فصل اول (طرح پژوهش)
مقدمه :
از بدو پیدایش بشر افرادی بوده اند که به واسطه بیماری ، تصادف و توارث از قدرت بینایی محروم شده اما به دلیل برخورداری از سایر قابلیتها مورد توجه قرار گرفته اند آثار به دست آمده از مصر قدیم نمایانگر این حقیقت است که معلولان بینایی ، مورد پذیرش جامعه بوده اند .
اما درباره آموزش منظم معلولان بینایی و همراه سازی آنان با جامعه تا قرن هجدهم اطلاعی در دست نیست بتدریج با انسجام فعالیت های پراکنده به آموزش معلولان بینایی توجه شد و در این راه کشورهایی مانند فرانسه ، امریکا ، انگلستان و ژاپن . . . پیشگام بودند . (نامنی 1381 )
کودک نابینای مادر زاد cinggital و نابینای مطلق تجربه از جهان اطراف خود را به وسیله کنش های سایر حواس ، چیزی که کودک بینابه ندرت از آنها استفاده می کند . به دست می آورد کودک نابینا دانش خود را از جهان مادی و واقعی به طرقی که الزاماً با طرق کودکان بینا تفاوت دارند بنیان می گذارد .
در نتیجه به نظر می رسد که برای کودک بینا غیر ممکن است دنیای کودک نابینا از آن طوری که برای او وجود دارد تجسم و تصور کند برای انجام فعالیت های حرکتی نیز کودک نابینا سایر حواس خود را به کار می برد و کودک بینا بندرت آنها را به کار می گیرد ( حسینی - 1380 ) .
یک کودک نابینا ممکن است به دلیل طرز تلقی های منفی Negative attitude والدین که ناشی از نابینایی اوست ، احساس عدم امنیت کند – گو اینکه کودکان عادی هم به همین دلیل یا دلایل متفاوت دیگر ممکن است دچار این احساس بشوند . بدین ترتیب واکنش های اجتماعی و عاطفی فرد نابینا گرچه ممکن است ناشی از اثرات محیطی باشند ، با وجود این مشخص نیستند ( تفضلی - 1380 )
لیکن افراد دارای آسیب های بینایی نباید به دلیل این ویژگی از صحنه فعالیت های اجتماعی کنار گذارده شوند . واقعیت این است که آنان به خوبی قادرند با استفاده از تسهیلات و تغییراتی که در برنامه ها – شیوه ها و مواد آموزشی به وجود می آید به تحصیل بپردازد و همانند سایر همسالان بینایی خود بر غنای شناخت خویش از جهان اطراف بیفزایند و با برخورداری از فرصت های مناسب به تجربه و عمل پرداخته و با انجام فعالیت های گوناگون به یک تعامل اجتماعی فعال در محیط و جامعه خود توفیق یابند (هراتون -1380 – ترجمه رضاگاه )
شخصیت عبارت است از سازمان بندی روانی و جسمی فرد است. سازمان بندی که ناشی از تجارب زندگی اوست و شامل عوامل ارثی و محیطی می باشد . کودکی که نابینای مادر زاد است به روش خودش از جهان تجربه حاصل می کند او نیز باید از عهده مشکلات مخصوصی که پیش می آید برآید و می توان قبول کرد که به علت نقصی که دارد به احتمال زیاد تحت فشار عصبی قرار گیرد و احساس عدم امنیت و ناکامی را در خودش پرورش دهد .
معمولاً به نظر می رسد که مطالعات پژوهشی به تمام یافته های مسائل سازگاری شخصی ، روانی یا اجتماعی مهم دانش آموزان دارای ضایعه بینایی منتج شوند .
پارسونز در سال 1987 خاطر نشان می سازد که کودکان دارای ضایعات بینایی احساس می کنند که کودکان بینا در زندگی خود عملکرد مؤثری تری نسبت به آنها دارند با وجود این به طور کلی به مسائل خود پنداری این کودکان اساساً به عنوان عملکرد تجارب متقابل محیطی محدود آنها توجه می شود ( تونل 1384 – پاکزاد )
به طور کلی اگر جمعیت بینا با انتظارات دانش آموز نابینا به طور عادی تری برخورد کند و متعاقب آن ارتباط متقابل عادی به وجود آید این مسائل حتماً از بین خواهد رفت .
1. بیان مسئله :
روش های مختلفی برای اندیشیدن درباره خود وجود دارد که دو اصطلاح مهم در این راستا خودپنداره و عزت نفس می باشند . خودپنداره معرف مهمترین جنبه شخصیت افراد می باشد که به شناسایی انسان از خود اشاره دارد آنچه که ما از شخصیت خود می دانیم ناشی از مجموعه ای از اطلاعات و شناخت فرد از ویژگی های شخصی و عقاید خود می باشد که جنبه توصیفی ندارد خودپنداری در ارتباط با دو عامل دیگر قرارداد مهارت ها و توانایی های فرد و عزت نفس هر چه توانایی ها و مهارت های فرد افزایش یابد یا بر نقشه شناختی فرد از خود پیچیده تر و گسترده تر می شود . لذا با افزایش مهارت ها و توانایی های فردی ، خودپنداره عمیق تر می شود .
عزت نفس نیز جنبه قضاوتی دارد و ارزشیابی فرد از خود می باشد . یعنی فردی که از خودآگاهی برخوردار است ، نوعی ارزش گذاری بر روی صفات خود دارد و چنانچه این ارزش گذاری منفی باشد عزت نفس خدشه دار می شود بنابراین عزت نفس عبارت است از ارزشی که اطلاعات درون خود پنداره برای فرد دارد و از اعتقادات فرد در مورد تمام صفات و ویژگی هایی که در اوست ناشی می شود ( بیابانگرد 1373 ) از مهم ترین صفات شخصیتی خود پنداره و عزت نفس می باشد زیرا سایر صفات شدیداً تحت تأثیر این مشخصه های شخصیتی قرار دارند عزت نفس و خودپنداره مثبت در شخصیت فرد موجب رشد و موفقیت وی می گردد و بر عکس پایین بودن آن موجب بسیاری از بد بختیها و انحرافات می شود . ( بیابانگرد 1373 ، صفحه 62 )