مقدمه رقابت در محیط تجاری مستلزم توانمندی شرکتهای تجاری برای جذب بهینه منابع محدود محیطی اعم از مشتری، نیروی انسانی شایسته و منابع بهینه مالی است.
مصرف بهینه این منابع، دومین عاملی است که از نقش موثری در کسب مزیت رقابتی برای شرکتها برخوردار است.
در این راستا، با وجود تمام برنامهریزیها و دقتنظرهایی که توسط کارشناسان و متخصصان شرکتها در این زمینه صورت میگیرد، اماهنوز برخی عوامل خارج از کنترل شرکتها وجود دارد که با درجات مختلفی از احتمال، امکان دست نیافتن شرکتها به هریک از اهداف عملیاتی را میتواند افزایش دهد.
در این راستا، احتمال عدم دسترسی به اهداف از پیش تعیین شده، تحت عنوان ریسک مطرح است.
بر مبنای اهدافی که تحت تاثیر ریسک قرار میگیرد و همچنین از نظر عوامل موثر بر احتمال دستیابی به هدف، ریسک حاکم بر شرکتها را به دستههای مختلفی تقسیم میکنند.
از آن جمله میتوان به ریسک مالی، ریسک تجاری، ریسک سیستماتیک، و...
اشاره کرد.
در این مقاله سعی بر این است تا ابتدا، طبقهبندی اولیهای از انواع ریسک تجاری حاصل، و سپس ابعاد ریسک مالی به طور مشروح مورد بررسی قرار گیرد .
در مرحله بعد سعی بر آن است تا شاخصهای لازم برای اندازهگیری ریسک مالی شناسایی و معرفی شود.
مفاهیم و تعاریف ریسک با مراجعه به منابع مختلف علمی، تعاریف متعددی از ریسک میتوان یافت.
که البته هر کدام از این تعاریف بسته به بعد یا زاویه دید خود، تعریف متفاوتی از ریسک ارائه کردهاند.
در فرهنگ مدیریت رهنما، در تعریف ریسک آمده است : «ریسک عبارت است از هرچیزی که حال یا آینده دارایی یا توان کسب درآمد شرکت، موسسه یا سازمانی را تهدید می کند.» وستون و بریگام در تعریف ریسک یک دارایی مینویسند : ریسک یک دارایی عبارت است از تغییر احتمالی بازده آتی ناشی از آن دارایی.
«نیکلز» مفهوم ریسک را از ابعاد مختلف مدنظر قرار داده و آن را از نظر مفهومی به دو دسته تقسیم میکند.
وی معتقد است واژه ریسک به احتمال ضرر، درجه احتمال ضرر، و میزان احتمال ضرر اشاره دارد.
در این راستا ریسک احتمال خطر هم احتمال سود و هم احتمال زیان را دربر میگیرد.
در حالی که ریسک خالص صرفاً احتمال زیان را در بر میگیرد و شامل احتمال سود نمیشود، مانند احتمال وقوع آتش.
(1999,NICKLES) لذا، با توجه به مجموعه تعاریف فوق، میتوان ریسک را به صورت زیر تعریف کرد: «ریسک عبارت است از احتمال تغییر در مزایا و منافع پیشبینی شده برای یک تصمیم، یک واقعه و یا یک حالت در آینده» منظور از احتمال این است که اطمینانی به تغییرات نیست.
در صورتی که اطمینان کافی نسبت به تغییرات وجود داشت، تغییرات مطمئن در چارچوب منافع و مزایای پیشبینی شده پوشش پیدا میکرد در حالی که عدم امکان پیشبینی ناشی از احتمالی بودن تغییرات، آن را به ریسک حاکم بر منافع و مزایا تبدیل کرده است.
تغییر اشاره به هرگونه کاهش یا افزایش در منافع دارد.
به این معنا که صرفاً تغییرات نامطلوب نیست که در چارچوب ریسک پوشش پیدا میکند.
بلکه تغییرات مطلوب نیز در این معنا در چارچوب ریسک قرار دارد.
تصمیم، واقعه یا حالت اشاره به ارادی و غیر ارادی بودن شرایطی دارد که ریسک بر آن حاکم میشود.
ممکن است تصمیمی به صورت ارادی گرفته شود، مزایا و منافع آن ارزیابی شود، و بر مزایا و منافع آن ریسک خاصی حاکم باشد.
از طرف دیگر ممکن است واقعه یا حالتی در آینده به صورت غیر ارادی پیشآید و پیشبینیهای مزایا و منافع آن تحت لوای احتمال تغییر قرار گیرد.
طبقهبندیهای ارائه شده از ریسک در مطالعات نظری صورت گرفته، طبقهبندیهای مختلفی از ریسک ارائه شده است.
در این بخش سعی بر آن است تا نظرات مختلفی که در این رابطه ارائه شده است، مورد توجه قرار گیرد.
ریسک حاکم بر پروژههای اقتصادی از نظر جان چیکن: در این طبقهبندی، تجزیه و تحلیل ارائه شده، به تصمیمگیرندگان و مشاوران آنها کمک میکند تا فاکتورهای موثر بر پذیرش یا عدم پذیرش گزینههای تصمیمگیری را رتبهبندی کنند (شکل شماره یک).
در این مدل، فاکتورهای موثر بر طبقهبندی، تحت عنوان فاکتورهای ریسک مورد اشاره قرار گرفته است.
تکنیک رتبهبندی ریسک در این مدل به منظور کمک به تصمیمگیرنده ارائه شده است تا با یک دید جامع نه تک بعدی بتوانند ابعاد فنی، اقتصادی و اجتماعی سیاسی ریسک حاکم بر یک فعالیت اقتصادی را ارزیابی کنند.
(1994, CHOICKEN) «چیکن» در دستهبندی دیگری از ریسک، اشاره به ریسک سطح کشور دارد که در ارزیابی آن فاکتورهای مختلف اقتصاد ملی، اقتصاد خارجی، وضعیت بدهیهای اقتصادی و وضعیت اجتماعی سیاسی حاکم بر شرایط کشور مطرح است.
الگوی تحلیل ریسک بانکداری از نظر گرونینگ: گرونینگ و همکاران در تحقیقی که در بانک جهانی صورت گرفت، طبقهبندی دیگری از ریسک ارائه کردند.
این طبقهبندی با وجود اینکه به طور خاص در مورد ارزیابی ریسک در بانک ها مطرح شده است، اما از لحاظ موضوعی و محتوایی قابلیت کاربرد برای سایر موسسات و سازمانهای تجاری را نیز دارد.
(1999, GREUNING) اقدامات مربوط به آزادسازی بازار، جهانیشدن، و از طرف دیگر افزایش رقابت، و تنوع گرایی، بانک ها را در معرض خطرات و چالشهای فراوانی قرار داده است.
به نوعی که شرایط جدید مستلزم نوآوری مداوم در روشهای موجود برای مدیریت شرکتها و ریسک های مرتبط با آن است، تا بتوان در محیط رقابتی از مزیتهای لازم برخوردار بود.
افزایش فزاینده بازارگرایی در بانک ها نیز به نوبه خود اثرات زیادی بر قانونگذاری و سرپرستی بانکها گذاشته است.
شرایط جدید تاکید مجددی است بر اینکه کیفیت مدیریت در بانک ها و به طور خاص کیفیت مدیریت ریسک نگرانی کلیدی در اطمینان از امنیت و ثبات بانک و شبکه بانکی است.
گرونینگ در مدل ارائه شده، اشاره به Exposure Risk دارد که به نوعی معنای تغییرات مثبت و منفی در منافع آینده را مد نظر قرار میدهد.
وی در طبقهبندی انواع ریسک موثر بر فعالیتهای تجاری، به چهار طبقه ریسک مالی، ریسک عملیاتی، ریسک تجاری، و ریسک وقایع اشاره میکند.
انواع ریسک دسته بندی شده در این چهار طبقه از نظر گرونینگ در شکل شماره 2 مشاهده میشود.
طبقهبندی Risk Exposure از نظر زوکرمن: «زوکرمن» مدل مدیریت ریسک خود را به منظور طراحی برنامه آموزشی مدیریت ریسک در دانشکده بازرگانی دانشگاه تمپل ارائه کرده است.
وی در مدل مذکور انواع ریسک را شامل ریسک دارایی ریسک درآمد خالص، ریسک بدهی، ریسک کارکنان، ریسک مالی، و ریسک عملیاتی (ریسک غیرقابل دفاع) ، میداند.
(1998, ZUCKERMAN) طبقهبندی نهایی ریسک با توجه به مجموعه طبقهبندیهای ارائه شده از ریسک، میتوان به یک مدل کلی از ریسک دست یافت.
مدل نهایی استخراج شده در این مقاله ریسک را در سه سطح بینالملل، سطح کشور، سطح شرکت، و سطح پروژههای سرمایهگذاری ارائه میکند.(شکل شماره 3) ریسک مالی و فاکتورهای اندازهگیری آن طبقهبندی ارائه شده، نشان دهنده انواع مختلف ریسک است که به منظور ارزیابی احتمال تغییر در منافع آتی در حوزههای مختلف مرتبط با محیط تجاری مطرح است.
در این بخش از مقاله، به طور خاص به بررسی انواع ریسک مالی پرداخته، و شاخصهای اندازهگیری آن ارائه میشود.
انواع ریسک مالی ریسک ناشی از ساختار ترازنامه شامل بخشهایی مانند داراییها، ساختار داراییها و مدیریت داراییها و بدهیها میشود.
در این حوزه بیشتر به این موضوع پرداخته میشود که ترکیب مختلف داراییهای موجود در ترازنامه به چه صورت است .
به عبارت دیگر آیا ترکیب به سمت داراییهایی است که احتمال تغییر ارزش آنها در آینده زیاد است یا اینکه از نظر ارزش ثبات لازم بر اکثر داراییهای موجود در ترکیب مذکور وجود دارد.
نسبت داراییهای ثابت به داراییهای جاری، نسبت داراییهای مالی به داراییهای فیزیکی، حجم داراییهای مالی، از جمله شاخصهای ارزیابی این نوع از ریسک مالی است.
ریسک ناشی از ساختار درآمد و سودآوری: سودآوری شرکتهای مالی، شاخصی است که موقعیت رقابتی و توان مدیریتی این شرکتها را به نحو احسن مشخص میکند.
علاوه بر سود شرکت که مبنای روشنی برای سود به حساب میآید،ترکیب صورت سود و زیان شرکتها نیز به نوعی ریسک این شرکتها را تعریف میکند ریسک کفایت سرمایه: عموماًابعاد مختلف ریسک در شرکتهای مالی به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر هزینه سرمایه و میزان سرمایه است.
سرمایه یکی از عوامل کلیدی در تعیین میزان امنیت موسسات مالی است.
سرمایه کافی در شرکتهای مالی به عنوان یک ابزار امنیتی برای سایر ابعاد ریسک در طول دوره فعالیت تجاری این موسسات است.
سرمایه نقاط ضعف محتمل در سایر ابعاد مالی شرکت را جذب میکند.
لذا، سرمایه مبنایی برای حفظ تامین کنندگان منابع مالی شرکت به حساب میآید.
هزینه های سرمایه ای هر زمان که ما هزینه ای را ایجاد می کنیم که برای ما یک جریان سود نقدی برای بیشتر از یکسال ایجاد میکند این را هزینه های سرمایه ای می گوییم.
که بطور مثال می تواند شامل خرید یک تجهیزات جدید ، گسترش تاسیسات تولیدی ، خریدن یک شرکت دیگر، بدست آوردن فن آوریهای جدید ، شروع و دسترسی به یک تحقیق و گسترش برنامه ها و امثال اینها .
هزینه های سرمایه ای غالبا مخارج زیادی را به منظور بدست آوردن منافع آتی یا ارزش آینده متحمل شرکت می کند.بعلاوه یک بار به کار بردن هزینه های سرمایه ای به دلیل فرسوده شدن مشکل است.
بنابراین ما به تجزیه و تحلیل دقیق و پیشنهادات ارزیابی هزینه های سرمایه ای نیازمندیم.
هزینه های سرمایه ای نیازمندیم.
سه مرحله از تجزیه و تحلیل بودجه بندی سرمایه ای تجزیه وتحلیل هزینه های سرمایه ای فرآیندی است که منجر می شود به اینکه ما چقدر برای دارائیهای سرمایه ای ، سرمایه گذاری کنیم.
یعنی دارائیهایی که باعث فرآیند جریان منفعت و وجه نقد برای بیشتر از یکسال می شوند.
ما سعی می کنیم که به سوال زیر پاسخ دهیم : آیا منافع آتی این پروژه به مقداری زیاد است تا سرمایه ای را که درگیر _ می کنیم پوشش دهد؟
سابقا گفته می شد که صرف پول امروز تعیین می کند که چقدر در فردا (آینده) داریم.از اینرو ما بر ارزش کنونی تمرکز می کنیم تا بتوانیم درک کنیم که هزینه امروز چه میزان به ارزشهای آینده اعتبار دارد.
یک روش معمول برای متصور شدن ارزش فعلی یک پروژه، روش تنزیل جریانات نقدی یا DCF می باشد.
به هر حال ما می آموزیم که این روش برای ارزیابی صحیح یک پروژه ،خیلی سطح است.
سه مرحله در تجزیه و تحلیل بودجه بندی سرمایه ای شامل موارد زیر است: تجزیه و تحلیل تصمیم در مورد شناسایی ساختار انتخاب روش قیمت گذاری برای برقراری ارتباط با شرایط - تنزیل جریانات نقدی به منظور اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری مرحله اول : تجزیه و تحلیل تصمیم تصمیم گیری در امروزبرای آینده، به دلیل عدم اطمینان و خطاهای تخمینی بسیار پیچیده است.
بعلاوه بیشتر پروژه های سرمایه ای شامل درگیری متغیرهای فراوان و خروجی ها می باشد.
برای مثال،برآورد جریانات نقدی یک پروژه با نیازمندیهای سرمایه ای، احتمال خطر پروژه، قوانین مالیاتی، نرخ تورم مورد انتظار و ارزشهای در اختیار و در دسترس، مرتبط می شود.
ما می دانیم که برای درآمدهای پیش بینی شده پروژه ها بازارهایی وجود دارد ،و پیچیدگی و فشار ناشی ازدارائیهای رقابتی و عمر مفید یک پروژه وجود دارد.
اگر پروژه سرمایه ای ما، درگیر با تولید باشد، درک می کنیم که بعلاوه هزینه های تولید، سربار، بکارگیری استعدادها و نیروی انسانی و هزینه های شروع یک پروژه و اول دوره را نیز داریم.
در نتیجه ما نمی توانیم با تصوری ساده و سطحی از ارقام ناشی از تنزیل جریانات نقدی ، پروژه های سرمایه ای را مدیریت کنیم.
ابتدا ما باید ببینیم تصمیم گیریها کامل بوده و متغیرهای وابسته به دارائیها و خروجی ها با سلسله مراتب منظم صورت گرفته است.
بنابراین قدم اولیه ما در بودجه بندی سرمایه ای کسب آگاهی در مورد پروژه و سازماندهی در قالب مسیر تصمیم گیری است.ما می توانیم از نرم افرارهایی مثل Expert Choice یا Decision Pro استفاده کنیم، این نرم افزارها به ما کمک می کنند تا بتوانیم اقدامات لازم جهت تصمیم گیری را انجام دهیم.
مرحله 2 : انتخاب روش قیمت گذاری عدم اطمینان نسبت به یک پروژه به دلیل کاهش آگاهی و انجام کار در سطح وسیعی از اقدامات و تصمیمات می باشد.
قدم دوم در این فرآیند، رسیدگی به همه گزینه ها یا انتخابهایی است که در مورد یک پروژه داریم.
بنابراین ما قبل از شروع فرآیند تنزیل جریانات نقدی ، به دلیل مدیریت تغییرات غیر منتظره ، ما نیاز به فراهم کردن یک سری منظم از انتخابها در مورد یک پروژه داریم.
در مدیریت مالی ، رسیدگی به انتخاب بین پروژه های سرمایه ای ، تجزیه و تحلیل مطالبات موکول به آینده یا انتخاب روش قیمت گذاری نامیده می شود.
بعنوان مثال، تصور کنید که می خواهید از بین دو دیگ بخار برای کارخانه خود ، یکی را انتخاب کنید، برای دیگ بخار A از نفت و برای دیگ بخار B میتوان از نفت یا گاز طبیعی استفاده کرد.
بر مبنای روش سنتی بودجه بندی سرمایه ای، کم هزینه ترین دیگ بخار که همان دیگ بخار A است، انتخاب می شود.
هر چند اگر ماقیمت دیگ بخار B را بررسی کنیم و انتخاب کنیم ، می تواند انتخاب بهتری باشد ،زیرا در اینصورت می توانیم انتخاب کنیم که از چه سوختی استفاده کنیم.
تصور کنید پیش بینی کنیم که قیمت نفت در 5 سال آینده افزایش پیدا می کند.
در نتیجه هزینه های عملیاتی دیگ بخار A افزایش می یابد، اما در مورد دیگ بخار B می توان از یک سوخت جایگزین دوم برای کنترل بهتر هزینه های عملیاتی استفاده کرد.در نتیجه ما می خواهیم دارائیها را از پروژه های سرمایه ای انتخاب کنیم.
روش قیمت گذاری باعث تشخیص ارزش افزوده یک پروژه می شود، زیرا از روشهای مشابه قابل انعطاف تر است.
این انعطاف به ما کمک می کند تا پروژه های سرمایه ای را مدیریت کنیم و از اینرو نقص به رسمیت شناختن انتخاب ارزشها می تواتد از یک پروژه بدون ارزیابی منتج شود.
مرحله 3: جریانات نقدی تنزیل شده ما در دو مرحله از تجزیه و تحلیل بوجه بندی سرمایه گذاری را تمام کردیم: 1) ساخت و سازماندهی بین دانسته ها درفرآیند تصمیم گیری 2) شناخت و ساختار انتخابهای خود در پروژه های سرمایه ای.
حالا می توانیم یک تصمیم در مورد سرمایه گذاری بر مینای جریانات نقدی تنزیل شده اتخاذ نماییم.÷ بر خلاف حسابداری، مدیریت مالی مرتبط می شود با ارزشهای امروز دارائیها یعنی ارزش کنونی یا جاری.
از آنجایی که پروژه های سرمایه ای باعث سودآوری در آینده می شوند و چون می خواهیم ارزش جاری یک پروژه را تعیین کنیم، باید جریانات وجوه نقد آینده یک پروژه را به ارزش فعلی تنزیل نماییم.
تنزیل توجه دارد به گرفتن یک مبلغ در آینده و پیدا کردن و اندازه گیری این مبلغ در امروز.
ارزش آتی به خاطر ارزش زمانی پول، با ارزش فعلی متفاوت است.
مدیریت مالی ارزش زمانی پول را شناسایی کرده و آن را در نظر می گیرد به دلیل : 1- تورم ، ارزشها را در طول زمان کاهش می دهد.
یعنی 1000دلار در 5 سال آینده ارزش کمتری از 1000 دلار در امروز دارد و این بخاطر افزایش سطح قیمتها می باشد.(تورم) 2- عدم اطمینان به آینده، یعنی فکر می کنیم که اگر 1000 دلار را در 5 سال آینده بجای امروز دریافت کنیم ممکن است دستخوش اتفاقاتی در طول این مدت بشویم.
3- هزینه فرصت پول، 1000دلار امروز ارزش بیشتری دارد از این مبلغ در 5 سال آینده، به این دلیل که میتوانیم این مبلغ را سرمایه گذاری کرده و سودآوری داشته باشیم.
ارزشهای جاری با استناد به جداول محاسبه می شود و یا می توانیم از ماشین حساب و یا صورتهای منتشر شده برای محاسبه تنزیل استفاده کنیم.
برای نرخ تنزیل از هزینه های فرصت سرمایه گذاری استفاده می شود، یعنی نرخ عوایدی که ما نیاز داریم و از سایر پروژه ها با احتمال خطر مشابه می توانیم بدست آوریم.
یک سرمایهگذار نیاز دارد تا به شناخت ژرفی از ریسک و بازده دست یابد تا بتواند در فرایند سرمایهگذاری و دادوستد در مسیر درستی گام بردارد.
پرسشهای بسیاری برای برخورد با ریسکهای بازار مطرح است.
اما به راستی ریسک و بازده چه مفهومی را در بازارهای مالی دارند؟
چگونه باید بین ریسکها و بازدههای بازار تناسبی ایجاد کرد؟
چه میزان ریسک را باید در هر دادوستد پذیرفت؟
از این پرسشها چنین بر میآید که ریسک و بازده و شناخت این مفاهیم بسیار کلیدی است.
به یاد بیاورید کودکانی را که سوار بر اسبهای چوبی دور گردونهای بالا و پایین میروند و یا راه آهن پر پیچ و خم شهر بازی که با قطارهای تفریحی پر از هیجان به سرعت حرکت میکنند.
رفتار و مسیر قیمت در بازارهای سهام، اوراق قرضه و مبادلات ارز شباهت زیادی به حرکت آنها دارند.
آیا با این همه بالا و پایین شدن میتوانیم ریسکهای آن را تحمل کنیم؟
آیا تاکنون به ریسکهای مختلف و نامشخصی که در بازار با دادوستد معاملهگران شریک میشوند با دقت فکر کردهاید؟
آیا فعالیت بدون ریسک در دنیای ما وجود دارد؟
حقیقت آن است که بسیاری از مردم نه به ریسکهای پیرامون خود توجه میکنند و نه راه برخورد با آن را مورد بررسی قرار میدهند.
گاهی نیز نمیدانند که چطور خود را در برابر ریسکهای ناشناخته محافظت نمایند.
همه ما میدانیم که تقریبا بسیاری از فعالیتهای زندگی به طور نسبی دارای ریسک هستند.
خواه سرمایهگذاری، خواه رانندگی و یا پیادهروی در خیابان باشد.
همه و همه چیز در معرض ریسک قرار دارد.
هستی و دوره زندگی انسانها با ریسک همراه است.
تقریبا پدیدههای جهانی که میشناسیم، ماهیت ریسکی دارند.
از این نوشته چنین برمیآید که زندگی یک معامله بزرگ بر روی میزان ریسکی است که میتوانیم در هر شرایط بپذیریم.
چنانچه در بازارهای مالی سرمایهگذاری کنید، ممکن است به آسودگی شبها را به خواب نروید، چرا که سرمایهگذاری و دادوستد با ریسک همراه است.
در پدیدههای پیرامون موارد و موضوعات بسیاری وجود دارند که در آنها هر رخداد و پیشامد با احتمال روبرو است.
تا بدین جا ممکن است ریسک را گونهای از خطر پنداشته باشیم.
اما آیا براستی ریسک همان مفهوم خطر را میرساند؟
«ریسک در بازارهای مالی به طور ساده احتمال و شانسی است که در آن بازده واقعی سرمایهگذاری با بازده مورد انتظار اختلاف و تمایز پیدا میکند.» به بیان دیگر ریسک همان احتمال انحراف بازده سرمایهگذاری از بازده مورد انتظار در نظر گرفته میشود.
ریسک هر فعالیت تجاری، امکان و احتمال زیانی است که در یک سرمایهگذاری شامل آن خواهد شد.
احتمال زیان ممکن است اندک باشد و یا شاید همه سرمایهگذاری را دربرگیرد.
از این رو زمانی با ریسک مواجه خواهیم بود که نسبت به بازده مورد انتظار در آینده عدم اطمینان وجود داشته باشد.
بدین ترتیب عدم اطمینان نسبت به پیشامد دادوستد در بازار ارز مفهوم ریسک را آشکار میسازد.
بدیهی است که عامل ریسک و نااطمینانی در همه فعالیتهای سرمایهگذاری به چشم میخورد که این مفاهیم نشان میدهد به مخاطره باید به گونه دیگری نگریست.
تصور کنید که در یک جاده تابلوی «خطر افتادن در پرتگاه» نصب شده است.
یک راننده میداند که بیتوجهی در نحوه اداره اتومبیل میتواند خطر بزرگی را برای وی به همراه داشته باشد و تنها با رعایت اصول میتواند احتمال خطر افتادن را کاهش دهد.
کسی که در بازار ارز به دادوستد میپردازد با یک مخاطره روبهرو نیست، اما سرمایهگذاری وی همراه با ریسک زیان یا سود همراه است.
سرانجام دادوستدهای موفق پاداش و شکست در مبادلات زیان را به همراه خواهد داشت.
هرگاه به دادوستد مبادلات ارزی بپردازیم، نسبت به پیامد آن نااطمینانی وجود دارد، اما افتادن در پرتگاه پیامد یک مخاطره بزرگ است.
تصمیمات سرمایهگذاری ما بدون در نظر گرفتن ریسک و بازده مورد انتظار معنی و مفهوم خود را از دست میدهد، زیرا منافع آینده حاصل از سرمایهگذاری یا سفتهبازی با اطمینان و به طور قطعی مشخص نیست.
هر سرمایهگذار در هنگام پیادهسازی تصمیمات تجاری نرخ بازده انتظاری و ریسکهای کسب و کار را مورد توجه قرار میدهد.
دستهای از مردم از ریسک گریزان هستند.
آنها ترجیح میدهند به کارهایی مشغول شوند که خالی از ریسک باشد.
معمولا درآمدهای حاصل از فعالیتهای بدون ریسک اندک است.
خرید اوراق قرضه دولتی یا سپردهگذاری بلندمدت در بانکهای تجاری، سرمایهگذاری بدون ریسک به شمار میآید.
حیطه فعالیتهای دسته دیگری از مردم به طور زیادی دارای ریسک است.
سفتهبازان (سوداگران) بازار ارز که روزانه به دادوستد مشغول هستند، در این دسته جای میگیرند.
به نظر میرسد آنها واقعا دوستدار ریسک هستند و زمانی احساس خوشایندی خواهند داشت که بتوانند از ریسکهای بازار در جهت اهداف خود بهره گیرند.
هر گاه در بازار سهام به دادوستد مشغول میشویم و یا دادوستد ابزارهای مشتقه را برای کسب درآمد برمیگزینیم، ریسک زیادی را متوجه خود میسازیم.
رابطه جانشینی ریسک و بازده موضوعی بسیار کلیدی است.
تصمیمات سرمایهگذاری بدون در نظر گرفتن رابطه ریسک و بازده بیمعنی خواهد شد.
تصمیم به اینکه چه میزان ریسک بگیریم تا بتوانیم به آسودگی زندگی کنیم، بسیار مهم است.
چگونه ریسکها و بازدههای یک سرمایهگذاری تناسب خواهند داشت.
چه ریسکهایی را باید گرفت؟
جانشینی ریسک و بازده مفهوم موازنه بین خواسته و میل سرمایهگذار در کنار کمترین ریسک ممکن در برابر بالاترین بازده ممکن را منعکس میسازد.
این رابطه بیان میدارد که هر فرد باید تصمیم بگیرد که چه موازنهای را برای کمترین ریسک ممکن و بالاترین بازده ممکن خواستار است.
از یک سو ریسک کم (سطوح پایین نااطمینانی) اغلب با بازده بالقوه اندکی در ارتباط است و از سوی دیگر ریسک بالا (سطوح بالای نااطمینانی) با بازده بالقوه بالایی همراه است.
به طور ساده این گفتهها بیان میکنند که سرمایهگذار هر چه ریسک کمتری را پذیرا باشد، بازده انتظاری پایینتری را درخواست کرده است.
اوراق قرضه یا مشارکت دولتی معمولا بازدهی بدون ریسک دارند.
از آنجایی که سرمایهگذاری بر روی این اوراق بدون ریسک محسوب میشود، بازدهی اندکی را به دست میدهد.
شخصی که بخواهد بازدهی بالاتر از اوراق قرضه بدست آورد، باید ریسک بپذیرد.
پذیرش ریسکهای بالاتر به مفهوم کسب بازدهی بالقوه بیشتری است.
نمودار زیر نمونهای از رابطه جانشینی ریسک و بازده را به نمایش گذاشته است.
انحراف معیار بالاتر همان معنی ریسک بالاتر را نشان میدهد.
محاسبه ریسک دانستیم که ریسک احتمال انحراف بازده واقعی سرمایهگذاری از بازده مورد انتظار در نظر گرفته میشود.
سرمایهگذار زمانی با ریسک روبهرو میشود که نسبت به بازده مورد انتظار در زمان آینده عدم اطمینان داشته باشد.
نبود اطمینان نسبت به بازدههای آینده یک طرح سرمایهگذاری ریسک را در آن وارد میسازد.
ما همواره با ریسک و احتمال سرو کار داریم.
سراسر زندگی و پیرامون ما در دنیای واقعی پر از نااطمینانی است و هرگز نمیتوان در مورد رویدادهای آینده به طور قطعی سخن گفت.
بدین ترتیب تصمیمگیری در مورد پدیدههایی که با ریسک همراه هستند با دانش آمار و احتمال بررسی و تحلیل میشوند.
در اینجا درمییابیم که تئوریهای احتمال و آمار در بازارهای مالی دارای نقش برجستهای هستند.
اما به راستی احتمال چه مفهومیدارد.
در برخی متون واژه احتمال را همردیف شانس بوجود آمدن یک رویداد یا مشاهده دانستهاند و برای محاسبه آن، شمار برآمدهای مورد انتظار، بر کل برآمدهای ممکن تقسیم شود.
شمار برآمدهای انتظاری برآمدهای ممکن محاسبه احتمال در این مورد زمانی امکانپذیر است که بتوانیم به یک سری مشاهده یا آمار در گذشته دسترسی داشته باشیم.
در تحلیل ریسک سرمایهگذاری، کاملا بدیهی است که اگر یک سرمایهگذاری تنها بازده مثبت داشته باشد، دیگر مفهوم ریسک به آن نسبت داده نمیشود.
بازارهای مالی و اجرای دادوستد با ریسک همراه هستند.
بدیهی است که همچون مشاهدات تجربی در آزمایشگاه نمیتوان انتظار داشت که بر طبق شناخت رابطهها و پیروی از یک روند مشخص و تعریف شده پیامد یا بازده معینی بوجود آید.
سرمایهگذاری در بازارهای مالی در شرایط یکسان و در زمانهای مختلف نتایج همسان و آزمون شدهای را به دست نمیدهد، زیرا بازارهای مالی به مانند آزمایشگاه در شرایط تحت کنترل توانایی ایجاد نتیجه و پیامد یکسان را ندارد.
از اینرو آزمون بازارهای مالی با توجه به عامل تصادفی بودن برآمدها و نتایج بهدست آمده نادرست است.
بدین ترتیب از آنجایی که عامل عدم قطعیت در بازارهای مالی وجود دارد، نتیجه و برآمد آن را نمیتوان به طور قطع و یقین پیشبینی کرد.
در اصطلاح آمار و احتمال چنین پدیدههایی که در آن عامل ریسک و عدم قطعیت در پیشبینی وجود دارد، آزمون تجربی تصادفی نام گرفته است.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود، آن است که آیا اتکا به حدس و گمان با وجود تصادفی بودن و عدم قطعیت در نتایج سرمایهگذاری بازارهای مالی کاربرد دارد؟
چنین رفتاری از سوی یک سرمایهگذار میتواند پسندیده و مطلوب باشد؟
محاسبه ریسک کنونی در سرمایهگذاری در دانش آمار، ریسک را به صورت انحراف معیار شناسایی میکنند.
بدین ترتیب میتوان برای بهدست آوردن ریسک از رابطه ریاضی انحراف استاندارد (انحراف معیار) بهره جست.
میانگین دادههای آماری |: دادههای آماری گذشته | n: شمار مشاهدات | δ : انحراف معیار بر اساس دوره زمانی ریسک به دو دسته تقسیم میشود: 1 - ریسک کنونی، دوره زمانی گذشته تا حال را در بر میگیرد.
2 - ریسک آینده، توزیع احتمالات بازدههای آینده را با توجه به شرایط زمانی آینده مشخص کند.
محاسبه ریسک کنونی به طور ساده رابطه انحراف معیار با استفاده از دادههای گذشته ریسک کنونی را بهدست میدهد.
میانگین بازدهها |: بازده واقعی (بازدههای گذشته) |n: شمار بازدههای در دسترس | δ : انحراف معیار نکته1: چنانچه میانگین دادههای آماری (بازده) با تک تک دادههای آماری (بازدههای) گذشته یکسان باشد، انحراف معیار برابر صفر خواهد شد.
در چنین مواردی فعالیت تجاری بدون ریسک است.
نمونه: بازدهی حاصل از سرمایهگذاری شخصی در اوراق مشارکت برای شش ماه را در نظر بگیرید.
چنانچه وی به طور یکسان هر ماه بازدهی 33/1درصد بهدست آورده باشد، سرمایهگذاری وی بدون ریسک قلمداد میشود.
زیرا : نکته2: چنانچه بازدههای بهدست آمده با میانگین بازده متفاوت باشد، انحراف معیار برابر صفر نخواهد شد و بنابراین فعالیت تجاری همراه با ریسک خوانده میشود.
نمونه: بازدههای ده هفته مربوط به نرخ مبادله پوند – دلار را در نظر گیرید.
هرچند ده مشاهده آماری نمیتواند ریسک کنونی پوند را به طور مناسبی برآورد کند، اما برای شرح ریسک در اینجا کافی به نظر میرسد.انحراف معیار یا ریسک هفتهای نرخ مبادله پوند – دلار 241 واحد بهدست آمد.
بر اساس این داده پراکندگی بازده واقعی از میانگین آماری آن 0241/0واحد برآورد میشود.
در واقع ریسک یا میزان تغییرپذیری نسبت به میانگین هفتگی رقم 0241/0 واحد است و نشان میدهد که تغییرات و نوسانات هفتگی به احتمال 68درصد میتواند بین 157 تا 325 واحد قرار گیرد.
با توجه به این ارقام درمییابیم که ریسک سرمایهگذاری هفتگی بر روی پوند- دلار بر اساس مشاهدات آماری به طور نسبی بالا است.
نکته3: احتمالات آماری به صورت جدول 3 بهدست میآیند: این جدول نشان میدهد که برای بهدست آوردن احتمال 68 درصدی وقوع بازده واقعی باید ریسک را یک بار از میانگین بازده کم و یک بار به میانگین بازده افزود.
نکته4: با توجه به مطالب بالا درمییابیم که هر چه انحراف معیار (ریسک) از میانگین دادههای آماری بیشتر باشد ریسک بیشتری وجود دارد.
به گفته دیگر، هر چه انحراف بازده واقعی نسبت به میانگین بازده بیشتر باشد، ریسک بیشتری را باید پذیرا باشیم.نکته5: دریافتیم که ریسک همان احتمال انحراف بازده واقعی سرمایهگذاری (انحراف داده آماری) از بازده انتظاری (دادههای مورد انتظار) است.
بنابراین تغییرات شدید بازدهی و یا پراکندگی ارقام و دادههای آماری به مفهوم ریسک بالا برای آن در نظر گرفته میشود.
نکته6: از ریسک کنونی میتوان در مواردی به عنوان سنجهای جهت برآورد ریسک آینده بهره برد.
در بازارهای مالی معمولا به دلیل رقابتی بودن، چنین برداشتی میتواند کارآمد باشد.
به عنوان نمونه بورس اوراق بهادار لندن یا بازار تبادلات ارزی از کارایی بالایی برخوردار هستند، چرا که انتشار اطلاعات جدید فوری در قیمتها بازتاب مییابد.
محاسبه ریسک آینده ریسک آینده، شانس و احتمال وقوع رویدادی را در آینده بازگو میکند.
هرگاه دادههای پیشبینی آینده را در دست داشته باشیم، میتوان با استفاده از توزیع احتمالات، شانس هر رخداد را بررسی و برآورد نمود.
بنابراین با بهرهگیری از رابطه انحراف استاندارد (معیار) و در دست داشتن دادههای پیشبینی آینده ریسک ورقهبهادار بهدست خواهد آمد.
رابطهای که میتوان ریسک آینده ورقه بهادار یا دارایی را برآورد نمود، به صورت زیر است: احتمال رخداد:Pi | انحراف معیار:δ| بازده انتظاری (بازده مورد انتظار):r | بازده (داده) احتمالی آینده :Ri در رابطه بالا چنین فرض شده که میتوان برای بازارهای کارا ریسک کنونی را به عنوان سنجهای برای ریسک انتظاری آینده درنظر گرفت.
برای بهدست آوردن بازده انتظاری، کافی است از رابطه آماری امید ریاضی استفاده کنیم: = بازده انتظاری × بازده احتمالی آینده)∑ (بازده انتظاری نمونه: یک معاملهگر سهام توزیع احتمال و بازده انتظاری یک ورقه بهادار را برای فصل آینده چنین پیشبینی کرده است: در جدول 6 توزیع احتمال رخدادهای گوناگون آمده و با بکاربردن رابطه بالا میتوان ریسک آینده و بازده انتظاری را بهدست آورد:با توجه به انحراف معیار یا ریسک آینده 7/8درصد و بازده انتظاری 6درصد میتوان پراکندگی بازده واقعی را در اطراف میانگین بر طبق جدول 7 بهدست آورد: ارقام جدول 7 پراکندگی دادهها یا بازدههای واقعی را نسبت به بازده انتظاری با احتمالات مختلف نشان میدهند.
ریسک مالی - شاخصسازی و اندازهگیری تصمیمگیریهای مالی یکی از مهمترین حوزههای رقابتی شرکتها به منظور تامین بهینه منابع مالی برای بقا در محیط متلاطم تجاری است.
در این تحقیق با توجه به اهمیت موضوع سعی بر آن بوده است تا با شناسایی مهمترین ابعاد ریسک با تمرکز بر ریسک مالی، بتوان به نحو بهینه با روش صرف تئوریک مدلی برای اندازهگیری ریسک مالی طراحی کرد.
در این راستا، مدل طبقهبندی ریسک مالی و .
شاخصهای اندازهگیری آن، نتیجهای است که از تحقیق حاضر استخراج میشود .
قبل از شروع بحث در مورد ریسک مالی به تعریف شاخص می پر دازیم کلمه شاخص (INDEX) در کل به معنای نمودار یا نشان دهنده یا نماینده می باشد شاخص کمیتی است که نماینده چند متغیر همگن می باشد و وسیله ای برای اندازه گیری و مقایسه پدیده هایی است که دارای ماهیت و خاصیت مشخصی هستند که بر مبنای آن می توان تغییرات ایجاد شده در متغیرهای معینی را در طول یک دوره .
بررسی نمود محاسبه شاخص برای هر شرکت صنعت یا گروه یا دسته امکان پذیر است و می توان آن را محاسبه نمود .
برای محاسبه شاخص یک سال را به عنوان سال مبنا یا پایه فرض کرده و پس از تقسیم ارزش جاری بر ارزش مبنا ( ارزش سال پایه ) آن را در عدد 100 ضرب می کنیم .
عدد بدست آمده شاخص آن گروه یا دسته مورد نظر را به ما .نشان میدهد در هر بازار بورس اوراق بهاداری می توان بنا بر احتیاج و کارایی شاخصهای زیادی را تعریف و محاسبه نمود .
در تمام بورسهای دنیا نیز شاخص های زیادی برای گروهها و شرکتهای مختلف محاسبه می شود.
بعنوان مثال در بازار سهام امریکا شاخص داو جونز (DOW &JONES ) تغییرات 30 شرکت صنعتی 20 شرکت حمل و نقل و 15 شرکت خدماتی را نشان می دهد ویا شاخص نزدک ( NASDAQ ) تغییرات سهام خارج از بورس را نشان می دهد .
دیگر شاخصهای معروف برخی از بورسهای دنیا عبارتند از