روایات بسیاری است که در این مورد وارد است.

    ما در اینجا به برخی از این آیات و روایات اشاره میکنیم .

    خداوند فرموده است : ولاتوتوالسفهاءاموالکم التی جعل الله لکم قیاماً وار زقوهم فیها و اکسوهم و قولوا لهم قولاً معروفاً.

    اموال خود را که خداوند آنها را موجب برپائی شما قرار داده بدست سفیهان ندهید ( کنایه از این سخن شایسته بگویید .

    در آیه دیگر فرموده است : وابتلوا الیتامی حتی اذابلغو النکاح فان نستم منهم رشد فادفعوا الیهم اموالهم .

    یتیمان را تا زمان بلوغ آزمایش کنید اگر بدست آوردید که رشد پیدا کردید اموا آنان را به ایشان بازگردانید .

    خطاب به اولیای یتیمان است و بر حسب مفهوم ارشاد است به این که چنانچه به سن بلوغ رسیدهاند ولی هنوز رشد پیدا نکردهاند تصرفات آنان در اموال خود درست نیست .

    در آیه دیگر فرموده است :فان کان الذی علیه الحق سفیها او ضعیفااو لا یستطیع ان یمل عو فلمیلل و لیه بالعدل .

    اگر من علیه الحق سفیه یا ضعیف است یا نمیتواند دین خود را به کاتب املاء کند ولی او باید به عدل املاء کند .

    در روایت آمده است : اذا علم الرجل امراته سفینه لاینبغی له ان یسلط واحداً منهم علی ما له الذی جعله الله تعالی قیاماً .

    هرگاه شخص بداند که زن و فرزندش سفیهاند شایسته نیست هیچکدام را بر مال خود که خداوند آنرا قوام معشیت قرار داده مسلط کند .

    در این که مجرد حدوث سفه در رفع حجر کفایت میکند و یا این که علاوه بر آن حکم حاکم هم لازم است در مسأله چند قول است و چه بسا صحیحتر مخصوصاً در مورد زوال لزوم حکم حاکم است ، چرا که در مخالفت با اصول و قواعد باید بر قدر متمن اقتصار نمود و آن صورت حکم حاکم است .

    و در هر حال اگر پس از ثبوت حجر سفیه را بفروشد یا ببخشد و یا به مالی اقرار کند هرگز عمل او صحیح نخواهد بود .

    مگر این که ولی او اجازه و تنفیذ کند اعم از این که عمل او با افعال عقلا سازگار باشد یا نباشد /آری تصرفات غیر مالی او چون طلاق ظهار اقرار غیر مالی و غیره بدون شک صحیح خواهد بود .

    بدیهی است رشد کودک بدست نمیآید مگر با آزمایش مکرر و گفتهاند این آزمایش باید با افعال کودک در محیط اجتماعی خود مناسبت داشته باشد ، کودک تجار را با معاملات تجاری .

    فرزند کشاورزان را با عمل کشاورزی دختران را با غزل و خیاطت و خرید وسائل آنها و هکذا و نیز به گواهی گواهان موثق بلکه به هر چیز که به رشد کودک اعتماد حاصل شود می توان اکتفا نمود .

    ولایت دیوانه یا سفیه با پدر وجد پدری است چنانچه سفه یا جنون به کودکی متصل باشد و در صورت فوت پدر و جد با وصی آنان و در صورت عدم وجود وصی با حاکم جامع الشرائط و در صورت عدم وجود حاکم و یا تعدر دسترسی به او با مردم با ایمان .

    و چنانچه کسی پس از بلوغ و رشد دچار سفه شده باشد بنا بر قول مشهور ولایت او با حاکم جامع الشرائط است چرا که ولایت پدر و جد پدری قطع شده است و دلیلی وجود ندارد که دوباره ولایت به آنان باز گردد و حاکم هم ولی عمومی محجورین است و نیازی به دلیل خاص ندارد ، لیکن بعضی گفتهاند : ولایت برای همان پدر و جد پدری است ، ولی درست قول مشهود است .

    در خاتمه با اشاره به دو مطلب سخن خود را در این مسأله بیان میبرم : 1- تکالیف افراد نسبت به صاحبان حقوق در صورتی که عمومی باشد و به شخص یا اشخاص خاصی متوجه نباشد اینگونه تکالیف امور حسبی نامیده میشوند و بر حکومت اسلامی لازم است به ولایت از طرف عموم به این امر مهم اقدام نماید ، چنانکه داب ودیدن همه حکومتها همین است که به اینگونه امور اقدام میکنند .

    اما در صورتی که مکلف شخص یا اشخاص خاصی باشد .

    مانند پدر و جد پدری که ولی قهری کودک خود میباشند .

    همینطور وصی و وکیل و غیره در این صورت برخود آن شخص ا اشخاص بطور عینی یا کفائی واجب است به تکلیف خود عمل کنند ، همچنین است حکم در صورتی که بجهت شرائط خاص تکلیف عمومی به تکلیف خصوصی تبدیل شده باشد .

    2- مسأله مورد بحث از لحاظ کم و کیف به توسعه بیشتری نیاز دارد که اکنون مجال آن نیست لذا بحث خود را در همینجا به پایان میبرم و از خداوند متعال توفیق بیشتر مسألت دارم .

    ابوالقاسم گرجی پایان .

    منابع: پاورقی: در مورد این جنگ رجوع کنید به کتاب سیره ابن هشام و تاریخ پیامبر و کتب دیگر و کتب تفسیر تر جمله جوامع الجامع و المیزان سوره عمران ،آیه‌172.

    رجوع شود به کتاب سیره و تاریخ از جمله :‌سیره ابن هشام ، تاریخ پیامبر و غیره کتب تفسیر از جمله : کشاف ، مجمع البیان ، جوامع الجامع و المیزان .

    سوره بقره آیه‌7.

    بقره آیه 10.

    بقره آیه 18.

    سوره انعام آیه 25.

    اصول کافی ج1 حدیث 1 اصول کافی ج1 حدیث 7 اصول کافی ج1 حدیث 9 اصول کافی ج1 حدیث 12 اصول کافی ج1 حدیث 4 بقره /213 سوره آل عمران /186 سوره‌انعام /42-44 اصول کافی ج2 ص 253 مرجع سابق مرجع سابق ص254 اصول کافی ج 2 255 همان منبع ، ج 2 ص258 همان منبع ، ج2ص259 بحارالانوار ، ج67ص235 سوره نور آیه 61 و سوره فتح آیه‌17.

    البته مورد آیه‌اول نفی حرج در همنشینی و هم غذائی است چنانکه مورد آیه دوم نفی حرج در شرکت در جهاد است .

    امالی صدوق ص 279 بحارالانوار ، جنائز باب اول حدیث 39.

    مرجع سابق ، حدیث 40 مرجع سابق حدیث 44 شبیه این حدیث از حضرت صادق (ع) هم نقل شده (مرجع سابق )

سخني کوتاه در حقوق بيماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام دکتر ابوالقاسم گرجي در مورد بيماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام حقوق و تکليفي وجود ندارد که در زير به اختصار در چند بخشبه برخي از آنها اشاره ميشود : مقدمه – بايد دانست : که گرچه ممکن

تاريخ از جنگها و مبارزات زنان نمونه هاي فراواني دارد. هنوز تاريخ هجوم مغول و فعاليت زنان مسلمان و حضور اصيل آنان در صحنه هاي سياسي عصر مشروطيت، جنبش تنباکو و انقلاب اسلامي را فراموش نکرده است و زنان آذربايجاني که در حملات عثمانيها به تبريز به ياري

تاريخچه هانري دونان در 8 مه 1826 در خانواده‌اي مذهبي در شهر ژنو ديده به جهان گشود . درزادگاه هانري دونان، پس از انتشار کتاب خاطرات سولفورينو تعدادي از افراد خيرخواه و سرشناس شهر ژنو از پيشنهادات وي استقبال نمودند و يک کميته پنج نفره را تشکيل

دوشنبه ?? شهريور ???? – 8 سپتامبر 2003 بحران بيکاري بيش از هميشه ثبات اجتماعي و اقتصادي ايران را تهديد ميکند. طبق آمار رسمي، نرخ بيکاري در ايران بالغ بر 16% است. براي کنترل و کاهش آن به يک سطح قابل پذيرش، نرخ رشد اقتصاد ايران طي دهه آينده ميباي

انسان مقدمه با افزایش تعداد بیماران نیازمند پیوند عضو به ویژه کلیه در ایالات متحده و کمبود اهدا کننده، عده‌ای از پزشکان و سازمان‌های اجتماعی و مدیران بانک‌های اعضای بدن، پیشنهاد ایجاد بازاری را برای مبادله اعضا مطرح کرده‌اند. در مقابل، منتقدان می‌گویند که چنین معامله‌هایی علاوه بر ایجاد جریان نوین استعمارگری، به نادیده گرفتن حقوق انسانی افراد نیازمند، از بین رفتن اقدامات انسان ...

تاریخچه : انک جدید شرق ( که مرکزش در لندن بود ) اولین بانک به شیوه امروزی بود که در سال 1266 شمسی در شمال شرق میدان امام خمینی ( توپخانه ) و در محل فعلی بانک تجارت فعالیت خود را آغاز کرد. اگرچه فعالیت این بانک بیش از یکسال طول نکشید و بانک شاهی جایگزین آن شد ولی این حرکت پایه ی بانکداری نوین را در ایران بنا نهاد. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ، از 36 بانک فعال در کشور 8 بانک ...

علم تشريح با مقوله آناتومي از اهم علوم پايه پزشکي محسوب مي گردد که دو کاربرد مهم دارد: ?- کاربرد پزشکي درعرصه پزشکي سه نقش اساسي براي تشريح مطرح شده است که شامل : الف) آموزش علم تشريح (آناتومي) : شامل بررسي اجزاء بدن و

انتخاب رشته، نقطه آغاز سزاوار است که دانشجو در انتخاب رشته، به سه اصل «وظيفه»، «استعداد» و «علاقه» توجه کند. اگر اين سه در يک رشته گرد آيند، بسي مايه سعادت است. چنانکه دانشجويي به علت نياز جامعه، پرداختن به دانش پزشکي وظيفه شرعي او باشد که اين

چکیده درتحقیق حاضر سعی شده با توجه به بحث امنیت ملی که به عنوان یکی از مهمترین مسائل موجود در یک کشور می باشد به مسأله تجارت زنان پرداخته شود که با توجه به عدم دسترسی به ممتهمین از روش کتابخانه ای استفاده شده است.. در فصل دوم به بررسی پیشینه موضوع، در فصل سوم به بیان روش تحقیق پرداخته شده است. در فصل چهارم به توصیف و تحلیل یافته ها در 9 بخش (ابعاد شکل گیری باندهای فساد- ویژگی ...

با افزايش تعداد بيماران نيازمند پيوند عضو به ويژه کليه در ايالات متحده و کمبود اهدا کننده، عده‌اي از پزشکان و سازمان‌هاي اجتماعي و مديران بانک‌هاي اعضاي بدن، پيشنهاد ايجاد بازاري را براي مبادله اعضا مطرح کرده‌اند. در مقابل، منتقدان مي‌گويند که چنين

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول